عقل (قوه ادراک کلیات)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از قوه ادراک کلیات)

مقدمه

عقل که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است، در اصطلاح فلاسفه، افزون بر معنای ناظر به وجودشناختی، از دیدگاه معرفت‌شناسی به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در فعل، همراه با ماده است[۱] و دارای دو قسم نظری و عملی می‌باشد. عقل نظری به معنای قوه ادراک کلیات است[۲] و عقل عملی به معنای قوه تمییز میان حسن و قبح افعال و غایت آن رسیدن به خیر و سعادت و اجتناب از شر است[۳]. بنابر نظر حکمای مشاء قوه عاقله (ناطقه) انسان، امور کلی و عقلی را بذاته درک می‌کند، بر خلاف قوه تخیل و احساس که به واسطه آلات درک می‌کنند[۴].

امام خمینی نیز عقل به معنای معرفت‌شناختی را دارای دو قسم نظری و عملی می‌داند؛ ایشان عقل نظری را نیروی ادراک کلیات و حقایق اشیا، آن طور که در نظام وجود است، می‌داند[۵] و عقل عملی را قوه روحانیه‌ای می‌داند که به حسب ذات مجرد و به حسب فطرت مایل به خیرات و کمالات و دعوت‌کننده به عدل و احسان است[۶].

عقل با اصطلاحات دیگری چون نفس و روح مرتبط است. نفس در ذات مجرد از ماده و در فعل، نیازمند به ماده است[۷]. میان عقل به معنای مخلوق اول و نفس فرق است. عقل در ذات و فعل مجرد از طبیعت است؛ اما نفس در فعل به طبیعت نیازمند است. همچنین نفس در مصدربودن برای حرکات جزئی، میل و اراده و علم جزئی، مخصصی مانند طبع و نفس منطبعه لازم دارد تا بتواند حرکات جزئی را تخیل کرده تا اراده جزئیه منبعث شود[۸].

روح نزد فلاسفه دارای کاربردهایی است. برخی روح مجرد را عقل می‌دانند[۹] و برخی نیز میان روح و نفس فرق گذاشته‌اند. روح می‌تواند از بدن مفارقت کند؛ اما نفس این‌گونه نیست؛ زیرا نفس مدبر بدن است و بدن در قوام نفس دخیل است؛ در حالی که تدبیر بدن مقوم روح نیست[۱۰]؛ اما آنچه را حکما عقل مجرد می‌گویند، عرفا روح می‌خوانند و آنچه را حکما نفس ناطقه می‌گویند، اهل معرفت قلب می‌نامند که کلیات مفصله را شهود می‌کند[۱۱]. در اصطلاح طبیعی و اطبا نیز روح به روح بخاری گفته می‌شود که مبدأ آن مغز و مجرای آن اعصاب است، و مرتبه نازله روح مجرد انسانی است[۱۲].

پیشینه: عقل از جهت معرفت‌شناسی، قوه‌ای از قوای نفس و مرتبه‌ای از وجود انسان است که مایه کشف مجهولات و گسترش معلومات انسان می‌شود و در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است[۱۳]. بحث از قوه عاقله، پیشینه‌ای دیرینه داشته، مورد توجه اندیشمندان مکاتب و نحله‌های مختلف بوده و در کتاب‌های ادیان الهی و غیرالهی به آن توجه شده است[۱۴]. در فلسفه یونان به فضیلت و جایگاه عقل اذعان شده و از نظر آنان رفتار شر و بدی آنگاه شکل می‌گیرد که قوه عاقله انسان، اداره کننده وجود آدمی نباشد[۱۵].

در فرهنگ اسلامی نیز به این بحث توجه شده و آیات الهی به تعقل و تفکر دعوت کرده‌اند[۱۶]. در روایات به ارزش و اهمیت آن توجه فراوان شده و تحقق همه خیرات به عقل نسبت داده شده است[۱۷] و حکمت الهی تنها با عقل قابل دسترسی است[۱۸] و عقل چیزی است که با آن، خداوند پرستش می‌شود و بهشت به دست می‌آید[۱۹]. فیلسوفان مسلمان با الهام گرفتن از آیات قرآن کریم و روایات معصومان (ع)، به بحث و تحلیل این مسئله پرداخته‌اند. ابن سینا مبحث عقل را بیش از آنچه ارسطو بیان کرده، گسترش داده و به پیروی از فارابی[۲۰]. قوه عاقله را دارای مراتب چهارگانه دانسته است[۲۱].

متکلمان اسلامی درباره جایگاه عقل در معرفت حقایق فراطبیعی، دیدگاه‌های مختلفی دارند؛ برخی متکلمان عقل را در صدر نشانده و آن را مقدم بر نقل قرار داده و گروهی دیگر عقل را در معرفت دینی بی‌اعتبار دانسته و تنها منبع و روش معتبر معرفتی را نقل می‌دانند. متکلمان امامیه براساس آموزه‌های قرانی و روایی همواره در شناخت حقایق فراطبیعی برای عقل جایگاه ویژه‌ای قائل‌اند[۲۲]. متکلمان معتزلی نیز برای عقل در کسب معارف دینی نقش بنیادین قائل‌اند[۲۳]؛ اما متکلمان اشعری عقل را ناتوان از شناخت معارف و حسن و قبح می‌دانند[۲۴]. در عرفان نیز عقل مورد توجه اهل معرفت می‌باشد و همواره در آثار عارفان تصریح شده است عقلی که مورد انتقاد و بی‌مهری آنان است «عقل مشوب» به شبهه‌های وهمی و خیالی است، اما عقل سلیم تقابل و تعارضی با کشف و شهود ندارد[۲۵].

مقام و منزلت عقل در اندیشه امام خمینی را می‌توان در آثار فلسفی، عرفانی و فقهی ایشان مشاهده کرد. ایشان با نگارش کتابی در موضوع عقل و جنود آن تصویری روشن از حقیقت عقل و قوه عاقله و ویژگی‌های آنها ارایه می‌کند[۲۶] و باور دارد که عقل پایه و اساس همه فضایل و خوبی‌هاست[۲۷]. ایشان عقل بشری را محصور در زندگی عادی و مادی نمی‌داند، بلکه انسانیت انسان را به این دارایی ارزشمند می‌داند[۲۸] و غایت و هدف عالی عقل بشری را رسیدن به مرتبه قرب الهی و فنای فی الله می‌شمارد[۲۹]. در نگاه ایشان عقل با دین همواره سازگار است و تعارضی میان آنها وجود ندارد؛ زیرا هر دو کاشف حقایق هستی و مأمور ارتقابخشی انسان از راه بسط معارف انسانی و واسطه نیل به قرب الهی‌اند[۳۰]. ایشان در بیان و شأنیت و منزلت عقل اشاره می‌کند که دین برای فعلیت دادن به مراتب وجودی انسان نازل شده و این امر با همراهی عقل، تحقق می‌یابد[۳۱]. به باور ایشان اگر عقل همراه و تحت اشراف دین باشد، به مراتب وجودی لایق خود می‌رسد وگرنه از ترقی محروم شده، چه بسا به نیروی شیطانی تبدیل شود[۳۲].[۳۳]

منابع

پانویس

  1. جرجانی، سیدشریف، التعریفات، ص۶۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۴۱۹- ۴۲۰.
  2. ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.
  3. ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.
  4. فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، ص۸۶؛ ابن سینا، التعلیقات، ص۲۲-۲۷.
  5. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۶۳.
  6. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱.
  7. سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۴، ص۶۵-۶۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ص۴۱۲؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۵۳.
  8. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۵۳.
  9. سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۴، ص۸۸؛ میرداماد، محمدباقر، القبسات، ص۴۱۴.
  10. نوری، ملاعلی، تعلیقات بر تفسیر القرآن الکریم تألیف ملاصدرا، ج۲، ص۳۸۴.
  11. نوری، ملاعلی، تعلیقات بر تفسیر القرآن الکریم تألیف ملاصدرا، ص۲۳ و ۷۶۳.
  12. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۳۴.
  13. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۳؛ ج۷۵، ص۶.
  14. کتاب مقدس، تورات، سلیمان ب۱۲، ۸، ب۱۶، ۲۰ و ب ۱۸، ۲.
  15. ارسطو، فی النفس، ص۷۲ - ۷۶ و ص۱۱۳ - ۱۱۴؛ هانس، دیرکس، انسان‌شناسی فلسفی، ترجمه محمدرضا بهشتی، ص۱۳۷ – ۱۳۹.
  16. انعام، ۳۲؛ بقره، ۲۴۲؛ حدید، ۱۷؛ حج، ۴۶.
  17. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۸.
  18. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸.
  19. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۱.
  20. فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، ص۵۰ -۵۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۴۲۱.
  21. ابن سینا، الاشارات، ص۸۵ – ۸۶.
  22. مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۴۴ - ۴۵ و ۵۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۴۶؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، ص۷۴ – ۷۵.
  23. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۳۹، ۵۲،۴۸-۵۳ و ۶۶؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایة الاقدام، ص۵۸ و ۶۶.
  24. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۸۲- ۲۸۳؛ جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، ج۸، ص۸۱۱.
  25. ابن عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۶۱؛ ابن ترکه، صائن الدین، تمهید القواعد، ص۲۴۸؛ یزدان‌پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص۱۴۳.
  26. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱.
  27. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵.
  28. امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۷۹.
  29. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۴.
  30. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶؛ شرح چهل حدیث، ص۲۳۷.
  31. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷ - ۲۳۸؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶.
  32. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷؛ صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۲.
  33. صاحبی، باقر، مقاله «عقل»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۳۷۹.