|
|
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}}
| |
| {{نبوت}} | | {{نبوت}} |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[نظام خلافت مسلمین در حدیث]] - [[نظام خلافت مسلمین در فقه سیاسی]] - [[نظام خلافت مسلمین در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط = نظام خلافت مسلمین (پرسش)}} |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[نظام خلافت مسلمین در حدیث]] | [[نظام خلافت مسلمین در فقه سیاسی]] | [[نظام خلافت مسلمین در کلام اسلامی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[نظام خلافت مسلمین (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==[[نظام خلافت]]== | | == مقدمه == |
| پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} حوادث شگفتانگیز و [[پیشبینی]] نشدهای در [[جهان اسلام]] رخ داد و ترفندهای برخی از [[خواص]] و [[بیاعتنایی]] [[عوام]] به سفارشات [[رسول خدا]]. [[رهبری جامعه]] را از مسیر اصلی خود [[منحرف]] نمود؛ چنانچه آنها با [[تمسک]] به بهانههای واهی؛ چون: [[جوانی]] و کمتجربگی [[علی]]{{ع}} و نیز تحریک ذائقه [[ریاستطلبی]] سران [[قبایل]] [[مهاجر]] و [[انصار]]، فضا را برای بیتوجهی به [[رهبری علی]]{{ع}} و [[تکیه]] زدن نا اهلان غیرمعصوم بر اریکه [[حکومت دینی]] آماده کردند. | | پس از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} حوادث شگفتانگیز و [[پیشبینی]] نشدهای در [[جهان اسلام]] رخ داد و ترفندهای برخی از [[خواص]] و [[بیاعتنایی]] [[عوام]] به سفارشات [[رسول خدا]]. [[رهبری جامعه]] را از مسیر اصلی خود [[منحرف]] نمود؛ چنانچه آنها با [[تمسک]] به بهانههای واهی؛ چون: [[جوانی]] و کمتجربگی [[علی]] {{ع}} و نیز تحریک ذائقه [[ریاستطلبی]] سران [[قبایل]] [[مهاجر]] و [[انصار]]، فضا را برای بیتوجهی به [[رهبری علی]] {{ع}} و تکیه زدن نا اهلان غیرمعصوم بر اریکه [[حکومت دینی]] آماده کردند. |
| مجموعه این وقایع چنان سریع و شتابزده اتفاق افتاد که نه تنها علی{{ع}} بلکه [[وفادارترین]] و صادقترین [[یاران پیامبر]]؛ یعنی کسانی چون: [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[مقداد]] پس از [[فراغت]] از [[کفن]] و [[دفن]] رسول خدا از این اتفاق مهم با خبر گردیدند<ref>مظفر، محمد رضا: ماجرای سقیفه، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص۲۶۰.</ref>. | | مجموعه این وقایع چنان سریع و شتابزده اتفاق افتاد که نه تنها علی {{ع}} بلکه [[وفادارترین]] و صادقترین [[یاران پیامبر]]؛ یعنی کسانی چون: [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[مقداد]] پس از [[فراغت]] از [[کفن]] و [[دفن]] رسول خدا از این اتفاق مهم با خبر گردیدند<ref>مظفر، محمد رضا: ماجرای سقیفه، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص۲۶۰.</ref>. |
| در “نظام خلافت” [[حاکم]] به عنوان [[جانشین پیامبر]] شناخته میشد و موظف بود که [[راه]] و [[سنت]] آن [[حضرت]] را دنبال کند. جهان اسلام طیّ چند قرن متمادی در چارچوب این [[نظام سیاسی]] اداره شد و [[مسلمانان]] در این مدت آشکال مختلفی از نظام خلافت را تجربه کردند. در این قسمت با نگاهی گذرا به دوران [[حاکمیت]] برخی از [[خلفا]]؛ ویژگیهای نظام خلافت بیشتر آشنا میشویم.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۳.</ref> | | در “نظام خلافت” [[حاکم]] به عنوان [[جانشین پیامبر]] شناخته میشد و موظف بود که [[راه]] و [[سنت]] آن [[حضرت]] را دنبال کند. جهان اسلام طیّ چند قرن متمادی در چارچوب این [[نظام سیاسی]] اداره شد و [[مسلمانان]] در این مدت آشکال مختلفی از نظام خلافت را تجربه کردند. در این قسمت با نگاهی گذرا به دوران [[حاکمیت]] برخی از [[خلفا]]؛ ویژگیهای نظام خلافت بیشتر آشنا میشویم.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۳.</ref> |
|
| |
|
| ==[[خلافت ابوبکر]]== | | == [[خلافت ابوبکر]] == |
| [[ابوبکر]]، اولین شخصی است که پس از رسول خدا{{صل}} بر [[مسند]] [[خلافت]] تکیه زد. وی از سوی گروهی از [[صحابه]] و در محلی به نام “سقیفه بنیساعده” به خلافت [[برگزیده]] شد و بیش از دو سال بر مسلمانان [[حکومت]] کرد. در دوران خلافت ابوبکر، [[آیین]] نوپای [[اسلام]] رواج بیشتری یافت و با حرکت صفوف [[مجاهدان]] به مرزهای [[شرق]] و شمال و محاصره [[شهر]] [[دمشق]] از سوی آنان، زمینههای گسترش جغرافیایی جهان اسلام فراهم شد.
| |
| نظام خلافت در دوران ابوبکر با چالشهایی نیز روبهرو بود که از آن جمله باید به: [[بحران]] [[مشروعیت]] این [[نظام]] اشاره کرد. [[مخالفت]] گروهی از بزرگان [[صحابه]] و عدم [[بیعت]] [[اهل بیت پیامبر]] که در رأس آنان امیرالمؤمنین علی{{ع}} قرار داشت، [[مشروعیت]] [[نظام خلافت]] و [[حاکمیت]] شخص [[ابوبکر]] را به شکل جدی زیر سؤال برده بود<ref>رجوع کنید به: مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۶.</ref>.
| |
|
| |
|
| [[مصالح امت اسلامی]] ایجاب میکرد که [[امام علی]]{{ع}} نتواند [[مخالفت]] خویش را ابراز نماید؛ البته علت [[سکوت]] آن [[حضرت]] را میتوان در اوضاع [[اجتماعی]] - [[سیاسی]] و شکلگیری قیامهای داخلی در شبه جزیره، وجود قدرتهای بزرگ خارجی؛ چون: [[ایران]] و [[روم]] و همچنین [[خوف]] از [[ترور]]، دانست که به خاطر [[حفظ اسلام]]، انجام گرفت.
| | == [[خلافت عمر]] == |
| امام علی{{ع}} در [[خطبه شقشقیه]] رمز [[انتخاب]]، [[مدارا]] و سکوت را چنین بیان میفرماید: “... من [[جامه]] [[خلافت]] را رها ساختم و دامن خود را از آن در پیچیدم و کنار رفتم؛ در حالی که در کار خود [[اندیشه]] میکردم که آیا دست تنها و بدون [[یاور]] به پا خواسته و [[حق]] خود و [[مردم]] را مطالبه نمایم و یا آنکه در محیط پر [[خفقان]] و [[ظلم]] که [[پیران]] را فرسوده و [[جوانان]] را پیر و پژمرده و مردان [[مؤمن]] را تا واپسین دم [[حیات]] به [[رنج]] و [[سختی]] را داشته، [[صبر]] نمایم؟
| |
| سرانجام دیدم، صبر کردن خردمندانهتر است؛ پس [[شکیبایی]] ورزیدم؛ ولی به سان کسی میماندم که [[خار در چشم]] و [[استخوان در گلو]] دارد، با چشم خود میدیدم که میراثم را به تاراج میبرند”<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۳.</ref>.
| |
|
| |
|
| علاوه بر این در خارج از حوزه مرکزی [[جهان اسلام]] گروهی از [[قبایل عرب]] دست به [[شورش]] زده و با [[گرایش]] [[مجدد]] به [[آیین]] [[جاهلیت]]، با گرد آمدن پیرامون اشخاصی که [[ادعای پیامبری]] داشتند و یا با عدم پرداخت [[زکات]]، مشکلاتی را برای [[مسلمین]] پدید آوردند.
| | == [[خلافت عثمان]] == |
| [[خلیفه]] در برخورد با اولین چالش، [[سیاست]] سکوت و برخوردهای زیرکانه و گاه [[خشونتآمیز]] را در پیش گرفت و در نهایت با [[منزوی]] کردن [[مخالفان]]، اذهان عمومی را از توجه جدی به [[بحران]] مذکور باز داشت.
| |
| وی همچنین با اعزام بخشی از [[سپاهیان]] [[اسلام]] به مناطق [[آشوب]] زده و برپایی نبردهایی که در [[تاریخ]] به جنگهای “ردّه” مشهور است، به مقابله با چالش دوم پرداخت و [[شورشیان]] را [[سرکوب]] نمود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ح۳- ۷؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۵؛ تاریخ خلفاء ج۲ ص۲۴.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۴.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[خلافت عمر]]== | | == [[خلافت امام علی]] {{ع}} == |
| پس از [[مرگ ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب]] بر [[مسند]] [[خلافت]] [[تکیه]] زد. وی که از سوی [[خلیفه]] پیشین به این سمت [[منصوب]] شد<ref>تاریخ خلفا، ج۲، ص۶۳.</ref>، بیش از ده سال بر [[جامعه اسلامی]] [[حکومت]] کرد. در دوران خلافت عمر، [[قدرت سیاسی]] و نظامی [[مسلمین]] شکوفاتر شد و با [[فتح]] [[ایران]]، [[دمشق]]، [[حمص]]، بعلبک، [[انطاکیه]]، [[بیتالمقدس]] و [[مصر]]، جغرافیای [[جهان اسلام]] به سرعت توسعه یافت.
| |
| در این دوران گسترش جغرافیایی خلافت، سبب پیچیدهتر شدن [[ساختار حکومت]] گردید و برای [[انتخاب کارگزاران]] و [[نظارت]] بر عملکرد آنان، به ویژه در زمینه [[امور مالی]] ضوابط خاصی [[تعیین]] گردید.
| |
|
| |
|
| یکی از معیارهای اصلی خلیفه برای [[انتخاب]] [[کارگزار]]، توان و تجربه نظامی کافی بود. وی کمتر از [[یاران]] مشهور [[پیامبر]] برای [[اداره امور]] استفاده میکرد. دلایلی برای اتخاذ این [[سیاست]] ذکر شده است: ۱. [[آلوده]] شدن به کارهای اجرایی؛ ۲. [[خوف]] از پراکنده شدن در [[شهرها]] و قرار گرفتن در محور [[مخالفت]] علیه خلیفه؛ ۳. جلوگیری از [[نشر احادیث]] [[پیامبر خدا]] در شهرها، چنانچه [[خطیب]] [[بغدادی]] [[نقل]] کرده است که [[عمر]]، در پی ابوالدرداء، [[ابو مسعود انصاری]] و [[عبدالله بن مسعود]] فرستاد و پیغام داد که: این همه [[حدیثی]] که از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل میکنید چیست؟”<ref>رجوع کنید به طبقات کبری، ج۳ ص۴۹۹؛ تاریخ خلفاء، ج۲، ص۷۱-۷۲.</ref>.
| | == [[خلافت امام حسن مجتبی]] {{ع}} == |
| یکی از ویژگیهای مهم دوران [[زمامداری]] عمر، کنترل و نظارت بر [[کارگزاران]] بود؛ بدین شکل که موقع عزیمت آنان به محلّ [[خدمت]]، ثروتشان [[ثبت]] میشد و در وقت بازگشت، [[ثروت]] آنان را به دو نیم تقسیم کرده، نیمهای را به آنان پس میدادند و نیمی دیگر را به [[بیتالمال]] میسپردند که به این کار، اصطلاحاً “مشاطر” [[اموال]] میگویند. اساس این کنترل به این جهت بود که [[عمر]] تقریباً همه [[کارگزاران]] خود را در این باره [[خطاکار]] میدانست و بیشتر از جهت [[مالی]] این کنترل صورت میگرفت؛ ولی در میان کارگزاران خود، به طور محسوس، از [[معاویه بن ابی سفیان]] که بر [[دمشق]] [[حکومت]] میکرد، هیچ گونه بازخواستی نکرد<ref>تاریخ خلفا، ص۷۵-۷۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| [[امام علی]]{{ع}} در [[زمان]] [[خلافت عمر]]، [[مشاور]] [[امین]] و کارآمد حکومت بود و برای گرهگشایی و حل معظلات [[فکری]] و [[مدیریتی]] [[نظام]]، گامهایی اساسی برداشت؛ به همین [[دلیل]]، [[خلیفه]] همواره از نقش هدایتگرانه [[امام]] [[تجلیل]] نموده و رهنمودهای ایشان را بر نظرات دیگر [[صحابه]] مقدم میداشت؛ البته با این وجود، [[مخالفت]] خاموش امام با اصل حکومت، یکی از چالشهای [[نظام خلافت]] در زمان عمر به شمار میآید؛ ضمن اینکه شکل [[انتخاب خلیفه]] دوم که با نحوه [[گزینش]] [[خلیفه اول]] متفاوت بود، “بحران مشروعیت” نظام خلافت را جدیتر میکرد<ref>مروج الذهب، ج۲ ص۳۱۶؛ ماجرای سقیفه، ص۳۳۲.</ref>. | | == [[خلافت بنیامیه]] == |
|
| |
|
| در این دوران همچنین فاصله گرفتن از [[سنتهای اصیل]] [[نبوی]] و رواج برخی [[بدعتها]]، بیتوجهی به اصل [[شایستهسالاری]] و [[انتخاب]] افرادی چون: فرزند [[ابوسفیان]] برای یک [[منصب]] مهم [[حکومتی]] و رواج نابرابریهای غیر عادلانه بین اقشار و نژادهای گوناگون [[مسلمین]]، از جمله [[عرب]] و [[عجم]]، کارکرد نظام خلافت را زیر سؤال برده بود<ref>تاریخ خلفا، ج۲، ص۸۱-۸۲.</ref>.
| | == [[خلافت بنیعباس]] == |
| عمر در آخرین روزهای [[زندگی]]، مانند [[ابوبکر]] در امر انتخاب خلیفه پس از خود [[عثمان]]، سعد و [[عبدالرحمن بن عوف]] و واگذاری [[حق]] انتخاب خلیفه به این [[شورا]]، زمینههای دست یافتن عثمان به [[قدرت]] را فراهم ساخت<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۵.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[خلافت عثمان]]==
| | == بقایای خلافت == |
| | |
| ==[[خلافت امام]] [[علی ابن ابی طالب]]{{ع}}==
| |
| پس از [[کشته شدن عثمان]]، باقی مانده [[صحابه پیامبر]] در [[مدینه]] و نیز مسلمانانی که علیه [[عثمان]] دست به [[قیام]] زده بودند، یکپارچه در امر خلافت، به [[علی ابن ابیطالب]]{{ع}} روی آوردند.
| |
| هم نحوه به خلافت رسیدن و هم [[میزان]] [[پایگاه مردمی]] [[امام علی]]{{ع}}، با دیگر [[خلفا]] متفاوت بود. چنانچه [[خلیفه اول]] با تبانی جمعی اندک در [[سقیفه]] به خلافت رسید. [[مورخان]] گفته اند: [[بیعت با ابوبکر]] در آغاز، ناگهانی و دو نفری انجام گرفت؛ یعنی [[عمر]] و [[ابوعبیده جراح]] با وی به عنوان [[خلیفه]] [[بیعت]] کردند و در همان سقیفه و جمع اندک [[مهاجر]] و [[انصار]]، او را معرفی کرده، خواستار بیعت شدند؛ عمر [[شمشیر]] خود را از نیام بیرون کشیده و در [[راه]] بازگشت از سقیفه، به هر کس میرسید از او میخواست که با [[ابوبکر]] به عنوان [[خلیفه پیامبر]] بیعت کند؛ در غیر این صورت، او را [[تهدید]] نموده و بدین گونه عدهای با رغبت و بسیاری از روی [[اکراه]] به بیعت با او تن دادند. عمر نیز با [[وصیت]] و [[نصب]] خلیفه اول در موقعیت خلافت قرار گرفت و همچنین عثمان با [[انتخاب]] شورای شش نفری خلافت، که نتیجه آن از قبل مشخص به نظر میرسید، بر [[مسند]] خلافت [[تکیه]] زد.
| |
| اما پس از عثمان، جریان [[تعیین]] امر خلافت، شکل دیگری به خود گرفت. عموم [[مردم]] و [[صحابه]]، با رویگردانی از روند سابق، به شخصی روی آوردند که بیست و پنج سال از [[حق امامت]] [[مسلمین]] و [[خلافت رسول خدا]] [[محروم]] گردید؛ بیعتی پر [[شور]] و بیسابقه که برخاسته از نیاز عمومی به [[عصمت]]، [[عدالت]] و [[امانت]] بود، [[خلافت امام علی]]{{ع}}، مردمیترین [[حکومت]] است که در [[تاریخ]] [[خلافت اسلامی]]، شکل گرفت.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۹.</ref>
| |
| | |
| ==[[خلافت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}==
| |
| در مورد [[خلافت امام]] [[حسن]]{{ع}}، بین [[مورخان]]، [[اختلاف]] نظر وجود دارد؛ بدین ترتیب که برخی دوران خلافت ایشان را نه از [[عهد]] [[خلفای راشدین]] میدانند و نه از زمره دوران ملوکی به حساب میآورند؛ ولی دیگران، با توجه به اقبالی که باقیمانده [[مهاجرین]] و [[انصار]] و نیز مردم [[عراق]] و [[نواحی شرقی]] [[سرزمین اسلام]]، به آن [[حضرت]] نشان دادند، دوره [[شش ماهه]] حکومت آن جناب را در عداد خلافت خلفای راشدین به حساب میآورند؛ چنانچه برخی نیز بنابر [[روایت]] منسوب به [[پیامبر]] که پس از سی سال خلافت، [[امارت]] شکل میگیرد خود را موظف دانسته که این شش ماه را نیز از دوران خلافت بدانند<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳.</ref>، یعنی تنها با [[محاسبه]] آن، {{متن حدیث|الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ سَنَةً}}، درست میشود.
| |
| | |
| در هر صورت با وجود کسانی از صحابه در میان [[مهاجر]] و انصار و حتی [[قریشیان]] موجود در [[کوفه]]، همچون [[عبدالله بن عباس]]، کوچکترین تردیدی در مردم، نسبت به [[بیعت با امام]] [[مجتبی]]{{ع}} پیش نیامد و از فرد دیگری نام برده نشد. در [[تفکر شیعی]] و [[علوی]] {{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا}}، پذیرفته شده است و [[دلیل]] روشنی است بر اینکه [[امامت]] این دو [[برادر]] [[منصوص]] بوده است<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۵۴- ۳۵۶.</ref>. [[امام علی]] نیز وی را به عنوان [[جانشین]] خود مطرح کرده است<ref>سید جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن{{ع}}، ص۴۸ - ۴۹.</ref> و چنانچه آن حضرت در یکی از [[خطبهها]] فرموده است:
| |
| “... از ما [[اطاعت]] کنید که اطاعت ما [[واجب]] است، زیرا ملحق به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]]، [[پیروی]] از [[اولی الامر]] است که اگر در چیزی [[نزاع]] کردید آن را نزد [[خدا]] و رسول [[برید]]... و اگر نزد رسول و اولی الامر برده شود به [[تحقیق]] آنان که [[اهل]] [[استنباط]] [[علم]] هستند، آن را خواهند فهمید”<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۲.</ref>.
| |
| در یک [[نقل]] [[تاریخی]] وقتی [[مردم]] از [[امام علی]]{{ع}} در واپسین روزهای [[عمر]] شریفشان پرسیدند که، آیا پس از شما با [[حسن]]{{ع}} [[بیعت]] کنیم؟ فرمود: بر این کار نه شما را [[فرمان]] میدهم و نه شما را از آن باز میدارم، خود بهتر میدانید که چگونه عمل کنید<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۳۳.</ref>. عبارت {{متن حدیث|أَبْصَرْ}} که آن [[حضرت]] به کار بردهاند، میتواند حامل این معنا باشد که شما طعم [[حکومت]]. عدلمحور [[علوی]] را چشیدهاید و پرورش ولایی یافتهاید. [[انتظار]] میرود که [[راه]] را به خوبی یافته و تشخیص دهید که فرزندم حسن [[شایستهترین]] مردم به [[امامت]] [[جامعه اسلامی]] پس از من است. [[طبری]] میگوید: نخستین کسی که با [[امام حسن]]{{ع}} بیعت کرد [[قیس بن سعد]] بود که گفت: دست بیاور تا بر [[کتاب خداوند]] عز و جل و [[سنت پیامبر]] و [[جنگ]] با [[منحرفان]] با تو بیعت کنم. [[امام]] در جواب فرمود: بر [[کتاب خدا]] و سنت پیامبر وی که همه شرطها در آنهاست؛ ولی با هر کس، من [[نبرد]] کردم، شما نیز بجنگید و با هر کس به [[صلح]] [[رفتار]] کردم شما نیز چنین کنید<ref>واضح است که این سخن به معنای آن نیست که امام، ابتدا قصد جنگ نداشته است؛ بلکه به عنوان امام و پیشوای جامعه لازم است، این حق را برای خود محفوظ دارد، امر، فرمان، اختیار جنگ، صلح با خود او باشد شرطی را نپذیرد که اقتدار و اختیار او را محدود سازد؛ هر چند آن شرط: جهاد در راه خدا، مبارزه با دشمنان خدا و رسول او باشد. اقدامات بعدی آن حضرت و پافشاری آن بزرگوار بر از میان بردن فتنه معاویه، گویای این حقیقت است.</ref>. [[قیس]] خاموش شد و [[بیعت]] کرد و [[مردم]] نیز بیعت کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.</ref>.
| |
| مردم طی دو [[روز]] پس از [[شهادت امام]] علی{{ع}} با [[امام حسن]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه پیامبر]] بیعت کردند و آن [[حضرت]] کارگزارانش را برای [[اداره امور]] [[کشور]] پهناور [[اسلامی]] به سوی نقاط دور و نزدیک گسیل داشت<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۵.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۰.</ref>
| |
| | |
| ==[[خلافت بنیامیه]]==
| |
| از روزی که [[خلیفه دوم]]، [[معاویه]] بن [[ابو سفیان]] را به [[فرمانروایی]] [[شام]] [[منصوب]] کرد، اولین پایههای [[حکومت]] [[بنیامیه]] نهاده شد و در سال چهلویک [[هجری]] پس از برقراری [[پیمان]] [[صلح امام حسن]]{{ع}} با معاویه، [[حکومت امویان]] به نحو رسمی، آغاز گردید<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۱۱.</ref>.
| |
| بنیامیه بیش از هشتاد سال بر [[سرزمینهای اسلامی]] حکومت کردند و در سال یکصدوسیودو ه. ق با کشته شدن [[مروان بن محمد]] معروف به [[مروان حمار]]، [[خلافت]] آنان پایان یافت<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۲۷۷.</ref>.
| |
| در [[عهد]] بنیامیه، [[فتوحات اسلامی]]، همچنان ادامه یافت و [[سپاهیان]] [[مسلمان]] با [[خلق]] حماسههای شگفتانگیز، سرزمینهای پهناور دیگری را به [[تصرف]] خود درآورند. [[فتح]] [[اندلس]] و [[نفوذ]] [[مسلمانان]] به شمال [[آفریقا]] از جمله حوادث مهم این دوره از [[تاریخ]] به شمار میرود.
| |
| با ورود بنیامیه به عرصه [[سیاست]]، چهره جدیدی از [[نظام خلافت]] به نمایش گذاشته شد؛ زیرا [[حاکمان]] بنیامیه، هم از لحاظ شکل به [[قدرت]] رسیدن و هم از لحاظ شیوه عملکرد و [[برخورد با مردم]]، وضعیتی کاملاً متفاوت با خلفای پیشین داشتند. آنان در نخستین گام با تصرف در مفهوم خلافت، آن را به [[سلطنت]] موروثی تبدیل نموده و قدرت و [[حاکمیت]] را به نام خود و فرزندانشان به [[ثبت]] رساندند و سپس در ادامه از هر طریق [[مشروع]] یا غیرمشروعی برای باقی ماندن خلافت در دست [[آل ابوسفیان]] و [[آل مروان]] تلاش کردند؛ بنابراین [[نظام سیاسی]] در [[زمان]] [[بنیامیه]]، نه تنها جنبه [[دینی]] نداشت؛ بلکه حتی فاقد هرگونه وجهه مردمی و [[مشروعیت]] رایج [[سیاسی]] بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۰-۲۴۰.</ref>.
| |
| | |
| علاوه بر این، خلفای بنیامیه [[خط مشی]] تازهای برای [[اداره جامعه]] در پیش گرفتند که آمیخته از سه ابزار مهم [[قدرت]]، یعنی زر، [[زور]] و [[تزویر]] بود. آنان با استفاده از این سه ابزار، توانستند همه کانونهای [[مقاومت]] را [[تصرف]] کرده و دامنه [[سلطه]] خود بر [[جامعه اسلامی]] فراگیر سازند؛ از این رو در زمان بنیامیه از فضای [[آزاد]] و [[انتقادپذیری]] خلفای پیشین، خبری نبود و [[استبداد]] بر همه جا سایه افکنده بود. در این [[نظام]] استبدادی، ملاک و [[قانون]] ویژهای برای اداره جامعه، جز [[اراده]] [[خلیفه]] و [[تأمین منافع]] مادی وی و اطرافیان وجود نداشت و حتی اساسیترین [[احکام دین]] نیز در صورت [[تعارض]] با این ملاک، کنار گذاشته میشد؛ یعنی هرگاه که [[منافع]] [[خلفا]] ایجاب میکرد، [[خون]] انسانهای بیگناه به [[زمین]] ریخته میشد، [[اموال مسلمانان]] به تاراج میرفت و آبروی آنان سلب میشد و در این میان، هیچ کس [[حق]] [[اعتراض]] و [[انتقاد]] نداشت.
| |
| در زمان بنیامیه، جنایاتی در [[جهان اسلام]] صورت گرفت که [[تاریخ]] از بازگویی آن، [[شرم]] دارد و [[حقوقی]] از [[مسلمانان]] پایمال شد که [[محاسبه]] آن امکانپذیر نیست. حادثه [[عظیم]] [[عاشورا]] و [[به شهادت رسیدن]] [[سیدالشهداء]] و دیگر شهدای گلگون [[کفن]] [[کربلا]]، تنها یکی از جنایات [[دودمان بنیامیه]] است که تا ابد [[قلوب]] [[شیعیان]] را جریحهدار کرده است؛ همچنین “واقعه حرّه” یکی دیگر از جنایات این [[خاندان]] است. در این حادثه “یزید بن معاویه”، [[شهر مدینه]] و [[جان]]، [[مال]] و [[ناموس]] [[مردم]] آن را به مدت سه [[روز]] بر لشکرش [[مباح]] کرد و [[سربازان]] وی در این مدت، یکی از دردناکترین جنایات بشری را در [[شهر پیامبر]] مرتکب شدند<ref>انساب الاشراف، ج۴، ص۳۷.</ref>.
| |
| شیوه عملکرد [[حاکمان]] بنیامیه، متأثر از الگویی بود که [[معاویه]]، اولین خلیفه این خاندان، طراحی کرده بود. معاویه که پس از [[فتح مکه]]، به [[اجبار]] [[مسلمان]] شده بود با [[اهلبیت پیامبر]] [[دشمنی]] میکرد و حاضر به [[تبعیت از امام علی]]{{ع}} نشد. وی پس از [[سلطه]] بر [[حجاز]] و [[عراق]]، بسیاری از [[شیعیان]] را به [[شهادت]] رساند و [[لعن]] و [[ناسزاگویی]] به [[امیرالمؤمنین]] را رواج داد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳.</ref>.
| |
| این [[سنّت]] شرمآور پس از [[معاویه]]، توسط دیگر خلفای [[بنیامیه]] نیز دنبال شد تا هنگامی که [[عمر بن عبدالعزیز]] آن را [[ممنوع]] ساخت، اما دشمنی با [[اهل بیت پیامبر]] و شیعیان آنها، همچنان در میان بنیامیه تداوم یافت<ref>جلالالدین السیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۲.</ref>
| |
| | |
| ==[[خلافت]] [[بنیعباس]]==
| |
| بنیعباس فعالیتهای [[مبارزاتی]] خود بر علیه [[امویان]] را از ابتدای [[قرن دوم هجری]] و با اعزام نمایندگانی به منطقه [[خراسان]]، آغاز کردند. [[نمایندگان]] بنیعباس با آنکه [[اعتقادی]] به [[ولایت]] اهلبیت پیامبر نداشتند؛ اما برای تحریک [[عواطف]] و [[احساسات]] مردمی، [[شعار]] مبهم: {{متن حدیث|الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ}} سر داده و از این طریق آنان را به [[بیعت]] و [[همکاری]] فرا میخواندند. در مسیر تداوم همین فعالیتهای پراکنده، در سال یکصد و سی و دو [[هجری]]، سردار معروف [[ایرانی]] [[ابومسلم خراسانی]] [[پرچم قیام]] علیه بنیامیه را برافراشت و با سرنگون کردن [[حکومت امویان]]، بنیعباس را بر [[مسند]] [[قدرت]] نشاند<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۷۹.</ref>.
| |
| [[ظهور]] [[سلسله]] بنیعباس، سرآغاز تحولات دامنهداری در [[جهان اسلام]] شد؛ از جمله در سالهای نخستین خلافت این گروه، فشارهای [[سیاسی]] بر [[اهلبیت]] و شیعیان برای مدتی کاهش یافت و فضای تنگ و استبدادی [[جامعه]] تا حدودی بازتر شد. در آن ایام، توجه [[عباسیان]] به تعقیب و [[مجازات]] بنیامیه معطوف شده بود و [[برنامهریزی]] برای ساماندهی دوباره جامعه و تثبیت و گسترش قلمرو خلافت مد نظر آنها بود.
| |
| بنیعباس با زیر پا نهادن سیاستهای تنگنظرانه امویان که همه قدرتها را در انحصار [[اعراب]] قرار داده بودند، زمینههای ورود سایر [[اقوام]] [[غیر عرب]] از جمله؛ [[ایرانیان]] و [[ترکها]] را به مراکز [[قدرت]] فراهم آورده و ترکیب جدیدی از عناصر [[مدیریتی]] [[جامعه]] ایجاد کردند که ثمره آن، [[مشارکت]] جدیتر عجمها با برنامههای [[حکومتی]] بود<ref>رجوع کنید به: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۸-۳۳۵.</ref>.
| |
| [[خلافت]] [[عباسیان]] در [[زمان]] [[مأمون]] به نقطه اوج [[عظمت]] و [[شکوفایی]] رسید. در آن زمان، [[مسلمانان]] صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای [[جهان]] بودند و [[قدرت سیاسی]] و نظامی آنان، [[چشم]] همه [[ملتها]] را [[خیره]] کرده بود. [[جهان اسلام]] در آن ایام، درآمدهای [[اقتصادی]] هنگفتی داشت و [[نظم]]، [[انضباط]] و [[امنیت]] فوقالعادهای بر سرزمینهای پهناور آن سایه افکنده بود.
| |
| | |
| همچنین، [[تمدنی]] که مسلمانان در طول سالیان متمادی پایهگذاری کرده بودند، در زمان عباسیان [[شکوه]] و [[اقتدار]] ویژهای یافت و با صدور محصولات [[فرهنگی]] و دستاوردهای اقتصادی آن، به تمامی نقاط جهان، سایر [[تمدنها]] را تحت تأثیر قرار داد؛ البته از رهگذر تعاملات فرهنگی با تمدنهای زنده آن زمان، از جمله [[تمدن]] یونان، تحولاتی در حوزه اندیشههای [[کلامی]] و [[فلسفی]] [[مسلمین]] نیز پدید آمد و این [[اندیشهها]] رنگ و بوی [[منطق]] ارسطویی به خود گرفت.
| |
| با این وجود، ساختار [[نظام خلافت]] در زمان [[بنیعباس]]، دستخوش تغییرات اساسی نشد و همان نگرش به قدرت که در [[نظام]] [[سلطنت]] موروثی رایج بود در میان عباسیان نیز دوام یافت و [[خودخواهی]]، [[منفعتطلبی]] و [[لذتجویی]] [[خلفا]]، محور همه [[تصمیمگیریها]] و برنامهریزیها قرار گرفت؛ بنابراین امیدهایی که در ابتدای [[ظهور]] این [[سلسله]] در میان مسلمین پدید آمده بود، خیلی زود بر باد رفت و چهره [[باطنی]] عباسیان که در پشت شعارهای [[فریبنده]] و تحولات [[سیاسی]] [[روز]]، پنهان شده بود، برای همگان آشکار گردید<ref>رجوع کنید به: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶۶؛ شیخ طوسی، اخبار معرفة الرجال، ص۲۸۲.</ref>.
| |
| شیوه عملکرد خلفا نیز که در ابتدا به نظر میآمد که آمیخته با مهر و [[محبت]] و در مسیر [[تأمین منافع]] [[مردم]] است، ناگهان [[تغییر]] کرد و توأم با [[تندی]] و [[خشونت]] شد؛ به نحوی که یاد [[حاکمان]] [[بنیامیه]]، دوباره در ذهنهای مردم، زنده شد و فریادآه و فغان آنها از [[ستم]] [[حاکمان]] به هوا برخاست. از سوی دیگر، [[دشمنی]] با [[اهل بیت پیامبر]] و [[شیعیان]]، [[سنت]] جاری [[اجتماع]] و [[حکومت]] شد و روزهای سخت [[زندان]]، [[اسارت]]، [[آوارگی]] و [[شهادت]] [[سادات علوی]]. دگرباره آغاز گردید.
| |
| با گسترده شدن دامنه جنایات خلفای [[بنیعباس]]، بسیاری از بزرگان [[بنی هاشم]]، دست به [[قیام]] زده و یا از [[بیم]] [[جان]]، به بیابانها و نقاط دور افتاده [[پناه]] بردند و یا از آنجا که [[مردم ایران]] به ارادت نسبت به [[خاندان]] [[اهل بیت]] [[شهرت]] داشتند، [[عزم]] [[مهاجرت]] به این دیار نسبتاً [[امن]] را کردند تا شاید که از چنگال مأموران خونآشام [[عباسی]] [[رهایی]] یابند<ref>عادل ادیب، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسدالله مبشری، ص۱۸۳-۱۸۵.</ref>.
| |
| | |
| از [[مرگ]] [[مأمون]] و به [[قدرت]] رسیدن برادرش [[معتصم]]، در سال دویست و هجده [[هجری]] به این سو، [[خلافت]] [[عباسیان]] رو به افول گذاشت و [[ضعف]] [[مدیریت]]، [[تغییر]] پیدرپی [[خلفاء]] و [[ظلم]] و ستمهای بیاندازه آنان، زمینههای بروز [[آشوب]] در گوشه و کنار [[سرزمین]] پهناور [[اسلامی]] را فراهم آورد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹۵.</ref>؛ بنابراین [[یکپارچگی]] [[جهان اسلام]] به تدریج بر هم خورد و دولتهای مستقل دیگری در کنار [[دولت]] مرکزی تشکیل شد به نحوی که در [[قرن چهارم هجری]] بنیعباس در [[عراق]]، [[بنیامیه]] در [[اندلس]] و فاطمیها در [[مصر]] زمام امور را در دست داشتند.
| |
| پس از مدتی با قدرت گرفتن [[آل بویه]] در [[ایران]] و [[تسلط]] آنان بر [[بغداد]]، [[خلافت عباسی]] باز هم ضعیفتر شد تا آنجا که در [[سال ۶۵۶ هجری]] هلاکوخان مغول بساط این خاندان را [[درهم]] ریخت و برای همیشه پرونده خلافت عباسی را بست<ref>رجوع کنید به: تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه، علی جواهر کلام، ص۷۵۵.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۴.</ref>
| |
| ==بقایای خلافت== | |
| [[نظام خلافت]] با زوال دولت عباسیان، به طور کلی از میان نرفت؛ بلکه حکومتهایی با همین عنوان، سالها بر بخشهایی از سرزمین [[اسلامی]] [[فرمانروایی]] کردند. | | [[نظام خلافت]] با زوال دولت عباسیان، به طور کلی از میان نرفت؛ بلکه حکومتهایی با همین عنوان، سالها بر بخشهایی از سرزمین [[اسلامی]] [[فرمانروایی]] کردند. |
| به طور مشخص، [[نظام خلافت]] در [[مصر]] ادامه یافت تا آنکه [[سلطان]] [[سلیم]] اول در سال هشتصد و هشت [[هجری]] به [[عمر]] آن پایان داد و با نهادن عنوان سلطان بر خود، [[سلطنت]] [[عثمانی]] را بنا نهاد. | | به طور مشخص، [[نظام خلافت]] در [[مصر]] ادامه یافت تا آنکه [[سلطان]] [[سلیم]] اول در سال هشتصد و هشت [[هجری]] به [[عمر]] آن پایان داد و با نهادن عنوان سلطان بر خود، [[سلطنت]] [[عثمانی]] را بنا نهاد. |
| آنان تا سالها خود را به نام [[خلیفه]]، [[امام]] و یا [[امیرالمؤمنین]] نمیخواندند؛ ولی مجدداً [[لقب]] خلیفه به همان معنای [[زعامت]] بر تمامی [[مسلمانان]] را برای خود [[انتخاب]] کردند. | | آنان تا سالها خود را به نام [[خلیفه]]، [[امام]] و یا [[امیرالمؤمنین]] نمیخواندند؛ ولی مجدداً [[لقب]] خلیفه به همان معنای [[زعامت]] بر تمامی [[مسلمانان]] را برای خود [[انتخاب]] کردند. |
| [[خلافت عثمانی]] تا سال ۱۹۲۴ میلادی ادامه یافت تا آنکه در دوم مارس همان سال به دست [[مصطفی]] آتاتورک [[رئیس]] جمهوری وقت [[ترکیه]]، عنوان [[خلافت]] برداشته شد<ref>تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه، علی جواهر کلام، ص۸۶۱ - ۸۶۲.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۶.</ref> | | [[خلافت عثمانی]] تا سال ۱۹۲۴ میلادی ادامه یافت تا آنکه در دوم مارس همان سال به دست [[مصطفی]] آتاتورک [[رئیس]] جمهوری وقت [[ترکیه]]، عنوان [[خلافت]] برداشته شد<ref>تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه، علی جواهر کلام، ص۸۶۱ - ۸۶۲.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۶.</ref> |
| == جستارهای وابسته ==
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | == منابع == |
| | {{منابع}} |
| # [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']] | | # [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| ==پانویس== | | == پانویس == |
| {{پانویس2}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:نظام خلافت مسلمین]] | | [[رده:نظام خلافت مسلمین]] |
| [[رده:مدخل]]
| | |
| | {{سیاست}} |
| | {{حکومت}} |