عثمان بن علی بن ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۰: خط ۵۰:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
{{متن حدیث|اَلسَّلاَمُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ سَمِيِّ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ لَعَنَ اَللَّهُ رَامِيَهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِيَّ بْنَ يَزِيدَ اَلْأَصْبَحِيَّ اَلْأَيَادِيَّ وَ اَلْأَبَانِيَّ اَلدَّارِمِيَّ}}<ref>زیارت ناحیه مقدسه، اقبال الاعمال، ج۳، ص۷۵؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۷.</ref>؛
«ابوعمر»<ref>ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.</ref>، [[عثمان فرزند حضرت علی]] {{ع}} و مادرش [[ام البنین دختر حزام]] است<ref>الفتوح، ج۵، ص۲۰۶. ر.ک تسمیة من قتل، ش۷؛ نسب قریش، ص۴۳؛ مقاتل الطالبیین ص۸۳، دارالمعرفة؛ مقتل الحسین {{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۹، مکتبة المفید؛ عمدة الطالب، ص۳۵۶.</ref>. وی ده سال کوچیک‌تر از [[حضرت عباس]] و دو سال از [[عبدالله بن علی بن ابی طالب]] کوچک‌تر و از [[جعفر]] بزرگ‌تر بود. هنگام تولدش، امیرالمؤمنین علی {{ع}} فرمود: به یاد برادرم، «[[عثمان بن مظعون]]»<ref>عثمان بن مظعون از صحابه نیک و زاهدی بود که پس از سیزده نفر اسلام آورد و دوبار هجرت کرد و در جنگ بدر شرکت نمود و نخستین کسی بود که پس از هجرت در مدینه درگذشت. وقتی از دنیا رفت پیامبر {{صل}} فرمود: رحمت خدا بر تو باد! سپس خم شد و او را بوسید. پس از بلند شدن چشمان آن حضرت {{صل}} را گریان دیدند، پیامبر {{صل}} بر وی نماز گزارد و او را در بقیع به خاک سپرد و گاه بر سر قبر حاضر می‎شد. (ذخیرة الدارین، ص۱۴۷؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۶۲.)</ref> او را «عثمان» نامیدم<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا سَمَّيْتُهُ‏ بِاسْمِ‏ أَخِي‏ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ}}؛ مقاتل الطالبیّین، ص۸۹؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۷؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۴۷؛ ابصارالعین، ج۲، ص۲۴۹.</ref>. برخی مدت عمرش را ۲۱ سال نوشته‌اند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۸۳، دارالمعرفة؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.</ref>.


[[سلام]] بر [[عثمان فرزند امیرالمؤمنین]] {{ع}} که همنام عثمانن بن معظون بود، [[خدا]] تیر زننده به او [[خولی بن یزید اصبحی]] ایادی (ابانی) دارمی را [[لعنت]] کند.
عثمان و برادرانش ([[عباس]] و عبدالله بن علی بن ابی طالب و [[جعفر بن علی بن ابی طالب]]) با وجود اینکه [[شمر بن ذی الجوشن]] به آنها [[امان]] داد نپذیرفتند و [[برادر]] خویش [[امام حسین]] {{ع}} را تنها نگذاردند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۹۱، دارالفکر؛ عمدة الطالب، ص۳۵۷.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۲۵۷-۲۵۸؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۱۹۷-۱۹۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۴؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۸۰.</ref>
 
عثمان فرزند امیرالمؤمنین مادرش [[ام البنین]]، ده سال کوچیک‌تر از [[حضرت عباس]] و دو سال از [[عبدالله]] کوچک‌تر و از [[جعفر]] بزرگ‌تر بود و در موقع [[شهادت]] ۲۳ سال<ref> تنقیح المقال، ج۲، ص۲۴۷؛ ابصارالعین، ص۶۶.</ref> و به قولی ۲۱ سال داشت<ref>مقاتل الطالبین، ص۵۵.</ref>. موقعی که او به [[دنیا]] آمد [[حضرت علی]] {{ع}} فرمود: به یاد برادرم [[عثمان بن مظعون]] [[صحابی رسول خدا]] {{صل}}<ref>عثمان بن مظعون از اصحاب بزرگ رسول خدا {{صل}} و سیزدهمین کسی بود که اسلام آورد و در هجرت کرد یکی به حبشه و دیگری به مدینه و در جنگ بدر حضور داشت و در سال دوم هجری از دنیا رفت او اولین مسلمانی بود که در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. او تارک دنیا و لذات آن بود و مورد عنایت رسول خدا {{صل}} بود که وقتی حضرت بالین جنازه او حاضر شد سه نوبت خود را روی او انداخت و گریست و خود حضرت بر او نماز گزارد و او را به خاک سپرد.</ref> نام او را «عثمان» نامیدم<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۲۴۷؛ ابصارالعین، ج۲، ص۲۴۹.</ref>.
 
[[عثمان بن علی]] {{ع}} همچون سه [[برادر]] مادریش، [[عباس بن علی بن ابی‌طالب|عباس]] و [[عبدالله بن علی بن ابی‌طالب|عبدالله]] و [[جعفر بن علی بن ابی‌طالب|جعفر]]، [[امان]] [[نامه]] [[ابن زیاد]] و [[امان]] [[شمر بن ذی الجوشن]] را رد کرد و بر امان آن دو [[لعن]] و [[نفرین]] فرستاد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۹۷-۱۹۸.</ref>


== شهادت عثمان ==
== شهادت عثمان ==
حضرت عباس {{ع}} موقعی که همه [[یاران امام]] {{ع}} به شهادت رسیدند و نیز جمعی از [[بنی هاشم]] [[جان]] در راه جانان دادند، سه [[برادر]] کوچک‌تر از خود از جمله [[عثمان]] را ‌طلبید و به آنها گفت: قبل از من به میدان [[نبرد]] گام نهید تا جانبازی شما را در [[راه خدا]] و رسولش ببینم، و این سه برادر قبل از [[حضرت عباس]] {{ع}} جان خود را در راه [[امام حسین]] {{ع}} [[فدا]] نمودند.
[[روز عاشورا]] وقتی [[حضرت عباس]] {{ع}} کشته‌های فراوان خاندانش را [[مشاهده]] کرد به [[برادران]] [[مادری]] خود که از [[فرزندان حضرت علی]] {{ع}} بودند فرمود: پدر و مادرم به فدای شما باد! پیش بروید تا شما را بنگرم که آنها با اقدامی شجاعانه به [[لشکر]] [[عمر بن سعد]] [[حمله]] کردند و سینه خویش را آماج تیر و نیزه و [[شمشیر]] قرار دادند<ref>مثیر الاحزان، ص۶۸.</ref>. عثمان پس از برادرش [[عمر بن علی]] {{ع}} رهسپار میدان شد و چنین [[رجز]] خواند:
 
{{شعر}}
به نقل برخی از [[مورخان]]، موقعی که [[عبدالله بن علی]] به [[شهادت]] رسید، حضرت عباس {{ع}} برادر دیگرش عثمان را فرا خواند و به همان‌گونه که با [[عبدالله]] [[سخن]] گفته بود، به او نیز فرمود: برادر! تو هم به میدان برو، او رهسپار میدان شد و در حالی که [[شمشیر]] می‌‌زد، این [[رجز]] را می‌‌خواند: {{عربی|إِنِّي أَنَا عُثْمَانُ ذُو الْمَفَاخِرِ شَيْخِي‏ عَلِيٌ‏ ذُو الْفَعَالِ‏ الطَّاهِرِ}}؛
{{ب|''إِنّي انَا عُثْمانُ ذُو المَفاخِرِ''|2=''شَیْخي عَلِيًّ ذُو الْفَعالِ الظّاهِرِ''}}
 
{{ب|''وَإِبْنُ عَّمِ النَّبِي الطّاهِرِ ''|2=''أَخُو حُسَینٌ خَیْرَةُ الأَخائِرِ''}}
همانا منم عثمان صاحب افتخارات، آقایم [[علی]] همان فرد [[نیکوکار]] و [[پاکیزه]] است<ref> ابصارالعین، ص۶۶.</ref>.
{{ب|''وَ سَیِّدُ الکُبّارِ وَ الأَصاغِرِ''|2=''بَعْدَ الَّرسوُلِ وَ الْوَصِيِّ النّاصِرِ''<ref>الفتوح، ج۵، ص۲۰۶. ر. ک مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۶؛ مقتل الحسین خوارزمی ج۲، ص۲۹؛ ابصارالعین، ص۶۸، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.</ref>}}
 
{{پایان شعر}}
در [[مناقب]] [[ابن شهرآشوب]] یک [[بیت]] دیگر افزون بر آن آورده است:
:من عثمان صاحب افتخاراتم، آقایم [[علی]] {{ع}} است که کارهای نیکش آشکار و عموزاده [[پیامبر]] [[پاک]] است، برادرم [[حسین]] {{ع}} از [[بهترین]] [[نیکان]] و پس از پیامبر {{صل}} و علی {{ع}}، [[سرور]] هر کوچک و بزرگ است.
 
{{عربی|هَذَا حُسَيْنٌ سَيِّدُ الْأَخَايِرِ وَ سَيِّدُ الصِّغَارِ وَ الْأَكَابِرِ}}
 
{{عربی|بَعْدَ النَّبِيِّ وَ الْوَصِيِّ النَّاصِرِ}}؛
 
این [[حسین]] آقای [[نیکوکاران]] و آقای هر کوچک و بزرگ است، پس از [[پیامبر]]، علی [[وصی]] [[یاری]] دهنده اوست<ref>مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۰.</ref>.


به گفته [[ابوالفرج اصفهانی]]: [[خولی بن یزید اصبحی]] بر [[عثمان بن علی]] [[حمله]] کرد و تیری به او زد و او از روی اسب به صورت بر [[زمین]] افتاد و شخصی به نام [[ابان بن حازم]] (دارم) وی را به شهادت رسانید و سر از [[بدن]] مبارکش جدا کرد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۵؛ ابصارالعین، ص۶۶.</ref>.
درباره [[شهادت]] وی آورده‌اند: [[خولی بن یزید اصبحی|خَولی بن یزید اصْبُحی]]<ref>خولی از دژخیمان کوفه و دشمنان اهل بیت بود. او در روز عاشورا پس از آنکه امام حسین {{ع}} در قتلگاه به زمین افتاد جلو آمد تا سر مطهر حضرت را از بدن جدا کند و سر امام حسین {{ع}} را به اتفاق حمید بن مسلم نزد ابن زیاد به کوفه آورد. وقتی مختار قیام کرد گروهی را در پی خولی فرستاد آن‎ها رفتند و خانه وی را محاصره نمودند چون راه فرار را بر خود بسته دید به ناچار خود را در زیر سبدی در مستراح پنهان کرد به خانه وی ریختند و از همسرش که از دوستان اهل بیت بود و از آن روزی که سر امام حسین {{ع}} به خانه آورده بود و در تنور جای داد کینه‌اش در دل گرفته بود، پرسیدند خولی کجاست؟ وی با زبان گفت: از او خبری ندارم ولی با دست جای پنهان شدن وی را نشان داد. او را دستگیر و نزد مختار آوردند. مختار گفت: ای ملعون، عثمان و جعفر فرزندان علی {{ع}} را کشتی و سر امام حسین {{ع}} را به کوفه آوردی. سپس فرمان داد، تا او را در آتش افکندند و زنده زنده سوزاندند تا خاکستر گردید. (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳، ۴۵۰، ۴۵۵، ۴۶۸، دارالمعارف و ج۶، ص۵۹-۶۰، دارالمعارف؛ ذخیرة الدارین، ص۱۴۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۶۲-۲۶۳).</ref> تیری به پهلوی [[عثمان بن علی]] {{ع}} زد از اسب به [[زمین]] افتاد، آنگاه فردی از [[ابان بن حازم]] (دارم) وی را به [[شهادت]] رساند<ref>مناقب، ج۴، ص۱۱۶.</ref>.


در [[افتخار]] او همین بس که در [[زیارت ناحیه مقدسه]] بر او [[سلام]] و [[درود]] فرستاده شده است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۹۸-۱۹۹.</ref>
در [[زیارت ناحیه مقدسه]] بر وی چنین [[درود]] فرستاده شده است: {{متن حدیث|اَلسَّلاَمُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ، سَمِيِّ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ، لَعَنَ اَللَّهُ رَامِيَهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِيَّ بْنَ يَزِيدَ اَلْأَصْبَحِيَّ اَلْإِيَادِيَّ اَلدَّارِمِيَّ}}<ref>الاقبال بالاعمال الحسنه... ، ج۳، ص۷۵، بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۷.</ref> درود بر عثمان بن علی {{ع}} که هم نام [[عثمان بن مظعون]] بود، [[خدا]] تیر زننده به وی [[خولی بن یزید]] اصبحی ابانی دارمی را [[لعنت]] کند<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۲۵۷-۲۵۸؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۱۹۸-۱۹۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۴.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۸ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۲

عثمان
آرامگاه شهدای کربلا
نام کاملعثمان بن علی بن ابی‌طالب
جنسیتمرد
از قبیلهقریش
از تیرهبنی هاشم
پدرعلی ابن ابی‌طالب
مادرام البنین
برادر
تاریخ تولد۳۹ هجری
محل تولدمدینه
تاریخ شهادت۶۱ هجری
محل شهادتکربلا
محل آرامگاهکربلا
از اصحابامام حسین
حضور در جنگواقعه کربلا
علت شهادتشهادت در رکاب امام حسین (ع)

مقدمه

«ابوعمر»[۱]، عثمان فرزند حضرت علی (ع) و مادرش ام البنین دختر حزام است[۲]. وی ده سال کوچیک‌تر از حضرت عباس و دو سال از عبدالله بن علی بن ابی طالب کوچک‌تر و از جعفر بزرگ‌تر بود. هنگام تولدش، امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: به یاد برادرم، «عثمان بن مظعون»[۳] او را «عثمان» نامیدم[۴]. برخی مدت عمرش را ۲۱ سال نوشته‌اند[۵].

عثمان و برادرانش (عباس و عبدالله بن علی بن ابی طالب و جعفر بن علی بن ابی طالب) با وجود اینکه شمر بن ذی الجوشن به آنها امان داد نپذیرفتند و برادر خویش امام حسین (ع) را تنها نگذاردند[۶].[۷]

شهادت عثمان

روز عاشورا وقتی حضرت عباس (ع) کشته‌های فراوان خاندانش را مشاهده کرد به برادران مادری خود که از فرزندان حضرت علی (ع) بودند فرمود: پدر و مادرم به فدای شما باد! پیش بروید تا شما را بنگرم که آنها با اقدامی شجاعانه به لشکر عمر بن سعد حمله کردند و سینه خویش را آماج تیر و نیزه و شمشیر قرار دادند[۸]. عثمان پس از برادرش عمر بن علی (ع) رهسپار میدان شد و چنین رجز خواند:

إِنّي انَا عُثْمانُ ذُو المَفاخِرِشَیْخي عَلِيًّ ذُو الْفَعالِ الظّاهِرِ
وَإِبْنُ عَّمِ النَّبِي الطّاهِرِ أَخُو حُسَینٌ خَیْرَةُ الأَخائِرِ
وَ سَیِّدُ الکُبّارِ وَ الأَصاغِرِبَعْدَ الَّرسوُلِ وَ الْوَصِيِّ النّاصِرِ[۹]
من عثمان صاحب افتخاراتم، آقایم علی (ع) است که کارهای نیکش آشکار و عموزاده پیامبر پاک است، برادرم حسین (ع) از بهترین نیکان و پس از پیامبر (ص) و علی (ع)، سرور هر کوچک و بزرگ است.

درباره شهادت وی آورده‌اند: خَولی بن یزید اصْبُحی[۱۰] تیری به پهلوی عثمان بن علی (ع) زد از اسب به زمین افتاد، آنگاه فردی از ابان بن حازم (دارم) وی را به شهادت رساند[۱۱].

در زیارت ناحیه مقدسه بر وی چنین درود فرستاده شده است: «اَلسَّلاَمُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ، سَمِيِّ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ، لَعَنَ اَللَّهُ رَامِيَهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِيَّ بْنَ يَزِيدَ اَلْأَصْبَحِيَّ اَلْإِيَادِيَّ اَلدَّارِمِيَّ»[۱۲] درود بر عثمان بن علی (ع) که هم نام عثمان بن مظعون بود، خدا تیر زننده به وی خولی بن یزید اصبحی ابانی دارمی را لعنت کند[۱۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.
  2. الفتوح، ج۵، ص۲۰۶. ر.ک تسمیة من قتل، ش۷؛ نسب قریش، ص۴۳؛ مقاتل الطالبیین ص۸۳، دارالمعرفة؛ مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۲۹، مکتبة المفید؛ عمدة الطالب، ص۳۵۶.
  3. عثمان بن مظعون از صحابه نیک و زاهدی بود که پس از سیزده نفر اسلام آورد و دوبار هجرت کرد و در جنگ بدر شرکت نمود و نخستین کسی بود که پس از هجرت در مدینه درگذشت. وقتی از دنیا رفت پیامبر (ص) فرمود: رحمت خدا بر تو باد! سپس خم شد و او را بوسید. پس از بلند شدن چشمان آن حضرت (ص) را گریان دیدند، پیامبر (ص) بر وی نماز گزارد و او را در بقیع به خاک سپرد و گاه بر سر قبر حاضر می‎شد. (ذخیرة الدارین، ص۱۴۷؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۶۲.)
  4. «إِنَّمَا سَمَّيْتُهُ‏ بِاسْمِ‏ أَخِي‏ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ»؛ مقاتل الطالبیّین، ص۸۹؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۷؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۴۷؛ ابصارالعین، ج۲، ص۲۴۹.
  5. مقاتل الطالبیین، ص۸۳، دارالمعرفة؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.
  6. انساب الاشراف، ج۳، ص۳۹۱، دارالفکر؛ عمدة الطالب، ص۳۵۷.
  7. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۵۷-۲۵۸؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۱۹۷-۱۹۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۳۴؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۸۰.
  8. مثیر الاحزان، ص۶۸.
  9. الفتوح، ج۵، ص۲۰۶. ر. ک مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۶؛ مقتل الحسین خوارزمی ج۲، ص۲۹؛ ابصارالعین، ص۶۸، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.
  10. خولی از دژخیمان کوفه و دشمنان اهل بیت بود. او در روز عاشورا پس از آنکه امام حسین (ع) در قتلگاه به زمین افتاد جلو آمد تا سر مطهر حضرت را از بدن جدا کند و سر امام حسین (ع) را به اتفاق حمید بن مسلم نزد ابن زیاد به کوفه آورد. وقتی مختار قیام کرد گروهی را در پی خولی فرستاد آن‎ها رفتند و خانه وی را محاصره نمودند چون راه فرار را بر خود بسته دید به ناچار خود را در زیر سبدی در مستراح پنهان کرد به خانه وی ریختند و از همسرش که از دوستان اهل بیت بود و از آن روزی که سر امام حسین (ع) به خانه آورده بود و در تنور جای داد کینه‌اش در دل گرفته بود، پرسیدند خولی کجاست؟ وی با زبان گفت: از او خبری ندارم ولی با دست جای پنهان شدن وی را نشان داد. او را دستگیر و نزد مختار آوردند. مختار گفت: ای ملعون، عثمان و جعفر فرزندان علی (ع) را کشتی و سر امام حسین (ع) را به کوفه آوردی. سپس فرمان داد، تا او را در آتش افکندند و زنده زنده سوزاندند تا خاکستر گردید. (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳، ۴۵۰، ۴۵۵، ۴۶۸، دارالمعارف و ج۶، ص۵۹-۶۰، دارالمعارف؛ ذخیرة الدارین، ص۱۴۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۶۲-۲۶۳).
  11. مناقب، ج۴، ص۱۱۶.
  12. الاقبال بالاعمال الحسنه... ، ج۳، ص۷۵، بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۷.
  13. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۵۷-۲۵۸؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۱۹۸-۱۹۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۳۴.