اصحاب امام هادی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
یکی از نقش‌های مهم [[امام هادی]]{{ع}} در مسیر [[رهبری]] [[شیعه]]، [[تربیت شاگردان]]، [[یاران]] و اصحابی بود که هریک از آنان در انتقال [[معارف دینی]] از [[امام]] به [[جامعه]] نقش بسزایی داشتند.
یکی از نقش‌های مهم [[امام هادی]]{{ع}} در مسیر [[رهبری]] [[شیعه]]، تربیت شاگردان، [[یاران]] و اصحابی بود که هریک از آنان در انتقال [[معارف دینی]] از [[امام]] به [[جامعه]] نقش بسزایی داشتند.


یاران و [[شاگردان]] آن [[حضرت]]، [[احادیث]] ایشان را [[روایت]] کرده یا آن احادیث را به عنوان کتاب نوشته و تدوین می‌کردند. [[شیخ طوسی]] حدود ۱۸۰ تن از [[اصحاب]] و [[راویان حدیث]] امام هادی{{ع}} را معرفی کرده است البته پرواضح است همه در یک رتبه و یک سنخ نبوده‌اند. شاگردان آن حضرت دو دسته‌اند؛ یک دسته تنها از آن حضرت روایت نقل کرده‌اند و در تصنیف کتاب نقشی نداشته‌اند. دسته دوم، کسانی‌اند که در تدوین و ثبت و ضبط [[روایات]] نقش داشته‌اند. طبیعی است که بیشتر [[شاگردان امام هادی]]{{ع}} از دسته اول هستند.
یاران و شاگردان آن حضرت، [[احادیث]] ایشان را [[روایت]] کرده یا آن احادیث را به عنوان کتاب نوشته و تدوین می‌کردند. [[شیخ طوسی]] حدود ۱۸۰ تن از [[اصحاب]] و [[راویان حدیث]] امام هادی{{ع}} را معرفی کرده است البته پرواضح است همه در یک رتبه و یک سنخ نبوده‌اند. شاگردان آن حضرت دو دسته‌اند؛ یک دسته تنها از آن حضرت روایت نقل کرده‌اند و در تصنیف کتاب نقشی نداشته‌اند. دسته دوم، کسانی‌اند که در تدوین و ثبت و ضبط [[روایات]] نقش داشته‌اند. طبیعی است که بیشتر [[شاگردان امام هادی]]{{ع}} از دسته اول هستند.


با نگاهی دیگر می‌توان از نظر [[ملیت]]، شاگردان و [[راویان امام هادی]]{{ع}} را به دسته‌های مختلف [[ایرانی]] و غیر ایرانی و شاگردان غیر ایرانی را به ملیت‌های مختلف تقسیم کرد، با توجه به این نکته که عمده شاگردان و [[راویان]] آن حضرت ایرانی بوده‌اند.
با نگاهی دیگر می‌توان از نظر [[ملیت]]، شاگردان و [[راویان امام هادی]]{{ع}} را به دسته‌های مختلف [[ایرانی]] و غیر ایرانی و شاگردان غیر ایرانی را به ملیت‌های مختلف تقسیم کرد، با توجه به این نکته که عمده شاگردان و [[راویان]] آن حضرت ایرانی بوده‌اند.
خط ۳۲: خط ۳۲:
#[[یعقوب بن اسحاق دورقی اهوازی]]، [[ابن سکیت]]: وی [[ابو یوسف]]، یعقوب بن اسحاق دورقی اهوازی و به ابن سکّیت (کم حرف) [[شهرت]] داشت. [[شیخ طوسی]] او را از اصحاب امام هادی{{ع}} برشمرده است. وی نزد [[امام جواد]]{{ع}} و امام هادی{{ع}} دارای منزلت والایی بوده و این دو امام بزرگوار وی را از [[یاران خاص]] خود به شمار می‌آوردند<ref>نجاشی، رجال، ص۴۴۹.</ref>. [[ابن سکیت]] در [[علم]] نحو، لغت، [[علوم قرآن]] و [[شعر]] پیشوای همگان بوده است<ref>ابن ندیم، الفهرست، ص۷۹؛ نجاشی، رجال، ص۴۴۹.</ref>. چندان که او را «[[امیرالمؤمنین]] در لغت»<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۷۶.</ref>، «شیخ العربیه» و «[[حجة]] فی العربیه» وصف کرده‌اند<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۶.</ref>. از [[شاگردان]] او می‌توان به [[ابوحنیفه دینوری]]، صاحب کتاب [[الأخبار الطوال (کتاب)|الأخبار الطوال]] اشاره کرد که در [[دانش]] نحو، لغت، [[تاریخ]]، هندسه، حساب، [[منطق]]، [[فلسفه]] و هیئت جایگاه برجسته‌ای داشت<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۶.</ref>. ابن سکیت دارای کتاب‌های بسیاری است که از میان آنها می‌توان به کتاب‌های [[تهذیب]] الالفاظ و کتاب [[اصلاح]] المنطق اشاره کرد. [[متوکّل]] به سبب اظهارنظر ابن سکیت درباره [[برتری اهل بیت]]{{عم}} و اعلام [[ولایت اهل بیت]]{{عم}}، او را به [[شهادت]] رساند. چنان که گفته‌اند، متوکّل از [[برتری]] و عزیزتر بودن دو فرزند خود نسبت به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} پرسید و او به [[خدا]] [[سوگند]] خورد که [[قنبر]]، [[غلام]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، از آن دو و [[پدر]] آن دو نزد وی گرامی‌تر است؛ شهادت او در سال ۲۴۴ یا ۲۴۶ ق، در ۵۸ سالگی رخ داد<ref>ر.ک: امین، اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۳۰۶.</ref>.
#[[یعقوب بن اسحاق دورقی اهوازی]]، [[ابن سکیت]]: وی [[ابو یوسف]]، یعقوب بن اسحاق دورقی اهوازی و به ابن سکّیت (کم حرف) [[شهرت]] داشت. [[شیخ طوسی]] او را از اصحاب امام هادی{{ع}} برشمرده است. وی نزد [[امام جواد]]{{ع}} و امام هادی{{ع}} دارای منزلت والایی بوده و این دو امام بزرگوار وی را از [[یاران خاص]] خود به شمار می‌آوردند<ref>نجاشی، رجال، ص۴۴۹.</ref>. [[ابن سکیت]] در [[علم]] نحو، لغت، [[علوم قرآن]] و [[شعر]] پیشوای همگان بوده است<ref>ابن ندیم، الفهرست، ص۷۹؛ نجاشی، رجال، ص۴۴۹.</ref>. چندان که او را «[[امیرالمؤمنین]] در لغت»<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۷۶.</ref>، «شیخ العربیه» و «[[حجة]] فی العربیه» وصف کرده‌اند<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۶.</ref>. از [[شاگردان]] او می‌توان به [[ابوحنیفه دینوری]]، صاحب کتاب [[الأخبار الطوال (کتاب)|الأخبار الطوال]] اشاره کرد که در [[دانش]] نحو، لغت، [[تاریخ]]، هندسه، حساب، [[منطق]]، [[فلسفه]] و هیئت جایگاه برجسته‌ای داشت<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۶.</ref>. ابن سکیت دارای کتاب‌های بسیاری است که از میان آنها می‌توان به کتاب‌های [[تهذیب]] الالفاظ و کتاب [[اصلاح]] المنطق اشاره کرد. [[متوکّل]] به سبب اظهارنظر ابن سکیت درباره [[برتری اهل بیت]]{{عم}} و اعلام [[ولایت اهل بیت]]{{عم}}، او را به [[شهادت]] رساند. چنان که گفته‌اند، متوکّل از [[برتری]] و عزیزتر بودن دو فرزند خود نسبت به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} پرسید و او به [[خدا]] [[سوگند]] خورد که [[قنبر]]، [[غلام]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، از آن دو و [[پدر]] آن دو نزد وی گرامی‌تر است؛ شهادت او در سال ۲۴۴ یا ۲۴۶ ق، در ۵۸ سالگی رخ داد<ref>ر.ک: امین، اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۳۰۶.</ref>.


از میان [[زنان]] نیز بانوی بزرگوار، «[[کلثوم]] کرخیه» را از اصحاب امام هادی{{ع}} دانسته و گفته‌اند [[عبدالرحمان بن داوود شعیری بغدادی]] از این بانو [[روایت]] نقل کرده است<ref>طوسی، رجال، ص۳۹۴.</ref><ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۲۰۰.</ref>
از میان [[زنان]] نیز بانوی بزرگوار، «[[کلثوم]] کرخیه» را از اصحاب امام هادی{{ع}} دانسته و گفته‌اند [[عبدالرحمان بن داوود شعیری بغدادی]] از این بانو [[روایت]] نقل کرده است<ref>طوسی، رجال، ص۳۹۴.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]]، ص۲۰۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۶

مقدمه

یکی از نقش‌های مهم امام هادی(ع) در مسیر رهبری شیعه، تربیت شاگردان، یاران و اصحابی بود که هریک از آنان در انتقال معارف دینی از امام به جامعه نقش بسزایی داشتند.

یاران و شاگردان آن حضرت، احادیث ایشان را روایت کرده یا آن احادیث را به عنوان کتاب نوشته و تدوین می‌کردند. شیخ طوسی حدود ۱۸۰ تن از اصحاب و راویان حدیث امام هادی(ع) را معرفی کرده است البته پرواضح است همه در یک رتبه و یک سنخ نبوده‌اند. شاگردان آن حضرت دو دسته‌اند؛ یک دسته تنها از آن حضرت روایت نقل کرده‌اند و در تصنیف کتاب نقشی نداشته‌اند. دسته دوم، کسانی‌اند که در تدوین و ثبت و ضبط روایات نقش داشته‌اند. طبیعی است که بیشتر شاگردان امام هادی(ع) از دسته اول هستند.

با نگاهی دیگر می‌توان از نظر ملیت، شاگردان و راویان امام هادی(ع) را به دسته‌های مختلف ایرانی و غیر ایرانی و شاگردان غیر ایرانی را به ملیت‌های مختلف تقسیم کرد، با توجه به این نکته که عمده شاگردان و راویان آن حضرت ایرانی بوده‌اند.

پرداختن به همه شاگردان امام هادی(ع) در این نوشته، به طول می‌انجامد، از این رو، در این مجال به اختصار تنها به تعدادی از اصحاب و شاگردان آن حضرت که صاحب کتاب، وکالت یا روایت بوده‌اند، به ترتیب الفبا اشاره می‌شود:

  1. ابراهیم بن شیبه اصفهانی: ابراهیم را، به ویژه به سبب نامه‌ای که به امام هادی(ع) نوشته و در آن از عقاید انحرافی غالیان پرسیده است، اهل تقوی و دیانت شمرده و گفته‌اند این امر بر نهایت احتیاط ابراهیم در دینمداری دلالت می‌کند و از آن نیکو بودن او استشمام می‌شود[۱].
  2. ابراهیم بن مهزیار اهوازی: گفته‌اند وی کتابی با عنوان البشارات داشته است[۲]. همچنان که او را از ممدوحین (ستوده‌شدگان) دانسته‌اند[۳].
  3. احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعری قمی: وی را از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) و از یاران خاص امام عسکری(ع) دانسته و گفته‌اند: فرستاده مردم قم (خدمت امامان(ع))[۴] و شیخ اهل قم بود؛ از این رو، از هر سه امام روایت نقل کرده است[۵]. وی را مورد اعتماد، نیکوکار، جلیل‌القدر و صاحب کتاب دانسته‌اند[۶]. کتاب علل الصوم و مسائل الرجال لابی‌الحسن الثالث(ع) از جمله کتاب‌های او هستند[۷]. او پس از سال ۲۶۰ ق، در بازگشت از خدمت امام عسکری(ع) در شهر حُلوان (نزدیک سر پل ذهاب) درگذشت و همان‌جا دفن شد و بنا بر نقلی در قم درگذشت و در آنجا به خاک سپرده شد[۸]. البته برخی گفته‌اند وی پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) وفات کرده و بخشی از عصر غیبت صغری را نیز درک کرده است[۹].
  4. احمد بن حمزة بن یسع بن عبدالله قمی: وی را مورد اعتماد دانسته‌اند[۱۰]. وی کتابی به نام النوادر داشته است[۱۱].
  5. احمد بن محمد بن خالد قمی برقی: وی از اصحاب امام هادی(ع)[۱۲] و مورد اعتماد بود؛ اما از ضعیفان روایت نقل کرده و به روایات مرسل نیز اعتماد می‌کرد[۱۳]. تصنیفات او به یکصد کتاب می‌رسد که مهم‌ترین آنها کتاب مشهور المحاسن است. وی به سال ۲۷۴ یا ۲۸۰ ق، درگذشت[۱۴].
  6. احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی: وی را از اصحاب امام هادی(ع) دانسته[۱۵] و گفته‌اند: از وی کتاب‌های متعددی در دست است که کتاب التوحید، کتاب فضل النبی(ص)؛ کتاب المتعه و کتاب الناسخ و المنسوخ از آن جمله‌اند[۱۶].
  7. ایوب بن نوح بن دراج کوفی نخعی: وی وکیل امام جواد(ع) و امام هادی(ع) بود. او را به امانت‌داری، اعتماد، ورع و تقوای بسیار، کثرت عبادت و مورد اعتماد بودن در روایاتش ستوده‌اند. وی کتابی به نام نوادر داشته[۱۷] و روایات و مسائلی از امام هادی(ع) نیز نقل کرده است[۱۸].
  8. حسن بن راشد بن علی بغدادی: وی از اصحاب امام هادی(ع) و از موالی آل مهلّب بود[۱۹]. شیخ مفید او را از فقهای اعلام و رؤسائی دانسته است که دانش حلال و حرام از آنها گرفته می‌شود و از کسانی است که هیچ طعنی بر او وارد نمی‌شود و راهی برای ذمّ او نیست[۲۰]. امام هادی(ع) هنگامی که او را وکیل خود در بغداد، مدائن و اطراف آن قرار داد، نوشت: «من اطاعت خود را در اطاعت او و سرکشی از او را عصیان از خودم می‌دانم»[۲۱].
  9. حسن بن علی بن حسن هاشمی علوی: وی فرزند عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب(ع) بود[۲۲]. کنیه‌اش را ابومحمد[۲۳] و القاب او را «اُطروش»[۲۴] «اَصمّ» و «النّاصر للحقّ»[۲۵]، گفته‌اند. وی از اجداد مادری دو دانشمند بزرگ اسلامی «سید مرتضی و سید رضی» و یکی از حکمرانان علوی در طبرستان بود. او کتاب‌های بسیاری نیز داشته است که کتاب الامامة صغیر، کتاب الامامة کبیر، کتاب فدک والخمس و انساب الأئمة و موالیدهم الی صاحب الامر(ع)، از آن جمله‌اند[۲۶].
  10. حسین بن اشکیب سمرقندی مروزی: وی از اصحاب امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) بود. از او به عنوان «خادم القبر» یاد کرده‌اند[۲۷]. نجاشی از تألیفات او یاد کرده و به ویژه به سه کتاب او به نام‌های الرد علی من زعم أن النبی(ص) کان علی دین قومه؛ الرد علی الزیدیه و کتاب النوادر اشاره کرده است[۲۸].
  11. حسین بن سعید بن حماد کوفی اهوازی: وی را از اصحاب امام هادی(ع) دانسته[۲۹] و گفته‌اند: مورد اعتماد و جلیل‌القدر بود[۳۰]. او در اصل اهل کوفه بود که با برادرش حسن به اهواز منتقل شد، سپس به قم رفت و در همان‌جا درگذشت[۳۱]. وی سی عنوان کتاب نوشت که جزو نخستین مجامیع فقهی شیعه به شمار می‌رود و الگویی برای دیگر دانشمندان امامیه شد[۳۲].
  12. داوود بن قاسم بن اسحاق هاشمی جعفری: وی از اصحاب امام هادی(ع)[۳۳] و کنیه‌اش ابوهاشم و از اهل بغداد بود. او امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام عسکری و امام زمان(ع) را دیده و از ایشان روایت نقل کرده است. داوود دارای کتاب بوده است که برخی راویان از او نقل کرده‌اند. همچنان که اخبار و مسائلی از امامان(ع) دارد و درباره اهل بیت(ع) نیز شعرهای نیکویی سروده است. او نزد حاکم نیز دارای مقام بود[۳۴]. وی به سال ۲۶۱ ق، در بغداد درگذشت و همان‌جا به خاک سپرده شد[۳۵].
  13. عبدالعظیم حسنی: وی فرزند عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی‌طالب، کنیه‌اش ابوالقاسم[۳۶] و از اصحاب امام هادی(ع) بود[۳۷]. وی را عابد و اهل ورع دانسته و او را با تعبیر كان مرضياً؛ «مورد رضایت بود»، ستوده‌اند[۳۸]. حضرت عبدالعظیم در حالی که از دست حاکم ستمگر زمان خود (خلیفه عباسی) به شهر ری گریخته بود، مخفیانه وارد ری شد و در سرداب منزل یکی از شیعیان، در محله «سکة الموالی» شهر ری، اقامت کرد. او به صورت مخفیانه از خانه خارج می‌شد و به زیارت قبری می‌رفت که بعدها مزار خودش در مقابل آن قرار گرفت و می‌گفت مرقد یکی از فرزندان امام کاظم(ع) است. تا آنکه خبر او به شیعیان رسید و بیشتر آنان او را شناختند[۳۹]. با آنکه گفته‌اند وی کتاب‌هایی داشته که کتاب خطب امیرالمؤمنین(ع) از آن جمله است[۴۰]؛ اما بی‌تردید مهم‌ترین روایت او، حدیث مشهور به «عَرض دین» است. بر اساس این حدیث، حضرت عبدالعظیم خدمت امام هادی(ع) مشرف شد و عقاید خود را به آن حضرت عرضه کرد و مورد تأیید آن حضرت قرار گرفت و آن حضرت برای او دعا کرد[۴۱]. امام هادی(ع) به برخی توصیه کردند که پرسش‌های خود را از عبدالعظیم حسنی بپرسند[۴۲]. در منابع روایی، زیارت حضرت عبدالعظیم، مانند زیارت امام حسین(ع) قلمداد شده است[۴۳].
  14. علی بن ابراهیم بن هاشم قمی: شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) معرفی کرده و بیش از این اشاره‌ای نکرده است؛ اما از نظر آیت‌الله خویی، ظاهراً وی علی بن ابراهیم بن هاشم قمی است؛ زیرا بعید است که شیخ طوسی در الفهرست از وی نام برده، اما در رجال از او یاد نکرده باشد[۴۴]. اگر چنین باشد، وی همان علی بن ابراهیم مشهور و صاحب تفسیر است که از راویان مورد اعتماد بوده و چندین کتاب تألیف کرده است. کتاب‌های الناسخ والمنسوخ؛ کتاب التوحید والشرک؛ کتاب المغازی؛ کتاب الانبیاء و کتاب فضائل امیرالمؤمنین(ع) از آن جمله‌اند[۴۵].
  15. علی بن مهزیار اهوازی دَورقی: وی را از اصحاب امام رضا[۴۶]، امام جواد[۴۷] و امام هادی[۴۸](ع) دانسته و گفته‌اند از سوی امام جواد(ع) و امام هادی(ع) وکالت داشت و نزد آن حضرت جایگاه والایی یافت[۴۹]. او مصنفات بسیاری داشت که تعداد آن بیش از سی کتاب بود. کتاب‌هایی در برخی ابواب فقه مانند کتاب الوضوء، کتاب الصلاة، کتاب الزکاة و همچنین کتاب المثالب؛ کتاب الدعا، کتاب التجمّل و المروّه و کتاب المزار از آن جمله‌اند[۵۰]. علی بن مهزیار نقش مهمی در تثبیت و گسترش تشیع در جنوب ایران به خصوص حوزه علمی اهواز داشت به طوری که امام هادی(ع) به وی اجازه نداد از اهواز خارج شود[۵۱].
  16. محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب زیات کوفی همدانی: وی را از اصحاب سه امام، از جمله امام هادی(ع) و مورد اعتماد دانسته‌اند[۵۲]. او به بزرگی منزلت و کثرت روایت ستوده شده و گفته‌اند به سال ۲۶۲ق، وفات یافته است. وی دارای تصانیف نیکویی بود که کتاب التوحید، کتاب المعرفة و البداء، کتاب الرد علی أهل القدر، کتاب الإمامة و کتاب وصایا الأئمة(ع) از آن جمله‌اند[۵۳].
  17. یعقوب بن اسحاق دورقی اهوازی، ابن سکیت: وی ابو یوسف، یعقوب بن اسحاق دورقی اهوازی و به ابن سکّیت (کم حرف) شهرت داشت. شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) برشمرده است. وی نزد امام جواد(ع) و امام هادی(ع) دارای منزلت والایی بوده و این دو امام بزرگوار وی را از یاران خاص خود به شمار می‌آوردند[۵۴]. ابن سکیت در علم نحو، لغت، علوم قرآن و شعر پیشوای همگان بوده است[۵۵]. چندان که او را «امیرالمؤمنین در لغت»[۵۶]، «شیخ العربیه» و «حجة فی العربیه» وصف کرده‌اند[۵۷]. از شاگردان او می‌توان به ابوحنیفه دینوری، صاحب کتاب الأخبار الطوال اشاره کرد که در دانش نحو، لغت، تاریخ، هندسه، حساب، منطق، فلسفه و هیئت جایگاه برجسته‌ای داشت[۵۸]. ابن سکیت دارای کتاب‌های بسیاری است که از میان آنها می‌توان به کتاب‌های تهذیب الالفاظ و کتاب اصلاح المنطق اشاره کرد. متوکّل به سبب اظهارنظر ابن سکیت درباره برتری اهل بیت(ع) و اعلام ولایت اهل بیت(ع)، او را به شهادت رساند. چنان که گفته‌اند، متوکّل از برتری و عزیزتر بودن دو فرزند خود نسبت به امام حسن و امام حسین(ع) پرسید و او به خدا سوگند خورد که قنبر، غلام علی بن ابی‌طالب(ع)، از آن دو و پدر آن دو نزد وی گرامی‌تر است؛ شهادت او در سال ۲۴۴ یا ۲۴۶ ق، در ۵۸ سالگی رخ داد[۵۹].

از میان زنان نیز بانوی بزرگوار، «کلثوم کرخیه» را از اصحاب امام هادی(ع) دانسته و گفته‌اند عبدالرحمان بن داوود شعیری بغدادی از این بانو روایت نقل کرده است[۶۰].[۶۱]

منابع

  1. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲

پانویس

  1. مامقانی، تنقیح المقال، ج۱، ص۲۰.
  2. نجاشی، رجال، ص۱۶.
  3. ابن داوود، رجال، ص۳۴.
  4. نجاشی، رجال، ص۹۱.
  5. حلی، خلاصة الاقوال، ص۶۳.
  6. شبستری، النور الهادی، ص۳۶.
  7. نجاشی، رجال، ص۹۱.
  8. شبستری، النور الهادی، ص۳۶.
  9. خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۵۴.
  10. طوسی، رجال، ص۳۸۳.
  11. نجاشی، رجال، ص۹۰.
  12. طوسی، رجال، ص۳۸۳.
  13. نجاشی، رجال، ص۷۶.
  14. نجاشی، رجال، ص۷۷.
  15. حلی، خلاصة الأقوال، ص۶۱.
  16. خویی، معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۸۶.
  17. نجاشی، رجال، ص۱۰۲.
  18. طوسی، الفهرست، ص۵۶.
  19. طوسی، رجال، ص۳۸۵.
  20. ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۳۱۳.
  21. طوسی، الغیبة، ص۳۵۰.
  22. طوسی، رجال، ص۳۸۵.
  23. شریف مرتضی، مسائل الناصریات، ص۶۳.
  24. نجاشی، رجال، ص۵۷.
  25. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.
  26. نجاشی، رجال، ص۵۷.
  27. نجاشی، رجال، ص۴۴.
  28. نجاشی، رجال، ص۴۴.
  29. طوسی، رجال، ص۳۸۵.
  30. حلی، خلاصة الأقوال، ص۱۱۴.
  31. طوسی، الفهرست، ص۱۱۲.
  32. خویی، معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۲۶۶.
  33. طوسی، رجال، ص۳۸۶.
  34. طوسی، الفهرست، ص۱۲۴.
  35. شبستری، النورالهادی، ص۸۵.
  36. نجاشی، رجال، ص۲۴۷.
  37. طوسی، رجال، ص۳۸۷.
  38. حلی، خلاصة الاقوال، ص۲۲۶.
  39. نجاشی، رجال، ص۲۴۸.
  40. نجاشی، رجال، ص۲۴۷.
  41. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۹ - ۳۸۰.
  42. خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۵۳.
  43. ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۵۳۷.
  44. خویی، همان، ج۱۲، ص۲۰۸.
  45. نجاشی، رجال، ص۲۶۰.
  46. طوسی، رجال، ص۳۸۱.
  47. طوسی، رجال، ص۴۰۳.
  48. طوسی، رجال، ص۴۱۷.
  49. نجاشی، رجال، ص۲۵۳.
  50. نجاشی، رجال، ص۲۵۳.
  51. صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۴۴؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۲۹۴.
  52. طوسی، رجال، ص۳۹۱.
  53. نجاشی، رجال، ص۳۳۴.
  54. نجاشی، رجال، ص۴۴۹.
  55. ابن ندیم، الفهرست، ص۷۹؛ نجاشی، رجال، ص۴۴۹.
  56. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۷۶.
  57. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۶.
  58. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۶.
  59. ر.ک: امین، اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۳۰۶.
  60. طوسی، رجال، ص۳۹۴.
  61. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۰۰.