بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۱۵: | خط ۴۱۵: | ||
== [[تبلیغ]] و ایصال == | == [[تبلیغ]] و ایصال == | ||
تبلیغ با وصول و با ایصال معنی نزدیک دارد. در [[زبان عربی]] در خیلی موارد، یک ظرافتها و لطافتهایی است که اینها را ما مثلاً در [[زبان فارسی]] خودمان با اینکه [[زبان]] شیرین و وسیعی است نمیبینیم. ما در زبان عربی کلمه “ایصال” داریم، کلمه “ابلاغ” هم داریم. معنی ایصال چیست؟ مثلاً اگر بگوییم پارچهای را “ایصال” کردم، یعنی آن را رساندم. “ابلاغ” در [[فارسی]] یعنی چه؟ اگر بگوییم فلان چیز را [[ابلاغ]] کردم، بازمیگوییم یعنی رساندم. در فارسی در مورد هر دوی اینها کلمه “رسیدن” و “رساندن” به کار برده میشود، ولی در زبان عربی “ایصال” را به جای “ابلاغ” نمیشود به کار برد و “ابلاغ” را هم به جای “ایصال” نمیتوان به کار برد. “ایصال” معمولاً در مورد رساندن چیزی به دست کسی یا در حوزه کسی است، یعنی در مورد امور [[جسمانی]] و [[مادّی]] به کار میرود. اگر کسی بخواهد پاکتی را به شخص دیگری برساند در اینجا کلمه “ایصال” را به کار میبرند. یا اگر کسی پیش شما امانتی دارد ([[امانت]] مادّی) و شما این امانت را به او برسانید، اینجا میگویند امانت را به صاحبش ایصال کرد. ولی ابلاغ، در مورد رساندن یک [[فکر]] و یا یک [[پیام]] است. یعنی در مورد رساندن چیزی به فکر و [[روح]] و ضمیر و [[قلب]] کسی به کار میرود. و لهذا محتوای ابلاغ نمیتواند یک امر مادّی و جسمانی باشد، حتماً یک امر [[معنوی]] و [[روحی]] است، و به عبارت دیگر معمولاً ابلاغ را در مورد پیامها و [[سلامها]] و امثال اینها به کار میبرند. میگویند: [[ابلاغ پیام]] کرد، ابلاغ [[سلام]] کرد. وقتی که ابلاغ پیام میکند یعنی [[فکری]] را، پیغامی را به دیگران میرساند. و هنگامی که ابلاغ سلام میکند، ابلاغ [[احساسات]] میکند، ابلاغ [[عشق]] میکند. در مورد چنین چیزهایی، کلمه تبلیغ و “ابلاغ” به کار میرود و [[قرآن کریم]] این کلمه را در مورد [[رسالت]] که عبارت است از پیامها به کار برده است<ref>حماسه حسینی، ج۱، ص۱۹۰.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۲۲.</ref> | تبلیغ با وصول و با ایصال معنی نزدیک دارد. در [[زبان عربی]] در خیلی موارد، یک ظرافتها و لطافتهایی است که اینها را ما مثلاً در [[زبان فارسی]] خودمان با اینکه [[زبان]] شیرین و وسیعی است نمیبینیم. ما در زبان عربی کلمه “ایصال” داریم، کلمه “ابلاغ” هم داریم. معنی ایصال چیست؟ مثلاً اگر بگوییم پارچهای را “ایصال” کردم، یعنی آن را رساندم. “ابلاغ” در [[فارسی]] یعنی چه؟ اگر بگوییم فلان چیز را [[ابلاغ]] کردم، بازمیگوییم یعنی رساندم. در فارسی در مورد هر دوی اینها کلمه “رسیدن” و “رساندن” به کار برده میشود، ولی در زبان عربی “ایصال” را به جای “ابلاغ” نمیشود به کار برد و “ابلاغ” را هم به جای “ایصال” نمیتوان به کار برد. “ایصال” معمولاً در مورد رساندن چیزی به دست کسی یا در حوزه کسی است، یعنی در مورد امور [[جسمانی]] و [[مادّی]] به کار میرود. اگر کسی بخواهد پاکتی را به شخص دیگری برساند در اینجا کلمه “ایصال” را به کار میبرند. یا اگر کسی پیش شما امانتی دارد ([[امانت]] مادّی) و شما این امانت را به او برسانید، اینجا میگویند امانت را به صاحبش ایصال کرد. ولی ابلاغ، در مورد رساندن یک [[فکر]] و یا یک [[پیام]] است. یعنی در مورد رساندن چیزی به فکر و [[روح]] و ضمیر و [[قلب]] کسی به کار میرود. و لهذا محتوای ابلاغ نمیتواند یک امر مادّی و جسمانی باشد، حتماً یک امر [[معنوی]] و [[روحی]] است، و به عبارت دیگر معمولاً ابلاغ را در مورد پیامها و [[سلامها]] و امثال اینها به کار میبرند. میگویند: [[ابلاغ پیام]] کرد، ابلاغ [[سلام]] کرد. وقتی که ابلاغ پیام میکند یعنی [[فکری]] را، پیغامی را به دیگران میرساند. و هنگامی که ابلاغ سلام میکند، ابلاغ [[احساسات]] میکند، ابلاغ [[عشق]] میکند. در مورد چنین چیزهایی، کلمه تبلیغ و “ابلاغ” به کار میرود و [[قرآن کریم]] این کلمه را در مورد [[رسالت]] که عبارت است از پیامها به کار برده است<ref>حماسه حسینی، ج۱، ص۱۹۰.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۲۲.</ref> | ||
== مفهوم تبلیغ == | |||
«[[تبلیغ]]»، واژهای [[عربی]] است که معادل [[انگلیسی]] آن «پروپاگاندا»<ref>Propaganda.</ref> است. اما باید توجه داشت که مفهوم تبلیغ، در [[فرهنگ اسلامی]]، با مفهوم تبلیغ در [[فرهنگ]] امروز [[غرب]]، کاملاً متفاوت است. تبلیغ در عرف امروز غرب، [[دروغپردازی]] به [[انگیزه]] فریبدهی و همراهسازی [[افکار عمومی]] است. | |||
[[شهید مطهری]] تفاوت معنای تبلیغ از نظر [[قرآن]] و در عرف امروز را چنین بیان میکند: «بدبختانه این کلمه در عرف امروز، [[سرنوشت]] [[شومی]] یعنی منحوس پیدا کرده به طوری که امروز در عرف ما فارسیزبانها تبلیغ یعنی راست و [[دروغ]] [[جور]] کردن و در واقع [[فریبکاری]] و [[اغفال]]. برای به خورد [[مردم]] دادن یک کالا، مفهوم اغفال به خودش گرفته است و لذا گاهی که کسی درباره موضوعی صحبت میکند، وقتی میخواهد بگوید اینها اساسی ندارد، میگوید: آقا اینها همه [[تبلیغات]] است»<ref>مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۳۲۰.</ref>. | |||
دهخدا میگوید: «رساندن [[عقاید دینی]] یا غیر اینها با وسایل ممکنه»<ref>لغتنامه دهخدا، ماده البلاغ.</ref>. | |||
در کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن» پس از نقل آرای اهل لغت درباره مفهوم تبلیغ و [[ابلاغ]]، مینویسد: «[[رأی]] تحقیقی درباره معنای ماده تبلیغ این است که: تبلیغ همان ایصال و رساندن است، لکن نه هر ایصال و رساندنی، بلکه حد اعلای آن را ابلاغ گویند. در تمامی کاربردهای واژة ابلاغ، این خصوصیت لحاظ شده است»<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ماده «بلغ».</ref>. | |||
شهید مطهری درباره تفاوت دو واژه «ابلاغ» و «ایصال» میفرماید: «تبلیغ با وصل و ایصال معنای نزدیک دارد. ما در [[زبان عربی]]، کلمه ایصال داریم، کلمه ابلاغ هم داریم. در [[فارسی]] در معنای این هر دو، رسیدن و رساندن به کار برده میشود ولی در عربی ایصال را به جای ابلاغ نمیشود به کار برد. ایصال، معمولاً در مورد رساندن چیزی به [[فکر]] و [[روح]] و [[قلب]] کسی به کار میرود و لذا محتوای ابلاغ نمیتواند یک امر مادی و [[جسمانی]] باشد، حتماً یک امر [[معنوی]] و [[روحی]] است؛ یک فکر و یک [[احساس]] است»<ref>مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۳۲۱.</ref>. | |||
[[تبلیغ]] از واژههایی است که در [[قرآن کریم]] کاربرد فراوان دارد، [[قرآن]] این واژه را در مواردی به کار میبرد که [[هدف]] آن رسانیدن یک [[پیام]] [[مقدس]] میباشد. {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ}}<ref>«پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم» سوره اعراف، آیه ۶۸.</ref>. | |||
بنابراین، این واژه در قرآن از [[قداست]] خاصی برخوردار است؛ از طرفی، اساسیترین [[وظیفه انبیا]] در قرآن کریم، [[ابلاغ]] و رساندن [[پیام الهی]] ذکر شده است. {{متن قرآن|مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ}}<ref>«بر پیامبر جز پیامرسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار میدارید و آنچه را نهان میکنید میداند» سوره مائده، آیه ۹۹.</ref>. | |||
[[حضرت علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] میفرماید: «آنگاه که در [[عصر جاهلیت]]، بیشتر [[مردم]]، [[پیمان]] [[خدا]] را نادیده انگاشتند و [[حق]] [[پروردگار]] را نشناختند و در برابر او به [[خدایان دروغین]] روی آوردند و [[شیطان]] مردم را از [[معرفت خدا]] باز داشت و از [[پرستش]] او جدا کرد، [[خداوند]]، [[پیامبران]] خود را [[مبعوث]] فرمود و هر چند گاه، متناسب با خواستههای [[انسانها]]، [[رسولان]] خود را پیاپی اعزام کرد تا [[وفاداری]] به پیمان [[فطرت]] را از آنان باز جوید و نعمتهای فراموش شده را به یاد آورند»<ref>نهج البلاغة، ترجمه محمد دشتی، خ ۱، قسمت ۳۶، ص۳۸.</ref><ref>[[فاطمه امینی|امینی، فاطمه]]، [[عنصر تبلیغ در نهضت عاشورا (مقاله)|مقاله «عنصر تبلیغ در نهضت عاشورا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۶ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۶]] ص ۵۵.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |