قصه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== مفهومشناسی ==' به '== معناشناسی ==') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[قصه در قرآن]] - [[قصه در فقه اسلامی]] - [[قصه در تاریخ اسلامی]] - [[قصه در علوم قرآنی]] - [[قصه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = قصه| عنوان مدخل = قصه| مداخل مرتبط = [[قصه در قرآن]] - [[قصه در فقه اسلامی]] - [[قصه در تاریخ اسلامی]] - [[قصه در علوم قرآنی]] - [[قصه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
«قصه»، واژهای [[عربی]] از ریشه «ق ص ص» به معنای دنبال کردن چیزی و پا جای پای دیگری گذاشتن<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۷۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۷/۷۴–۷۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۱۷۹.</ref> و در اصطلاح به معنای داستان، حکایت و سرگذشت است که معمولاً بهصورت کوتاه، نقل میشود<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۵۵۳۶؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۵۴۴.</ref> و عناصر آن با قصد و [[هدف]] معینی حرکت میکنند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۴.</ref> در واقع، قصه توالی حوادث [[واقعی]]، خیالی و ساختگی با خصوصیت [[روایی]]، برای انسانهاست که در آن، تأکید بر [[حوادث خارقالعاده]] بیشتر از [[تحول]] و [[تکوین]] شخصیتها و آدمهاست.<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۳۲–۱۳۴؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۴۴؛ فورستر، جنبههای رمان، ۳۳–۳۶.</ref> بهطور کلی داستان از نظر قالب به سه نوع قصه، داستان کوتاه و داستان بلند (رمان) تقسیم میگردد<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۲۳؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۲۵.</ref> و در بسیاری موارد، به جای قصه از واژه داستان استفاده میشود. | «قصه»، واژهای [[عربی]] از ریشه «ق ص ص» به معنای دنبال کردن چیزی و پا جای پای دیگری گذاشتن<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۷۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۷/۷۴–۷۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۱۷۹.</ref> و در اصطلاح به معنای داستان، حکایت و سرگذشت است که معمولاً بهصورت کوتاه، نقل میشود<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۵۵۳۶؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۵۴۴.</ref> و عناصر آن با قصد و [[هدف]] معینی حرکت میکنند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۴.</ref> در واقع، قصه توالی حوادث [[واقعی]]، خیالی و ساختگی با خصوصیت [[روایی]]، برای انسانهاست که در آن، تأکید بر [[حوادث خارقالعاده]] بیشتر از [[تحول]] و [[تکوین]] شخصیتها و آدمهاست.<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۳۲–۱۳۴؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۴۴؛ فورستر، جنبههای رمان، ۳۳–۳۶.</ref> بهطور کلی داستان از نظر قالب به سه نوع قصه، داستان کوتاه و داستان بلند (رمان) تقسیم میگردد<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۲۳؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۲۵.</ref> و در بسیاری موارد، به جای قصه از واژه داستان استفاده میشود. |
نسخهٔ ۳۰ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۰
معناشناسی
«قصه»، واژهای عربی از ریشه «ق ص ص» به معنای دنبال کردن چیزی و پا جای پای دیگری گذاشتن[۱] و در اصطلاح به معنای داستان، حکایت و سرگذشت است که معمولاً بهصورت کوتاه، نقل میشود[۲] و عناصر آن با قصد و هدف معینی حرکت میکنند.[۳] در واقع، قصه توالی حوادث واقعی، خیالی و ساختگی با خصوصیت روایی، برای انسانهاست که در آن، تأکید بر حوادث خارقالعاده بیشتر از تحول و تکوین شخصیتها و آدمهاست.[۴] بهطور کلی داستان از نظر قالب به سه نوع قصه، داستان کوتاه و داستان بلند (رمان) تقسیم میگردد[۵] و در بسیاری موارد، به جای قصه از واژه داستان استفاده میشود.
قصه، شکلی ساده و ابتدایی دارد. ساختار روایتی و زبان آن بیشتر نزدیک به گفتار و محاوره عامه است[۶] و قدیمیترین نوع قالب در بیان حوادث است؛ در حالیکه داستان کوتاه و داستان بلند، صورت جدیدی در ادبیات داستانی جهان، برای بیان حوادث هستند.[۷] آنچه قالب قصه را از داستان کوتاه و بلند جدا میکند، حوادث خارقالعاده، پیرنگ ضعیف و کلیگرایی است.[۸] در قصه، عناصر روانشناختی مانند خصوصیات اخلاقی افراد وجود ندارد؛ در صورتی که داستان بلند و رمان دارای این خصوصیتاند.[۹] قصهها از لحاظ محتوا به دو بخش عمده: تفریحی ـ تخیلی و تحلیلی تقسیم میشوند که قصههای تخیلی با استفاده از رویدادهای غیر طبیعی شگفتی میآفرینند و قصههای تحلیلی برگرفته از زندگی واقعی انسانها هستند.[۱۰].[۱۱]
پیشینه
قصهگویی، از فنون ادبی است که پیشینهای به درازای تاریخ آدمی دارد.[۱۲] قصه با پیدایش خط و زبان برای ایجاد ارتباط میان انسانها، به وجود آمد؛[۱۳] به طوری که از مصادر تاریخ تمدنهاست.[۱۴] قصه در قدیمیترین تمدنها، چون سومر، بابل، یونان، پارس و هند به صورت شعر و در قالب داستانها و حکایات آمدهاست.[۱۵]
قصهها و افسانهها در متون دینی سایر ادیان نیز به چشم میخورند؛ چنانکه قصههای قرآنی میان عربهای متقدم، مصریان، ایرانیان، یهودیان و عیسویان وجود داشتهاست که به سبب فلسفه و بینش دینی هر یک از ادیان، بهطور گوناگون نقل شدهاند.[۱۶] در ادبیات دینی زرتشت (اوستا)،[۱۷] همچنین در آیین بودا،[۱۸] از افسانهها و قصهها استفاده شدهاست.
عربهای مسلمان نیز در قصهسرایی مهارت بسیاری داشتهاند و از قصه در سرودن اشعار خود استفاده کردهاند.[۱۹] کاربرد قصههای عامیانه در ایران، چیز تازهای نیست. این قصهها را میتوان در اوستا و پس از آن در آثار منظوم و منثور دوره اسلامی (فارسی جدید) از قرن نهم میلادی مشاهده کرد. در این میان، میتوان به قصههای کلیله و دمنه اشاره کرد.[۲۰]
در قرآن، قصههای مختلفی آمدهاست که در شمار آن اختلاف نظر وجود دارد.[۲۱] این اختلاف نظر ناشی از اختلاف آرای مؤلفان دربارهٔ حوزه قصههای قرآنی است.[۲۲] پس از اسلام، داستانپردازی و ترجمه قصه نیز در فرهنگ اسلامی رواج داشته و در قصهنویسی غربی هم تأثیر گذاشتهاست.[۲۳]
جریان قصهنویسی با قالب رمان در ادبیات غرب، از حدود چهارصد سال پیش آغاز شده و داستان کوتاه نزدیک به ۱۶۰ سال است در ادبیات غرب پدیدار شدهاست.[۲۴] در ایران رماننویسی از دوره قاجار و جریان مشروطه با شکلگیری تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی به وجود آمد.[۲۵] جریان قصهنویسی در ادبیات معاصر ایران با داستان کوتاه آغاز شدهاست.[۲۶] این جریان در دوره پهلوی تا حدودی دچار رکود شده بود و پس از انقلاب اسلامی تحول عمیقی در آن رخ داد.[۲۷]
داستانهای دفاع مقدس نیز بخشی از ادبیات داستانی ایران را تشکیل میدهد که نقش بسیاری در انتقال ارزشهای دفاع مقدس در دوران جمهوری اسلامی در ذهن و دل مخاطبان داشته است.[۲۸] امام خمینی نیز در بسیاری از آثار خود از قصههای قرآنی و مذهبی برای تفهیم اهداف و مقاصد خویش بهره برده است.[۲۹].[۳۰]
نقش قصه در زندگی
قصهها به عنوان عنصری محرک، در ثبت واقعیتها، زندگی انسانها، موعظهها و حکمتها نقش بهسزایی دارند؛ چنانکه در کلام الهی نیز از آن استفاده شدهاست.[۳۱] قصهگویی، الگوی نافذی در میان اقوام و فرهنگهای گوناگون برای عبرتآموزی بودهاست و به علت جاذبه فوقالعاده، تمام عمر انسان را دربر میگیرد و به دلیل قابل فهم بودن برای انسانها، از آن با عنوان مثال حسی برای تفهیم مسائل عقلی استفاده میشود.[۳۲] در مجموع، داستانها تأثیر بسیاری در هدایت و عبرت انسانها دارند و یکی از عوامل تعلیم و تربیت بهشمار میآیند؛[۳۳] چنانکه کتابهای داستان، مؤثرترین وسیله برای اعتلای روح، فکر و اعتقادات کودک هستند.[۳۴]
قصههای تحریکآمیز و منفی نیز اثر زیانبخشی در تربیت و روح کودکان دارند.[۳۵] از دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی، میتوان به راه یافتن گسترده مفاهیم معنوی و ارزشمند در داستانها و بهخصوص داستانهای کودکان[۳۶] و رشد چشمگیر انتشار کتابهای داستانی برای کودکان اشاره کرد.[۳۷] امام خمینی نیز از بیان حکایت و قصه، به عنوان روشی برای بیان مطالب خود استفاده میکرد؛[۳۸] چنانکه از این روش در تربیت کودکان و نوجوانان نیز بهره برد.[۳۹].[۴۰]
قصههای قرآنی
قصههای قرآنی در زمره قصص مکتوب و به دلیل برخورداری از حوادث واقعی، قصههایی مستند و به دور از وهم و خیالاند.[۴۱] از آنجاکه قرآن کتاب هدایت است، محتوای آن نیز برای عبرتآموزی و هدایت بندگان است و مخاطب آن عموم مردم هستند؛ از همینرو، قصههای قرآن به دلیل دارابودن ویژگیهای ذکرشده، بهترین روش برای تفهیم و هدایت عامهاند.[۴۲]
اعجاز در فصاحت و بلاغت داستانهای قرآنی نیز سبب کامل شدن قصهها میشود. تکرار قصهها خود درجهای از اعجاز قرآن است. به سبب تکرار اغراض در قرآن، تفهیم مطلب برای مخاطبان و تربیت انسانها بهسهولت رخ میدهد.[۴۳] آنچه قصههای قرآنی را از سایر داستانهای بشری جدا میکند، یکی، واقعگرایی و راستی، عدم کسالت و تأثیرگذاری بر نفوس است که ممکن است تمام این وجوه در داستانهای بشری جای نگیرند[۴۴] و دیگری، محصور نبودن قصههای قرآنی به زمان و مکان خاص است.[۴۵]
امام خمینی قصههای قرآنی را از شاهکارهای این کتاب مقدس[۴۶] و بهترین راه برای بیداری انسانها[۴۷] میداند. ایشان قرآن را کتاب قصه و بازگو کردن تاریخ ندانسته، محتوای قصههای قرآن را معارف الهیه[۴۸] و دربردارنده احکامی میداند که فهم بشر از وصول به همه معانی آن ناتوان است.[۴۹] ایشان هدف قصههای قرآنی را تربیت، هدایت، سیر و سلوک، رسیدن به سعادت، بیان مباحث اخلاقی و درمان رذایل نفسانی میداند[۵۰] و سبب تکرار قصص را انسانسازی،[۵۱] تقویت بلاغت قرآن و تهذیب نفوس انسانی[۵۲] میشمارد؛ چنانکه با بیان داستان حضرت موسی(ع) و فرعون، هدف از تکرار این قصه را آموزش شیوه حکومتداری، ظلمستیزی و انذار انسانها میداند.[۵۳] ایشان ویژگی قصههای قرآنی را در شیرینی و قابل تعقیب بودن و ملالآور نبودن آن معرفی میکند که مخاطب را با وجود تکرار قصهها به سبب واقعیبودن آن، به سوی خود جذب میکند.[۵۴].[۵۵]
داستان و قصه در آثار و سیره امام خمینی
امام خمینی از گونههای مختلف داستان به عنوان ادبیات خلاق، در آثارش استفاده میکند. موضوع این داستانها به عرفانی، سیاسی، تاریخی، اجتماعی و دینی تقسیم میگردد و همگی در خدمت هدایت و ارشاد انسانها هستند.[۵۶] ادبیات داستانی در اشعار امام خمینی نیز به دو گونه صریح و غیر مستقیم آمده است که اشاره صریح آن بیشتر است؛[۵۷] چنانکه در بعضی ابیات خود به داستانهایی چون شقالقمر پیامبر(ص)، تعلیم اسما به آدم(ع) و داستان خضر نبی(ع) اشاره میکند.[۵۸]
داستانهای انبیا(ع)، در زمره داستانهای قرآنی است که امام خمینی از آنها در آثار خود بهره گرفته، اهدافی از بازگویی آنها دنبال کرده است؛ برای نمونه، با طرح قصه حضرت آدم(ع)، عجب و خودبینی شیطان را سبب هلاکت او میداند[۵۹] و با طرح قصه حضرت موسی(ع) و فرعون، ظلمستیزی و شیوه حکومتداری را بیان میکند [۶۰] و با بیان قصه سلیمان نبی(ع)، حقارت انسان را در برابر عظمت پروردگار به تصویر میکشد؛[۶۱] چنانکه در آثار خود به سایر قصههای دینی و قرآنی نیز اشاره میکند.[۶۲]
امام خمینی افزون بر قصههای دینی، با طرح داستانهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی در مسیر انقلاب، ظلم و بیداد رژیم پهلوی و تحول روحی ملت را ترسیم میکند.[۶۳] در این میان قصههای ادبی نیز در زمره داستانهایی هستند که ایشان در آثار خود به آنها اشاره کردهاست. این مسئله نشاندهنده مطالعه اینگونه قصهها به دست امام خمینی است. برای نمونه ایشان در آثار خود به داستان کلیله و دمنه،[۶۴] موش و گربه[۶۵] اشاره کردهاست.
امام خمینی خود اهل مطالعه کتابهای داستانی نیز بودهاست؛ چنانکه سید مصطفی خمینی گفتهاست، ایشان بیشتر کتابهای داستانی معروف جهان را مطالعه کرده است.[۶۶] سید احمد خمینی نیز گفتهاست امام خمینی داستانهایی چون بینوایان (ویکتور هوگو) و شوهر آهو خانم (علی محمد افغانی) را مطالعه کرده است.[۶۷] این امر نشان میدهد امام خمینی با قصههای تخیلی مخالف نبوده است؛ امّا اگر رمان و داستانی دروغ باشد، از دیدگاه ایشان باید از آن پرهیز شود.[۶۸] ایشان سلمان رشدی را به دلیل نگارش و انشای کتاب کفرآمیز آیات شیطانی که رمانی سراپا اهانت به پیامبر(ص) و دشمنی با اسلام و عقاید و مقدسات مسلمانان است، محکوم به اعدام دانسته است.[۶۹].[۷۰]
منابع
پانویس
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۷۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۷/۷۴–۷۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۱۷۹.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۵۵۳۶؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۵۴۴.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۴.
- ↑ میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۳۲–۱۳۴؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۴۴؛ فورستر، جنبههای رمان، ۳۳–۳۶.
- ↑ میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۲۳؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۲۵.
- ↑ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۹–۳۵.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۴–۲۰۵۵؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۳۲.
- ↑ میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۳۲.
- ↑ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۲۵۵.
- ↑ سلیمانی، تأملی دیگر در باب داستان، ۱۴–۱۵.
- ↑ هوجان علی آبادی، فاطمه، مقاله «قصه»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۷۸-۱۸۲.
- ↑ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۶؛ حکیمی، ادبیات و تعهد، ۵۶؛ نجفزاده، داستانهای امام، ۱۱.
- ↑ حسینی، ریختشناسی قصههای قرآن، ۷؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۱؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۴–۲۶ و ۴۹–۵۰.
- ↑ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۶؛ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۲۹۶–۲۹۷؛ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۵.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن، ۱/۲۰۸–۲۱۰ و ۳۸۳–۳۸۴؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۷–۴۸.
- ↑ رضی، ادیان بزرگ جهان، ۴۳۵–۴۴۴ و ۴۵۱–۶۴۱؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۷۲–۸۲ و ۱۱۱–۱۱۲؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۳۶–۳۷.
- ↑ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۳۹–۴۰؛ رضی، ادیان بزرگ جهان، ۱۵۴–۱۶۳.
- ↑ رضی، ادیان بزرگ جهان، ۲۳۰–۲۳۳.
- ↑ لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۵۷۱–۵۷۸.
- ↑ لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۲۹۲–۲۹۳ و ۳۰۲.
- ↑ لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۱۳۴.
- ↑ لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۱۳۴.
- ↑ حکیمی، دانش مسلمین، ۲۱۱–۲۱۳.
- ↑ سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۲۲.
- ↑ اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۷۰؛ یاسمی، ادبیات معاصر، ۱۰۹؛ نفیسی، رمان و رماننویسی در ایران، ۲۱۱؛ آرینپور، از صبا تا نیما، ۲/۲۳۷–۲۳۹.
- ↑ سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۲۲.
- ↑ اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۱۱–۱۴۴؛ سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۱۲–۱۸.
- ↑ امامی، عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، ۷/۱۶۷–۱۷۲؛ نجفزاده، داستانهای کوتاه، ۱۳–۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱؛ ۵/۳۵؛ ۱۶/۲۱۷ و ۱۹/۱۱۵؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۵۱ و ۱۷۸؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۸۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۹۷.
- ↑ هوجان علی آبادی، فاطمه، مقاله «قصه»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۷۸-۱۸۲.
- ↑ اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۲۱.
- ↑ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۱–۳۲.
- ↑ اسحاقی، سلوک علوی، ۱۴۰–۱۴۱.
- ↑ امیری، چگونگی رشد و تطور ادبیات کودکان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ۳۸–۴۱.
- ↑ کریمینیا، الگوهای تربیت، ۳۰۸–۳۰۹.
- ↑ فراست، انقلاب اسلامی و ادبیات داستانی، ۱۵۷–۱۶۰.
- ↑ میرکیانی، رشد مفاهیم اخلاقی و ارزشی در قصههای کودکان و نوجوانان بعد از انقلاب اسلامی، ۶۰۵–۶۰۹؛ مؤسسه فرهنگی، کرانههای نور، ۱/۴۷۹.
- ↑ نجفزاده، داستانهای امام، ۲۲–۲۸.
- ↑ منفرد، تربیت دینی با الهام از سیره تربیتی حضرت امام خمینی، ۳۹۴؛ مدبر، امام خمینی، اسوه تعلیم و تربیت، ۵۴۸.
- ↑ هوجان علی آبادی، فاطمه، مقاله «قصه»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۷۸-۱۸۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۶۵–۱۶۶؛ بستانی، اسلام و هنر، ۱۵۹–۱۶۰؛ بستانی، پژوهشی، ۱/۱۳–۱۴.
- ↑ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۱۰۰؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۴؛ بستانی، پژوهشی، ۲/۸؛ اسحاقی، سلوک علوی، ۱۴۰–۱۴۱.
- ↑ محمدزاده، قصص قرآن، ۱۳/۱۹۰–۱۹۶؛ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۷؛ مهدوی، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، ۲۲–۵۷؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۹۸–۱۰۳ و ۱۴۳–۱۴۵؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۳–۳۷.
- ↑ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۱۲۷–۱۲۹.
- ↑ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۷–۱۷۶۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۸۸؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۸۸؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶–۱۸۷.
- ↑ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۴–۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۲؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۸۸ و ۳۷۸؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶–۱۸۸ و ۲۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۴۹؛ ۱۵/۵۰۴ و ۱۷/۳۸۱–۳۸۲؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۴–۵۰۵؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۷؛ ریعان، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امام خمینی، ۱۳۰–۱۳۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۴۸–۳۴۹؛ ۶/۲۳۶–۲۳۷ و ۹/۱۶۸–۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۷–۱۸۸؛ ریعان، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امام خمینی، ۱۳۲–۱۳۳.
- ↑ هوجان علی آبادی، فاطمه، مقاله «قصه»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۷۸-۱۸۲.
- ↑ نجفزاده، داستانهای امام، ۲۲–۲۸؛ صفری، نگاهی به دیدگاه امام دربارهٔ زبان و ادبیات، ۱۷۵–۱۸۳.
- ↑ نجفزاده، داستانهای امام، ۶۲.
- ↑ امام خمینی، دیوان امام، ۷۹، ۱۲۷ و ۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۵۰؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۴۹ و ۹/۱۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۹۶–۱۹۸، ۳۲۶–۳۲۸؛ ۱۱/۲۹۹؛ ۱۳/۳۸۴–۳۸۵؛ ۱۴/۱۸ و ۱۹/۱۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۱۹؛ ۶/۱۱۸؛ ۱۰/۴۶۰–۴۶۱؛ ۱۱/۲۷۹؛ ۱۲/۴۶۵–۴۶۶ و ۱۶/۲۷۰–۲۷۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۲–۴۱۳ و ۵۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۴۱ و ۱۱/۱۴۳.
- ↑ کشوردوست، ماه تابان، ۴۳.
- ↑ خمینی، دلیل آفتاب، ۱۶۳؛ خمینی، برداشتهایی از، ۲/۳۳۳–۳۳۴.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۲/۶۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۶۳؛ طلاس، رد علی الشیطان، ۱۷؛ رضوانی، بررسی حکم امام خمینی دربارهٔ سلمان رشدی، ۱۷۰.
- ↑ هوجان علی آبادی، فاطمه، مقاله «قصه»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۷۸-۱۸۲.