تولی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = تولی | | موضوع مرتبط = تولی | ||
| عنوان مدخل = تولی | | عنوان مدخل = تولی | ||
| مداخل مرتبط = [[تولی در لغت]] - [[تولی در فقه سیاسی]] - [[تولی در فقه اسلامی]] - [[تولی در کلام اسلامی]] - [[تولی در معارف و سیره فاطمی]] | | مداخل مرتبط = [[تولی در لغت]] - [[تولی در فقه سیاسی]] - [[تولی در فقه اسلامی]] - [[تولی در کلام اسلامی]] - [[تولی در معارف دعا و زیارات]] - [[تولی در معارف و سیره فاطمی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۴
مقدمه
«تولی» عبارت است از: دوست داشتن اهلبیت(ع) و پذیرش ولایت و امامت ایشان. تولی به معنای یادشده اصطلاحی در برابر تبری از مهمترین آموزههای اعتقادی نزد شیعه امامیه است. در قرآن کریم، مودت و محبت ذیالقربی(ع) مزد رسالت رسول اکرم(ص) تعیین شده[۱] و در روایات بر آن فراوان تأکید شده[۲] و بلکه اساس و پایه اسلام برشمرده شده[۳] و دینداری و ایمان، بدان منوط شده است[۴] و در برخی روایات، ولایت اهلبیت(ع) در کنار نماز و روزه و زکات و حج از ارکان اسلام و بلکه مهمترین رکن آن تلقی شده است[۵].
مراد از محبت اهلبیت(ع) ـ که روایات بر آن تأکید کردهاند ـ پذیرش امامت و ولایت امامان(ع) تسلیم در برابر آنان و تصدیق و تبعیت از ایشان در رفتار و گفتار قرار دادن آنان در جایگاهی است که خدای متعال برای آنان قرار داده است. از این رو، مقدم داشتن دیگران بر آنان در این قلمرو، در واقع خروج از دایره محبت محسوب میشود[۶].
این همه تأکید و اهتمام به مسئله تولی در متون دینی برای این است که محبت به اهلبیت(ع) و پذیرش ولایت ایشان در واقع، محبت به خدا و پیامبر خدا(ص) و قبول ولایت خدا و رسول او است. چنان که دشمنی با آنان، دشمنی با خدا و رسول و انکار ولایت ایشان، انکار ولایت خدا و رسول و دخول در ولایت شیطان است[۷].
از عنوان تولی به مناسبت در باب طهارت وصالت سخن رفته است. تولی همراه تبری - که مفهوم متضاد و مخالف آن است[۸]. از واجبات و بلکه مهمترین رکن اسلام[۹] و تحقق بخش ایمان است[۱۰] و از اموری است که به محتضر و میت، تلقین میشود[۱۱].[۱۲].
"تولی در برابر دشمن": تولی به مفهوم گرایش و تمایلات با حسن ظن و توأم با روابط عاطفی است و چنین حالتی در برابر دشمنی که بر خصومت خود پای میفشارد به معنای آن است که عملیات خصمانه دشمن مورد تأیید است یعنی چنین کسی خود عضوی از دشمن است[۱۳].[۱۴].[۱۵]
نفی تولی
یکی از روشهای برخورد با دشمن، نفی تولی است. در آیات متعدد قرآن، مسلمانان از دوستی با دشمنان خدا و اسلام منع شدهاند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ﴾[۱۶]. حتی در آیه: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾[۱۷] بهطور تهدیدآمیزی کسانی که دشمنان خدا و پیامبر اسلام(ص) را دوست میدارند، از جمله دشمنان به شمار آمدهاند. منظور از «تولی» نفی آمیختگی در زندگی اجتماعی است بهطوری که منجر به تهی شدن از هویت اسلامی و ذوب شدن در فرهنگ بیگانه شود و با تأکید بر حفظ هویت اسلامی و پایبندی به اختلافها و تمایزهای اصولی که آنها را از بیگانگان جدا میکند.
این تفسیر از «نفی تولی» هم منطقی وهم قابل قبول میباشد؛ زیرا امتیاز مسلمان از دیدگاه قرآن، وابسته به هویت اسلامی او و استقلال در برابر فرهنگ بیگانه است. از دست دادن این خصوصیت به معنای همرنگی و همسوئی با بیگانه است؛ قرآن خود به نوعی به این تفسیر اشاره دارد، آنجا که میگوید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ﴾[۱۸].
بدون هیچ شک و تردیدی هر نوع نگاه رحمتآمیز و مهربانانه، نگاهی دوستانه است و هر عملی در راستای رحمت و مهرورزی، عمل دوستانه محسوب میشود و از سوی دیگر جامعه اسلامی موظف به اتخاذ رویه و پیروی از سیره پیامبر اکرم(ص) است: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۱۹]. بنابراین، رفتار امت و جامعه اسلامی نیز نسبت به «عالمین» یعنی همگان که شامل همه بیگانگان در دین میشود، باید همراه با رحمت و دوستانه باشد. اما ابراز رحمت نسبت به مخالفان در دین هرگز به معنای تمایل به هویت دینی و فرهنگ و عقیده آنها نیست، از اینرو قرآن با تأکید بر اصل نفی تولی مخالفان هشدار میدهد که روابط بین نباید در حدی باشد که به زوال یا تضعیف هویت اسلامی و پذیرش و یا تقویت هویت مخالفان بینجامد.
تأکید قرآن بر نفی «تولی» بیگانگان در دین نوعی موضعگیری فکری و ذهنی است که در کنار جهاد که نوعی موضعگیری عینی و عملی است در برابر دشمنان متجاوز به عنوان دو خطمشی دفاعی ترسیم شده است[۲۰].[۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ سوره شوری، ۲۳.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۳۸۵-۳۸۴؛ کامل الزیارات ص۳۵۶؛ عللالشرائع، ج۱، ص۱۴۱؛ وسائلالشیعه، ج۲۴، ص۲۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ وسائلالشیعه، ج۱۵، ص۱۸۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۴۱.
- ↑ وسائلالشیعه، ج۱، ص۱۸.
- ↑ الشهابالثاقب، ص۱۴۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۸۸ و ۱۳۶.
- ↑ بدایعالکلام، ص۲۶۴؛ مراهالعقول، ج۸، ص۲۵۹؛ وسائلالشیعه، ج۱۶، ص۱۷۶؛ التعلیقه علی المکاسب، ج۱، ص۲۳۲.
- ↑ الحدائق الناصره، ج۱۸، ص۴۲۳.
- ↑ البیان، ص۲۴۱.
- ↑ کشف الغطاء، ج۲، ص۲۵۱ و ۲۸۹.
- ↑ فرهنگ فقه، ج۲، ص۶۶۷.
- ↑ ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾ «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۳۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص ۵۷۰ ـ ۵۷۱.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند - یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را - سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۷۵ ـ ۷۲.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۲۳.