فاطمه کلابیه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = فاطمه کلابیه | | موضوع مرتبط = فاطمه کلابیه | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = فاطمه کلابیه | ||
| مداخل مرتبط = [[فاطمه کلابیه در تاریخ اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[فاطمه کلابیه در تاریخ اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''فاطمه بنت حزام بن خالد کلابیه''' معروف به '''امالبنین''' همسر [[امام علی]]{{ع}}، ادیب و [[شاعری]] [[فصیح]] است و نزد [[مسلمانان]] جایگاه ویژهای دارد. علی{{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید و ثمره آن چهار فرزند است که ارشدشان [[عباس بن علی بن ابی طالب]] بود. بعد از [[حادثه عاشورا]] هر روز به [[بقیع]] رفته و برای فرزندانش [[سوگواری]] و [[مرثیهسرایی]] میکرد. | '''فاطمه بنت حزام بن خالد کلابیه''' معروف به '''امالبنین''' همسر [[امام علی]] {{ع}}، ادیب و [[شاعری]] [[فصیح]] است و نزد [[مسلمانان]] جایگاه ویژهای دارد. علی {{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید و ثمره آن چهار فرزند است که ارشدشان [[عباس بن علی بن ابی طالب]] بود. بعد از [[حادثه عاشورا]] هر روز به [[بقیع]] رفته و برای فرزندانش [[سوگواری]] و [[مرثیهسرایی]] میکرد. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نام وی فاطمه فرزند [[حزام بن خالد]] و از [[قبیله]] [[کلاب]] است<ref>دینوری، المعارف، ص۸۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹؛ جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.</ref>، او از [[زنان صدر اسلام]]، ادیب و [[شاعری]] [[فصیح]] است و نزد [[مسلمانان]] جایگاه ویژهای دارد<ref>اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹.</ref>. وی از خانوادهای ریشهدار و [[دلاور]] بود. جد مادریاش که معاصر با [[پیامبر]] بود، [[ابو براء]] [[عامر بن مالک کلابی]] است. او در [[شجاعت]] همانند نداشت، به گونهای که به وی [[لقب]] ملاعب الاسنه؛ (کسی که نیزهها را به [[بازی]] میگیرد) داده شده بود<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۵۸؛ عبدالامیر انصاری، امالبنین، ص۱۶.</ref>. | نام وی فاطمه فرزند [[حزام بن خالد]] و از [[قبیله]] [[کلاب]] است<ref>دینوری، المعارف، ص۸۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹؛ جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.</ref>، او از [[زنان صدر اسلام]]، ادیب و [[شاعری]] [[فصیح]] است و نزد [[مسلمانان]] جایگاه ویژهای دارد<ref>اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹.</ref>. وی از خانوادهای ریشهدار و [[دلاور]] بود. جد مادریاش که معاصر با [[پیامبر]] بود، [[ابو براء]] [[عامر بن مالک کلابی]] است. او در [[شجاعت]] همانند نداشت، به گونهای که به وی [[لقب]] ملاعب الاسنه؛ (کسی که نیزهها را به [[بازی]] میگیرد) داده شده بود<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۵۸؛ عبدالامیر انصاری، امالبنین، ص۱۶.</ref>. | ||
علی{{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشتهاند: علی{{ع}} به [[عقیل]] که آشنا به [[دانش]] انساب بود و اصالت و [[نسب]] [[قبایل]] را به خوبی میدانست، فرمود: زنی برایم پیدا کن که از [[خانواده]] نجیب و [[شجاع]] باشد، تا برایم [[فرزندی]] شجاع و قهرمان به [[دنیا]] آورد. عقیل گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی [[ازدواج]] کن که در میان [[عرب]] شجاعتر از پدرانش وجود ندارد<ref>ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۳۵۷؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲۸.</ref>. [[امام]] با وی ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند به نامهای [[عباس بن علی بن ابی طالب]]، [[عبدالله بن علی بن ابی طالب]]، [[جعفر بن علی ابن ابیطالب]] و [[عثمان بن علی بن ابی طالب]] بود<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴.</ref>. برخی تعداد آنها را [[پنج تن]] ذکر کرده و [[ابوبکر]] را بر آنها افزودهاند<ref>جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.</ref>. او زنی بود با [[شرافت]]، از خانوادهای ریشهدار و نسبت به [[فرزندان]] [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] نیز بسیار [[مهربان]] بود. | علی {{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشتهاند: علی {{ع}} به [[عقیل]] که آشنا به [[دانش]] انساب بود و اصالت و [[نسب]] [[قبایل]] را به خوبی میدانست، فرمود: زنی برایم پیدا کن که از [[خانواده]] نجیب و [[شجاع]] باشد، تا برایم [[فرزندی]] شجاع و قهرمان به [[دنیا]] آورد. عقیل گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی [[ازدواج]] کن که در میان [[عرب]] شجاعتر از پدرانش وجود ندارد<ref>ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۳۵۷؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲۸.</ref>. [[امام]] با وی ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند به نامهای [[عباس بن علی بن ابی طالب]]، [[عبدالله بن علی بن ابی طالب]]، [[جعفر بن علی ابن ابیطالب]] و [[عثمان بن علی بن ابی طالب]] بود<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴.</ref>. برخی تعداد آنها را [[پنج تن]] ذکر کرده و [[ابوبکر]] را بر آنها افزودهاند<ref>جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.</ref>. او زنی بود با [[شرافت]]، از خانوادهای ریشهدار و نسبت به [[فرزندان]] [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] نیز بسیار [[مهربان]] بود. | ||
این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه [[فرزندان]] خود را به آستان [[حسینی]] تقدیم کرد. [[پرچمدار]] [[امام حسین]]{{ع}} از دامان [[پاک]] او بود. افزون بر این، وی با [[مرثیهسرایی]] و [[سوگواری]] در [[شهر مدینه]] یاد [[شهیدان کربلا]] را زنده نگه داشت. هنگامی که [[بشیر]] به [[مدینه]] آمد و [[اخبار]] کربلا را به [[مردم مدینه]] رساند، به حضور [[امالبنین]] نیز رسید و برای اینکه به تدریج او را از [[شهادت]] فرزندانش [[آگاه]] کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد. امالبنین هر بار میگفت: از حسین چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زیر [[آسمان]] کبود است همه فدای حسین باد!<ref>{{عربی|أخبِرنی عن أبی عبدِالله الحسینِ، أولادی و مَن تحتَ الخَضراء کلّهم فداءً لأبی عبدِالله الحسینِ}}</ref>، وقتی که [[بشیر]] خبر [[شهادت]] [[امام حسین]] را داد، با آهی سوزان و گریهای جانسوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی<ref>{{عربی|قد قَطَعتَ نِیاطَ قَلبی}}؛مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۷۰.</ref>. | این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه [[فرزندان]] خود را به آستان [[حسینی]] تقدیم کرد. [[پرچمدار]] [[امام حسین]] {{ع}} از دامان [[پاک]] او بود. افزون بر این، وی با [[مرثیهسرایی]] و [[سوگواری]] در [[شهر مدینه]] یاد [[شهیدان کربلا]] را زنده نگه داشت. هنگامی که [[بشیر]] به [[مدینه]] آمد و [[اخبار]] کربلا را به [[مردم مدینه]] رساند، به حضور [[امالبنین]] نیز رسید و برای اینکه به تدریج او را از [[شهادت]] فرزندانش [[آگاه]] کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد. امالبنین هر بار میگفت: از حسین چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زیر [[آسمان]] کبود است همه فدای حسین باد!<ref>{{عربی|أخبِرنی عن أبی عبدِالله الحسینِ، أولادی و مَن تحتَ الخَضراء کلّهم فداءً لأبی عبدِالله الحسینِ}}</ref>، وقتی که [[بشیر]] خبر [[شهادت]] [[امام حسین]] را داد، با آهی سوزان و گریهای جانسوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی<ref>{{عربی|قد قَطَعتَ نِیاطَ قَلبی}}؛مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۷۰.</ref>. | ||
اینگونه برخورد بیانگر [[معرفت]] بالای این بانوی بزرگوار به [[امامت]] و [[ولایت]] است و نیز نشانهای است از [[ایمان قوی]] و شیفتگی او به [[امام]] و [[حجت خدا]]. نقل شده است که [[زینب]] پس از ورود به [[مدینه]] به [[دیدار]] [[ام البنین]] رفت و [[شهادت]] فرزندانش را به وی [[تسلیت]] گفت<ref>مقرم، قمر بنیهاشم، ص۱۶.</ref>. این از جایگاه ویژه [[امالبنین]] در نزد زینب حکایت دارد<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۳۰۴-۳۰۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۰.</ref>. | اینگونه برخورد بیانگر [[معرفت]] بالای این بانوی بزرگوار به [[امامت]] و [[ولایت]] است و نیز نشانهای است از [[ایمان قوی]] و شیفتگی او به [[امام]] و [[حجت خدا]]. نقل شده است که [[زینب]] پس از ورود به [[مدینه]] به [[دیدار]] [[ام البنین]] رفت و [[شهادت]] فرزندانش را به وی [[تسلیت]] گفت<ref>مقرم، قمر بنیهاشم، ص۱۶.</ref>. این از جایگاه ویژه [[امالبنین]] در نزد زینب حکایت دارد<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۳۰۴-۳۰۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۰.</ref>. | ||
==[[مرثیهسرایی]] امالبنین برای فرزندانش== | == [[مرثیهسرایی]] امالبنین برای فرزندانش == | ||
ام البنین همه [[روزه]] همراه نوهاش [[عبیدالله بن عباس]] به [[بقیع]] میرفت و برای فرزندانش [[سوگواری]] و مرثیهسرایی میکرد. [[مردم مدینه]] به ویژه [[زنان]] گرداگرد او جمع میشدند و با او هم نوا میشدند<ref>ابصارالعین، ص۶۴؛ مقاتل الطالبین، ص۸۵؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹.</ref>. [[گریه]] و مرثیهسرایی او چنان [[جان]] سوز بود که [[دوست]] و [[دشمن]] را به گریه وامی داشت. چنان که نوشتهاند [[مروان]] با [[قساوت]] [[قلبی]] که داشت گریه میکرد<ref>مقاتل الطالبین، ص۸۱ - ۸۲. هر چند داستان ام البنین و اشعار و گریههایش در مقتلهای بسیاری نگاشته شده است، ولی مقرم در مقتل خود در این باره تشکیک کرده و دلیلهایی آورده که این موضوع درست نیست، به ویژه که ناقل این خبر ابوالفرج اصفهانی مروانی النسب است. او خواسته است که نیای خودش، مروان بن حکم را رقیق القلب نشان دهد، اما کینهتوزیهای او به امامان به خصوص امام حسین پرده از این کار او برمیدارد. او وقتی که سر بریده امام حسین را دید، اشعاری خواند که عمق کینه خود را به آن حضرت نشان داد. مقرم، مقتل الحسین، ص۳۳۶ - ۳۴۰.</ref>. | ام البنین همه [[روزه]] همراه نوهاش [[عبیدالله بن عباس]] به [[بقیع]] میرفت و برای فرزندانش [[سوگواری]] و مرثیهسرایی میکرد. [[مردم مدینه]] به ویژه [[زنان]] گرداگرد او جمع میشدند و با او هم نوا میشدند<ref>ابصارالعین، ص۶۴؛ مقاتل الطالبین، ص۸۵؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹.</ref>. [[گریه]] و مرثیهسرایی او چنان [[جان]] سوز بود که [[دوست]] و [[دشمن]] را به گریه وامی داشت. چنان که نوشتهاند [[مروان]] با [[قساوت]] [[قلبی]] که داشت گریه میکرد<ref>مقاتل الطالبین، ص۸۱ - ۸۲. هر چند داستان ام البنین و اشعار و گریههایش در مقتلهای بسیاری نگاشته شده است، ولی مقرم در مقتل خود در این باره تشکیک کرده و دلیلهایی آورده که این موضوع درست نیست، به ویژه که ناقل این خبر ابوالفرج اصفهانی مروانی النسب است. او خواسته است که نیای خودش، مروان بن حکم را رقیق القلب نشان دهد، اما کینهتوزیهای او به امامان به خصوص امام حسین پرده از این کار او برمیدارد. او وقتی که سر بریده امام حسین را دید، اشعاری خواند که عمق کینه خود را به آن حضرت نشان داد. مقرم، مقتل الحسین، ص۳۳۶ - ۳۴۰.</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:همسران امام علی]] | ||
[[رده: | [[رده:بانوان عاشورایی]] | ||
[[رده:اصحاب پیامبر]] | [[رده:اصحاب پیامبر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۰
فاطمه بنت حزام بن خالد کلابیه معروف به امالبنین همسر امام علی (ع)، ادیب و شاعری فصیح است و نزد مسلمانان جایگاه ویژهای دارد. علی (ع) به سبب اهداف بلندی که آثارش در کربلا ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید و ثمره آن چهار فرزند است که ارشدشان عباس بن علی بن ابی طالب بود. بعد از حادثه عاشورا هر روز به بقیع رفته و برای فرزندانش سوگواری و مرثیهسرایی میکرد.
مقدمه
نام وی فاطمه فرزند حزام بن خالد و از قبیله کلاب است[۱]، او از زنان صدر اسلام، ادیب و شاعری فصیح است و نزد مسلمانان جایگاه ویژهای دارد[۲]. وی از خانوادهای ریشهدار و دلاور بود. جد مادریاش که معاصر با پیامبر بود، ابو براء عامر بن مالک کلابی است. او در شجاعت همانند نداشت، به گونهای که به وی لقب ملاعب الاسنه؛ (کسی که نیزهها را به بازی میگیرد) داده شده بود[۳].
علی (ع) به سبب اهداف بلندی که آثارش در کربلا ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشتهاند: علی (ع) به عقیل که آشنا به دانش انساب بود و اصالت و نسب قبایل را به خوبی میدانست، فرمود: زنی برایم پیدا کن که از خانواده نجیب و شجاع باشد، تا برایم فرزندی شجاع و قهرمان به دنیا آورد. عقیل گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی ازدواج کن که در میان عرب شجاعتر از پدرانش وجود ندارد[۴]. امام با وی ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند به نامهای عباس بن علی بن ابی طالب، عبدالله بن علی بن ابی طالب، جعفر بن علی ابن ابیطالب و عثمان بن علی بن ابی طالب بود[۵]. برخی تعداد آنها را پنج تن ذکر کرده و ابوبکر را بر آنها افزودهاند[۶]. او زنی بود با شرافت، از خانوادهای ریشهدار و نسبت به فرزندان حضرت زهرا نیز بسیار مهربان بود.
این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه فرزندان خود را به آستان حسینی تقدیم کرد. پرچمدار امام حسین (ع) از دامان پاک او بود. افزون بر این، وی با مرثیهسرایی و سوگواری در شهر مدینه یاد شهیدان کربلا را زنده نگه داشت. هنگامی که بشیر به مدینه آمد و اخبار کربلا را به مردم مدینه رساند، به حضور امالبنین نیز رسید و برای اینکه به تدریج او را از شهادت فرزندانش آگاه کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد. امالبنین هر بار میگفت: از حسین چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زیر آسمان کبود است همه فدای حسین باد![۷]، وقتی که بشیر خبر شهادت امام حسین را داد، با آهی سوزان و گریهای جانسوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی[۸].
اینگونه برخورد بیانگر معرفت بالای این بانوی بزرگوار به امامت و ولایت است و نیز نشانهای است از ایمان قوی و شیفتگی او به امام و حجت خدا. نقل شده است که زینب پس از ورود به مدینه به دیدار ام البنین رفت و شهادت فرزندانش را به وی تسلیت گفت[۹]. این از جایگاه ویژه امالبنین در نزد زینب حکایت دارد[۱۰].
مرثیهسرایی امالبنین برای فرزندانش
ام البنین همه روزه همراه نوهاش عبیدالله بن عباس به بقیع میرفت و برای فرزندانش سوگواری و مرثیهسرایی میکرد. مردم مدینه به ویژه زنان گرداگرد او جمع میشدند و با او هم نوا میشدند[۱۱]. گریه و مرثیهسرایی او چنان جان سوز بود که دوست و دشمن را به گریه وامی داشت. چنان که نوشتهاند مروان با قساوت قلبی که داشت گریه میکرد[۱۲].
او را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانستهاند[۱۳].
ام البنین نخستین کسی است که در سوگ حضرت عباس و دیگر فرزندانش مرثیه سروده است. هنگامی که زنها به او تسلیت میدادند و میگفتند: ای ام البنین (ای مادر پسرها) خدا به تو صبر و تحمل بدهد، او در پاسخ آنها چنین میسرود:
لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ | تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ | |
كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ | وَالْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنِينَ | |
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى | قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ |
- ای زنان مدینه دیگر مرا ام البنین نخوانید که با این نام مرا به یاد شیران بیشه شجاعت میاندازید. مرا فرزندانی بود که به سبب وجود آنها، مرا مادر پسرها میگفتند، ولی اکنون صبح کردم که دیگر برای من فرزندانی نیست. چهار باز شکاری داشتم که آنها را آماج تیر قرار داده با قطع کردن رگ گردن شان کشتند. دشمنان با نیزههای خود، بدن پاک آنها را قطعه قطعه کردند. هر چهار پسرم با بدن چاک چاک به روی خاک گرم کربلا افتادند. کاش میدانستم آیا چنین است که به من خبر دادند که دست عباس را از بدن جدا کردند[۱۴].
اشعار دیگری نیز در مدارک یاد شده درباره شجاعت حضرت عباس و دیگر فرزندان شهیدش به ام البنین منسوب است:
يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ | وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ | |
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ | وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ | |
لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ | لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ[۱۵] |
- ای کسی که عباس را دید که به آن گروه پست حمله میکرد. در آن هنگام که فرزندان حیدر در کارزار، چون شیران در پشت سر وی بودند. شنیدم هنگامی که دستش قطع شده بود، فرقش مورد اصابت قرار گرفته است. وای بر من! آیا بر فرق شیر شجاع من عمود فرود آمد و سر او را کج کرد؟ پسرم اگر شمشیر در دستت بود، کسی جرئت نداشت به تو نزدیک گردد[۱۶].
جستارهای وابسته
- امام علی (همسر)
- عباس بن علی بن ابی طالب (فرزند)
- عبدالله بن علی بن ابی طالب (فرزند)
- جعفر بن علی ابن ابیطالب (فرزند)
- عثمان بن علی بن ابی طالب (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ دینوری، المعارف، ص۸۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹؛ جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹.
- ↑ الاصابه، ج۲، ص۲۵۸؛ عبدالامیر انصاری، امالبنین، ص۱۶.
- ↑ ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۳۵۷؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.
- ↑ أخبِرنی عن أبی عبدِالله الحسینِ، أولادی و مَن تحتَ الخَضراء کلّهم فداءً لأبی عبدِالله الحسینِ
- ↑ قد قَطَعتَ نِیاطَ قَلبی؛مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۷۰.
- ↑ مقرم، قمر بنیهاشم، ص۱۶.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۳۰۴-۳۰۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۰.
- ↑ ابصارالعین، ص۶۴؛ مقاتل الطالبین، ص۸۵؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹.
- ↑ مقاتل الطالبین، ص۸۱ - ۸۲. هر چند داستان ام البنین و اشعار و گریههایش در مقتلهای بسیاری نگاشته شده است، ولی مقرم در مقتل خود در این باره تشکیک کرده و دلیلهایی آورده که این موضوع درست نیست، به ویژه که ناقل این خبر ابوالفرج اصفهانی مروانی النسب است. او خواسته است که نیای خودش، مروان بن حکم را رقیق القلب نشان دهد، اما کینهتوزیهای او به امامان به خصوص امام حسین پرده از این کار او برمیدارد. او وقتی که سر بریده امام حسین را دید، اشعاری خواند که عمق کینه خود را به آن حضرت نشان داد. مقرم، مقتل الحسین، ص۳۳۶ - ۳۴۰.
- ↑ حسون، اعلام النساء المؤمنات، ص۴۹۶.
- ↑ ادب الطف، ص۷۱؛ سفینة البحار، ج۱، ص۵۱۰؛ منتهی الامال، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ ادب الطف، ص۷۱ - ۷۲.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۳۰۶-۳۰۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۰.