اثبات عصمت وحی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = عصمت وحی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[عصمت]]''' و '''[[وحی]]''' است. مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اثبات عصمت وحی در قرآن]] | [[اثبات عصمت وحی در حدیث]] | [[اثبات عصمت وحی در کلام اسلامی]] | [[اثبات عصمت وحی در عرفان اسلامی]] | [[مقام عصمت]]| [[عصمت وحی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اثبات عصمت وحی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


[[عصمت]] به معنای دوی از [[خطا]] و [[گناه]] است، به شخص دارای این صفت [[معصوم]] گفته می‌شود. '''اثبات [[عصمت]] [[وحی]]''' شامل ادله نقلی و عقلی بر عصمت وحی است.
'''[[عصمت وحی]]''' به معنای مصونیت، [[سلامت]] و [[خطاناپذیری وحی]] است. مقتضای [[علم]] و [[قدرت]] و [[حکمت الهی]] و لازمۀ [[هدایت]] [[انسان‌ها]] آن است که [[وحی الهی]] بدون هیچگونه [[خطا]] و اشتباهی به دست [[مردم]] برسد. سه دلیل بر [[ضرورت عصمت]] وحی بیان شده که عبارت‌ند از: عدم تطابق با حکمت الهی و نقض غرض، عدم سازگاری با علم نامحدود [[الهی]] و عدم سازگاری با قدرت بی‌انتهای الهی. در برخی روایات نیز به مصونیت وحی از خطا، تحریف و اشتباه تصریح شده که می‌توان به عنوان مویداتی جهت اثبات نقلی عصمت وحی بدانها استناد نمود.
==دلایل خطاناپذیری وحی==
* پدیده وحی از علم الهی سرچشمه می‌گیرد، لذا در اصل پدیده وحی، هیچ‌گونه خطا و یا اشتباهی راه ندارد. در مسیر رسیدن وحی به مردم، اولین کسی که باید [[معصوم]] بودن او ثابت شود، [[فرشته|فرشته الهی]] است که موجودی مجرد و همواره مطیع خداوند است و محل بحث نیست اما بعد از آن [[عصمت]] [[پیامبران]] مورد بحث است، چون از جنس بشرند و در بشر، خطا زیاد است<ref>[[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۰۸.</ref>.


==منابع==
== معناشناسی ==
* [[پرونده:11446.jpg|22px]] [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| '''پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی''']].
=== [[عصمت]] ===
{{پایان}}
==== معنای لغوی ====
==جستارهای وابسته==
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
 
==== در اصطلاح [[متکلمان]] ====
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>
 
=== [[وحی]] ===
==== معنای لغوی ====
لغت شناسان واژه «[[وحی]]» را به اشاره سریع<ref>راغب اصفهانی می‌نویسد: «وحی، اشاره سریع است و به همین جهت به آن چه با رمز و اشاره بیان می‌شود، وحی می‌گویند»، راغب اصفهانی، مفردات، ص۸۵۸.</ref>، سرعت<ref>فراهیدی، العین، ج۳، ص۳۲۱.</ref> و نیز القای پنهانی مطلبی به دیگران<ref>ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۳۷۹. ابن فارس نیز در این باره گفته است: «وحی، تعلیم پنهانی است». ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۹۳.</ref> معنا کرده‌اند. علاوه بر اینها برخی نیز معانى نخستین این واژه را رسالت، الهام، کلام مخفیانه و چیزى که به دیگرى القاء شود، دانسته‌اند<ref>ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۳۷۹.</ref> که البته برخی از این معانی همچون، الهام و کلام مخفیانه، معنای جدیدی نبوده و به همان القای مخفیانه چیزی به دیگری، باز می‌گردند. از این رو می‌توان به این نتیجه دست یافت که [[اهل]] لغت دو نکته را در تعریف این واژه مورد اهتمام و ملاحظه قرار داده‌اند که عبارت است از: خفاء و پنهانی و سرعت و تندی. بر این اساس واژه وحی در لغت عبارت است از نوعی [[آموزش]] و القای معنا به دیگری، به صورت سریع و مخفیانه.
 
با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت: وحی در لغت به معنای القای معنا به دیگران است که نوعاً از طریق رمز و اشاره و پنهان از چشم دیگران صورت می‌گیرد. این معنای لغوی، عام بوده و هرگونه القای معنایی را در بر می‌گیرد که [[الهام]] نیز یکی از مصادیق بارز آن است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۶.</ref>.
 
==== معنای اصطلاحی ====
===== در اصطلاح [[متکلمان]] =====
متکلمان اسلامی ‌از زاویه دیگری به وحی نگریسته‌اند و در مباحثشان به دنبال اثبات [[ضرورت نبوت]] بوده‌اند. آنها می‌خواستند ثابت کنند [[انسان]] نمی‌تواند صرفاً با ادراکات حسی و [[عقلی]] خویش، همه مسیر [[زندگی]] را طی کند و [[سعادت]] دو [[جهان]] را برای خود رقم زند، بلکه احتیاج دارد تا از طریق هدایت‌های پیامبران [[الهی]] که از [[طریق وحی]] با [[خداوند]] در ارتباط بودند، به حقایق [[برتر]] دست یافته و نقشه کامل [[زندگی]] را در [[اختیار]] بگیرد. به بیان دیگر، [[متکلمان]] به دنبال توجیه هستی‌شناختی و بیان [[نظام]] [[فلسفی]] وحی نبوده‌اند، بلکه با این پیش‌فرض که [[خداوند]] هر نوعی را به کمال خویش می‌رساند و [[انسان]] در رسیدن به کمال به نیرو و شعور مرموز دیگری [[نیاز]] دارد تا او را [[هدایت]] کند، به این نتیجه می‌رسیدند که وحی و [[نبوت]] [[ضرورت]] دارد<ref>علامه طباطبایی در رسالۀ «وحی یا شعور مرموز» نظریۀ متکلمان اسلامی را در ضرورت وحی و نبوت به خوبی تبیین کرده است. ر.ک: مباحثی در وحی و قرآن، محمد حسین طباطبایی، ص ۶۵ ـ ۵۰.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۵.</ref>
 
=== [[عصمت وحی]] ===
'''عصمت وحی''' به معنای مصونیت، [[سلامت]] و [[خطاناپذیری وحی]] است. مقتضای [[علم]] و [[قدرت]] و [[حکمت الهی]] و لازمۀ [[هدایت]] [[انسان‌ها]] آن است که [[وحی الهی]] بدون هیچگونه [[خطا]] و اشتباهی به دست [[مردم]] برسد<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۲.</ref>.
 
== [[ضرورت]] [[عصمت وحی]] ==
در زمنیۀ عصمت وحی باید توجه داشت، به [[دلیل]] آنکه [[خداوند]] درصدد [[هدایت]] [[انسان]] هاست و ارسال [[وحی]] باید از هرگونه خطایی مصون باشد علاوه بر [[عصمت پیامبران]] [[ملائکه]] ایی هم که وحی را از طرف [[خداوند]] برای [[پیامبران]] نازل می‌‌کنند نیز باید از [[عصمت]] برخوردار باشند تا [[وحی]] به [[سلامت]] به [[بندگان الهی]] برسد. علاوه بر اینکه، [[خداوند متعال]] برای حفظ وحی خویش عده‌ای از فرشتگانش را [[مأمور]] ساخته است. از [[ابن عبّاس]] [[نقل]] شده است: هیچ آیه‌ای بر [[پیامبر]] نازل نمی‌شد جز اینکه چهار [[فرشته]] نگهبان آن بودند تا به [[پیامبر]] برسانند<ref>{{عربی|مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمـَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا حَتَّی یُوَدُّونَهَا إِلَی النَّبِی}}؛ بحارالانوار، ج ۵۶، ص۲۰۱. </ref>.
 
== اثبات عصمت وحی ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عصمت وحی چیست؟ (پرسش)| دلایل عصمت وحی چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
=== ادله عقلی ===
سه دلیل عقلی بر [[ضرورت عصمت]] [[وحی]] بیان شده که از مجموع آنها می‌توان عصمت وحی را به اثبات رساند که عبارت‌ند از:
#'''عدم تطابق با [[حکمت الهی]] و نقض غرض'''،
#'''عدم سازگاری با [[علم]] نامحدود [[الهی]]'''،
#'''عدم سازگاری با [[قدرت]] بی‌انتهای الهی'''،
 
توضیح اینکه بعد از آنکه [[ضرورت]] [[وحی]] به عنوان راه دیگری برای دستیابی به شناخت‌های لازم و جبران نارسایی [[حس]] و [[عقل]] [[انسانی]]، به ثبوت رسید مسأله دیگری مطرح می‌شود و آن این است: با توجه به اینکه افراد عادی مستقیماً از این وسیله [[شناخت]]، بهره‌مند نمی‌شوند و استعداد و لیاقت دریافت [[وحی الهی]] را ندارند و ناچار [[پیام الهی]] به‌وسیله افراد خاصی "[[پیامبران]]" باید به ایشان [[ابلاغ]] شود، چه ضمانتی برای صحّت چنین پیامی وجود دارد؟ و از کجا می‌توان مطمئن شد شخص [[پیامبر]]، [[وحی الهی]] را درست دریافت کرده و آن را درست به [[مردم]] رسانده است؟ و نیز اگر واسطه‌ای بین [[خدا]] و [[پیامبر]]، وجود داشته، او نیز [[رسالت]] خود را به‌طور صحیح انجام داده است؟ زیرا راه وحی، در صورتی کارآیی لازم را دارد و می‌تواند نارسایی [[دانش]] بشری را جبران کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه [[تحریف]] و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال [[سهو]] و نسیان در واسطه یا وسائط، یا تصرف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستی در [[پیام]] واصل به مردم، باز می‌شود و موجب سلب اعتماد از آن می‌گردد. پس از چه راهی می‌توان [[اطمینان]] یافت که [[وحی الهی]] به‌طور صحیح و سالم به‌دست مردم می‌رسد؟<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱.</ref>.
 
'''جواب این است:''' همانگونه که [[عقل]]، با توجه به [[حکمت الهی]] درمی‌یابد باید راه دیگری برای شناختن حقایق و وظایف عملی، وجود داشته باشد هر چند از [[حقیقت]] و کُنه آن راه، [[آگاه]] نباشد به همین ترتیب [[درک]] می‌کند  مقتضای حکمت الهی این است، پیام‌های او سالم و دست نخورده به دست [[مردم]] برسد و گرنه نقض غرض خواهد شد. به دیگر سخن: بعد از آنکه معلوم شد پیام‌های [[الهی]] باید با یک یا چند واسطه به مردم برسد تا زمینه [[تکامل]] اختیاری [[انسان‌ها]] فراهم شود و [[هدف]] [[الهی]] از آفرینش بشر تحقق یابد با استناد به صفات کمالیّه الهی ثابت می‌شود، این پیام‌ها مصون از تصرفات عمدی و سهوی خواهد بود؛ زیرا اگر [[خدای متعال]] نخواهد، پیام‌هایش به‌طور صحیح به بندگانش برسد خلاف [[حکمت]] خواهد بود و اراده حکیمانه الهی، آن را [[نفی]] می‌کند و اگر [[خدا]] نداند پیام خود را از چه راهی و به‌وسیله چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهی او منافات خواهد داشت و اگر نتواند وسایط شایسته‌ای را برگزیند و ایشان را از هجوم [[شیاطین]]، [[حفظ]] کند با [[قدرت]] نامحدود او سازگار نخواهد بود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱.</ref>.
 
پس با توجه به اینکه [[خدای متعال]]، عالم به همه چیز است نمی‌توان احتمال داد واسطه‌ای را [[برگزیده]] که از خطاکاری‌های او [[آگاه]] نبوده است<ref>سورۀ انعام، آیه ۱۲۴.</ref> و با توجه به [[قدرت]] نامحدود [[الهی]] نمی‌توان احتمال داد که نتوانسته است [[وحی]] خود را از دستبرد [[شیاطین]] و تأثیر عوامل [[سهو]] و نسیان [[حفظ]] کند<ref> سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۸.</ref>، چنانکه با توجه به [[حکمت الهی]] نمی‌توان پذیرفت که نخواسته است [[پیام]] خود را [[مصون از خطا]] بدارد<ref> سوره انفال، آیه:۴۲.</ref>. بنابراین، مقتضای [[علم]] و [[قدرت]] و [[حکمت الهی]] آن است که [[پیام]] خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدین ترتیب؛ مصونیّت وحی با [[برهان عقلی]]، [[ثابت]] می‌شود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱.</ref>.
 
=== ادله نقلی ===
اما اینکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} چگونه حامل [[وحی]] یعنی [[جبرئیل]] را می‌‌شناخت و یا چگونه متوجه شد این [[کلام]]، [[وحی الهی]] است، روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده که فرمودند: «همانا [[خداوند]] وقتی بنده‌ای را [[رسول]] خویش کند به او سکینه و [[وقار]] نازل می‌کند پس آنچه از ناحیه [[خدا]] برایش می‌آید برای او مثل امری می‌شود که به چشم خود آن را مشاهده می‌کند»<ref>{{متن حدیث|إنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَیْهِ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ فَکَانَ الّذی یَأْتِیهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِی یَرَاهُ بِعَیْنِهِ}}؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۲.</ref>. در [[روایت]] دیگری راوی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} سؤال می‌کند: زمانی که حضرت صدای [[فرشته]] را می‌شنود و او را نمی‌بیند، از کجا تشخیص می‌دهد که این [[وحی الهی]] است؟ حضرت فرمودند: «[[خداوند]] خود به او بیان می‌کند که آنچه به او می‌رسد، [[حقّ]] است»<ref>{{متن حدیث|یُبَیِّنُهُ اللَّهُ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَق}}؛ بحارالانوار، ج۶۲، ص۷۶.</ref>.
 
همچنین [[ابن عباس]] می‌‌گوید: «هیچ آیه‌ای بر [[پیامبر]] نازل نمی‌شد جز اینکه چهار فرشته نگهبان آن بودند تا آن [[آیه]] را به [[پیامبر]] برسانند»<ref>{{عربی|"مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا حَتَّی یُؤَدُّونَهَا إِلَی النَّبِیِّ ص ثُمَّ قَرَأَ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً یَعْنِی الْمَلَائِکَةَ الْأَرْبَعَةَ لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم‏"}}؛ بحارالانوار، ۵۶، ص۲۰۱؛ الدّرالمنثور، ج ۶، ص ۲۷۵.</ref>.
 
[[روایت]] مذکور و چنین [[نقل]] قول‌هایی مؤید این مطلب هستند که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[وحی الهی]] را درست دریافت کرده و به [[مردم]] [[ابلاغ]] می‌‌کرد.
 
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}
# [[دلایل عصمت وحی چیست؟ (پرسش)]]
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
* [[نبوت در قرآن]]
* [[نبوت در حدیث]]
* [[نبوت در کلام اسلامی]]
* [[نبوت در حکمت اسلامی]]
* [[نبوت در عرفان اسلامی]]
* [[نبوت در فلسفه دین]]
* [[نبوت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[نبوت مطلق]]
* [[نبوت مقید]]
* [[نبوت خاصه]]
* [[نبوت عامه]]
* [[نبوت تشريعى]]
* [[نبوت تبلیغی]]
* [[شؤون نبوت]]
* [[کارکردهای نبوت]]
* [[تکثر نبوت]]
* [[اهداف نبوت]]
* [[اثبات نبوت]]
* [[مقام نبوت]]
* [[درجه نبوت]]
* [[فلسفه بعثت]]
* [[وجوب بعثت]]
* [[ضرورت نبوت]]
* [[نبوت زن]]
* [[نبوت مشترکه]]
* [[اتصال نبوت ها]]
* [[اجتبای نبوت]]
* [[ادعای نبوت]]
* [[انقطاع نبوت]]
* [[آیات نبوت]]
* [[احادیث نبوت]]
* [[بقای نبوت]]
* [[تجدید نبوت]]
* [[تعلیم غیبی به غیر نبی]]
* [[احکام نبوت]]
* [[خصایص نبوت]]
* [[ضروریات نبوت]]
* [[ضرورت نبوت]]
* [[قدم نبوت]]
* [[کمال نبوت]]
* [[ختم نبوت]]
* [[مدعی نبوت]]
* [[فعل پیامبر]]
* [[ويژگی پیامبر]]
* [[مقام‌های پیامبر]]
* [[نبوت برادران یوسف پیامبر]]
* [[معجزه]]
* [[وحی]]
* [[ولایت]]
* [[نبوغ عقلی]]
{{پایان}}
{{پایان}}
==پرسش‌های وابسته==
{{فهرست پرسش‌ها}}
{{ستون-شروع|2}}


{{پایان}}
== پرسش‌های وابسته ==
{{پایان}}
{{پرسش‌های وابسته}}
 
# [[مصونیت وحی در مقام تلقی و ابلاغ چگونه است؟ (پرسش)]]
=='''[[:رده:آثار وحی|منبع‌شناسی جامع وحی]]'''==
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های وحی|کتاب‌شناسی وحی]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های وحی|مقاله‌شناسی وحی]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های وحی|پایان‌نامه‌شناسی وحی]].


== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[عصمت مطلق]]
* [[عصمت نسبی]]
* [[عصمت از خطا]]
* [[عصمت از گناه]]
* [[عصمت در احکام]]
* [[عصمت در اعتقاد]]
* [[عصمت در افعال]]
* [[عصمت در تبلیغ]]
* [[عصمت علمی]]
* [[عصمت عملی]]
* [[عصمت امرای امام]]
* [[عصمت انبیا]]
* [[عصمت اهل اجماع]]
* [[عصمت اهل بیت]]
* [[عصمت اولوالامر]]
* [[عصمت غیر انبیا]]
* [[عصمت ملائکه]]
* [[عصمت نواب امام]]
* [[آیات عصمت]]
* [[اسباب عصمت]]
* [[اعتراف معصومین به گناه]]
* [[انسان معصوم]]
* [[زمان عصمت]]
* [[علم به مثالب معاصی]]
* [[علم به مناقب طاعات]]
* [[مقام عصمت]]
* [[وجوب عصمت]]
{{پایان مدخل وابسته}}


{{نبوت شناسی}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی''']]
# [[پرونده:136851.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|'''آموزش عقاید''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:IM010488.jpg|22px]] [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|'''آشنایی با علوم قرآنی''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}
{{عصمت افقی}}


[[رده:مدخل‌های اصلی دانشنامه]]
[[رده:اثبات عصمت]]
[[رده:معصوم]]
[[رده:عصمت وحی]]
[[رده:عصمت وحی]]
[[رده:اثبات عصمت وحی]]
[[رده:وحی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۳

عصمت وحی به معنای مصونیت، سلامت و خطاناپذیری وحی است. مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی و لازمۀ هدایت انسان‌ها آن است که وحی الهی بدون هیچگونه خطا و اشتباهی به دست مردم برسد. سه دلیل بر ضرورت عصمت وحی بیان شده که عبارت‌ند از: عدم تطابق با حکمت الهی و نقض غرض، عدم سازگاری با علم نامحدود الهی و عدم سازگاری با قدرت بی‌انتهای الهی. در برخی روایات نیز به مصونیت وحی از خطا، تحریف و اشتباه تصریح شده که می‌توان به عنوان مویداتی جهت اثبات نقلی عصمت وحی بدانها استناد نمود.

معناشناسی

عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

وحی

معنای لغوی

لغت شناسان واژه «وحی» را به اشاره سریع[۱۱]، سرعت[۱۲] و نیز القای پنهانی مطلبی به دیگران[۱۳] معنا کرده‌اند. علاوه بر اینها برخی نیز معانى نخستین این واژه را رسالت، الهام، کلام مخفیانه و چیزى که به دیگرى القاء شود، دانسته‌اند[۱۴] که البته برخی از این معانی همچون، الهام و کلام مخفیانه، معنای جدیدی نبوده و به همان القای مخفیانه چیزی به دیگری، باز می‌گردند. از این رو می‌توان به این نتیجه دست یافت که اهل لغت دو نکته را در تعریف این واژه مورد اهتمام و ملاحظه قرار داده‌اند که عبارت است از: خفاء و پنهانی و سرعت و تندی. بر این اساس واژه وحی در لغت عبارت است از نوعی آموزش و القای معنا به دیگری، به صورت سریع و مخفیانه.

با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت: وحی در لغت به معنای القای معنا به دیگران است که نوعاً از طریق رمز و اشاره و پنهان از چشم دیگران صورت می‌گیرد. این معنای لغوی، عام بوده و هرگونه القای معنایی را در بر می‌گیرد که الهام نیز یکی از مصادیق بارز آن است[۱۵].

معنای اصطلاحی

در اصطلاح متکلمان

متکلمان اسلامی ‌از زاویه دیگری به وحی نگریسته‌اند و در مباحثشان به دنبال اثبات ضرورت نبوت بوده‌اند. آنها می‌خواستند ثابت کنند انسان نمی‌تواند صرفاً با ادراکات حسی و عقلی خویش، همه مسیر زندگی را طی کند و سعادت دو جهان را برای خود رقم زند، بلکه احتیاج دارد تا از طریق هدایت‌های پیامبران الهی که از طریق وحی با خداوند در ارتباط بودند، به حقایق برتر دست یافته و نقشه کامل زندگی را در اختیار بگیرد. به بیان دیگر، متکلمان به دنبال توجیه هستی‌شناختی و بیان نظام فلسفی وحی نبوده‌اند، بلکه با این پیش‌فرض که خداوند هر نوعی را به کمال خویش می‌رساند و انسان در رسیدن به کمال به نیرو و شعور مرموز دیگری نیاز دارد تا او را هدایت کند، به این نتیجه می‌رسیدند که وحی و نبوت ضرورت دارد[۱۶].[۱۷]

عصمت وحی

عصمت وحی به معنای مصونیت، سلامت و خطاناپذیری وحی است. مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی و لازمۀ هدایت انسان‌ها آن است که وحی الهی بدون هیچگونه خطا و اشتباهی به دست مردم برسد[۱۸].

ضرورت عصمت وحی

در زمنیۀ عصمت وحی باید توجه داشت، به دلیل آنکه خداوند درصدد هدایت انسان هاست و ارسال وحی باید از هرگونه خطایی مصون باشد علاوه بر عصمت پیامبران ملائکه ایی هم که وحی را از طرف خداوند برای پیامبران نازل می‌‌کنند نیز باید از عصمت برخوردار باشند تا وحی به سلامت به بندگان الهی برسد. علاوه بر اینکه، خداوند متعال برای حفظ وحی خویش عده‌ای از فرشتگانش را مأمور ساخته است. از ابن عبّاس نقل شده است: هیچ آیه‌ای بر پیامبر نازل نمی‌شد جز اینکه چهار فرشته نگهبان آن بودند تا به پیامبر برسانند[۱۹].

اثبات عصمت وحی

ادله عقلی

سه دلیل عقلی بر ضرورت عصمت وحی بیان شده که از مجموع آنها می‌توان عصمت وحی را به اثبات رساند که عبارت‌ند از:

  1. عدم تطابق با حکمت الهی و نقض غرض،
  2. عدم سازگاری با علم نامحدود الهی،
  3. عدم سازگاری با قدرت بی‌انتهای الهی،

توضیح اینکه بعد از آنکه ضرورت وحی به عنوان راه دیگری برای دستیابی به شناخت‌های لازم و جبران نارسایی حس و عقل انسانی، به ثبوت رسید مسأله دیگری مطرح می‌شود و آن این است: با توجه به اینکه افراد عادی مستقیماً از این وسیله شناخت، بهره‌مند نمی‌شوند و استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را ندارند و ناچار پیام الهی به‌وسیله افراد خاصی "پیامبران" باید به ایشان ابلاغ شود، چه ضمانتی برای صحّت چنین پیامی وجود دارد؟ و از کجا می‌توان مطمئن شد شخص پیامبر، وحی الهی را درست دریافت کرده و آن را درست به مردم رسانده است؟ و نیز اگر واسطه‌ای بین خدا و پیامبر، وجود داشته، او نیز رسالت خود را به‌طور صحیح انجام داده است؟ زیرا راه وحی، در صورتی کارآیی لازم را دارد و می‌تواند نارسایی دانش بشری را جبران کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال سهو و نسیان در واسطه یا وسائط، یا تصرف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستی در پیام واصل به مردم، باز می‌شود و موجب سلب اعتماد از آن می‌گردد. پس از چه راهی می‌توان اطمینان یافت که وحی الهی به‌طور صحیح و سالم به‌دست مردم می‌رسد؟[۲۰].

جواب این است: همانگونه که عقل، با توجه به حکمت الهی درمی‌یابد باید راه دیگری برای شناختن حقایق و وظایف عملی، وجود داشته باشد هر چند از حقیقت و کُنه آن راه، آگاه نباشد به همین ترتیب درک می‌کند مقتضای حکمت الهی این است، پیام‌های او سالم و دست نخورده به دست مردم برسد و گرنه نقض غرض خواهد شد. به دیگر سخن: بعد از آنکه معلوم شد پیام‌های الهی باید با یک یا چند واسطه به مردم برسد تا زمینه تکامل اختیاری انسان‌ها فراهم شود و هدف الهی از آفرینش بشر تحقق یابد با استناد به صفات کمالیّه الهی ثابت می‌شود، این پیام‌ها مصون از تصرفات عمدی و سهوی خواهد بود؛ زیرا اگر خدای متعال نخواهد، پیام‌هایش به‌طور صحیح به بندگانش برسد خلاف حکمت خواهد بود و اراده حکیمانه الهی، آن را نفی می‌کند و اگر خدا نداند پیام خود را از چه راهی و به‌وسیله چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهی او منافات خواهد داشت و اگر نتواند وسایط شایسته‌ای را برگزیند و ایشان را از هجوم شیاطین، حفظ کند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود[۲۱].

پس با توجه به اینکه خدای متعال، عالم به همه چیز است نمی‌توان احتمال داد واسطه‌ای را برگزیده که از خطاکاری‌های او آگاه نبوده است[۲۲] و با توجه به قدرت نامحدود الهی نمی‌توان احتمال داد که نتوانسته است وحی خود را از دستبرد شیاطین و تأثیر عوامل سهو و نسیان حفظ کند[۲۳]، چنانکه با توجه به حکمت الهی نمی‌توان پذیرفت که نخواسته است پیام خود را مصون از خطا بدارد[۲۴]. بنابراین، مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی آن است که پیام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدین ترتیب؛ مصونیّت وحی با برهان عقلی، ثابت می‌شود[۲۵].

ادله نقلی

اما اینکه پیامبر اکرم (ص) چگونه حامل وحی یعنی جبرئیل را می‌‌شناخت و یا چگونه متوجه شد این کلام، وحی الهی است، روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «همانا خداوند وقتی بنده‌ای را رسول خویش کند به او سکینه و وقار نازل می‌کند پس آنچه از ناحیه خدا برایش می‌آید برای او مثل امری می‌شود که به چشم خود آن را مشاهده می‌کند»[۲۶]. در روایت دیگری راوی از پیامبر اکرم (ص) سؤال می‌کند: زمانی که حضرت صدای فرشته را می‌شنود و او را نمی‌بیند، از کجا تشخیص می‌دهد که این وحی الهی است؟ حضرت فرمودند: «خداوند خود به او بیان می‌کند که آنچه به او می‌رسد، حقّ است»[۲۷].

همچنین ابن عباس می‌‌گوید: «هیچ آیه‌ای بر پیامبر نازل نمی‌شد جز اینکه چهار فرشته نگهبان آن بودند تا آن آیه را به پیامبر برسانند»[۲۸].

روایت مذکور و چنین نقل قول‌هایی مؤید این مطلب هستند که پیامبر اسلام (ص) وحی الهی را درست دریافت کرده و به مردم ابلاغ می‌‌کرد.

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. راغب اصفهانی می‌نویسد: «وحی، اشاره سریع است و به همین جهت به آن چه با رمز و اشاره بیان می‌شود، وحی می‌گویند»، راغب اصفهانی، مفردات، ص۸۵۸.
  12. فراهیدی، العین، ج۳، ص۳۲۱.
  13. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۳۷۹. ابن فارس نیز در این باره گفته است: «وحی، تعلیم پنهانی است». ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۹۳.
  14. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۳۷۹.
  15. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۲۶.
  16. علامه طباطبایی در رسالۀ «وحی یا شعور مرموز» نظریۀ متکلمان اسلامی را در ضرورت وحی و نبوت به خوبی تبیین کرده است. ر.ک: مباحثی در وحی و قرآن، محمد حسین طباطبایی، ص ۶۵ ـ ۵۰.
  17. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۵۵.
  18. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۲.
  19. مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمـَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا حَتَّی یُوَدُّونَهَا إِلَی النَّبِی؛ بحارالانوار، ج ۵۶، ص۲۰۱.
  20. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱.
  21. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱.
  22. سورۀ انعام، آیه ۱۲۴.
  23. سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۸.
  24. سوره انفال، آیه:۴۲.
  25. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱.
  26. «إنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَیْهِ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ فَکَانَ الّذی یَأْتِیهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِی یَرَاهُ بِعَیْنِهِ»؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۲.
  27. «یُبَیِّنُهُ اللَّهُ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَق»؛ بحارالانوار، ج۶۲، ص۷۶.
  28. "مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا حَتَّی یُؤَدُّونَهَا إِلَی النَّبِیِّ ص ثُمَّ قَرَأَ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً یَعْنِی الْمَلَائِکَةَ الْأَرْبَعَةَ لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم‏"؛ بحارالانوار، ۵۶، ص۲۰۱؛ الدّرالمنثور، ج ۶، ص ۲۷۵.