عصمت عملی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: برگردانده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = عصمت
| موضوع مرتبط = عصمت
| عنوان مدخل  = عصمت عملی
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط = [[عصمت عملی در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}
== گستره عصمت ==
{{اصلی|گستره عصمت}}
مقصود از «گستره» یا «[[قلمرو عصمت]]»، ابعادی است که [[برگزیده الهی]] {{ع}} در آنها [[معصوم]] است. به بیان دیگر می‌‌توان [[عصمت]] را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی عصمت عملی و عصمت علمی مطرح کرد.


مقصود از «عصمت عملی» آن است که [[ولی الهی]] در کدامیک از [[اعمال]] خود به [[استعانت]] [[خداوند]] معصوم است. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است:
'''عصمت عملی''' شاخه‌ای از بحث [[عصمت]] متعلق از عنوان گستره [[عصمت پیامبران]] است که در کتب [[کلامی]] در کنار شاخه دیگر آن یعنی [[عصمت علمی]] مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم [[پیامبران]] در کدامیک از [[اعمال]] خود به [[استعانت]] [[خداوند]] [[معصوم]] هستند. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است که عبارتند از: [[عصمت از گناهان]] صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب، [[عصمت]] از [[کفر]]، [[عصمت از اشتباه]] و [[خطا]] در مرحله عمل به [[دین]]، پیش یا پس از تصدی منصب، عصمت از سهو و نسیان و [[عصمت از ترک اولی]] و [[ترک مستحبات]].
# '''[[عصمت از گناه]]'''؛
# '''[[عصمت از ترک اولی]]'''؛
# '''[[عصمت از اشتباه]]'''<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸ و ۳۹.</ref>.


در قلمرو عصمت، از نگاه شیعه سه نظریه وجود دارد:
== معناشناسی [[عصمت]] ==
# '''نظریه اول'''<ref>علامه حلی و علماء متاخر از ایشان.</ref>: قریب به اتفاق [[علمای شیعه]] در همۀ [[افعال]] حتی شخصیه نظیر کارهای روزمره و... قائل به عصمت هستند<ref>{{عربی|اذا عرفت هذا فنقول افعال الانبیا لا تخلوا من الااربعه:.... الافعال المتعلقه بهم فی الدنیا}}؛ حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم فی شرح النظم، ص۴۶۴.</ref>.
=== معنای لغوی ===
# '''نظریه دوم'''<ref>متکلمین در مدرسه بغداد تا قرن ششم (شیخ طوسی، سید مرتضی، کراجکی و....)</ref>: این گروه [[سهو]] را در حوزۀ [[افعال]] [[مباح]]، برای [[پیامبر]] و [[امام]] قبول کردند، یعنی در حیطه‌ای که حکمی برای آن از جانب [[خدا]] [[جعل]] نشده، سهو بر امام جایز است. [[متکلمین]] جواز سهو را در حوزۀ مباحات مشروط کرده‌اند به اینکه انجام آن فعل موجب اخلال به کمال عقلِ پیامبر یا امام نشود. [[سهوی]] که ارتکابش ناشی از [[نقصان عقل]] است و فاعل آن را ناقص العقل جلوه می‌دهد را منکرشده‌اند. تنها مواردی که منتهی به نقصان عقل نیست را جایز می‌دانند.
{{اصلی|عصمت در لغت}}
# '''نظریه سوم'''<ref> ابن ولید و به تبع ایشان شیخ صدوق</ref>: این گروه "سهو" و "اسهاء"<ref>بر وزن افعال از باب مطاوعه، یعنی سهوی که به اراده الهی بر معصوم عارض می‌شود، نه اینکه از روی غفلت و نسیان خود معصوم انجام شده باشد.</ref> [[معصوم]] در [[نماز]] را به [[اراده الهی]]، جایز دانسته‌اند. "سهو" بنابر تعریف متکلمین<ref>{{عربی|الخامس: الحق أن السهو عدم ملکة العلم و کذا النسیان. و ذهب أبو علی الجبائی الی أن السهو معنی یضاد العلم، فبینهما تقابل التضاد حینئذ}}؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص ۹۷.</ref> در مقابل [[علم]] است و به فعلی که [[انسان]] از روی نداشتن علم و [[اراده]] انجام می‌دهد، اطلاق می‌کنند. معروف‌ترین [[شخصیت]] [[شیعی]] طرفدار جواز "[[سهو النبی]]" [[شیخ صدوق]] است، وی تا حدی بر این [[عقیده]] پافشاری کرده است که [[انکار]] آن را به [[غلات]] نسبت داده است. مستند وی در این عقیده احادیثی است که در مورد سهو [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در تعداد رکعات [[نماز ظهر]] یا [[قضا شدن نماز]] [[صبح]] [[روایت]] شده است<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰، باب "احکام السهو فی الصلاة"؛ الکافی، ج۳، ص۳۵۵، باب من تکلم فی صلاته، حدیث اول.</ref>. اگرچه برخی از این [[روایات]] از نظر [[سند معتبر]] و صحیح‌اند، ولی [[اکثریت]] [[علمای شیعه]] به آنها عمل نکرده‌اند و این بدان جهت است که اولا: بطلان سهو در حق [[پیامبران الهی]] است مقتضای [[حکم عقل]] است و [[روایات]] از قبیل [[خبر واحد]] و دلیل ظنی‌اند و دلیل ظنّی در مقابل [[دلیل عقلی]] قابل استناد نیست، به ویژه آن‌که مسأله [[سهو النبی]] ـ اگرچه موردی که در روایات ذکر شده است مربوط به [[فروع دین]] است، ولی به عنوان وصفی از [[اوصاف پیامبر]] ـ مسئله‌ای است [[اعتقادی]] که دلیل ظنی در آن اعتبار ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[درآمدی به شیعه‌شناسی (کتاب)|درآمدی به شیعه‌شناسی]]، ص۲۰۶-۲۰۷ </ref>. نتیجه اینکه [[سهو]] در این نظریه فقط نسبت به [[نماز]] آن هم در برهه خاص به [[ارادۀ الهی]] در [[معصوم]] رخ می‌دهد، به خلاف نظریه دوم که در تمام [[افعال]] [[مباح]] قائل به [[سهو معصوم]] شدند.
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


== عصمت عملی پیامبر ==
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
[[عصمت]] در [[تطبیق]] [[شریعت]] و [[امور فردی]] و عادیِ مربوط به [[زندگی شخصی]] [[پیامبر]] از مباحث دامنه‌دار در [[علم کلام]] است، مثل [[سهو]] در [[نماز]] و [[اشتباه]] در [[اجرای حدود]] یا اشتباه در [[میزان]] بدهکاری به [[مردم]]. باید گفت برخی از [[ادله]] عمومی عصمت شامل این مرحله هم می‌شود. برای نمونه، براساس دلیل «[[وثوق]] فرع بر عصمت است»، اگر این نوع از [[اشتباهات]] از پیامبر و [[امام]] سر بزند، باعث سلب [[اعتماد]] مردم می‌شود، زیرا احتمال می‌دهند که این شخص در جاهای دیگر هم سهو می‌کند. و برخی از [[آیات]] و [[روایات]] هم بالخصوص شامل این مورد می‌شوند.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۲۱.</ref>
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


==عصمت عملی==
== گستره عصمت ==
[[عصمت]] از [[گناه]] در [[کردار]] و گفتار بخش دیگری از [[گستره عصمت]] است و این [[پرسش]] در آن طرح می‌شود که آیا [[پیشوایان]] [[برگزیده خداوند]] در [[رفتار]] و گفتار خویش نیز، چه پیش از [[پیشوایی]] و [[رهبری]] چه پس از آن، عمداً یا سهواً [[مرتکب گناه]] [[کبیره]] یا [[صغیره]] می‌شوند یا اینکه در این زمینه نیز مصونیت و عصمت دارند و حتی از سر [[سهو]] و [[نسیان]] نیز به آن دچار نمی‌شوند؟ این بخش از گستره عصمت اغلب با عنوان «عصمت از گناه» در منابع و مباحث [[کلامی]] طرح شده و مورد گفت‌وگوی فراوانی قرار گرفته است. دیدگاه‌های مهم مربوط به این حوزه از عصمت عبارت است از:
{{اصلی|گستره عصمت}}
در اینکه گستره عصمت پیامبران چقدر است و کدام شاخه‌ها را دربرمی‌گیرد، نظریات مختلفی میان متکلمان اسلامی وجود دارد. گستره عصمت را در یک تقسیم کلی می‌توان به گستره زمانی و گستره متعلق تقسیم نمود. هر کدام از این دو قسم نیز خود به شاخه‌های دیگری تقسیم می‌شوند. در گستره زمانی، [[اثبات عصمت]] [[پیامبران]] پیش یا پس از تصدی منصب [[نبوت]] مطرح می‌شود. در گستره متعلق نیز به طرح و بررسی دیدگاه متکلمان در مورد [[عصمت]] [[پیامبران]] از انواع [[معاصی]]، کبیره و صغیره، [[خطا]]، [[سهو]] و نسیان و نیز عصمت در امور عادی [[زندگی]]، عصمت در تبیین و عمل به [[دین]] و عصمت در نظریات [[علمی]] غیر [[دینی]] در دو قالب عصمت عملی و علمی پرداخته می‌شود. آنچه در این مدخل مورد بررسی قرار می‌گیرد، بخش عصمت عملی است.


===[[اباضیه]]===
=== گستره متعلق (ابعاد عصمت) ===
این گروه [[عصمت پیامبران]] را از [[گناه کبیره]] و صغیره، پیش و پس از [[بعثت]] پذیرفته‌اند. این دیدگاه با دیدگاه [[معتزله]] موافق است که عصمت پیامبران را از هنگام [[بلوغ]] می‌دانند. اگرچه [[فخر رازی]] [[معتقد]] است که رافضیان عصمت پیامبران را از هنگام [[تولد]] پذیرفته‌اند، این دیدگاه مناسب جایگاه [[برگزیدگان الهی]] است. شیخ [[احمد بن محمد خلیلی]]، مفتی عام [[سلطنت]] عمان که از بزرگان علمای اباضیه است، می‌گوید: بزرگان ما معتقدند که [[پیامبران]] از [[گناهان کبیره]] و صغیره در [[زمان]] [[نبوت]] و قبل از آن معصوم‌اند. این دیدگاه موافق است با آنچه به بیشتر [[علمای معتزله]] نسبت داده شده است که می‌گویند پیامبران از زمان بلوغ معصوم‌اند و فخر رازی به [[شیعه]] نسبت داده است که معتقدند پیامبران از هنگام تولد معصوم‌اند. البته، این دیدگاه [[شایسته]] جایگاه کسانی است که از سوی [[خدا]] برگزیده شده‌اند؛ زیرا هر عاقلی می‌فهمد که [[خداوند]] کسی را برای این جایگاه مهم برمی‌گزیند و این [[وظیفه]] مهم را بر دوش او می‌گذارد که [[پاک‌ترین]] درون و [[زیباترین]] [[فطرت]] و بیشترین [[عقل]] و لطیف‌ترین [[روح]] و نورانی‌ترین [[فکر]] را داشته باشد و کسی باشد که از خدا بترسد و [[خواسته خدا]] را برآورد و [[حدود الهی]] را رعایت کند و به هرچه انجام می‌دهد یا رها می‌کند [[آگاه]] باشد.<ref>{{عربی|ذهب أصحابنا إلی أنهم معصومون عن الکبائر و الصغار فی حال النبوة و قبلها. و هو یتفق مع ما نسب إلی أکثر المعتزلة من أن عصمتهم من وقت البلوغ، و نسب الفخر إلی الرافضة قولهم: «إنهم معصومون منذ المیلاد»، و هذا هو اللائق بمقام المختصین بالاصطفاء الإلهی... إن کل عاقل لیدرک أن الله لایختار لهذا الأمر الجلل، و لا یرضی لهذه المهمة العالیة إلا من کان من عباده أزکی عنصرا و أطیب فطرة، و أوفر عقلا، و أطهر سریرة، و أنور فکرا، و أخشی لله، و أکثر تحریا لمرضاته، و وقوفا عند حدوده و یقظة فی کل ما یأتی و ما یذر}}، خلیلی، جواهر التفسیر، ج۳، ص۱۲۷ - ۱۲۹. به نقل از: علی ربانی گلپایگانی، ایضاح المراد، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۶۵.</ref>
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که [[پیامبران]]{{ع}} در آنها [[معصوم]] هستند. به بیان دیگر می‌‌توان [[عصمت پیامبران]] را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی عصمت عملی و عصمت علمی، مطرح کرد:


===[[حشویه]]===
==== عصمت عملی ====
این گروه افراطی‌ترین دیدگاه را در این باره دارند. آنها معتقدند که ارتکاب هرگونه [[گناه صغیره]] و [[کبیره]]، عمدا یا سهوا، [[پیش از بعثت]] و پس از آن، برای [[پیامبر]] جایز است. آنان حتی گناهانی مانند [[زنا]] و لواط را نیز استثنا نکرده‌اند<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۵۰؛ شرح تجرید قوشجی، ص۴۶۴.</ref>. اکثر [[متکلمان]] [[اهل سنت]] ضمن گزارش دیدگاه حشویه به [[نقد]] آن نیز پرداخته‌اند؛ از جمله [[قاضی عبدالجبار]] در این باره می‌گوید: اما گروه حشویه [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] را برای [[پیامبران]] روا دانسته‌اند، چه [[قبل از بعثت]] و چه بعد از آن، و در این زمینه پندارهای باطلی دارند که هیچ اصلی ندارد.<ref>{{عربی|فأما الحشویة، فقد جوزوا ذلک]الکبیرة و الصغیرة[علیهم]الأنبیاء[فی الحالین]قبل البعثة و بعدها و یتمسکون فی ذلک بأباطیل لا أصل لها}}، شرح الأصول الخمسة، ص۶۷۳؛ و نیز ر.ک: المغنی، ج۱۵، ص۳۰۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۷، ص۱۱.</ref>؛
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)| عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم پیامبران در کدامیک از [[اعمال]] خود به [[استعانت]] [[خداوند]] معصوم هستند. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است:


'''نکته''':
===== [[عصمت از گناهان]] صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب =====
دیدگاه عموم اهل سنت درباره عصمت عملی [[انبیا]] با آنچه در [[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] آنان آمده متناقض است.
تمامی متکلمان شیعه، [[پیامبران الهی]] و [[امامان]] اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، [[معصوم]] می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای [[متکلمان]] [[اهل سنت]] در این بحث اختلافاتی میان اصل [[عصمت پیامبران]] از [[گناهان]] قبل از رسیدن به [[مقام نبوت]] و نیز در جواز یا عدم جواز [[ارتکاب گناهان]] صغیره پس از تصدی [[نبوت]]، وجود داشته و در مورد عدم [[عصمت]] [[جانشینان پیامبر خاتم]] نیز اتفاق دارند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۰-۲۷۹.</ref>.
چنان‌که گذشت، [[اعتقاد به عصمت]] عملی انبیا از ارتکاب عمدی [[گناه کبیره]] و صغیره پس از [[بعثت]] در سخنان بیشتر علمای [[اهل سنت]] با گرایش‌های مختلف [[کلامی]] و مذهبی دیده می‌شود، اما بررسی بسیاری از منابع این [[فرقه]] نشان می‌دهد که در این منابع رفتارهایی به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و گاه دیگر [[انبیای الهی]]{{عم}} نسبت داده شده است که به هیچ وجه با دیدگاه یاد شده آنان درباره [[عصمت]] سازگار نیست<ref>ر.ک: الفضل بن شاذان، الایضاح، ص۳۵۴؛ ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۸؛ عقائد المذاهب بالانبیاء.</ref>.


برای نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم:
===== [[عصمت]] از [[کفر]] =====
از آنجا که کفر به خدای متعال به نص قرآن کریم به عنوان ظلمی بزرگ تلقی شده و ظلم نیز در شمار گناهان کبیره است، متکلمان اسلامی به بحث از عصمت انبیا از کفر به صورت مستقل و ویژه پرداخته‌اند. [[امامیه]] و [[اکثریت]] فرق [[کلامی]] به [[عصمت پیامبر]] از کفر از دوران پیش از [[نبوت]] [[معتقد]] هستند. [[قرآن مجید]] درباره اشتراط عدم [[اعتقاد]] کفر و [[شرک]] برای [[پیامبر]]، [[آیه]] خاص و صریحی ندارد که به نظر می‌رسد علت آن عدم وقوع آن باشد، به این معنی که [[خداوند]] هر [[پیغمبری]] را که برگزیده است، از [[معصیت]] [[اعتقادی]] (کفر و شرک) پیراسته بوده است و به تعبیری سابقه [[خداپرستی]] داشته است. با این حال، بعضی [[آیات]] به صورت غیر صریح به اشتراط شرط خداپرستی از اول [[عمر]] در [[نبوت]] دلالت می‌کند؛ مانند آیه {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این آیه در پاسخ [[حضرت ابراهیم]] مبنی بر امکان نیل [[فرزندان]] وی به [[مقام امامت]] و نبوت نازل شده است. روشن است که درخواست حضرت ابراهیم محدود به فرزندانی می‌‌شد که در [[زمان]] حال مصون از گناه بودند، هر چند که قبلاً [[مرتکب معصیت]] شده باشند، به دیگر سخن، حضرت ابراهیم از خداوند اعطای [[مقام نبوت]] و [[امامت]] را به فرزندانی که در زمان حال، مرتکب معصیت می‌شوند، درخواست نمی‌کند، بلکه استدعای وی مقید به پیراستگان از گناه در زمان حال است. لکن خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم [[منصب نبوت]] و امامت را بالاتر از آن وصف می‌کند که [[گناهکاران]] زمان گذشته و پیراستگان زمان حال را شامل گردد، بلکه مقام فوق متعلق به [[معصومان]] به قید اطلاق است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.</ref>.


۱. '''گوش دادن به [[غنا]]''': بر اساس برخی [[احادیث]] نقل شده در [[منابع اهل سنت]]، هنگام بازگشت پیامبر اسلام{{صل}} از یکی از [[جنگ‌ها]]، زنی نزد آن [[حضرت]] می‌رود و می‌گوید: من [[نذر]] کرده بودم در صورتی که شما به [[سلامت]] برگردید، پیشاپیش شما دف بزنم و آواز بخوانم. حضرت می‌گوید: اگر نذر کردی، بزن و بخوان؛ در غیر این صورت، نه. هنگام بازگشت [[پیامبر]]{{صل}} از یکی از جنگ‌ها، [[کنیز]] سیاهی [[خدمت]] حضرت رسید و گفت: نذر کردم اگر به سلامت بازگشتید، پیشاپیش شما دف بزنم و آواز بخوانم. پیامبر{{صل}} گفت: اگر نذر کردی، بزن؛ در غیر این صورت، خیر. کنیز مشغول دف زدن بود که [[ابوبکر]] وارد شد و سپس [[حضرت علی]]{{ع}} وارد شد و همچنان کنیز مشغول بود. [[عثمان]] وارد شد و کنیز به دف زدن خود ادامه می‌داد، در این هنگام، [[عمر]] وارد شد. کنیز از [[ترس]] دف‌ها را زیر خود قرار داد و بر آنها نشست. پیامبر فرمود: ای عمر، [[شیطان]] نیز از تو می‌ترسد. من نشسته بودم و کنیز دف می‌زد. ابوبکر آمد باز دف زد. علی و عثمان آمدند هنوز مشغول دف زدن بود، ولی هنگامی که تو وارد شدی ترسید و دف زدن را رها کرد.<ref>{{عربی|خرج رسول{{صل}} فی بعض مغازیه، فلما انصرف جاءت جاریة سوداء، فقالت: یا رسول الله، إنی کنت نذرت إن رداک الله صالحا أن أضرب بین یدیک بالدف وأتغنی، فقال لها رسول الله{{صل}}: إن کنت نذرت فاضربی و إلا فلا، فجعلت تضرب، فدخل أبوبکر وهی تضرب، ثم دخل علی و هی تضرب، ثم دخل عثمان و هی تضرب، ثم دخل عمر فألقت الدف تحت إستها ثم قعدت علیها، فقال رسول الله{{صل}}: إن الشیطان لیخاف منک یا عمر، إنی کنت جالسا و هی تضرب فدخل أبوبکر و هی تضرب، ثم دخل علی و هی تضرب، ثم دخل عثمان و هی تضرب، فلما دخلت أنت یا عمر فالقت الدف...}}؛ البیهقی، سنن الکبری، ج۱۰، ص۷۷؛ مسند احمد فی فضائل الصحابة، ج۳۱، ص۴۵۹ ح۱۹۱۱۳؛ محمدرضا، الفاروق عمر بن الخطاب، ص۳۳.</ref>؛
===== عصمت از اشتباه و خطا در مرحله عمل به [[دین]]، پیش یا پس از تصدی منصب =====
[[اشتباه]] در عمل به دین می‌تواند دو گونه باشد:
# اشتباهی که به یک عمل [[قبیح]] در عالم نینجامد: مانند اشتباه در ادای [[واجبات]]، از قبیل [[نماز]] یا [[خواب]] ماندن در وقت نماز.
# اشتباهی که به یک عمل قبیح در [[جهان]] بینجامد: مانند اینکه کسی بدون [[علم]] یا [[اختیار]]، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹ و ۳۸.</ref>.


به نظر می‌رسد، [[انگیزه]] ساختن این [[روایت]] بیشتر بیان [[فضیلت]] [[عمر بن خطاب]] است؛ زیرا در آن، [[رفتاری]] را به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نسبت داده‌اند، که با عصمت عملی آن [[حضرت]] سازگار نیست. اگر [[غنا]] از نظر [[اسلام]] [[حرام]] است، چگونه با [[نذر]] کردن [[حلال]] می‌شود؟ مگر نذر بر امور حرام تعلق می‌گیرد؟
تا پیش از [[مرحوم صدوق]]، متکلمان امامیه اشاره تصریحی به [[عصمت پیامبران]] از چنین گناهانی نداشته‌اند. مرحوم صدوق با ارائه این معیار که [[پیامبر]] و به تبع آن [[امام]] در غیر [[تبلیغ دین]]، [[معصوم]] نیستند عملا به [[ضرورت]] نداشتن عصمت امام از چنین گناهانی البته در قالب نظریه [[سهو النبی]] ملتزم شده است<ref>شاهد بر این سخن روایاتی است که مرحوم صدوق آنها را نقل نموده و ملتزم به صحت آنها شده است. این روایات متضمن جواز سهو و نیز وقوع آن توسط نبی و امام است. به عنوان نمونه: ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}ج، ج۲، ص۲۰۳. علاوه بر اینکه وی در جایی پس از نقل روایتی که متضمن اشتباه پیامبر خاتم{{صل}} است، منکر سهو النبی را غالی و از مفوضه دانسته و آنها را لعن نموده است. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref>. این در حالی است که مرحوم [[شیخ مفید]] به صراحت امام را از چنین گناهانی معصوم می‌داند<ref>مرحوم صدوق در رد نظریه سهو النبی و الامام رساله‌ای با عنوان رسالة فی عدم سهو النبی{{صل}} نوشته است. همچنین ر.ک: مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۵-۱۰۴؛ همو، المسائل العشر فی الغیبة، ص۶۱.</ref>. البته می‌توان همین نظریه را در صورتی که صدور آن [[گناهان]] موجب رویگردانی [[مردم]] از امام شود به مرحوم [[سید مرتضی]] نیز نسبت داد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳.</ref>.
همچنین، در روایت مجعول دیگری از [[منابع اهل سنت]] آمده است: پیامبر اسلام{{صل}} به آوازه خوانی دو [[کنیز]] نزد [[عایشه]] [[بی‌تفاوتی]] نشان داد، در حالی است که [[ابوبکر]] به انجام این کار نزد پیامبر اسلام [[اعتراض]] می‌کند، ولی آن حضرت او را از برخورد با [[کنیزکان]] بازمی‌دارد. عایشه می‌گوید:][[روز]] [[عید]][دو دختر در [[خانه]] من مشغول خواندن آواز [[جنگ]] بعاث بودند، که [[رسول خدا]]{{صل}} وارد شد و برای استراحت به رختخواب رفت و چهره خود را برگرداند. چند لحظه بعد، ابوبکر وارد خانه شد و با دیدن این صحنه مرا [[سرزنش]] کرد و گفت: صدای [[شیطان]] در [[خانه پیامبر]]؟! رسول خدا{{صل}} رو به ابوبکر کرد و فرمود: آنان را به حال خود بگذار. عایشه می‌گوید: پس از اینکه ابوبکر سرگرم کار دیگری شد، من با اشاره به آنها گفتم که بروید و آنها رفتند.<ref>{{عربی|عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ دَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ عِنْدِي جَارِيَتَانِ تُغَنِّيَانِ بِغِنَاءٍ فَاضْطَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَى الْفِرَاشِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ وَ دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ فَانْتَهَرَنِي وَ قَالَ مِزْمَارُ الشَّيْطَانِ عِنْدَ النَّبِيِّ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ دَعْهُمَا فَلَمَّا غَفَلَ غَمَزْتُهُمَا فَخَرَجَتَا}}، بخاری، صحیح بخاری، کتاب الجمعة، باب الحراب و الدرق یوم العید، ج۲، ص۲۰؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، کتاب العیدین، ج۲ ص۵۵۹.</ref>.


۲. '''علاقه به [[لهو و لعب]]''': [[حدیث]] بی‌اساس دیگری از علاقه آن [[حضرت]] به [[لهو]] و [[دعوت]] ایشان به آن حکایت می‌کند که در آن از [[عایشه]] می‌خواهد [[زنان]] بساط لهو را فراهم کنند؛ زیرا [[انصار]] از این کار خوششان می‌آید: از عایشه [[روایت]] است که روزی، [[عروسی]] را به [[خانه]] شوهرش که مردی [[انصاری]] بود، بردند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ای عایشه، همراه شما لهو [دف و آواز[نبود؛ زیرا [[انصار]] لهو را [[دوست]] دارند.<ref>{{عربی|روی البخاری: حَدَّثَنَا فَضْلُ بْنُ يَعْقُوبَ.... عَنْ عَائِشَةَ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا - قَالَتْ: زُفَّتِ امْرَأَةٌ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ نَبِيُّ اللَّهِ{{صل}}: یَا عَائِشَةُ مَا كَانَ مَعَكُمْ لَهْوٌ؟ فَإِنَّ الْأَنْصَارَ يُعْجِبُهُمُ اللَّهْوُ}}، صحیح بخاری، کتاب النکاح، باب النسوة یهدین المراة إلی زوجها، ج۷، ص۲۸.</ref>؛
===== عصمت از سهو =====
[[مرحوم صدوق]] به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از اشتباه در [[نماز]]<ref>ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref> را [[نفی]] می‌کند. اما پس از او مرحوم [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان [[اشتباه]] [[امام]] در نماز<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] می‌داند. هر چند ایشان امکان [[عقلی]] قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را می‌پذیرد<ref>مفید، محمد بن محمدبن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.</ref>. بر این اساس اگر اشتباه در ادای [[واجبات]] را موجب رویگردانی [[مردم]] از [[پیامبر]] یا امام بدانیم، می‌توانیم مرحوم [[سیدمرتضی]] را نیز با استادش شیخ مفید هم [[عقیده]] بدانیم<ref>سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۲۲.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.</ref>


٣. '''بول کردن در حالت ایستاده''': در حدیث ساختگی دیگری، بول کردن در حال ایستاده به آن حضرت نسبت داده می‌شود و اینکه وی بدون هیچ [[هراس]] و قید و بندی این کار را انجام می‌داد.
===== [[عصمت از نسیان]] =====
{{عربی|روی البخاری:... عَن حُذَيْفَةَ قَالَ: أَتَى النَّبيُّ{{صل}} سُبَاطَةَ قَوْمٍ فَبَالَ قَائِمَاً ثمَّ دَعَا بمَاءٍ فَجِئْتُهُ
فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[انبیا]] {{عم}} باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.</ref> می‌فهماند که [[رسول]] به‌گونه‌ای [[وحی|وحی الهی]] را دریافت و [[ابلاغ]] می‌کند که [[اشتباه]] و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر [[رسول]] در گرفتن [[وحی]]، حفظ وحی و [[تبلیغ]] آن [[مصونیت]] نداشته باشد. غرض [[خداوند]] یعنی [[ابلاغ]] [[رسالت]] حاصل نمی‌شود و برای حصول این غرض راهی غیر از رصد کردن به‌وسیله [[ملائکه]] ذکر نکرده و جمله {{متن قرآن|أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ}} این دلالت را [[تأیید]] می‌کند. یکی از مراحل [[مصونیت]]، حفظ وحی از [[خطا]] و نسیان است با بی‌کم‌وکاست و کاست به دست [[مردم]] برسد<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref>.
بمَاءٍ فَتَوَضَّأَ}}<ref>صحیح بخاری، ج۱، ص۶۶، کتاب الوضوء، باب البول قائما.</ref>؛
[[حذیفه]] می‌گوید: [[رسول خدا]]{{صل}} کنار زباله‌دان قومی رفت و ایستاده ادرار کرد و بعد، آب خواست، من آوردم و ایشان [[وضو]] گرفت.


۴. '''قضای [[حاجت]] به سمت [[بیت‌المقدس]]''': در [[اسلام]]، رو به [[قبله]] یا پشت به آن کردن هنگام قضای حاجت [[حرام]] و رو به قرص [[خورشید]] بودن نیز [[مکروه]] شمرده شده است. [[بدیهی]] است که بیت‌المقدس که قبله نخست [[مسلمانان]] و مکانی [[مقدس]] است ارزشی به مراتب بیشتر از خورشید دارد. اما بر اساس روایتی بی‌اساس در [[منابع اهل سنت]] آن حضرت به سمت بیت‌المقدس قضای حاجت می‌کرده است.
===== [[عصمت از ترک اولی]] و ترک مستحبات =====
[[عبدالله بن عمر]] می‌گوید: [[مردم]] می‌گویند موقع قضای [[حاجت]] نباید رو به [[قبله]] و یا [[بیت‌المقدس]] نشست، حال آن‌که من روزی بر پشت بام رفته بودم و دیدم که [[رسول خدا]]{{صل}} بر دو خشت و رو به [[بیت المقدس]] نشسته بود.<ref>{{عربی|روی البخاری... عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ: إِنَّ نَاسًا يَقُولُونَ إِذَا قَعَدْتَ عَلَى حَاجَتِكَ فَلاَ تَسْتَقْبِلِ القِبْلَةَ وَلاَ بَيْتَ المَقْدِسِ، فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ: لَقَدْ ارْتَقَيْتُ يَوْمًا عَلَى ظَهْرِ بَيْتٍ لَنَا، فَرَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَلَى لَبِنَتَيْنِ، مُسْتَقْبِلًا بَيْتَ المَقْدِسِ لِحَاجَتِهِ». وَقَالَ: لَعَلَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُصَلُّونَ عَلَى أَوْرَاكِهِمْ؟ فَقُلْتُ: لاَ أَدْرِي وَاللَّهِ}}، صحیح بخاری، ج۱، ص۴۸، کتاب الوضوء، باب من تبرز علی لبنتین.</ref>.
مسأله [[عصمت]] از ترک مستحبات و [[ترک اولی]] هر چند با برخی [[روایت‌ها]] قابل [[استنباط]] است، اما در منابع [[کلامی]] [[امامیه]] تا [[زمان]] مرحوم [[شیخ مفید]] مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی [[متکلمان]] متأخر، فراهم آورد. به اعتقاد ایشان [[پیامبران]] از ترک غیر عمدی [[مستحبات]]، [[معصوم]] نیستند و لذا ممکن است به طور سهوی، برخی مستحبات از آنان فوت گردد؛ این در حالی است که وی، [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[امامان اهل بیت]]{{ع}} را حتی از ترک [[سهوی]] مستحبات نیز [[معصوم]] می‌داند هر چند بر این [[باور]] است که چنین عصمتی عقلا برای آن حضرات [[ضرورت]] ندارد و لذا از منظر وی امکان ترک مستحب برای متصدی [[منصب نبوت]] و [[امامت]] وجود دارد<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۷۰.</ref>


۵. '''تماس با [[زن]] نامحرم''': بر اساس روایتی ساختگی، [[پیامبر]]{{صل}} وارد خانه‌ای می‌شود و پس از خوردن طعام، سرش را به دامن زن صاحب [[خانه]] می‌گذارد و آن زن سر وی را می‌خاراند و آن [[حضرت]] در حالی که سرش بر دامن اوست به [[خواب]] می‌رود.
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


[[انس بن مالک]] می‌گوید: گاهی رسول خدا{{صل}} نزد ام [[حرام]]، دختر [[ملحان]] که [[همسر]] [[عبادة بن صامت]] بود، می‌رفت. روزی پیامبر{{صل}} به خانه ایشان رفت و او بعد از [[پذیرایی]]، شروع به خاراندن سر پیامبر نمود تا اینکه آن حضرت به خواب رفت، سپس، در حالی که می‌خندید. بیدار شد. ام حرام می‌گوید: گفتم: ای رسول خدا، چرا میخندی؟ فرمود: گروهی از امتیانم به من عرضه شدند در حالی که در [[راه خدا]] [[جهاد]] می‌کردند. آنان بر پشت این دریا سوار می‌شدند و مانند پادشاهانی بودند که بر تخت‌ها نشسته‌اند.<ref>{{عربی|روی البخاری... عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ - رضی الله عنه - أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ‌: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَدْخُلُ عَلَى أُمِّ حَرَامٍ بِنْتِ مِلْحَانَ فَتُطْعِمُهُ وَكَانَتْ أُمُّ حَرَامٍ تَحْتَ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ فَدَخَلَ عَلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَوْمًا فَأَطْعَمَتْهُ وَجَلَسَتْ تَفْلِي فِي رَأْسِهِ فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَوْمًا ثُمَّ اسْتَيْقَظَ وَهُوَ يَضْحَكُ قَالَتْ فَقُلْت مَا يُضْحِكُك يَا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} قَالَ نَاسٌ مِنْ أُمَّتِي عُرِضُوا عَلَيَّ غُزَاةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَرْكَبُونَ ثَبَجَ هَذَا الْبَحْرِ مُلُوكًا عَلَى الْأَسِرَّةِ أَوْ مِثْلَ الْمُلُوكِ عَلَى الْأَسِرَّةِ...}}، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۹، کتاب تعبیر النوم، باب الرؤیا فی الصباح.</ref>؛
== پرسش‌های وابسته ==
 
{{پرسش‌های وابسته}}
۶. '''[[شک و تردید]] در [[نبوت]] و [[پیامبری]] خویش''': بر اساس روایتی جعلی و بی‌پایه از [[عایشه]]، [[نزول]] [[وحی بر پیامبر]]{{صل}} برای مدتی متوقف شد. آن [[حضرت]] دچار [[اندوه]] و شک و تردید در نبوت خویش شد؛ از این‌رو بارها [[تصمیم]] گرفت که خود را از بالای کوهی پرت کرده، خودکشی کند، اما هربار [[جبرئیل]] بر او ظاهر می‌شد و درباره [[پیامبر]] بودنش به وی [[اطمینان قلب]] می‌داد و آن حضرت را از خودکشی منصرف می‌کرد.
# [[گناه دارای چه مراتبی است و معصومان در کدام مرتبه دارای عصمت هستند؟ (پرسش)]]
 
# [[آیا این نظریه که پیامبر خاتم به عمد اعمالی را سهوی انجام می‌داد درست است؟ (پرسش)]]
عایشه می‌گوید: نزول وحی بر پیامبر{{صل}} با [[رؤیای صادقه]] آغاز شد...
# [[مراد از سهوالنبی چیست؟ (پرسش)]]
مدتی [[وحی]] قطع شد. پیامبر{{صل}} بسیار ناراحت شد و [[ناراحتی]]، او را تا جایی رساند که می‌خواست خودش را از قله کوه‌ها به دره پرتاب کند]و خودکشی کند[. هرگاه که [[تصمیم]] می‌گرفت خودش را از بلندی [[کوه]] پرتاب کند، جبرئیل بر او ظاهر می‌شد و به او می‌گفت: یا محمد، تو به [[راستی]] [[رسول خدا]] هستی. پیامبر [[آرامش]] می‌یافت و بازمی‌گشت. همین‌طور هرگاه وحی قطع می‌شد، مجدداً می‌خواست خودش را از قله کوه پرتاب کند که جبرئیل جلوی او را می‌گرفت و به او آرامش می‌داد.<ref>{{عربی| روی البخاری... عَنْ عَائِشَةَ- رضی الله عنها - أَنَّهَا قَالَتْ: أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مِنَ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّادِقَةُ وَ فَتَرَ الْوَحْيُ فَتْرَةً، حَتَّى حَزِنَ النَّبِيُّ{{صل}} فِيمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا كَيْ يَتَرَدَّى مِنْ رُؤُوسِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ، فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذُرْوَةِ جَبَلٍ لِكَيْ يُلْقِيَ نَفْسَهُ تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ، فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ: إِنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا. فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ، وَتَقَرُّ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَيْهِ فَتْرَةُ الْوَحْيِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِكَ، فَإِذَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ، فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ}}، صحیح بخاری، ج۹، ص۳۷، کتاب الوحی، باب کیفیة نزول الوحی. شبیه این قصه را داستان سرایان به گونه‌های دیگری نیز یاد کرده‌اند که به هیچ وجه با نبوت نبی سازگاری ندارد. ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۰۱.</ref>؛
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
 
۷. '''[[نماز]] بدون [[وضو]]''': در روایتی بی‌اساس از [[ابن عباس]] نقل کرده‌اند که [[پیامبر]] پس از بیدار شدن از [[خواب]]، بدون آن‌که وضو بگیرد نماز خواند.
 
ابن عباس می‌گوید: شبی در [[خانه]] خاله‌ام، [[میمونه همسر پیامبر]]{{صل}}، خوابیدم. آن شب پیامبر{{صل}} نزد او بود. نیمه‌های شب پیامبر{{صل}} بیدار شد، وضو گرفت و نماز خواند. من نیز سمت چپ او ایستادم تا نماز بخوانم. دستم را گرفت و سمت راستش قرار داد و سیزده رکعت [[نماز شب]] خواند. پس از آن، به خواب رفت طوری که صدای نفسش شنیده می‌شد. معمولا هرگاه به خواب می‌رفت، صدای نفسش بلند می‌شد. سپس، [[مؤذن]] آمد و او را بیدار کرد، آن [[حضرت]] بدون اینکه تجدید وضو کند به [[مسجد]] رفت و نماز خواند.<ref>{{عربی|روی البخاری... عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا- قَالَ: نِمْتُ عِنْدَ مَيْمُونَةَ وَالنَّبِيُّ{{صل}} عِنْدَهَا تِلْكَ اللَّيْلَةَ «فَتَوَضَّأَ، ثُمَّ قَامَ يُصَلِّي، فَقُمْتُ عَلَى يَسَارِهِ، فَأَخَذَنِي، فَجَعَلَنِي عَنْ يَمِينِهِ، فَصَلَّى ثَلاَثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً، ثُمَّ نَامَ حَتَّى نَفَخَ، وَكَانَ إِذَا نَامَ نَفَخَ، ثُمَّ أَتَاهُ المُؤَذِّنُ، فَخَرَجَ، فَصَلَّى وَلَمْ يَتَوَضَّأْ}}، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۷۹، کتاب الأذان، باب إذا قام الرجل عن یسار الامام.</ref>؛
 
۸. '''[[بی‌تفاوتی]] به [[پوشش]] [[زنان]] خود''': بر اساس روایتی مجعول، پیش از [[نزول آیه]] [[حجاب]]، [[زنان پیامبر]] بدون حجاب از [[منزل]] خارج می‌شدند و آن حضرت به این موضوع حساسیتی نشان نمی‌داد. حتی [[عمر]] به آن حضرت می‌گفت که زنان خود را بپوشان؛ ولی پیامبر این کار را نمی‌کرد. در پی این حساسیت عمر به حجاب زنان [[رسول خدا]]، [[آیه حجاب]] نازل شد.
 
[[عایشه]] می‌گوید: [[همسران پیامبر]]{{صل}} شب‌ها برای قضای [[حاجت]] به طرف مناصع که میدانی وسیع بود می‌رفتند. عمر گفت: ای رسول خدا، به [[همسران]] خود دستور دهید تا در حجاب باشند. اما رسول خدا چنین نکرد، تا اینکه شبی [[سوده]]، دختر [[زمعه]] و همسر پیامبر، که خانمی بلند قامت بود، برای قضای حاجت بیرون رفت. [[عمر]] به [[امید]] اینکه برای [[حجاب]] حکمی نازل شود، گفت: ای [[سوده]]، ما تو را شناختیم. بعد از آن، [[خداوند حکیم]] [[آیه حجاب]] را نازل فرمود.<ref>{{عربی|روی البخاری... عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ أَزْوَاجَ النَّبِيّ{{صل}} كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إِذَا تَبَرَّزْنَ إِلَى المَنَاصِعِ وَهُوَ صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ يَقُولُ لِلنَّبِيِّ{{صل}}: احْجُبْ نِسَاءَكَ، فَلَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَفْعَلُ وَ كَانَ أَزْوَاجُ النَّبِيِّ{{صل}} يَخْرُجْنَ لَيْلًا إِلَى لَيْلٍ قِبَلَ المَنَاصِعِ، فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النَّبِيِّ{{صل}} لَيْلَةً مِنْ اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ أَلَا قَدْ عَرَفْنَاكِ يَا سَوْدَةُ حِرْصًا عَلَى أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ آيَةَ الْحِجَابِ}}، صحیح بخاری، ج۸، ص۶۶، کتاب الوضوء، باب قضاء الحاجة؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۵۱۱، آیة الحجاب؛ الهیتمی ابن حجر، الصواعق المحرقة، ج۱، ص۲۸۷.</ref>؛
 
[[روایات]] مجعول یاد شده مشتی نمونه خروار است که در کتاب‌های [[روایی]] معتبر و [[صحاح]] [[اهل سنت]] آمده است. این [[احادیث]] [[عظمت]] و [[شأن پیامبر]] و [[عصمت]] آن [[حضرت]] را زیر سؤال می‌برد و با دیدگاه [[کلامی]] آنان مبنی بر [[عصمت پیامبر]] تناقض دارد. برخی از امور یاد شده حتی درخور [[شأن]] یک [[انسان]] [[مؤمن]] عادی هم نیست.
 
شایان توجه است که بسیاری از احادیث با [[انگیزه]] توجیه [[اعمال]] و [[کردار]] [[ناشایست]] خلفای [[جور]]، به ویژه خلفای [[بنی‌امیه]]، ساخته و پرداخته شده است.
همچنین، یادآوری این نکته لازم است که شماری از علمای اهل سنت برای [[رهایی]] از این تناقض و با پذیرش این روایات، در مسئله عصمت قائل به تفصیل شده‌اند، به این معنا که عصمت در دریافت و [[تبلیغ وحی]] را پذیرفته، ولی عصمت در مراتب و حوزه‌های دیگر را نپذیرفته‌اند؛ در حالی‌که، [[دلایل]] [[ضرورت عصمت]] که خواهد آمد، [[عصمت مطلق]] [[انبیا]] را ثابت می‌کند<ref>ابن تیمیه (د ۷۲۸‌ه‍) که از علمای برجسته اهل سنت به حساب می‌آید و اکثر قریب به اتفاق سلفیه پیرو وی می‌باشند، دیدگاه اهل سنت و خودش را درباره عصمت پیامبران این‌گونه بیان می‌کند: {{عربی|وَالْعِصْمَةُ فِيمَا يُبَلِّغُونَهُ عَنْ اللَّهِ ثَابِتَةٌ فَلَا يَسْتَقِرُّ فِي ذَلِكَ خَطَأٌ بِاتِّفَاقِ الْمُسْلِمِينَ وَأَمَّا الْعِصْمَةُ فِي غَيْرِ مَا يَتَعَلَّقُ بِتَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ فَلِلنَّاسِ فِيهِ نِزَاعٌ هَلْ هُوَ ثَابِتٌ بِالْعَقْلِ أَوْ بِالسَّمْعِ؟ وَمُتَنَازِعُونَ فِي الْعِصْمَةِ مِنْ الْكَبَائِرِ وَالصَّغَائِرِ أَوْ مِنْ بَعْضِهَا أَمْ هَلْ الْعِصْمَةُ إنَّمَا هِيَ فِي الْإِقْرَارِ عَلَيْهَا لَا فِي فِعْلِهَا؟ أَمْ لَا يَجِبُ الْقَوْلُ بِالْعِصْمَةِ إلَّا فِي التَّبْلِيغِ فَقَطْ؟ وَهَلْ تَجِبُ الْعِصْمَةُ مِنْ الْكُفْرِ وَالذُّنُوبِ قَبْلَ الْمَبْعَثِ أَمْ لَا؟ وَالْكَلَامُ عَلَى هَذَا مَبْسُوطٌ فِي غَيْرِ هَذَا الْمَوْضِعِ. وَالْقَوْلُ الَّذِي عَلَيْهِ جُمْهُورُ النَّاسِ وَهُوَ الْمُوَافِقُ لِلْآثَارِ الْمَنْقُولَةِ عَنْ السَّلَفِ إثْبَاتُ الْعِصْمَةِ مِنْ الْإِقْرَارِ عَلَى الذُّنُوبِ مُطْلَقًا وَالرَّدُّ عَلَى مَنْ يَقُولُ إنَّهُ يَجُوزُ إقْرَارُهُمْ عَلَيْهَا وَحُجَجُ الْقَائِلِينَ بِالْعِصْمَةِ إذَا حُرِّرَتْ إنَّمَا تَدُلُّ عَلَى هَذَا الْقَوْل}}. سپس، ابن تیمیه دیدگاه کسانی را که به عصمت پیامبران قبل از بعثت قائل‌اند به شدت رد می‌کند و در نقد آن می‌نویسد:
{{عربی|... و بهذا يظهر جواب شبهة من يقول: إن الله لا يبعث نبيا إلا من كان مؤمنا قبل النبوة، فإن هؤلاء توهموا أن الذنوب تكون نقصا و إن تاب منها، وهذا منشأ غلطهم، فمن ظن أن صاحب الذنوب مع التوبة النصوح يكون ناقصا فهو غالط غلطا عظيما فإن الذم و العقاب الذي يلحق أهل الذنوب لا يلحق التائب منها شيء أصلا لكن إن قدم التوبة لم يلحقه شيء، و إن أخر التوبة فقد يلحقه ما بين الذنوب و التوبة من الذم و العقاب ما يناسب حاله، والأنبياء كانوا لا يؤخرون التوبة بل يسارعون إليها و يسابقون إليها لا يؤخرون و لا يصبرون على الذنب، بل هم معصومون في ذلك، و من اخر ذلك زمنا قليلا كفر الله ذلك بما يبتليه به كما فعل بذي النون...}} (مجموعه فتاوی ابن تیمیه)، ج۲، ص۲۸۲ – ۲۸۳.
عصمت پیامبران در تبلیغ آنچه که از سوی خدا به آن‌ها رسیده بدون خطا ثابت است، باتفاق همه مسلمانان، اما عصمت در غیر از تبلیغ مربوط به رسالت محل نزاع است که آیا ثابت است به وسیله عقل یا نقل؟ ونیز اختلاف است که آیا عصمت از همه کبایر و صغایر است یا بعضی از آن‌ها؟ و یا این‌که فقط باید گفته شود، عصمت در تبلیغ امور رسالی است؟ اما دیدگاه همه علما که موافق با اندیشه سلف و گذشتگان است این‌که عصمت برای پیامبران ثابت است از گناهان مطلقا، و رد سخن کسی که جایز می‌داند گناهان را بر پیامبران، و دلیل کسانی که قائل به عصمت پیامبران هستند اگر بررسی شود همین دیدگاه را به اثبات می‌رساند».
 
سپس، در رد دیدگاه کسانی که به عصمت پیامبران قبل از بعثت قائل‌اند می‌نویسد:
«بنابر آنچه گذشت جواب شبهه کسانی که می‌گویند خداوند پیامبری را برنمی‌گزیند مگر این‌که با ایمان باشد قبل از نبوت روشن می‌شود، زیرا اینان پنداشته‌اند که گناهان بعد از توبه نقص به‌شمار می‌آیند، و این منشأ اشتباه آن‌ها شده است، پس اگر کسی گمان کند شخص گناه‌کار بعد از توبه نصوح دارای نقص می‌باشد این گمان غلطی است، آن هم چه غلط بزرگی، چرا که سرزنش و کیفر که برای گناهکاران است برای توبه کنندگان نخواهد بود، به ویژه اگر توبه را جلو بیندازد اصلا چیزی متوجه او نخواهد شد. و اگر توبه را تأخیر بیندازد آنچه که از هنگام گناه تا توبه شایسته حالش است از سرزنش و کیفر به تعلق می‌گیرد.
ولی پیامبران هیچگاه توبه را به تاخیر نمی‌انداختند و به سرعت توبه می‌کردند و به سوی آن سبقت می‌گرفتند، و بر گناه صبر نمی‌کردند، و از این جهت معصوم بودند و سریع توبه می‌کردند، و اگر یکی از پیامبران کمی توبه را تأخیر می‌انداخت خداوند با ابتلا که برای او داشت آن را جبران می‌کرد مانند آنچه بر سر حضرت یونس{{ع}} گذشت».
 
یکی از دانشمندان اهل سنت به نام استاد منصور عویص در نقد ابن تیمیه سخن جالبی دارد:
{{عربی|و هكذا منطق ابن تيمية العجيب في شأن الأنبياء: و كأنهم بشر عاديون، و نسي أن الأنبياء لا يليق أن يطبق على شخصياتهم امثال تلك الأقيسة التي جاء بها. و لا يصح أن يتحدث في أمرهم بتلك البساطة و هذا الأسلوب، لأنهم صفوة عباد الله بما أضفاه الله عليهم من الاصطفاء. إننا نؤمن بسمو اجتباء الله لهم و اختياره إياهم. ابن تیمیه لیس سلفیا}}. به نقل از: عقائد السنة و عقائد الشیعة، صالح الوردانی، ص۸۲.
«این منطق عجیب ابن تیمیه است در حق پیامبران{{عم}} که آن‌ها را بشر عادی می‌پندارد و فراموش کرده که آن‌ها دارای جایگاه والا هستند، و این‌گونه قیاس‌های باطلی را که اصلاً قابل انطباق با شخصیت پیامبران نیست روا داشته، و صحیح نیست درباره پیامبران به این سستی و بی‌محتوایی سخن گفتن، زیرا آنان بهترین بندگان خدا هستند که خداوند آن‌ها را برای پیامبری برگزیده، و ما نیز به این انتخاب الهی و جایگاه ویژه آنان ایمان داریم». قاضی عیاض (د ۵۴۴‌ه‍) از علمای بزرگ اشعری مسلک اهل سنت و از نظر علم مورد پذیرش اکثر اهل سنت است می‌گوید: {{عربی|«والصواب أنهم ]الأنبياء[ معصومون قبل النبوة من الجهل بالله و صفاته و التشكيك في شيء من ذلك... فاما ما يتعلق منها بأمر الدنيا، فلا يشترط في حق الأنبياء العصمة من عدم معرفة الأنبياء ببعضها أو اعتقدها على خلاف ما هي عليه}}.
«سخن حق این است که پیامبران معصوم هستند قبل از نبوت از جهل به خدا و صفاتش و تشکیک در چیزی از آن... اما آنچه مربوط به امر دنیا است عصمت از آن شرط نیست در حق پیامبران، از این‌رو گاهی بعضی از امور دنیوی را می‌دانند و گاهی نمی‌دانند و حتی گاهی اعتقاد برخلاف آنچه که هست پیدا می‌کنند.»
الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۴۷؛ و ر.ک: جرجانی، شرح المواقف، ج۸ ص۲۶۴؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۶۵۰؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۰۸؛ مطلب فی الانبیاء؛ محمود، ماضی، عصمة الأنبیاء، ص۱۸؛ ابن حزم الأندلسی، الفصل، ج۴، ص۲۲؛ حسن بن محمد، النیسابوری، تفسیر غرائب القرآن، ج۲، ص۴۵۲؛ فخر رازی، عصمة الأنبیاء، ص۹: تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۲؛ فرهاروی، النبراس فی شرح العقائد، ص۴۵۴: الحارث بن أبی أسامه، بغیة الباحث، ص۲۲۴؛ احمد حجازی السقا، البیان المفید، ص۲۷ - ۲۸؛ حسن ایوب، تبسیط العقائد الاسلامیة، ص۱۰۲؛ طاهر الجزائری، جواهر الکلامیة، ص۵۶؛ الزحیلی، نظام الاسلام، ص۸۹ – ۸۸؛ عبدالله، دراز، النباء العظیم، ص۱۷.
در این باره، یکی از مستبصرین مطلب جالبی دارد و می‌گوید: سبب روا داشتن این جریان‌های ناگوار بر پیامبر{{صل}} از نظر اهل سنت این است که اینان پیامبر{{صل}} را در عمل معصوم نمی‌دانند و لذا قائل به تصحیح خطای ایشان شده‌اند:
{{عربی|و هذا ناتج عن اعتقادهم بأن النبي{{صل}} لم يكن معصوما و إنما كان يجتهد برأيه، و كان بعض الصحابة يصوب رأيه و يصلح خطاه}}. محمد تیجانی، الشیعة هم أهل السنة، ص۴۹۰.
«این سخن نتیجه اعتقاد اهل سنت به این است که پیامبر{{صل}} در امور دنیا دارای عصمت نیست بلکه به اجتهاد خودش عمل می‌کند ]و این زمینه می‌شود تا بتوانند بگویند[ برخی از صحابه دیدگاه پیامبر را تصحیح کرده و خطای او را اصلاح نموده».</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۶۶-۷۷.</ref>
 
== پرسش مستقیم ==
* [[عصمت اهل بیت در تطبیق شریعت به چه معناست؟ (پرسش)]]


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100785.jpg|22px]] [[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|'''مقامات امامان''']]
# [[پرونده:11446.jpg|22px]] [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:1379718.jpg|22px]] [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|'''عصمت ضرورت و آثار''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:IM010210.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسین]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)|'''کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت''']]، [[پگاه حوزه (نشریه)|ماهنامه پگاه حوزه]]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۰۵: خط ۷۸:
[[رده:گستره عصمت پیامبران]]
[[رده:گستره عصمت پیامبران]]
[[رده:گستره عصمت پیامبر خاتم]]
[[رده:گستره عصمت پیامبر خاتم]]
[[رده:اقسام عصمت]]


{{عصمت افقی}}
{{عصمت افقی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۱

عصمت عملی شاخه‌ای از بحث عصمت متعلق از عنوان گستره عصمت پیامبران است که در کتب کلامی در کنار شاخه دیگر آن یعنی عصمت علمی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم پیامبران در کدامیک از اعمال خود به استعانت خداوند معصوم هستند. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است که عبارتند از: عصمت از گناهان صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب، عصمت از کفر، عصمت از اشتباه و خطا در مرحله عمل به دین، پیش یا پس از تصدی منصب، عصمت از سهو و نسیان و عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

گستره عصمت

در اینکه گستره عصمت پیامبران چقدر است و کدام شاخه‌ها را دربرمی‌گیرد، نظریات مختلفی میان متکلمان اسلامی وجود دارد. گستره عصمت را در یک تقسیم کلی می‌توان به گستره زمانی و گستره متعلق تقسیم نمود. هر کدام از این دو قسم نیز خود به شاخه‌های دیگری تقسیم می‌شوند. در گستره زمانی، اثبات عصمت پیامبران پیش یا پس از تصدی منصب نبوت مطرح می‌شود. در گستره متعلق نیز به طرح و بررسی دیدگاه متکلمان در مورد عصمت پیامبران از انواع معاصی، کبیره و صغیره، خطا، سهو و نسیان و نیز عصمت در امور عادی زندگی، عصمت در تبیین و عمل به دین و عصمت در نظریات علمی غیر دینی در دو قالب عصمت عملی و علمی پرداخته می‌شود. آنچه در این مدخل مورد بررسی قرار می‌گیرد، بخش عصمت عملی است.

گستره متعلق (ابعاد عصمت)

مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که پیامبران(ع) در آنها معصوم هستند. به بیان دیگر می‌‌توان عصمت پیامبران را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی عصمت عملی و عصمت علمی، مطرح کرد:

عصمت عملی

مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم پیامبران در کدامیک از اعمال خود به استعانت خداوند معصوم هستند. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است:

عصمت از گناهان صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب

تمامی متکلمان شیعه، پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند[۱۱].

عصمت از کفر

از آنجا که کفر به خدای متعال به نص قرآن کریم به عنوان ظلمی بزرگ تلقی شده و ظلم نیز در شمار گناهان کبیره است، متکلمان اسلامی به بحث از عصمت انبیا از کفر به صورت مستقل و ویژه پرداخته‌اند. امامیه و اکثریت فرق کلامی به عصمت پیامبر از کفر از دوران پیش از نبوت معتقد هستند. قرآن مجید درباره اشتراط عدم اعتقاد کفر و شرک برای پیامبر، آیه خاص و صریحی ندارد که به نظر می‌رسد علت آن عدم وقوع آن باشد، به این معنی که خداوند هر پیغمبری را که برگزیده است، از معصیت اعتقادی (کفر و شرک) پیراسته بوده است و به تعبیری سابقه خداپرستی داشته است. با این حال، بعضی آیات به صورت غیر صریح به اشتراط شرط خداپرستی از اول عمر در نبوت دلالت می‌کند؛ مانند آیه ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۲]. این آیه در پاسخ حضرت ابراهیم مبنی بر امکان نیل فرزندان وی به مقام امامت و نبوت نازل شده است. روشن است که درخواست حضرت ابراهیم محدود به فرزندانی می‌‌شد که در زمان حال مصون از گناه بودند، هر چند که قبلاً مرتکب معصیت شده باشند، به دیگر سخن، حضرت ابراهیم از خداوند اعطای مقام نبوت و امامت را به فرزندانی که در زمان حال، مرتکب معصیت می‌شوند، درخواست نمی‌کند، بلکه استدعای وی مقید به پیراستگان از گناه در زمان حال است. لکن خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم منصب نبوت و امامت را بالاتر از آن وصف می‌کند که گناهکاران زمان گذشته و پیراستگان زمان حال را شامل گردد، بلکه مقام فوق متعلق به معصومان به قید اطلاق است[۱۳].

عصمت از اشتباه و خطا در مرحله عمل به دین، پیش یا پس از تصدی منصب

اشتباه در عمل به دین می‌تواند دو گونه باشد:

  1. اشتباهی که به یک عمل قبیح در عالم نینجامد: مانند اشتباه در ادای واجبات، از قبیل نماز یا خواب ماندن در وقت نماز.
  2. اشتباهی که به یک عمل قبیح در جهان بینجامد: مانند اینکه کسی بدون علم یا اختیار، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود[۱۴].

تا پیش از مرحوم صدوق، متکلمان امامیه اشاره تصریحی به عصمت پیامبران از چنین گناهانی نداشته‌اند. مرحوم صدوق با ارائه این معیار که پیامبر و به تبع آن امام در غیر تبلیغ دین، معصوم نیستند عملا به ضرورت نداشتن عصمت امام از چنین گناهانی البته در قالب نظریه سهو النبی ملتزم شده است[۱۵]. این در حالی است که مرحوم شیخ مفید به صراحت امام را از چنین گناهانی معصوم می‌داند[۱۶]. البته می‌توان همین نظریه را در صورتی که صدور آن گناهان موجب رویگردانی مردم از امام شود به مرحوم سید مرتضی نیز نسبت داد[۱۷].

عصمت از سهو

مرحوم صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۱۸] و نیز خواب ماندن از نماز[۱۹] را نفی می‌کند. اما پس از او مرحوم شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۲۰] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم می‌داند. هر چند ایشان امکان عقلی قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را می‌پذیرد[۲۱]. بر این اساس اگر اشتباه در ادای واجبات را موجب رویگردانی مردم از پیامبر یا امام بدانیم، می‌توانیم مرحوم سیدمرتضی را نیز با استادش شیخ مفید هم عقیده بدانیم[۲۲].[۲۳]

عصمت از نسیان

فراموش کردن احکام الهی از جانب انبیا (ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ[۲۴] می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمی‌شود و برای حصول این غرض راهی غیر از رصد کردن به‌وسیله ملائکه ذکر نکرده و جمله ﴿أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ این دلالت را تأیید می‌کند. یکی از مراحل مصونیت، حفظ وحی از خطا و نسیان است با بی‌کم‌وکاست و کاست به دست مردم برسد[۲۵].

عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات

مسأله عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی هر چند با برخی روایت‌ها قابل استنباط است، اما در منابع کلامی امامیه تا زمان مرحوم شیخ مفید مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی متکلمان متأخر، فراهم آورد. به اعتقاد ایشان پیامبران از ترک غیر عمدی مستحبات، معصوم نیستند و لذا ممکن است به طور سهوی، برخی مستحبات از آنان فوت گردد؛ این در حالی است که وی، پیامبر خاتم(ص) و امامان اهل بیت(ع) را حتی از ترک سهوی مستحبات نیز معصوم می‌داند هر چند بر این باور است که چنین عصمتی عقلا برای آن حضرات ضرورت ندارد و لذا از منظر وی امکان ترک مستحب برای متصدی منصب نبوت و امامت وجود دارد[۲۶].[۲۷]

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۸۰-۲۷۹.
  12. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  13. قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.
  14. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۹ و ۳۸.
  15. شاهد بر این سخن روایاتی است که مرحوم صدوق آنها را نقل نموده و ملتزم به صحت آنها شده است. این روایات متضمن جواز سهو و نیز وقوع آن توسط نبی و امام است. به عنوان نمونه: ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}ج، ج۲، ص۲۰۳. علاوه بر اینکه وی در جایی پس از نقل روایتی که متضمن اشتباه پیامبر خاتم(ص) است، منکر سهو النبی را غالی و از مفوضه دانسته و آنها را لعن نموده است. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
  16. مرحوم صدوق در رد نظریه سهو النبی و الامام رساله‌ای با عنوان رسالة فی عدم سهو النبی(ص) نوشته است. همچنین ر.ک: مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۵-۱۰۴؛ همو، المسائل العشر فی الغیبة، ص۶۱.
  17. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳.
  18. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
  19. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
  20. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
  21. مفید، محمد بن محمدبن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.
  22. سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۲۲.
  23. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.
  24. «تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.
  25. ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۲۳۴-۲۳۵.
  26. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.
  27. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۷۰.