گستره عصمت حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰: خط ۱۰:
== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
=== معنای لغوی ===
=== معنای لغوی ===
عصمت، واژه‌ای [[عربی]] و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «[[اعتصام]]» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین [[متکلم]] [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. [[متکلمان امامیه]] به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، [[نباطی]]<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


== پیشینه بحث ==
== پیشینه بحث ==
[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}، دختر [[پیامبر خاتم]]، یکی از مصادیق [[معصومان]] است. [[شیخ مفید]]<ref>مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ص۸۸.</ref> [[اجماع]] [[مسلمانان]] و [[علامه مجلسی]]<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۳۳۵.</ref> اجماع [[قطعی]] [[شیعیان]] بر [[عصمت]] ایشان را ذکر کرده‌اند. عصمت حضرت فاطمه{{س}} در [[کتاب‌های تفسیری]] و ذیل برخی از [[آیات قرآن]] مطرح شده و از آنجا به مباحث و منابع [[کلامی]] و اصول فقه راه یافته است. پیشینه طرح عصمت حضرت فاطمه به زمان [[رسول خدا]]{{صل}} و برخی [[روایات]] آن حضرت و نیز برخی آیات قرآن همچون [[آیه مباهله]] و [[آیه تطهیر]] بازمی‌گردد. نخستین گزارش‌های [[تاریخی]] درباره عصمت حضرت فاطمه{{س}} نیز به [[زمان]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} یعنی ماجرای [[مصادره]] [[فدک]] باز می‌گردد که در آن [[امام علی]]{{ع}}<ref>ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۹۱و۱۹۲.</ref> بر اساس آیه تطهیر به [[معصوم]] بودن [[حضرت زهرا]]{{س}} استناد کرده است<ref>[[عبدالحسین کافی]]، [[جواد شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|عصمت فاطمه]]، ج۲، ص۷۱.</ref>.
[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}، دختر [[پیامبر خاتم]]، یکی از مصادیق [[معصومان]] است. [[شیخ مفید]]<ref>مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ص۸۸.</ref>، [[اجماع]] [[مسلمانان]] و [[علامه مجلسی]]<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۳۳۵.</ref> اجماع [[قطعی]] [[شیعیان]] بر [[عصمت]] ایشان را ذکر کرده‌اند. عصمت حضرت فاطمه{{س}} در [[کتاب‌های تفسیری]] و ذیل برخی از [[آیات قرآن]] مطرح شده و از آنجا به مباحث و منابع [[کلامی]] و اصول فقه راه یافته است. پیشینه طرح عصمت حضرت فاطمه به زمان [[رسول خدا]]{{صل}} و برخی [[روایات]] آن حضرت و نیز برخی آیات قرآن همچون [[آیه مباهله]] و [[آیه تطهیر]] بازمی‌گردد. نخستین گزارش‌های [[تاریخی]] درباره عصمت حضرت فاطمه{{س}} نیز به [[زمان]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} یعنی ماجرای [[مصادره]] [[فدک]] باز می‌گردد که در آن [[امام علی]]{{ع}}<ref>ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۹۱و۱۹۲.</ref> بر اساس آیه تطهیر، به [[معصوم]] بودن [[حضرت زهرا]]{{س}} استناد کرده است<ref>[[عبدالحسین کافی]]، [[جواد شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|عصمت فاطمه]]، ج۲، ص۷۱.</ref>.


== گستره عصمت حضرت فاطمه ==
== گستره عصمت حضرت فاطمه ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[گستره عصمت حضرت فاطمه تا چه حدی است؟ (پرسش)| گستره عصمت حضرت فاطمه تا چه حدی است؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|گستره عصمت}}
{{همچنین|گستره عصمت}}
از جمله احادیثی که مفسران و محدثان اسلامی با استناد به آن عصمت حضرت فاطمه{{س}} را به اثبات رسانده‌اند، [[حدیث]] {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی}} است که در جوامع روایی [[فریقین]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] به اتفاق نقل شده است، بر اساس آن [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} فرموده‌اند: «[[فاطمه]] پارۀ تن من است». اما ادامۀ حدیث به گونه‌های مختلفی در [[روایات]] آمده است به گونه‌ای که برخی درصدد گردآوری این روایات با پس گزاره‌های متفاوت آن شده‌اند، البته در برخی روایات گزاره نخست {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی}} نیز به صورت متفاوت آمده است. بعضی از دانشمندان همه این نقل‌ها را یک جا گرد آورده‌اند<ref>ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص232 و 236؛ ابن ابی الحدید، بی‌تا: شرح نهج البلاغه، ج16، ص283؛ جلالی، محمدرضا، المنهج الرجالی و العمل الرائد فی الموسوعة الرجالیة لسید الطائفة آیة الله العظمی البروجردی، ص278؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص111.</ref>. طبق نقل‌های مختلف، [[حدیث]] {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی...}}، [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، [[اذیت]] و [[آزار]]، ناراحت کردن و [[خشمگین]] ساختن دختر گرامی خویش را به منزله اذیت و آزار و [[ناراحتی]] خویش قلمداد نموده‌ و در ادامه [[روایت]] نیز اذیت و آزار و ناراحتی خویش را با اذیت و آزار و [[خشم الهی]] مساوی دانسته‌اند. چنانچه در [[نقلی]] فرموده‌اند: {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی فمن ءاذاها فقد ءاذانی و من ءاذانی فقد ءاذی الله}}؛ «[[فاطمه]] پارۀ تن من است؛ هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد [[خدا]] را آزرده است»<ref>ابن ابی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج16، ص273؛ [[مجلسی]] [[محمد باقر]]، [[مرآة العقول]] فی شرح أخبار آل الرسول، ج17، ص27.</ref>. برخی از این عبارات [[عصمت حضرت فاطمه]]{{س}} را استفاده کرده‌ و در لابه لای آن گستره این عصمت را نیز بیان کرده‌اند که خود دارای تقریرهای متفاوتی به شرح ذیل است.
از جمله احادیثی که مفسران و محدثان اسلامی با استناد به آن عصمت حضرت فاطمه{{س}} را به اثبات رسانده‌اند، [[حدیث]] {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی}} است که در جوامع روایی [[فریقین]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] به اتفاق نقل شده است، بر اساس آن [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} فرموده‌اند: «[[فاطمه]] پارۀ تن من است». اما ادامۀ حدیث به گونه‌های مختلفی در [[روایات]] آمده است به گونه‌ای که برخی درصدد گردآوری این روایات با پس گزاره‌های متفاوت آن شده‌اند، البته در برخی روایات گزاره نخست {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی}} نیز به صورت متفاوت آمده است. بعضی از دانشمندان همه این نقل‌ها را یک جا گرد آورده‌اند<ref>ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۷، ص۲۳۲ و ۲۳۶؛ ابن ابی الحدید، بی‌تا: شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۸۳؛ جلالی، محمدرضا، المنهج الرجالی و العمل الرائد فی الموسوعة الرجالیة لسید الطائفة آیة الله العظمی البروجردی، ص۲۷۸؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۱.</ref>. طبق نقل‌های مختلف، [[حدیث]] {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی...}}، [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، [[اذیت]] و [[آزار]]، ناراحت کردن و [[خشمگین]] ساختن دختر گرامی خویش را به منزله اذیت و آزار و [[ناراحتی]] خویش قلمداد نموده‌ و در ادامه [[روایت]] نیز اذیت و آزار و ناراحتی خویش را با اذیت و آزار و [[خشم الهی]] مساوی دانسته‌اند. چنانچه در [[نقلی]] فرموده‌اند: {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی فمن ءاذاها فقد ءاذانی و من ءاذانی فقد ءاذی الله}}؛ «[[فاطمه]] پارۀ تن من است؛ هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد [[خدا]] را آزرده است»<ref>ابن ابی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱۶، ص۲۷۳؛ [[مجلسی]] [[محمد باقر]]، [[مرآة العقول]] فی شرح أخبار آل الرسول، ج۱۷، ص۲۷.</ref>. برخی از این عبارات [[عصمت حضرت فاطمه]]{{س}} را استفاده کرده‌ و در لابه لای آن گستره این عصمت را نیز بیان کرده‌اند که خود دارای تقریرهای متفاوتی به شرح ذیل است.


=== [[عصمت از گناه]] ===
=== [[عصمت از گناه]] ===
'''تقریر اول''': از عبارات پایانی این [[احادیث]] چنین بر می‌آید که اگر [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} [[گناه]] می‌کرد، حداقل مستحق نکوهش و [[سرزنش]] بود و در این صورت، نه تنها آزار و اذیت او مورد نکوهش نبود بلکه مورد تأکید [[شرع]] نیز بود؛ در حالی که این حدیث، اذیت آن حضرت را اذیت [[رسول خدا]]{{صل}} و اذیت رسول خدا{{صل}} را اذیت خدا دانسته است<ref>ر.ک: [[سید مرتضی]]، [[علم الهدی]]، [[الشافی فی الامامه]]، ج4، ص95؛ [[طوسی]]، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، ج3، ص122؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص317.</ref>.
'''تقریر اول''': از عبارات پایانی این [[احادیث]] چنین بر می‌آید که اگر [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} [[گناه]] می‌کرد، حداقل مستحق نکوهش و [[سرزنش]] بود و در این صورت، نه تنها آزار و اذیت او مورد نکوهش نبود، بلکه مورد تأکید [[شرع]] نیز بود؛ در حالی که این حدیث، اذیت آن حضرت را اذیت [[رسول خدا]]{{صل}} و اذیت رسول خدا{{صل}} را اذیت خدا دانسته است<ref>ر.ک: [[سید مرتضی]]، علم الهدی، [[الشافی فی الامامه]]، ج۴، ص۹۵؛ [[طوسی]]، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، ج۳، ص۱۲۲؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۵، ص۳۱۷.</ref>.


'''تقریر دوم''': با عبارت کوتاه‌تر اگر فاطمه{{س}} [[معصیت]] می‌کرد، اذیت او جایز بود، حال آنکه این حدیث بیانگر آن است که آزار و اذیت او [[حرام]] است مطلقا، [پس او هرگز دچار [[معصیت]] نشده و [[معصوم]] است]»<ref>ر.ک: تیجانی، محمد، فسئلوا اهل الذکر ، ص18 به نقل از محقق حلی.</ref>.
'''تقریر دوم''': با عبارت کوتاه‌تر اگر فاطمه{{س}} [[معصیت]] می‌کرد، اذیت او جایز بود، حال آنکه این حدیث بیانگر آن است که آزار و اذیت او [[حرام]] است مطلقا، [پس او هرگز دچار [[معصیت]] نشده و [[معصوم]] است]<ref>ر.ک: تیجانی، محمد، فسئلوا اهل الذکر ، ص۱۸ به نقل از محقق حلی.</ref>.


'''تقریر سوم''': یا باید بگوییم [[فاطمه زهرا]]{{س}} عمل مورد سرزنش انجام می‌دهد، یا بگوئیم آن حضرت چنین عملی انجام نمی‌دهد؛ شق اول [[باطل]] است؛ زیرا اگر [[فاطمه زهرا]]{{س}} مرتکب چنین عملی شود، بر [[پیامبر]]{{صل}} جایز نیست که ما را از [[سرزنش]] کسی که مستحق سرزنش است [[نهی]] کند؛ چراکه یکی از [[شئون پیامبر]]{{صل}} [[امر به معروف و نهی از منکر]] است و آن حضرت ما را به امر به معروف و نهی از منکر [[تشویق]] کرده است، ضمن آنکه از قبل [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} از [[قرآن]] و [[روایات]][[ ثابت]] شده است. بنابراین شق دوم [[اثبات]] می‌شود که مفاد آن [[عصمت فاطمه زهرا]]{{س}} است<ref>حمصی رازی، سدید الدین، المنقذ من التقلید، ج2، ص329.</ref>.
'''تقریر سوم''': یا باید بگوییم [[فاطمه زهرا]]{{س}} عمل مورد سرزنش انجام می‌دهد، یا بگوییم آن حضرت چنین عملی انجام نمی‌دهد؛ شق اول [[باطل]] است؛ زیرا اگر [[فاطمه زهرا]]{{س}} مرتکب چنین عملی شود، بر [[پیامبر]]{{صل}} جایز نیست که ما را از [[سرزنش]] کسی که مستحق سرزنش است [[نهی]] کند؛ چراکه یکی از [[شئون پیامبر]]{{صل}} [[امر به معروف و نهی از منکر]] است و آن حضرت ما را به امر به معروف و نهی از منکر [[تشویق]] کرده است، ضمن آنکه از قبل، [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} از [[قرآن]] و [[روایات]] [[ثابت]] شده است. بنابراین شق دوم [[اثبات]] می‌شود که مفاد آن [[عصمت فاطمه زهرا]]{{س}} است<ref>حمصی رازی، سدید الدین، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۲۹.</ref>.


'''تقریر چهارم''': در این [[روایت]]، [[خشنودی]] و ناخشنودی [[حضرت زهرا]]{{س}} محور و ملاک خشنودی و ناخشنودی [[خدا]] و رسولش شمرده شده و از آنجا که [[خداوند]] جز به [[اعمال صالح]] [[خشنود]] نمی‌شود و به [[گناه]] و [[نافرمانی]] از دستوراتش [[رضایت]] نمی‌دهد، اگر حضرت زهرا{{س}} گناهی مرتکب می‌شد یا حتی [[فکر]] انجام آن را در سر می‌پروراند، در این صورت به چیزی خشنود شده بود که [[خدا]] از آن ناخشنود است؛ در حالی که حدیث بضعة، [[رضایت الهی]] را با خشنودی حضرت [[فاطمه]]{{س}} پیوند داده است. بنابراین این روایت به [[عصمت]] هم جانبه آن حضرت دلالت دارد<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پژوهشی در شناخت و عصمت امام (کتاب)|پژوهشی در شناخت و عصمت امام]]، ص27.</ref>.
'''تقریر چهارم''': در این [[روایت]]، [[خشنودی]] و ناخشنودی [[حضرت زهرا]]{{س}} محور و ملاک خشنودی و ناخشنودی [[خدا]] و رسولش شمرده شده و از آنجا که [[خداوند]] جز به [[اعمال صالح]] [[خشنود]] نمی‌شود و به [[گناه]] و [[نافرمانی]] از دستوراتش [[رضایت]] نمی‌دهد، اگر حضرت زهرا{{س}} گناهی مرتکب می‌شد یا حتی [[فکر]] انجام آن را در سر می‌پروراند، در این صورت به چیزی خشنود شده بود که [[خدا]] از آن ناخشنود است؛ در حالی که حدیث بضعة، [[رضایت الهی]] را با خشنودی حضرت [[فاطمه]]{{س}} پیوند داده است. بنابراین این روایت به [[عصمت]] هم جانبه آن حضرت دلالت دارد<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پژوهشی در شناخت و عصمت امام (کتاب)|پژوهشی در شناخت و عصمت امام]]، ص۲۷.</ref>.


=== عصمت از هر عمل غیر مرضی حتی [[عمل]] [[مکروه]] ===
=== عصمت از هر عمل غیر مرضی حتی [[عمل]] [[مکروه]] ===
برخی از دانشمندان [[شیعه]] بر این باورند که این [[حدیث]] بر [[عصمت حضرت فاطمه]]{{س}} از هر عمل غیر مرضی حتی عمل مکروه دلالت دارد. تقریر آنها چنین است که محور خشنودی و ناخشنودی فاطمه زهرا{{س}} همانند پدر بزرگوارش [[رسول خدا]]{{صل}}، [[رضا]] و [[غضب خدا]] است و هیچ گاه عملی که موجب ناخشنودی خدا است، به جا نمی‌آورد، بلکه اگر از امر مباحی بپسندد، حتما جهت [[شرعی]] داشته است و بنابراین آن عمل به [[مستحب]] تبدیل می‌‌شود و بر عکس عمل مباحی را نپسندد، به مکروه تبدیل می‌شود و این مرتبة بالای [[عصمت]] است که این [[حدیث]] آن را [[اثبات]] می‌کند. <ref> ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص236.</ref>. در واقع، این [[استدلال]] با [[استعانت]] از گزاره دوم حدیث بنا بر برخی نقل‌های آنکه عبارت از {{متن حدیث|من أغضبها فقد أغضبنی}} است، سامان یافته است.
برخی از دانشمندان [[شیعه]] بر این باورند که این [[حدیث]] بر [[عصمت حضرت فاطمه]]{{س}} از هر عمل غیر مرضی حتی عمل مکروه دلالت دارد. تقریر آنها چنین است که محور خشنودی و ناخشنودی فاطمه زهرا{{س}} همانند پدر بزرگوارش [[رسول خدا]]{{صل}}، [[رضا]] و [[غضب خدا]] است و هیچ گاه عملی که موجب ناخشنودی خدا است، به جا نمی‌آورد، بلکه اگر از امر مباحی بپسندد، حتما جهت [[شرعی]] داشته است و بنابراین آن عمل به [[مستحب]] تبدیل می‌‌شود و بر عکس عمل مباحی را نپسندد، به مکروه تبدیل می‌شود و این مرتبة بالای [[عصمت]] است که این [[حدیث]] آن را [[اثبات]] می‌کند<ref>ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۷، ص۲۳۶.</ref>. در واقع، این [[استدلال]] با [[استعانت]] از گزاره دوم حدیث بنا بر برخی نقل‌های آنکه عبارت از {{متن حدیث|من أغضبها فقد أغضبنی}} است، سامان یافته است.


=== [[عصمت از گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] (عصمت کبری) ===
=== [[عصمت از گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] (عصمت کبری) ===
برخی معتقد به عصمت مطلق یعنی [[عصمت]] از [[گناه]] و [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] برای حضرت فاطمه {{س}} شده و از آن به عصمت الله الکبری تعبیر نموده‌اند<ref>نگاه کنید به: [[کاوس روحی برندق|روحی برندق، کاوس]]، [[قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی (مقاله)|قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی]]، [[پژوهش‌های اعتقادی کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی]]، ص۸۳-۸۵.</ref>، با این توضیح که [[روح]] [[ولایت]] کلی و [[امامت عامه]] که همان عصمت مطلق است در وجود [[فاطمه زهرا]]{{س}} متحقق است؛ زیرا در روایتی از پیامبرخاتم {{صل}} در شأن حضرت فاطمه {{س}}، چنین آمده است: {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی، فمن اغضبها اغضبنی}}؛ [[عقل]] و [[کتاب و سنت]] دلیل بر این است که [[خشم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[خشم خدا]]ست و از این حدیث بر می‌آید که خشم فاطمه زهرا{{س}}، نیز خشم [[رسول الله]]{{صل}} است و این مسأله به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی در این حدیث ذکر شده است، بنابراین، به طور مطلق خشم فاطمه{{س}}، [[خشم پیامبر]]{{صل}} و خشم پیامبر، خشم خدا خواهد بود، پس خشم فاطمه{{س}} و در مقابل آن [[خشنودی]] او [[خشنودی خدا]]ست. از آنجا که خشنودی و خشم خدا و [[رسول]]{{صل}}، [[معصوم]] و به دور از هر گونه خطا و هوی است، خشم و خشنودی [[فاطمه]]{{س}} نیز معصوم و به دور از خطا و [[هوای نفس]] است و این معنای عصمت کبری است<ref>ر.ک: [[حسین وحید خراسانی|وحید خراسانی، حسین]]، [[حلقه وصل رسالت و امامت (کتاب)|حلقه وصل رسالت و امامت]]، ص١٩٧.</ref>.<ref>[[کاوس روحی برندق|روحی برندق، کاوس]]، [[قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی (مقاله)|قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی]]، [[پژوهش‌های اعتقادی کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی]].</ref>
برخی معتقد به عصمت مطلق یعنی [[عصمت]] از [[گناه]] و [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] برای حضرت فاطمه {{س}} شده و از آن به عصمت الله الکبری تعبیر نموده‌اند، با این توضیح که [[روح]] [[ولایت]] کلی و [[امامت عامه]] که همان عصمت مطلق است در وجود [[فاطمه زهرا]]{{س}} متحقق است؛ زیرا در روایتی از پیامبر خاتم {{صل}} در شأن حضرت فاطمه {{س}}، چنین آمده است: {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی، فمن اغضبها اغضبنی}}؛ [[عقل]] و [[کتاب و سنت]] دلیل بر این است که [[خشم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[خشم خدا]]ست و از این حدیث بر می‌آید که خشم فاطمه زهرا{{س}}، نیز خشم [[رسول الله]]{{صل}} است و این مسأله به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی در این حدیث ذکر شده است، بنابراین، به طور مطلق خشم فاطمه{{س}}، [[خشم پیامبر]]{{صل}} و خشم پیامبر، خشم خدا خواهد بود، پس خشم فاطمه{{س}} و در مقابل آن [[خشنودی]] او [[خشنودی خدا]]ست. از آنجا که خشنودی و خشم خدا و [[رسول]]{{صل}}، [[معصوم]] و به دور از هر گونه خطا و هوی است، خشم و خشنودی [[فاطمه]]{{س}} نیز معصوم و به دور از خطا و [[هوای نفس]] است و این معنای عصمت کبری است<ref>ر.ک: [[حسین وحید خراسانی|وحید خراسانی، حسین]]، [[حلقه وصل رسالت و امامت (کتاب)|حلقه وصل رسالت و امامت]]، ص١٩٧؛ [[کاوس روحی برندق|روحی برندق، کاوس]]، [[قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی (مقاله)|قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی]]، [[پژوهش‌های اعتقادی کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی]].</ref>.
 
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[گستره عصمت حضرت فاطمه تا چه حدی است؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1379591.jpg|22px]] [[عبدالحسین کافی]]، [[جواد شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|'''عصمت فاطمه''']]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]
# [[پرونده:1379591.jpg|22px]] [[عبدالحسین کافی]]، [[جواد شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|'''عصمت فاطمه''']]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]
# [[پرونده:1379677.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پژوهشی در شناخت و عصمت امام (کتاب)|'''پژوهشی در شناخت و عصمت امام''']]
# [[پرونده:21254.jpg|22px]] [[کاوس روحی برندق|روحی برندق، کاوس]]، [[قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی (مقاله)|'''قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی''']]، [[پژوهش‌های اعتقادی کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی]]
# [[پرونده:21254.jpg|22px]] [[کاوس روحی برندق|روحی برندق، کاوس]]، [[قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی (مقاله)|'''قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی''']]، [[پژوهش‌های اعتقادی کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی]]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۲

حضرت فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر خاتم، یکی از مصادیق معصومان است. پیشینه طرح عصمت حضرت فاطمه به زمان رسول خدا (ص) و برخی روایات آن حضرت و نیز برخی آیات قرآن همچون آیه تطهیر بازمی‌گردد. در گستره عصمت آن حضرت نیز برخی معتقد به عصمت حضرت فاطمه (س) از گناه و خطا هستند، اما برخی دیگر به عصمت کبری و مطلق آن حضرت از هر نوع گناه، خطا و اشتباهی چه در امور مربوط به دین و چه غیر آن باور دارند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

پیشینه بحث

حضرت فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر خاتم، یکی از مصادیق معصومان است. شیخ مفید[۱۱]، اجماع مسلمانان و علامه مجلسی[۱۲] اجماع قطعی شیعیان بر عصمت ایشان را ذکر کرده‌اند. عصمت حضرت فاطمه(س) در کتاب‌های تفسیری و ذیل برخی از آیات قرآن مطرح شده و از آنجا به مباحث و منابع کلامی و اصول فقه راه یافته است. پیشینه طرح عصمت حضرت فاطمه به زمان رسول خدا(ص) و برخی روایات آن حضرت و نیز برخی آیات قرآن همچون آیه مباهله و آیه تطهیر بازمی‌گردد. نخستین گزارش‌های تاریخی درباره عصمت حضرت فاطمه(س) نیز به زمان پس از رحلت پیامبر(ص) یعنی ماجرای مصادره فدک باز می‌گردد که در آن امام علی(ع)[۱۳] بر اساس آیه تطهیر، به معصوم بودن حضرت زهرا(س) استناد کرده است[۱۴].

گستره عصمت حضرت فاطمه

از جمله احادیثی که مفسران و محدثان اسلامی با استناد به آن عصمت حضرت فاطمه(س) را به اثبات رسانده‌اند، حدیث «فاطمة بضعة منی» است که در جوامع روایی فریقین اهل سنت و شیعه به اتفاق نقل شده است، بر اساس آن پیغمبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «فاطمه پارۀ تن من است». اما ادامۀ حدیث به گونه‌های مختلفی در روایات آمده است به گونه‌ای که برخی درصدد گردآوری این روایات با پس گزاره‌های متفاوت آن شده‌اند، البته در برخی روایات گزاره نخست «فاطمة بضعة منی» نیز به صورت متفاوت آمده است. بعضی از دانشمندان همه این نقل‌ها را یک جا گرد آورده‌اند[۱۵]. طبق نقل‌های مختلف، حدیث «فاطمة بضعة منی...»، پیغمبر اکرم(ص)، اذیت و آزار، ناراحت کردن و خشمگین ساختن دختر گرامی خویش را به منزله اذیت و آزار و ناراحتی خویش قلمداد نموده‌ و در ادامه روایت نیز اذیت و آزار و ناراحتی خویش را با اذیت و آزار و خشم الهی مساوی دانسته‌اند. چنانچه در نقلی فرموده‌اند: «فاطمة بضعة منی فمن ءاذاها فقد ءاذانی و من ءاذانی فقد ءاذی الله»؛ «فاطمه پارۀ تن من است؛ هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است»[۱۶]. برخی از این عبارات عصمت حضرت فاطمه(س) را استفاده کرده‌ و در لابه لای آن گستره این عصمت را نیز بیان کرده‌اند که خود دارای تقریرهای متفاوتی به شرح ذیل است.

عصمت از گناه

تقریر اول: از عبارات پایانی این احادیث چنین بر می‌آید که اگر حضرت فاطمه زهرا(س) گناه می‌کرد، حداقل مستحق نکوهش و سرزنش بود و در این صورت، نه تنها آزار و اذیت او مورد نکوهش نبود، بلکه مورد تأکید شرع نیز بود؛ در حالی که این حدیث، اذیت آن حضرت را اذیت رسول خدا(ص) و اذیت رسول خدا(ص) را اذیت خدا دانسته است[۱۷].

تقریر دوم: با عبارت کوتاه‌تر اگر فاطمه(س) معصیت می‌کرد، اذیت او جایز بود، حال آنکه این حدیث بیانگر آن است که آزار و اذیت او حرام است مطلقا، [پس او هرگز دچار معصیت نشده و معصوم است][۱۸].

تقریر سوم: یا باید بگوییم فاطمه زهرا(س) عمل مورد سرزنش انجام می‌دهد، یا بگوییم آن حضرت چنین عملی انجام نمی‌دهد؛ شق اول باطل است؛ زیرا اگر فاطمه زهرا(س) مرتکب چنین عملی شود، بر پیامبر(ص) جایز نیست که ما را از سرزنش کسی که مستحق سرزنش است نهی کند؛ چراکه یکی از شئون پیامبر(ص) امر به معروف و نهی از منکر است و آن حضرت ما را به امر به معروف و نهی از منکر تشویق کرده است، ضمن آنکه از قبل، عصمت رسول خدا(ص) از قرآن و روایات ثابت شده است. بنابراین شق دوم اثبات می‌شود که مفاد آن عصمت فاطمه زهرا(س) است[۱۹].

تقریر چهارم: در این روایت، خشنودی و ناخشنودی حضرت زهرا(س) محور و ملاک خشنودی و ناخشنودی خدا و رسولش شمرده شده و از آنجا که خداوند جز به اعمال صالح خشنود نمی‌شود و به گناه و نافرمانی از دستوراتش رضایت نمی‌دهد، اگر حضرت زهرا(س) گناهی مرتکب می‌شد یا حتی فکر انجام آن را در سر می‌پروراند، در این صورت به چیزی خشنود شده بود که خدا از آن ناخشنود است؛ در حالی که حدیث بضعة، رضایت الهی را با خشنودی حضرت فاطمه(س) پیوند داده است. بنابراین این روایت به عصمت هم جانبه آن حضرت دلالت دارد[۲۰].

عصمت از هر عمل غیر مرضی حتی عمل مکروه

برخی از دانشمندان شیعه بر این باورند که این حدیث بر عصمت حضرت فاطمه(س) از هر عمل غیر مرضی حتی عمل مکروه دلالت دارد. تقریر آنها چنین است که محور خشنودی و ناخشنودی فاطمه زهرا(س) همانند پدر بزرگوارش رسول خدا(ص)، رضا و غضب خدا است و هیچ گاه عملی که موجب ناخشنودی خدا است، به جا نمی‌آورد، بلکه اگر از امر مباحی بپسندد، حتما جهت شرعی داشته است و بنابراین آن عمل به مستحب تبدیل می‌‌شود و بر عکس عمل مباحی را نپسندد، به مکروه تبدیل می‌شود و این مرتبة بالای عصمت است که این حدیث آن را اثبات می‌کند[۲۱]. در واقع، این استدلال با استعانت از گزاره دوم حدیث بنا بر برخی نقل‌های آنکه عبارت از «من أغضبها فقد أغضبنی» است، سامان یافته است.

عصمت از گناه، خطا و اشتباه (عصمت کبری)

برخی معتقد به عصمت مطلق یعنی عصمت از گناه و خطا، نسیان و اشتباه برای حضرت فاطمه (س) شده و از آن به عصمت الله الکبری تعبیر نموده‌اند، با این توضیح که روح ولایت کلی و امامت عامه که همان عصمت مطلق است در وجود فاطمه زهرا(س) متحقق است؛ زیرا در روایتی از پیامبر خاتم (ص) در شأن حضرت فاطمه (س)، چنین آمده است: «فاطمة بضعة منی، فمن اغضبها اغضبنی»؛ عقل و کتاب و سنت دلیل بر این است که خشم پیامبر اکرم(ص)، خشم خداست و از این حدیث بر می‌آید که خشم فاطمه زهرا(س)، نیز خشم رسول الله(ص) است و این مسأله به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی در این حدیث ذکر شده است، بنابراین، به طور مطلق خشم فاطمه(س)، خشم پیامبر(ص) و خشم پیامبر، خشم خدا خواهد بود، پس خشم فاطمه(س) و در مقابل آن خشنودی او خشنودی خداست. از آنجا که خشنودی و خشم خدا و رسول(ص)، معصوم و به دور از هر گونه خطا و هوی است، خشم و خشنودی فاطمه(س) نیز معصوم و به دور از خطا و هوای نفس است و این معنای عصمت کبری است[۲۲].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ص۸۸.
  12. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۳۳۵.
  13. ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۹۱و۱۹۲.
  14. عبدالحسین کافی، جواد شفیعیان حیدری، عصمت فاطمه، ج۲، ص۷۱.
  15. ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۷، ص۲۳۲ و ۲۳۶؛ ابن ابی الحدید، بی‌تا: شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۸۳؛ جلالی، محمدرضا، المنهج الرجالی و العمل الرائد فی الموسوعة الرجالیة لسید الطائفة آیة الله العظمی البروجردی، ص۲۷۸؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۱.
  16. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷۳؛ مجلسی محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۱۷، ص۲۷.
  17. ر.ک: سید مرتضی، علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۴، ص۹۵؛ طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، ج۳، ص۱۲۲؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۵، ص۳۱۷.
  18. ر.ک: تیجانی، محمد، فسئلوا اهل الذکر ، ص۱۸ به نقل از محقق حلی.
  19. حمصی رازی، سدید الدین، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۲۹.
  20. سبحانی، جعفر، پژوهشی در شناخت و عصمت امام، ص۲۷.
  21. ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۷، ص۲۳۶.
  22. ر.ک: وحید خراسانی، حسین، حلقه وصل رسالت و امامت، ص١٩٧؛ روحی برندق، کاوس، قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی، فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی.