بدعت‌های اهل کتاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[یهود]] و [[نصارا]] بدعتهای [[اعتقادی]] و عملی متعددی در [[شریعت]] خود پدید آوردند که [[قرآن]] به برخی از آنها اشاره کرده است؛ ‌ از جمله:
[[یهود]] و [[نصارا]] بدعت‌های [[اعتقادی]] و عملی متعددی در [[شریعت]] خود پدید آوردند که [[قرآن]] به برخی از آنها اشاره کرده است؛ ‌ از جمله:
# '''[[فرزند خدا]] دانستن عُزَیر:''' از بدعتهای [[یهود]] آن بود که عُزَیر را [[فرزند خدا]] شمردند {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref> یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه:۳۰.</ref> به نظر بسیاری از [[مفسران]]، این [[بدعت]] زمانی در میان [[یهود]] پدید آمد که آن [[حضرت]] [[تورات]] را پس از مفقود شدن، دوباره گردآوری و [[احیا]] کرد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۷۵؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۳.</ref>. [[مردم]] این کار را امری [[خارق‌العاده]] شمردند که از دست [[بشر]] عادی ساخته نیست و ازاین‌رو او را [[فرزند خدا]] دانستند<ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.</ref>.
# '''فرزند خدا دانستن عُزَیر:''' از بدعت‌های یهود آن بود که عُزَیر را فرزند خدا شمردند {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref> یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه۳۰.</ref> به نظر بسیاری از [[مفسران]]، این [[بدعت]] زمانی در میان یهود پدید آمد که آن حضرت [[تورات]] را پس از مفقود شدن، دوباره گردآوری و احیا کرد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۷۵؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۳.</ref>. [[مردم]] این کار را امری [[خارق‌العاده]] شمردند که از دست [[بشر]] عادی ساخته نیست و ازاین‌رو او را فرزند خدا دانستند.
# '''[[تثلیث]] و [[فرزند خدا]] دانستن [[حضرت عیسی]] {{ع}}:''' [[نصارا]] نیز پس از [[گذشت]] مدتی از [[غیبت]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} از [[توحید]] رویگردان شده، به [[تثلیث]] روی آوردند: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و "کلمه اوست" که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref> و نیز {{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه: ۷۳.</ref> مراد از {{متن قرآن|ثَلاثَةٌ }} عبارت است از خدای [[پدر]]، خدای پسر "[[حضرت عیسی]] {{ع}}" و [[روح القدس]]<ref>المیزان، ج‌۶‌، ص‌۷۰.</ref>؛ همچنین آنان [[حضرت عیسی]] {{ع}} را [[فرزند]] [[خداوند]] خواندند {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref> یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه:۳۰.</ref> برخی برآن‌اند که [[نصارا]] [[اندیشه]] [[فرزند خدا]] بودن [[حضرت عیسی]] {{ع}} و نیز [[تثلیث]] را از [[بت‌پرستان]] پیش از خود گرفته، آنها را وارد [[شریعت]] [[عیسی]] کردند<ref>مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶؛ النصرانیه، ص۱۴۱ـ‌۱۸۸.</ref>. به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار [[اقدام]] کرد "[[پولس]]" بود که پس از مطرح‌کردن این [[عقاید]] [[باطل]]، به [[ترویج]] آن در‌میان [[مسیحیان]] پرداخت<ref>النصرانیه، ص‌۱۴۱ - ۱۸۸؛ عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ - ۱۴۷.</ref><ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.</ref>.
# '''[[تثلیث]] و فرزند خدا دانستن [[حضرت عیسی]]{{ع}}:''' نصارا نیز پس از گذشت مدتی از غیبت حضرت عیسی{{ع}} از [[توحید]] رویگردان شده، به تثلیث روی آوردند: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً}}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و "کلمه اوست" که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱.</ref> و نیز {{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه ۷۳.</ref> مراد از {{متن قرآن|ثَلاثَةٌ}} عبارت است از خدای پدر، خدای پسر "[[حضرت عیسی]]{{ع}}" و [[روح القدس]]<ref>المیزان، ج‌۶‌، ص‌۷۰.</ref>؛ همچنین آنان حضرت عیسی{{ع}} را فرزند [[خداوند]] خواندند {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref> یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه۳۰.</ref> برخی برآن‌اند که [[نصارا]] [[اندیشه]] فرزند خدا بودن حضرت عیسی{{ع}} و نیز [[تثلیث]] را از [[بت‌پرستان]] پیش از خود گرفته، آنها را وارد [[شریعت]] [[عیسی]] کردند<ref>مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶؛ النصرانیه، ص۱۴۱ـ‌۱۸۸.</ref>. به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار اقدام کرد "[[پولس]]" بود که پس از مطرح‌کردن این [[عقاید]] [[باطل]]، به ترویج آن در‌میان [[مسیحیان]] پرداخت<ref>النصرانیه، ص‌۱۴۱ - ۱۸۸؛ عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ - ۱۴۷.</ref>.
# '''محدود بودن زمان [[عذاب]]:''' از [[عقاید]] بدعت‌آمیز [[یهود]]<ref>مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref> آن بود که [[معتقد]] بودند [[خداوند]] آنان را جز مدتی محدود به [[آتش دوزخ]] [[کیفر]] نخواهد داد. [[قرآن]] این [[عقیده]] آنان را نیز [[باطل]] دانسته است {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ }}<ref> و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد، بگو: آیا از خداوند پیمانی گرفته‌اید- (اگر گرفته باشید) خداوند هرگز پیمان خود را نمی‌شکند- یا اینکه چیزی را که نمی‌دانید بر خداوند می‌بندید؟؛ سوره بقره، آیه: ۸۰.</ref><ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.</ref>.
# '''محدود بودن [[زمان]] [[عذاب]]:''' از عقاید بدعت‌آمیز [[یهود]]<ref>مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref> آن بود که [[معتقد]] بودند خداوند آنان را جز مدتی محدود به [[آتش دوزخ]] [[کیفر]] نخواهد داد. [[قرآن]] این [[عقیده]] آنان را نیز [[باطل]] دانسته است {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}}<ref> و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد، بگو: آیا از خداوند پیمانی گرفته‌اید- (اگر گرفته باشید) خداوند هرگز پیمان خود را نمی‌شکند- یا اینکه چیزی را که نمی‌دانید بر خداوند می‌بندید؟؛ سوره بقره، آیه ۸۰.</ref>.
# '''[[تحریف تورات]]:''' یکی از بدعتهای [[عالمان]] [[یهود]] [[تغییر]] و [[تحریف تورات]] است<ref>الکشاف، ج۱، ص۱۵۷؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۹۲.</ref>. آنان گاهی مطالبی را از جانب خود می‌نوشتند و به نام [[تورات]] در میان پیروانشان [[ترویج]] می‌کردند: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ}}<ref> بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه: ۷۹.</ref>، {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ }}<ref> آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟؛ سوره بقره، آیه:۷۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref> و برخی از آنان گروهی هستند که به تحریف کتاب (آسمانی) زبان می‌گردانند تا آن را از کتاب بپندارید در حالی که از کتاب نیست و می‌گویند که از سوی خداوند است و از سوی خداوند نیست؛ آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند؛ سوره آل عمران، آیه:۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref> پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره مائده، آیه: ۱۳.</ref> برخی گفته‌اند که آنان [[حلال]] [[خدا]] را [[حرام]] و [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] کرده، آن را به عنوان [[حکم]] [[تورات]] و [[دستور]] [[الهی]] برای [[مردم]] قلمداد می‌کردند<ref>جامع البیان، مج ۱، ج‌۱، ص‌۵۲۰؛ مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۸۵.</ref>. به نظر برخی دیگر، مراد [[تغییر]] دادن نام و اوصاف [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[تورات]] و جایگزینی آن با اوصاف دیگری برای [[انکار]] [[نبوت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} بوده است<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref><ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.</ref>.
# '''[[تحریف تورات]]:''' یکی از بدعتهای عالمان یهود [[تغییر]] و تحریف تورات است<ref>الکشاف، ج۱، ص۱۵۷؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۹۲.</ref>. آنان گاهی مطالبی را از جانب خود می‌نوشتند و به نام [[تورات]] در میان پیروانشان ترویج می‌کردند: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ}}<ref> بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه ۷۹.</ref>، {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref> آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟؛ سوره بقره، آیه۷۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref> و برخی از آنان گروهی هستند که به تحریف کتاب (آسمانی) زبان می‌گردانند تا آن را از کتاب بپندارید در حالی که از کتاب نیست و می‌گویند که از سوی خداوند است و از سوی خداوند نیست؛ آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند؛ سوره آل عمران، آیه۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref> پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره مائده، آیه ۱۳.</ref> برخی گفته‌اند که آنان [[حلال]] [[خدا]] را [[حرام]] و حرام خدا را حلال کرده، آن را به عنوان [[حکم]] [[تورات]] و [[دستور الهی]] برای [[مردم]] قلمداد می‌کردند<ref>جامع البیان، مج ۱، ج‌۱، ص‌۵۲۰؛ مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۸۵.</ref>. به نظر برخی دیگر، مراد [[تغییر]] دادن نام و [[اوصاف پیامبر]] اکرم{{صل}} در تورات و جایگزینی آن با اوصاف دیگری برای [[انکار]] [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} بوده است<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>.
# '''تجویز [[خیانت]] در [[امانت]]:''' [[یهود]] [[خیانت]] کردن در مورد [[امانت]] [[اعراب]] و غیر همکیشان خود را [[مباح]] دانسته، آن را حکمی [[الهی]] می‌شمردند<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.</ref>: {{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ }}<ref> و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه:۷۵.</ref> برخی گفته‌اند: مراد [[آیه شریفه]]، [[فَنْحاص‌ بن عازوراء]] از [[یهودیان]] [[مدینه]] بود که با این [[اعتقاد]] [[امانت]] مردی از [[قریش]] را [[غصب]] کرد<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.</ref>؛ اما نظر دیگر این است که مراد همه یهودیان‌اند<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.</ref><ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.</ref>.
# '''تجویز [[خیانت]] در [[امانت]]:''' [[یهود]] خیانت کردن در مورد امانت [[اعراب]] و غیر همکیشان خود را [[مباح]] دانسته، آن را حکمی [[الهی]] می‌شمردند<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.</ref>: {{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref> و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه۷۵.</ref> برخی گفته‌اند: مراد [[آیه شریفه]]، فَنْحاص‌ بن عازوراء از [[یهودیان]] [[مدینه]] بود که با این [[اعتقاد]] [[امانت]] مردی از [[قریش]] را [[غصب]] کرد<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.</ref>؛ اما نظر دیگر این است که مراد همه یهودیان‌اند<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.</ref>.
# '''[[تحریم]] برخی خوراکیها:''' [[قرآن]] از [[حرام]] شمردن برخی از خوراکیها از سوی [[یهود]] یاد کرده و آن را [[افترا]] بر [[خداوند]] دانسته است: {{متن قرآن|كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref> همه خوردنی‌ها برای بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (- یعقوب) پیش از آنکه تورات فرو فرستاده شود، بر خویش حرام کرده بود، بگو: اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و آن را بخوانید؛ سوره آل عمران، آیه: ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref> پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند؛ سوره آل عمران، آیه:۹۴.</ref> طبق برخی [[روایات]]، [[یعقوب]] {{ع}}خوردن گوشت شتر را به جهت ناسازگار بودن آن با مزاج خویش بر خود [[ممنوع]] کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۸۷‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۶۴؛ المیزان، ‌ج‌۳، ص‌۳۴۹.</ref>؛ ولی [[یهود]] به [[تبعیت]] از آن [[حضرت]] گوشت شتر یا برخی خوراکیهای دیگر را بر خود [[حرام]] کرده، آن را به [[خدا]] نسبت دادند<ref>جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۸‌ـ‌۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۴‌ـ‌۷۹۵.</ref><ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.</ref>.
# '''[[تحریم]] برخی خوراکیها:''' [[قرآن]] از [[حرام]] شمردن برخی از خوراکیها از سوی [[یهود]] یاد کرده و آن را [[افترا]] بر [[خداوند]] دانسته است: {{متن قرآن|كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref> همه خوردنی‌ها برای بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (- یعقوب) پیش از آنکه تورات فرو فرستاده شود، بر خویش حرام کرده بود، بگو: اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و آن را بخوانید؛ سوره آل عمران، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref> پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند؛ سوره آل عمران، آیه۹۴.</ref> طبق برخی [[روایات]]، [[یعقوب]]{{ع}}خوردن گوشت شتر را به جهت ناسازگار بودن آن با مزاج خویش بر خود ممنوع کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۸۷‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۶۴؛ المیزان، ‌ج‌۳، ص‌۳۴۹.</ref>؛ ولی یهود به [[تبعیت]] از آن حضرت گوشت شتر یا برخی خوراکیهای دیگر را بر خود حرام کرده، آن را به [[خدا]] نسبت دادند<ref>جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۸‌ـ‌۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۴‌ـ‌۷۹۵.</ref>.
# '''[[رهبانیت]]:''' [[قرآن]] در [[آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref> سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند؛ سوره حدید، آیه:۲۷.</ref> به [[ابداع]] روش [[رهبانیت]] از سوی [[نصارا]] اشاره کرده است در [[تفسیر]] این روش [[نقل]] شده که آنان به قصد [[عبادت]] بیشتر، [[ارتباط]] [[مشروع]] با [[زنان]] یا اختلاط با افراد [[جامعه]] را رها کردند و به کنیسه‌ها یا کوهها و بیابانها [[پناه]] بردند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۷۰.</ref>. بنابر [[نقلی]] دیگر پس از آنکه [[حاکمان]] [[قوانین]] [[تورات]] و [[انجیل]] را [[تغییر]] دادند، گروهی از [[مسیحیان]] [[لباس]] پشمین پوشیده، در اطراف [[زمین]] منتشر گردیدند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ التحریر والتنویر، ج‌۲۷، ص‌۴۲۲.</ref>. نظر دیگر آن است که برخی [[مسیحیان]] که توان [[جنگیدن]] با [[دشمنان]] یا [[امر به معروف و نهی از منکر]] را در خود نمی‌دیدند، از [[جامعه]] جدا شده، به کوهها و بیابانها رفتند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵‌.</ref>. در ادامه [[آیه شریفه]] آمده که آنان پس از [[ابداع]] [[رهبانیت]]، [[حق]] آن را به [[درستی]] ادا نکردند: {{متن قرآن|فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا}}؛ یعنی آنان یا نسلهای بعدیشان این روش ابداعی را با [[شرک]] و آموزه‌های غیر [[الهی]] درهم آمیختند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.</ref>. به نظر برخی، مراد از رعایت نکردن [[حق]] [[رهبانیت]]، [[ایمان]] نیاوردن بیشتر آنان به [[پیامبر اسلام]] بود، چنان‌که ادامه [[آیه]] که به [[ایمان]] آورندگان از آنان [[وعده]] [[پاداش]] داده مؤید این نظر است: {{متن قرآن|فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۶.</ref> برخی [[مفسران]] [[ابداع]] چنین روشی از سوی [[نصارا]] را از آن رو که مجوز [[شرعی]] از جانب [[خداوند]] نداشت امری [[ناپسند]] و بدعتی [[حرام]] دانسته‌اند<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۳۸؛ البدعه، سبحانی، ص‌۱۳، ۳۳.</ref>؛ ولی شماری دیگر این امر را [[نوآوری]] پسندیده‌ای شمرده‌اند که در ابتدا مورد [[رضایت]] [[الهی]] بود<ref>المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۷۳؛ المنیر، ج‌۲۷، ص‌۳۳۸.</ref>، هرچند بعدها به [[انحراف]] کشیده شد. بنابر [[تفسیر]] اخیر مراد از ماده [[بدعت]] در [[آیه]] مذکور معنای لغوی آن است<ref>البدعه، باقری، ص‌۱۴۲‌ـ‌۱۴۳.</ref>.<ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.</ref>
# '''[[رهبانیت]]:''' قرآن در [[آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref> سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند؛ سوره حدید، آیه۲۷.</ref> به [[ابداع]] روش [[رهبانیت]] از سوی [[نصارا]] اشاره کرده است در [[تفسیر]] این روش نقل شده که آنان به قصد [[عبادت]] بیشتر، ارتباط [[مشروع]] با [[زنان]] یا اختلاط با افراد [[جامعه]] را رها کردند و به کنیسه‌ها یا کوهها و بیابانها پناه بردند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۷۰.</ref>. بنابر [[نقلی]] دیگر پس از آنکه [[حاکمان]] [[قوانین]] [[تورات]] و [[انجیل]] را [[تغییر]] دادند، گروهی از [[مسیحیان]] [[لباس]] پشمین پوشیده، در اطراف [[زمین]] منتشر گردیدند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ التحریر والتنویر، ج‌۲۷، ص‌۴۲۲.</ref>. نظر دیگر آن است که برخی مسیحیان که توان [[جنگیدن]] با [[دشمنان]] یا [[امر به معروف و نهی از منکر]] را در خود نمی‌دیدند، از جامعه جدا شده، به کوهها و بیابانها رفتند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵‌.</ref>. در ادامه [[آیه شریفه]] آمده که آنان پس از ابداع رهبانیت، [[حق]] آن را به [[درستی]] ادا نکردند: {{متن قرآن|فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا}}؛ یعنی آنان یا نسلهای بعدیشان این روش ابداعی را با [[شرک]] و آموزه‌های غیر [[الهی]] درهم آمیختند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.</ref>. به نظر برخی، مراد از رعایت نکردن [[حق]] رهبانیت، [[ایمان]] نیاوردن بیشتر آنان به [[پیامبر اسلام]] بود، چنان‌که ادامه [[آیه]] که به [[ایمان]] آورندگان از آنان [[وعده]] [[پاداش]] داده مؤید این نظر است: {{متن قرآن|فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۶.</ref> برخی [[مفسران]] [[ابداع]] چنین روشی از سوی [[نصارا]] را از آن رو که مجوز [[شرعی]] از جانب [[خداوند]] نداشت امری ناپسند و بدعتی [[حرام]] دانسته‌اند<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۳۸؛ البدعه، سبحانی، ص‌۱۳، ۳۳.</ref>؛ ولی شماری دیگر این امر را نوآوری پسندیده‌ای شمرده‌اند که در ابتدا مورد [[رضایت الهی]] بود<ref>المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۷۳؛ المنیر، ج‌۲۷، ص‌۳۳۸.</ref>، هرچند بعدها به [[انحراف]] کشیده شد. بنابر [[تفسیر]] اخیر مراد از ماده [[بدعت]] در آیه مذکور معنای لغوی آن است<ref>البدعه، باقری، ص‌۱۴۲‌ـ‌۱۴۳.</ref>.<ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۴۰۹ - ۴۱۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب‌ علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۹

مقدمه

یهود و نصارا بدعت‌های اعتقادی و عملی متعددی در شریعت خود پدید آوردند که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است؛ ‌ از جمله:

  1. فرزند خدا دانستن عُزَیر: از بدعت‌های یهود آن بود که عُزَیر را فرزند خدا شمردند ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۱] به نظر بسیاری از مفسران، این بدعت زمانی در میان یهود پدید آمد که آن حضرت تورات را پس از مفقود شدن، دوباره گردآوری و احیا کرد[۲]. مردم این کار را امری خارق‌العاده شمردند که از دست بشر عادی ساخته نیست و ازاین‌رو او را فرزند خدا دانستند.
  2. تثلیث و فرزند خدا دانستن حضرت عیسی(ع): نصارا نیز پس از گذشت مدتی از غیبت حضرت عیسی(ع) از توحید رویگردان شده، به تثلیث روی آوردند: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً[۳] و نیز ﴿لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۴] مراد از ﴿ثَلاثَةٌ عبارت است از خدای پدر، خدای پسر "حضرت عیسی(ع)" و روح القدس[۵]؛ همچنین آنان حضرت عیسی(ع) را فرزند خداوند خواندند ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۶] برخی برآن‌اند که نصارا اندیشه فرزند خدا بودن حضرت عیسی(ع) و نیز تثلیث را از بت‌پرستان پیش از خود گرفته، آنها را وارد شریعت عیسی کردند[۷]. به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار اقدام کرد "پولس" بود که پس از مطرح‌کردن این عقاید باطل، به ترویج آن در‌میان مسیحیان پرداخت[۸].
  3. محدود بودن زمان عذاب: از عقاید بدعت‌آمیز یهود[۹] آن بود که معتقد بودند خداوند آنان را جز مدتی محدود به آتش دوزخ کیفر نخواهد داد. قرآن این عقیده آنان را نیز باطل دانسته است ﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ[۱۰].
  4. تحریف تورات: یکی از بدعتهای عالمان یهود تغییر و تحریف تورات است[۱۱]. آنان گاهی مطالبی را از جانب خود می‌نوشتند و به نام تورات در میان پیروانشان ترویج می‌کردند: ﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ[۱۲]، ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۳]، ﴿وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۴]، ﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۱۵] برخی گفته‌اند که آنان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده، آن را به عنوان حکم تورات و دستور الهی برای مردم قلمداد می‌کردند[۱۶]. به نظر برخی دیگر، مراد تغییر دادن نام و اوصاف پیامبر اکرم(ص) در تورات و جایگزینی آن با اوصاف دیگری برای انکار نبوت پیامبر اسلام(ص) بوده است[۱۷].
  5. تجویز خیانت در امانت: یهود خیانت کردن در مورد امانت اعراب و غیر همکیشان خود را مباح دانسته، آن را حکمی الهی می‌شمردند[۱۸]: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۹] برخی گفته‌اند: مراد آیه شریفه، فَنْحاص‌ بن عازوراء از یهودیان مدینه بود که با این اعتقاد امانت مردی از قریش را غصب کرد[۲۰]؛ اما نظر دیگر این است که مراد همه یهودیان‌اند[۲۱].
  6. تحریم برخی خوراکیها: قرآن از حرام شمردن برخی از خوراکیها از سوی یهود یاد کرده و آن را افترا بر خداوند دانسته است: ﴿كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۲۲]، ﴿فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۳] طبق برخی روایات، یعقوب(ع)خوردن گوشت شتر را به جهت ناسازگار بودن آن با مزاج خویش بر خود ممنوع کرد[۲۴]؛ ولی یهود به تبعیت از آن حضرت گوشت شتر یا برخی خوراکیهای دیگر را بر خود حرام کرده، آن را به خدا نسبت دادند[۲۵].
  7. رهبانیت: قرآن در آیه ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ[۲۶] به ابداع روش رهبانیت از سوی نصارا اشاره کرده است در تفسیر این روش نقل شده که آنان به قصد عبادت بیشتر، ارتباط مشروع با زنان یا اختلاط با افراد جامعه را رها کردند و به کنیسه‌ها یا کوهها و بیابانها پناه بردند[۲۷]. بنابر نقلی دیگر پس از آنکه حاکمان قوانین تورات و انجیل را تغییر دادند، گروهی از مسیحیان لباس پشمین پوشیده، در اطراف زمین منتشر گردیدند[۲۸]. نظر دیگر آن است که برخی مسیحیان که توان جنگیدن با دشمنان یا امر به معروف و نهی از منکر را در خود نمی‌دیدند، از جامعه جدا شده، به کوهها و بیابانها رفتند[۲۹]. در ادامه آیه شریفه آمده که آنان پس از ابداع رهبانیت، حق آن را به درستی ادا نکردند: ﴿فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا؛ یعنی آنان یا نسلهای بعدیشان این روش ابداعی را با شرک و آموزه‌های غیر الهی درهم آمیختند[۳۰]. به نظر برخی، مراد از رعایت نکردن حق رهبانیت، ایمان نیاوردن بیشتر آنان به پیامبر اسلام بود، چنان‌که ادامه آیه که به ایمان آورندگان از آنان وعده پاداش داده مؤید این نظر است: ﴿فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ[۳۱] برخی مفسران ابداع چنین روشی از سوی نصارا را از آن رو که مجوز شرعی از جانب خداوند نداشت امری ناپسند و بدعتی حرام دانسته‌اند[۳۲]؛ ولی شماری دیگر این امر را نوآوری پسندیده‌ای شمرده‌اند که در ابتدا مورد رضایت الهی بود[۳۳]، هرچند بعدها به انحراف کشیده شد. بنابر تفسیر اخیر مراد از ماده بدعت در آیه مذکور معنای لغوی آن است[۳۴].[۳۵]

منابع

پانویس

  1. یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه۳۰.
  2. مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۷۵؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۳.
  3. ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و "کلمه اوست" که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱.
  4. به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه ۷۳.
  5. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۷۰.
  6. یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه۳۰.
  7. مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶؛ النصرانیه، ص۱۴۱ـ‌۱۸۸.
  8. النصرانیه، ص‌۱۴۱ - ۱۸۸؛ عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ - ۱۴۷.
  9. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.
  10. و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد، بگو: آیا از خداوند پیمانی گرفته‌اید- (اگر گرفته باشید) خداوند هرگز پیمان خود را نمی‌شکند- یا اینکه چیزی را که نمی‌دانید بر خداوند می‌بندید؟؛ سوره بقره، آیه ۸۰.
  11. الکشاف، ج۱، ص۱۵۷؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۹۲.
  12. بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه ۷۹.
  13. آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟؛ سوره بقره، آیه۷۵.
  14. و برخی از آنان گروهی هستند که به تحریف کتاب (آسمانی) زبان می‌گردانند تا آن را از کتاب بپندارید در حالی که از کتاب نیست و می‌گویند که از سوی خداوند است و از سوی خداوند نیست؛ آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند؛ سوره آل عمران، آیه۷۸.
  15. پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره مائده، آیه ۱۳.
  16. جامع البیان، مج ۱، ج‌۱، ص‌۵۲۰؛ مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
  17. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.
  18. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.
  19. و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه۷۵.
  20. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.
  21. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.
  22. همه خوردنی‌ها برای بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (- یعقوب) پیش از آنکه تورات فرو فرستاده شود، بر خویش حرام کرده بود، بگو: اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و آن را بخوانید؛ سوره آل عمران، آیه ۹۳.
  23. پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند؛ سوره آل عمران، آیه۹۴.
  24. تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۸۷‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۶۴؛ المیزان، ‌ج‌۳، ص‌۳۴۹.
  25. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۸‌ـ‌۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۴‌ـ‌۷۹۵.
  26. سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند؛ سوره حدید، آیه۲۷.
  27. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۷۰.
  28. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ التحریر والتنویر، ج‌۲۷، ص‌۴۲۲.
  29. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵‌.
  30. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.
  31. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۶.
  32. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۳۸؛ البدعه، سبحانی، ص‌۱۳، ۳۳.
  33. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۷۳؛ المنیر، ج‌۲۷، ص‌۳۳۸.
  34. البدعه، باقری، ص‌۱۴۲‌ـ‌۱۴۳.
  35. برجی، یعقوب‌ علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۴۰۹ - ۴۱۹.