رجعت در روایات چه جایگاهی دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
:::::#[[بازگشت همه پیامبران]]{{عم}}؛ | :::::#[[بازگشت همه پیامبران]]{{عم}}؛ | ||
:::::#[[بازگشت پیامبر اکرم]]{{صل}}؛ | :::::#[[بازگشت پیامبر اکرم]]{{صل}}؛ | ||
:::::#[[بازگشت | :::::#[[بازگشت امیر المؤمنین]]{{ع}}؛ | ||
:::::#[[بازگشت امام حسین]]{{ع}}؛ | :::::#[[بازگشت امام حسین]]{{ع}}؛ | ||
:::::#[[بازگشت گروهی از هر امت]]؛ | :::::#[[بازگشت گروهی از هر امت]]؛ |
نسخهٔ ۱۹ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۵۲
رجعت در روایات چه جایگاهی دارد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / عصر پس از ظهور / رجعت |
مدخل اصلی | کلیات رجعت |
مدخل وابسته | ؟ |
رجعت در روایات چه جایگاهی دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- آیت الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ پس از ظهور» در اینباره گفته است:
- «در اینجا نمونهای از مهمترین این روایات را میآوریم:
- علامه مجلسی به سند خود از محمد بن مسلم روایت کرده است که حضرت صادق(ع) فرمود: " أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ اَلْأَرْضُ عَنْهُ وَ يَرْجِعُ إِلَى اَلدُّنْيَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ إِنَّ اَلرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لاَ يَرْجِعُ إِلاَّ مَنْ مَحَضَ اَلْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ اَلشِّرْكَ مَحْضاً"[۱]. نخستین کسی که قبرش شکافته میشود و به دنیا بازمیگردد، حسین بن علی(ع) است و رجعت برای همگان نیست بلکه برای افراد خاصی است؛ آن کسانی که ایمانی خالص و ناب دارند و یا کفری عمیق و ریشه دار. و به همین سند از بکیر بن اعین نقل شده است که امام باقر(ع) فرمود: "إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيّاً سَيَرْجِعَانِ"؛ رسول خدا(ص) و علی بن ابی طالب(ع) [به دنیا] بازخواهند گشت.
- در روایت دیگری امام صادق(ع) در تفسیر آیه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾[۲] (و آن روز از هر امتی، گروهی را محشور میکنیم) فرمود: "لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ إِلاَّ سَيَرْجِعُ حَتَّى يَمُوتَ وَ لاَ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَاتَ إِلاَّ يَرْجِعُ حَتَّى يُقْتَلَ"[۳]. هیچ مؤمن شهیدی نیست مگر آن که به دنیا بازمیگردد تا [به مرگ طبیعی] از دنیا برود و هیچ مؤمنی [به مرگ طبیعی] نمیمیرد مگر آن که بازمیگردد تا شهید شود. در سخن دیگری امام صادق(ع) فرموده است: "فَلَمْ يَبْعَثِ اَللَّهُ نَبِيّاً وَ لاَ رَسُولاً إِلاَّ رَدَّ جَمِيعَهُمْ إِلَى اَلدُّنْيَا حَتَّى يُقَاتِلُوا بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ "[۴]. خداوند هیچ یک از انبیا و رسولان را مبعوث نکرده مگر آن که همگی را به دنیا بر میگرداند تا در رکاب امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) پیکار نمایند. حمران نقل کرده است که حضرت باقر(ع) فرمود: "إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَرْجِعُ لَجَارُكُمُ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، فَيَمْلِكُ حَتَّى تَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ اَلْكِبَرِ"[۵] نخستین کسی که بازمیگردد حسین بن علی(ع) است و آن قدر حکومت خواهد کرد که از کهنسالی، ابروانش روی چشمانش قرار میگیرد... عبد الکریم خثعمی از امام صادق(ع) روایت کرده است: "إِذَا آنَ قِيَامُ اَلْقَائِمِ مُطِرَ اَلنَّاسُ جُمَادَى اَلْآخِرَةِ وَ عَشْرَةَ أَيَّامٍ مِنْ رَجَبٍ مَطَراً لَمْ تَرَ اَلْخَلاَئِقُ مِثْلَهُ فَيَنْبُتُ اَللَّهُ بِهِ لُحُومَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أَبْدَانَهُمْ فِي قُبُورِهِمْ..."[۶]. زمان ظهور قائم(ع) که فرا رسد در ماه جمادی الآخر و ده روز از ماه رجب، چنان بارانی بر سر مردم فرو ریزد که تا آن زمان مانند آن را ندیده باشند. به دنبال آن خداوند گوشت بدن مؤمنان را در قبرهایشان میرویاند... علامه مجلسی پس از نقل این اخبار میافزاید: "برادرم، گمان نمیکنم پس از توضیحاتی که برایت درباره رجعت - که شیعه بر آن اجماع دارد و شهرت آن هم چون آفتاب در نیمه روز است - دادم، در آن شک و تردید روا داری... و چگونه میشود مؤمنی که به حقیقت امامان معصوم(ع) باور دارد، به دویست حدیث که چهل و دو نفر از راویان مورد اعتماد و عالمان سرشناس در بیش از پنجاه کتاب خود آوردهاند، با دیده تردید بنگرد".
- بر این سخن علامه اشکالاتی وارد است از جمله اینکه:
- الف). اجماع شیعه در موضوع رجعت برای عالمان اسلامی به طور کلی ثابت نشده است، بلکه مورد اختلاف میباشد. کسانی که در میان آنان اهل احتیاطاند میگویند: رجعت نه از اصول دین است و نه از فروع آن و اعتقاد به آن نیز واجب نیست بلکه باید دانش آن را به خداوند سپرد. ولی عدهای به استناد روایاتی که علامه مجلسی ادعای تواتر آنها را دارد، معتقد به رجعت شده و آن را به عنوان یک اصل پذیرفتهاند؛ در واقع نوعی باور عمومی - و نه اجماع - در نتیجه این روایات پدید آمده است که نباید در حد یک "اصل مسلم" به آن بها داد.
- ب). بدیهی است نقل روایت به خودی خود به معنی پذیرش محتوای آن از سوی روایتکننده آن نیست؛ در نتیجه نمیتوان آن چهل راوی را در زمره معتقدان به رجعت به شمار آورد.
- ج). چهل و دو نفر راوی که مجلسی آنها را بر شمرده است معاصر یکدیگر نیستند. در حالی که اگر اخبار رجعت از سوی چهل راوی در هر نسلی تا زمان معصومین(ع) روایت میشد، این اخبار متواتر میبود اما از سخن خود علامه مجلسی پیداست که همه راویان اخبار رجعت از همه نسلهای اسلامی تا عصر او، بیشتر از چهل و اندی نیست؛ در نتیجه میانگین راویان اخبار رجعت در هر نسلی حدود یازده نفر است و این برای تواتر کافی نیست.
- د). هویت نویسندگان تعدادی از کتابهایی که مجلسی از آنها یاد کرده معلوم نیست به دلیل آن که یا از طریق کاملا درستی به دست ما نرسیده، یا اینکه اساسا روایت آن از مؤلفش ضعیف میباشد؛ مانند تفسیر علی بن ابراهیم.
- ه). همه روایاتی که اینان نقل کردهاند، مفهومی صریح و روشن ندارد. برخی از آنها اصلا دلالتی بر رجعت ندارد. برخی نیز بر رجعت به معنی عام آنکه مشترک بین معانی سهگانه پیش گفته است، دلالت میکند و... در این صورت تواتر ادعا شده، مفهوم مشخصی ندارد. این بدان معنی است که این اخبار بر مدلول مشخصی تواتر ندارند. بنابراین سخن مجلسی برای اثبات تواتر این روایات، دست کم دارای نوعی مبالغه است.
- اینک به اشکالاتی که به این روایات شده است میپردازیم و مهمترین آنها را میآوریم:
- اشکال نخست: مضامین این روایات، بسیار مختلف و پراکنده بوده تا آنجا که تقریبا نمیتوان در میان آنها دو خبر با مضمونی همسان را یافت. مضامین این روایات را در زیر دستهبندی نمودهایم:
- بازگشت مؤمنان خالص و کافران محض؛
- بازگشت همه مؤمنان (آن که مرده است بازمیگردد تا شهید شود و آن که شهید شده است بازمیگردد میگردد تا بمیرد.)؛
- بازگشت همه پیامبران(ع)؛
- بازگشت پیامبر اکرم(ص)؛
- بازگشت امیر المؤمنین(ع)؛
- بازگشت امام حسین(ع)؛
- بازگشت گروهی از هر امت؛
- بازگشت شماری از مؤمنان؛
- بازگشت بعضی از امامان معصوم(ع).
- هیچ یک از این مضامین در میان روایات متواتر نیست. تنها مضمون مشترک و اجمالی بین همه این مضامین عبارت است از: "بازگشت بعضی از اموات به دنیا پیش از روز قیامت".. بیشتر روایات در این مضمون مشترک بوده و از این نظر قابلیت اثبات تاریخی را دارند ولی به هر روی فایدهای به حال معتقدین به رجعت ندارد.
- اشکال دوم: پذیرش صحت این مضامین (یعنی اعتقاد به رجعت به طور کلی)، به دلیل ضعف بیشتر این اخبار ممکن نیست. البته پذیرش اجمالی آن نیز به معنایی که گفتیم سودی به حال معتقدین به رجعت ندارد. البته مضامینی در این اخبار تکرار شده است که روشنترین آن، بازگشت امیر المؤمنین(ع) میباشد که به تعبیر قرآن کریم "دابة الارض" هموست. این اشکال بر این مضمون وارد نبوده و در محل خود قابل اثبات میباشد.
- اشکال سوم: باورمندان به رجعت آن را امری اعتقادی به حساب میآورند. حال آن که عالمان اسلامی بر آنند که عقاید، با خبر واحد هر چند نیز درست و متعدد باشد، ثابت نمیگردد و دانستیم آن روایات در مضامین نهگانه خود متواتر نمیباشند. حتی اگر آن مضامین در روایات تکرار هم شده باشند تا وقتی که به حد تواتر نرسند آن روایات قابلیت اثبات تاریخی را ندارند. البته هم چنان که گفته شد مضمون اجمالی روایات رجعت، متواتر میباشد ولی این موضوع سودی به حال معتقدان به رجعت ندارد.
- اشکال چهارم: بازگشت امامان معصوم(ع) پس از امام مهدی(ع) از امام یازدهم به قبل، از معروفترین برداشتها درباره رجعت است که در اذهان بسیاری وجود دارد اما دلیلی که آن را تأیید نماید و یا خبر واحد ضعیفی بلکه حتی روایتی که از بازگشت همه امامان هر چند بدون ترتیب گزارش دهد، وجود ندارد. بلکه دلایلی بر نفی این باور عمومی وجود دارد هم چون این خبر که: "قبر امام حسین(ع) میشکافد و به دنیا بازمیگردد" زیرا اگر باور پیش گفته درست باشد، باید نخستین کسی که بازمیگردد امام حسن عسکری(ع) باشد، نه امام حسین(ع)»[۷].
پاسخهای دیگر
۱. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ المجلسی، محمد باقر، همان؛ ج ۱۳، ص ۲۱۰.
- ↑ سوره النمل، آیه ۸۳.
- ↑ المجلسی، محمد باقر، همان؛ ج ۱۳، ص ۲۱۰.
- ↑ المجلسی، محمد باقر، همان؛ ج ۱۳، ص ۲۱۰.
- ↑ المجلسی، محمد باقر، همان؛ ج ۱۳، ص ۲۱۱.
- ↑ المجلسی، محمد باقر، همان؛ ج ۱۳، ص ۲۲۳.
- ↑ صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۵۴۲-۵۴۶.
- ↑ امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص ۸۰۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۹؛ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۰۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲ و ۱۲۳.
- ↑ ایقاظ، ص ۴۳۰.
- ↑ بیان الفرقان، ج ۵، ص ۲۸۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص:۳۵۷.