زینب دختر پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[حضرت محمد]]{{صل}} از دو نفر از [[همسران]] خویش [[فرزند]] داشت. یکی از "[[خدیجه بنت خویلد]]" و دیگری از "[[ماریه قبطیه]]". [[فرزندان]] ذکور آن [[حضرت]]، همگی در دوران [[کودکی]] از [[دنیا]] رفتند؛ اما دختران آن [[حضرت]] که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارتاند از: "[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}"، "زینب"، "[[رقیه]]"، "[[امکلثوم]]" که [[مادر]] همه آنان [[خدیجه بنت خویلد]] است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن [[حضرت]] یعنی "زینب" میپردازیم<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، | *[[حضرت محمد]]{{صل}} از دو نفر از [[همسران]] خویش [[فرزند]] داشت. یکی از "[[خدیجه بنت خویلد]]" و دیگری از "[[ماریه قبطیه]]". [[فرزندان]] ذکور آن [[حضرت]]، همگی در دوران [[کودکی]] از [[دنیا]] رفتند؛ اما دختران آن [[حضرت]] که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارتاند از: "[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}"، "زینب"، "[[رقیه]]"، "[[امکلثوم]]" که [[مادر]] همه آنان [[خدیجه بنت خویلد]] است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن [[حضرت]] یعنی "زینب" میپردازیم<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶.</ref>. | ||
==ولادت و [[ازدواج]] زینب== | ==ولادت و [[ازدواج]] زینب== | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
*او با [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. [[مادر]] [[ابوالعاص]]، [[هاله]]، [[خواهر]] [[خدیجه]]{{س}} بود. این [[ازدواج]] [[پیش از بعثت]] اتفاق افتاد. زینب نخستین [[دختر پیامبر]]{{صل}} است که [[ازدواج]] کرده است. در بعضی از کتابهای [[تاریخی]] آمده است: "[[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و [[مسلمان]] شدن زینب، [[روابط]] [[زناشویی]] آن دو به هم خورده بود، ولی [[ابوالعاص]] به هیچ وجه برای [[طلاق]] دادن زینب، حاضر نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref> و از آنجا که [[رسول اکرم]]{{صل}} قدرتی در مقابل [[قریش]] در [[مکه]] نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و [[ابوالعاص]] را به [[طلاق]] زینب مجبور کند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>. | *او با [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. [[مادر]] [[ابوالعاص]]، [[هاله]]، [[خواهر]] [[خدیجه]]{{س}} بود. این [[ازدواج]] [[پیش از بعثت]] اتفاق افتاد. زینب نخستین [[دختر پیامبر]]{{صل}} است که [[ازدواج]] کرده است. در بعضی از کتابهای [[تاریخی]] آمده است: "[[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و [[مسلمان]] شدن زینب، [[روابط]] [[زناشویی]] آن دو به هم خورده بود، ولی [[ابوالعاص]] به هیچ وجه برای [[طلاق]] دادن زینب، حاضر نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref> و از آنجا که [[رسول اکرم]]{{صل}} قدرتی در مقابل [[قریش]] در [[مکه]] نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و [[ابوالعاص]] را به [[طلاق]] زینب مجبور کند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>. | ||
*[[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن زینب، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا زینب را [[طلاق]] دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.</ref>. | *[[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن زینب، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا زینب را [[طلاق]] دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.</ref>. | ||
*زینب برای [[ابوالعاص]] دو [[فرزند]] به نامهای "[[علی]]" و "امامه" آورد. [[علی]] در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت؛ ولی امامه زنده بود و [[علی]]{{ع}} بعد از [[شهادت حضرت فاطمه]]{{س}} به سفارش آن [[حضرت]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref> با امامه [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref> و بنابر [[نقل]] دیگر خود [[ابوالعاص]] به امامه سفارش کرد با [[علی]]{{ع}}[[ازدواج]] کند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، | *زینب برای [[ابوالعاص]] دو [[فرزند]] به نامهای "[[علی]]" و "امامه" آورد. [[علی]] در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت؛ ولی امامه زنده بود و [[علی]]{{ع}} بعد از [[شهادت حضرت فاطمه]]{{س}} به سفارش آن [[حضرت]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref> با امامه [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref> و بنابر [[نقل]] دیگر خود [[ابوالعاص]] به امامه سفارش کرد با [[علی]]{{ع}}[[ازدواج]] کند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.</ref>. | ||
==[[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]]== | ==[[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]]== | ||
*"[[ابوالعاص بن ربیع]]" همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] [[شرکت]] کرد. او در این [[جنگ]] به [[وسیله]] "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از اتمام [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از اینرو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "[[عمرو بن ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. زینب، دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که آن موقع در [[مکه]] بود، گردنبندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن گردنبند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] میدانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.</ref>. | *"[[ابوالعاص بن ربیع]]" همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] [[شرکت]] کرد. او در این [[جنگ]] به [[وسیله]] "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از اتمام [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از اینرو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "[[عمرو بن ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. زینب، دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که آن موقع در [[مکه]] بود، گردنبندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن گردنبند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] میدانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.</ref>. | ||
*[[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردنبند را هم به زینب باز گرداندند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که زینب را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، زینب را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.</ref>. [[نقل]] دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه زینب همراه [[پدر]] بزرگوارش{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، | *[[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردنبند را هم به زینب باز گرداندند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که زینب را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، زینب را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.</ref>. [[نقل]] دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه زینب همراه [[پدر]] بزرگوارش{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>. | ||
==مصادره کالاهای تجاری [[قریش]]== | ==مصادره کالاهای تجاری [[قریش]]== | ||
*پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود زینب را به [[مکه]] روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت میکرد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد. [[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان [[قریش]] طرف شد. [[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] گریخت و پس از چندی، برای بازپسگیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و در نیمههای شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.</ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] زینب دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. زینب بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم". | *پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود زینب را به [[مکه]] روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت میکرد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد. [[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان [[قریش]] طرف شد. [[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] گریخت و پس از چندی، برای بازپسگیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و در نیمههای شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.</ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] زینب دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. زینب بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم". | ||
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون این را شنید به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". پس فرمود: "من هم هر که را که زینب [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>. آن گاه برخاست و به [[خانه]] زینب آمد و به او گفت: "به خوبی از [[ابوالعاص]] [[پذیرایی]] کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او [[حلال]] نیستی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس [[رسول اکرم]]{{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحقتر و شایستهتر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، | *[[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون این را شنید به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". پس فرمود: "من هم هر که را که زینب [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>. آن گاه برخاست و به [[خانه]] زینب آمد و به او گفت: "به خوبی از [[ابوالعاص]] [[پذیرایی]] کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او [[حلال]] نیستی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس [[رسول اکرم]]{{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحقتر و شایستهتر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref>. | ||
==[[اسلام]] [[ابیالعاص]]== | ==[[اسلام]] [[ابیالعاص]]== | ||
*[[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را به آنها پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] میدهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]]{{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن [[وسیله]] میخواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را [[وسیله]] این کار قرار دهم و از اینرو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>. | *[[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را به آنها پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] میدهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]]{{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن [[وسیله]] میخواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را [[وسیله]] این کار قرار دهم و از اینرو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>. | ||
*[[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]]{{صل}} رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز زینب را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. بعضی گفتهاند که [[عقد]] را [[تجدید]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[ابوالعاص]] در [[ذیحجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، | *[[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]]{{صل}} رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز زینب را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. بعضی گفتهاند که [[عقد]] را [[تجدید]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[ابوالعاص]] در [[ذیحجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. | ||
==[[وفات]] زینب== | ==[[وفات]] زینب== | ||
*زینب در [[سال هشتم هجری]] از [[دنیا]] رفت. "[[امایمن]]"، "[[سودة بنت زمعه]]"، و "[[امسلمه]]" او را [[غسل]] دادند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به آنها فرمود: "با سدر و [[کافور]] او را بشویید و چون از [[غسل]] دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید". وقتی کار [[غسل]] دادن زینب تمام شد، [[رسول خدا]]{{صل}} پیراهن خود را داد و فرمود: "آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. | *زینب در [[سال هشتم هجری]] از [[دنیا]] رفت. "[[امایمن]]"، "[[سودة بنت زمعه]]"، و "[[امسلمه]]" او را [[غسل]] دادند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به آنها فرمود: "با سدر و [[کافور]] او را بشویید و چون از [[غسل]] دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید". وقتی کار [[غسل]] دادن زینب تمام شد، [[رسول خدا]]{{صل}} پیراهن خود را داد و فرمود: "آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. | ||
*درباره علت [[وفات]] زینب گفتهاند: "زمانی که او از [[مکه]] به [[مدینه]] میآمد، مردانی از [[قریش]] به تعقیب وی برخاستند و دو مرد به نامهای [[هبار بن اسود]] و [[نافع بن عبدالقیس]] به او رسیدند و هودج او را آماج تیز قرار دادند. زینب که باردار بوده است فرزندش را بر اثر [[ترس]] سقط میکند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸.</ref>. او بر اثر این اتفاق [[بیمار]] شد و بهبود نیافت و سرانجام در [[گذشت]]"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۴.</ref>. | *درباره علت [[وفات]] زینب گفتهاند: "زمانی که او از [[مکه]] به [[مدینه]] میآمد، مردانی از [[قریش]] به تعقیب وی برخاستند و دو مرد به نامهای [[هبار بن اسود]] و [[نافع بن عبدالقیس]] به او رسیدند و هودج او را آماج تیز قرار دادند. زینب که باردار بوده است فرزندش را بر اثر [[ترس]] سقط میکند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸.</ref>. او بر اثر این اتفاق [[بیمار]] شد و بهبود نیافت و سرانجام در [[گذشت]]"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۴.</ref>. | ||
*برخلاف این [[روایت]] که زینب را [[دختر پیامبر]] اکرم{{صل}} تلقی کرده است، عدهای از مؤرخان و نسبشناسان، او را دختر [[هاله]]، [[خواهر]] [[حضرت خدیجه]]{{س}} معرفی کردهاند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. که بر بر اثر [[مرگ]] [[پدر]] و [[مادر]]، [[حضرت خدیجه]]{{س}} او را تحت [[سرپرستی]] خود قرار داد. بر فرض صحت این [[روایات]]، زینب ربیبه [[رسول خدا]]{{صل}} است و به مرور زمان و بر اساس [[سنت]] [[عرب]] که ربیبه را دختر شخص میدانستند و نیز دستاندازی برخی دستاندازان، وی را به عنوان دختر [[رسول خدا]]{{صل}} برشمردهاند<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، | *برخلاف این [[روایت]] که زینب را [[دختر پیامبر]] اکرم{{صل}} تلقی کرده است، عدهای از مؤرخان و نسبشناسان، او را دختر [[هاله]]، [[خواهر]] [[حضرت خدیجه]]{{س}} معرفی کردهاند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. که بر بر اثر [[مرگ]] [[پدر]] و [[مادر]]، [[حضرت خدیجه]]{{س}} او را تحت [[سرپرستی]] خود قرار داد. بر فرض صحت این [[روایات]]، زینب ربیبه [[رسول خدا]]{{صل}} است و به مرور زمان و بر اساس [[سنت]] [[عرب]] که ربیبه را دختر شخص میدانستند و نیز دستاندازی برخی دستاندازان، وی را به عنوان دختر [[رسول خدا]]{{صل}} برشمردهاند<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۴.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۱ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۵
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث پیامبر خاتم است. "زینب" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل زینب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- حضرت محمد(ص) از دو نفر از همسران خویش فرزند داشت. یکی از "خدیجه بنت خویلد" و دیگری از "ماریه قبطیه". فرزندان ذکور آن حضرت، همگی در دوران کودکی از دنیا رفتند؛ اما دختران آن حضرت که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارتاند از: "حضرت فاطمه زهرا(س)"، "زینب"، "رقیه"، "امکلثوم" که مادر همه آنان خدیجه بنت خویلد است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن حضرت یعنی "زینب" میپردازیم[۱].
ولادت و ازدواج زینب
- زینب، دختر بزرگ رسول گرامی اسلام(ص) و مادرش حضرت خدیجه(س) بوده است. او ده سال قبل از بعثت پیامبر اکرم(ص) در حالی که آن حضرت ۳۰ ساله بود، به دنیا آمد[۲]. درباره اینکه چرا زینب که مسلمان بود، نزد ابوالعاص کافر بوده است؟ برخی معتقدند در این زمان، هنوز آیه تحریم زن مسلمان برای مرد کافر نازل نشده بود [۳].
- او با ابوالعاص بن ربیع، ازدواج کرد[۴]. مادر ابوالعاص، هاله، خواهر خدیجه(س) بود. این ازدواج پیش از بعثت اتفاق افتاد. زینب نخستین دختر پیامبر(ص) است که ازدواج کرده است. در بعضی از کتابهای تاریخی آمده است: "بعد از ظهور اسلام و مسلمان شدن زینب، روابط زناشویی آن دو به هم خورده بود، ولی ابوالعاص به هیچ وجه برای طلاق دادن زینب، حاضر نشد[۵] و از آنجا که رسول اکرم(ص) قدرتی در مقابل قریش در مکه نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و ابوالعاص را به طلاق زینب مجبور کند"[۶].
- ابوالعاص بعد از مسلمان شدن زینب، همچنان بر کفر خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و امانتدار مکه بود. بزرگان قریش بعد از ظهور اسلام از او خواستند تا زینب را طلاق دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد[۷].
- زینب برای ابوالعاص دو فرزند به نامهای "علی" و "امامه" آورد. علی در کودکی از دنیا رفت؛ ولی امامه زنده بود و علی(ع) بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) به سفارش آن حضرت[۸] با امامه ازدواج کرد[۹] و بنابر نقل دیگر خود ابوالعاص به امامه سفارش کرد با علی(ع)ازدواج کند[۱۰][۱۱].
اسارت و آزادی ابوالعاص
- "ابوالعاص بن ربیع" همراه مشرکان و سران قریش در جنگ بدر، علیه مسلمانان شرکت کرد. او در این جنگ به وسیله "عبدالله بن جبیر"اسیر شد. پیامبر اکرم(ص) پس از اتمام جنگ، برای آزادی اسیران فدیه تعیین کرد؛ از اینرو مردم مکه، کسانی را برای پرداخت فدیه و آزاد کردن اسیران خود به مکه فرستادند. از جمله این افراد، "عمرو بن ربیع" برادر ابو العاص بود. زینب، دختر پیامبر اکرم(ص) که آن موقع در مکه بود، گردنبندی که یادگار مادرش خدیجه بود به عنوان فدیه برای آزادی ابوالعاص فرستاد. همین که رسول اکرم(ص) آن گردنبند را دید، شناخت و به مسلمانان فرمود: "اگر صلاح میدانید این اسیر را آزاد کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"[۱۲].
- مسلمانان نیز او را آزاد کردند و گردنبند را هم به زینب باز گرداندند. پیامبر(ص) از ابوالعاص تعهد گرفت که زینب را برای آمدن به مدینه آزاد بگذارد. ابوالعاص نیز این تعهد را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به مکه، زینب را نزد رسول خدا(ص) فرستاد [۱۳]. نقل دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه زینب همراه پدر بزرگوارش(ص) به مدینه هجرت کرده بود[۱۴][۱۵].
مصادره کالاهای تجاری قریش
- پس از آنکه ابوالعاص، همسر خود زینب را به مکه روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای تجارت به "شام" رفت. مردم مکه، اموال تجاری فراوانی به جهت امانتداری و درستکاری ابوالعاص به او سپرده بودند، تا برایشان تجارت کند. هنگامی که ابوالعاص از شام به سوی مکه حرکت میکرد، پیامبر اکرم(ص) از این امر باخبر شد و زید بن حارثه را همراه ۱۷۰ سوار برای دستگیری آنها اعزام کرد. زید در جمادی الاولی سال ششم هجرت در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای مکه به مدینه که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان قریش طرف شد. زید، اموال کاروان را تصرف و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی ابوالعاص به مکه گریخت و پس از چندی، برای بازپسگیری اموال به مدینه سفر کرد و در نیمههای شب، مخفیانه وارد شهر شد[۱۶]. او سحرگاه به در خانه زینب دختر رسول اکرم(ص) رفت و از او پناه خواست. وی نیز او را پناه داد. زینب بر در خانه خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من ابوالعاص را پناه دادم".
- پیامبر اکرم(ص) چون این را شنید به مردم فرمود: "ای مردم! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای رسول خدا". پس فرمود: "من هم هر که را که زینب پناه داد، پناه دادم"[۱۷]. آن گاه برخاست و به خانه زینب آمد و به او گفت: "به خوبی از ابوالعاص پذیرایی کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او حلال نیستی"[۱۸]. پس رسول اکرم(ص)، ضبط کنندگان اموال ابوالعاص را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت ابوالعاص و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما مالی را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن خشنودی ماست. اگر نخواهید حقی است که خدا به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به تصرف آن اموال مستحقتر و شایستهتر هستید". مسلمانان، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. ابوالعاص نیز تمامی اموال را به مکه آورد و به صاحبانشان تحویل داد[۱۹][۲۰].
اسلام ابیالعاص
- ابوالعاص پس از آنکه اموال مردم را به آنها پس داد، در مقابل مردم ایستاد و گفت: "اکنون من گواهی میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و گواهی میدهم که محمد(ص) بنده و پیامبر او است. به خدا سوگند! اینکه من تا در مدینه و پیش محمد(ص) بودم، مسلمان نشدم، برای آن بود که مبادا شما خیال کنید، به آن وسیله میخواهم اموال شما را بخورم و اسلام را وسیله این کار قرار دهم و از اینرو صبر کردم تا تمامی اموال را به شما رد کنم و آن گاه مسلمان شوم"[۲۱].
- ابوالعاص در محرم سال هفتم هجری در حالی که مسلمان شده بود، به مدینه هجرت کرد و به حضور رسول اکرم(ص) رسید[۲۲]. پیامبر اکرم(ص) نیز زینب را با همان عقد اول به او بازگردانید. بعضی گفتهاند که عقد را تجدید کرد[۲۳]. ابوالعاص در ذیحجه سال دوازدهم هجری درگذشت[۲۴][۲۵].
وفات زینب
- زینب در سال هشتم هجری از دنیا رفت. "امایمن"، "سودة بنت زمعه"، و "امسلمه" او را غسل دادند[۲۶]. پیامبر اکرم(ص) به آنها فرمود: "با سدر و کافور او را بشویید و چون از غسل دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید". وقتی کار غسل دادن زینب تمام شد، رسول خدا(ص) پیراهن خود را داد و فرمود: "آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند"[۲۷].
- درباره علت وفات زینب گفتهاند: "زمانی که او از مکه به مدینه میآمد، مردانی از قریش به تعقیب وی برخاستند و دو مرد به نامهای هبار بن اسود و نافع بن عبدالقیس به او رسیدند و هودج او را آماج تیز قرار دادند. زینب که باردار بوده است فرزندش را بر اثر ترس سقط میکند[۲۸]. او بر اثر این اتفاق بیمار شد و بهبود نیافت و سرانجام در گذشت"[۲۹].
- برخلاف این روایت که زینب را دختر پیامبر اکرم(ص) تلقی کرده است، عدهای از مؤرخان و نسبشناسان، او را دختر هاله، خواهر حضرت خدیجه(س) معرفی کردهاند[۳۰]. که بر بر اثر مرگ پدر و مادر، حضرت خدیجه(س) او را تحت سرپرستی خود قرار داد. بر فرض صحت این روایات، زینب ربیبه رسول خدا(ص) است و به مرور زمان و بر اساس سنت عرب که ربیبه را دختر شخص میدانستند و نیز دستاندازی برخی دستاندازان، وی را به عنوان دختر رسول خدا(ص) برشمردهاند[۳۱].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محمدزاده،حبیب، زینب بنت رسول خدا، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۶.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.
- ↑ محمدزاده،حبیب، زینب بنت رسول خدا، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.
- ↑ محمدزاده،حبیب، زینب بنت رسول خدا، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.
- ↑ محمدزاده،حبیب، زینب بنت رسول خدا، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.
- ↑ محمدزاده،حبیب، زینب بنت رسول خدا، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۰۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۴.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۴.
- ↑ محمدزاده،حبیب، زینب بنت رسول خدا، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۰۴.