بکاره هلالیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[بکاره هلالیه در تاریخ اسلامی]] - [[بکاره هلالیه در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل  = بکاره هلالیه | مداخل مرتبط = [[بکاره هلالیه در تاریخ اسلامی]] - [[بکاره هلالیه در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = بکاره هلالیه
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر نمادین جنگ صفین.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر نمادین جنگ صفین
| نام کامل = بکاره هلالیه
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = زن
| کنیه =   
| لقب = 
| اهل = 
| از قبیله = [[بنی‌هلال]]
| از تیره =
| پدر = 
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = 
| خویشاوندان = 
| وابستگان =
| تاریخ تولد =   
| محل تولد =   
| محل زندگی = 
| تاریخ درگذشت  =
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =
| محل شهادت =   
| طول عمر = 
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام علی]]
| از طبقه =
| در جنگ = [[جنگ صفین]]
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =
| علت شهرت = 
| علت درگذشت =
| علت شهادت = 
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
بکاره هلالیه یکی از [[زنان]] [[آزاده]] و [[بانوان]] [[شجاع]] و [[حماسه]] سرای [[عرب]] و از [[یاران]] [[مخلص]] و [[موالیان]] [[راستین]] [[حضرت علی]]{{ع}} بود که در [[جنگ صفین]] با سخنرانی‌های آتشین و اشعار حماسی خود به نیروهای [[رزمنده]] [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} توان تازه می‌بخشید، با این که در [[تاریخ]] و [[ادبیات]] [[اسلام]] نامی از این بانوی [[فداکار]] و پاکدامن جز ملاقاتی با [[معاویه]] از او به یادگار نمانده است در عین حال همین [[ملاقات]] [[روح]] [[شجاعت]] خواهی، صراحت لهجه، [[ایمان]] و [[اعتقاد]] [[راسخ]] او به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را به خوبی بازگو مینماید. لذا در اینجا تنها به [[نقل]] همین داستان می‌پردازیم.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۸۷.</ref>
بکاره هلالیه یکی از [[زنان]] [[آزاده]] و [[بانوان]] [[شجاع]] و [[حماسه]] سرای [[عرب]] و از [[یاران]] [[مخلص]] و [[موالیان]] [[راستین]] [[حضرت علی]] {{ع}} بود که در [[جنگ صفین]] با سخنرانی‌های آتشین و اشعار حماسی خود به نیروهای [[رزمنده]] [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} توان تازه می‌بخشید، با این که در [[تاریخ]] و [[ادبیات]] [[اسلام]] نامی از این بانوی [[فداکار]] و پاکدامن جز ملاقاتی با [[معاویه]] از او به یادگار نمانده است در عین حال همین [[ملاقات]] [[روح]] [[شجاعت]] خواهی، صراحت لهجه، [[ایمان]] و [[اعتقاد]] [[راسخ]] او به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را به خوبی بازگو مینماید. لذا در اینجا تنها به [[نقل]] همین داستان می‌پردازیم.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۸۷.</ref>


==بکاره هلالیه در مجلس [[معاویه]]==
== بکاره هلالیه در مجلس [[معاویه]] ==
[[معاویة بن ابی سفیان]] پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای [[تسلط]] بر [[بلاد اسلامی]] و کنار زدن [[خاندان پیامبر]]{{صل}} از [[حکومت اسلامی]] [[دست]] به [[حیله]] و [[نیرنگ]] فراوان زد و برخی از [[فرماندهان سپاه امام]] [[حسن مجتبی]]{{ع}} را با [[پول]] و وعدۀ [[مقام]]، خرید و بدین وسیله [[امام مجتبی]]{{ع}} را وادار به [[تسلیم]] و امضای [[قرارداد صلح]] و [[متارکه جنگ]] نمود. وی پس از آن‌که [[حکومت غاصبانه]] خود را بر [[بلاد اسلامی]] [[گسترش داد]] با [[شوکت]] و [[قدرت]] وارد [[شهر مدینه]]، پایگاه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شد، او در این [[شهر]] از همه سران و بزرگان [[شهر]] و [[اصحاب پیامبر]] [[دعوت]] کرد تا به [[دیدار]] او بشتابند و [[اطاعت]] و [[فرمان‌برداری]] خود را از [[حکومت]] وی اعلام دارند، از جمله افرادی که به [[ملاقات]] [[معاویه]] آمد همین بانوی بزرگوار و با [[فضیلت]]، بکاره هلالیه بود که سنین [[پیری]] را می‌گذرانید.
[[معاویة بن ابی سفیان]] پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} برای [[تسلط]] بر [[بلاد اسلامی]] و کنار زدن [[خاندان پیامبر]] {{صل}} از [[حکومت اسلامی]] دست به [[حیله]] و [[نیرنگ]] فراوان زد و برخی از [[فرماندهان سپاه امام]] [[حسن مجتبی]] {{ع}} را با [[پول]] و وعدۀ [[مقام]]، خرید و بدین وسیله [[امام مجتبی]] {{ع}} را وادار به [[تسلیم]] و امضای [[قرارداد صلح]] و [[متارکه جنگ]] نمود. وی پس از آن‌که [[حکومت غاصبانه]] خود را بر [[بلاد اسلامی]] [[گسترش داد]] با [[شوکت]] و [[قدرت]] وارد [[شهر مدینه]]، پایگاه [[پیامبر اسلام]] {{صل}} شد، او در این [[شهر]] از همه سران و بزرگان [[شهر]] و [[اصحاب پیامبر]] [[دعوت]] کرد تا به [[دیدار]] او بشتابند و [[اطاعت]] و [[فرمان‌برداری]] خود را از [[حکومت]] وی اعلام دارند، از جمله افرادی که به [[ملاقات]] [[معاویه]] آمد همین بانوی بزرگوار و با [[فضیلت]]، بکاره هلالیه بود که سنین [[پیری]] را می‌گذرانید.


وقتی بکاره هلالیه وارد مجلس [[معاویه]] شد، [[مروان حکم]]، [[عمروعاص]] و [[سعید بن ابی‌العاص]] حضور داشتند، همین که چشم اطرافیان [[معاویه]] به بکاره هلالیه افتاد، او را شناختند و هر کدام به نحو تحریک‌آمیزی او را به [[معاویه]] معرفی کردند! نخست [[مروان]] به [[معاویه]] گفت: این پیرزن را می‌شناسی؟ [[معاویه]] پرسید: او کیست؟ [[مروان]] گفت: او کسی است که در [[جنگ صفین]] [[سپاهیان]] [[علی]]{{ع}} را تهییج و تحریک به [[جنگ]] با تو می‌کرد:
وقتی بکاره هلالیه وارد مجلس [[معاویه]] شد، [[مروان حکم]]، [[عمروعاص]] و [[سعید بن ابی‌العاص]] حضور داشتند، همین که چشم اطرافیان [[معاویه]] به بکاره هلالیه افتاد، او را شناختند و هر کدام به نحو تحریک‌آمیزی او را به [[معاویه]] معرفی کردند! نخست [[مروان]] به [[معاویه]] گفت: این پیرزن را می‌شناسی؟ [[معاویه]] پرسید: او کیست؟ [[مروان]] گفت: او کسی است که در [[جنگ صفین]] [[سپاهیان]] [[علی]] {{ع}} را تهییج و تحریک به [[جنگ]] با تو می‌کرد:
- ای [[زید]]، شمشیری را که در خانۀ ما، زیر [[خاک]] پنهان است بیرون بیاور.
- ای [[زید]]، شمشیری را که در خانۀ ما، زیر [[خاک]] پنهان است بیرون بیاور.


خط ۲۶: خط ۷۴:
- هر روز [[خطیب]] و سخنگویی از [[بنی‌امیه]] در جمع [[مردم]]، [[خاندان پیامبر]] را مورد [[عیب‌جویی]] و [[شماتت]] قرار میدهد.
- هر روز [[خطیب]] و سخنگویی از [[بنی‌امیه]] در جمع [[مردم]]، [[خاندان پیامبر]] را مورد [[عیب‌جویی]] و [[شماتت]] قرار میدهد.


بکاره هلالیه چون دید اطرافیان [[معاویه]] با خواندن اشعار او در [[صفین]] و غیر آن، قصد تحریک [[معاویه]] و ضربه زدن به او را دارند با همان صراحت لهجه و شهامتی که داشت بی‌درنگ خطاب به [[معاویه]] گفت: ای [[معاویه]]، سگانت را به [[جان]] من انداخته‌ای که از هر طرف به من پارس کنند! حال آن‌که عصایم کوتاه و در اثر [[پیری]] کمرم خمیده و [[بینایی]] [[چشم]] را از دست داده‌ام. آری به [[خدا]] قسم، آنچه را که می‌گویند من گفته‌ام و گفته‌های آنان را [[تکذیب]] نمی‌کنم. پس هر چه می‌خواهی بکن که بعد از [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[زندگی]] برای من هیچ ارزشی ندارد.
بکاره هلالیه چون دید اطرافیان [[معاویه]] با خواندن اشعار او در [[صفین]] و غیر آن، قصد تحریک [[معاویه]] و ضربه زدن به او را دارند با همان صراحت لهجه و شهامتی که داشت بی‌درنگ خطاب به [[معاویه]] گفت: ای [[معاویه]]، سگانت را به [[جان]] من انداخته‌ای که از هر طرف به من پارس کنند! حال آن‌که عصایم کوتاه و در اثر [[پیری]] کمرم خمیده و [[بینایی]] [[چشم]] را از دست داده‌ام. آری به [[خدا]] قسم، آنچه را که می‌گویند من گفته‌ام و گفته‌های آنان را [[تکذیب]] نمی‌کنم. پس هر چه می‌خواهی بکن که بعد از [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} [[زندگی]] برای من هیچ ارزشی ندارد.


[[محمد بن عبد ربه]] در ادامه آورده است: [[معاویه]] خندید و گفت: اینها مانع از آن نمی‌شود که نسبت به تو [[احسان]] نکنم، بنابراین حاجتت را بگو؟ بکاره هلالیه گفت: با این برخوردی که با من شد، نه، حاجتی ندارم. و فوراً از جا برخاست و رفت<ref>عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۴؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۸۹.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۸۷-۱۴۸۹.</ref>
[[محمد بن عبد ربه]] در ادامه آورده است: [[معاویه]] خندید و گفت: اینها مانع از آن نمی‌شود که نسبت به تو [[احسان]] نکنم، بنابراین حاجتت را بگو؟ بکاره هلالیه گفت: با این برخوردی که با من شد، نه، حاجتی ندارم. و فوراً از جا برخاست و رفت<ref>عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۴؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۸۹.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۸۷-۱۴۸۹.</ref>
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[بنی‌هلال]] (قبیله)
{{پایان مدخل وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۰: خط ۹۳:
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:بنی‌هلال]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۶

بکاره هلالیه
تصویر نمادین جنگ صفین
نام کاملبکاره هلالیه
جنسیتزن
از قبیلهبنی‌هلال
از اصحابامام علی
حضور در جنگجنگ صفین

مقدمه

بکاره هلالیه یکی از زنان آزاده و بانوان شجاع و حماسه سرای عرب و از یاران مخلص و موالیان راستین حضرت علی (ع) بود که در جنگ صفین با سخنرانی‌های آتشین و اشعار حماسی خود به نیروهای رزمنده سپاه امیرالمؤمنین (ع) توان تازه می‌بخشید، با این که در تاریخ و ادبیات اسلام نامی از این بانوی فداکار و پاکدامن جز ملاقاتی با معاویه از او به یادگار نمانده است در عین حال همین ملاقات روح شجاعت خواهی، صراحت لهجه، ایمان و اعتقاد راسخ او به امیرالمؤمنین (ع) را به خوبی بازگو مینماید. لذا در اینجا تنها به نقل همین داستان می‌پردازیم.[۱]

بکاره هلالیه در مجلس معاویه

معاویة بن ابی سفیان پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع) برای تسلط بر بلاد اسلامی و کنار زدن خاندان پیامبر (ص) از حکومت اسلامی دست به حیله و نیرنگ فراوان زد و برخی از فرماندهان سپاه امام حسن مجتبی (ع) را با پول و وعدۀ مقام، خرید و بدین وسیله امام مجتبی (ع) را وادار به تسلیم و امضای قرارداد صلح و متارکه جنگ نمود. وی پس از آن‌که حکومت غاصبانه خود را بر بلاد اسلامی گسترش داد با شوکت و قدرت وارد شهر مدینه، پایگاه پیامبر اسلام (ص) شد، او در این شهر از همه سران و بزرگان شهر و اصحاب پیامبر دعوت کرد تا به دیدار او بشتابند و اطاعت و فرمان‌برداری خود را از حکومت وی اعلام دارند، از جمله افرادی که به ملاقات معاویه آمد همین بانوی بزرگوار و با فضیلت، بکاره هلالیه بود که سنین پیری را می‌گذرانید.

وقتی بکاره هلالیه وارد مجلس معاویه شد، مروان حکم، عمروعاص و سعید بن ابی‌العاص حضور داشتند، همین که چشم اطرافیان معاویه به بکاره هلالیه افتاد، او را شناختند و هر کدام به نحو تحریک‌آمیزی او را به معاویه معرفی کردند! نخست مروان به معاویه گفت: این پیرزن را می‌شناسی؟ معاویه پرسید: او کیست؟ مروان گفت: او کسی است که در جنگ صفین سپاهیان علی (ع) را تهییج و تحریک به جنگ با تو می‌کرد: - ای زید، شمشیری را که در خانۀ ما، زیر خاک پنهان است بیرون بیاور.

- این شمشیر برای حوادث بزرگ پنهان شده، و امروز زمانه آن را برای جنگیدن از زیر خاک بیرون آورده است.

بعد عمرو عاص برای تحریک معاویه گفت: این همان زنی است که می‌گفت:

- آیا می‌بینی، پسر هند هوای خلافت به سرش زده است ولی هرگز چنین چیزی امکان ندارد.

- هوای نفس تو را به گمراهی کشانده و عمرو و سعید تو را به بدبختی انداخته‌اند....

در آخر سعید بن عاص گفت: ای معاویه، این همان است که می‌گفت:

-آرزو داشتم که که بمیرم و از بنی امیه کسی را بالای منبر در حال سخنرانی نبینم.

- لکن خدا مرگ مرا به تأخیر انداخت تا مواجه با شگفتی‌های روزگار شوم.

- هر روز خطیب و سخنگویی از بنی‌امیه در جمع مردم، خاندان پیامبر را مورد عیب‌جویی و شماتت قرار میدهد.

بکاره هلالیه چون دید اطرافیان معاویه با خواندن اشعار او در صفین و غیر آن، قصد تحریک معاویه و ضربه زدن به او را دارند با همان صراحت لهجه و شهامتی که داشت بی‌درنگ خطاب به معاویه گفت: ای معاویه، سگانت را به جان من انداخته‌ای که از هر طرف به من پارس کنند! حال آن‌که عصایم کوتاه و در اثر پیری کمرم خمیده و بینایی چشم را از دست داده‌ام. آری به خدا قسم، آنچه را که می‌گویند من گفته‌ام و گفته‌های آنان را تکذیب نمی‌کنم. پس هر چه می‌خواهی بکن که بعد از امیرالمؤمنین علی (ع) زندگی برای من هیچ ارزشی ندارد.

محمد بن عبد ربه در ادامه آورده است: معاویه خندید و گفت: اینها مانع از آن نمی‌شود که نسبت به تو احسان نکنم، بنابراین حاجتت را بگو؟ بکاره هلالیه گفت: با این برخوردی که با من شد، نه، حاجتی ندارم. و فوراً از جا برخاست و رفت[۲][۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۸۷.
  2. عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۴؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۸۹.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۸۷-۱۴۸۹.