رکن در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[تمایل]] پیدا کردن<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۵، ص۳۵۴.</ref>، اطمینان کردن، اعتماد کردن، گرایش یافتن<ref>بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۵۸.</ref>. اصل آن به معنای قوّه، [[قدرت]]<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۴۳۰.</ref> یا میل به چیزی با سکون و استقرار<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۲۲۳.</ref>. | [[تمایل]] پیدا کردن<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۵، ص۳۵۴.</ref>، اطمینان کردن، اعتماد کردن، گرایش یافتن<ref>بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۵۸.</ref>. اصل آن به معنای قوّه، [[قدرت]]<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۴۳۰.</ref> یا میل به چیزی با سکون و استقرار<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۲۲۳.</ref>. | ||
{{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید | {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. | ||
[[قرآن کریم]] از [[اعتماد]] به [[ظالمان]] بهشدت [[نهی]] میکند. مراد از [[اعتماد]] به [[ظالمان]]، گرایش یافتن به سوی آنهاست که این [[گرایش]] یا در [[اصل دین]] ظاهر میشود یا در [[حیات]] [[دینی]] و [[جامعه دینی]]. [[گرایش]] به [[ظالمان]] در [[اصل دین]]، یا به [[گزینش]] برخی از حقایق [[دین]] است که [[ظالمان]] از آن نفع میبرند، یا به پرده پوشی برخی حقایق [[دین]] است که افشای آنها به [[ضرر]] [[ظالمان]] است. [[گرایش]] به [[ظالمان]] در [[حیات]] و [[جامعه دینی]]، به معنای [[تساهل]] و [[پذیرش]] مداخله آنان در [[اداره امور]] [[جامعه]] از طریق [[سرپرستی]] بر امور عمومی یا ایجاد [[مودّت]] با [[ظالمان]] میباشد که موجب [[مخالطه]] و [[جامعه]] پذیری آنان و تأثیرپذیری [[جامعه]] از [[ظالمان]] در مراتب و [[شئون]] فردی و [[اجتماعی]] میگردد <ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۵۰-۵۱.</ref>. | [[قرآن کریم]] از [[اعتماد]] به [[ظالمان]] بهشدت [[نهی]] میکند. مراد از [[اعتماد]] به [[ظالمان]]، گرایش یافتن به سوی آنهاست که این [[گرایش]] یا در [[اصل دین]] ظاهر میشود یا در [[حیات]] [[دینی]] و [[جامعه دینی]]. [[گرایش]] به [[ظالمان]] در [[اصل دین]]، یا به [[گزینش]] برخی از حقایق [[دین]] است که [[ظالمان]] از آن نفع میبرند، یا به پرده پوشی برخی حقایق [[دین]] است که افشای آنها به [[ضرر]] [[ظالمان]] است. [[گرایش]] به [[ظالمان]] در [[حیات]] و [[جامعه دینی]]، به معنای [[تساهل]] و [[پذیرش]] مداخله آنان در [[اداره امور]] [[جامعه]] از طریق [[سرپرستی]] بر امور عمومی یا ایجاد [[مودّت]] با [[ظالمان]] میباشد که موجب [[مخالطه]] و [[جامعه]] پذیری آنان و تأثیرپذیری [[جامعه]] از [[ظالمان]] در مراتب و [[شئون]] فردی و [[اجتماعی]] میگردد <ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۵۰-۵۱.</ref>. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
مراد از [[گرایش]] و [[رکون]] بر آنان این است که [[مسلمانان]] [[دین حق]] خود یا [[شئون]] [[حیات]] [[دینی]] خود را بر اساس [[ظلم]] آنان بناگذاری کنند و در نتیجه در قول خود و عمل خود، مراعات [[ظلم]] و [[باطل]] آنها را بنمایند؛ نه اینکه خود به [[ظلم]] آنها [[مبتلا]] شوند که در این صورت خود از [[ظالمان]] خواهند بود <ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۵۷.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۳۱۵-۳۱۷.</ref> | مراد از [[گرایش]] و [[رکون]] بر آنان این است که [[مسلمانان]] [[دین حق]] خود یا [[شئون]] [[حیات]] [[دینی]] خود را بر اساس [[ظلم]] آنان بناگذاری کنند و در نتیجه در قول خود و عمل خود، مراعات [[ظلم]] و [[باطل]] آنها را بنمایند؛ نه اینکه خود به [[ظلم]] آنها [[مبتلا]] شوند که در این صورت خود از [[ظالمان]] خواهند بود <ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۵۷.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۳۱۵-۳۱۷.</ref> | ||
==[[رکون]]== | |||
یکی از [[دستورات]] اساسی [[اسلام]] در رابطه با برخوردِ با [[دشمن]] عدم [[وابستگی]] و رکون به آنها است. در [[قرآن]] به طور صریح و مؤکد از آن [[نهی]] شده است. {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> خود را به [[متجاوزان]] [[ستمپیشه]] وابسته نکنید و آنان را [[پشتیبان]] خویش نگیرید و پشت گرم به آنان نباشید که [[آتش]] برخواسته از [[ظلم]] و [[تجاوز]] دامنگیر شما نیز خواهد شد. | |||
رکون به معنای مصدری، عبارت از حالت تکیه کردن و [[اعتماد]] کردن و وابسته شدن به نیروی دیگری بجای اتکاء به خود و [[استقلال]] در [[ایستادگی]] در برابر دشمن. | |||
رکون به این معنا، مفهومی مقابل معنای استقلال دارد و از آنجا که نهی از رکون در [[آیه]] فوقالذکر مطلق است و هیچگونه قیدی در آن نیامده خواه ناخواه شامل رکون [[سیاسی]]، رکون نظامی و سایر انواع [[وابستگیها]] نیز میشود. | |||
به نظر میرسد مفاد آیه دربارۀ نهی از رکون در موارد زیر، غیر قابل تردید است: | |||
#کسب [[قدرت سیاسی]]، [[اقتصادی]] و نظامی از [[دشمنان]] [[متجاوز]] به نحوی که موجب سلب استقلال شده و بقای [[جامعۀ اسلامی]] متکی به [[قدرت]] [[ظالمان]] باشد. در این مورد همۀ «[[بیگانگان]] در [[دین]]» یکسانند، بلکه میتوان گفت: این [[حکم]] شامل [[مسلمان]] متجاوز نیز میشود؛ | |||
#اتکا کردن به قدرت متجاوزان و ظالمان بجای روی پا خودی ایستادن، هر چند که بالفعل کمکی از آنان به [[جامعه اسلامی]] نرسیده، ولی موجودیت جامعه اسلامی وابسته به بیگانگان باشد؛ | |||
#[[استمداد]] از «بیگانگان در دین» در حالی که اعتمادی به آنان نیست و [[بیم]] [[خیانت]]، [[فریب]] و [[پشیمانی]] میرود، هر چند که این استمداد به نحوی باشد که به استقلال جامعه اسلامی لطمهای وارد نیاورد؛ | |||
به جز موارد سهگانۀ مذکور به ویژه در جایی که استمداد از ظالمان متجاوز موجب سلب استقلال نشده و پشیمانی نیز به دنبال نداشته و تضمینهای لازم برای جلوگیری از [[خیانت]] و [[خدعه]] [[پیشبینی]] شده باشد، [[اثبات]] [[حرمت]] به استناد آیۀ [[نفی]] [[رکون]]، خالی از اشکال نیست. | |||
حرمت [[رکون به ظالم]] به خاطر پیآمدهای مفسدهانگیز آن نیست؛ بلکه خود از [[احکام]] تعبدی و تأسیسی مربوط به [[کفار]] و [[مشرکان]] است که نباید در عملیات [[جنگی]] و سایر فعالیتها از نیروی آنان استفاده شود، فرضاً در عملیات [[جهاد]] الزاماً باید جهاد توسط [[رزمندگان]] [[مؤمن]] انجام گیرد و جهاد [[غیر مسلمان]] به مثابۀ سایر [[اعمال عبادی]] وی بیثمر و [[باطل]] است. | |||
در کتاب معروف «[[صحاح]] اللغه» آمده است<ref>صحاح اللغة جوهری، ماده رکن.</ref>: | |||
رکون به معنای مصدری، عبارت از میل کردن چیزی و تسکین دادن خاطر به وسیلۀ آن است و کلمۀ رکن به بخش قویتر هر چیز و به معنای امر [[عظیم]] و به معنای [[عزت]] و منبع نیز آمده است. شبیه این سخن را در لسان العرب نیز میبینیم<ref>لسان العرب، ماده رکن.</ref>. | |||
راغب [[اصفهانی]] در مفردات مینویسد: رکن به آن قسمت گفته میشود که دلگرمی به آن قسمت معطوف باشد<ref>مفردات راغب، ماده رکن.</ref>. | |||
نویسندۀ مصباح المنیر مینویسد: رکون به معنی [[اعتماد]] است<ref>مصباح المنیر ابن اثیر، ماده رکن.</ref>. | |||
راغب اصفهانی نیز در دنبالۀ بحث در پایان به این معنی اشاره کرد و آن را صحیحتر شمرده است. | |||
استاد [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر آیه]] مینویسد: | |||
رکون به معنی صرف اعتماد نیست بلکه اعتمادی است که توأم با میل باشد و به همین جهت است که با حرف «الی» متعددی میشود نه «علی»<ref>تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۶۰ – ۵۸.</ref>. | |||
رکون به معنی [[همکاری]]، اظهار [[رضایت]]، [[دوستی]]، [[خیرخواهی]] و [[اطاعت]] است<ref>تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰.</ref>. | |||
باید رکون را با [[تفسیر]] موسع به هر نوع عملی که به نحوی موجب همکاری، [[همدلی]]، رضایت ظاهر، [[انتظار]] و چشمداشت، دوستی، خیرخواهی، اطاعت، سپردن [[اختیارات]] [[امیدواری]] است، شامل دانست که موجب تصانیف اساسی در [[روابط]] با [[ستمکاران]] میشود. | |||
مفاد [[آیه]] نفی رکون تنها بیان یک مطلب [[سیاسی]] در روابط فیمابین [[اجتماعی]] با [[ظالمان]] نیست، بلکه شامل مواردی چون [[امور اعتقادی]]، [[فکری]]، [[علمی]]، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] هم هست. | |||
[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر آیه]] مینویسد: | |||
[[رکون]] به [[ظالمان]] نوعی [[اعتماد]] به آنان است که از روی میل نسبت به آنان نشأت گرفته باشد. این [[تمایل]] ممکن است در مورد [[عقاید دینی]] آنان [[صدق]] کند مانند: آنکه بخشی از مطالب [[دینی]] آنان را به گونهای که [[نفی]] برای آنها داشته باشد، نقل کند و یا قسمتی از مطالب دینی آنان را [[پردهپوشی]] نماید، تا افشای آن زیانی به آنان نرساند و زمانی هم در مورد امور مربوط به [[زندگی]] آنان صدق میکند، از قبیل این که به آنان [[اجازه]] داده شود نوعی [[مداخله]] در [[شؤون]] زندگی [[مسلمانان]] داشته باشند و یا آن نوع رابطه دوستانه که موجب اختلاط و اثرپذیری مسلمانان شود. چنین عملکردی اگر هم [[حق]] طلبانه باشد مستلزم جست و جوی حق از راه [[باطل]] و یا [[احیای حق]] به وسیلۀ احیای باطل و بالاخره موجب نابودی حق به خاطر احیای باطل خواهد بود<ref>تفسیر المیزان، ج۹، ص۵۳.</ref>.<ref>فقه سیاسی، ج۵، ص۱۰۰ – ۹۳.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱۰۴.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] | |||
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۰۰
مقدمه
تمایل پیدا کردن[۱]، اطمینان کردن، اعتماد کردن، گرایش یافتن[۲]. اصل آن به معنای قوّه، قدرت[۳] یا میل به چیزی با سکون و استقرار[۴].
﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۵].
قرآن کریم از اعتماد به ظالمان بهشدت نهی میکند. مراد از اعتماد به ظالمان، گرایش یافتن به سوی آنهاست که این گرایش یا در اصل دین ظاهر میشود یا در حیات دینی و جامعه دینی. گرایش به ظالمان در اصل دین، یا به گزینش برخی از حقایق دین است که ظالمان از آن نفع میبرند، یا به پرده پوشی برخی حقایق دین است که افشای آنها به ضرر ظالمان است. گرایش به ظالمان در حیات و جامعه دینی، به معنای تساهل و پذیرش مداخله آنان در اداره امور جامعه از طریق سرپرستی بر امور عمومی یا ایجاد مودّت با ظالمان میباشد که موجب مخالطه و جامعه پذیری آنان و تأثیرپذیری جامعه از ظالمان در مراتب و شئون فردی و اجتماعی میگردد [۶].
مراد از ﴿الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾ که گرایش و اعتماد به آنها نهی شده است: ﴿فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾، برخی آنها را کفار و مشرکان عصر تنزیل گرفتهاند و برخی اهل کتاب را نیز به ظالمان افزودهاند؛ امّا عموم آیه دلالت بر هر ظالمی دارد، خواه کافر و خواه مسلمان؛ یعنی کسی که اعمال و نیات خود را به ظلم آلوده است.
مراد از گرایش و رکون بر آنان این است که مسلمانان دین حق خود یا شئون حیات دینی خود را بر اساس ظلم آنان بناگذاری کنند و در نتیجه در قول خود و عمل خود، مراعات ظلم و باطل آنها را بنمایند؛ نه اینکه خود به ظلم آنها مبتلا شوند که در این صورت خود از ظالمان خواهند بود [۷].[۸]
رکون
یکی از دستورات اساسی اسلام در رابطه با برخوردِ با دشمن عدم وابستگی و رکون به آنها است. در قرآن به طور صریح و مؤکد از آن نهی شده است. ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۹] خود را به متجاوزان ستمپیشه وابسته نکنید و آنان را پشتیبان خویش نگیرید و پشت گرم به آنان نباشید که آتش برخواسته از ظلم و تجاوز دامنگیر شما نیز خواهد شد. رکون به معنای مصدری، عبارت از حالت تکیه کردن و اعتماد کردن و وابسته شدن به نیروی دیگری بجای اتکاء به خود و استقلال در ایستادگی در برابر دشمن. رکون به این معنا، مفهومی مقابل معنای استقلال دارد و از آنجا که نهی از رکون در آیه فوقالذکر مطلق است و هیچگونه قیدی در آن نیامده خواه ناخواه شامل رکون سیاسی، رکون نظامی و سایر انواع وابستگیها نیز میشود. به نظر میرسد مفاد آیه دربارۀ نهی از رکون در موارد زیر، غیر قابل تردید است:
- کسب قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی از دشمنان متجاوز به نحوی که موجب سلب استقلال شده و بقای جامعۀ اسلامی متکی به قدرت ظالمان باشد. در این مورد همۀ «بیگانگان در دین» یکسانند، بلکه میتوان گفت: این حکم شامل مسلمان متجاوز نیز میشود؛
- اتکا کردن به قدرت متجاوزان و ظالمان بجای روی پا خودی ایستادن، هر چند که بالفعل کمکی از آنان به جامعه اسلامی نرسیده، ولی موجودیت جامعه اسلامی وابسته به بیگانگان باشد؛
- استمداد از «بیگانگان در دین» در حالی که اعتمادی به آنان نیست و بیم خیانت، فریب و پشیمانی میرود، هر چند که این استمداد به نحوی باشد که به استقلال جامعه اسلامی لطمهای وارد نیاورد؛
به جز موارد سهگانۀ مذکور به ویژه در جایی که استمداد از ظالمان متجاوز موجب سلب استقلال نشده و پشیمانی نیز به دنبال نداشته و تضمینهای لازم برای جلوگیری از خیانت و خدعه پیشبینی شده باشد، اثبات حرمت به استناد آیۀ نفی رکون، خالی از اشکال نیست. حرمت رکون به ظالم به خاطر پیآمدهای مفسدهانگیز آن نیست؛ بلکه خود از احکام تعبدی و تأسیسی مربوط به کفار و مشرکان است که نباید در عملیات جنگی و سایر فعالیتها از نیروی آنان استفاده شود، فرضاً در عملیات جهاد الزاماً باید جهاد توسط رزمندگان مؤمن انجام گیرد و جهاد غیر مسلمان به مثابۀ سایر اعمال عبادی وی بیثمر و باطل است.
در کتاب معروف «صحاح اللغه» آمده است[۱۰]: رکون به معنای مصدری، عبارت از میل کردن چیزی و تسکین دادن خاطر به وسیلۀ آن است و کلمۀ رکن به بخش قویتر هر چیز و به معنای امر عظیم و به معنای عزت و منبع نیز آمده است. شبیه این سخن را در لسان العرب نیز میبینیم[۱۱]. راغب اصفهانی در مفردات مینویسد: رکن به آن قسمت گفته میشود که دلگرمی به آن قسمت معطوف باشد[۱۲]. نویسندۀ مصباح المنیر مینویسد: رکون به معنی اعتماد است[۱۳]. راغب اصفهانی نیز در دنبالۀ بحث در پایان به این معنی اشاره کرد و آن را صحیحتر شمرده است.
استاد علامه طباطبایی در تفسیر آیه مینویسد: رکون به معنی صرف اعتماد نیست بلکه اعتمادی است که توأم با میل باشد و به همین جهت است که با حرف «الی» متعددی میشود نه «علی»[۱۴]. رکون به معنی همکاری، اظهار رضایت، دوستی، خیرخواهی و اطاعت است[۱۵]. باید رکون را با تفسیر موسع به هر نوع عملی که به نحوی موجب همکاری، همدلی، رضایت ظاهر، انتظار و چشمداشت، دوستی، خیرخواهی، اطاعت، سپردن اختیارات امیدواری است، شامل دانست که موجب تصانیف اساسی در روابط با ستمکاران میشود. مفاد آیه نفی رکون تنها بیان یک مطلب سیاسی در روابط فیمابین اجتماعی با ظالمان نیست، بلکه شامل مواردی چون امور اعتقادی، فکری، علمی، فرهنگی و اقتصادی هم هست. علامه طباطبایی در تفسیر آیه مینویسد: رکون به ظالمان نوعی اعتماد به آنان است که از روی میل نسبت به آنان نشأت گرفته باشد. این تمایل ممکن است در مورد عقاید دینی آنان صدق کند مانند: آنکه بخشی از مطالب دینی آنان را به گونهای که نفی برای آنها داشته باشد، نقل کند و یا قسمتی از مطالب دینی آنان را پردهپوشی نماید، تا افشای آن زیانی به آنان نرساند و زمانی هم در مورد امور مربوط به زندگی آنان صدق میکند، از قبیل این که به آنان اجازه داده شود نوعی مداخله در شؤون زندگی مسلمانان داشته باشند و یا آن نوع رابطه دوستانه که موجب اختلاط و اثرپذیری مسلمانان شود. چنین عملکردی اگر هم حق طلبانه باشد مستلزم جست و جوی حق از راه باطل و یا احیای حق به وسیلۀ احیای باطل و بالاخره موجب نابودی حق به خاطر احیای باطل خواهد بود[۱۶].[۱۷][۱۸]
منابع
پانویس
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۵، ص۳۵۴.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۵۸.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۴۳۰.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۲۲۳.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۵۰-۵۱.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۵۷.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۳۱۵-۳۱۷.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ صحاح اللغة جوهری، ماده رکن.
- ↑ لسان العرب، ماده رکن.
- ↑ مفردات راغب، ماده رکن.
- ↑ مصباح المنیر ابن اثیر، ماده رکن.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۶۰ – ۵۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۹، ص۵۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۱۰۰ – ۹۳.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱۰۴.