|
|
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عبیدالله بن ابی رافع در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عبیدالله بن ابی رافع در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} |
|
| |
|
| '''عبید الله بن ابی رافع''' کاتب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و از یاران خاص و از کارگزاران آن حضرت است. او در جنگهای [[جمل]]، [[صِفین]] و [[نهروان]]، شرکت داشت. عبید الله را از آغازگران تألیف در فرهنگ اسلامی دانسته و از برخی آثار او یاد شده است. یکی از کتابهای او عبارت است از: "قضایا أمیرالمؤمنین و تسمیة من شهد مع أمیر المؤمنین {{ع}} الجمل و صفین و النهروان من الصحابة رضی الله عنهم".
| | == آشنایی اجمالی == |
| | | پدر عبیدالله از [[موالی]] [[پیامبر]]{{صل}} بود.<ref>اسد الغابه ۵/۱۹۱.</ref> عبیدالله بن ابی رافع [[اهل]] [[مدینه]] بود<ref>الثقات ۵/۶۸.</ref> و در شمار [[تابعین]] یاد شده است.<ref>الطبقات الکبری ۲۱۱ و ۲۸۲.</ref> از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}<ref> تاریخ بغداد ۱۰/۳۰۴.</ref>، پدرش [[ابورافع]] و [[ابوهریره]] [[روایت]] کرده است و نیز افرادی مانند [[زید بن علی بن الحسین]]، [[حسن بن محمد بن حنفیه]]، [[حکم بن عتیبه]] و [[عبدالرحمن الاعرج]] و فرزندش [[محمد بن عبیدالله]] از او روایت کردهاند.<ref>تهذیب الکمال ۱۹/۳۴ و ۳۵.</ref> عبیدالله در زمره [[خواص]] [[اصحاب امیر مؤمنان علی]]{{ع}}بود.<ref>رجال البرقی ۴ رجال الطوسی ۴۷.</ref> همچنین کاتب آن حضرت<ref>الطبقات الکبری ۵/۲۸۲.</ref> در مدت [[خلافت]] ایشان در [[کوفه]]،<ref>المعارف ۱۴۵.</ref> محدثی [[امامی مذهب]]،<ref>الفهرست (طوسی) ۱۰۷.</ref> مورد [[اعتماد]]<ref>الجرح و التعدیل ۵/۳۰۷.</ref> و [[عادل]] و ضابط بود<ref>تنقیح المقال ۲/۲۳۸.</ref> و اولین کسی است که در [[مغازی]]، [[سیره]] و [[رجال]] در [[اسلام]] کتاب نوشت<ref>الذریعه ۱۷/۳۵۳.</ref> و در جنگهای [[جمل]]،<ref>فرهنگ زندگی نامهها ۱/۲۲۹.</ref> [[صفین]]<ref>رجال البرقی ۴.</ref> و [[نهروان]]<ref>تاریخ بغداد ۱۰/۳۰۴.</ref> همراه [[حضرت علی]]{{ع}} حضور داشت. از آثار او کتاب [[قضایا امیرالمؤمنین]]{{ع}}، کتاب [[تسمیة من شهد الجمل و صفین و النهروان من الصحابة]]<ref>الفهرست (طوسی) ۱۰۷.</ref> و رجال [[ابن ابی رافع]] میباشد.<ref>الذریعه ۱۰/۸۳.</ref> در سال وفاتش [[اختلاف]] است: برخی به سال ۱۰۰ هـ <ref>فرهنگ زندگی نامهها ۱/۲۲۹.</ref> برخی پس از ۱۰۰ هـ <ref>تقریب التهذیب ۱/۵۳۲.</ref> و برخی قبل از ۱۰۰ هـ نوشتهاند.<ref>تأسیس الشیعه ۲۸۱ و ۲۸۲.</ref>.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگنامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگنامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص۵۰۷ - ۵۰۸.</ref> |
| == مقدمه == | |
| عبیدالله فرزند بزرگ [[ابورافع]] است. [[آل]] [[ابورافع|ابی رافع]]، از خاندانهای بزرگ [[شیعه]]<ref>مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج۳، ص۴۰۸.</ref> و از تبار نخستین کسانی هستند که [[اسلام]] آوردند. بزرگ این [[خاندان]]، [[ابورافع]]، [[صحابی]] معروف، آزاد کرده و خدمتکار [[پیامبر اسلام]] {{صل}} بود که [[نجاشی]] او را در زمره [[سلف صالح]] برشمرده است<ref>رجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۴.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۷۰-۱۷۳.</ref> | |
| | |
| [[عبید الله]] از چهرههای درخشان [[تاریخ]] [[تشیع]]، از پیشتازان در تألیف و تدوین [[دانش]]، کاتب [[علی]] {{ع}} و از [[یاران خاص]] آن بزرگوار است. او در جنگهای [[جمل]]، [[صِفین]] و [[نهروان]]، شرکت داشت. شرححالنگاران و رجالیان، او را از آغازگران تألیف در [[فرهنگ اسلامی]] دانسته و از برخی آثار او یاد کردهاند، از جمله کتابهای: "قضایا أمیرالمؤمنین و تسمیة من شهد مع أمیر المؤمنین {{ع}} الجمل و صفین و النهروان من الصحابة رضی الله عنهم"<ref>گفتنی است که استاد محمد رضا حسینی جلالی، این کتاب ابن ابی رافع را بازسازی و منتشر کرده است (ر. ک: حوزه، ش ۳۸، تراثنا، ش ۱۵).</ref>.<ref>الغارات، ثقفی کوفی، ج۱، ص۱۱۶.</ref> کتاب اخیر، نشان [[هوشمندی]] [[عبید الله]] و [[درک]] [[استوار]] وی از وقایع و بیان کننده توجه وی به [[ثبت]] و ضبط حوادث است. [[برادر]] او ([[علی بن ابی رافع]]) نیز کاتب [[امام علی]] {{ع}} بوده است<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۸.</ref>.
| |
| | |
| [[ابورافع]] پس از [[درگذشت پیامبر]] {{صل}}، [[همراهی]] [[امام علی]] {{ع}} را [[اختیار]] کرد تا اینکه ایشان به [[خلافت]] رسید. او در ۸۵ سالگی [[زمین]] و خانهاش را در [[خیبر]] و [[مدینه]] فروخت و در رکاب امام علی {{ع}} به [[کوفه]] [[مهاجرت]] کرد. در کوفه امام علی {{ع}} او را به [[خزانه]]داری [[بیت المال]] گماشت و دو فرزندش عبیدالله و علی نیز به [[دبیری]] [[امام]] {{ع}} پرداختند. بر اساس روایتی، ابورافع تا [[روزگار]] [[امام حسن]] {{ع}} زنده بود و پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] همراه امام حسن {{ع}} به مدینه بازگشت. بزرگان این [[خانواده]] که در کتابهای [[رجال]] از آنان یاد شده است، عبارتاند از: عبیدالله بن ابی رافع و چهار پسرش [[محمد]] و عون و [[عبدالله]] و [[فضل]] و برادرش [[علی بن ابی رافع]] و نوادگانش [[عبدالرحمن بن محمد]] و عبدالله (عبیدالله) بن علی. فرزندانش عبیدالله و علی و نیز همسرش [[سلمی]] و دیگران روایتهای فراوانی را از ابورافع [[نقل]] کردهاند<ref>رجال انجاشی، نجاشی، ص۵-۶.</ref>. [[خطیب بغدادی]] چنین درباره او آورده است: "عبیدالله بن ابی رافع کاتب [[امام علی]] {{ع}} بود و در جنگ با [[خوارج]] [[نهروان]] حضور داشت و [[ثقه]] دانسته شده است<ref>الغارت، ثقفی کوفی، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. عبیدالله بن ابی رافع کتابی به نام قضایا [[امیرالمؤمنین]] نوشته است<ref>الفهرست، شیخ طوسی، ص۱۰۷.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۷۰-۱۷۳.</ref> | |
| | |
| == عبیدالله و نقل برخی از روایات و حوادث ==
| |
| === عبیدالله بن ابی رافع و [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] ===
| |
| عبیدالله بن ابی رافع داستان [[هجرت پیامبر به مدینه]] را از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] میکند. وی پس از نقل [[تصمیم]] [[مشرکان]]، چنین ادامه میدهد؛ [[جبرئیل]] به حضور [[پیامبر]] آمد و این موضوع را به ایشان خبر داد و به ایشان گفت که در آن شب پیامبر {{صل}} در خوابگاه خود نخوابد. پیامبر {{صل}} به [[علی]] {{ع}} [[دستور]] داد که آن شب را در بستر پیامبر به جای ایشان بخوابد. آن عده از [[قریش]] که [[مأمور]] انجام نقشه بودند، بر در [[خانه پیامبر]] {{صل}} جمع شده، از شکاف در نگاه میکردند و در کمین بودند و با هم [[مشورت]] میکردند که کدام یک باید اول [[حمله]] کند و چگونه آن کس را که خفته است، بکشند"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۷-۱۷۷.</ref>. [[شب هجرت]]، سپری شد و [[علی]] {{ع}} از محل پنهان شدن [[پیامبر]] {{صل}} [[آگاه]] بود و برای فراهم ساختن مقدمات [[سفر]] پیامبر لازم بود شبانه با او [[ملاقات]] کند<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۲۳۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۵۹-۶۱.</ref>. واقدی از [[عبدالله بن محمد]]، او از پدرش، او از عبیدالله بن ابی رافع و او از علی {{ع}} [[نقل]] میکند که فرموده است، چون پیامبر {{صل}} برای [[هجرت به مدینه]] از آنجا بیرون رفت [[دستور]] فرمود که من پس از ایشان در [[مکه]] باقی بمانم و امانتهایی را که از [[مردم]] پیش ایشان بود به مردم پس بدهم و به همین جهت به [[امین]]، مشهور بود. من سه [[روز]] در مکه ماندم و فقط یک روز پنهان بودم و سپس آشکار شده، از مکه بیرون آمدم و به [[خانه]] [[کلثوم بن هدم]] که پیامبر {{صل}} هم همان جا بود، وارد شدم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۱۵.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۷۵-۱۷۷.</ref>
| |
| | |
| === عبیدالله بن ابی رافع و داستان گردنبند عاریتی ===
| |
| عبیدالله بن ابی رافع میگوید: [[مسئول]] [[بیت المال]] و حسابدار [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} بودم و در بیت المال، گردنبند مرواریدی بود که در [[جنگ]] به دست آمده بود. یکی از [[دختران]] آن حضرت به من سفارش کرد که در [[بیت المال]] [[أمیر المؤمنین]] {{ع}} گردنبند مرواریدی در [[اختیار]] توست؛ من دوست دارم آن را به طور عاریه به من بدهی که در [[عید قربان]] از آن استفاده کنم. گردنبند را برای او فرستادم . امام فرمود: "آن گردنبند را چطور بدون اجازه من و بدون رضای مسلمانان به دختر من عاریه دادی؟" [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} فرمود: "همین امروز آن را به جایش برگردان؛ مبادا دیگر چنین کاری کنی که تو را [[کیفر]] خواهم کرد".
| |
| | |
| بعد فرمود: "اگر دخترم آن را به طور عاریه مضمونه از تو نگرفته بود، اولین [[زن]] [[هاشمی]] بود که دست او به سبب [[سرقت]]، [[بریده]] میشد"<ref>المناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۲، ص۱۰۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۰، ص۳۳۷.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۷۸-۱۷۹.</ref>
| |
| | |
| === عبیدالله بن ابی رافع و [[زندگی]] علوی ===
| |
| عبیدالله بن ابی رافع میگوید: یک روز [[عید]] به [[حضور امام]] [[علی]] {{ع}} رفتم. انبانی سر به مُهر آورد که در آن نان [[جوین]] بسیار خشکی بود و همان را خورد. من گفتم: ای [[امیر المؤمنین]]، چرا این انبان را مهر میکنی؟ فرمود: "بیم آن دارم که این دو پسرم چربی یا روغن زیتونی بر نانها بمالند".
| |
| | |
| جامههای او گاه با قطعه پوستی وصله خورده بود و گاه با لیف خرما و کفشهایش از لیف خرما بود. همواره کرباس [[خشن]] میپوشید و اگر آستین پیراهنش را بلند مییافت آن را با کارد میبرید و لبه آن را نمیدوخت و همواره از ساعدهای او آویخته بود و چیزی زاید به نظر میرسید. و هرگاه میخواست با نان خود خورشی بخورد، اندکی نمک یا سرکه بر آن میافزود و اگر گاه چیز دیگری بر آن میافزود، اندکی از رستنیهای [[زمین]] و گیاهان بود و هرگاه میخواست چیزی بهتر از آن بخورد به اندکی از شیر شتر [[قناعت]] میفرمود. گوشت نمیخورد مگر اندکی و با وجود این، از همه [[مردم]]، نیرومند و [[قوی]] پنجهتر بود. [[گرسنگی]] از نیروی او و [[کمخوری]]، قوای او را نمیکاست. [[علی]] {{ع}} کسی است که [[دنیا]] را [[طلاق]] داده است و با آنکه [[اموال]] از تمام سرزمینهای سلامی، جز [[شام]] به سوی او گسیل میشد، همه را میان مردم پخش میکرد "<ref>ینابیع الموده، قندوزی، ص۱۵۰؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۱، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۸۳.</ref>
| |
| | |
| === عبیدالله بن ابی رافع و [[نقل]] ماجراها ===
| |
| عبیدالله ماجرای [[انتخاب]] [[بقیع]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۰۳.</ref>، [[جنگ]] [[امام علی]] {{ع}} در [[بدر]]<ref>سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۳، ص۴۹.</ref> و [[احد]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۵۱۴.</ref>، [[اذان]] [[رسول خدا]] {{صل}} در [[گوش]] [[حسنین]]<ref>دلائل النبوة، بیهقی، ج۱، ص۲۲۸.</ref>، [[سرمه کشیدن]] [[پیامبر]] {{صل}}<ref>تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۱، ص۵۰۹.</ref>، مبدأ [[تاریخ]]<ref>منهاج البراعه، خوئی، ج۱۵، ص۱۶۵.</ref>، [[حدیث ثقلین]]<ref>عبقات الانوار، میر حامد حسین، ج۱۸، ص۲۶۹.</ref> و قطیفه پیامبر {{صل}}<ref>امتناع الاسماع، مقریزی، ج۱۴، ص۵۸۵.</ref> را بیان کرده است<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>.
| |
| | |
| == عبیدالله بن ابی رافع و نویسندگی ==
| |
| عبیدالله بن ابی رافع برای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نامههای زیادی نوشت که میتوان به [[نامه]] [[امام علی]] {{ع}} به [[محمد بن ابوبکر]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۵۵۶ (با تصرف)؛ تاریخ الخمیس، دیار بکری، ج۲، ص۲۸۳.</ref> و [[نوشتن]] جواب نامه [[معاویه]]<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۷۱.</ref> اشاره کرد<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۸۱.</ref>.
| |
| | |
| == مأموریت عبیدالله بن ابی رافع ==
| |
| روزی [[امام علی]] {{ع}} به نویسنده خود عبیدالله بن ابی رافع [[دستور]] دادند که ده تن از [[اصحاب]] [[وفادار]] و مورد اعتمادم را برای انجام کاری [[دعوت]] کن.آنان حاضر شدند و حضرت به ایشان فرمود: "این [[نامه]] را بگیرید و عبیدالله بن ابی رافع آن را هر [[جمعه]] برای [[مردم]] بخواند و شما حاضر باشید و اگر کسی بر آن ایرادی وارد کرد شما با [[کتاب خدا]] پاسخ دهید و [[انصاف]] را مراعات کنید".
| |
| | |
| حضرت در ادامه [[نامه]] به [[اختلافات]] بین [[قریش]] و [[انصار]] در [[انتخاب خلیفه]] اشاره کرده، استدلالهای آنان را بر ادعایشان [[نقل]] و سپس [[دلیل]] [[سکوت]] خود را در برابر جریان جدید بازگو میکنند. حضرت درباره [[حکومت]] [[سه خلیفه]] نیز توضیحاتی میدهند و از نبود شیوه واحدی برای انتخاب خلیفه گله و به این نکته اشاره میکنند که وجه مشترک هر سه حکومت، حذف [[امام]] از دایره حکومت و کنار راندن از مسائل [[سیاسی]] [[جامعه]] بود و به تناسب این بحث، به [[حق]] ویژه خود برای حکومت و [[زمامداری]] [[مسلمانان]] اشاره کرده، جریان [[غدیر خم]] را شاهدی گویا بر این حق میدانند: "چابک به سوی جهاد رهسپار شوید و [[سستی]] نکنید که [[خوار]] و تیره [[روز]] و زیان کار میشوید. کسی مرد جنگ است که بیدار و هشیار باشد و در [[خواب]] نیز چشمش بیدار باشد. بدانید که افراد [[ضعیف]] در معرض آسیب خطر هستند و اگر کسی [[جهاد در راه خدا]] را خوش نداشته باشد زیان دیده و حقیر میشود. به خدا سوگند، اگر خدا را [[یاری]] کنید، خدا نیز شما را یاری دهد، و قدمهای شما را [[استوار]] گرداند"<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳، ص۲۶-۲۷ (به صورت خلاصه) به نقل از کشف المحجة لثمرة المهجة سید بن طاووس.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۸۹-۱۹۴.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |
خط ۴۳: |
خط ۱۲: |
| * [[صالح بن عبیدالله بن ابی رافع]] (فرزند) | | * [[صالح بن عبیدالله بن ابی رافع]] (فرزند) |
| * [[فضل بن عبیدالله بن ابی رافع]] (فرزند) | | * [[فضل بن عبیدالله بن ابی رافع]] (فرزند) |
| | * [[محمد بن عبیدالله بن ابی رافع]] (فرزند) |
| * [[حسن بن ابی رافع]] (نواده) | | * [[حسن بن ابی رافع]] (نواده) |
| * [[حسن بن علی بن ابی رافع]] (برادر زاده) | | * [[حسن بن علی بن ابی رافع]] (برادر زاده) |
خط ۵۲: |
خط ۲۲: |
| == منابع == | | == منابع == |
| {{منابع}} | | {{منابع}} |
| # [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | | # [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱''']] |
| # [[پرونده:1100356.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[عبیدالله بن ابی رافع قبطی (مقاله)|مقاله «عبیدالله بن ابی رافع قبطی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶''']]
| |
| {{پایان منابع}} | | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
خط ۶۱: |
خط ۳۰: |
| {{یاران امام علی}} | | {{یاران امام علی}} |
|
| |
|
| [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
| |
| [[رده:اعلام]] | | [[رده:اعلام]] |
| [[رده:اصحاب امام علی]] | | [[رده:اصحاب امام علی]] |