بحث:عصمت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی ==
=== معنای لغوی ===
=== معناشناسی لغوی ===
{{اصلی|عصمت در لغت}}
=== معنای اصطلاحی ===
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: {{متن قرآن|وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ}} والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
[[عصمت]] در لغت به معنای [[پرهیز]]، [[حفظ]] کردن و نگه‌داشتن است و در اصطلاح مقصود از [[عصمت پیامبران]] این است که [[پیامبران]] به وسیلۀ [[قوه]] یا ملکه‌ای که [[خداوند]] در وجوشان نهادینه کرده از صدور هرگونه [[گناه]]، [[خطا]] و اشتباهی مصون هستند<ref>ر. ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۱۲۸.</ref>.


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
== عصمت پیامبر از نگاه قرآن ==
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
{{اصلی|عصمت پیامبر خاتم در قرآن}}
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین [[متکلم]] [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. [[متکلمان امامیه]] به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
با ضمیمه کردن برخی از [[آیات]] به یکدیگر، می‌توان دلالت [[قرآن]] را بر [[عصمت انبیا]] دریافت:
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>
# بر اساس آیۀ {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref> [[شیطان]] در [[بندگان]] [[مخلص]] نمی‌تواند نفوذ کند، از طرفی، [[پیامبران الهی]] با توجه به این [[آیه]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[الهی]] اند: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>، بنابراین ترکیب دو [[آیه]] می‌‌تواند بیانگر [[عصمت پیامبران]] باشد. نکته ای که در این [[آیه]] وجود دارد اینکه منظور از نفوذناپذیری [[پیامبران]] توسط [[شیاطین]] این نیست که آنان ([[شیاطین]]) هیچگونه عملی را برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] انجام نداند، بلکه منظور این است که تمام نقشه‌های [[شیطانی]] برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] با توجه به ارادۀ [[قوی]] آنها [[شکست]] خورد<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]]، ص ۱۴۸-۱۵۳.</ref>.  
# [[پیامبران الهی]] مشمول [[هدایت]] خاص [[الهی]] بوده‌اند: {{متن قرآن|وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۷ ـ ۸۸</ref> در جای دیگر، به این [[حقیقت]] اشاره می‌کند که مشمولان [[هدایت]] خاص [[الهی]] هیچ‌گاه در معرض [[گمراهی]] و [[ضلالت]] قرار نمی‌گیرند: {{متن قرآن|أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ}}<ref>«آیا خداوند بنده خویش را بسنده نیست؟ و تو را از کسانی جز او می‌ترسانند و هر کس را خداوند گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۶ ـ ۳۷</ref> از آنجا که [[ارتکاب گناه]] از مصادیق [[گمراهی]] است، این [[آیات]] نیز بیانگر [[عصمت پیامبران]] است<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]]، ص ۱۴۸-۱۵۳.</ref>.


== اندیشه عصمت [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در [[اسلام]] ==
== مباحث عصمت پیامبر ==
ریشه‌های [[اندیشه]] [[عصمت پیامبر خاتم]]  به [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات اسلامی]] باز می‌گردد. با این حال، [[اختلافات]] بسیاری پیرامون این مسأله، [[ضرورت]] و گستره آن در پیامبر،  پیش و پس از تصدی [[منصب نبوت]] در میان [[پیروان]] [[مذاهب مختلف اسلامی]] به چشم می‌خورد که به نوع نگاه و باور ایشان به اصل مساله [[عصمت پیامبران]] باز می‌گردد.
=== منشأ عصمت (عوامل و اسباب) ===
=== ضرورت عصمت پیامبر ===
=== گستره عصمت پیامبر ===
==== گستره زمانی ====
==== گستره متعلق (ابعاد عصمت) ====
===== نخست: عصمت عقیدتی =====
===== دوم: عصمت در دریافت و حفظ و ابلاغ وحی =====
===== سوم: عصمت عملی =====
====== عصمت از گناه ======
====== عصمت از اشتباه و خطا ======


=== دیدگاه [[پیروان]] مذاهب اسلامی حول [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} ===
====== عصمت از سهو نسیان ======
==== [[عصمت]] در اندیشه [[متکلمان]] امامیه ====
=== اثبات عصمت پیامبر ===
متکلمان امامیه عصمت را شرط لازم نبوت دانسته و پیامبر خاتم را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع گناه، نسیان، خطا،  اشتباه و حتی ترک اولی معصوم می‌دانند.<ref>نک: ابن قبه، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۹۵-۹۴؛ مفید محمدبن محمد بن نعمان، وقعة الجمل، ص۷۷؛ همو، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.</ref><ref>محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸</ref>.


=== دیدگاه [[پیروان]] مذاهب اهل سنت حول [[عصمت پیامبر خاتم]] ===
== عدم تضاد بین [[اختیار]] و [[عصمت پیامبران]] ==
مشهور متکمان اهل سنت به اصل [[معصوم]] بودن [[انبیا]]{{ع}} [[باور]] دارند با این حال در گستره عصمت انبیا میان پیروان [[مذاهب]] مختلف اهل سنت، اختلافات بسیاری وجود دارد و به طور کلی هیچ‌یک از [[پیروان]] [[مذاهب اهل سنت]] در بحث [[عصمت]]، قائل به عصمت مطلق [[انبیا]]{{ع}} از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]]، قبل یا بعد از [[نبوت]] نیستند. جستاری در کلمات و اقوال پیروان دیگر مذاهب اسلامی گویای آن است که از منطر ایشان تفاوت چندانی در بحث عصمت میان پیامبر خاتم با سایر انبیای الهی وجود ندارد.
برخی [[گمان]] کرده‌اند [[عصمت پیامبران]] با [[اختیار]] آنان منافات دارد، زیرا زمانی که مصون بودن [[پیامبران]] از هر [[گناه]] و خطایی به سبب ملکه یا قوۀ خدادای باشد می‌‌توان نتیجه گرفت که آنان مجبورند در برابر [[گناه]] و [[اشتباه]]، [[معصوم]] یا مصون بمانند، و فرض [[اختیار]] در برابر این ملکه و قوۀ [[الهی]]، فرض بی موردی است. این عده بر همین مبنا [[مدح]] کردن [[پیامبران]] برای دوری از گناهانشان را امری [[بیهوده]] و لغو دانسته و معتقدند [[پیامبران]] در [[روز قیامت]] در برابر [[پرهیز]] از گناهانشان مستحق هیچگونه جزای خیری نیستند. ریشه این اشکال به عدم [[تبیین]] درست ملکه و قوۀ [[نفسانی]] است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص ۹۰-۹۲.</ref>.  
برخی از حنفی‌ها با طرح ادعای اجماع، انبیا را از ارتکاب عمدی کذب و کفر، تبلیغ احکام شرع و ارشاد امت، معصوم دانسته و در عین حال آنها را از ارتکاب سهوی گناهان صغیره و حتی کبیره معصوم ندانسته‌اند.<ref>سعدالدین [[مسعود بن عمر تفتازانی]]، «شرح العقائد النسفیة»، ص۱۲۷.</ref>.


برخی دیگر همچون اشاعره بر این باورند که خطای [[پیامبران]] از روی [[سهو]] و [[نسیان]] اشکالی ندارد و پیش از [[نبوت]]، [[ارتکاب گناه]] [[کبیره]] نیز از آنان جایز است. <ref>الجسر الطرابلسی، حسین بن محمد، «الحصون الحمیدیة للمحافظة علی العقائد الاسلامیة»، ص۴۹.</ref>.
اما عده ای منظور از ملکۀ [[نفسانی]] را [[علم]] داشتن [[پیامبر]] به تمام موضوعات [[دینی]] از جمله دریافت و [[ابلاغ]] [[کلام]] [[وحی]] می‌‌دانند و دلیلشان بر [[آگاهی]] [[پیامبران]] نسبت به مسائل [[دینی]] که مقدمۀ [[عصمت]] است اینکه اگر [[پیامبران]] نسبت به دریافت و [[ابلاغ وحی]] دچار [[خطا]] و [[اشتباه]] شوند، [[نقض غرض]] و مایۀ [[انحراف]] [[انسان‌ها]] خواهد شد، زیرا معنا ندارد [[خدای حکیم]] راه [[سعادت]] و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] را در [[اختیار]] کسی قرار دهد که اطمینانی برای دریافت و [[ابلاغ وحی]] در وجود او نمی‌بیند. بنابراین عصمتی که زاییدۀ [[علم]] و [[آگاهی]] باشد، نمی‌تواند منافاتی با مقولۀ [[اختیار]] داشته باشد، چراکه [[پیامبر]] باید از اراده‌ای [[قوی]] برخوردار باشد تا در انتقال [[پیام الهی]] تحت تأثیر [[هوای نفس]] و [[شیطان]] قرار نگیرد و این مطلب [[اثبات]] کنندۀ [[اختیار]] و ارادۀ [[پیامبران]] همراه با عصمتشان است<ref>ر. ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۱۲۸.</ref>.  


وجود انبوهی از روایات منافی با عصمت پیامبر خاتم{{صل}} که زشت‌ترین و سخیف‌ترین گناهان و گاه منکرات را به آن حضرت نسبت می‌دهند در متون و منابع روایی، کلامی، تفسیری و تاریخی اهل سنت، حاکی از اعتماد آنها به راویان این احادیث و در نتیجه پذیرش مضمون آن روایات یعنی عدم عصمت پیامبر خاتم از گناه، نسیان، اشتباه و فراموشی است. هر چند برخی از ایشان همچون حشویه پا را این نیز فراتر نهاده و حتی [[کذب]] در [[شریعت]] را برای انبیا در هر حالی (مخفیانه یا آشکارا) جایز می‌دانند<ref>علم الهدی، سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۱۱.</ref> چه اینکه [[حشویه]] نه تنها صدور اقسام کبائر و صغائر را به صورت مطلق (عمدا یا سهوا، قبل از دوران [[بعثت]] یا پس از آن) از [[انبیا]]{{ع}} روا می‌دانند. بلکه با استناد به برخی [[اخبار]] موهن، صدور [[معاصی]] را نیز از [[انبیاء]]{{عم}} به [[اثبات]] می‌رسانند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۱، ص۹۰؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]].</ref>.
== عصمت پیامبر مرکب از [[موهبت]] و اکتساب ==
باید توجه داشت [[عصمت پیامبران]] مرکب از امر اکتسابی و امر موهبتی است؛ موهبتی است به این [[دلیل]] که [[حکما]] و [[فلاسفه]] عصمت پیامبر را چنین [[تفسیر]] کردند، ملکه [[عصمت]] محصول صفای [[فطرت]] و [[علم ویژه]] [[پیامبر]] به [[صفات خداوند]] و پیامدهای [[اعمال]] است که هرگز [[میل به گناه]] در او پدیدار نخواهد شد. با توجه به این نگاه بخش موهبتی [[عصمت پیامبران]] یعنی [[علم]] و [[فطرت]] در تعریف عصمت پیامبر نشان داده می‌‌شود؛ اما بخش دیگر [[عصمت پیامبران]] [[امر]] اکتسابی است، چرا که وقتی [[پیامبران]] با توجه به علمشان، نزدیک به [[گناه]] و [[خطا]] نمی‌شوند، به خاطر امر اکتسابی یعنی [[اراده]] و اختیارشان برای مقابله با [[گناه]] است.


== [[منشأ عصمت پیامبر خاتم]] ==
البته برخی هم قایل شده‌اند [[عصمت]] ترکیبی از عناصر چهارگانه است:
{{اصلی|منشأ عصمت}}
# در نفس یا [[بدن]] خاصیت و ملکه‌ای است که [[مانع]] [[گناه]] شود.
در اینکه منشأ عصمت چیست و چه عامل یا عواملی موجب می‌شود تا [[معصومان]] در [[مقام]] عمل به [[اختیار]] خود آلودگی‌ها را ترک کنند و از [[خطا]] و [[نسیان]] نیز در [[امان]] باشند، دیدگاه‌های مختلفی از سوی [[متکلمان]] [[اسلامی]] مطرح شده است:
# [[علم]] به [[بدی]] و [[زشتی]] [[گناه]] [[مانع]] از [[گناه]] شود.
# '''[[اجتماع]] چهار عنصر:''' برخی معتقدند اجتماع چهار عنصر موجب پیدایشِ صفت عصمت ([[لطف]] خفی) می‌شود که عبارت‌اند از: وجود خاصیتی در نفس یا [[بدن]] [[معصوم]]؛ [[علم]] و [[یقین]] نسبت به [[زیان‌ها]] و [[مفاسد]] [[معاصی]] و فوائد [[طاعات]]؛ [[وحی]] یا [[الهام]] مستمرّ به معصومان، [[بینش]] ایشان نسبت به [[حقیقت]] [[معاصی]] و [[طاعات]] را موکد و عمیق می‌سازد؛ توجه به اینکه در صورت [[ترک اولی]] و راجح، مورد مواخذه و [[سخت‌گیری]] [[الهی]] قرار خواهد گرفت<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.</ref>.
# این [[علوم]] از طریق [[وحی به معصوم]] می‌رسد.
# '''[[علم خاص]]:''' بسیاری از [[اندیشوران اسلامی]]، [[منشأ عصمت]] را نوعی خاصّ از [[علم]] و [[آگاهی]] می‏دانند<ref>طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.</ref>.
# [[معصوم]] در ترک اولی یا [[نسیان]]، [[عقاب]] می‌شود. اجتماع این عوامل چهارگانه، [[صدور گناه]] از [[معصوم]] را معدوم و محال می‌‌کند<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]]، ص ۱۳۴-۱۳۷.</ref>.
# '''علم و [[اراده]]:''' برخی دیگر [[عصمت]] را معلول علم و اراده [[معصومان]] دانسته‌اند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمدتقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)| آموزش عقاید]]، ص۲۰۵.</ref>.
# '''اراده [[قوی]] و [[حسن انتخاب]]:''' برخی عصمت را زاییده [[اراده قوی]] و حسن انتخاب می‌‌دانند<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[فلسفه وحی و نبوت (کتاب)|فلسفه وحی و نبوت]]، ص۲۱۰.</ref>.
# '''تمامیت [[عقل]]:''' برخی از [[حکمای الهی]]، تامّ و کامل بودن «[[قوّه عقل]]» را ریشه و منبع «عصمت» شمرده‏‌اند<ref>لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه می‏‌نویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّت‌های او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر می‏‌شود تا یکی از قوّت‌های او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.</ref>.
# '''مجموع علل طبیعی، [[انسانی]] و الوهی:''' برخی دیگر هم مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی همچون [[وراثت]]، [[لطف الهی]]، [[تربیت]] [[خانواده]] و... را منشأ عصمت می‌دانند<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۵۰-۵۴.</ref>.


== [[گستره عصمت پیامبر خاتم]] ==
== تقسیم‌بندی [[عصمت پیامبران]] ==
{{اصلی|گستره عصمت}}
عصمت پیامبر در دو حوزه [[عام و خاص]] تقسیم‌بندی می‌‌شود:
[[گستره عصمت پیامبر خاتم]] به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.
# '''[[عصمت]] عام:''' یعنی [[عصمت]] از [[ارتکاب گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] در امور فردی و [[اجتماعی]]: در روایتی [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ زیر آنها پاک‌شدگان و معصومند، [[گناه]] نمی‌کنند و راه کج نمی‌روند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمی‌شوند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً}}؛ الخصال، ص ۳۹۹. </ref>.<ref>ر. ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۱۲۹.</ref> درباره این نوع از [[عصمت]] بین [[مذاهب]] مختلف [[اختلاف]] نظر وجود دارد:
=== گستره زمانی ===
## برخی قائلند [[ارتکاب گناهان]] کبیره از سوی [[پیامبران]]، قبل از [[بعثت]] آنان، ممکن است.
در گستره زمانی، عصمت [[پیامبر خاتم]] به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت و از [[زمان]] تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود
## برخی دیگر می‌‌گویند: [[ارتکاب گناهان]] صغیره‌ای که سبب [[نفرت]] [[مردم]] نشود ممکن است چه قبل از [[بعثت]] و چه بعد از آن.
# '''عصمت پیش از تصدی منصب ([[نبوت]]):''' بحث از [[قلمرو عصمت]] [[پیامبر خاتم]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و پس از آن تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت پیامبر و امام بوده است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹.</ref>. با این وجود جستاری در کلمات و آراء متکلمان امامیه حاکی از اعتقاد ایشان به عصمت آن حضرت در این مرحله است.
## عده ای مانند [[امامیه]] معتقدند [[انبیاء الهی]] [[عصمت]] مطلق در تمام زمینه‌ها دارند. در بین [[مذاهب]] مختلف، عصمتی که مورد [[پذیرش]] تمامی [[مذاهب]] است [[عصمت پیامبران]] از [[گناهان کبیره]] از جمله [[شرک]]، [[کفر]]، [[کذب]] و [[تحریف]] عمدی پس از [[نبوت]] است. [[امامیه]] و [[معتزله]] معتقدند [[پیامبران]] به صورت سهوی در زمان نبوتشان [[مبتلا]] به [[گناهان کبیره]] نمی‌شوند؛ عده ای از [[معتزله]] و [[اشاعره]]، [[عصمت]] از [[گناهان]] صغیره را حتی به صورت سهوی، پس از [[نبوت]]، برای [[پیامبران]] لازم می‌دانند و چنین [[استدلال]] کرده‌اند: اولاً: در حقیقتِ [[گناه صغیره]] و کبیره اختلافی وجود ندارد، ثانیاً: [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] به تمام [[اعمال]] [[پیامبر]] اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی [[احتجاج]] می‌‌کردند با این حساب چگونه می‌‌شود تمامی [[اعمال]] [[پیامبر]] [[معصومانه]] نباشد؛ اما برخی از [[اشاعره]] و [[معتزله]] [[عصمت از گناه]] را قبل از [[نبوت]] خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم نمی‌دانند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص ۹۵-۹۷.</ref>. همچنین [[عصمت از خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] در انجام [[تکالیف دینی]] و [[اجرای احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، نوع دیگری از [[عصمت]] است که وجودش ضروری است؛ زیرا رسیدن [[پیامبران]] به [[هدف بعثت]]، مستلزم این است که [[پیامبران]] در تمام جهات، مورد [[اطمینان]] و [[اعتماد]] [[مردم]] باشند و اگر این [[اعتماد]] به [[دلیل]] عدم عصمت پیامبر در یک حوزه از [[مردم]] سلب شود در حوزه‌های دیگر هم [[مردم]] به پیامبرانشان [[اعتماد]] نمی‌کنند و این امر موجب [[نقض]] [[هدف بعثت]] [[انبیاء]] خواهد شد. بنابراین [[پیامبران]] در تمام موارد، اعم از موادی که موجب [[خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] می‌‌شود و همچنین در موارد [[اجرای احکام الهی]] و امور فردی و [[اجتماعی]] که منوط به [[عصمت]] آنان است باید [[معصوم]] باشند<ref>ر. ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|آموزش کلام اسلامی ج۲]]، ص ۷۹ و ۸۰.</ref>.
# '''عصمت پس از تصدی منصب (نبوت):''' یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، [[ضرورت عصمت پیامبر خاتم]] از [[گناه]] پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم{{ع}} مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۲.</ref>. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: عصمت در تلقی و [[ابلاغ وحی]]؛ عصمت در [[تفسیر]] و [[تبیین وحی]]؛ [[عصمت از اشتباه]]، [[خطا]] و [[فراموشی]] در انجام [[تکالیف]] شخصی و [[اجتماعی]] و [[عصمت از گناه]].
# '''[[عصمت]] خاص:''' یعنی [[عصمت از خطا]] و [[فراموشی]] در دریافت و [[ابلاغ وحی]]؛ در این امور [[پیامبر]] باید [[معارف]] را به طور صحیح دریافت و ضبط کند تا بتواند [[احکام الهی]] را در امور فردی و [[اجتماعی]] جاری کند<ref>ر. ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۰۱-۲۰۳. </ref>. به اینگونه [[عصمت]]، [[عصمت]] در امور [[وحیانی]] می‌‌گویند. این نوع [[عصمت]] به دو بخش تقسیم می‌‌شود:
## [[عصمت در تلقی وحی]]: یعنی خود [[پیامبر]] باید [[وحی]] را بدون [[خطا]] اخذ کند و این مربوط به [[قوای ادراکی]] [[پیامبر]] است که [[وحی]] را درست متوجه بشود.
## [[عصمت در تبلیغ وحی]]: به زبان [[پیامبر]] مربوط است و باید [[وحی]] را به گونۀ صحیح به دیگران انتقال دهد، این دو مرحله از [[عصمت]]، به خود [[وحی]] و [[عصمت]] [[وحیانی]] [[پیامبران]] مربوط می‌شود<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|آموزش کلام اسلامی ج۲]]، ص ۷۹ و ۸۰.</ref>.


=== گستره متعلق (ابعاد [[عصمت]]) ===
== [[عصمت رسول خدا]] {{صل}} در گفتار ==
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که [[پیامبر خاتم]]{{ع}} در آنها [[معصوم]] است. به بیان دیگر می‌‌توان [[عصمت پیامبر خاتم]] را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:
[[عقل]] دلالت می‌کند که [[خداوند]] برای رساندن [[انسان‌ها]] به [[هدف آفرینش]] و برای اینکه [[نقض غرض]] در [[آفرینش انسان]] پیدا نشود، باید پیامبرانی را بفرستد تا [[راه و رسم]] رسیدن به هدف آفرینش را برای [[انسان]] بیان کنند. این انسان‌ها ابتدا باید خود این راه را طی کرده باشند، تا بتوانند دیگران را به [[درستی]] [[راهنمایی]] کنند. بنابر این نباید برای [[پیامبر]]، در بیان سخن خداوند، هیچ نوع [[اشتباه]]، [[سهو]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و... رخ دهد؛
زیرا در آن صورت [[اعتماد]] [[مردم]] از او سلب شده و نمی‌توانند سخنان او را بپذیرند. [[عصمت]] در این مرتبه و [[میزان]] تنها با [[امداد غیبی]] به وجود می‌آید و استمرار پیدا می‌کند. بر این اساس خداوند عصمت رسول خدا {{صل}} را، در [[مقام]] گفتار، چنین [[تأیید]] می‌کند:
{{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۱-۵.</ref>.<ref>[[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[آیات ولایت در قرآن ج۱ (کتاب)|آیات ولایت در قرآن ج۱]]، ص ۵۳.</ref>


==== [[عصمت عملی]] ====
== عصمت رسول خدا {{صل}} در [[رفتار]] ==
# '''[[عصمت از گناهان]] صغیره و کبیره، پیش یا پس از دریافت منصب:''' تمامی متکلمان [[شیعه]] [[پیامبران خاتم]] را از انجام کلیه [[گناهان]] صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای [[متکلمان]] [[اهل سنت]] در این بحث اختلافاتی میان اصل [[عصمت پیامبر خاتم]] از گناهان قبل از رسیدن به [[مقام نبوت]] و نیز در جواز یا عدم جواز [[ارتکاب گناهان]] صغیره پس از [[تصدی]] [[نبوت]]، وجود داشته است.<ref>[[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[عصمت امامان شیعه (مقاله)|عصمت امامان شیعه]]، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۱۹.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} نه تنها [[واسطه میان خدا و خلق]] خداست، بلکه [[الگوی رفتاری]] [[مسلمانان]] است. بنابر این او نه تنها در مقام گفتار، بلکه در رفتار خود نیز باید از هر گونه اشتباه، خطا، سهو، نسیان و... به دور باشد؛ چنان که در آیاتی به آن اشاره شده است. به این [[آیات]] توجه کنید:
# '''[[عصمت از سهو]]:''' [[مرحوم صدوق]] به همراه استاد خود [[ابن ولید]]، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، [[اسهاء]] از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از [[اشتباه]] در [[نماز]]<ref>ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref>را [[نفی]] می‌کند. اما پس از او مرحوم [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم می‌داند. روشن است که اعتقاد به عصمت امام از سهو که جانشین پیامبر خاتم است به طریق اولی مستلزم اعتقاد به عصمت خود پیامبر خواهد بود.
{{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بی‌گمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) می‌چشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمی‌یافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.</ref>.
# '''[[عصمت از نسیان]]:''' فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[انبیا]]{{ع}} باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.</ref> می‌فهماند که [[رسول]] به‌گونه‌ای [[وحی|وحی الهی]] را دریافت و [[ابلاغ]] می‌کند که [[اشتباه]] و [[فراموشی]] در آن رخ نمی‌دهد. اگر رسول در گرفتن [[وحی]]، [[حفظ وحی]] و [[تبلیغ]] آن مصونیت نداشته باشد. غرض [[خداوند]] یعنی ابلاغ [[رسالت]] حاصل نمی‌شود.
# '''[[عصمت از ترک اولی]] و [[ترک مستحبات]]:''' مسأله [[عصمت]] از ترک مستحبات و [[ترک اولی]] هر چند با برخی [[روایت‌ها]] قابل [[استنباط]] است اما در منابع [[کلامی]] [[امامیه]] تا [[زمان]] مرحوم [[شیخ مفید]] مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی [[متکلمان]] متأخر، فراهم آورد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۷۰.</ref>


==== [[عصمت علمی]] ====
این [[آیات]] درباره مذاکراتی است که عده‌ای از [[کفار]] با [[رسول خدا]] {{صل}} داشتند و در ضمن مذاکرات پیشنهادهایی درباره [[همراهی]] خود با رسول خدا {{صل}} ارائه کرده بودند. با اینکه رسول خدا {{صل}} آن پیشنهادها را نپذیرفته بود و تنها در [[اندیشه]] و [[فکر]] اندک تمایلی پیدا کرده بود<ref>الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۲۹۹.</ref>، خداوندی که از سرّ و [[نهان]] [[آگاه]] است، همین مقدار را هم برای [[رسول]] خود نپسندیده، و آن [[حضرت]] را از آن بازداشت.
مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا [[پیامبر]] یا امام در نظریاتی که ارائه می‌‌کند، از اشتباه [[معصوم]] است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی پیامبر یا امام با واقع مطابق است؟ این بخش از عصمت نیز می‌‌تواند دارای انواع زیر باشد:
بر این اساس، [[سنت رسول خدا]] {{صل}} نیز «[[لازم الاتباع]]» است و بر [[مسلمانان]] است که آن حضرت را [[اسوه]] و [[الگو]] قرار داده و به او [[تأسی]] کنند تا بتوانند [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] را به دست آوردند و [[مقام]] [[خلیفه]] اللهی خود را باز یابند.<ref>[[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[آیات ولایت در قرآن ج۱ (کتاب)|آیات ولایت در قرآن ج۱]]، ص ۵۴.</ref>
# '''[[عصمت از اشتباه]] در [[تبیین دین]] پیش یا پس از دریافت منصب:''' از آنجا که جامعه شیعی و نیز [[اندیشمندان مسلمان]]، یکی از [[اهداف]] نصب پیامبر و امام را تبیین دین می‌دانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که پیامبر و امام، ضرورتا از اشتباه در تبیین دین معصوم است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۵.</ref>.
# '''عصمت از اشتباه در نظریات [[علمی]] غیر [[دینی]] پیش یا پس از دریافت منصب:''' غالب متکلمان امامیه در پنج قرن نخست، به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی نکرده‌اند، لکن از نظریات آنان درباره مسأله [[علم امام]] دست کم می‌توان به لوازم نظریه‌شان در این بخش نیز دست یافت. چه اینکه در میان متکلمان تنها مرحوم [[طبری]] و سدآبادی، علم امام را مطلق دانسته‌اند<ref>ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.</ref>. از این رو می‌توان آنان را بر این [[باور]] دانست که [[امام]] از [[اشتباه]] در نظریات غیر [[دینی]] [[معصوم]] است.
# '''عصمت از اشتباه در امور عادی [[زندگی]] پیش یا پس از دریافت منصب:''' به نظر می‌رسد تبیین این مسأله در عصر [[امامان معصوم]]{{ع}}، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. در هر حال باید گفت فضای [[حاکم]] بر جامعه شیعی، تا پایان [[قرن پنجم هجری]] بر معصوم دانستن [[پیامبر]] و امام از اشتباه در امور عادی [[استوار]] نبوده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۴.</ref>.


== [[ضرورت]] و امکان [[عصمت پیامبر خاتم]] ==
== پانویس ==
بحث از ضرورت و امکان عصمت پیامبر خاتم{{صل}}، به بحث ضرورت و امکان عصمت پیامبران باز می‌گردد؛ به همین جهت در ادامه به اصل بحث ضرورت و امکان عصمت پیامبران می‌پردازیم.
{{پانویس}}
{{اصلی|ضرورت عصمت}}
=== امکان عصمت ===
==== [[ادله]] امکان عصمت برای عموم افراد [[بشر]] ====
برخی معاصرین دستیابی به برخی درجات عصمت را برای عموم افراد بشر ممکن دانسته و به ادله‌ای همچون امکان ذاتی<ref>در توضیح این دلیل گفته شده که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و [[امتناع]] آن برای [[انسان]] وجود ندارد لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.</ref> و برخی عمومات [[قرآنی]] دال بر این موضوع، استناد کرده‌اند<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...}}، «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد»... سوره انفال، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}، «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}، «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>.<ref>به عنوان نمونه: [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] می‌فرماید: “انسان می‌تواند با [[ریاضت]] [[شرعی]] و [[تهذیب نفس]]، به [[مقام عصمت]] دست یابد. عصمت، منحصر در [[انبیاء]] و [[امامان]] نیست، البته هر [[پیغمبر]] یا امامی باید [[معصوم]] باشد ولی هر معصومی [[پیامبر]] یا [[امام]] نیست” تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲؛ آیت‌الله [[معرفت]] نیز می‌فرماید: “هر [[انسانی]] اگر خود را از همه [[گناهان]] وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، [[خداوند]] نیز [[قلب سلیم]] شخص را به [[نور]] فروزان خود تابناک می‌فرماید و او را مشمول عنایت خاص خود قرار می‌دهد؛ لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در [[انبیا]] و امامان منحصر سازیم و دلیل این مطلب، آیات و روایات است” تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.</ref>
 
=== [[ضرورت عصمت]] ===
بحث از ضرورت عصمت پس از بحث امکان [[عصمت]] مطرح می‌گردد. هر چند بهره‌مندی از برخی اقسام و درجات مختلف عصمت برای عموم افراد [[بشر]] به تناسب جایگاه هر فرد و تقوای او امری ممکن است اما برخورداری از درجات عالیه آنکه شامل [[عصمت عملی]] و [[علمی]] می‌شود تنها برای [[حجت‌های الهی]] اعم از انبیا و [[امامان معصوم]]{{ع}}، ممکن بلکه امری لازم و ضروری است.
 
=== [[ضرورت عصمت پیامبران]] ===
{{اصلی|ضرورت عصمت پیامبران}}
[[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] [[هدایت]] نوع بشر در [[سایه]] [[دستورات الهی]] است و مقتضای این هدف آن است که پیام‌های خداوند از مرحله صدور تا مرحله وصول به [[مردم]]، از هرگونه [[تحریف]] و دستبرد عمدی و [[سهوی]] مصون باشد و سالم و دست نخورده به دست مردم برسد تا هیچ گونه [[شک]] و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات [[پیامبران]] نباشد، به گونه ای که سخن آنها را سخن [[خدا]]، و تعلیمات آنها را [[تعلیمات الهی]] بدانند، تا از [[جان]] و [[دل]] آنها را بپذیرند، و صد درصد در برابر آن [[تسلیم]] باشند، و به آن [[اعتماد]] کنند.
 
اگر پیامبران از [[گناه]] و [[خطا]] معصوم نباشند احتمال [[دروغ]] و تحریف [[حقایق]] و خطا و [[اشتباه]]، در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل [[اعتماد]] نخواهد بود<ref>ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۷، ص۱۸۵.</ref>. به علاوه در صورت [[معصوم]] نبودن [[پیامبران]] مسأله [[اتمام حجّت]] نیز حاصل نمی‌شود؛ زیرا همیشه بهانه ای در دست [[مخالفان]] خواهد بود که عدم [[پیروی]] از [[تعلیمات پیامبر]] به خاطر احتمال [[دروغ]] و [[کذب]] و یا [[خطا]] و [[اشتباه]] بوده است.
 
== [[اثبات عصمت پیامبر خاتم]] ==
=== براهین عقلی ===
==== [[قاعده لطف]] ====
==== [[معجزه]] ====
==== [[روشن بینی]] درونی [[پیامبران]] ====
==== [[برهان وجوب اطاعت از پیامبران]] ====
==== [[برهان تسلسل]] ====
==== [[برهان حفظ شریعت]] ====
==== [[برهان خلف]] ====
=== ادله نقلی ===
====ادله قرآنی ====
===== [[آیات]] منحصر در عصمت [[پیامبران]] =====
# عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[پیامبران]]
# اصطفای [[الهی]] [[پیامبران]]
# امر به اطاعت تام و مطلق از [[پیامبران]]
# معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی حسنه
# [[اتمام حجت]] هدف از [[بعثت پیامبران]]
===== آیات منحصر در [[عصمت پیامبر خاتم]] =====
# خبر از دوری [[پیامبر خاتم]] از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]]
# امر به [[اطاعت]] مطلق از [[پیامبر خاتم]]
# معرفی [[پیامبر خاتم]] به عنوان الگوی [[حسنه]]
# تاکید بر عدم صدور [[فراموشی]] از [[پیامبر خاتم]]
 
== کارکردهای [[عصمت پیامبر خاتم]] ==
=== [[حجیت کتاب خدا]] ===
=== [[حجیت سنت]] ===
=== [[حجیت سیره]] ===
 
== [[شبهات]] عصمت ==
=== آیات نافی عصمت [[پیامبر خاتم]] ===
 
== جمع‌بندی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۰

معناشناسی

معناشناسی لغوی

معنای اصطلاحی

عصمت در لغت به معنای پرهیز، حفظ کردن و نگه‌داشتن است و در اصطلاح مقصود از عصمت پیامبران این است که پیامبران به وسیلۀ قوه یا ملکه‌ای که خداوند در وجوشان نهادینه کرده از صدور هرگونه گناه، خطا و اشتباهی مصون هستند[۱].

عصمت پیامبر از نگاه قرآن

با ضمیمه کردن برخی از آیات به یکدیگر، می‌توان دلالت قرآن را بر عصمت انبیا دریافت:

  1. بر اساس آیۀ قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۲] شیطان در بندگان مخلص نمی‌تواند نفوذ کند، از طرفی، پیامبران الهی با توجه به این آیه از بندگان مخلَص الهی اند: إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ[۳]، بنابراین ترکیب دو آیه می‌‌تواند بیانگر عصمت پیامبران باشد. نکته ای که در این آیه وجود دارد اینکه منظور از نفوذناپذیری پیامبران توسط شیاطین این نیست که آنان (شیاطین) هیچگونه عملی را برای گمراهی پیامبران انجام نداند، بلکه منظور این است که تمام نقشه‌های شیطانی برای گمراهی پیامبران با توجه به ارادۀ قوی آنها شکست خورد[۴].
  2. پیامبران الهی مشمول هدایت خاص الهی بوده‌اند: وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۵] در جای دیگر، به این حقیقت اشاره می‌کند که مشمولان هدایت خاص الهی هیچ‌گاه در معرض گمراهی و ضلالت قرار نمی‌گیرند: أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ[۶] از آنجا که ارتکاب گناه از مصادیق گمراهی است، این آیات نیز بیانگر عصمت پیامبران است[۷].

مباحث عصمت پیامبر

منشأ عصمت (عوامل و اسباب)

ضرورت عصمت پیامبر

گستره عصمت پیامبر

گستره زمانی

گستره متعلق (ابعاد عصمت)

نخست: عصمت عقیدتی
دوم: عصمت در دریافت و حفظ و ابلاغ وحی
سوم: عصمت عملی
عصمت از گناه
عصمت از اشتباه و خطا
عصمت از سهو نسیان

اثبات عصمت پیامبر

عدم تضاد بین اختیار و عصمت پیامبران

برخی گمان کرده‌اند عصمت پیامبران با اختیار آنان منافات دارد، زیرا زمانی که مصون بودن پیامبران از هر گناه و خطایی به سبب ملکه یا قوۀ خدادای باشد می‌‌توان نتیجه گرفت که آنان مجبورند در برابر گناه و اشتباه، معصوم یا مصون بمانند، و فرض اختیار در برابر این ملکه و قوۀ الهی، فرض بی موردی است. این عده بر همین مبنا مدح کردن پیامبران برای دوری از گناهانشان را امری بیهوده و لغو دانسته و معتقدند پیامبران در روز قیامت در برابر پرهیز از گناهانشان مستحق هیچگونه جزای خیری نیستند. ریشه این اشکال به عدم تبیین درست ملکه و قوۀ نفسانی است[۸].

اما عده ای منظور از ملکۀ نفسانی را علم داشتن پیامبر به تمام موضوعات دینی از جمله دریافت و ابلاغ کلام وحی می‌‌دانند و دلیلشان بر آگاهی پیامبران نسبت به مسائل دینی که مقدمۀ عصمت است اینکه اگر پیامبران نسبت به دریافت و ابلاغ وحی دچار خطا و اشتباه شوند، نقض غرض و مایۀ انحراف انسان‌ها خواهد شد، زیرا معنا ندارد خدای حکیم راه سعادت و هدایت انسان‌ها را در اختیار کسی قرار دهد که اطمینانی برای دریافت و ابلاغ وحی در وجود او نمی‌بیند. بنابراین عصمتی که زاییدۀ علم و آگاهی باشد، نمی‌تواند منافاتی با مقولۀ اختیار داشته باشد، چراکه پیامبر باید از اراده‌ای قوی برخوردار باشد تا در انتقال پیام الهی تحت تأثیر هوای نفس و شیطان قرار نگیرد و این مطلب اثبات کنندۀ اختیار و ارادۀ پیامبران همراه با عصمتشان است[۹].

عصمت پیامبر مرکب از موهبت و اکتساب

باید توجه داشت عصمت پیامبران مرکب از امر اکتسابی و امر موهبتی است؛ موهبتی است به این دلیل که حکما و فلاسفه عصمت پیامبر را چنین تفسیر کردند، ملکه عصمت محصول صفای فطرت و علم ویژه پیامبر به صفات خداوند و پیامدهای اعمال است که هرگز میل به گناه در او پدیدار نخواهد شد. با توجه به این نگاه بخش موهبتی عصمت پیامبران یعنی علم و فطرت در تعریف عصمت پیامبر نشان داده می‌‌شود؛ اما بخش دیگر عصمت پیامبران امر اکتسابی است، چرا که وقتی پیامبران با توجه به علمشان، نزدیک به گناه و خطا نمی‌شوند، به خاطر امر اکتسابی یعنی اراده و اختیارشان برای مقابله با گناه است.

البته برخی هم قایل شده‌اند عصمت ترکیبی از عناصر چهارگانه است:

  1. در نفس یا بدن خاصیت و ملکه‌ای است که مانع گناه شود.
  2. علم به بدی و زشتی گناه مانع از گناه شود.
  3. این علوم از طریق وحی به معصوم می‌رسد.
  4. معصوم در ترک اولی یا نسیان، عقاب می‌شود. اجتماع این عوامل چهارگانه، صدور گناه از معصوم را معدوم و محال می‌‌کند[۱۰].

تقسیم‌بندی عصمت پیامبران

عصمت پیامبر در دو حوزه عام و خاص تقسیم‌بندی می‌‌شود:

  1. عصمت عام: یعنی عصمت از ارتکاب گناه، خطا و اشتباه در امور فردی و اجتماعی: در روایتی امام باقر (ع) فرمودند: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ زیر آنها پاک‌شدگان و معصومند، گناه نمی‌کنند و راه کج نمی‌روند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمی‌شوند»[۱۱].[۱۲] درباره این نوع از عصمت بین مذاهب مختلف اختلاف نظر وجود دارد:
    1. برخی قائلند ارتکاب گناهان کبیره از سوی پیامبران، قبل از بعثت آنان، ممکن است.
    2. برخی دیگر می‌‌گویند: ارتکاب گناهان صغیره‌ای که سبب نفرت مردم نشود ممکن است چه قبل از بعثت و چه بعد از آن.
    3. عده ای مانند امامیه معتقدند انبیاء الهی عصمت مطلق در تمام زمینه‌ها دارند. در بین مذاهب مختلف، عصمتی که مورد پذیرش تمامی مذاهب است عصمت پیامبران از گناهان کبیره از جمله شرک، کفر، کذب و تحریف عمدی پس از نبوت است. امامیه و معتزله معتقدند پیامبران به صورت سهوی در زمان نبوتشان مبتلا به گناهان کبیره نمی‌شوند؛ عده ای از معتزله و اشاعره، عصمت از گناهان صغیره را حتی به صورت سهوی، پس از نبوت، برای پیامبران لازم می‌دانند و چنین استدلال کرده‌اند: اولاً: در حقیقتِ گناه صغیره و کبیره اختلافی وجود ندارد، ثانیاً: مسلمانان صدر اسلام به تمام اعمال پیامبر اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی احتجاج می‌‌کردند با این حساب چگونه می‌‌شود تمامی اعمال پیامبر معصومانه نباشد؛ اما برخی از اشاعره و معتزله عصمت از گناه را قبل از نبوت خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم نمی‌دانند[۱۳]. همچنین عصمت از خطا و سهو و نسیان در انجام تکالیف دینی و اجرای احکام فردی و اجتماعی، نوع دیگری از عصمت است که وجودش ضروری است؛ زیرا رسیدن پیامبران به هدف بعثت، مستلزم این است که پیامبران در تمام جهات، مورد اطمینان و اعتماد مردم باشند و اگر این اعتماد به دلیل عدم عصمت پیامبر در یک حوزه از مردم سلب شود در حوزه‌های دیگر هم مردم به پیامبرانشان اعتماد نمی‌کنند و این امر موجب نقض هدف بعثت انبیاء خواهد شد. بنابراین پیامبران در تمام موارد، اعم از موادی که موجب خطا و سهو و نسیان می‌‌شود و همچنین در موارد اجرای احکام الهی و امور فردی و اجتماعی که منوط به عصمت آنان است باید معصوم باشند[۱۴].
  2. عصمت خاص: یعنی عصمت از خطا و فراموشی در دریافت و ابلاغ وحی؛ در این امور پیامبر باید معارف را به طور صحیح دریافت و ضبط کند تا بتواند احکام الهی را در امور فردی و اجتماعی جاری کند[۱۵]. به اینگونه عصمت، عصمت در امور وحیانی می‌‌گویند. این نوع عصمت به دو بخش تقسیم می‌‌شود:
    1. عصمت در تلقی وحی: یعنی خود پیامبر باید وحی را بدون خطا اخذ کند و این مربوط به قوای ادراکی پیامبر است که وحی را درست متوجه بشود.
    2. عصمت در تبلیغ وحی: به زبان پیامبر مربوط است و باید وحی را به گونۀ صحیح به دیگران انتقال دهد، این دو مرحله از عصمت، به خود وحی و عصمت وحیانی پیامبران مربوط می‌شود[۱۶].

عصمت رسول خدا (ص) در گفتار

عقل دلالت می‌کند که خداوند برای رساندن انسان‌ها به هدف آفرینش و برای اینکه نقض غرض در آفرینش انسان پیدا نشود، باید پیامبرانی را بفرستد تا راه و رسم رسیدن به هدف آفرینش را برای انسان بیان کنند. این انسان‌ها ابتدا باید خود این راه را طی کرده باشند، تا بتوانند دیگران را به درستی راهنمایی کنند. بنابر این نباید برای پیامبر، در بیان سخن خداوند، هیچ نوع اشتباه، سهو، نسیان، خطا و... رخ دهد؛ زیرا در آن صورت اعتماد مردم از او سلب شده و نمی‌توانند سخنان او را بپذیرند. عصمت در این مرتبه و میزان تنها با امداد غیبی به وجود می‌آید و استمرار پیدا می‌کند. بر این اساس خداوند عصمت رسول خدا (ص) را، در مقام گفتار، چنین تأیید می‌کند: وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى[۱۷].[۱۸]

عصمت رسول خدا (ص) در رفتار

رسول خدا (ص) نه تنها واسطه میان خدا و خلق خداست، بلکه الگوی رفتاری مسلمانان است. بنابر این او نه تنها در مقام گفتار، بلکه در رفتار خود نیز باید از هر گونه اشتباه، خطا، سهو، نسیان و... به دور باشد؛ چنان که در آیاتی به آن اشاره شده است. به این آیات توجه کنید: وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا[۱۹].

این آیات درباره مذاکراتی است که عده‌ای از کفار با رسول خدا (ص) داشتند و در ضمن مذاکرات پیشنهادهایی درباره همراهی خود با رسول خدا (ص) ارائه کرده بودند. با اینکه رسول خدا (ص) آن پیشنهادها را نپذیرفته بود و تنها در اندیشه و فکر اندک تمایلی پیدا کرده بود[۲۰]، خداوندی که از سرّ و نهان آگاه است، همین مقدار را هم برای رسول خود نپسندیده، و آن حضرت را از آن بازداشت. بر این اساس، سنت رسول خدا (ص) نیز «لازم الاتباع» است و بر مسلمانان است که آن حضرت را اسوه و الگو قرار داده و به او تأسی کنند تا بتوانند سعادت دنیا و آخرت را به دست آوردند و مقام خلیفه اللهی خود را باز یابند.[۲۱]

پانویس

  1. ر. ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.
  2. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳
  3. «و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.
  4. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۴۸-۱۵۳.
  5. «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۷ ـ ۸۸
  6. «آیا خداوند بنده خویش را بسنده نیست؟ و تو را از کسانی جز او می‌ترسانند و هر کس را خداوند گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۶ ـ ۳۷
  7. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۴۸-۱۵۳.
  8. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۹۰-۹۲.
  9. ر. ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.
  10. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۴-۱۳۷.
  11. «إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً»؛ الخصال، ص ۳۹۹.
  12. ر. ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۹.
  13. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۹۵-۹۷.
  14. ر. ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ص ۷۹ و ۸۰.
  15. ر. ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی، ص ۲۰۱-۲۰۳.
  16. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ص ۷۹ و ۸۰.
  17. «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۱-۵.
  18. مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۵۳.
  19. «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بی‌گمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) می‌چشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمی‌یافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.
  20. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۲۹۹.
  21. مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۵۴.