وهب بن وهب قرشی مدنی اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[وهب بن وهب قرشی مدنی اسدی در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}


== مقدمه ==
== آشنایی اجمالی ==
راوی‌ای که [[امام رضا]] {{ع}} او را دروغگوی به [[خدا]]، [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] {{عم}} معرفی کرده است<ref>اختبار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۹۷.</ref>. [[ابوالبختری وهب بن وهب بن کثیر بن عبدالله بن زمعة بن اسود بن مطلب بن اسد بن عبدالعزی بن قصی قرشی مدنی اسدی]]، [[فقیه]]، [[مورخ]]، عالم به [[علم]] انساب<ref>الفهرست، ابن دیم، ص۱۱۳؛ معجم الأدباء، ج۱۹، ص۲۶۰.</ref> و از [[محدثان]] مشهور [[اهل سنت]] بود<ref>الفهرست، طوسی، ص۲۵۶؛ الرجال، ابن‌غضائری، ص۱۰۰.</ref>. وی در [[مدینه]] زاده شد و [[رشد]] یافت؛ اما بعدها به [[بغداد]] [[مهاجرت]] کرد<ref>معجم المؤلفین، ج۱۳، ص۱۷۴.</ref>. مادرش [[عبده]]، دختر [[علی بن یزید]] از [[بنی‌هاشم]] و جده‌اش [[زینب]]، دختر [[عقیل بن ابی‌طالب]] بود<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۸۱.</ref>. بنا به [[نقلی]]، [[امام صادق]] {{ع}} با [[مادر]] او [[ازدواج]] کرده بود<ref>رجال النجاشی، ج۲، ص۳۹۱؛ خلاصة الأقوال، ص۴۱۴.</ref>. گویا از همین رو به حلقه [[شاگردان]] و [[راویان]] امام صادق {{ع}} پیوسته<ref>رجال الطوسی، ص۳۲۷.</ref> و [[روایات]] فراوانی از آن [[حضرت]] نقل کرده است<ref>قرب الإسناد، ص۱۳۰-۱۵۸.</ref>. گرچه در روایتی، امام صادق {{ع}}، پیشنهاد ازدواج با مادر ابوالبختری را نپذیرفته است<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۹۸.</ref>. او همچنین از بسیاری از محدثان اهل سنت همانند [[هشام بن عروه]]، [[عبیدالله بن عمر]]، [[ابن‌جریج]]<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۸۱.</ref>، [[ثور بن یزید]] و ابن‌عجلان<ref>میزان الاعتدال، ج۵، ص۳۵۳.</ref> [[روایت]] دارد. محدثان و راویان بسیاری از [[اهل شام]] و [[عراق]]<ref>کتاب المجروحین، ج۲، ص۷۴.</ref> از [[شیعه]]، همچون [[محمد بن ابی عمیر]]، [[محمد بن خالد برقی]]، [[احمد بن محمد بن خالد]]، [[سندی بن محمد]]<ref>معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۴۰.</ref>، و از اهل سنت، [[رجاء بن سهل صنعانی]]، [[قاسم بن سعید بن مسیب بن شریک]]<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۸۱.</ref>، [[مسیب بن واضح]]، [[ربیع بن ثعلب]] و [[نوح بن هیثم]] از ابوالبختری روایت کرده‌اند<ref>میزان الاعتدال، ج۵، ص۳۵۳.</ref>. وی تألیفات و نوشته‌هایی پدید آورد که عبارت‌اند از: مولد [[أمیر المؤمنین]] {{ع}} و [[خبره]] مع النبی {{صل}}<ref>الفهرست، طوسی، ص۱۷۳.</ref>، صفات النبی {{صل}}<ref>رجال النجاشی، ج۲، ص۳۹۱.</ref>، [[فضائل]] الأنصار، [[نسب]] ولد [[اسماعیل بن ابراهیم]] {{ع}}، الرایات، [[طسم]] و جریس، الفضائل الکبیر<ref>الفهرست، ابن‌ندیم، ص۱۱۳.</ref>، و کتاب الحدیث<ref>الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۶ ص۳۷۰.</ref>.
[[ابوالبختری وهب بن وهب بن وهب بن کثیر بن عبدالله قرشی مدنی اسدی]]، مشهور به [[ابوالبختری]]  
از شاگردان<ref>رجال الطوسی ۳۲۷.</ref> و [[راویان امام صادق]]{{ع}} می‌باشد. بنا به [[نقلی]]، [[امام]] با مادر او [[ازدواج]] کرده بود.<ref>رجال النجاشی ۲/۳۹۱.</ref> از [[هشام بن عروه]]،[[عبیدالله بن عمر]]، [[ابن جریج]]،<ref>تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.</ref> [[ثور بن یزید]] و [[ابن عجلان]]<ref>میزان الاعتدال ۵/۳۵۳.</ref> نیز [[روایت]] کرده است. [[راویان]] زیادی از [[اهل شام]] و عراقیون<ref>المجروحین ۲/۷۴.</ref> از [[شیعه]] همچون [[محمد بن ابی عمیر]]، [[محمد بن خالد برقی]]، [[احمد بن محمد بن خالد]]، [[سندی بن محمد]]،<ref>معجم رجال الحدیث ۲۱/۴۰.</ref> [[رجاء بن سهل صنعانی]]، [[قاسم بن سعید بن مسیب بن شریک]]،<ref>تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.</ref> [[مسیب بن واضح]]، [[ربیع بن ثعلب]] و [[نوح بن هیثم]]<ref>میزان الاعتدال ۵/۳۵۳.</ref> از ابوالبختری روایت کرده‌اند.


پس از اقامت [[ابوالبختری]] در [[بغداد]]، [[هارون‌الرشید]] ابتدا او را مدتی [[قاضی]] اردوگاه نظامی [[مهدی]] قرار داد. سپس [[عزل]] کرد و پس از [[بکار بن عبدالله زبیری]]، [[والی مدینه]] قرار داد. [[قضاوت]] [[مدینه]] پس از [[هشام بن عبدالله بن عکرمه]] را هم به او سپرد. سال‌ها بعد، وقتی [[محمد امین]] او را از این منصب‌ها عزل کرد، به بغداد برگشت<ref>المعارف، ابن‌قتیبه، ص۵۹۰؛ أخبار القضاة، ج۱، ص۲۴۳-۲۵۴.</ref>. شاید ابوالبختری در [[عهد]] [[هارون]]، [[قاضی القضاة]] بغداد هم بوده است. چون در همان ایام که هارون الرشید [[تصمیم]] گرفته بود تا [[امان‌نامه]] خود به [[یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی]] {{ع}} را که در [[سال ۱۷۶ ق]] در [[دیلم]] [[قیام]] کرد و با امان‌نامه دست‌نویس هارون به [[صلح]] [[راضی]] شد، نادیده بگیرد، ابوالبختری به کمک هارون آمد. هارون که پیش‌تر نتوانسته بود در مدینه از [[مالک بن انس]] و ابن‌دراوردی مجوز [[نقض]] [[پیمان‌نامه]] خود را بگیرد، ابتدا از فقهای احضار شده از جمله [[محمد بن حسن]] [[کوفی]] و [[حسن بن زیاد لؤلؤی]] درباره امان‌نامه پرسید. آنان پس از بررسی گفتند که چنین امانی قابل نقض نیست. در این هنگام، ابوالبختری امان‌نامه را گرفت و به دلیل ایجاد [[تفرقه]] و کشتن افراد به دست یحیی، امان‌نامه را نقض شده و [[خون]] او را هدر اعلام کرد. هارون گفت: تو قاضی القضاة هستی و به [[حکم]] آن عالم‌تری. بعد هم امان‌نامه را پاره کرد. ابوالبختری هم بر آن آب دهان انداخت<ref>المنتظم، ج۹، ص۱۶؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۵۹.</ref> و یک میلیون و ششصد هزار [[درهم]] جایزه گرفت<ref>قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۵۹.</ref>. ابوالبختری در اواخر [[عمر]] به همراه هارون سفری به [[ری]]<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۸۱.</ref> کرد، مدتی نیز در [[شهر]] صیدا در ساحل [[فلسطین]] [[سکونت]] داشت<ref>کتاب المجروحین، ج۲، ص۷۴.</ref> و در نهایت در سال ۲۰۰ یا به [[نقلی]] ۱۹۹ ق در بغداد درگذشت<ref>المعارف، ابن‌قتیبه، ص۵۹۰؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۸۱.</ref>.
وی از [[فقهای اهل سنت]]، [[مورخ]] و عالم به [[علم]] [[انساب]] بود<ref>الفهرست (الندیم) ۱۱۳ معجم الادباء ۱۹/۲۶۰.</ref> که در [[مدینه]] زاده شد و [[رشد]] یافت، سپس به [[بغداد]] رفته و مقیم شد.<ref>معجم المؤلفین ۱۳/۱۷۴.</ref> مادرش [[عبده]]، دختر [[علی بن یزید]] از [[بنی هاشم]] و جده‌اش دختر [[عقیل بن ابی طالب]] بود. <ref>تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.</ref> او از معدود افرادی است که علمای [[فریقین]] در [[کذاب]]، [[جعال]] و [[ضعیف]] بودنش [[اتفاق نظر]] دارند. ابوالبختری در [[جعل حدیث]] و [[دروغگویی]] [[جسور]] بود<ref>لسان المیزان ۶/۲۳۱.</ref> و به دستور [[هارون الرشید]] روایت [[جعل]] می‌‌کرد<ref>رجال النجاشی ۲/۳۹۱.</ref> و به افراد [[موثق]] همانند [[امام صادق]]{{ع}} نسبت می‌‌داد.<ref>تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱ لسان المیزان ۶/۲۳۱.</ref> به گفته بعضی، [[پول]] می‌‌گرفت و هر شب زیر [[نور]] چراغ [[حدیث]] جعل می‌‌کرد. [[اهل سنت]] اغلب وی را [[خبیث]] و [[متروک الحدیث]] می‌‌دانند. [[احمد بن حنبل]] او را دروغگوترین [[مردم]] می‌‌داند.<ref>لسان المیزان ۶/۲۳۱.</ref> [[عثمان بن ابی شیبه]] می‌‌گوید که ابوالبختری در [[روز قیامت]] به شکل [[دجّال]] [[مبعوث]] خواهد شد،<ref>تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.</ref> اما برخی از [[علمای شیعه]] در عین [[حال]] که او را کذاب توصیف کرده‌اند، همه [[روایات]] وی از امام صادق{{ع}} را مورد [[اعتماد]] دانسته‌اند.<ref>معجم رجال الحدیث ۱۹/۲۱۱، به نقل از ابن غضائری.</ref> [[هارون]] ابتدا او را [[قاضی]] اردوگاه نظامی [[مهدی]] قرار داد و سپس [[عزل]] کرد و پس از [[بکار بن عبدالله زبیری]]، [[والی مدینه]] قرار داد و در ضمن، امور [[قضاوت]] پس از [[هشام بن عبدالله بن عکرمه]] را هم به او واگذار نمود. وقتی [[محمد امین]] او را از این منصب‌ها عزل کرد، به [[بغداد]] برگشت.<ref>المعارف ۵۹۰ اخبار القضاة ۲۴۳ ـ ۲۵۴.</ref> او به همراه هارون سفری به [[ری]] نیز داشته است.<ref>تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.</ref> در اواخر [[عمر]]، مدتی نیز به [[شهر]] صیدا در [[ساحل]] [[فلسطین]] منتقل شده بود.<ref>المجروحین ۲/۷۴.</ref> ظاهراً زمانی هم [[قاضی القضاة]] بغداد بوده است و در همان ایام که هارون الرشید تصمیم گرفته بود تا [[امان نامه]] خود به [[یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی]]{{عم}} را که در [[دیلم]] به سال ۱۷۶ هـ [[قیام]] کرد و با امان نامه دستنویس هارون به [[صلح]] [[راضی]] شده بود، نادیده بگیرد، [[ابوالبختری]] به کمک هارون آمد. هارون ابتدا از [[محمد بن حسن کوفی]] که [[فقیه]] بود، در مورد امان نامه سؤال کرد، او گفت که اگر کسی [[امان]] داده شد دیگر در امان است. سپس [[خلیفه]] از ابوالبختری خواست تا امان نامه را بررسی کند و او با دلایلی امان نامه را نقض شده اعلام کرد. هارون گفت: تو قاضی القضاة هستی و به [[حکم]] آن عالم تری، و امان نامه را پاره کرد و ابوالبختری بر آن آب دهان انداخت.<ref>المنتظم ۹/۱۶.</ref> ابوالبختری تألیفاتی داشته است که از آن جمله می‌‌توان آثار ذیل را نام برد: مولد امیرالمؤمنین{{ع}} و خبره مع النبی{{صل}} <ref>الفهرست (طوسی) ۱۷۳.</ref> صفات النبی{{صل}}<ref>رجال النجاشی ۲/۳۹۱.</ref> فضائل الانصار نسب ولد اسماعیل بن ابراهیم{{ع}} الرایات طسم و جریس الفضائل الکبیر<ref>الفهرست (الندیم) ۱۱۳.</ref> و کتاب الحدیث.<ref>الذریعه ۶/۳۷۰.</ref> سرانجام در سال ۲۰۰ یا به [[نقلی]] ۱۹۹ هـ در بغداد درگذشت.<ref>المعارف ۵۹۰ تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.</ref>.<ref>[[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]]، ج۱، ص۸۱۵.</ref>


ابوالبختری از معدود افرادی است که [[علمای شیعه]] و [[سنی]] در [[کذاب]]، جعال و [[ضعیف]] بودنش [[اتفاق نظر]] دارند. وی در [[جعل حدیث]] و [[دروغگویی]] [[جسور]] بود<ref>لسان المیزان، ج۶، ص۲۳۱.</ref> و به [[دستور]] خلفایی چون [[هارون الرشید]](۱۹۳- ۱۷۰ق) [[روایت]] [[جعل]] می‌کرد<ref>رجال النجاشی، ج۲، ص۳۹۱.</ref> و به افراد موثقی همانند [[امام صادق]] {{ع}} نسبت می‌داد<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۸۱؛ لسان المیزان، ج۶ ص۲۳۱.</ref>. از همین رو، [[امام رضا]] {{ع}}، [[ابوالبختری]] را دروغگوی به [[خدا]]، [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] {{عم}} معرفی کرده است<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۹۷.</ref>. [[فضل بن شاذان]] هم او را دروغ‌گوترین فرد روی [[زمین]] خوانده است<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۹۷.</ref> و ابن‌غضائری می‌گوید به تمام روایت‌های او از امام صادق {{ع}} نمی‌شود [[اعتماد]] کرد<ref>الرجال، ابن‌غضائری، ص۱۰۰.</ref>. برخی این سخن ابن‌غضائری را دلیل غیر معتبر بودن کلیه [[روایات]] او دانسته‌اند<ref>قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۵۸.</ref>. در بعضی منابع عبارت {{عربی|أحاديث كلّها لا يوثق بها}} به [[اشتباه]] تبدیل به {{عربی|يوثق بها}} شده و نتیجه عکس گرفته شده است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۳۲.</ref>. به سبب دروغ‌هایی که به امام صادق {{ع}} نسبت می‌داد، معافی تیمی شاعر در این باره [[شعر]] سروده است<ref>الغدیر، ج۵، ص۳۱۱.</ref>.
==جستارهای وابسته==
 
*[[عبده بنت علی بن یزید]] (مادر)
[[اهل سنت]]، اغلب وی را [[خبیث]] و [[متروک الحدیث]] می‌دانند و [[احمد بن حنبل]] او را دروغ‌گوترین [[مردم]] می‌داند. به گفته برخی رجالیون سنی، او [[پول]] می‌گرفت و هر شب زیر [[نور]] چراغ [[حدیث]] جعل می‌کرد<ref>لسان المیزان، ج۶ ص۲۳۱.</ref>. [[عثمان]] بن ابی‌شیبه نیز می‌گوید که ابوالبختری در [[روز قیامت]] به شکل [[دجال]] [[مبعوث]] خواهد شد<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۸۱.</ref>.<ref>منابع: أخبار القضاة، محمد بن خلف وکیع (۳۰۶ق)، بیروت، عالم الکتب، بی تا، اختیار معرفة الرجال، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تصحیح و تعلیق: میرداماد استرآبادی، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم، مؤسسة آل البیت {{ع}} لإحیاء التراث، اول، ۱۳۶۳ش، تاریخ بغداد أو مدینة السلام، احمد بن علی معروف به خطیب بغدادی (۴۶۳ق)، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۷ق؛ خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال، حسن بن یوسف معروف به علامه حلی (۷۲۶ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة نشر الفقاهة، اول، ۱۴۱۷ق، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، محمد محسن بن علی منزوی معروف به آقابزرگ تهرانی (۱۳۸۹ق)، بیروت، دار الأضواء، سوم، ۱۴۰۳ق، الرجال، احمد بن حسین واسطی معروف به ابن غضائری (۴۵۰ق)، تحقیق: سید محمدرضا حسینی جلالی، قم، دار الحدیث، اول، ۱۴۲۲ق؛ رجال الطوسی، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۱۵ق؛ رجال النجاشی، احمد بن علی معروف به نجاشی (۴۵۰ق)، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، پنجم، ۱۴۱۶ق، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، عبدالحسین بن احمد معروف به علامه امینی (۱۳۹۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، سوم، ۱۳۸۷ق، الفهرست، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة نشر الفقاهة، اول، ۱۴۱۷ق، الفهرست، محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم (۳۸۵ق)، تحقیق و نشر: رضا تجدد، تهران، اول، ۱۳۹۱ق؛ قاموس الرجال، محمد تقی بن کاظم معروف به علامه تستری (۱۴۱۵ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة النشر الإسلامی، قم، دوم، ۱۴۲۲ق؛ قرب الإسناد، عبدالله بن جعفر حمیری (قرن ۳ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت {{ع}} لإحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۱۳ق؛ لسان المیزان، احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ق)، بیروت، مؤسسة الأعلمی، دوم، ۱۳۹۰ق؛ کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، محمد بن حبان تمیمی (۳۵۴ق)، تحقیق: محمود ابراهیم زاید، مکه، دار الباز، بی تا؛ المعارف، عبدالله بن مسلم معروف به ابن قتیبه دینوری (۲۷۶ق)، تحقیق: ثروت عکاشه، قاهره، دار المعارف، بی تا؛ معجم الأدباء، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دار الغرب الإسلامی، اول، ۱۴۱۴ق؛ معجم المؤلفین، عمر بن رضا کحاله (۱۴۰۸ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۸۷ق؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، سیدابوالقاسم بن علی اکبر موسوی خویی (۱۴۱۳ق)، قم، مرکز نشر الثقافة الإسلامیة، پنجم، ۱۴۱۳ق؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، عبدالرحمن بن علی معروف به ابن جوزی (۵۹۷ق)، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا - مصطفی عبد القادر، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۲ق؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، محمد بن احمد معروف به ذهبی (۷۴۸ق)، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دار المعرفة اول، ۱۳۸۲ق.</ref>.<ref>[[محمد غفوری|غفوری، محمد]]، [[ابوالبختری - غفوری (مقاله)|مقاله «ابوالبختری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۴۶۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: 1100514.jpg|22px]] [[محمد غفوری|غفوری، محمد]]، [[ابوالبختری - غفوری (مقاله)|مقاله «ابوالبختری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۱''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۵

آشنایی اجمالی

ابوالبختری وهب بن وهب بن وهب بن کثیر بن عبدالله قرشی مدنی اسدی، مشهور به ابوالبختری از شاگردان[۱] و راویان امام صادق(ع) می‌باشد. بنا به نقلی، امام با مادر او ازدواج کرده بود.[۲] از هشام بن عروه،عبیدالله بن عمر، ابن جریج،[۳] ثور بن یزید و ابن عجلان[۴] نیز روایت کرده است. راویان زیادی از اهل شام و عراقیون[۵] از شیعه همچون محمد بن ابی عمیر، محمد بن خالد برقی، احمد بن محمد بن خالد، سندی بن محمد،[۶] رجاء بن سهل صنعانی، قاسم بن سعید بن مسیب بن شریک،[۷] مسیب بن واضح، ربیع بن ثعلب و نوح بن هیثم[۸] از ابوالبختری روایت کرده‌اند.

وی از فقهای اهل سنت، مورخ و عالم به علم انساب بود[۹] که در مدینه زاده شد و رشد یافت، سپس به بغداد رفته و مقیم شد.[۱۰] مادرش عبده، دختر علی بن یزید از بنی هاشم و جده‌اش دختر عقیل بن ابی طالب بود. [۱۱] او از معدود افرادی است که علمای فریقین در کذاب، جعال و ضعیف بودنش اتفاق نظر دارند. ابوالبختری در جعل حدیث و دروغگویی جسور بود[۱۲] و به دستور هارون الرشید روایت جعل می‌‌کرد[۱۳] و به افراد موثق همانند امام صادق(ع) نسبت می‌‌داد.[۱۴] به گفته بعضی، پول می‌‌گرفت و هر شب زیر نور چراغ حدیث جعل می‌‌کرد. اهل سنت اغلب وی را خبیث و متروک الحدیث می‌‌دانند. احمد بن حنبل او را دروغگوترین مردم می‌‌داند.[۱۵] عثمان بن ابی شیبه می‌‌گوید که ابوالبختری در روز قیامت به شکل دجّال مبعوث خواهد شد،[۱۶] اما برخی از علمای شیعه در عین حال که او را کذاب توصیف کرده‌اند، همه روایات وی از امام صادق(ع) را مورد اعتماد دانسته‌اند.[۱۷] هارون ابتدا او را قاضی اردوگاه نظامی مهدی قرار داد و سپس عزل کرد و پس از بکار بن عبدالله زبیری، والی مدینه قرار داد و در ضمن، امور قضاوت پس از هشام بن عبدالله بن عکرمه را هم به او واگذار نمود. وقتی محمد امین او را از این منصب‌ها عزل کرد، به بغداد برگشت.[۱۸] او به همراه هارون سفری به ری نیز داشته است.[۱۹] در اواخر عمر، مدتی نیز به شهر صیدا در ساحل فلسطین منتقل شده بود.[۲۰] ظاهراً زمانی هم قاضی القضاة بغداد بوده است و در همان ایام که هارون الرشید تصمیم گرفته بود تا امان نامه خود به یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی(ع) را که در دیلم به سال ۱۷۶ هـ قیام کرد و با امان نامه دستنویس هارون به صلح راضی شده بود، نادیده بگیرد، ابوالبختری به کمک هارون آمد. هارون ابتدا از محمد بن حسن کوفی که فقیه بود، در مورد امان نامه سؤال کرد، او گفت که اگر کسی امان داده شد دیگر در امان است. سپس خلیفه از ابوالبختری خواست تا امان نامه را بررسی کند و او با دلایلی امان نامه را نقض شده اعلام کرد. هارون گفت: تو قاضی القضاة هستی و به حکم آن عالم تری، و امان نامه را پاره کرد و ابوالبختری بر آن آب دهان انداخت.[۲۱] ابوالبختری تألیفاتی داشته است که از آن جمله می‌‌توان آثار ذیل را نام برد: مولد امیرالمؤمنین(ع) و خبره مع النبی(ص) [۲۲] صفات النبی(ص)[۲۳] فضائل الانصار نسب ولد اسماعیل بن ابراهیم(ع) الرایات طسم و جریس الفضائل الکبیر[۲۴] و کتاب الحدیث.[۲۵] سرانجام در سال ۲۰۰ یا به نقلی ۱۹۹ هـ در بغداد درگذشت.[۲۶].[۲۷]

جستارهای وابسته

منابع

  1.   جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. رجال الطوسی ۳۲۷.
  2. رجال النجاشی ۲/۳۹۱.
  3. تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.
  4. میزان الاعتدال ۵/۳۵۳.
  5. المجروحین ۲/۷۴.
  6. معجم رجال الحدیث ۲۱/۴۰.
  7. تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.
  8. میزان الاعتدال ۵/۳۵۳.
  9. الفهرست (الندیم) ۱۱۳ معجم الادباء ۱۹/۲۶۰.
  10. معجم المؤلفین ۱۳/۱۷۴.
  11. تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.
  12. لسان المیزان ۶/۲۳۱.
  13. رجال النجاشی ۲/۳۹۱.
  14. تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱ لسان المیزان ۶/۲۳۱.
  15. لسان المیزان ۶/۲۳۱.
  16. تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.
  17. معجم رجال الحدیث ۱۹/۲۱۱، به نقل از ابن غضائری.
  18. المعارف ۵۹۰ اخبار القضاة ۲۴۳ ـ ۲۵۴.
  19. تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.
  20. المجروحین ۲/۷۴.
  21. المنتظم ۹/۱۶.
  22. الفهرست (طوسی) ۱۷۳.
  23. رجال النجاشی ۲/۳۹۱.
  24. الفهرست (الندیم) ۱۱۳.
  25. الذریعه ۶/۳۷۰.
  26. المعارف ۵۹۰ تاریخ بغداد ۱۳/۴۸۱.
  27. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۸۱۵.