الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۳۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''[[عید قربان| عید قربان]] ''' روز دهم ماه ذی حجه و از اعیاد مهم و رسمی [[مسلمانان]] به شمار می‌رود. "[[عید اضحی]]" نام دیگر این روز است. از سنت‌های [[اسلامی]] [[قربانی]] کردن گوسفند و تقسیم آن بین [[مستمندان]] در این روز است. کسانی که به سفر [[حج]] می‌روند، در چنین روزی در صحرای "منا" گوسفند [[قربانی]] می‌کنند و [[حاجی]] می‌شوند. [[قربانی]] یکی از [[واجبات]] [[حج]] است. گرامیداشت این روز، احیای خاطره [[قربانی]] کردن [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، پسرش [[اسماعیل]] را به [[فرمان خداوند]] است که از سوی [[خدا]]، گوسفندی به جای آن فرستاده شد. [[روزه]] گرفتن در عید قربان ممنوع است و [[مستحب]] است در این روز مثل روز [[عید فطر]]، "[[نماز عید]]" خوانده شود.
'''[[شهادت حضرت فاطمه|شهادت حضرت فاطمه]]''' {{س}} پس از آن روی داد که بعد از رحلت [[پیامبر اکرم]] {{صل}}،  اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از [[حق]] [[الهی]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} کوتاه نیامد. حضرت در آخرین لحظات عمر  خطاب به [[حضرت علی]] {{ع}} عرضه داشت: پسر عمو! من خبر [[مرگ]] خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در [[دل]] دارم سفارش می‌کنم: ... سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم [[ستم]] روا داشتند در [[تشییع]] جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان [[خدا]] و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام [[نماز]] بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان [[مردم]] [[آرامش]] یافت و [[چشم‌ها]] به خواب رفت، مرا به خاک بسپار... .


قُربانی عبارت است از آنچه سبب [[تقرب]] به پیشگاه [[خدا]] می‌شود. در روز عید قربان [[حاجیان]] در صحرای منا و در قربانگاه که آنجا قرار دارد، گوسفند یا شتر [[ذبح]] می‌‌کنند و به پیشگاه [[خدا]] تقدیم می‌‌دارند. [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} که به [[فرمان خدا]] [[مأمور]] شد پسرش [[اسماعیل]] {{ع}} را قربانی کند، پس از آنکه او را به قربانگاه برد و کارد بر حلقوم او کشید، از سوی [[خدا]] گوسفندی به عنوان فدیه برای [[اسماعیل]] فرستاده شد تا قربانی شود. [[سنت]] قربانی در عید قربان به آن واقعه مهم اشاره دارد. به کسانی که در [[راه خدا]] و احیای دین او [[شهید]] شوند نیز قربانی گفته می‌‌شود. مفهوم قربانی، فدا کردن و گذشتن از چیزی است که نزد [[انسان]] عزیز است، به خاطر چیزی که عزیزتر و محبوب‌تر است. کسی که خود را فدا و قربانی [[دین]] و [[فرمان خدا]] می‌‌کند، نشان می‌دهد که در [[راه خدا]] از جانش می‌‌گذرد.
[[حضرت زهرا]] {{س}} در لحظات [[عمر]] کوتاه خویش غسل کرد و خود را [[پاکیزه]] ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمود درون همین کفن مرا غسل بده. از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] شده: وقتی لحظه [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}} نزدیک شد، [[جبرئیل]] برایش کافوری از [[بهشت]] آورد و [[رسول خدا]] {{صل}} آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده [[کافور]] حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز [[فرمان]] زهرا را [[اطاعت]] کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای [[نماز]] [[وضو]] گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و [[لباس]] ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن [[وضو]] گرفت.


<div class="mainpage_box_more">[[ عید قربان|ادامه]]</div>
و آن‌گاه با همان [[لباس]] در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه [[احتضار]] که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت [[زهرای مرضیه]] نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: [[درود]] و [[سلام]] بر [[جبرئیل]] و [[رسول خدا]] {{صل}} خدایا! در کنار [[رسول]] تو و در [[رضوان]] و جوار [[رحمت]] و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک [[رسول اکرم]] {{صل}} است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است. پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، [[پوشش]] از چهره [[دخت رسول خدا]] {{صل}} کنار زد، دید [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است، خود را روی بدن [[پاک]] [[زهرا]] افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه [[جان]]! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا {{صل}} وارد می‌شوی، سلام [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان.
 
[[ابوبصیر]] از امام صادق {{ع}} نقل کرده: «سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ [[غلام]] [[عمر]] (در [[روایت]] تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف [[شمشیر]] به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر [[بیماری]] افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد». بدین‌سان، [[زندگی]] سرشار از [[فضایل]] و [[مناقب]] و موضع‌گیری‌های به [[حق]] و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر {{س}} به پایان رسید.
<div class="mainpage_box_more">[[شهادت حضرت فاطمه|ادامه]]</div>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۷

شهادت حضرت فاطمه (س) پس از آن روی داد که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اوضاع جسمی فاطمه (س) پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از حق الهی امیرمؤمنان (ع) کوتاه نیامد. حضرت در آخرین لحظات عمر خطاب به حضرت علی (ع) عرضه داشت: پسر عمو! من خبر مرگ خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در دل دارم سفارش می‌کنم: ... سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان خدا و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام نماز بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان مردم آرامش یافت و چشم‌ها به خواب رفت، مرا به خاک بسپار... .

حضرت زهرا (س) در لحظات عمر کوتاه خویش غسل کرد و خود را پاکیزه ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به امیرمؤمنان (ع) فرمود درون همین کفن مرا غسل بده. از اسماء بنت عمیس روایت شده: وقتی لحظه وفات حضرت زهرا (س) نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که رحلت پیامبر اسلام (ص) نزدیک شد، جبرئیل برایش کافوری از بهشت آورد و رسول خدا (ص) آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده کافور حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز فرمان زهرا را اطاعت کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای نماز وضو گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و لباس ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن وضو گرفت.

و آن‌گاه با همان لباس در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه احتضار که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت زهرای مرضیه نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: درود و سلام بر جبرئیل و رسول خدا (ص) خدایا! در کنار رسول تو و در رضوان و جوار رحمت و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک رسول اکرم (ص) است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است. پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، پوشش از چهره دخت رسول خدا (ص) کنار زد، دید فاطمه از دنیا رفته است، خود را روی بدن پاک زهرا افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه جان! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا (ص) وارد می‌شوی، سلام اسماء بنت عمیس را به او برسان.

ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده: «سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ غلام عمر (در روایت تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر بیماری افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد». بدین‌سان، زندگی سرشار از فضایل و مناقب و موضع‌گیری‌های به حق و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر (س) به پایان رسید.