خشم در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = خشم
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = خشم
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[خشم]]''' است. "'''[[خشم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[خشم در قرآن]] - [[خشم در حدیث]] - [[خشم در نهج البلاغه]] - [[خشم در اخلاق اسلامی]] - [[نفی خشم در معارف و سیره نبوی]] - [[خشم در معارف دعا و زیارات]] - [[خشم در معارف و سیره سجادی]] - [[خشم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[خشم در خانواده]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[خشم در قرآن]] | [[خشم در حدیث]] | [[خشم در نهج البلاغه]] | [[خشم در معارف دعا و زیارات]] | [[خشم در کلام اسلامی]] | [[خشم در اخلاق اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[خشم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
*خشم به‌معنای [[غضب]]، [[غیظ]]، [[قهر]]، [[سَخَط]] و در مقابل [[خشنودی]] است. خشم عکس‌العمل و حرکتی انفعالی در برابر احساس [[ناخشنودی]]، [[تحقیر]]، [[عصبانیت]] و... است. این حالت و عکس العمل از [[قوه]] غضبیه، که از [[قوای حیوانی]] در وجود [[آدمی]] است، نشأت می‌گیرد. به هنگام خشم که موجب از دست رفتن [[تعادل]] در [[انسان]] می‌شود، حالتی دست می‌دهد که برخی [[دانشمندان]] از آن به مستی یاد کرده‌اند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 330.</ref>.
خشم به‌معنای [[غضب]]، [[غیظ]]، [[قهر]]، [[سَخَط]] و در مقابل [[خشنودی]] است. خشم عکس‌العمل و حرکتی انفعالی در برابر احساس [[ناخشنودی]]، [[تحقیر]]، [[عصبانیت]] و... است. این حالت و عکس‌العمل از [[قوه]] غضبیه، که از [[قوای حیوانی]] در وجود [[آدمی]] است، نشأت می‌گیرد. به هنگام خشم که موجب از دست رفتن [[تعادل]] در [[انسان]] می‌شود، حالتی دست می‌دهد که برخی [[دانشمندان]] از آن به مستی یاد کرده‌اند.
*خشم در [[حوزه]] [[اخلاق]] عملی مورد بحث است و جزو رذیلت‌های [[اخلاقی]] به‌شمار می‌رود. در [[احادیث]] نیز خشم مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 330.</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} در [[مکتب]] [[اخلاقی]] خویش نسبت به تعریف، [[علت]]، آثار و درمان خشم سخن رانده‌اند که توجه به آن موجب پیش‌گیری و درمان یکی از تأثیرگذارترین عوامل مخرب [[فضیلت‌های انسانی]] می‌شود. [[امام علی]]{{ع}} خشم را کمند [[ابلیس]] در به دام انداختن [[انسان]] می‌داند<ref>غررالحکم، ۲ / ۵۹۵</ref> و هشدار می‌دهد که بر اعضای [[انسان]] ناسپاس‌تر از خشم چیزی وجود ندارد، پس به آن تن ندهید که [[آدمی]] را از [[یاد خدا]] بازمی‌دارد<ref>غررالحکم، ۲ / ۵۹۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 330.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} به [[تبیین]] میدان معنایی خشم پرداخته‌اند. مطابق با این مفاهیم، خشم به‌مثابه اسبی [[سرکش]] به سوار خویش آسیب می‌رساند<ref>غررالحکم، ۱ / ۴۶۲</ref>، آتشی سوزنده است<ref>غررالحکم، ۱۴۲</ref>، لشکری بزرگ از لشکرهای [[شیطان]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹</ref> و تسلط آن بر [[آدمی]] باعث [[نادانی]] و تقلیل [[منزلت]] [[انسان]] در حد چهارپایان می‌شود<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۸۰ و ۷۳۱</ref>. تسلط [[آدمی]] بر خشم در [[کلام امام]] [[برترین]] [[سلطنت]] دانسته شده است<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۷۷</ref> و از [[بردباری]] و [[فروبردن خشم]] با عباراتی چون [[خصلت]] [[پارسایان]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۹۹</ref>، به‌کارگیری نیروی [[خرد]]<ref>غررالحکم، ۵۰۶</ref> و [[آگاهی]] و [[دانش]] فرد<ref>غررالحکم، ۶۳۹</ref> یاد شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 330-331.</ref>.
*[[علت]] پدیداری خشم را می‌توان در عواملی دانست که موارد زیر از آن جمله‌اند: تسلط [[نفس]] و [[شیطان]] بر [[آدمی]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹</ref>، فعال نشدن نیروی [[عقل]] و [[تدبر]] در وجود [[انسان]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۴۳۶</ref>، تقلیل صفت [[جوان‌مردی]] و [[مردانگی]] در وجود [[آدمی]]<ref>غررالحکم، ۱۹۰ و ۴۳۸</ref>، فقدان بهره‌مندی از [[عدل]] و [[عدالت]] در [[زندگی]]<ref>غررالحکم، ۱۲۸</ref>، عدم [[تکامل]] [[ایمان]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۹۳</ref>، فقدان [[فضیلت]] [[صبر]] در وجود [[آدمی]]<ref>غررالحکم، ۵۷۳</ref>، [[کینه‌توزی]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۲۱</ref>، آزمندی<ref>غررالحکم، ۲۸</ref>، سبک‌سری<ref>غررالحکم، ۳۲</ref>، [[اصرار]] بر [[گناه]]<ref>غررالحکم، ۳۶</ref> و عصبیّت و [[تندی]]<ref>غررالحکم، ۹۲</ref>. در اثر [[ناتوانی]] در [[فروبردن خشم]]، آثاری بر [[آدمی]] عارض می‌شود که [[امام]] به آنها اشاره دارد: [[هلاکت]]، [[ذلت]] و [[خواری]]<ref>غررالحکم، ۲۹۳</ref>، تسلط [[شیطان]]<ref>غررالحکم، ۳۱۱</ref>، برافروختن [[کینه‌ها]]<ref>غررالحکم، ۱۰۳</ref>، عامل [[تباهی]] [[عقل‌ها]]<ref>غررالحکم، ۴۹</ref>، عامل [[آشکار]] شدن [[زشتی‌ها]]<ref>غررالحکم، ۶۷</ref>، آتشی فروزنده و فروبرنده شخص خشمگین در کام خود<ref>غررالحکم، ۷۱ و ۱۴۲</ref>، از بین برنده شخصیت [[آدمی]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۸۰</ref>، [[فروپاشی]] [[اخلاق]] و [[ادب]]<ref>غررالحکم، ۸۳۳</ref>، موجب [[اندوه]] و [[رنج]] و [[عذاب]]<ref>غررالحکم، ۶۷۷</ref>، موجب [[گمراهی]] و [[فروپاشی]] [[تقوا]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۲۶۲</ref> و موجب [[پشیمانی]] و [[ندامت]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۲</ref>. نیز می‌فرماید: از خشم بپرهیز که نشانه [[سبک‌مغزی]] و از سوی [[شیطان]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۶: {{متن حدیث|وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 331.</ref>.
*بر [[فروبردن خشم]] نیز آثاری مترتب است، از جمله: دلالت [[آدمی]] در مواجهه با اشخاص<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۱۶</ref>، موجب [[بزرگواری]] [[آدمی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>غررالحکم، ۲۰۸</ref>، [[تکامل]] [[ایمان]]<ref>غررالحکم، ۳۶۴</ref>، [[تکامل]] [[علم]] و [[حلم]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۳۹ و ۸۷۴</ref>، [[تکامل]] [[عقل]]<ref>غررالحکم، ۵۰۶ و ۸۵۷</ref> و جلوگیری از [[پیشامدهای ناگوار]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۸۰</ref>. وقتی برادرت را [[اندرز]] می‌دهی، چه [[نیک]] و چه [[ناهنجار]]، سخن از سر [[اخلاص]] گوی و خشم خود اندک‌اندک فروخور که من به شیرینی آن شربتی ننوشیده‌ام و پایانی گواراتر از آن ندیده‌ام<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 331.</ref>.


==درمان خشم==
خشم در حوزه [[اخلاق]] عملی مورد بحث است و جزو رذیلت‌های [[اخلاقی]] به‌شمار می‌رود. در [[احادیث]] نیز خشم مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است.
*[[امام علی]]{{ع}} درباره درمان خشم نیز سخنانی دارند که توجه و عمل به آن، [[آدمی]] را از [[آتش]] خشم در [[امان]] می‌دارد. تمرین و تسلط بر زمان [[نفس]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۸</ref>، افزایش ظرفیت [[صبر]] و [[بردباری]] و [[خویشتن‌داری]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹</ref>، توجه به ذات احدیّت و [[خشنودی]] او<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹</ref>، [[به‌کارگیری عقل]] و [[تعقل]] قبل از [[اقدام]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۴۳۶</ref>، توجه نداشتن به ظن و [[گمان]]<ref>همان، ۱۱۶</ref>، کنترل [[غیرت]] و شدت خشم و یورش دست و زبان و بازداری از حمله کردن هنگام خشم<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۲۱</ref>، [[قضاوت]] عادلانه و بر اساس [[منطق]] در مسائل<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۲۸</ref>، پرهیز از [[کینه]] و [[رشک]] و [[حسد]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۳۹</ref> و [[بخشش]] و [[عذرپذیری]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۵۶۷</ref> از این موارد است. با وجود گفته‌های بسیار در [[نکوهش]] خشم، در مواردی برای خشم آثار مثبت ذکر شده است. از جملهه این موارد می‌توان به خشمی که موجب [[غیرت]] [[دینی]] شود، اشاره کرد. [[امام]] در مواجهه با [[سستی]] [[یاران]] فرمود: آیا [[غیرت]] [[دینی]] و حمیّتی نیست که شما را به خشم آرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۹: {{متن حدیث|وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 331-332.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} به رزمندگان در هنگامه [[نبرد]] گوشزد می‌کند که دندان‌ها را بر هم بفشارید و [[دشمن]] را با خشم بنگرید. هر که سرنیزه خود را به‌خاطر [[خدا]] تیز کند، در نابو کردن سرسخت‌ترین [[باطل‌ها]] توانا می‌شود<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۱۶۵: {{متن حدیث|مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ}}</ref>. از نگاه [[امام]]{{ع}} آنچه [[آدمی]] را به‌سمت دنیای فانی می‌کشاند، [[شایسته]] آن است که مورد خشم واقع شود: [[مؤمن]] [[دنیا]] را به دیده [[عبرت]] می‌نگرد و به هر چه روزی روزانه اوست، [[خرسند]] است و با خشم و [[کینه]]، سخن [[دنیا]] را می‌شنود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۵۹: {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الْإِبْغَاضِ}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 332.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} خطاب به [[ابوذر]] غفاری فرمود: ای [[ابوذر]]، به [[راستی]] تو برای [[خدا]] به خشم [[آمدی]]، پس به همو [[امید]] دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به‌خاطر دینت از آنان [[بیمناکی]]. اینک [[دنیایی]] را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به‌سوی [[خدا]] رو بگذار. چه بسیار نیازمندند به ترک [[ظلم]] و [[گناه]] که از آن بازشان می‌داشتی و تو چه [[بی‌نیازی]] که از [[دنیا]] که تو را از آن بازمی‌داشتند. به زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آن که بیشتر بدو [[رشک]] برند، کدام است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰: {{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 332.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
[[امام علی]] {{ع}} در [[مکتب]] [[اخلاقی]] خویش نسبت به تعریف، [[علت]]، آثار و درمان خشم سخن رانده‌اند که توجه به آن موجب پیش‌گیری و درمان یکی از تأثیرگذارترین عوامل مخرب [[فضیلت‌های انسانی]] می‌شود. [[امام علی]] {{ع}} خشم را کمند [[ابلیس]] در به دام انداختن [[انسان]] می‌داند<ref>غررالحکم، ۲ / ۵۹۵.</ref> و هشدار می‌دهد که بر اعضای [[انسان]] ناسپاس‌تر از خشم چیزی وجود ندارد، پس به آن تن ندهید که [[آدمی]] را از [[یاد خدا]] بازمی‌دارد<ref>غررالحکم، ۲ / ۵۹۷.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
[[امام]] {{ع}} به [[تبیین]] میدان معنایی خشم پرداخته‌اند. مطابق با این مفاهیم، خشم به‌مثابه اسبی [[سرکش]] به سوار خویش آسیب می‌رساند<ref>غررالحکم، ۱ / ۴۶۲.</ref>، آتشی سوزنده است<ref>غررالحکم، ۱۴۲.</ref>، لشکری بزرگ از لشکرهای [[شیطان]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹.</ref> و تسلط آن بر [[آدمی]] باعث [[نادانی]] و تقلیل [[منزلت]] [[انسان]] در حد چهارپایان می‌شود<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۸۰ و ۷۳۱.</ref>. تسلط [[آدمی]] بر خشم در [[کلام امام]] [[برترین]] [[سلطنت]] دانسته شده است<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۷۷.</ref> و از [[بردباری]] و [[فروبردن خشم]] با عباراتی چون [[خصلت]] [[پارسایان]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۹۹.</ref>، به‌کارگیری نیروی [[خرد]]<ref>غررالحکم، ۵۰۶.</ref> و [[آگاهی]] و [[دانش]] فرد<ref>غررالحکم، ۶۳۹.</ref> یاد شده است.


==منابع==
[[علت]] پدیداری خشم را می‌توان در عواملی دانست که موارد زیر از آن جمله‌اند: تسلط [[نفس]] و [[شیطان]] بر [[آدمی]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹.</ref>، فعال نشدن نیروی [[عقل]] و [[تدبر]] در وجود [[انسان]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۴۳۶.</ref>، تقلیل صفت [[جوان‌مردی]] و [[مردانگی]] در وجود [[آدمی]]<ref>غررالحکم، ۱۹۰ و ۴۳۸.</ref>، فقدان بهره‌مندی از [[عدل]] و [[عدالت]] در [[زندگی]]<ref>غررالحکم، ۱۲۸.</ref>، عدم [[تکامل]] [[ایمان]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۹۳.</ref>، فقدان [[فضیلت]] [[صبر]] در وجود [[آدمی]]<ref>غررالحکم، ۵۷۳.</ref>، [[کینه‌توزی]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۲۱.</ref>، آزمندی<ref>غررالحکم، ۲۸.</ref>، سبک‌سری<ref>غررالحکم، ۳۲.</ref>، [[اصرار]] بر [[گناه]]<ref>غررالحکم، ۳۶.</ref> و عصبیّت و [[تندی]]<ref>غررالحکم، ۹۲.</ref>. در اثر [[ناتوانی]] در [[فروبردن خشم]]، آثاری بر [[آدمی]] عارض می‌شود که [[امام]] به آنها اشاره دارد: [[هلاکت]]، [[ذلت]] و [[خواری]]<ref>غررالحکم، ۲۹۳.</ref>، تسلط [[شیطان]]<ref>غررالحکم، ۳۱۱.</ref>، برافروختن [[کینه‌ها]]<ref>غررالحکم، ۱۰۳.</ref>، عامل [[تباهی]] [[عقل‌ها]]<ref>غررالحکم، ۴۹.</ref>، عامل آشکار شدن [[زشتی‌ها]]<ref>غررالحکم، ۶۷.</ref>، آتشی فروزنده و فروبرنده شخص خشمگین در کام خود<ref>غررالحکم، ۷۱ و ۱۴۲.</ref>، از بین برنده شخصیت [[آدمی]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۸۰.</ref>، [[فروپاشی]] [[اخلاق]] و [[ادب]]<ref>غررالحکم، ۸۳۳.</ref>، موجب [[اندوه]] و [[رنج]] و [[عذاب]]<ref>غررالحکم، ۶۷۷.</ref>، موجب [[گمراهی]] و [[فروپاشی]] [[تقوا]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۲۶۲.</ref> و موجب [[پشیمانی]] و [[ندامت]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۲.</ref>. نیز می‌فرماید: از خشم بپرهیز که نشانه [[سبک‌مغزی]] و از سوی [[شیطان]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۶: {{متن حدیث|وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ}}.</ref>.
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]


==پانویس==
بر [[فروبردن خشم]] نیز آثاری مترتب است، از جمله: دلالت [[آدمی]] در مواجهه با اشخاص<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۱۶.</ref>، موجب [[بزرگواری]] [[آدمی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>غررالحکم، ۲۰۸.</ref>، [[تکامل]] [[ایمان]]<ref>غررالحکم، ۳۶۴.</ref>، [[تکامل]] [[علم]] و [[حلم]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۳۹ و ۸۷۴.</ref>، [[تکامل عقل]]<ref>غررالحکم، ۵۰۶ و ۸۵۷.</ref> و جلوگیری از [[پیشامدهای ناگوار]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۸۰.</ref>. وقتی برادرت را [[اندرز]] می‌دهی، چه [[نیک]] و چه [[ناهنجار]]، سخن از سر [[اخلاص]] گوی و خشم خود اندک‌اندک فروخور که من به شیرینی آن شربتی ننوشیده‌ام و پایانی گواراتر از آن ندیده‌ام<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص330 ـ 331.</ref>.
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:امام علی]]
== درمان خشم ==
[[امام علی]] {{ع}} درباره درمان خشم نیز سخنانی دارند که توجه و عمل به آن، [[آدمی]] را از [[آتش]] خشم در [[امان]] می‌دارد. تمرین و تسلط بر زمان [[نفس]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۸.</ref>، افزایش ظرفیت [[صبر]] و [[بردباری]] و [[خویشتن‌داری]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹.</ref>، توجه به ذات احدیّت و [[خشنودی]] او<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹.</ref>، [[به‌کارگیری عقل]] و [[تعقل]] قبل از [[اقدام]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۴۳۶.</ref>، توجه نداشتن به ظن و [[گمان]]<ref>همان، ۱۱۶.</ref>، کنترل [[غیرت]] و شدت خشم و یورش دست و زبان و بازداری از حمله کردن هنگام خشم<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۲۱.</ref>، [[قضاوت]] عادلانه و بر اساس [[منطق]] در مسائل<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۲۸.</ref>، پرهیز از [[کینه]] و [[رشک]] و [[حسد]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۳۹.</ref> و [[بخشش]] و [[عذرپذیری]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۵۶۷.</ref> از این موارد است. با وجود گفته‌های بسیار در [[نکوهش]] خشم، در مواردی برای خشم آثار مثبت ذکر شده است. از جملهه این موارد می‌توان به خشمی که موجب [[غیرت]] [[دینی]] شود، اشاره کرد. [[امام]] در مواجهه با [[سستی]] [[یاران]] فرمود: آیا [[غیرت]] [[دینی]] و حمیّتی نیست که شما را به خشم آرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۹: {{متن حدیث|وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ}}.</ref>.
 
[[امام]] {{ع}} به رزمندگان در هنگامه [[نبرد]] گوشزد می‌کند که دندان‌ها را بر هم بفشارید و [[دشمن]] را با خشم بنگرید. هر که سرنیزه خود را به‌خاطر [[خدا]] تیز کند، در نابو کردن سرسخت‌ترین [[باطل‌ها]] توانا می‌شود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۵: {{متن حدیث|مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ}}.</ref>. از نگاه [[امام]] {{ع}} آنچه [[آدمی]] را به‌سمت دنیای فانی می‌کشاند، [[شایسته]] آن است که مورد خشم واقع شود: [[مؤمن]] [[دنیا]] را به دیده [[عبرت]] می‌نگرد و به هر چه روزی روزانه اوست، [[خرسند]] است و با خشم و [[کینه]]، سخن [[دنیا]] را می‌شنود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۵۹: {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الْإِبْغَاضِ}}.</ref>.
 
[[امام]] {{ع}} خطاب به [[ابوذر]] غفاری فرمود: ای [[ابوذر]]، به [[راستی]] تو برای [[خدا]] به خشم [[آمدی]]، پس به همو [[امید]] دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به‌خاطر دینت از آنان [[بیمناکی]]. اینک [[دنیایی]] را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به‌سوی [[خدا]] رو بگذار. چه بسیار نیازمندند به ترک [[ظلم]] و [[گناه]] که از آن بازشان می‌داشتی و تو چه [[بی‌نیازی]] که از [[دنیا]] که تو را از آن بازمی‌داشتند. به زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آن که بیشتر بدو [[رشک]] برند، کدام است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰: {{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً}}.</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص331 ـ 332.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:مفاهیم در نهج البلاغه]]
[[رده:خشم]]
[[رده:خشم]]
[[رده:خشم در نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۱

مقدمه

خشم به‌معنای غضب، غیظ، قهر، سَخَط و در مقابل خشنودی است. خشم عکس‌العمل و حرکتی انفعالی در برابر احساس ناخشنودی، تحقیر، عصبانیت و... است. این حالت و عکس‌العمل از قوه غضبیه، که از قوای حیوانی در وجود آدمی است، نشأت می‌گیرد. به هنگام خشم که موجب از دست رفتن تعادل در انسان می‌شود، حالتی دست می‌دهد که برخی دانشمندان از آن به مستی یاد کرده‌اند.

خشم در حوزه اخلاق عملی مورد بحث است و جزو رذیلت‌های اخلاقی به‌شمار می‌رود. در احادیث نیز خشم مورد نکوهش قرار گرفته است.

امام علی (ع) در مکتب اخلاقی خویش نسبت به تعریف، علت، آثار و درمان خشم سخن رانده‌اند که توجه به آن موجب پیش‌گیری و درمان یکی از تأثیرگذارترین عوامل مخرب فضیلت‌های انسانی می‌شود. امام علی (ع) خشم را کمند ابلیس در به دام انداختن انسان می‌داند[۱] و هشدار می‌دهد که بر اعضای انسان ناسپاس‌تر از خشم چیزی وجود ندارد، پس به آن تن ندهید که آدمی را از یاد خدا بازمی‌دارد[۲].

امام (ع) به تبیین میدان معنایی خشم پرداخته‌اند. مطابق با این مفاهیم، خشم به‌مثابه اسبی سرکش به سوار خویش آسیب می‌رساند[۳]، آتشی سوزنده است[۴]، لشکری بزرگ از لشکرهای شیطان است[۵] و تسلط آن بر آدمی باعث نادانی و تقلیل منزلت انسان در حد چهارپایان می‌شود[۶]. تسلط آدمی بر خشم در کلام امام برترین سلطنت دانسته شده است[۷] و از بردباری و فروبردن خشم با عباراتی چون خصلت پارسایان[۸]، به‌کارگیری نیروی خرد[۹] و آگاهی و دانش فرد[۱۰] یاد شده است.

علت پدیداری خشم را می‌توان در عواملی دانست که موارد زیر از آن جمله‌اند: تسلط نفس و شیطان بر آدمی[۱۱]، فعال نشدن نیروی عقل و تدبر در وجود انسان[۱۲]، تقلیل صفت جوان‌مردی و مردانگی در وجود آدمی[۱۳]، فقدان بهره‌مندی از عدل و عدالت در زندگی[۱۴]، عدم تکامل ایمان[۱۵]، فقدان فضیلت صبر در وجود آدمی[۱۶]، کینه‌توزی[۱۷]، آزمندی[۱۸]، سبک‌سری[۱۹]، اصرار بر گناه[۲۰] و عصبیّت و تندی[۲۱]. در اثر ناتوانی در فروبردن خشم، آثاری بر آدمی عارض می‌شود که امام به آنها اشاره دارد: هلاکت، ذلت و خواری[۲۲]، تسلط شیطان[۲۳]، برافروختن کینه‌ها[۲۴]، عامل تباهی عقل‌ها[۲۵]، عامل آشکار شدن زشتی‌ها[۲۶]، آتشی فروزنده و فروبرنده شخص خشمگین در کام خود[۲۷]، از بین برنده شخصیت آدمی[۲۸]، فروپاشی اخلاق و ادب[۲۹]، موجب اندوه و رنج و عذاب[۳۰]، موجب گمراهی و فروپاشی تقوا[۳۱] و موجب پشیمانی و ندامت[۳۲]. نیز می‌فرماید: از خشم بپرهیز که نشانه سبک‌مغزی و از سوی شیطان است[۳۳].

بر فروبردن خشم نیز آثاری مترتب است، از جمله: دلالت آدمی در مواجهه با اشخاص[۳۴]، موجب بزرگواری آدمی در دنیا و آخرت[۳۵]، تکامل ایمان[۳۶]، تکامل علم و حلم[۳۷]، تکامل عقل[۳۸] و جلوگیری از پیشامدهای ناگوار[۳۹]. وقتی برادرت را اندرز می‌دهی، چه نیک و چه ناهنجار، سخن از سر اخلاص گوی و خشم خود اندک‌اندک فروخور که من به شیرینی آن شربتی ننوشیده‌ام و پایانی گواراتر از آن ندیده‌ام[۴۰].[۴۱].

درمان خشم

امام علی (ع) درباره درمان خشم نیز سخنانی دارند که توجه و عمل به آن، آدمی را از آتش خشم در امان می‌دارد. تمرین و تسلط بر زمان نفس[۴۲]، افزایش ظرفیت صبر و بردباری و خویشتن‌داری[۴۳]، توجه به ذات احدیّت و خشنودی او[۴۴]، به‌کارگیری عقل و تعقل قبل از اقدام[۴۵]، توجه نداشتن به ظن و گمان[۴۶]، کنترل غیرت و شدت خشم و یورش دست و زبان و بازداری از حمله کردن هنگام خشم[۴۷]، قضاوت عادلانه و بر اساس منطق در مسائل[۴۸]، پرهیز از کینه و رشک و حسد[۴۹] و بخشش و عذرپذیری[۵۰] از این موارد است. با وجود گفته‌های بسیار در نکوهش خشم، در مواردی برای خشم آثار مثبت ذکر شده است. از جملهه این موارد می‌توان به خشمی که موجب غیرت دینی شود، اشاره کرد. امام در مواجهه با سستی یاران فرمود: آیا غیرت دینی و حمیّتی نیست که شما را به خشم آرد[۵۱].

امام (ع) به رزمندگان در هنگامه نبرد گوشزد می‌کند که دندان‌ها را بر هم بفشارید و دشمن را با خشم بنگرید. هر که سرنیزه خود را به‌خاطر خدا تیز کند، در نابو کردن سرسخت‌ترین باطل‌ها توانا می‌شود[۵۲]. از نگاه امام (ع) آنچه آدمی را به‌سمت دنیای فانی می‌کشاند، شایسته آن است که مورد خشم واقع شود: مؤمن دنیا را به دیده عبرت می‌نگرد و به هر چه روزی روزانه اوست، خرسند است و با خشم و کینه، سخن دنیا را می‌شنود[۵۳].

امام (ع) خطاب به ابوذر غفاری فرمود: ای ابوذر، به راستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به همو امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به‌خاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به‌سوی خدا رو بگذار. چه بسیار نیازمندند به ترک ظلم و گناه که از آن بازشان می‌داشتی و تو چه بی‌نیازی که از دنیا که تو را از آن بازمی‌داشتند. به زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آن که بیشتر بدو رشک برند، کدام است[۵۴].[۵۵]

منابع

پانویس

  1. غررالحکم، ۲ / ۵۹۵.
  2. غررالحکم، ۲ / ۵۹۷.
  3. غررالحکم، ۱ / ۴۶۲.
  4. غررالحکم، ۱۴۲.
  5. نهج البلاغه، نامه ۶۹.
  6. غررالحکم، ۲ / ۶۸۰ و ۷۳۱.
  7. غررالحکم، ۱ / ۱۷۷.
  8. غررالحکم، ۲ / ۴۹۹.
  9. غررالحکم، ۵۰۶.
  10. غررالحکم، ۶۳۹.
  11. نهج البلاغه، نامه ۶۹.
  12. غررالحکم، ۱ / ۴۳۶.
  13. غررالحکم، ۱۹۰ و ۴۳۸.
  14. غررالحکم، ۱۲۸.
  15. غررالحکم، ۲ / ۶۹۳.
  16. غررالحکم، ۵۷۳.
  17. غررالحکم، ۱ / ۲۱.
  18. غررالحکم، ۲۸.
  19. غررالحکم، ۳۲.
  20. غررالحکم، ۳۶.
  21. غررالحکم، ۹۲.
  22. غررالحکم، ۲۹۳.
  23. غررالحکم، ۳۱۱.
  24. غررالحکم، ۱۰۳.
  25. غررالحکم، ۴۹.
  26. غررالحکم، ۶۷.
  27. غررالحکم، ۷۱ و ۱۴۲.
  28. غررالحکم، ۲ / ۶۸۰.
  29. غررالحکم، ۸۳۳.
  30. غررالحکم، ۶۷۷.
  31. غررالحکم، ۱ / ۲۶۲.
  32. غررالحکم، ۲ / ۴۷۲.
  33. نهج البلاغه، نامه ۷۶: «وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ».
  34. غررالحکم، ۱ / ۱۱۶.
  35. غررالحکم، ۲۰۸.
  36. غررالحکم، ۳۶۴.
  37. غررالحکم، ۲ / ۶۳۹ و ۸۷۴.
  38. غررالحکم، ۵۰۶ و ۸۵۷.
  39. غررالحکم، ۱ / ۱۸۰.
  40. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  41. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص330 ـ 331.
  42. نهج البلاغه، نامه ۵۸.
  43. نهج البلاغه، نامه ۶۹.
  44. نهج البلاغه، نامه ۶۹.
  45. غررالحکم، ۱ / ۴۳۶.
  46. همان، ۱۱۶.
  47. غررالحکم، ۱ / ۱۲۱.
  48. غررالحکم، ۱ / ۱۲۸.
  49. غررالحکم، ۱ / ۱۳۹.
  50. غررالحکم، ۲ / ۵۶۷.
  51. نهج البلاغه، خطبه ۳۹: «وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ».
  52. نهج البلاغه، حکمت ۱۶۵: «مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ».
  53. نهج البلاغه، حکمت ۳۵۹: «وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الْإِبْغَاضِ».
  54. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰: «يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً».
  55. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص331 ـ 332.