خالد بن معمر بن سلمان سدوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل  = خالد بن معمر بن سلمان سدوسی | مداخل مرتبط = [[خالد بن معمر بن سلمان سدوسی در تاریخ اسلامی]] - [[خالد بن معمر بن سلمان سدوسی در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = خالد بن معمر بن سلمان سدوسی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی از بصره.jpg                           
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی از بصره             
| نام کامل = خالد بن معمر بن سلمان سدوسی 
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = 
| لقب = 
| اهل =
| از قبیله = [[ربیعه]]       
| از تیره =
| پدر =   
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = 
| خویشاوندان = 
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = [[بصره]]   
| تاریخ درگذشت =     
| محل درگذشت =
| تاریخ شهادت =     
| محل شهادت = 
| طول عمر = 
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = {{فهرست جعبه افقی| [[پیامبر خاتم]] | [[امام علی]] }}
| از طبقه =
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[جنگ جمل]] | [[جنگ صفین]] }} 
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =     
| علت شهرت = 
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =   
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او = 
| آخرین راوی از او =
}}


{{امامت}}
== مقدمه ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
خالد از سران [[ربیعه]] [[بصره]] مردی [[شجاع]] و شاعر و از [[اصحاب مخلص امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود و به قولی [[رسول خدا]] {{صل}} را [[درک]] کرد و در دو [[جنگ جمل]] و [[صفین]] حضور داشت و [[امیرمؤمنان]] {{ع}} را [[یاری]] کرد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۰.</ref>.
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[خالد بن معمر بن سلمان سدوسی در تاریخ اسلامی]] - [[خالد بن معمر بن سلمان سدوسی در تراجم و رجال]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== [[آمادگی]] خالد در [[جنگ صفین]] ==
خالد از سران [[ربیعه]] [[بصره]] مردی [[شجاع]] و شاعر و از [[اصحاب مخلص امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود و به قولی [[رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرد و در دو [[جنگ جمل]] و [[صفین]] حضور داشت و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[یاری]] کرد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۰.</ref>.
هنگامی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} آماده [[کارزار]] با [[معاویه]] گردید، نامه‌ای به [[ابن عباس]] [[فرماندار بصره]] نوشت تا [[مردم]] را برای پیوستن به [[سپاه اسلام]] و حرکت به سوی [[شام]] [[بسیج]] نماید. [[ابن عباس]] [[نامه]] [[امام]] {{ع}} را برای [[مردم بصره]] خواند و آنها را به [[حمایت]] از آن [[حضرت]] فرا خواند. در میان [[اجتماع]] [[مردم]]، [[احنف بن قیس]] و [[عمرو بن مرجوم عبدی]] هر کدام برخاستند و مطالبی را در [[حمایت]] از حرکت به سوی [[کوفه]] و [[جنگیدن]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} اعلام داشتند. سپس [[خالد بن معمر]] برخاست و در پاسخ به ندای [[امام]] {{ع}} چنین گفت: ما فرمانت را شنیدیم و آن را با میل و رغبت [[اطاعت]] میکنیم، هر زمان که [[دستور]] کوچ کردن دهی کوچ میکنیم، و هر کدام ما را [[دعوت]] نمایی، ما را [[مطیع]] و منقاد خواهی یافت و [[اجابت]] می‌کنیم<ref>وقعة صفین، ص۱۱۷.</ref>. از این‌رو جمع زیادی از [[مردم بصره]] از جمله [[خالد بن معمر]] به [[کوفه]] حرکت کردند و به [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ملحق شدند.


==[[آمادگی]] خالد در [[جنگ صفین]]==
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پس از آن‌که نیروهای [[رزمنده]] از سراسر [[کشور]] که تحت فرمانش بودند گرد آمدند و [[حمایت]] خود را برای دفع خطر [[معاویه]] اعلام کردند، [[سپاه]] خود را از [[کوفیان]] و بصریان به چند [[لشکر]] تقسیم کرد و [[کوفیان]] را به هفت و بصریان را به پنج دسته تقسیم نمود و بر هر دسته‌ای امیری قرار داد. از باب نمونه: بربه نیروهای [[کوفی]]، [[سعد بن مسعود]] را بر گروه [[عبد قیس]] و [[عبد القیس]]، و [[حجر بن عدی]] را بر دسته [[کنده]] و [[حضرموت]] و [[قضاعه]]، و [[عدی بن حاتم]] را بر [[طایفه طی]] و... [[منصوب]] کرد و بر نیروهای [[بصری]]، خالد بن معمر سدوس را بر [[قبیله بکر بن وائل]] و [[عمرو بن مرجوم عبدی]] را بر [[عبدالقیس]] و [[احنف بن قیس]] را بر [[قبایل]] [[تمیم]]، [[ضبه]] و [[رباب]]، و [[شریک بن اعور]] را بر [[اهل عالیه]] گماشت. سپس دستورالعملی جامع و حکیمانه برای تمامی [[فرماندهان لشکر]] صادر نمود<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۰-۴۷۱.</ref>
هنگامی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آماده [[کارزار]] با [[معاویه]] گردید، نامه‌ای به [[ابن عباس]] [[فرماندار بصره]] نوشت تا [[مردم]] را برای [[پیوستن]] به [[سپاه اسلام]] و حرکت به سوی [[شام]] [[بسیج]] نماید. [[ابن عباس]] [[نامه]] [[امام]]{{ع}} را برای [[مردم بصره]] خواند و آنها را به [[حمایت]] از آن [[حضرت]] فرا خواند. در میان [[اجتماع]] [[مردم]]، [[احنف بن قیس]] و [[عمرو بن مرجوم عبدی]] هر کدام برخاستند و مطالبی را در [[حمایت]] از حرکت به سوی [[کوفه]] و [[جنگیدن]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} اعلام داشتند. سپس [[خالد بن معمر]] برخاست و در پاسخ به ندای [[امام]]{{ع}} چنین گفت: ما فرمانت را شنیدیم و آن را با میل و رغبت [[اطاعت]] میکنیم، هر زمان که [[دستور]] کوچ کردن دهی کوچ میکنیم، و هر کدام ما را [[دعوت]] نمایی، ما را [[مطیع]] و منقاد خواهی یافت و [[اجابت]] می‌کنیم<ref>وقعة صفین، ص۱۱۷.</ref>. از این‌رو جمع زیادی از [[مردم بصره]] از جمله [[خالد بن معمر]] به [[کوفه]] حرکت کردند و به [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ملحق شدند.


[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پس از آن‌که نیروهای [[رزمنده]] از سراسر [[کشور]] که تحت فرمانش بودند گرد آمدند و [[حمایت]] خود را برای دفع خطر [[معاویه]] اعلام کردند، [[سپاه]] خود را از [[کوفیان]] و بصریان به چند [[لشکر]] تقسیم کرد و [[کوفیان]] را به هفت و بصریان را به پنج دسته تقسیم نمود و بر هر دسته‌ای امیری قرار داد. از باب نمونه: بربه نیروهای [[کوفی]]، [[سعد بن مسعود]] را بر گروه [[عبد قیس]] و [[عبد القیس]]، و [[حجر بن عدی]] را بر دسته [[کنده]] و [[حضرموت]] و [[قضاعه]]، و [[عدی بن حاتم]] را بر [[طایفه طی]] و... [[منصوب]] کرد و بر نیروهای [[بصری]]، خالد بن معمر سدوس را بر [[قبیله بکر بن وائل]] و [[عمرو بن مرجوم عبدی]] را بر [[عبدالقیس]] و [[احنف بن قیس]] را بر [[قبایل]] [[تمیم]]، [[ضبه]] و [[رباب]]، و [[شریک بن اعور]] را بر [[اهل عالیه]] گماشت. سپس دستورالعملی جامع و حکیمانه برای تمامی [[فرماندهان لشکر]] صادر نمود<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۰-۴۷۱.</ref>
== خالد و اتهامی که زدوده شد ==
در [[جنگ صفین]] [[رفتاری]] در مورد [[خالد بن معمر]] [[مشاهده]] می‌شد که بیانگر حالت تردید در حرکات و اعتقادش بود، لذا جمعی از افراد می‌خواستند او را از [[امام]] {{ع}} و [[سپاه حق]] جدا سازند یا حداقل تردید و دغدغه خاطر او را رفع کنند. لذا در یکی از روزهای [[جنگ صفین]] گروهی نزد [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} آمدند و عرضه داشتند: ما گمان می‌کنیم که [[خالد بن معمر سدوسی]] با [[معاویه]] مکاتبه و مراوده دارد و بیم آن داریم که با او [[بیعت]] کرده و به او ملحق شود و ضربه‌ای به [[سپاه]] شما وارد سازد.


==خالد و اتهامی که زدوده شد==
[[حضرت]] برای آن‌که این [[اتهام]] رد یا [[اثبات]] شود و در ضمن خاطر این گروه هم آسود باشد، بلافاصله کسی را در پی خالد و تنی چند از مردان [[شریف]] [[قبیله]] [[ربیعه]] (ظاهراً خالد با این [[قبیله]] رابطه نزدیک داشته است) فرستاد و آنان را به حضور ‌طلبید و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] خطاب به گروه [[ربیعه]] فرمود: «اما بعد، ای گروه [[ربیعه]]، شما [[یاران]] من هستید و [[دعوت]] مرا [[اجابت]] کردید و مورد وثوق‌ترین [[مردم]] [[عرب]] نزد من می‌باشید، به من خبر رسیده که [[معاویه]] با این [[دوست]] شما [[خالد بن معمر]] مکاتبه داشته، اینک او را با شما خواستم تا خود شما میان من و او [[گواه]] باشید و سخنان من و او را بشنوید و نظر بدهید»
در [[جنگ صفین]] [[رفتاری]] در مورد [[خالد بن معمر]] [[مشاهده]] می‌شد که بیانگر حالت تردید در حرکات و اعتقادش بود، لذا جمعی از افراد می‌خواستند او را از [[امام]]{{ع}} و [[سپاه حق]] جدا سازند یا حداقل تردید و دغدغه خاطر او را رفع کنند. لذا در یکی از روزهای [[جنگ صفین]] گروهی نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمدند و عرضه داشتند: ما گمان می‌کنیم که [[خالد بن معمر سدوسی]] با [[معاویه]] مکاتبه و مراوده دارد و بیم آن داریم که با او [[بیعت]] کرده و به او ملحق شود و ضربه‌ای به [[سپاه]] شما وارد سازد.


[[حضرت]] برای آن‌که این [[اتهام]] رد یا [[اثبات]] شود و در ضمن خاطر این گروه هم آسود باشد، بلافاصله کسی را در پی خالد و تنی چند از مردان [[شریف]] [[قبیله]] [[ربیعه]] (ظاهراً خالد با این [[قبیله]] رابطه نزدیک داشته است) فرستاد و آنان را به حضور ‌طلبید و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] خطاب به گروه [[ربیعه]] فرمود: "اما بعد، ای گروه [[ربیعه]]، شما [[یاران]] من هستید و [[دعوت]] مرا [[اجابت]] کردید و مورد وثوق‌ترین [[مردم]] [[عرب]] نزد من می‌باشید، به من خبر رسیده که [[معاویه]] با این [[دوست]] شما [[خالد بن معمر]] مکاتبه داشته، اینک او را با شما خواستم تا خود شما میان من و او [[گواه]] باشید و سخنان من و او را بشنوید و نظر بدهید"
آن‌گاه خطاب به خالد فرمود: «ای [[خالد بن معمر]]، اگر آن‌چه از تو به من گزارش شده صحیح باشد، من [[خدا]] را و همه مسلمانانی که این جا حاضرند، [[گواه]] می‌گیرم که تو در امانی به هر جای [[عراق]] یا [[حجاز]] و یا [[سرزمین]] دیگری که زیر [[سلطه]] و [[حکومت معاویه]] نباشد می‌خواهی بروی، برو<ref>این‌گونه آزادی و دموکراسی فقط در مکتب علی {{ع}} جود دارد و در هیچ جای دنیا و در هیچ مکتبی بافت نمی‌شود که فرمانده کل سپاه حاضر شود یکی از نیروهای مهم و دلاورش و فرمانده بخشی از سپاهش از او جدا شود و به سلامت به هر جا که خواهد برود و فقط به او اجازه ندهد به دشمن ملحق شود تا کمکی بر ضد خود او باشد و از مکاتبه او با معاویه که در جبهه مخالف او قرار دارد، صرف نظر نماید. کجایند مدعیان راه علی {{ع}} که نظاره کنند و دست از کینه و عداوت بردارند و با مخالفین خود مدارا کنند.</ref> و اگر بر تو [[دروغ]] بسته‌اند با سوگندهایی [[اطمینان]] آور، قلب‌های ما را به [[صدق]] گفتارت مطمئن ساز و آرام ببخش».


آن‌گاه خطاب به خالد فرمود: "ای [[خالد بن معمر]]، اگر آن‌چه از تو به من گزارش شده صحیح باشد، من [[خدا]] را و همه مسلمانانی که این جا حاضرند، [[گواه]] می‌گیرم که تو در امانی به هر جای [[عراق]] یا [[حجاز]] و یا [[سرزمین]] دیگری که زیر [[سلطه]] و [[حکومت معاویه]] نباشد می‌خواهی بروی، برو<ref>این‌گونه آزادی و دموکراسی فقط در مکتب علی{{ع}} جود دارد و در هیچ جای دنیا و در هیچ مکتبی بافت نمی‌شود که فرمانده کل سپاه حاضر شود یکی از نیروهای مهم و دلاورش و فرمانده بخشی از سپاهش از او جدا شود و به سلامت به هر جا که خواهد برود و فقط به او اجازه ندهد به دشمن ملحق شود تا کمکی بر ضد خود او باشد و از مکاتبه او با معاویه که در جبهه مخالف او قرار دارد، صرف نظر نماید. کجایند مدعیان راه علی{{ع}} که نظاره کنند و دست از کینه و عداوت بردارند و با مخالفین خود مدارا کنند.</ref> و اگر بر تو [[دروغ]] بسته‌اند با سوگندهایی [[اطمینان]] آور، قلب‌های ما را به [[صدق]] گفتارت مطمئن ساز و آرام ببخش".
خالد برای آن‌که به [[قلب]] [[امام]] و پیشوایش [[اطمینان]] بخشد، [[سوگند]] یاد کرد که بین او و [[معاویه]] هیچ نامه‌ای رد و بدل نشده و گزارش رابطه او با [[معاویه]] [[کذب]] و ساخته [[دست]] شایعه‌سازان است<ref>شاید منشأ این شایعه، همان پیشنهاد علباء به جدا شدن خالد از علی {{ع}} بوده باشد که در ادامه خواهد آمد.</ref>. [[خالد بن معمر]] بدین ترتیب [[اتهام]] وارده را از خود دور ساخت و آن را به شدت [[تکذیب]] نمود و در معرکه [[جنگ]] نیز با [[دلاور]] مردی‌هایی که از خود بروز داد، ارادت و [[ایمان]] خود را به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[اثبات]] رساند.
*خالد برای آن‌که به [[قلب]] [[امام]] و پیشوایش [[اطمینان]] بخشد، [[سوگند]] یاد کرد که بین او و [[معاویه]] هیچ نامه‌ای رد و بدل نشده و گزارش رابطه او با [[معاویه]] [[کذب]] و ساخته [[دست]] شایعه‌سازان است<ref>شاید منشأ این شایعه، همان پیشنهاد علباء به جدا شدن خالد از علی{{ع}} بوده باشد که در ادامه خواهد آمد.</ref>. [[خالد بن معمر]] بدین ترتیب [[اتهام]] وارده را از خود دور ساخت و آن را به شدت [[تکذیب]] نمود و در معرکه [[جنگ]] نیز با [[دلاور]] مردی‌هایی که از خود بروز داد، ارادت و [[ایمان]] خود را به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[اثبات]] رساند.


در این میان گروهی از [[قبیله]] [[ربیعه]] گفتند: "به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر بدانیم خالد چنین کاری کرده و با [[معاویه]] مراودهای دارد، او را می‌کشیم"<ref>{{عربی|وَ اَللَّهِ لَوْ نَعْلَمُ أَنَّهُ فَعَلَ لَقَتَلْنَاهُ}}</ref>. بعد [[زیاد بن خصفه]] از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} خواست که خالد را به [[سوگند]] مؤکد فراخواند که روزی [[خیانت]] نکند، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز خالد را [[سوگند]] داد و او هم قبول کرد<ref>وقعة صفین، ص۲۸۷ و شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۲۲۵</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۳.</ref>
در این میان گروهی از [[قبیله]] [[ربیعه]] گفتند: «به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر بدانیم خالد چنین کاری کرده و با [[معاویه]] مراودهای دارد، او را می‌کشیم»<ref>{{عربی|وَ اَللَّهِ لَوْ نَعْلَمُ أَنَّهُ فَعَلَ لَقَتَلْنَاهُ}}</ref>. بعد [[زیاد بن خصفه]] از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} خواست که خالد را به [[سوگند]] مؤکد فراخواند که روزی [[خیانت]] نکند، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نیز خالد را [[سوگند]] داد و او هم قبول کرد<ref>وقعة صفین، ص۲۸۷ و شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۲۲۵</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۳.</ref>


==موضع‌گیری خالد در برابر علباء==
== موضع‌گیری خالد در برابر علباء ==
هنگامی که [[علباء بن هیثم]] در [[جنگ صفین]] [[خالد بن معمر]] را به جدا شدن از [[علی]]{{ع}} و [[پیوستن]] به [[معاویه]] [[تشویق]] کرد، خالد او را ملامت کرد و چنین گفت: ای علباء، چرا برای خود و خانواده‌ات از [[خدا]] نمی‌ترسی، خود و [[خویشان]] نزدیکت را مراقب باش، تو پیش [[علی]] چه [[امید]] و آرزویی ممکن است داشته باشی؟ [[علی]] مردی است که از او خواستم و پیشنهاد کردم که فقط چند [[درهم]] بر مقرری [[حسن]] و [[حسین]] بیفزاید، شاید اندکی از [[سختی]] [[زندگی]] خود را کاهش دهند؛ اما او نه تنها نپذیرفت بلکه [[خشمگین]] شد و انجام نداد آیا از چنین شخصی که حاضر نیست درهمی از [[بیت المال]] به [[حقوق]] فرزندش بیفزاید [[مخالفت]] می‌کنی و مرا از او جدا می‌سازی؟<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۵۰.</ref> خالد با این سخنان ارزنده، علباء را [[نصیحت]] کرد و او را از چنین تفکری درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} منع نمود و از این [[آزمون]] به خوبی سرفراز بیرون درآمد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۳.</ref>
هنگامی که [[علباء بن هیثم]] در [[جنگ صفین]] [[خالد بن معمر]] را به جدا شدن از [[علی]] {{ع}} و پیوستن به [[معاویه]] [[تشویق]] کرد، خالد او را ملامت کرد و چنین گفت: ای علباء، چرا برای خود و خانواده‌ات از [[خدا]] نمی‌ترسی، خود و [[خویشان]] نزدیکت را مراقب باش، تو پیش [[علی]] چه [[امید]] و آرزویی ممکن است داشته باشی؟ [[علی]] مردی است که از او خواستم و پیشنهاد کردم که فقط چند [[درهم]] بر مقرری [[حسن]] و [[حسین]] بیفزاید، شاید اندکی از [[سختی]] [[زندگی]] خود را کاهش دهند؛ اما او نه تنها نپذیرفت بلکه [[خشمگین]] شد و انجام نداد آیا از چنین شخصی که حاضر نیست درهمی از [[بیت المال]] به [[حقوق]] فرزندش بیفزاید [[مخالفت]] می‌کنی و مرا از او جدا می‌سازی؟<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۵۰.</ref> خالد با این سخنان ارزنده، علباء را [[نصیحت]] کرد و او را از چنین تفکری درباره [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} منع نمود و از این [[آزمون]] به خوبی سرفراز بیرون درآمد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۳.</ref>


==سخنان آتشین خالد در معرکه [[صفین]]==
== سخنان آتشین خالد در معرکه [[صفین]] ==
در یکی از روزهای بسیار سخت [[صفین]] که [[سپاهیان]] [[شام]] حمله شدیدی را آغاز کرده بودند خالد متوجه شد برخی از گروه [[ربیعه]] که [[قدرت]] و جرئت کمی در برابر حمله‌های [[دشمن]] دارند، و [[سستی]] از خود نشان میداده، و در حال عقب نشینی هستند، سخت برآشفت و آنان را تعقیب کرد و به معرکه [[قتال]] بازگرداند<ref>ابن ابی الحدید، در شرح خود ج۵، ص۲۲۸ مینویسد: «خالد بن معمره» فرار کرد و مجددا به صفوف ربیعه بازگشت و این خطبه را خواند: «یا معشر ربیعه تا آخره»، اما ابن مزاحم در «وقعة صفین» مینویسد: گروهی از ربیعه فرار کردند نه خالد. با توجه به این که مدرک شرح ابن ابی الحدید همان وقعة صفین است، مدرک و قول صحیح وقعة صفین است نه شرح ابن ابی الحدید؛ و در ثانی آیا مگر ممکن است کسی فراری بوده باشد و بازگردد و برای قوم خود خطبه بخواند و آنها را به مقاومت دعوت کند. لذا به نظر میرسد این که ابن ابی الحدید گفته: فلما خالد بن معمر فقال: «یا معشر ربیعه..».... سهو قلم است و صحیح عبارت این است: «فلما رجع بعض ربیعة»....</ref>. وقتی صف‌های [[ربیعه]] [[استوار]] شد و از هر حیث آماده [[نبرد]] گردیدند، سخنانی آتشین به این شرح بیان کرد: ای گروه [[ربیعه]]، همانا [[خداوند متعال]] هر یک از شما را از زادگاه و موطن خویش در این جا جمع کرده است، و از آن هنگام که [[خداوند]] [[زمین]] را برای شما گستراند این چنین [[اجتماع]] نکرده بودید، اینک اگر شما در [[نبرد]] با [[دشمن]] بهراسید و از مقابله با آنها خودداری کنید و به مصافشان نروید، [[خدا]] از شما [[خشنود]] نخواهد شد، و شما هم از شیر نکوهشگران و [[طعنه]] زنانی که فردا می‌گویند: [[ربیعه]] [[شرف]] خود را از بین برد و آبروی خود را پایمال کرد، در [[امان]] نخواهید ماند. پس پیش بروید و [[استقامت]] کنید و [[رضای خدا]] را بجویید، [[تهور]] و [[شجاعت]] و [[صبر]] و [[استقامت]] از سجایا و ویژگی‌های شماست. بدانید که اگر [[صبر]] پیشه کنید و در [[نیت]] خود صادق باشید، مأجور خواهید بود و کسی که به [[اجر]] و [[ثواب]] [[الهی]] چشم داشته باشد، [[پاداش]] او [[شرف]] [[دنیا]] و [[کرامت]] [[آخرت]] خواهد بود. و [[خداوند]] هرگز [[اجر]] [[نیکوکاران]] را ضایع نخواهد کرد<ref>شرح این ابی الحدید، ج۵، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۴.</ref>
در یکی از روزهای بسیار سخت [[صفین]] که [[سپاهیان]] [[شام]] حمله شدیدی را آغاز کرده بودند خالد متوجه شد برخی از گروه [[ربیعه]] که [[قدرت]] و جرئت کمی در برابر حمله‌های [[دشمن]] دارند، و [[سستی]] از خود نشان میداده، و در حال عقب نشینی هستند، سخت برآشفت و آنان را تعقیب کرد و به معرکه [[قتال]] بازگرداند<ref>ابن ابی الحدید، در شرح خود ج۵، ص۲۲۸ مینویسد: «خالد بن معمره» فرار کرد و مجددا به صفوف ربیعه بازگشت و این خطبه را خواند: «یا معشر ربیعه تا آخره»، اما ابن مزاحم در «وقعة صفین» مینویسد: گروهی از ربیعه فرار کردند نه خالد. با توجه به این که مدرک شرح ابن ابی الحدید همان وقعة صفین است، مدرک و قول صحیح وقعة صفین است نه شرح ابن ابی الحدید؛ و در ثانی آیا مگر ممکن است کسی فراری بوده باشد و بازگردد و برای قوم خود خطبه بخواند و آنها را به مقاومت دعوت کند. لذا به نظر میرسد این که ابن ابی الحدید گفته: فلما خالد بن معمر فقال: «یا معشر ربیعه..».... سهو قلم است و صحیح عبارت این است: «فلما رجع بعض ربیعة»....</ref>. وقتی صف‌های [[ربیعه]] [[استوار]] شد و از هر حیث آماده [[نبرد]] گردیدند، سخنانی آتشین به این شرح بیان کرد: ای گروه [[ربیعه]]، همانا [[خداوند متعال]] هر یک از شما را از زادگاه و موطن خویش در این جا جمع کرده است، و از آن هنگام که [[خداوند]] [[زمین]] را برای شما گستراند این چنین [[اجتماع]] نکرده بودید، اینک اگر شما در [[نبرد]] با [[دشمن]] بهراسید و از مقابله با آنها خودداری کنید و به مصافشان نروید، [[خدا]] از شما [[خشنود]] نخواهد شد، و شما هم از شیر نکوهشگران و [[طعنه]] زنانی که فردا می‌گویند: [[ربیعه]] [[شرف]] خود را از بین برد و آبروی خود را پایمال کرد، در [[امان]] نخواهید ماند. پس پیش بروید و [[استقامت]] کنید و [[رضای خدا]] را بجویید، [[تهور]] و [[شجاعت]] و [[صبر]] و [[استقامت]] از سجایا و ویژگی‌های شماست. بدانید که اگر [[صبر]] پیشه کنید و در [[نیت]] خود صادق باشید، مأجور خواهید بود و کسی که به [[اجر]] و [[ثواب]] [[الهی]] چشم داشته باشد، [[پاداش]] او [[شرف]] [[دنیا]] و [[کرامت]] [[آخرت]] خواهد بود. و [[خداوند]] هرگز [[اجر]] [[نیکوکاران]] را ضایع نخواهد کرد<ref>شرح این ابی الحدید، ج۵، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۴.</ref>


==نظر خالد پس از [[حیله]] [[معاویه]]==
== نظر خالد پس از [[حیله]] [[معاویه]] ==
هنگامی که [[سپاه معاویه]] قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند، [[اصحاب علی]]{{ع}} با خود به
هنگامی که [[سپاه معاویه]] قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند، [[اصحاب علی]] {{ع}} با خود به
گفت و گو و مشاوره پرداختند. در این میان یکی از کسانی که اظهار نظر نمود، "[[خالد بن معمر سدوسی]]" بود. او خطاب به [[حضرت علی]]{{ع}} چنین پیشنهاد کرد: "ای [[امیرمؤمنان]]، ما روزی که حضور در رکاب شما را پذیرفتیم، بر آن بودیم که هرگز اجازه ندهیم احدی در این [[جنگ]] بر ما پیشی بگیرد و [[غیرت]] و [[رشادت]] بیشتری از خود نشان دهد، بلکه همواره تلاش کرده‌ایم که فداکارترین بخش [[سپاه]] شما باشیم. ما همه اینها را زاد و توشه [[آخرت]] خود ساخته‌ایم و [[بهترین]] [[امر]] در نظر ما آن است که [[قادر]] به انجام آن باشیم و از عهده‌اش برآییم، ما اگر چه در صحنه [[نبرد]] از همه پیشی گرفته‌ایم با این حال هم اکنون نظرمان این است که اگر شما [[صلاح]] بدانید، پیشنهاد [[دشمن]] را قبول کنیم و اگر نظر شما چیز دیگری است، بدون [[شک]] نظر شما برای ما [[برتر]] و بهتر است"<ref>{{عربی| يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِنَّا وَ اَللَّهِ مَا اِخْتَرْنَا هَذَا اَلْمَقَامَ أَنْ يَكُونَ أَحَدٌ هُوَ أَوْلَى بِهِ مِنَّا غَيْرَ أَنَّا جَعَلْنَاهُ ذُخْراً ...}}وقعة صفین، ص۴۸۵.</ref>.
گفت و گو و مشاوره پرداختند. در این میان یکی از کسانی که اظهار نظر نمود، «[[خالد بن معمر سدوسی]]» بود. او خطاب به [[حضرت علی]] {{ع}} چنین پیشنهاد کرد: «ای [[امیرمؤمنان]]، ما روزی که حضور در رکاب شما را پذیرفتیم، بر آن بودیم که هرگز اجازه ندهیم احدی در این [[جنگ]] بر ما پیشی بگیرد و [[غیرت]] و [[رشادت]] بیشتری از خود نشان دهد، بلکه همواره تلاش کرده‌ایم که فداکارترین بخش [[سپاه]] شما باشیم. ما همه اینها را زاد و توشه [[آخرت]] خود ساخته‌ایم و [[بهترین]] [[امر]] در نظر ما آن است که [[قادر]] به انجام آن باشیم و از عهده‌اش برآییم، ما اگر چه در صحنه [[نبرد]] از همه پیشی گرفته‌ایم با این حال هم اکنون نظرمان این است که اگر شما [[صلاح]] بدانید، پیشنهاد [[دشمن]] را قبول کنیم و اگر نظر شما چیز دیگری است، بدون [[شک]] نظر شما برای ما [[برتر]] و بهتر است»<ref>{{عربی| يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِنَّا وَ اَللَّهِ مَا اِخْتَرْنَا هَذَا اَلْمَقَامَ أَنْ يَكُونَ أَحَدٌ هُوَ أَوْلَى بِهِ مِنَّا غَيْرَ أَنَّا جَعَلْنَاهُ ذُخْراً ...}}وقعة صفین، ص۴۸۵.</ref>.


در این گفتار [[خالد بن معمر]] نظر خود و [[قبیله]] [[ربیعه]] را بیان کرد که همانا [[گوش به فرمان]] [[امام]]{{ع}} هستند و نظر [[امام]] را بر نظر خود مقدم می‌دارند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۵.</ref>
در این گفتار [[خالد بن معمر]] نظر خود و [[قبیله]] [[ربیعه]] را بیان کرد که همانا [[گوش به فرمان]] [[امام]] {{ع}} هستند و نظر [[امام]] را بر نظر خود مقدم می‌دارند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۵.</ref>


==خالد در مجلس [[معاویه]]==
== خالد در مجلس [[معاویه]] ==
خالد پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نزد [[معاویه]] رفت و برای خود و قومش امان ‌طلبید. [[معاویه]] به او گفت: سبب و علت علاقه‌ات به [[علی]]{{ع}} چیست؟ خالد گفت: ای [[امیر]] مرا معاف‌دار. اما [[معاویه]] [[راضی]] نشد و [[اصرار]] کرد که علت را بگوید. ناچار خالد لب به سخن گشود و گفت: برای سه چیز [[حضرت علی]] را [[دوست]] می‌دارم: برای [[حلم]] و گذشتش به هنگام [[خشم]] و [[غضب]]؛ و [[صداقت]] و راستگویی‌اش به هنگام گفتن؛ و [[عدل]] و دادگستریش به هنگام [[حکم]] و [[قضاوت]]<ref>الفصول المهمه، ص۱۲۹؛ ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۱۱ و در عقد الفرید، ج۲، ص۲۸۲، با این عبارت آمده که معاویه گفت: {{عربی|قَالَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ لِخَالِدِ بْنِ اَلْمُعْتَمِرِ عَلاَمَ حُبُّكَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ أُحِبُّهُ عَلَى ثَلاَثٍ حِلْمِهِ إِذَا غَضِبَ وَ صِدْقِهِ إِذَا قَالَ وَ وَفَائِهِ إِذَا وَعَدَ }}.</ref>.
خالد پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نزد [[معاویه]] رفت و برای خود و قومش امان ‌طلبید. [[معاویه]] به او گفت: سبب و علت علاقه‌ات به [[علی]] {{ع}} چیست؟ خالد گفت: ای [[امیر]] مرا معاف‌دار. اما [[معاویه]] [[راضی]] نشد و [[اصرار]] کرد که علت را بگوید. ناچار خالد لب به سخن گشود و گفت: برای سه چیز [[حضرت علی]] را [[دوست]] می‌دارم: برای [[حلم]] و گذشتش به هنگام [[خشم]] و [[غضب]]؛ و [[صداقت]] و راستگویی‌اش به هنگام گفتن؛ و [[عدل]] و دادگستریش به هنگام [[حکم]] و [[قضاوت]]<ref>الفصول المهمه، ص۱۲۹؛ ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۱۱ و در عقد الفرید، ج۲، ص۲۸۲، با این عبارت آمده که معاویه گفت: {{عربی|قَالَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ لِخَالِدِ بْنِ اَلْمُعْتَمِرِ عَلاَمَ حُبُّكَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ أُحِبُّهُ عَلَى ثَلاَثٍ حِلْمِهِ إِذَا غَضِبَ وَ صِدْقِهِ إِذَا قَالَ وَ وَفَائِهِ إِذَا وَعَدَ }}.</ref>.


آری [[هیبت]] و [[قدرت]] [[معاویه]] مانع آن نشد که خالد [[ایمان راسخ]] خود نسبت به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[کتمان]] کند و [[کلام]] [[حق]] درباره آن [[حضرت]] نگوید.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۵-۴۷۶.</ref>
آری [[هیبت]] و [[قدرت]] [[معاویه]] مانع آن نشد که خالد [[ایمان راسخ]] خود نسبت به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را [[کتمان]] کند و [[کلام]] [[حق]] درباره آن [[حضرت]] نگوید.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۷۵-۴۷۶.</ref>


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
# [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:یاران امام علی]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:خالد بن معمر بن سلمان سدوسی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:ربیعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۴

خالد بن معمر بن سلمان سدوسی
تصویر قدیمی از بصره
نام کاملخالد بن معمر بن سلمان سدوسی
جنسیتمرد
از قبیلهربیعه
محل زندگیبصره
از اصحاب
حضور در جنگ

مقدمه

خالد از سران ربیعه بصره مردی شجاع و شاعر و از اصحاب مخلص امیرالمؤمنین (ع) بود و به قولی رسول خدا (ص) را درک کرد و در دو جنگ جمل و صفین حضور داشت و امیرمؤمنان (ع) را یاری کرد[۱].

آمادگی خالد در جنگ صفین

هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) آماده کارزار با معاویه گردید، نامه‌ای به ابن عباس فرماندار بصره نوشت تا مردم را برای پیوستن به سپاه اسلام و حرکت به سوی شام بسیج نماید. ابن عباس نامه امام (ع) را برای مردم بصره خواند و آنها را به حمایت از آن حضرت فرا خواند. در میان اجتماع مردم، احنف بن قیس و عمرو بن مرجوم عبدی هر کدام برخاستند و مطالبی را در حمایت از حرکت به سوی کوفه و جنگیدن در رکاب امیرالمؤمنین (ع) اعلام داشتند. سپس خالد بن معمر برخاست و در پاسخ به ندای امام (ع) چنین گفت: ما فرمانت را شنیدیم و آن را با میل و رغبت اطاعت میکنیم، هر زمان که دستور کوچ کردن دهی کوچ میکنیم، و هر کدام ما را دعوت نمایی، ما را مطیع و منقاد خواهی یافت و اجابت می‌کنیم[۲]. از این‌رو جمع زیادی از مردم بصره از جمله خالد بن معمر به کوفه حرکت کردند و به سپاه امیرالمؤمنین (ع) ملحق شدند.

امیرالمؤمنین (ع) پس از آن‌که نیروهای رزمنده از سراسر کشور که تحت فرمانش بودند گرد آمدند و حمایت خود را برای دفع خطر معاویه اعلام کردند، سپاه خود را از کوفیان و بصریان به چند لشکر تقسیم کرد و کوفیان را به هفت و بصریان را به پنج دسته تقسیم نمود و بر هر دسته‌ای امیری قرار داد. از باب نمونه: بربه نیروهای کوفی، سعد بن مسعود را بر گروه عبد قیس و عبد القیس، و حجر بن عدی را بر دسته کنده و حضرموت و قضاعه، و عدی بن حاتم را بر طایفه طی و... منصوب کرد و بر نیروهای بصری، خالد بن معمر سدوس را بر قبیله بکر بن وائل و عمرو بن مرجوم عبدی را بر عبدالقیس و احنف بن قیس را بر قبایل تمیم، ضبه و رباب، و شریک بن اعور را بر اهل عالیه گماشت. سپس دستورالعملی جامع و حکیمانه برای تمامی فرماندهان لشکر صادر نمود[۳].[۴]

خالد و اتهامی که زدوده شد

در جنگ صفین رفتاری در مورد خالد بن معمر مشاهده می‌شد که بیانگر حالت تردید در حرکات و اعتقادش بود، لذا جمعی از افراد می‌خواستند او را از امام (ع) و سپاه حق جدا سازند یا حداقل تردید و دغدغه خاطر او را رفع کنند. لذا در یکی از روزهای جنگ صفین گروهی نزد امیرالمؤمنین (ع) آمدند و عرضه داشتند: ما گمان می‌کنیم که خالد بن معمر سدوسی با معاویه مکاتبه و مراوده دارد و بیم آن داریم که با او بیعت کرده و به او ملحق شود و ضربه‌ای به سپاه شما وارد سازد.

حضرت برای آن‌که این اتهام رد یا اثبات شود و در ضمن خاطر این گروه هم آسود باشد، بلافاصله کسی را در پی خالد و تنی چند از مردان شریف قبیله ربیعه (ظاهراً خالد با این قبیله رابطه نزدیک داشته است) فرستاد و آنان را به حضور ‌طلبید و پس از حمد و ثنای الهی خطاب به گروه ربیعه فرمود: «اما بعد، ای گروه ربیعه، شما یاران من هستید و دعوت مرا اجابت کردید و مورد وثوق‌ترین مردم عرب نزد من می‌باشید، به من خبر رسیده که معاویه با این دوست شما خالد بن معمر مکاتبه داشته، اینک او را با شما خواستم تا خود شما میان من و او گواه باشید و سخنان من و او را بشنوید و نظر بدهید»

آن‌گاه خطاب به خالد فرمود: «ای خالد بن معمر، اگر آن‌چه از تو به من گزارش شده صحیح باشد، من خدا را و همه مسلمانانی که این جا حاضرند، گواه می‌گیرم که تو در امانی به هر جای عراق یا حجاز و یا سرزمین دیگری که زیر سلطه و حکومت معاویه نباشد می‌خواهی بروی، برو[۵] و اگر بر تو دروغ بسته‌اند با سوگندهایی اطمینان آور، قلب‌های ما را به صدق گفتارت مطمئن ساز و آرام ببخش».

خالد برای آن‌که به قلب امام و پیشوایش اطمینان بخشد، سوگند یاد کرد که بین او و معاویه هیچ نامه‌ای رد و بدل نشده و گزارش رابطه او با معاویه کذب و ساخته دست شایعه‌سازان است[۶]. خالد بن معمر بدین ترتیب اتهام وارده را از خود دور ساخت و آن را به شدت تکذیب نمود و در معرکه جنگ نیز با دلاور مردی‌هایی که از خود بروز داد، ارادت و ایمان خود را به امیرالمؤمنین (ع) به اثبات رساند.

در این میان گروهی از قبیله ربیعه گفتند: «به خدا سوگند، اگر بدانیم خالد چنین کاری کرده و با معاویه مراودهای دارد، او را می‌کشیم»[۷]. بعد زیاد بن خصفه از امیرمؤمنان (ع) خواست که خالد را به سوگند مؤکد فراخواند که روزی خیانت نکند، امیرالمؤمنین (ع) نیز خالد را سوگند داد و او هم قبول کرد[۸].[۹]

موضع‌گیری خالد در برابر علباء

هنگامی که علباء بن هیثم در جنگ صفین خالد بن معمر را به جدا شدن از علی (ع) و پیوستن به معاویه تشویق کرد، خالد او را ملامت کرد و چنین گفت: ای علباء، چرا برای خود و خانواده‌ات از خدا نمی‌ترسی، خود و خویشان نزدیکت را مراقب باش، تو پیش علی چه امید و آرزویی ممکن است داشته باشی؟ علی مردی است که از او خواستم و پیشنهاد کردم که فقط چند درهم بر مقرری حسن و حسین بیفزاید، شاید اندکی از سختی زندگی خود را کاهش دهند؛ اما او نه تنها نپذیرفت بلکه خشمگین شد و انجام نداد آیا از چنین شخصی که حاضر نیست درهمی از بیت المال به حقوق فرزندش بیفزاید مخالفت می‌کنی و مرا از او جدا می‌سازی؟[۱۰] خالد با این سخنان ارزنده، علباء را نصیحت کرد و او را از چنین تفکری درباره امیرالمؤمنین (ع) منع نمود و از این آزمون به خوبی سرفراز بیرون درآمد.[۱۱]

سخنان آتشین خالد در معرکه صفین

در یکی از روزهای بسیار سخت صفین که سپاهیان شام حمله شدیدی را آغاز کرده بودند خالد متوجه شد برخی از گروه ربیعه که قدرت و جرئت کمی در برابر حمله‌های دشمن دارند، و سستی از خود نشان میداده، و در حال عقب نشینی هستند، سخت برآشفت و آنان را تعقیب کرد و به معرکه قتال بازگرداند[۱۲]. وقتی صف‌های ربیعه استوار شد و از هر حیث آماده نبرد گردیدند، سخنانی آتشین به این شرح بیان کرد: ای گروه ربیعه، همانا خداوند متعال هر یک از شما را از زادگاه و موطن خویش در این جا جمع کرده است، و از آن هنگام که خداوند زمین را برای شما گستراند این چنین اجتماع نکرده بودید، اینک اگر شما در نبرد با دشمن بهراسید و از مقابله با آنها خودداری کنید و به مصافشان نروید، خدا از شما خشنود نخواهد شد، و شما هم از شیر نکوهشگران و طعنه زنانی که فردا می‌گویند: ربیعه شرف خود را از بین برد و آبروی خود را پایمال کرد، در امان نخواهید ماند. پس پیش بروید و استقامت کنید و رضای خدا را بجویید، تهور و شجاعت و صبر و استقامت از سجایا و ویژگی‌های شماست. بدانید که اگر صبر پیشه کنید و در نیت خود صادق باشید، مأجور خواهید بود و کسی که به اجر و ثواب الهی چشم داشته باشد، پاداش او شرف دنیا و کرامت آخرت خواهد بود. و خداوند هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد[۱۳].[۱۴]

نظر خالد پس از حیله معاویه

هنگامی که سپاه معاویه قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند، اصحاب علی (ع) با خود به گفت و گو و مشاوره پرداختند. در این میان یکی از کسانی که اظهار نظر نمود، «خالد بن معمر سدوسی» بود. او خطاب به حضرت علی (ع) چنین پیشنهاد کرد: «ای امیرمؤمنان، ما روزی که حضور در رکاب شما را پذیرفتیم، بر آن بودیم که هرگز اجازه ندهیم احدی در این جنگ بر ما پیشی بگیرد و غیرت و رشادت بیشتری از خود نشان دهد، بلکه همواره تلاش کرده‌ایم که فداکارترین بخش سپاه شما باشیم. ما همه اینها را زاد و توشه آخرت خود ساخته‌ایم و بهترین امر در نظر ما آن است که قادر به انجام آن باشیم و از عهده‌اش برآییم، ما اگر چه در صحنه نبرد از همه پیشی گرفته‌ایم با این حال هم اکنون نظرمان این است که اگر شما صلاح بدانید، پیشنهاد دشمن را قبول کنیم و اگر نظر شما چیز دیگری است، بدون شک نظر شما برای ما برتر و بهتر است»[۱۵].

در این گفتار خالد بن معمر نظر خود و قبیله ربیعه را بیان کرد که همانا گوش به فرمان امام (ع) هستند و نظر امام را بر نظر خود مقدم می‌دارند.[۱۶]

خالد در مجلس معاویه

خالد پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع) نزد معاویه رفت و برای خود و قومش امان ‌طلبید. معاویه به او گفت: سبب و علت علاقه‌ات به علی (ع) چیست؟ خالد گفت: ای امیر مرا معاف‌دار. اما معاویه راضی نشد و اصرار کرد که علت را بگوید. ناچار خالد لب به سخن گشود و گفت: برای سه چیز حضرت علی را دوست می‌دارم: برای حلم و گذشتش به هنگام خشم و غضب؛ و صداقت و راستگویی‌اش به هنگام گفتن؛ و عدل و دادگستریش به هنگام حکم و قضاوت[۱۷].

آری هیبت و قدرت معاویه مانع آن نشد که خالد ایمان راسخ خود نسبت به امیرالمؤمنین (ع) را کتمان کند و کلام حق درباره آن حضرت نگوید.[۱۸]

منابع

پانویس

  1. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۷۰.
  2. وقعة صفین، ص۱۱۷.
  3. ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۷۰-۴۷۱.
  5. این‌گونه آزادی و دموکراسی فقط در مکتب علی (ع) جود دارد و در هیچ جای دنیا و در هیچ مکتبی بافت نمی‌شود که فرمانده کل سپاه حاضر شود یکی از نیروهای مهم و دلاورش و فرمانده بخشی از سپاهش از او جدا شود و به سلامت به هر جا که خواهد برود و فقط به او اجازه ندهد به دشمن ملحق شود تا کمکی بر ضد خود او باشد و از مکاتبه او با معاویه که در جبهه مخالف او قرار دارد، صرف نظر نماید. کجایند مدعیان راه علی (ع) که نظاره کنند و دست از کینه و عداوت بردارند و با مخالفین خود مدارا کنند.
  6. شاید منشأ این شایعه، همان پیشنهاد علباء به جدا شدن خالد از علی (ع) بوده باشد که در ادامه خواهد آمد.
  7. وَ اَللَّهِ لَوْ نَعْلَمُ أَنَّهُ فَعَلَ لَقَتَلْنَاهُ
  8. وقعة صفین، ص۲۸۷ و شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۲۲۵
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۳.
  10. شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۵۰.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۷۳.
  12. ابن ابی الحدید، در شرح خود ج۵، ص۲۲۸ مینویسد: «خالد بن معمره» فرار کرد و مجددا به صفوف ربیعه بازگشت و این خطبه را خواند: «یا معشر ربیعه تا آخره»، اما ابن مزاحم در «وقعة صفین» مینویسد: گروهی از ربیعه فرار کردند نه خالد. با توجه به این که مدرک شرح ابن ابی الحدید همان وقعة صفین است، مدرک و قول صحیح وقعة صفین است نه شرح ابن ابی الحدید؛ و در ثانی آیا مگر ممکن است کسی فراری بوده باشد و بازگردد و برای قوم خود خطبه بخواند و آنها را به مقاومت دعوت کند. لذا به نظر میرسد این که ابن ابی الحدید گفته: فلما خالد بن معمر فقال: «یا معشر ربیعه..».... سهو قلم است و صحیح عبارت این است: «فلما رجع بعض ربیعة»....
  13. شرح این ابی الحدید، ج۵، ص۲۲۸.
  14. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۴.
  15. يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِنَّا وَ اَللَّهِ مَا اِخْتَرْنَا هَذَا اَلْمَقَامَ أَنْ يَكُونَ أَحَدٌ هُوَ أَوْلَى بِهِ مِنَّا غَيْرَ أَنَّا جَعَلْنَاهُ ذُخْراً ...وقعة صفین، ص۴۸۵.
  16. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۵.
  17. الفصول المهمه، ص۱۲۹؛ ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۱۱ و در عقد الفرید، ج۲، ص۲۸۲، با این عبارت آمده که معاویه گفت: قَالَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ لِخَالِدِ بْنِ اَلْمُعْتَمِرِ عَلاَمَ حُبُّكَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ أُحِبُّهُ عَلَى ثَلاَثٍ حِلْمِهِ إِذَا غَضِبَ وَ صِدْقِهِ إِذَا قَالَ وَ وَفَائِهِ إِذَا وَعَدَ .
  18. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۷۵-۴۷۶.