حوادث جنگ نهروان: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
جز (جایگزینی متن - '، -' به ' -') |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = امام علی | |||
| عنوان مدخل = [[امام علی]] | |||
| مداخل مرتبط = [[امام علی در قرآن]] - [[امام علی در حدیث]] - [[امام علی در کلام اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = امام علی (پرسش) | |||
}} | |||
== [[دعا]] پیش از [[نبرد]] == | |||
* [[امام باقر]] {{ع}}: همانا [[علی]] {{ع}} در [[نبرد]] با [[خوارج]]، چنین [[دعا]] کرد: "بار خدایا! ای [[پروردگار]] [[خانه]] آباد و بام برافراشته و دریای پرخروش و کتابِ برنوشته! از تو [[پیروزی]] میخواهم بر آنان که کتاب تو را فرا پُشت خود افکندند و با [[سرکشی]] بر تو، از [[امت]] [[احمد]]، جدا گشتند"<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر {{ع}}: إن عَلِیاً {{ع}} کانَ یدعو عَلَی الخَوارِجِ فَیقولُ فی دُعائِهِ: اللهُم رَب البَیتِ المَعمور، وَالسقفِ المَرفوعِ، وَالبَحرِ المَسجورِ، وَالکتابِ المَسطورِ، أسأَلُک الظفَرَ عَلی هؤُلاءِ الذینَ نَبَذوا کتابَک وَراءَ ظُهورِهِم، وفارَقوا امةَ أحمَدَ عُتُواً عَلَیک}} (قرب الإسناد، ص ۱۲، ح ۳۷).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | |||
== [[فرمان]] [[نبرد]] == | |||
* [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]- در بیان [[جنگ]] با [[خوارج]]-: چون [[علی]] {{ع}} بر [[خوارج]] فراز آمد، گفت: "[[الله اکبر]]! [[خدا]] و پیامبرش راست گفتهاند". پس دو [[سپاه]]، رویاروی هم صف آراستند و [[علی]] {{ع}} خود، پیشاپیش آنانایستاد و ایشان را بهبازگشت و [[توبه]] فراخواند و آنان، [[پرهیز]] کردند و به سوی یارانِ او تیر انداختند. به [[امام]] {{ع}} گفته شد: آنان، ما را تیرباران کردند. پس گفت: "دست باز دارید!". [[یاران علی]] {{ع}}، آن گفته را سه بار نزد وی تکرار کردند و او [همچنان] از ایشان خواست که دست باز دارند، تا زمانی که مردی آغشته به [[خون]] نزد وی آورده شد. [[علی]] {{ع}} گفت: "[[الله اکبر]]! اینک [[جنگ]] با آنان روا شد. بر ایشان بتازید"<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | |||
== نبردِ شخص [[امام]] {{ع}}== | |||
* [[الکامل (کتاب)|الکامل]]، مبرد: مردی از [[خوارج]] برون آمد، از آن پس که [[علی]] {{ع}} گفت: "باز گردید و [[قاتل]] [[عبد الله بن خباب]] را به ما [[تسلیم]] کنید". [[خوارج]] گفتند: ما همه، او را کشتهایم و در خونش شریکیم! سپس یکی از ایشان بهصف [[علی]] {{ع}} حمله آورد- و [[علی]] {{ع}} پیشتر [به یارانش] گفته بود: "شما آغازکننده [[جنگ]] با آنان نباشید"- و سه تن از [[یاران علی]] {{ع}} را کشت، در حالی که میگفت: آنان را میکشم، حال آنکه [[علی]] را نمیبینم و اگر وی آشکار شود، نیزه تیزم را در دهان او فرو میبرم! پس [[علی]] {{ع}} به سوی وی حمله کرد و هلاکش نمود و آنگاه که [[شمشیر]] را در او فرو برد، [آن مرد] گفت: خوش باد روان شدن به [[بهشت]]! [[عبد الله بن وهب]] گفت: نمیدانم به سوی [[بهشت]] یا [[جهنم]] [رفت]! پس مردی از بنی سعد گفت: "جز این نیست که من فریفته این [[مرد]]([[عبد الله]] بن وهب) شدم و در این جا حضور یافتم. اکنون میبینم که او، خود، به [[شک]] افتاده است! سپس با گروهی از یارانش عقب نشست. هزار تن [همراه او] به سوی [[ابو ایوب انصاری]] [و [[پرچم]] [[امان]] او]گراییدند<ref>الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۱۰۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | |||
==[[دعا]] پیش از [[نبرد]]== | == [[نبرد امام]] {{ع}} با [[عبد الله بن وهب]]== | ||
* [[امام باقر]]{{ع}}: همانا [[علی]]{{ع}} در [[نبرد]] با [[خوارج]]، چنین [[دعا]] کرد: "بار خدایا! ای [[پروردگار]] [[خانه]] آباد و بام برافراشته و دریای پرخروش و کتابِ برنوشته! از تو [[پیروزی]] میخواهم بر آنان که کتاب تو را فرا پُشت خود افکندند و با [[سرکشی]] بر تو، از [[امت]] [[احمد]]، جدا گشتند"<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر{{ع}}: إن عَلِیاً{{ع}} کانَ یدعو عَلَی الخَوارِجِ فَیقولُ فی دُعائِهِ: اللهُم رَب البَیتِ المَعمور، وَالسقفِ المَرفوعِ، وَالبَحرِ المَسجورِ، وَالکتابِ المَسطورِ، أسأَلُک الظفَرَ عَلی هؤُلاءِ الذینَ نَبَذوا کتابَک وَراءَ ظُهورِهِم، وفارَقوا امةَ أحمَدَ عُتُواً عَلَیک}} (قرب الإسناد، ص ۱۲، ح ۳۷).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]: [[عبد الله بن وهب راسبی]] پیش آمد تا میان دو [[سپاه]] ایستاد و با ندایی بلند بانگ برآورْد: ای [[فرزند]] [[ابوطالب]]! تا چه زمان، این امروز و فردا کردن میان ما و تو به درازا کشد؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، ما هرگز این میدان را ترک نمیکنیم، مگر آنکه تو از [هوای] [[نَفْس]] خویش سر بپیچی. پس به [[مبارزه]] من در آی تا با تو [[نبرد]] کنم؛ و این [[جماعت]] را کنار گذار! پس [[علی]] {{ع}} لبخندی زد و گفت: "خدایش هلاک کناد که چه مرد کم شرمی است! آیا او نمیداند که من همسوگند [[شمشیر]] و هَمتافته نیزهام؟! [میداند؛] اما او از زندگی [[نومید]] شده و شاید هم [به جهت [[پیری]] من] در طمعی دروغین [[دل]] بسته است!". [[عبد الله]]، جولان دادن میان دو صف را آغاز کرد و رجز خواند و گفت: من ابن وهب راسبی یورشآورم که برای [[خونخواهی]]، به این [[جماعت]] میتازم؛ تا [[حکمرانی]] بدکاران برافتد و [[حق]] به [[نیکان]] بازگردد! سپس یورش آورد و [[علی]] {{ع}} او را ضربتی زد و به یارانش ملحق ساخت<ref>الفتوح، ج ۴، ص ۲۷۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
==[[فرمان]] [[نبرد]]== | == تار و مار شدن خوارج== | ||
* [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]- در بیان [[جنگ]] با [[خوارج]]-: چون [[علی]]{{ع}} بر [[خوارج]] فراز آمد، گفت: "[[الله اکبر]]! [[خدا]] و پیامبرش راست گفتهاند". پس دو [[سپاه]]، رویاروی هم صف آراستند و [[علی]]{{ع}} خود، پیشاپیش آنانایستاد و ایشان را بهبازگشت و [[توبه]] فراخواند و آنان، [[پرهیز]] کردند و به سوی یارانِ او تیر انداختند. به [[امام]]{{ع}} گفته شد: آنان، ما را تیرباران کردند. پس گفت: "دست باز دارید!". [[یاران علی]]{{ع}}، آن گفته را سه بار نزد وی تکرار کردند و او [همچنان] از ایشان خواست که دست باز دارند، تا زمانی که مردی آغشته به [[خون]] نزد وی آورده شد. [[علی]]{{ع}} گفت: "[[الله اکبر]]! اینک [[جنگ]] با آنان روا شد. بر ایشان بتازید"<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[الإمامة و السیاسة (کتاب)|الإمامة و السیاسة]]- به [[نقل]] از ثَعلَبی-: [[خوارج]] را دیدم آنگاه که نیزهها و تیرها به سویشان روان شدند، گویی بُزهایی بودند که میخواستند با شاخهایشان خود را از [[باران]] [[حفظ]] کنند. سپس سوارهنظام از راست و چپ به ایشان حمله آورد و [[علی]] {{ع}} در [[قلب]] [[سپاه]] [بود و همه] با شمشیرها و نیزهها به آنان تاختند. پس به [[خدا]] [[سوگند]]، به اندازه فاصله میان دو شیر دوشی نپاییدند تا [[خداوند]]، هلاکشان کرد، گویی به ایشان گفته شده بود: "بمیرید!". پس مُردند<ref>الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۱۶۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
==نبردِ شخص [[امام]]{{ع}}== | == [[شادمانی]] [[مردم]] به سبب [[ظهور]] یکی از نشانههای نبوت== | ||
* [[الکامل (کتاب)|الکامل]]، مبرد: مردی از [[خوارج]] برون آمد، از آن پس که [[علی]]{{ع}} گفت: "باز گردید و [[قاتل]] [[عبد الله بن خباب]] را به ما [[تسلیم]] کنید". [[خوارج]] گفتند: ما همه، او را کشتهایم و در خونش شریکیم! سپس یکی از ایشان بهصف [[علی]]{{ع}} حمله آورد- و [[علی]]{{ع}} پیشتر [به یارانش] گفته بود: "شما آغازکننده [[جنگ]] با آنان نباشید"- و سه تن از [[یاران علی]]{{ع}} را کشت، در حالی که میگفت: آنان را میکشم، حال آنکه [[علی]] را نمیبینم و اگر وی آشکار شود، نیزه تیزم را در دهان او فرو میبرم! پس [[علی]]{{ع}} به سوی وی حمله کرد و هلاکش نمود و آنگاه که [[شمشیر]] را در او فرو برد، [آن مرد] گفت: خوش باد روان شدن به [[بهشت]]! [[عبد الله بن وهب]] گفت: نمیدانم به سوی [[بهشت]] یا [[جهنم]] [رفت]! پس مردی از بنی سعد گفت: "جز این نیست که من فریفته این [[مرد ]]([[عبد الله]] بن وهب) شدم و در این جا حضور یافتم. اکنون میبینم که او، خود، به [[شک]] افتاده است! سپس با گروهی از یارانش عقب نشست. هزار تن [همراه او] به سوی [[ابو ایوب انصاری]] [و [[پرچم]] [[امان]] او]گراییدند<ref>الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۱۰۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]] - به [[نقل]] از [[بسر بن سعید]]، از [[عبید الله بن ابی رافع]]-: [[راوی]] (عبید [[الله]]) با [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} همراه بوده [و دیده است] که [[خوارج]] به حرکت درآمده، گفتند: [[حکم]]، تنها از آنِ خداست! [[علی]] {{ع}} گفت: "این، گفتاری است [[حق]] که از آن، [[باطل]] قصد شده است. همانا [[پیامبر خدا]] مردمی را وصف فرموده که نشانهشان را در این گروه میبینم: [[حق]] را بر زبان میرانند و [[حق]] از این عضو ایشان(به دهانش اشاره کرد) در نمیگذرد. یکی از آنها منفورترینِ [[مردمان]] نزد خداست، مردی است سیاه که یکی از دستانش همانند سر پِستان گوسفند یا برآمدگی پستان [زن] است". چون [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} آنان را کشت، گفت: "نظر اندازید!". نظر انداختند و نشانی [از آن مرد] نیافتند. گفت: "باز گردید [و نظر اندازید]! به [[خدا]] [[سوگند]]، من نه [[دروغ]] گفتهام و نه به من [[دروغ]] گفته شده"- و این سخن را دو یا سه بار گفت-. سپس او را در ویرانهای یافتند و آوردند تا در مقابل [[علی]] {{ع}} قرار دادند. عبید [[الله]] گفت: و من، [[گواه]] این حال ایشان و گفتار [[علی]] {{ع}} درباره آنان بودم<ref>صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۹، ح ۱۵۷.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
==[[نبرد امام]]{{ع}} با [[عبد الله بن وهب]]== | == [[سخنان امام]] {{ع}}، هنگام گذشتن بر کشتگانِ خوارج== | ||
* [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]: [[عبد الله بن وهب راسبی]] پیش آمد تا میان دو [[سپاه]] ایستاد و با ندایی بلند بانگ برآورْد: ای [[فرزند]] [[ابوطالب]]! تا چه زمان، این امروز و فردا کردن میان ما و تو به درازا کشد؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، ما هرگز این میدان را ترک نمیکنیم، مگر آنکه تو از [هوای] [[نَفْس]] خویش سر بپیچی. پس به [[مبارزه]] من در آی تا با تو [[نبرد]] کنم؛ و این [[جماعت]] را کنار گذار! پس [[علی]]{{ع}} لبخندی زد و گفت: "خدایش هلاک کناد که چه مرد کم شرمی است! آیا او نمیداند که من همسوگند [[شمشیر]] و هَمتافته نیزهام؟! [میداند؛] اما او از زندگی [[نومید]] شده و شاید هم [به جهت [[پیری]] من] در طمعی دروغین [[دل]] بسته است!". [[عبد الله]]، جولان دادن میان دو صف را آغاز کرد و رجز خواند و گفت: من ابن وهب راسبی یورشآورم که برای [[خونخواهی]]، به این [[جماعت]] میتازم؛ تا [[حکمرانی]] بدکاران برافتد و [[حق]] به [[نیکان]] بازگردد! سپس یورش آورد و [[علی]]{{ع}} او را ضربتی زد و به یارانش ملحق ساخت<ref>الفتوح، ج ۴، ص ۲۷۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[امام علی]] {{ع}}- آنگاه که در [[نبرد نهروان]]، بر کشتگانِ [[خوارج]] بر میگذشت-: "[[بدا]] به حالتان! آنکه فریبتان داد، شما را زیانکار ساخت". به وی گفته شد: ای [[امیر مؤمنان]]! چه کسی ایشان را فریفت؟ گفت: "همان [[شیطان]] گمراهکننده و نَفْسِ [[فرماندهنده]] به [[بدی]]، که آنان را فریفته [[آرزوها]] ساخت و راه [[نافرمانی]] را به رویشان گشود و به [[پیروزی]] وعدهشان داد و در [[آتش]]، سرنگونشان کرد"<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- وقَد مَر بِقَتلَی الخَوارِجِ یومَ النهرَوانِ-: بُؤساً لَکم، لَقَد ضَرکم مَن غَرکم! فَقیلَ لَهُ: مَن غَرهُم یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟ فَقالَ {{ع}}: الشیطانُ المُضِل، وَالأَنفُسُ الأَمارَةُ بِالسوءِ، غَرتهُم بِالأَمانِی، وفَسَحَت لَهُم بِالمَعاصی، ووَعَدَتهُمُ الإِظهارَ، فَاقتَحَمَت بِهِمُ النارَ}} (نهج البلاغة، حکمت ۳۲۳).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
==تار و مار شدن خوارج== | == خبرِ [[امام]] {{ع}} از ادامه راه [[خوارج]] در تاریخ== | ||
* [[الإمامة و السیاسة (کتاب)|الإمامة و السیاسة]]- به [[نقل]] از ثَعلَبی-: [[خوارج]] را دیدم آنگاه که نیزهها و تیرها به سویشان روان شدند، گویی بُزهایی بودند که میخواستند با شاخهایشان خود را از [[باران]] [[حفظ]] کنند. سپس سوارهنظام از راست و چپ به ایشان حمله آورد و [[علی]]{{ع}} در [[قلب]] [[سپاه]] [بود و همه] با شمشیرها و نیزهها به آنان تاختند. پس به [[خدا]] [[سوگند]]، به اندازه فاصله میان دو شیر دوشی نپاییدند تا [[خداوند]]، هلاکشان کرد، گویی به ایشان گفته شده بود: "بمیرید!". پس مُردند<ref>الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۱۶۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[المصنف (کتاب)|المصنف]]، [[عبد]] الرزاق- به [[نقل]] از قَتاده-: آنگاه که [[علی]] {{ع}} [[خوارج]] را هلاک کرد، کسی گفت: [[ستایش]]، از آنِ خدایی است که ایشان را نابود کرد و ما را از آنان راحت بخشید. [[علی]] {{ع}} گفت: "نه؛ [[سوگند]] به آنکه جانم به دست اوست، همانا از ایشان، کسانی در صُلبهای مرداناند که هنوز [[زنان]]، آنها را آبستن نشدهاند؛ و هر آینه، واپسینِ آنان دزدان و جامهربایان خواهند بود"<ref>المصنف لعبد الرزاق، ج ۱۰، ص ۱۵۰، ح ۱۸۶۵۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
==[[شادمانی]] [[مردم]] به سبب [[ظهور]] یکی از نشانههای نبوت== | == [[سیاست]] [[امام]] {{ع}} درباره زخمیان و غنیمتها == | ||
* [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]] | * [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[عبد الملک بنابی حره]]-: [[علی]] {{ع}} شماری از ایشان را که هنوز رمقی داشتند، فرا خوانْد. چهارصد تن را یافتیم. [[علی]] {{ع}} [[فرمان]] داد که به طوایف خویش بازگردانده شوند و گفت: "آنان را با خود همراه بَرید و مداواشان کنید. هر گاه بهبود یافتند، به [[کوفه]] رسانیدشان؛ و آنچه را در اردوگاهشان یافت میشود، بر گیرید". [[جنگافزار]] و چارپایان و متاعی را که برای [[جنگ]] با وی همراه داشتند، میان [[مسلمانان]] تقسیم کرد و کالاها و [[بندگان]] و [[کنیزان]] را، چون بازآمد، به صاحبانشان بازگردانْد<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۸۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
==[[سخنان امام]]{{ع}}، هنگام گذشتن بر کشتگانِ خوارج== | == [[خطبه امام]] {{ع}}، هنگام فراغت یافتن از [[نبرد]] با خوارج== | ||
* [[امام علی]]{{ع}}- آنگاه که در [[نبرد نهروان]]، بر کشتگانِ [[خوارج]] بر میگذشت-: "[[بدا]] به حالتان! آنکه فریبتان داد، شما را زیانکار ساخت". به وی گفته شد: ای [[امیر مؤمنان]]! چه کسی ایشان را فریفت؟ گفت: "همان [[شیطان]] گمراهکننده و نَفْسِ [[فرماندهنده]] به [[بدی]]، که آنان را فریفته [[آرزوها]] ساخت و راه [[نافرمانی]] را به رویشان گشود و به [[پیروزی]] وعدهشان داد و در [[آتش]]، سرنگونشان کرد"<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- وقَد مَر بِقَتلَی الخَوارِجِ یومَ النهرَوانِ-: بُؤساً لَکم، لَقَد ضَرکم مَن غَرکم! فَقیلَ لَهُ: مَن غَرهُم یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟ فَقالَ{{ع}}: الشیطانُ المُضِل، وَالأَنفُسُ الأَمارَةُ بِالسوءِ، غَرتهُم بِالأَمانِی، وفَسَحَت لَهُم بِالمَعاصی، ووَعَدَتهُمُ الإِظهارَ، فَاقتَحَمَت بِهِمُ النارَ}} (نهج البلاغة، حکمت ۳۲۳).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | |||
==خبرِ [[امام]]{{ع}} از ادامه راه [[خوارج]] در تاریخ== | |||
* [[المصنف (کتاب)|المصنف]]، [[عبد]] الرزاق- به [[نقل]] از قَتاده-: آنگاه که [[علی]]{{ع}} [[خوارج]] را هلاک کرد، کسی گفت: [[ستایش]]، از آنِ خدایی است که ایشان را نابود کرد و ما را از آنان راحت بخشید. [[علی]]{{ع}} گفت: "نه؛ [[سوگند]] به آنکه جانم به دست اوست، همانا از ایشان، کسانی در صُلبهای مرداناند که هنوز [[زنان]]، آنها را آبستن نشدهاند؛ و هر آینه، واپسینِ آنان دزدان و جامهربایان خواهند بود"<ref>المصنف لعبد الرزاق، ج ۱۰، ص ۱۵۰، ح ۱۸۶۵۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | |||
==[[سیاست]] [[امام]]{{ع}} درباره زخمیان و غنیمتها== | |||
* [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[عبد الملک بنابی حره]]-: [[علی]]{{ع}} شماری از ایشان را که هنوز رمقی داشتند، فرا خوانْد. چهارصد تن را یافتیم. [[علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد که به طوایف خویش بازگردانده شوند و گفت: "آنان را با خود همراه بَرید و مداواشان کنید. هر گاه بهبود یافتند، به [[کوفه]] رسانیدشان؛ و آنچه را در اردوگاهشان یافت میشود، بر گیرید". [[جنگافزار]] و چارپایان و متاعی را که برای [[جنگ]] با وی همراه داشتند، میان [[مسلمانان]] تقسیم کرد و کالاها و [[بندگان]] و [[کنیزان]] را، چون بازآمد، به صاحبانشان بازگردانْد<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۸۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | |||
==[[خطبه امام]]{{ع}}، هنگام فراغت یافتن از [[نبرد]] با خوارج== | |||
* [[کنز العمال (کتاب)|کنز العمال]]- به [[نقل]] از [[عبد الملک بن قریب]]-: از علاء بن [[زیاد]] [[اعرابی]] شنیدم که از پدرش [[نقل]] میکرد: پس از [[آشوب]] و فراغت یافتن از [[نبرد]] [[نهروان]]، [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]] بر [[منبر]] [[کوفه]] فراز آمد و خدای را [[ستایش]] گفت. آنگاه، [[گریه]] راه سخن را بر او بست و آن [[قدر]] گریست که [[اشک]]، ریشش را فرا گرفت و از آن جاری شد. سپس ریشش را [[پاک]] کرد و قطرههایی از اشکش بر شماری از افراد فرو افتاد. و ما میگفتیم: همانا هر کس این اشکها بر او چکیده باشد، [[خداوند]]، پیکرش را بر [[آتش]] [[حرام]] میکند. آنگاه گفت: "ای [[مردم]]! همانند آن کس نباشید که بدون عمل، آرزومندِ آخرت است و با بلندْ آرزویی، [[توبه]] را به تأخیر میافکنَد؛ همچون زاهدان درباره [[دنیا]] [[سخن]] میگوید و همانند دنیاگرایان در آن [[رفتار]] میکند؛ اگر از [[دنیا]] بهره داده شود، [[سیر]] نمیگردد و اگر از آن بازداشته شود، [[قناعت]] نمیورزد؛ از [[سپاس]] گزاردن برای آنچه به او داده شده، [[ناتوان]] است و از آنچه مانده، زیاده را میطلبد؛ [[امر]] میکند و خود [[اهل]] عمل به آن نیست، و [[نهی]] میکند و خود از آن دست نمیشوید؛ شایستگان را [[دوست]] دارد و [[رفتار]] ایشان را انجام نمیدهد و [[ستمگران]] را [[دشمن]] میشمارد و خود از آنان است؛ بر پایه گمانش نفسش بر او چیره میشود و او بر پایه یقینش بر نَفْسش چیره نمیگردد؛ اگر بی نیازی یابد، فریفته میشود؛ اگر [[بیمار]] گردد، در [[اندوه]] فرو میرود؛ اگر به [[فقر]] افتد، به [[یأس]] و [[سستی]] دچار میشود؛ پس او میان [[گناه]] و [[نعمت]] میچرد؛ [[عافیت]] مییابد و [[شکر]] به جا نمیآورَد؛ [[مبتلا]] میشود و [[صبر]] نمیورزد، گویی آن کس که از [[مرگ]] [[بیم]] داده شده غیرِ اوست و آنکه [به بهشت] [[وعده]] و [از عذاب] [[پرهیز]] داده شده، کسی جز اوست. ای آماجهای [[بلاها]]! ای که در بند مرگید! ای جام [های] [[بیماریها]]! ای [[غارت]] شده [های] روزگاران! ای بار [های] گرانِ روزگار! ای میوه [های] زمان! ای [[نور]] [های][[شب]] و روز! ای گُنگ [ها] در برابر [[حجتها]]! ای آن [ها] که [[فتنهها]] ایشان را در خود فرو بردهاند و میان آن و [[معرفت]] [[حقیقی]] عبرتها، فاصله افکندهاند! میگویم: آنکه [[نجات]] یافت، جز به [[معرفت]] [[نَفْس]] خویش [[نجات]] نیافته؛ و آنکه هلاک شد، جز زیر دست [[نَفْس]] خود هلاک نگشتهاست. [[خداوند]] فرازمند گفت: "ای ایمانآورندگان! خود و خاندانتان را از [[آتش]] دور دارید". [[خدا]] ما و شما را از کسانی گردانَد که [[اندرز]] را میشنوند و میپذیرند، و به عمل فرا خوانده میشوند و عمل میکنند<ref>کنز العمال، ج ۱۶، ص ۲۰۵، ح ۴۴۲۲۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | * [[کنز العمال (کتاب)|کنز العمال]]- به [[نقل]] از [[عبد الملک بن قریب]]-: از علاء بن [[زیاد]] [[اعرابی]] شنیدم که از پدرش [[نقل]] میکرد: پس از [[آشوب]] و فراغت یافتن از [[نبرد]] [[نهروان]]، [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]] بر [[منبر]] [[کوفه]] فراز آمد و خدای را [[ستایش]] گفت. آنگاه، [[گریه]] راه سخن را بر او بست و آن [[قدر]] گریست که [[اشک]]، ریشش را فرا گرفت و از آن جاری شد. سپس ریشش را [[پاک]] کرد و قطرههایی از اشکش بر شماری از افراد فرو افتاد. و ما میگفتیم: همانا هر کس این اشکها بر او چکیده باشد، [[خداوند]]، پیکرش را بر [[آتش]] [[حرام]] میکند. آنگاه گفت: "ای [[مردم]]! همانند آن کس نباشید که بدون عمل، آرزومندِ آخرت است و با بلندْ آرزویی، [[توبه]] را به تأخیر میافکنَد؛ همچون زاهدان درباره [[دنیا]] [[سخن]] میگوید و همانند دنیاگرایان در آن [[رفتار]] میکند؛ اگر از [[دنیا]] بهره داده شود، [[سیر]] نمیگردد و اگر از آن بازداشته شود، [[قناعت]] نمیورزد؛ از [[سپاس]] گزاردن برای آنچه به او داده شده، [[ناتوان]] است و از آنچه مانده، زیاده را میطلبد؛ [[امر]] میکند و خود [[اهل]] عمل به آن نیست، و [[نهی]] میکند و خود از آن دست نمیشوید؛ شایستگان را [[دوست]] دارد و [[رفتار]] ایشان را انجام نمیدهد و [[ستمگران]] را [[دشمن]] میشمارد و خود از آنان است؛ بر پایه گمانش نفسش بر او چیره میشود و او بر پایه یقینش بر نَفْسش چیره نمیگردد؛ اگر بی نیازی یابد، فریفته میشود؛ اگر [[بیمار]] گردد، در [[اندوه]] فرو میرود؛ اگر به [[فقر]] افتد، به [[یأس]] و [[سستی]] دچار میشود؛ پس او میان [[گناه]] و [[نعمت]] میچرد؛ [[عافیت]] مییابد و [[شکر]] به جا نمیآورَد؛ [[مبتلا]] میشود و [[صبر]] نمیورزد، گویی آن کس که از [[مرگ]] [[بیم]] داده شده غیرِ اوست و آنکه [به بهشت] [[وعده]] و [از عذاب] [[پرهیز]] داده شده، کسی جز اوست. ای آماجهای [[بلاها]]! ای که در بند مرگید! ای جام [های] [[بیماریها]]! ای [[غارت]] شده [های] روزگاران! ای بار [های] گرانِ روزگار! ای میوه [های] زمان! ای [[نور]] [های][[شب]] و روز! ای گُنگ [ها] در برابر [[حجتها]]! ای آن [ها] که [[فتنهها]] ایشان را در خود فرو بردهاند و میان آن و [[معرفت]] [[حقیقی]] عبرتها، فاصله افکندهاند! میگویم: آنکه [[نجات]] یافت، جز به [[معرفت]] [[نَفْس]] خویش [[نجات]] نیافته؛ و آنکه هلاک شد، جز زیر دست [[نَفْس]] خود هلاک نگشتهاست. [[خداوند]] فرازمند گفت: "ای ایمانآورندگان! خود و خاندانتان را از [[آتش]] دور دارید". [[خدا]] ما و شما را از کسانی گردانَد که [[اندرز]] را میشنوند و میپذیرند، و به عمل فرا خوانده میشوند و عمل میکنند<ref>کنز العمال، ج ۱۶، ص ۲۰۵، ح ۴۴۲۲۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۰۱-۵۰۶.</ref>. | ||
{{نهروان}} | {{نهروان}} | ||
== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
* [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | * [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{امام علی}} | {{امام علی}} | ||
[[رده:جنگ نهروان]] | [[رده:جنگ نهروان]] | ||
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۴
دعا پیش از نبرد
- امام باقر (ع): همانا علی (ع) در نبرد با خوارج، چنین دعا کرد: "بار خدایا! ای پروردگار خانه آباد و بام برافراشته و دریای پرخروش و کتابِ برنوشته! از تو پیروزی میخواهم بر آنان که کتاب تو را فرا پُشت خود افکندند و با سرکشی بر تو، از امت احمد، جدا گشتند"[۱][۲].
فرمان نبرد
- مروج الذهب- در بیان جنگ با خوارج-: چون علی (ع) بر خوارج فراز آمد، گفت: "الله اکبر! خدا و پیامبرش راست گفتهاند". پس دو سپاه، رویاروی هم صف آراستند و علی (ع) خود، پیشاپیش آنانایستاد و ایشان را بهبازگشت و توبه فراخواند و آنان، پرهیز کردند و به سوی یارانِ او تیر انداختند. به امام (ع) گفته شد: آنان، ما را تیرباران کردند. پس گفت: "دست باز دارید!". یاران علی (ع)، آن گفته را سه بار نزد وی تکرار کردند و او [همچنان] از ایشان خواست که دست باز دارند، تا زمانی که مردی آغشته به خون نزد وی آورده شد. علی (ع) گفت: "الله اکبر! اینک جنگ با آنان روا شد. بر ایشان بتازید"[۳][۴].
نبردِ شخص امام (ع)
- الکامل، مبرد: مردی از خوارج برون آمد، از آن پس که علی (ع) گفت: "باز گردید و قاتل عبد الله بن خباب را به ما تسلیم کنید". خوارج گفتند: ما همه، او را کشتهایم و در خونش شریکیم! سپس یکی از ایشان بهصف علی (ع) حمله آورد- و علی (ع) پیشتر [به یارانش] گفته بود: "شما آغازکننده جنگ با آنان نباشید"- و سه تن از یاران علی (ع) را کشت، در حالی که میگفت: آنان را میکشم، حال آنکه علی را نمیبینم و اگر وی آشکار شود، نیزه تیزم را در دهان او فرو میبرم! پس علی (ع) به سوی وی حمله کرد و هلاکش نمود و آنگاه که شمشیر را در او فرو برد، [آن مرد] گفت: خوش باد روان شدن به بهشت! عبد الله بن وهب گفت: نمیدانم به سوی بهشت یا جهنم [رفت]! پس مردی از بنی سعد گفت: "جز این نیست که من فریفته این مرد(عبد الله بن وهب) شدم و در این جا حضور یافتم. اکنون میبینم که او، خود، به شک افتاده است! سپس با گروهی از یارانش عقب نشست. هزار تن [همراه او] به سوی ابو ایوب انصاری [و پرچم امان او]گراییدند[۵][۶].
نبرد امام (ع) با عبد الله بن وهب
- الفتوح: عبد الله بن وهب راسبی پیش آمد تا میان دو سپاه ایستاد و با ندایی بلند بانگ برآورْد: ای فرزند ابوطالب! تا چه زمان، این امروز و فردا کردن میان ما و تو به درازا کشد؟ به خدا سوگند، ما هرگز این میدان را ترک نمیکنیم، مگر آنکه تو از [هوای] نَفْس خویش سر بپیچی. پس به مبارزه من در آی تا با تو نبرد کنم؛ و این جماعت را کنار گذار! پس علی (ع) لبخندی زد و گفت: "خدایش هلاک کناد که چه مرد کم شرمی است! آیا او نمیداند که من همسوگند شمشیر و هَمتافته نیزهام؟! [میداند؛] اما او از زندگی نومید شده و شاید هم [به جهت پیری من] در طمعی دروغین دل بسته است!". عبد الله، جولان دادن میان دو صف را آغاز کرد و رجز خواند و گفت: من ابن وهب راسبی یورشآورم که برای خونخواهی، به این جماعت میتازم؛ تا حکمرانی بدکاران برافتد و حق به نیکان بازگردد! سپس یورش آورد و علی (ع) او را ضربتی زد و به یارانش ملحق ساخت[۷][۸].
تار و مار شدن خوارج
- الإمامة و السیاسة- به نقل از ثَعلَبی-: خوارج را دیدم آنگاه که نیزهها و تیرها به سویشان روان شدند، گویی بُزهایی بودند که میخواستند با شاخهایشان خود را از باران حفظ کنند. سپس سوارهنظام از راست و چپ به ایشان حمله آورد و علی (ع) در قلب سپاه [بود و همه] با شمشیرها و نیزهها به آنان تاختند. پس به خدا سوگند، به اندازه فاصله میان دو شیر دوشی نپاییدند تا خداوند، هلاکشان کرد، گویی به ایشان گفته شده بود: "بمیرید!". پس مُردند[۹][۱۰].
شادمانی مردم به سبب ظهور یکی از نشانههای نبوت
- صحیح مسلم - به نقل از بسر بن سعید، از عبید الله بن ابی رافع-: راوی (عبید الله) با علی بن ابی طالب (ع) همراه بوده [و دیده است] که خوارج به حرکت درآمده، گفتند: حکم، تنها از آنِ خداست! علی (ع) گفت: "این، گفتاری است حق که از آن، باطل قصد شده است. همانا پیامبر خدا مردمی را وصف فرموده که نشانهشان را در این گروه میبینم: حق را بر زبان میرانند و حق از این عضو ایشان(به دهانش اشاره کرد) در نمیگذرد. یکی از آنها منفورترینِ مردمان نزد خداست، مردی است سیاه که یکی از دستانش همانند سر پِستان گوسفند یا برآمدگی پستان [زن] است". چون علی بن ابی طالب (ع) آنان را کشت، گفت: "نظر اندازید!". نظر انداختند و نشانی [از آن مرد] نیافتند. گفت: "باز گردید [و نظر اندازید]! به خدا سوگند، من نه دروغ گفتهام و نه به من دروغ گفته شده"- و این سخن را دو یا سه بار گفت-. سپس او را در ویرانهای یافتند و آوردند تا در مقابل علی (ع) قرار دادند. عبید الله گفت: و من، گواه این حال ایشان و گفتار علی (ع) درباره آنان بودم[۱۱][۱۲].
سخنان امام (ع)، هنگام گذشتن بر کشتگانِ خوارج
- امام علی (ع)- آنگاه که در نبرد نهروان، بر کشتگانِ خوارج بر میگذشت-: "بدا به حالتان! آنکه فریبتان داد، شما را زیانکار ساخت". به وی گفته شد: ای امیر مؤمنان! چه کسی ایشان را فریفت؟ گفت: "همان شیطان گمراهکننده و نَفْسِ فرماندهنده به بدی، که آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه نافرمانی را به رویشان گشود و به پیروزی وعدهشان داد و در آتش، سرنگونشان کرد"[۱۳][۱۴].
خبرِ امام (ع) از ادامه راه خوارج در تاریخ
- المصنف، عبد الرزاق- به نقل از قَتاده-: آنگاه که علی (ع) خوارج را هلاک کرد، کسی گفت: ستایش، از آنِ خدایی است که ایشان را نابود کرد و ما را از آنان راحت بخشید. علی (ع) گفت: "نه؛ سوگند به آنکه جانم به دست اوست، همانا از ایشان، کسانی در صُلبهای مرداناند که هنوز زنان، آنها را آبستن نشدهاند؛ و هر آینه، واپسینِ آنان دزدان و جامهربایان خواهند بود"[۱۵][۱۶].
سیاست امام (ع) درباره زخمیان و غنیمتها
- تاریخ الطبری- به نقل از عبد الملک بنابی حره-: علی (ع) شماری از ایشان را که هنوز رمقی داشتند، فرا خوانْد. چهارصد تن را یافتیم. علی (ع) فرمان داد که به طوایف خویش بازگردانده شوند و گفت: "آنان را با خود همراه بَرید و مداواشان کنید. هر گاه بهبود یافتند، به کوفه رسانیدشان؛ و آنچه را در اردوگاهشان یافت میشود، بر گیرید". جنگافزار و چارپایان و متاعی را که برای جنگ با وی همراه داشتند، میان مسلمانان تقسیم کرد و کالاها و بندگان و کنیزان را، چون بازآمد، به صاحبانشان بازگردانْد[۱۷][۱۸].
خطبه امام (ع)، هنگام فراغت یافتن از نبرد با خوارج
- کنز العمال- به نقل از عبد الملک بن قریب-: از علاء بن زیاد اعرابی شنیدم که از پدرش نقل میکرد: پس از آشوب و فراغت یافتن از نبرد نهروان، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب بر منبر کوفه فراز آمد و خدای را ستایش گفت. آنگاه، گریه راه سخن را بر او بست و آن قدر گریست که اشک، ریشش را فرا گرفت و از آن جاری شد. سپس ریشش را پاک کرد و قطرههایی از اشکش بر شماری از افراد فرو افتاد. و ما میگفتیم: همانا هر کس این اشکها بر او چکیده باشد، خداوند، پیکرش را بر آتش حرام میکند. آنگاه گفت: "ای مردم! همانند آن کس نباشید که بدون عمل، آرزومندِ آخرت است و با بلندْ آرزویی، توبه را به تأخیر میافکنَد؛ همچون زاهدان درباره دنیا سخن میگوید و همانند دنیاگرایان در آن رفتار میکند؛ اگر از دنیا بهره داده شود، سیر نمیگردد و اگر از آن بازداشته شود، قناعت نمیورزد؛ از سپاس گزاردن برای آنچه به او داده شده، ناتوان است و از آنچه مانده، زیاده را میطلبد؛ امر میکند و خود اهل عمل به آن نیست، و نهی میکند و خود از آن دست نمیشوید؛ شایستگان را دوست دارد و رفتار ایشان را انجام نمیدهد و ستمگران را دشمن میشمارد و خود از آنان است؛ بر پایه گمانش نفسش بر او چیره میشود و او بر پایه یقینش بر نَفْسش چیره نمیگردد؛ اگر بی نیازی یابد، فریفته میشود؛ اگر بیمار گردد، در اندوه فرو میرود؛ اگر به فقر افتد، به یأس و سستی دچار میشود؛ پس او میان گناه و نعمت میچرد؛ عافیت مییابد و شکر به جا نمیآورَد؛ مبتلا میشود و صبر نمیورزد، گویی آن کس که از مرگ بیم داده شده غیرِ اوست و آنکه [به بهشت] وعده و [از عذاب] پرهیز داده شده، کسی جز اوست. ای آماجهای بلاها! ای که در بند مرگید! ای جام [های] بیماریها! ای غارت شده [های] روزگاران! ای بار [های] گرانِ روزگار! ای میوه [های] زمان! ای نور [های]شب و روز! ای گُنگ [ها] در برابر حجتها! ای آن [ها] که فتنهها ایشان را در خود فرو بردهاند و میان آن و معرفت حقیقی عبرتها، فاصله افکندهاند! میگویم: آنکه نجات یافت، جز به معرفت نَفْس خویش نجات نیافته؛ و آنکه هلاک شد، جز زیر دست نَفْس خود هلاک نگشتهاست. خداوند فرازمند گفت: "ای ایمانآورندگان! خود و خاندانتان را از آتش دور دارید". خدا ما و شما را از کسانی گردانَد که اندرز را میشنوند و میپذیرند، و به عمل فرا خوانده میشوند و عمل میکنند[۱۹][۲۰].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «الإمام الباقر (ع): إن عَلِیاً (ع) کانَ یدعو عَلَی الخَوارِجِ فَیقولُ فی دُعائِهِ: اللهُم رَب البَیتِ المَعمور، وَالسقفِ المَرفوعِ، وَالبَحرِ المَسجورِ، وَالکتابِ المَسطورِ، أسأَلُک الظفَرَ عَلی هؤُلاءِ الذینَ نَبَذوا کتابَک وَراءَ ظُهورِهِم، وفارَقوا امةَ أحمَدَ عُتُواً عَلَیک» (قرب الإسناد، ص ۱۲، ح ۳۷).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۱۰۵.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ الفتوح، ج ۴، ص ۲۷۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۱۶۹.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۹، ح ۱۵۷.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ «الإمام علی (ع)- وقَد مَر بِقَتلَی الخَوارِجِ یومَ النهرَوانِ-: بُؤساً لَکم، لَقَد ضَرکم مَن غَرکم! فَقیلَ لَهُ: مَن غَرهُم یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟ فَقالَ (ع): الشیطانُ المُضِل، وَالأَنفُسُ الأَمارَةُ بِالسوءِ، غَرتهُم بِالأَمانِی، وفَسَحَت لَهُم بِالمَعاصی، ووَعَدَتهُمُ الإِظهارَ، فَاقتَحَمَت بِهِمُ النارَ» (نهج البلاغة، حکمت ۳۲۳).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ المصنف لعبد الرزاق، ج ۱۰، ص ۱۵۰، ح ۱۸۶۵۵.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۸۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.
- ↑ کنز العمال، ج ۱۶، ص ۲۰۵، ح ۴۴۲۲۹.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۱-۵۰۶.