آشنایی با مفاهیم نشانه‌های ظهور امام مهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مهدویت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام مهدی]]{{ع}} است. "'''امام مهدی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = نشانه‌های ظهور
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام مهدی در قرآن]] - [[امام مهدی در حدیث]] - [[امام مهدی در کلام اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل =
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام مهدی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  = امام مهدی (پرسش)
}}


==مقدمه==
== مفاهیم نشانه‌های ظهور ==  
از آنجایی که بررسی‌های ژرف در این موضوع [[نیازمند]] بهره‌گیری از برخی واژه‌ها و "مفاهیم" است و از طرفی تعریف روشنی از بعضی از آنها در دست نیست؛ از این رو، گام نخست آن است که این واژه‌ها در حد امکان بازکاوی و تعریف شود. برخی از این واژه‌هایی که در بحث [[نشانه‌ها]] به کار رفته، عبارت است از:


==مفاهیم نشانه‌های ظهور==
'''۱. علایم:''' "عَلایم" جمع "[[علامه]]"، از ریشه "[[علم]]" به معنای "نشانه" است. و در [[عربی]] به معنای "[[آیه]] و دلالت" آمده است. از این‌رو عَلَم به معنای [[پرچم]] است که [[لشکر]] به نشانه آن گرد آیند<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۱۵۳.</ref>. [[ابن فارس]] گوید: عَلَم به معنای نشانه‌ای است که در چیزی باشد و آن را از دیگری مشخص و متمایز نماید<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۱۰۹.</ref>. به گفته [[ابن منظور]]: علامت به معنای نشانه (السمه) و هم ریشه با عَلَم و مترادف با آن است. وی علامت و [[علم]] را به "فاصله بین دو قطعه [[زمین]]" و "چیزی که در بیابان برپا می‌شود تا افراد راه گم کرده، به سبب آن راه را پیدا می‌کنند" معنا کرده است<ref>نک: ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۴۱۶.</ref>! این واژه در [[فارسی]] به "نشانه"، برگردان شده و آن عبارت است از آنچه که سبب شناختن کسی یا چیزی شود<ref>محمد معین، فرهنگ معین، ص ۱۱۱۵.</ref>. اگرچه واژه "علامات" به صورت جمع فقط یک بار در [[قرآن]] آمده<ref>{{متن قرآن|وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ}}؛ و نشانه‌هایی [دیگر نیز قرار داد]، و آنان به وسیله ستاره[قطبی] راه یابی می‌کنند. نحل، آیه ۱۶.</ref>، اما در [[روایات]]، فراوان ذکر شده است. [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"إِن لِأَهْلِ الدینِ عَلَامَاتٍ یُعْرَفُونَ بِهَا… "}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۳۹.</ref>؛ همانا برای [[اهل دین]] نشانه‌هایی است که بدان شناخته می‌شوند. [[امام صادق]] {{ع}} نیز فرمود: [[لقمان]] به فرزندش گفت: {{متن حدیث|"یَا بُنَی! لِکُل شَیْ ءٍ عَلَامَهٌ یُعْرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیْهَا"}}<ref>صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۲۱.</ref>؛ ای پسرکم! برای هر چیز نشانه‌ای است که به آن شناخته می‌شود و بر آن [[گواهی]] می‌دهد. از این‌رو می‌توان گفت: "نشانه" یکی از ابزار [[شناخت]] است. دقت در این [[روایات]] و مانند آن، گویای این مطلب است که می‌بایست چیزی یا کسی موجود و یا در [[حکم]] موجود باشد تا علامت حاکی از آن بوده، و به آن شناخته شود.
*از آنجایی که بررسی‌های ژرف در این موضوع [[نیازمند]] بهره‌گیری از برخی واژه‌ها و "مفاهیم" است و از طرفی تعریف روشنی از بعضی از آنها در دست نیست؛ از این رو، گام نخست آن است که این واژه‌ها در حد امکان بازکاوی و تعریف شود. برخی از این واژه‌هایی که در بحث [[نشانه‌ها]] به کار رفته، عبارت است از:
:'''۱. علایم:''' "عَلایم" جمع "[[علامه]]"، از ریشه "[[علم]]" به معنای "نشانه" است. و در [[عربی]] به معنای "[[آیه]] و دلالت" آمده است. از این‌رو عَلَم به معنای [[پرچم]] است که [[لشکر]] به نشانه آن گرد آیند<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۱۵۳.</ref>. [[ابن فارس]] گوید: عَلَم به معنای نشانه‌ای است که در چیزی باشد و آن را از دیگری مشخص و متمایز نماید<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۱۰۹.</ref>. به گفته [[ابن منظور]]: علامت به معنای نشانه (السمه) و هم ریشه با عَلَم و مترادف با آن است. وی علامت و [[علم]] را به "فاصله بین دو قطعه [[زمین]]" و "چیزی که در بیابان برپا می‌شود تا افراد راه گم کرده، به سبب آن راه را پیدا می‌کنند" معنا کرده است<ref>نک: ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۴۱۶.</ref>! این واژه در [[فارسی]] به "نشانه"، برگردان شده و آن عبارت است از آنچه که سبب شناختن کسی یا چیزی شود<ref>محمد معین، فرهنگ معین، ص ۱۱۱۵.</ref>. اگرچه واژه "علامات" به صورت جمع فقط یک بار در [[قرآن]] آمده<ref>{{متن قرآن|وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ}}؛ و نشانه‌هایی [دیگر نیز قرار داد]، و آنان به وسیله ستاره[قطبی] راه یابی می‌کنند. نحل، آیه ۱۶.</ref>، اما در [[روایات]]، فراوان ذکر شده است. [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"إِن لِأَهْلِ الدینِ عَلَامَاتٍ یُعْرَفُونَ بِهَا… "}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۳۹.</ref>؛ همانا برای [[اهل دین]] نشانه‌هایی است که بدان شناخته می‌شوند. [[امام صادق]]{{ع}} نیز فرمود: [[لقمان]] به فرزندش گفت: {{متن حدیث|"یَا بُنَی! لِکُل شَیْ ءٍ عَلَامَهٌ یُعْرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیْهَا"}}<ref>صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۲۱.</ref>؛ ای پسرکم! برای هر چیز نشانه‌ای است که به آن شناخته می‌شود و بر آن [[گواهی]] می‌دهد. از این‌رو می‌توان گفت: "نشانه" یکی از ابزار [[شناخت]] است. دقت در این [[روایات]] و مانند آن، گویای این مطلب است که می‌بایست چیزی یا کسی موجود و یا در [[حکم]] موجود باشد تا علامت حاکی از آن بوده، و به آن شناخته شود.
:'''۲. آیت:''' درباره ریشه لغتِ "[[آیه]]"، میان لغت شناسان [[اختلاف]] هست؛ از این‌رو معانی گوناگونی برای آن ذکر شده است. یکی از معانی آن "نشانه" است. که ریشه همه معانی دیگر می‌باشد. راغب اصفهانی "[[آیه]]" را به علامت آشکار معنا کرده و [[حقیقت]] معنای آن را برای هر چیز آشکار که همراه چیز دیگری که آشکار نیست بیاید دانسته است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده "ای".</ref>. برخی دیگر از بزرگان لغت شناس نیز به طور روشن "[[آیات]]" را به معنای "علامات" دانسته‌اند<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۴؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۲۷۵؛ و نیز نک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص ۱۸۶.</ref>. در مفهوم این واژه نیز همچون مترادف آن (علامت)، نوعی هم زمانی در وجود نشانه و آنچه نشانه از آن حکایت می‌کند، به چشم می‌خورد<ref>ر.ک: بقره، آیه ۲۴۸؛ آل عمران، آیه ۴۱؛ مریم، آیه۱۰.</ref>. برخی نیز تفاوت بین "علامت" و "[[آیه]]" را در این دانسته‌اند که نشانه بودن در "[[آیه]]"، ثبوت بیشتری دارد<ref>ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص۳۶۸، ش ۱۴۷۶.</ref>. در [[قرآن مجید]] آمده است: {{متن قرآن|وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ}}<ref>یوسف، آیه۱۰۵.</ref>؛ چه بسیار [[نشانه‌ها]] در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است که بر آنها می‌گذرند؛ در حالی که از آنها روی برمی گردانند. {{متن قرآن|فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا...}}<ref>آل عمران، آیه ۹۷.</ref>؛ در آن نشانه‌های روشن است. این واژه در بعضی از [[روایات]]<ref>امام باقر{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"آیَتَانِ تَکُونَانِ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ{{ع}} …"}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۱۲، ح۲۵۸؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص۴۴۴، محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۲۱۷.</ref> و نیز در سخنان برخی از بزرگان، به معنای "نشانه‌های مرتبط با [[ظهور]] و [[قیام حضرت مهدی]]{{ع}} " به کار رفته است<ref>{{عربی|" قَدْ جَاءَتِ الْأَخْبَارُ بذکر عَلَامَاتٍ لزمان قیام الْقَائِمِ المهدی{{ع}} وَ حَوَادِثِ تکون أَمَامَ قیامه وَ آیات وَ دلالات  …"}}؛ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۳۶۸.</ref>.
:'''۳. دلالت:''' برخی از کارشناسان لغت "علامت و دلالت" را به یک معنا گرفته‌اند؛ با این تفاوت که "علامت" تابع وضع است و "دلالت" تابع اقتضا؛ به این صورت که هر دلالتی علامت است، ولی هر علامتی دلالت نیست<ref>ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص۲۳۴، ش۹۱۳.</ref>. در بعضی از [[روایات]] نیز "علامت" را به "دلالت" معنا کرده‌اند<ref>نک: شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۴، ص۳۰۸؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳، ص۱۵۲.</ref>. از این‌رو بررسی این واژه می‌تواند به روشن شدن معنای علامت، [[کمک]] کند. راغب اصفهانی در کتاب مفردات نوشته: "دلالت" عبارت است از آنچه به آن، برای [[شناخت]] یک چیز بهره می‌گیرند؛ مانند دلالت لفظ‌ها بر معنا، و دلالت اشارات و نوشتار و عقدها در حساب؛ و فرقی نمی‌کند که دلالت در قصد آن کس که چیز را علامت قرار داده، لحاظ شده باشد یا لحاظ نشده باشد؛ مانند کسی که حرکت موجودی را می‌بیند، پس می‌داند او زنده است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده "دل".</ref>.
:'''۴. آخِرُ الزمان:''' اگرچه واژه "[[آخرالزمان]]" در [[قرآن]] به کار نرفته است؛ اما مطالب گوناگونی درباره آن، از [[آیات قرآن]] قابل استفاده است. این تعبیر در [[منابع روایی شیعه]]<ref>نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۹۱، ح۳، ج۵، ص۵۵، ح۱؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۰، ج۴، ص۳۶۵؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص۱۳۶، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۳۱۱، صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۸۸، ح۸، ج۱، ص۳۳۰، ح۱۴ و ….</ref> و [[اهل سنت]]<ref>نک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۸۱؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۷۹، ج۶، ص۱۱۵؛ مسلم، صحیح مسلم، ج۱، ص۹، ص۱۱۴، ج۸، ص۱۸۵؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۹، ابی اشعث سجستانی، سنن ابی داود، ج۲، ص۲۹۱، ص۴۲۹؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۳، ص۳۷۰؛ ج۴، ص۳۰.</ref> [[نقل]] شده است.
*درباره چگونگی شگل‌گیری و انجام [[جهان]]، سخن روشنی در [[آیات]] و [[روایات]] به چشم نمی‌خورد؛ اما آن گاه که سخن از این دوران به میان می‌آید، همواره به دو پدیده بسیار مهم و بزرگ اشاره می‌شود:
**ولادت و [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[جایگاه]] واپسین فرستاده [[الهی]]<ref>{{عربی|"…أَنهُ یَأْتِی فِی آخِرِ الزمَانِ نَبِی…"}}، محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۹۹، ح۱۲؛ همچنین نک: محمد بن احمد قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۰۶؛ محمد بن جریر طبری، تفسیر طبری، ج۱، ص۵۵۷.</ref>؛
**[[ظهور]] و [[قیام]] [[موعود]] [[نجات]] بخش، [[حضرت مهدی]]{{ع}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص ۱۷۸ و ۱۸۰؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۵۳.</ref>.
*این دوران، دارای دو ویژگی مهم و اساسی است:
**نخست آنکه آخرین مرحله [[زندگی]] در دنیاست؛ یعنی، با سپری شدن این دوران، [[زندگی]] در [[دنیا]] به پایان رسیده، مرحله‌ای دیگر در [[نظام آفرینش]] آغاز می‌شود.
**دوم: این دوران، خود به دو بخش با ویژگی‌های خاص تقسیم می‌شود:
***الف) دوران فاصله گرفتن [[مردم]] از [[دین]]، پر شدن [[زمین]] از [[ستم]] و [[بیداد]]؛ این مرحله که به طور ویژه در [[دوران غیبت]] [[آخرین حجت الهی]]{{ع}} شکل می‌گیرد [[در آستانه ظهور]] آن [[حضرت]] به اوج خود می‌رسد.
***ب) دوران [[معنویت]] در پرتو [[حکومت]] شایستگان؛ این مرحله در پس تلاش‌های بی‌وقفه [[حضرت حجت]]{{ع}} و [[یاران]] ایشان بر روی [[زمین]] شکل می‌گیرد و پیش از آن [[خداوند]] در [[آیات]] فراوانی، این دوران را [[وعده]] داده است.
:'''۵. [[ملاحم و فتن]]:''' "[[ملاحم]]"، جمع "[[ملحمه]]" به معنای [[جنگ]]، [[کشتار]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۲۴۶.</ref> و حادثه پرکشتار<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۴۸۶؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۶۲۵.</ref> است. "فِتَن" جمع "[[فتنه]]" و از ریشه "[[فتن]]" به معنای [[امتحان]] و آزمودن<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۸۹؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۳۶۰.</ref> است. این واژه به طور معمول، درباره آن دسته از آزمون‌هایی به کار می‌رود که با تلخی و [[سختی]] همراه است<ref>ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج۳، ص۴۱۰.</ref>. در [[قرآن کریم]]، این واژه علاوه بر این معنا<ref>سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>، برای بستن راه و بازگرداندن از مسیر [[حق]]<ref>سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>، افتادن در [[معاصی]] و [[نفاق]]<ref>سوره حدید، آیه ۱۴.</ref>، اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن [[حق]] از [[باطل]]<ref>سوره انفال، آیه ۷۳.</ref>، [[گمراهی]]<ref>سوره مائده، آیه ۴۱.</ref>، [[کشتار]] و [[اسارت]]<ref>سوره نسا، آیه ۱۰۱.</ref>، [[تفرقه]] و [[اختلاف]] میان [[مردم]]<ref>سوره توبه، آیه ۴۷.</ref> و… به کار رفته است. این دو واژه به‌ویژه در منابع [[اهل سنت]] فراوان به کار رفته است. "[[ملاحم]]" بیانگر رخدادهای خونینی است که در آخرین دوره [[زندگی]] [[انسان]] بر [[زمین]] و آستانه [[رستاخیز بزرگ]] پدید می‌آید. و مقصود از "[[فتن]]" در اصطلاح، آزمایش‌های بزرگی است که در دوران یاد شده، رخ می‌نماید. این دو واژه گاهی در کنار هم و گاهی به صورت مستقل به کار می‌رود. اهمیت و [[جایگاه]] این بحث به گونه‌ای است که در اصلی‌ترین [[منابع روایی اهل سنت]]، فراوان مورد اشاره قرار گرفته است. در این آثار به روایاتی از [[پیامبر]]{{صل}} اشاره شده که از به پدید آمدن [[آشوب‌ها]]، [[فتنه‌ها]]<ref>بخاری، صحیح بخاری، ج۸، ص۸۹.</ref> و حتی [[جایگاه]] فرود آمدن [[فتنه‌ها]] خبر داده شده است<ref>مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۶۸؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۲، ص۲۲۲؛ ج۳، ص۱۰۳؛ ج۴، ص ۱۷۶.</ref>. [[اهل سنت]] به جهت اهمیت این [[روایات]]، بخشی از کتاب‌های خود را، به [[روایات]] پرشماری از آن اختصاص داده<ref>بخاری در جلد پایانی مجموعه صحیح، کتابی را با عنوان "الفتن" سامان داده است که در آن روایات مربوط را نقل کرده است؛ صحیح بخاری، ج۸، ص۸۶؛ ابن ماجه نیز در سنن خود با این عنوان بخشی از روایات فتن را نقل کرده است؛ محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۲۹۵، کتاب الفتن؛ ترمذی نیز با عنوان مشابه بخشی از سنن خود را به این بحث اختصاص داده است؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۳، ص۳۱۲، ابواب الفتن.</ref> و هر یک از این دو واژه و یا ترکیب آنها را عنوان آثار فراوانی قرار داده‌اند. این آثار، به طور عمده روایاتی را در بر دارد که از جنگ‌های بزرگ و آزمایش‌های سخت، در دوره [[آخرالزمان]] سخن به میان آورده است<ref>الملاحم، اثر حافظ احمد بن جعفر بن محمد مشهور به ابن المنادی(م۳۳۶ ق)؛ الفتن اثر حافظ نعیم بن حماد مروزی (م۲۲۹ق)؛ و الملاحم و الفتن، نگاشته سید علی بن موسی بن طاووس.</ref>.
:'''۶. [[ظهور]]:''' از اصطلاحات بسیار رایج در "[[فرهنگ مهدویت]]" واژه "[[ظهور]]" است. این کلمه از نظر لغت به معنای آشکار شدن چیزی که پیش‌تر ظاهر نبوده است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۳۷.</ref>. در اصطلاح، ظاهر شدن [[حضرت مهدی]]{{ع}} پس از [[پنهان‌زیستی]] طولانی، برای [[قیام]] و برپایی [[حکومت عدل جهانی]] است. کلمه "[[ظهور]]" افزون بر آشکار شدن [[حضرت مهدی]]{{ع}}، بر موارد دیگری چون آشکار شدن [[دولت حق]]<ref>امیر مؤمنان علی{{ع}} در خطبه‌ای می‌فرماید: {{متن حدیث|"… سَیُحِق اللهُ الْحَق بِکَلِمَاتِهِ وَ یَمْحَقُ الْبَاطِلَ‌ها هَا طُوبَی لَهُمْ عَلَی صَبْرِهِمْ عَلَی دِینِهِمْ فِی حَالِ هُدْنَتِهِمْ وَ یَا شَوْقَاهْ إِلَی رُؤْیَتِهِمْ فِی حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ… "}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۵، ح۳.</ref>، آشکار شدن امر [[امامان معصوم]]{{ع}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص۱۴؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۳.</ref> و [[پیروزی]] [[حضرت]]<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۰۷.</ref> به کار رفته است.
:'''۷. خروج:''' از اصطلاحاتی که درباره [[ظهور]] و [[قیام حضرت مهدی]]{{ع}} به کار رفته، "خروج" است. "خروج" در لغت نقیض "دخول" به معنای بیرون شدن<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۱۵۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۲۳۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۵۰۱.</ref> و در اصطلاح، به معنای [[ظهور]] یا معنای [[قیام]] است<ref>نک: محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶(باب خروج المهدی)؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۴، ص۲۶۱، (خروج المهدی) یادآوری می‌کنم هرگاه این واژه در روایات اهل سنت به کار می‌رود بی‌تردید مقصود ظهور حضرت مهدی{{ع}} طبق دیدگاه شیعه نخواهد بود بلکه به معنای قیام نزدیک‌تر است.</ref>. "خروج" در [[روایات]] و سخنان [[دانشمندان]] [[دینی]]، بیشتر همان [[قیام]] است؛ چه اینکه [[شیخ صدوق]] در دو کتاب خود برای [[روایات]] [[قیام]] این عنوان را قرار داده است: {{عربی|" بَابُ عَلَامَاتٍ خُرُوجِ الْقَائِمِ"}}<ref>صدوق، الخصال، ج۱، ص۳۰۳.</ref> و {{عربی|" مَا روی فی عَلَامَاتٍ خُرُوجِ الْقَائِمِ "}}<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۴۹.</ref>.
:'''۸. [[قیام]]:''' از مشهورترین تعبیرها برای [[انقلاب جهانی حضرت مهدی]]{{ع}} "[[قیام]]" است. این واژه به معنای "ایستادن"<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۳۴۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص ۱۵۳۱.</ref>. و در اصطلاح عبارت از: [[نهضت جهانی حضرت مهدی]]{{ع}} در برابر [[ستمگران]]، برای برپایی [[قسط]] و [[عدل]] در سراسر کره [[زمین]] است.
:'''۹. [[اشراط الساعه]]:''' أشراط جمع "شَرَط" به معنای نشانه<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۹۴۲.</ref> یا سرآغاز یک چیز است و "الساعه" به جزئی از اجزای شبانه روز گفته می‌شود. مقصود از آن اینجا [[قیامت]] است؛ به جهت اینکه وقوع آن ناگهانی است یا اینکه طول آن نزد [[خداوند]]، مانند ساعتی از ساعات [[بندگان]] است<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص ۹۰۷.</ref>. بنابراین، مراد از "[[اشراط الساعه]]"، نشانه‌هایی است که پیش از [[قیامت]] یا در آستانه آن، واقع می‌شود<ref>خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۶، ص۲۳۵.</ref>. یکی از پژوهشگران [[قرآنی]] معاصر درباره "[[اشراط الساعه]]" می‌نویسد: {{عربی|" فأشراط الساعه : وقائع حَادَثَهُ قَبْلَ الساعه یتوقف مجی ء الساعه علی حُدُوثِهِا"}}<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۹.</ref>؛ "[[اشراط الساعه]] وقایعی است که پیش از [[قیامت]] پدید خواهد آمد که به وجود آمدن [[قیامت]] متوقف بر آن است". وی در واقع یک نوع معنای شرطیتی برای نشانه قایل شده است. واژه "اشراط" در [[قرآن]]، فقط یک بار و به صورت اضافه به ضمیر "هاء" که به "الساعه" بر می‌گردد، به کار رفته است<ref>سوره محمد، آیه ۱۸.</ref>. [[مفسران]]، برخی از [[تحولات اجتماعی]]، [[فروپاشی]] [[نظام]] [[طبیعت]] و درهم پیچده شدن و تبدیل [[آسمان]] و [[زمین]] [[پیش از ظهور]] [[قیامت]] را که در [[آیات]] گوناگون به آنها اشاره شده است از [[نشانه‌های قیامت]] دانسته‌اند. در [[روایات]]<ref>با توجه به جایگاه و اهمیت این بحث برخی از بزرگان بخش مستقلی از کتاب خود را با این عنوان یاد کرده‌اند: نک: محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج۲، ص۴۸۴، با عنوان "مجلس فی ذکر اشراط الساعه"؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۶۶، با عنوان {{عربی|" الْبَابُ السَّادِسَ عَشَرَ فی أَشْرَاطِ الساعه"}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۹۵، با عنوان "باب اشراط الساعه و قصه یأجوج و مأجوج".</ref> به‌ویژه [[احادیث]] [[اهل سنت]] بر [[تحولات اجتماعی]] و دگرگونی‌های کیهانی که پیش از [[قیامت]] واقع می‌شود، "[[اشراط الساعه]]" اطلاق شده است<ref>ر.ک: عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۲۷۴؛ علی بن جعد، مسند، ص۲۴۸؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۸، ص۲۶۷؛ ابن ابی عاصم، کتاب الاوائل، ص۱۱۴؛ نسائی، السنن الکبری، ج۱، ص۲۵۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص۲۹۶.</ref>. بنابریان برخی از [[نشانه‌ها]]، به [[ظهور]]<ref>مانند: ندای آسمانی، خروج یمانی و قتل نفس زکیه.</ref> و برخی به [[قیامت]]<ref>مانند: پیدا شدن دود و خروج جنبنده از زمین.</ref>، اختصاص دارند و برخی نیز در هر دو مشترک‌اند<ref>مانند: سفیانی.</ref> <ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۳ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۳]]، ص۱۰۵-۱۱۳.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
'''۲. آیت:''' درباره ریشه لغتِ "[[آیه]]"، میان لغت شناسان [[اختلاف]] هست؛ از این‌رو معانی گوناگونی برای آن ذکر شده است. یکی از معانی آن "نشانه" است. که ریشه همه معانی دیگر می‌باشد. راغب اصفهانی "[[آیه]]" را به علامت آشکار معنا کرده و [[حقیقت]] معنای آن را برای هر چیز آشکار که همراه چیز دیگری که آشکار نیست بیاید دانسته است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده "ای".</ref>. برخی دیگر از بزرگان لغت شناس نیز به طور روشن "[[آیات]]" را به معنای "علامات" دانسته‌اند<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۴؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۲۷۵؛ و نیز نک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص ۱۸۶.</ref>. در مفهوم این واژه نیز همچون مترادف آن (علامت)، نوعی هم زمانی در وجود نشانه و آنچه نشانه از آن حکایت می‌کند، به چشم می‌خورد<ref>ر. ک: بقره، آیه ۲۴۸؛ آل عمران، آیه ۴۱؛ مریم، آیه۱۰.</ref>. برخی نیز تفاوت بین "علامت" و "[[آیه]]" را در این دانسته‌اند که نشانه بودن در "[[آیه]]"، ثبوت بیشتری دارد<ref>ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص۳۶۸، ش ۱۴۷۶.</ref>. در [[قرآن مجید]] آمده است: {{متن قرآن|وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ}}<ref>یوسف، آیه۱۰۵.</ref>؛ چه بسیار [[نشانه‌ها]] در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است که بر آنها می‌گذرند؛ در حالی که از آنها روی برمی گردانند. {{متن قرآن|فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا...}}<ref>آل عمران، آیه ۹۷.</ref>؛ در آن نشانه‌های روشن است. این واژه در بعضی از [[روایات]]<ref>امام باقر {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|"آیَتَانِ تَکُونَانِ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ {{ع}} …"}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۱۲، ح۲۵۸؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص۴۴۴، محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۲۱۷.</ref> و نیز در سخنان برخی از بزرگان، به معنای "نشانه‌های مرتبط با ظهور و [[قیام حضرت مهدی]] {{ع}} " به کار رفته است<ref>{{عربی|" قَدْ جَاءَتِ الْأَخْبَارُ بذکر عَلَامَاتٍ لزمان قیام الْقَائِمِ المهدی {{ع}} وَ حَوَادِثِ تکون أَمَامَ قیامه وَ آیات وَ دلالات …"}}؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۶۸.</ref>.
 
'''۳. دلالت:''' برخی از کارشناسان لغت "علامت و دلالت" را به یک معنا گرفته‌اند؛ با این تفاوت که "علامت" تابع وضع است و "دلالت" تابع اقتضا؛ به این صورت که هر دلالتی علامت است، ولی هر علامتی دلالت نیست<ref>ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص۲۳۴، ش۹۱۳.</ref>. در بعضی از [[روایات]] نیز "علامت" را به "دلالت" معنا کرده‌اند<ref>نک: شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۴، ص۳۰۸؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳، ص۱۵۲.</ref>. از این‌رو بررسی این واژه می‌تواند به روشن شدن معنای علامت، [[کمک]] کند. راغب اصفهانی در کتاب مفردات نوشته: "دلالت" عبارت است از آنچه به آن، برای [[شناخت]] یک چیز بهره می‌گیرند؛ مانند دلالت لفظ‌ها بر معنا، و دلالت اشارات و نوشتار و عقدها در حساب؛ و فرقی نمی‌کند که دلالت در قصد آن کس که چیز را علامت قرار داده، لحاظ شده باشد یا لحاظ نشده باشد؛ مانند کسی که حرکت موجودی را می‌بیند، پس می‌داند او زنده است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده "دل".</ref>.
 
'''۴. آخِرُ الزمان:''' اگرچه واژه "[[آخرالزمان]]" در [[قرآن]] به کار نرفته است؛ اما مطالب گوناگونی درباره آن، از [[آیات قرآن]] قابل استفاده است. این تعبیر در [[منابع روایی شیعه]]<ref>نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۹۱، ح۳، ج۵، ص۵۵، ح۱؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۰، ج۴، ص۳۶۵؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص۱۳۶، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۳۱۱، صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۸۸، ح۸، ج۱، ص۳۳۰، ح۱۴ و ….</ref> و [[اهل سنت]]<ref>نک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۸۱؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۷۹، ج۶، ص۱۱۵؛ مسلم، صحیح مسلم، ج۱، ص۹، ص۱۱۴، ج۸، ص۱۸۵؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۹، ابی اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۹۱، ص۴۲۹؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۳، ص۳۷۰؛ ج۴، ص۳۰.</ref> [[نقل]] شده است.
 
درباره چگونگی شگل‌گیری و انجام [[جهان]]، سخن روشنی در [[آیات]] و [[روایات]] به چشم نمی‌خورد؛ اما آن گاه که سخن از این دوران به میان می‌آید، همواره به دو پدیده بسیار مهم و بزرگ اشاره می‌شود:
# ولادت و [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در [[جایگاه]] واپسین فرستاده [[الهی]]<ref>{{عربی|"…أَنهُ یَأْتِی فِی آخِرِ الزمَانِ نَبِی…"}}، محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۹۹، ح۱۲؛ همچنین نک: محمد بن احمد قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۰۶؛ محمد بن جریر طبری، تفسیر طبری، ج۱، ص۵۵۷.</ref>؛
# ظهور و [[قیام]] [[موعود]] [[نجات]] بخش، [[حضرت مهدی]] {{ع}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص ۱۷۸ و ۱۸۰؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۵۳.</ref>.
 
این دوران، دارای دو ویژگی مهم و اساسی است:
# نخست آنکه آخرین مرحله [[زندگی]] در دنیاست؛ یعنی، با سپری شدن این دوران، [[زندگی]] در [[دنیا]] به پایان رسیده، مرحله‌ای دیگر در [[نظام آفرینش]] آغاز می‌شود.
# دوم: این دوران، خود به دو بخش با ویژگی‌های خاص تقسیم می‌شود:
## الف) دوران فاصله گرفتن [[مردم]] از [[دین]]، پر شدن [[زمین]] از [[ستم]] و [[بیداد]]؛ این مرحله که به طور ویژه در [[دوران غیبت]] [[آخرین حجت الهی]] {{ع}} شکل می‌گیرد [[در آستانه ظهور]] آن [[حضرت]] به اوج خود می‌رسد.
## ب) دوران [[معنویت]] در پرتو [[حکومت]] شایستگان؛ این مرحله در پس تلاش‌های بی‌وقفه [[حضرت حجت]] {{ع}} و [[یاران]] ایشان بر روی [[زمین]] شکل می‌گیرد و پیش از آن [[خداوند]] در [[آیات]] فراوانی، این دوران را [[وعده]] داده است.
 
'''۵. [[ملاحم و فتن]]:''' "[[ملاحم]]"، جمع "[[ملحمه]]" به معنای [[جنگ]]، [[کشتار]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۲۴۶.</ref> و حادثه پرکشتار<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۴۸۶؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۶۲۵.</ref> است. "فِتَن" جمع "[[فتنه]]" و از ریشه "[[فتن]]" به معنای [[امتحان]] و آزمودن<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۸۹؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۳۶۰.</ref> است. این واژه به طور معمول، درباره آن دسته از آزمون‌هایی به کار می‌رود که با تلخی و [[سختی]] همراه است<ref>ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج۳، ص۴۱۰.</ref>. در [[قرآن کریم]]، این واژه علاوه بر این معنا<ref>سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>، برای بستن راه و بازگرداندن از مسیر [[حق]]<ref>سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>، افتادن در [[معاصی]] و [[نفاق]]<ref>سوره حدید، آیه ۱۴.</ref>، اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن [[حق]] از [[باطل]]<ref>سوره انفال، آیه ۷۳.</ref>، [[گمراهی]]<ref>سوره مائده، آیه ۴۱.</ref>، [[کشتار]] و [[اسارت]]<ref>سوره نسا، آیه ۱۰۱.</ref>، [[تفرقه]] و [[اختلاف]] میان [[مردم]]<ref>سوره توبه، آیه ۴۷.</ref> و… به کار رفته است. این دو واژه به‌ویژه در منابع [[اهل سنت]] فراوان به کار رفته است. "[[ملاحم]]" بیانگر رخدادهای خونینی است که در آخرین دوره [[زندگی]] [[انسان]] بر [[زمین]] و آستانه [[رستاخیز بزرگ]] پدید می‌آید. و مقصود از "[[فتن]]" در اصطلاح، آزمایش‌های بزرگی است که در دوران یاد شده، رخ می‌نماید. این دو واژه گاهی در کنار هم و گاهی به صورت مستقل به کار می‌رود. اهمیت و [[جایگاه]] این بحث به گونه‌ای است که در اصلی‌ترین [[منابع روایی اهل سنت]]، فراوان مورد اشاره قرار گرفته است. در این آثار به روایاتی از [[پیامبر]] {{صل}} اشاره شده که از به پدید آمدن [[آشوب‌ها]]، [[فتنه‌ها]]<ref>بخاری، صحیح بخاری، ج۸، ص۸۹.</ref> و حتی [[جایگاه]] فرود آمدن [[فتنه‌ها]] خبر داده شده است<ref>مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۶۸؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۲، ص۲۲۲؛ ج۳، ص۱۰۳؛ ج۴، ص ۱۷۶.</ref>. [[اهل سنت]] به جهت اهمیت این [[روایات]]، بخشی از کتاب‌های خود را، به [[روایات]] پرشماری از آن اختصاص داده<ref>بخاری در جلد پایانی مجموعه صحیح، کتابی را با عنوان "الفتن" سامان داده است که در آن روایات مربوط را نقل کرده است؛ صحیح بخاری، ج۸، ص۸۶؛ ابن ماجه نیز در سنن خود با این عنوان بخشی از روایات فتن را نقل کرده است؛ محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۲۹۵، کتاب الفتن؛ ترمذی نیز با عنوان مشابه بخشی از سنن خود را به این بحث اختصاص داده است؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۳، ص۳۱۲، ابواب الفتن.</ref> و هر یک از این دو واژه و یا ترکیب آنها را عنوان آثار فراوانی قرار داده‌اند. این آثار، به طور عمده روایاتی را در بر دارد که از جنگ‌های بزرگ و آزمایش‌های سخت، در دوره [[آخرالزمان]] سخن به میان آورده است<ref>الملاحم، اثر حافظ احمد بن جعفر بن محمد مشهور به ابن المنادی(م۳۳۶ ق)؛ الفتن اثر حافظ نعیم بن حماد مروزی (م۲۲۹ق)؛ و الملاحم و الفتن، نگاشته سید علی بن موسی بن طاووس.</ref>.
 
'''۶. ظهور:''' از اصطلاحات بسیار رایج در "[[فرهنگ مهدویت]]" واژه "ظهور" است. این کلمه از نظر لغت به معنای آشکار شدن چیزی که پیش‌تر ظاهر نبوده است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۳۷.</ref>. در اصطلاح، ظاهر شدن [[حضرت مهدی]] {{ع}} پس از [[پنهان‌زیستی]] طولانی، برای [[قیام]] و برپایی [[حکومت عدل جهانی]] است. کلمه "ظهور" افزون بر آشکار شدن [[حضرت مهدی]] {{ع}}، بر موارد دیگری چون آشکار شدن [[دولت حق]]<ref>امیر مؤمنان علی {{ع}} در خطبه‌ای می‌فرماید: {{متن حدیث|"… سَیُحِق اللهُ الْحَق بِکَلِمَاتِهِ وَ یَمْحَقُ الْبَاطِلَ‌ها هَا طُوبَی لَهُمْ عَلَی صَبْرِهِمْ عَلَی دِینِهِمْ فِی حَالِ هُدْنَتِهِمْ وَ یَا شَوْقَاهْ إِلَی رُؤْیَتِهِمْ فِی حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ… "}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۵، ح۳.</ref>، آشکار شدن امر [[امامان معصوم]] {{ع}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص۱۴؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۳.</ref> و [[پیروزی]] [[حضرت]]<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۰۷.</ref> به کار رفته است.
 
'''۷. خروج:''' از اصطلاحاتی که درباره ظهور و [[قیام حضرت مهدی]] {{ع}} به کار رفته، "خروج" است. "خروج" در لغت نقیض "دخول" به معنای بیرون شدن<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۱۵۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۲۳۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۵۰۱.</ref> و در اصطلاح، به معنای ظهور یا معنای [[قیام]] است<ref>نک: محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶(باب خروج المهدی)؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۴، ص۲۶۱، (خروج المهدی) یادآوری می‌کنم هرگاه این واژه در روایات اهل سنت به کار می‌رود بی‌تردید مقصود ظهور حضرت مهدی {{ع}} طبق دیدگاه شیعه نخواهد بود بلکه به معنای قیام نزدیک‌تر است.</ref>. "خروج" در [[روایات]] و سخنان [[دانشمندان]] [[دینی]]، بیشتر همان [[قیام]] است؛ چه اینکه [[شیخ صدوق]] در دو کتاب خود برای [[روایات]] [[قیام]] این عنوان را قرار داده است: {{عربی|" بَابُ عَلَامَاتٍ خُرُوجِ الْقَائِمِ"}}<ref>صدوق، الخصال، ج۱، ص۳۰۳.</ref> و {{عربی|" مَا روی فی عَلَامَاتٍ خُرُوجِ الْقَائِمِ "}}<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۴۹.</ref>.
 
'''۸. [[قیام]]:''' از مشهورترین تعبیرها برای [[انقلاب جهانی حضرت مهدی]] {{ع}} "[[قیام]]" است. این واژه به معنای "ایستادن"<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۳۴۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص ۱۵۳۱.</ref>. و در اصطلاح عبارت از: [[نهضت جهانی حضرت مهدی]] {{ع}} در برابر [[ستمگران]]، برای برپایی [[قسط]] و [[عدل]] در سراسر کره [[زمین]] است.
 
'''۹. [[اشراط الساعه]]:''' أشراط جمع "شَرَط" به معنای نشانه<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۹۴۲.</ref> یا سرآغاز یک چیز است و "الساعه" به جزئی از اجزای شبانه روز گفته می‌شود. مقصود از آن اینجا [[قیامت]] است؛ به جهت اینکه وقوع آن ناگهانی است یا اینکه طول آن نزد [[خداوند]]، مانند ساعتی از ساعات [[بندگان]] است<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص ۹۰۷.</ref>. بنابراین، مراد از "[[اشراط الساعه]]"، نشانه‌هایی است که پیش از [[قیامت]] یا در آستانه آن، واقع می‌شود<ref>خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۶، ص۲۳۵.</ref>. یکی از پژوهشگران [[قرآنی]] معاصر درباره "[[اشراط الساعه]]" می‌نویسد: {{عربی|" فأشراط الساعه: وقائع حَادَثَهُ قَبْلَ الساعه یتوقف مجی ء الساعه علی حُدُوثِهِا"}}<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۹.</ref>؛ "[[اشراط الساعه]] وقایعی است که پیش از [[قیامت]] پدید خواهد آمد که به وجود آمدن [[قیامت]] متوقف بر آن است". وی در واقع یک نوع معنای شرطیتی برای نشانه قایل شده است. واژه "اشراط" در [[قرآن]]، فقط یک بار و به صورت اضافه به ضمیر "هاء" که به "الساعه" بر می‌گردد، به کار رفته است<ref>سوره محمد، آیه ۱۸.</ref>. [[مفسران]]، برخی از [[تحولات اجتماعی]]، [[فروپاشی]] [[نظام]] [[طبیعت]] و درهم پیچده شدن و تبدیل [[آسمان]] و [[زمین]] [[پیش از ظهور]] [[قیامت]] را که در [[آیات]] گوناگون به آنها اشاره شده است از [[نشانه‌های قیامت]] دانسته‌اند. در [[روایات]]<ref>با توجه به جایگاه و اهمیت این بحث برخی از بزرگان بخش مستقلی از کتاب خود را با این عنوان یاد کرده‌اند: نک: محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج۲، ص۴۸۴، با عنوان "مجلس فی ذکر اشراط الساعه"؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۶۶، با عنوان {{عربی|" الْبَابُ السَّادِسَ عَشَرَ فی أَشْرَاطِ الساعه"}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۹۵، با عنوان "باب اشراط الساعه و قصه یأجوج و مأجوج".</ref> به‌ویژه [[احادیث]] [[اهل سنت]] بر [[تحولات اجتماعی]] و دگرگونی‌های کیهانی که پیش از [[قیامت]] واقع می‌شود، "[[اشراط الساعه]]" اطلاق شده است<ref>ر. ک: عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۲۷۴؛ علی بن جعد، مسند، ص۲۴۸؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۸، ص۲۶۷؛ ابن ابی عاصم، کتاب الاوائل، ص۱۱۴؛ نسائی، السنن الکبری، ج۱، ص۲۵۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص۲۹۶.</ref>. بنابریان برخی از [[نشانه‌ها]]، به ظهور<ref>مانند: ندای آسمانی، خروج یمانی و قتل نفس زکیه.</ref> و برخی به [[قیامت]]<ref>مانند: پیدا شدن دود و خروج جنبنده از زمین.</ref>، اختصاص دارند و برخی نیز در هر دو مشترک‌اند<ref>مانند: سفیانی.</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۳ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۳]]، ص۱۰۵-۱۱۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:136865.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۳ (کتاب)|'''درسنامه مهدویت ج۳''']]
# [[پرونده:136865.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۳ (کتاب)|'''درسنامه مهدویت ج۳''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{امام مهدی}}


[[رده:نشانه‌های ظهور]]
[[رده:نشانه‌های ظهور]]
[[رده:مدخل درسنامه]]
[[رده:مدخل درسنامه]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۰۹

مفاهیم نشانه‌های ظهور

از آنجایی که بررسی‌های ژرف در این موضوع نیازمند بهره‌گیری از برخی واژه‌ها و "مفاهیم" است و از طرفی تعریف روشنی از بعضی از آنها در دست نیست؛ از این رو، گام نخست آن است که این واژه‌ها در حد امکان بازکاوی و تعریف شود. برخی از این واژه‌هایی که در بحث نشانه‌ها به کار رفته، عبارت است از:

۱. علایم: "عَلایم" جمع "علامه"، از ریشه "علم" به معنای "نشانه" است. و در عربی به معنای "آیه و دلالت" آمده است. از این‌رو عَلَم به معنای پرچم است که لشکر به نشانه آن گرد آیند[۱]. ابن فارس گوید: عَلَم به معنای نشانه‌ای است که در چیزی باشد و آن را از دیگری مشخص و متمایز نماید[۲]. به گفته ابن منظور: علامت به معنای نشانه (السمه) و هم ریشه با عَلَم و مترادف با آن است. وی علامت و علم را به "فاصله بین دو قطعه زمین" و "چیزی که در بیابان برپا می‌شود تا افراد راه گم کرده، به سبب آن راه را پیدا می‌کنند" معنا کرده است[۳]! این واژه در فارسی به "نشانه"، برگردان شده و آن عبارت است از آنچه که سبب شناختن کسی یا چیزی شود[۴]. اگرچه واژه "علامات" به صورت جمع فقط یک بار در قرآن آمده[۵]، اما در روایات، فراوان ذکر شده است. امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: «"إِن لِأَهْلِ الدینِ عَلَامَاتٍ یُعْرَفُونَ بِهَا… "»[۶]؛ همانا برای اهل دین نشانه‌هایی است که بدان شناخته می‌شوند. امام صادق (ع) نیز فرمود: لقمان به فرزندش گفت: «"یَا بُنَی! لِکُل شَیْ ءٍ عَلَامَهٌ یُعْرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیْهَا"»[۷]؛ ای پسرکم! برای هر چیز نشانه‌ای است که به آن شناخته می‌شود و بر آن گواهی می‌دهد. از این‌رو می‌توان گفت: "نشانه" یکی از ابزار شناخت است. دقت در این روایات و مانند آن، گویای این مطلب است که می‌بایست چیزی یا کسی موجود و یا در حکم موجود باشد تا علامت حاکی از آن بوده، و به آن شناخته شود.

۲. آیت: درباره ریشه لغتِ "آیه"، میان لغت شناسان اختلاف هست؛ از این‌رو معانی گوناگونی برای آن ذکر شده است. یکی از معانی آن "نشانه" است. که ریشه همه معانی دیگر می‌باشد. راغب اصفهانی "آیه" را به علامت آشکار معنا کرده و حقیقت معنای آن را برای هر چیز آشکار که همراه چیز دیگری که آشکار نیست بیاید دانسته است[۸]. برخی دیگر از بزرگان لغت شناس نیز به طور روشن "آیات" را به معنای "علامات" دانسته‌اند[۹]. در مفهوم این واژه نیز همچون مترادف آن (علامت)، نوعی هم زمانی در وجود نشانه و آنچه نشانه از آن حکایت می‌کند، به چشم می‌خورد[۱۰]. برخی نیز تفاوت بین "علامت" و "آیه" را در این دانسته‌اند که نشانه بودن در "آیه"، ثبوت بیشتری دارد[۱۱]. در قرآن مجید آمده است: ﴿وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ[۱۲]؛ چه بسیار نشانه‌ها در آسمان‌ها و زمین است که بر آنها می‌گذرند؛ در حالی که از آنها روی برمی گردانند. ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا...[۱۳]؛ در آن نشانه‌های روشن است. این واژه در بعضی از روایات[۱۴] و نیز در سخنان برخی از بزرگان، به معنای "نشانه‌های مرتبط با ظهور و قیام حضرت مهدی (ع) " به کار رفته است[۱۵].

۳. دلالت: برخی از کارشناسان لغت "علامت و دلالت" را به یک معنا گرفته‌اند؛ با این تفاوت که "علامت" تابع وضع است و "دلالت" تابع اقتضا؛ به این صورت که هر دلالتی علامت است، ولی هر علامتی دلالت نیست[۱۶]. در بعضی از روایات نیز "علامت" را به "دلالت" معنا کرده‌اند[۱۷]. از این‌رو بررسی این واژه می‌تواند به روشن شدن معنای علامت، کمک کند. راغب اصفهانی در کتاب مفردات نوشته: "دلالت" عبارت است از آنچه به آن، برای شناخت یک چیز بهره می‌گیرند؛ مانند دلالت لفظ‌ها بر معنا، و دلالت اشارات و نوشتار و عقدها در حساب؛ و فرقی نمی‌کند که دلالت در قصد آن کس که چیز را علامت قرار داده، لحاظ شده باشد یا لحاظ نشده باشد؛ مانند کسی که حرکت موجودی را می‌بیند، پس می‌داند او زنده است[۱۸].

۴. آخِرُ الزمان: اگرچه واژه "آخرالزمان" در قرآن به کار نرفته است؛ اما مطالب گوناگونی درباره آن، از آیات قرآن قابل استفاده است. این تعبیر در منابع روایی شیعه[۱۹] و اهل سنت[۲۰] نقل شده است.

درباره چگونگی شگل‌گیری و انجام جهان، سخن روشنی در آیات و روایات به چشم نمی‌خورد؛ اما آن گاه که سخن از این دوران به میان می‌آید، همواره به دو پدیده بسیار مهم و بزرگ اشاره می‌شود:

  1. ولادت و بعثت پیامبر اسلام (ص) در جایگاه واپسین فرستاده الهی[۲۱]؛
  2. ظهور و قیام موعود نجات بخش، حضرت مهدی (ع)[۲۲].

این دوران، دارای دو ویژگی مهم و اساسی است:

  1. نخست آنکه آخرین مرحله زندگی در دنیاست؛ یعنی، با سپری شدن این دوران، زندگی در دنیا به پایان رسیده، مرحله‌ای دیگر در نظام آفرینش آغاز می‌شود.
  2. دوم: این دوران، خود به دو بخش با ویژگی‌های خاص تقسیم می‌شود:
    1. الف) دوران فاصله گرفتن مردم از دین، پر شدن زمین از ستم و بیداد؛ این مرحله که به طور ویژه در دوران غیبت آخرین حجت الهی (ع) شکل می‌گیرد در آستانه ظهور آن حضرت به اوج خود می‌رسد.
    2. ب) دوران معنویت در پرتو حکومت شایستگان؛ این مرحله در پس تلاش‌های بی‌وقفه حضرت حجت (ع) و یاران ایشان بر روی زمین شکل می‌گیرد و پیش از آن خداوند در آیات فراوانی، این دوران را وعده داده است.

۵. ملاحم و فتن: "ملاحم"، جمع "ملحمه" به معنای جنگ، کشتار[۲۳] و حادثه پرکشتار[۲۴] است. "فِتَن" جمع "فتنه" و از ریشه "فتن" به معنای امتحان و آزمودن[۲۵] است. این واژه به طور معمول، درباره آن دسته از آزمون‌هایی به کار می‌رود که با تلخی و سختی همراه است[۲۶]. در قرآن کریم، این واژه علاوه بر این معنا[۲۷]، برای بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق[۲۸]، افتادن در معاصی و نفاق[۲۹]، اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل[۳۰]، گمراهی[۳۱]، کشتار و اسارت[۳۲]، تفرقه و اختلاف میان مردم[۳۳] و… به کار رفته است. این دو واژه به‌ویژه در منابع اهل سنت فراوان به کار رفته است. "ملاحم" بیانگر رخدادهای خونینی است که در آخرین دوره زندگی انسان بر زمین و آستانه رستاخیز بزرگ پدید می‌آید. و مقصود از "فتن" در اصطلاح، آزمایش‌های بزرگی است که در دوران یاد شده، رخ می‌نماید. این دو واژه گاهی در کنار هم و گاهی به صورت مستقل به کار می‌رود. اهمیت و جایگاه این بحث به گونه‌ای است که در اصلی‌ترین منابع روایی اهل سنت، فراوان مورد اشاره قرار گرفته است. در این آثار به روایاتی از پیامبر (ص) اشاره شده که از به پدید آمدن آشوب‌ها، فتنه‌ها[۳۴] و حتی جایگاه فرود آمدن فتنه‌ها خبر داده شده است[۳۵]. اهل سنت به جهت اهمیت این روایات، بخشی از کتاب‌های خود را، به روایات پرشماری از آن اختصاص داده[۳۶] و هر یک از این دو واژه و یا ترکیب آنها را عنوان آثار فراوانی قرار داده‌اند. این آثار، به طور عمده روایاتی را در بر دارد که از جنگ‌های بزرگ و آزمایش‌های سخت، در دوره آخرالزمان سخن به میان آورده است[۳۷].

۶. ظهور: از اصطلاحات بسیار رایج در "فرهنگ مهدویت" واژه "ظهور" است. این کلمه از نظر لغت به معنای آشکار شدن چیزی که پیش‌تر ظاهر نبوده است[۳۸]. در اصطلاح، ظاهر شدن حضرت مهدی (ع) پس از پنهان‌زیستی طولانی، برای قیام و برپایی حکومت عدل جهانی است. کلمه "ظهور" افزون بر آشکار شدن حضرت مهدی (ع)، بر موارد دیگری چون آشکار شدن دولت حق[۳۹]، آشکار شدن امر امامان معصوم (ع)[۴۰] و پیروزی حضرت[۴۱] به کار رفته است.

۷. خروج: از اصطلاحاتی که درباره ظهور و قیام حضرت مهدی (ع) به کار رفته، "خروج" است. "خروج" در لغت نقیض "دخول" به معنای بیرون شدن[۴۲] و در اصطلاح، به معنای ظهور یا معنای قیام است[۴۳]. "خروج" در روایات و سخنان دانشمندان دینی، بیشتر همان قیام است؛ چه اینکه شیخ صدوق در دو کتاب خود برای روایات قیام این عنوان را قرار داده است: " بَابُ عَلَامَاتٍ خُرُوجِ الْقَائِمِ"[۴۴] و " مَا روی فی عَلَامَاتٍ خُرُوجِ الْقَائِمِ "[۴۵].

۸. قیام: از مشهورترین تعبیرها برای انقلاب جهانی حضرت مهدی (ع) "قیام" است. این واژه به معنای "ایستادن"[۴۶]. و در اصطلاح عبارت از: نهضت جهانی حضرت مهدی (ع) در برابر ستمگران، برای برپایی قسط و عدل در سراسر کره زمین است.

۹. اشراط الساعه: أشراط جمع "شَرَط" به معنای نشانه[۴۷] یا سرآغاز یک چیز است و "الساعه" به جزئی از اجزای شبانه روز گفته می‌شود. مقصود از آن اینجا قیامت است؛ به جهت اینکه وقوع آن ناگهانی است یا اینکه طول آن نزد خداوند، مانند ساعتی از ساعات بندگان است[۴۸]. بنابراین، مراد از "اشراط الساعه"، نشانه‌هایی است که پیش از قیامت یا در آستانه آن، واقع می‌شود[۴۹]. یکی از پژوهشگران قرآنی معاصر درباره "اشراط الساعه" می‌نویسد: " فأشراط الساعه: وقائع حَادَثَهُ قَبْلَ الساعه یتوقف مجی ء الساعه علی حُدُوثِهِا"[۵۰]؛ "اشراط الساعه وقایعی است که پیش از قیامت پدید خواهد آمد که به وجود آمدن قیامت متوقف بر آن است". وی در واقع یک نوع معنای شرطیتی برای نشانه قایل شده است. واژه "اشراط" در قرآن، فقط یک بار و به صورت اضافه به ضمیر "هاء" که به "الساعه" بر می‌گردد، به کار رفته است[۵۱]. مفسران، برخی از تحولات اجتماعی، فروپاشی نظام طبیعت و درهم پیچده شدن و تبدیل آسمان و زمین پیش از ظهور قیامت را که در آیات گوناگون به آنها اشاره شده است از نشانه‌های قیامت دانسته‌اند. در روایات[۵۲] به‌ویژه احادیث اهل سنت بر تحولات اجتماعی و دگرگونی‌های کیهانی که پیش از قیامت واقع می‌شود، "اشراط الساعه" اطلاق شده است[۵۳]. بنابریان برخی از نشانه‌ها، به ظهور[۵۴] و برخی به قیامت[۵۵]، اختصاص دارند و برخی نیز در هر دو مشترک‌اند[۵۶].[۵۷]

منابع

پانویس

  1. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۱۵۳.
  2. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۱۰۹.
  3. نک: ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۴۱۶.
  4. محمد معین، فرهنگ معین، ص ۱۱۱۵.
  5. ﴿وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ؛ و نشانه‌هایی [دیگر نیز قرار داد]، و آنان به وسیله ستاره[قطبی] راه یابی می‌کنند. نحل، آیه ۱۶.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۳۹.
  7. صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۲۱.
  8. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده "ای".
  9. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۴؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۲۷۵؛ و نیز نک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص ۱۸۶.
  10. ر. ک: بقره، آیه ۲۴۸؛ آل عمران، آیه ۴۱؛ مریم، آیه۱۰.
  11. ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص۳۶۸، ش ۱۴۷۶.
  12. یوسف، آیه۱۰۵.
  13. آل عمران، آیه ۹۷.
  14. امام باقر (ع) فرمود: «"آیَتَانِ تَکُونَانِ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ (ع) …"»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۱۲، ح۲۵۸؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص۴۴۴، محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۲۱۷.
  15. " قَدْ جَاءَتِ الْأَخْبَارُ بذکر عَلَامَاتٍ لزمان قیام الْقَائِمِ المهدی (ع) وَ حَوَادِثِ تکون أَمَامَ قیامه وَ آیات وَ دلالات …"؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۶۸.
  16. ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص۲۳۴، ش۹۱۳.
  17. نک: شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۴، ص۳۰۸؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳، ص۱۵۲.
  18. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده "دل".
  19. نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۹۱، ح۳، ج۵، ص۵۵، ح۱؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۰، ج۴، ص۳۶۵؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص۱۳۶، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۳۱۱، صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۸۸، ح۸، ج۱، ص۳۳۰، ح۱۴ و ….
  20. نک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۸۱؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۷۹، ج۶، ص۱۱۵؛ مسلم، صحیح مسلم، ج۱، ص۹، ص۱۱۴، ج۸، ص۱۸۵؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۹، ابی اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۹۱، ص۴۲۹؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۳، ص۳۷۰؛ ج۴، ص۳۰.
  21. "…أَنهُ یَأْتِی فِی آخِرِ الزمَانِ نَبِی…"، محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۹۹، ح۱۲؛ همچنین نک: محمد بن احمد قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۰۶؛ محمد بن جریر طبری، تفسیر طبری، ج۱، ص۵۵۷.
  22. طوسی، کتاب الغیبه، ص ۱۷۸ و ۱۸۰؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۵۳.
  23. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۲۴۶.
  24. ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۴۸۶؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۶۲۵.
  25. ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۸۹؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۳۶۰.
  26. ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج۳، ص۴۱۰.
  27. سوره عنکبوت، آیه ۲.
  28. سوره مائده، آیه ۴۹.
  29. سوره حدید، آیه ۱۴.
  30. سوره انفال، آیه ۷۳.
  31. سوره مائده، آیه ۴۱.
  32. سوره نسا، آیه ۱۰۱.
  33. سوره توبه، آیه ۴۷.
  34. بخاری، صحیح بخاری، ج۸، ص۸۹.
  35. مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۶۸؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۲، ص۲۲۲؛ ج۳، ص۱۰۳؛ ج۴، ص ۱۷۶.
  36. بخاری در جلد پایانی مجموعه صحیح، کتابی را با عنوان "الفتن" سامان داده است که در آن روایات مربوط را نقل کرده است؛ صحیح بخاری، ج۸، ص۸۶؛ ابن ماجه نیز در سنن خود با این عنوان بخشی از روایات فتن را نقل کرده است؛ محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۲۹۵، کتاب الفتن؛ ترمذی نیز با عنوان مشابه بخشی از سنن خود را به این بحث اختصاص داده است؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۳، ص۳۱۲، ابواب الفتن.
  37. الملاحم، اثر حافظ احمد بن جعفر بن محمد مشهور به ابن المنادی(م۳۳۶ ق)؛ الفتن اثر حافظ نعیم بن حماد مروزی (م۲۲۹ق)؛ و الملاحم و الفتن، نگاشته سید علی بن موسی بن طاووس.
  38. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۳۷.
  39. امیر مؤمنان علی (ع) در خطبه‌ای می‌فرماید: «"… سَیُحِق اللهُ الْحَق بِکَلِمَاتِهِ وَ یَمْحَقُ الْبَاطِلَ‌ها هَا طُوبَی لَهُمْ عَلَی صَبْرِهِمْ عَلَی دِینِهِمْ فِی حَالِ هُدْنَتِهِمْ وَ یَا شَوْقَاهْ إِلَی رُؤْیَتِهِمْ فِی حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ… "»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۵، ح۳.
  40. طوسی، کتاب الغیبه، ص۱۴؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۳.
  41. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۰۷.
  42. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۱۵۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۲۳۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۵۰۱.
  43. نک: محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶(باب خروج المهدی)؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۴، ص۲۶۱، (خروج المهدی) یادآوری می‌کنم هرگاه این واژه در روایات اهل سنت به کار می‌رود بی‌تردید مقصود ظهور حضرت مهدی (ع) طبق دیدگاه شیعه نخواهد بود بلکه به معنای قیام نزدیک‌تر است.
  44. صدوق، الخصال، ج۱، ص۳۰۳.
  45. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۴۹.
  46. ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۳۴۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص ۱۵۳۱.
  47. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۹۴۲.
  48. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص ۹۰۷.
  49. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۶، ص۲۳۵.
  50. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۹.
  51. سوره محمد، آیه ۱۸.
  52. با توجه به جایگاه و اهمیت این بحث برخی از بزرگان بخش مستقلی از کتاب خود را با این عنوان یاد کرده‌اند: نک: محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج۲، ص۴۸۴، با عنوان "مجلس فی ذکر اشراط الساعه"؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۶۶، با عنوان " الْبَابُ السَّادِسَ عَشَرَ فی أَشْرَاطِ الساعه"؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۹۵، با عنوان "باب اشراط الساعه و قصه یأجوج و مأجوج".
  53. ر. ک: عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۲۷۴؛ علی بن جعد، مسند، ص۲۴۸؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۸، ص۲۶۷؛ ابن ابی عاصم، کتاب الاوائل، ص۱۱۴؛ نسائی، السنن الکبری، ج۱، ص۲۵۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص۲۹۶.
  54. مانند: ندای آسمانی، خروج یمانی و قتل نفس زکیه.
  55. مانند: پیدا شدن دود و خروج جنبنده از زمین.
  56. مانند: سفیانی.
  57. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۳، ص۱۰۵-۱۱۳.