بحث:اسماعیل در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مقدمه == # پیوند میان پیامبر و انبیای پیشین به ویژه اسماعیل جد پدری او: {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَا...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴: خط ۴:


'''نکات:''' در این [[آیات]] [[وحدت]] [[دینی]] و جهت گیری واحد سلسله [[انبیاء]] و تأکید بر ارزش‌های الاهی مشترک همچون [[صادق]] الوعد بودن مطرح گردیده، که با همه سمبل‌ها و تمدن‌ها و [[فرهنگ]] و شعارها و مناسک یک جهت واحد [[توحیدی]] دارند و [[بشر]] را به‌سوی کمال و معبود مطلق که [[خداوند]] است، [[راهنمائی]] می‌کنند و [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] از [[خداوند]] [[بعثت]] [[محمد]] را در جهت [[تعلیم]] کتاب و [[تزکیه]] [[انسان‌ها]] می‌خواهد و [[آیه]] نخست در [[حقیقت]] دعائی [[بشارت]] گونه است که مسیر [[آینده]] [[دین]] ابراهیمی با آمدن [[پیامبر اسلام]] تعیین خواهد شد و در [[آیه]] دوم به [[پیامبر]] یاد آور می‌شود که در این کتاب از [[اسماعیل]] یاد کن، زیرا که او درست‌وعده و فرستاده‌ای [[پیامبر]] بود<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۱۷.</ref>.
'''نکات:''' در این [[آیات]] [[وحدت]] [[دینی]] و جهت گیری واحد سلسله [[انبیاء]] و تأکید بر ارزش‌های الاهی مشترک همچون [[صادق]] الوعد بودن مطرح گردیده، که با همه سمبل‌ها و تمدن‌ها و [[فرهنگ]] و شعارها و مناسک یک جهت واحد [[توحیدی]] دارند و [[بشر]] را به‌سوی کمال و معبود مطلق که [[خداوند]] است، [[راهنمائی]] می‌کنند و [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] از [[خداوند]] [[بعثت]] [[محمد]] را در جهت [[تعلیم]] کتاب و [[تزکیه]] [[انسان‌ها]] می‌خواهد و [[آیه]] نخست در [[حقیقت]] دعائی [[بشارت]] گونه است که مسیر [[آینده]] [[دین]] ابراهیمی با آمدن [[پیامبر اسلام]] تعیین خواهد شد و در [[آیه]] دوم به [[پیامبر]] یاد آور می‌شود که در این کتاب از [[اسماعیل]] یاد کن، زیرا که او درست‌وعده و فرستاده‌ای [[پیامبر]] بود<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۱۷.</ref>.
==اسماعیل در دانشنامه معاصر قرآن کریم ==
اسماعیل در بیشتر [[منابع اسلامی]]، غیر عربی و مرکب از دو واژه «یشمع» (به معنای «یسمع» [[عربی]]) و «ایل» دانسته شده است. واژه [[عبرانی]] آن «یشمعیل» یا «اسموئیل» و «اصموئیل» است که به معنای «خدایا بشنو» یا «[[خدا]] آواز او را میشنود» می‌باشد<ref>اعلام قرآن؛ اعلام القرآن.</ref>.
گفته شده که [[ابراهیم]]، هنگام درخواست فرزند از [[خداوند]] با این واژه شروع می‌کرد و هنگامی که دارای اولین فرزند شد همین (یشمعیل) را نام او کرد. [[آرتور جفری]] با [[پژوهشی]] درباره این واژه، ریشه‌ای کهن برای آن ذکر کرده و نظایر آن را در منابع [[عبری]]، [[حبشی]] و دیگر زبان‌های [[سامی]] نشان داده است<ref>واژه‌های دخیل، ص۱۲۲.</ref>. برخی هم، آن را معرّب «اشماعیل» در لغت [[سریانی]] دانسته و گفته‌اند بر اساس لغت [[مصریان]]، «اسماعین» خوانده شده است.
در مورد جزئیات [[زندگینامه]] اسماعیل{{ع}} نمی‌توان گزارش مورد توافق و دقیقی ارائه نمود، ولی از [[روایات]] و [[قصص]] [[اسلامی]] می‌‌توان استفاده کرد که: چون «[[ساره]]» [[همسر]] ابراهیم{{ع}} نازا بود و می‌دانست که شوهرش خواهان فرزند است [[کنیز]] [[مصری]] خود [[هاجر]] را به همسری ابراهیم{{ع}} داد تا شاید صاحب [[فرزندی]] شود. «هاجر» پس از همسری با ابراهیم، باردار شد و پسری به [[دنیا]] آورد که نام او را اسماعیل نهادند. [[تولد]] اسماعیل{{ع}} در هنگام [[پیری]] پدر (بر اساس گزارشی در ۹۹ سالگی ابراهیم{{ع}}) اتفاق افتاد. از آنجا که ساره خود، فرزندی نداشت پس از تولد اسماعیل{{ع}}، بر او و مادرش [[حسادت]] کرد و زندگی را بر آنان تنگ گرفت. پس به ابراهیم{{ع}} [[وحی]] شد که هاجر و فرزندش را به [[مکه]] کوچ دهد. بر طبق [[کتاب مقدس]] آن دو به «[[فاران]]» کوچ داده شدند؛ برخی «فاران» را کلمه‌ای عبرانی معرب و یکی از نام‌های مکه ذکر کرده‌اند<ref>داستان پیامبران.</ref>. اسماعیل در این [[زمان]]، [[شیرخواره]] یا دو ساله بود. برخی هم او را هفت ساله دانسته‌اند<ref>اعلام القرآن.</ref>.
ابراهیم{{ع}} هاجر و فرزندش را نزدیک [[خانه کعبه]] در بیابانی بی‌آب و علف و خالی از سکنه، تنها با مقداری آب و خرما به [[امان خدا]] رها کرد و بازگشت. در راه بازگشت، کنار [[کوه]] «[[کداء]]» (در [[ذی طوی]]) به آنان رو کرد و خطاب به [[خداوند]] فرمود: «پروردگارا، برخی از [[فرزندان]] خود را در دره‌ای بی‌کشت سکونت دادم تا [[نماز]] برپا دارند. از تو میخواهم تا دل‌های [[مردم]] را به سوی آنان [[گرایش]] دهی و از محصولات، آنان را روزی دهی
{{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ}}<ref>«پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار می‌داریم می‌دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست» سوره ابراهیم، آیه ۳۸.</ref>
[[هاجر]] و اسماعیل در آن [[سرزمین]] خشک و بی‌کشت مدتی کوتاه ماندند تا آب و آذوقه‌شان تمام شد و [[کودک]] به شدت [[تشنه]] شد. هاجر در پی آب به [[کوه صفا]] متوجه شد و از کوه صفا به [[مروه]] دوید و این رفت و آمد بی‌نتیجه، هفت بار تکرار شد تا با حالت [[ناامیدی]] به طرف فرزند خود بازگشت که ناگهان در محل کنونی [[چاه زمزم]] با [[عنایت]] و [[رحمت خداوند]]، متوجه آبی جاری در زیر دست و پای کودک خود شد. [[خدا]] را [[سپاس]] گفت و از آن آب به فرزندش نوشاند و خود نیز، نوشید تا [[سیر]] آب شدند. پس از مدت کوتاهی، گروهی از جُرْهُم و [[عمالقه]] با [[آگاهی]] یافتن از وجود آب با [[اجازه]] هاجر در آن نزدیکی اقامت گزیدند.
[[ابراهیم]]{{ع}} که هر ازگاهی، برای [[دیدار]] [[زن]] و فرزندش به آنجا می‌رفت در سومین بازدید با [[مشاهده]] [[جمعیت]] انبوه در اطراف آنان بسیار خوشحال شد. در یکی از این سفرها، ابراهیم{{ع}} از جانب خداوند [[فرمان]] یافت تا با کمک اسماعیل، [[کعبه]] را بنا کنند. آن دو به ساختن و بالا آوردن پایه‌های آن پرداختند. اسماعیل سنگ میآورد و ابراهیم بنا میکرد و هنگام بالابردن پایه‌های کعبه، دست به [[دعا]] برداشته و از خداوند درخواست کردند تا عمل آنان را بپذیرد و آنان را [[تسلیم]] خود سازد و از [[نسل]] آنان امتی [[فرمانبردار]] خدا پدید آورد{{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.</ref>، {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی  را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر  بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref> که ممکن است به معنای [[پاک]] کردن از [[بت‌ها]]، [[شرک]] و نجاسات یا بنیاد نهادن آن بر [[طهارت]] و [[پاکی]] باشد.
همچنین در یکی از این سفرها، [[ابراهیم]] (در [[رویارویی]] صادقانه) [[فرمان]] می‌یابد تا فرزندش را [[قربانی]] کند. این فرمان را با اسماعیل در میان می‌گذارد و او نیز با کمال میل و [[رضایت]] می‌پذیرد. هر دو برای اجرای [[فرمان الهی]] آماده می‌شوند که [[خداوند]] قوچی را برای فدیه و قربانی شدن توسط [[جبرئیل]] می‌فرسند و ابراهیم آن را [[ذبح]] می‌کند.
در [[سفر]] دیگری که ابراهیم برای [[دیدار]] [[همسر]] و فرزندش به [[مکه]] رفت، دریافت که [[هاجر]] از [[دنیا]] رفته است. اسماعیل در این هنگام بیست ساله بود که قبل از آن و به هنگام [[بلوغ]] از [[قبیله]] جُرْهُم همسری [[اختیار]] کرده بود و با اشاره پدر، او را [[طلاق]] گفت و همسر دیگری از همان قبیله [[انتخاب]] نمود که از او، ۱۲ فرزند پسر پیدا نمود. از آن پس، اسماعیل{{ع}} همواره در [[خدمت]] [[خانه خدا]] و اداره آن [[روزگار]] میگذراند تا اینکه خداوند او را بر قبائل [[یمن]]، حضرموت و [[عمالقه]] به عنوان [[پیامبر]] بر می‌گزیند.
گفته شده که اسماعیل{{ع}} پس از گذشت پنجاه سال از پیامبریش در سن ۱۳۰ (یا ۱۳۷ و یا ۱۲۰) سالگی در مکه [[وفات]] می‌کند و نزدیک [[قبر]] مادرش در [[حجر اسماعیل]] [[دفن]] می‌شود<ref> اعلام القرآن؛ اعلام قرآن؛ دائرة المعارف قرآن کریم.</ref>.
آیاتی در [[قرآن]] وجود دارد که مستقیم یا غیر مستقیم، ویژگی‌ها و صفاتی را برای اسماعیل ذکر می‌کند؛ مانند:
#[[بردباری]]{{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref>؛
#[[شکیبا]] بودن {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.</ref>؛
#از نیکان بودن<ref>{{متن قرآن|متن}} ص/۴۸.</ref>؛
#از [[شایستگان]] بودن {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶.</ref>؛
#الگوی [[هدایت]] {{متن قرآن| وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ }}<ref>«و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گمارده‌ایم که بدان کفر نمی‌ورزند. آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۶-۹۰.</ref>؛
#دریافت [[وحی پیامبران]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی،  و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط  و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>؛
#دارای [[فضیلت]] برتری {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.</ref>؛
#وفاکننده به [[عهد]] و [[پیمان]] (صادق الوعد) {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان  و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>؛
#[[خشنودی خداوند]] از او {{متن قرآن|وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref>«و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.</ref>.
پیرامون اسماعیل در [[عهدین]]، چنین گزارش شده است: آنگاه [[ساره]]، پسر [[هاجر]] [[مصری]] را که از ابراهیم زاییده بود، دید که [[خنده]] می‌کند. پس به ابراهیم گفت: «این [[کنیز]] را با پسرش بیرون کن؛ زیرا که پسر کنیز با پسر من اسحاق، [[وارث]] نخواهد بود»، اما این امر به نظر ابراهیم درباره پسرش بسیار سخت آمد. خدا به ابراهیم گفت: «درباره پسر خود و کنیزت به نظر سخت نیاید، بلکه هر آنچه ساره به تو گفته است سخن او را بشنو؛ زیرا که ذریّت تو از اسحاق خوانده خواهد شد و از پسر کنیز نیز، امتی به وجود آورم؛ زیرا که او [[نسل]] تو است». بامدادان، [[ابراهیم]] برخاسته، نان و مَشکی از آب گرفته به [[هاجر]] داد و آنها را بر دوش وی نهاد و او را با پسر روانه کرد. پس رفت و در بیابان [[بئر]] شیع می‌گشت. و چون آب [[مشک]] تمام شد، پسر را زیر بوته‌ای گذاشت و به مسافت تیر پرتابی رفته در مقابل وی بنشست؛ زیرا گفت: «[[موت]] پسر را نبینم». و در مقابل او نشسته، آواز خود را بلند کرد و بگریست، و [[خدا]] آواز پسر را بشنید و [[فرشته]] خدا از [[آسمان]]، هاجر را ندا کرده، وی را گفت: «ای هاجر، تو را چه شد؟ ترسان مباش؛ زیرا خدا آواز پسر را در آنجایی که اوست، شنیده است. برخیز و پسر را برداشته، او را به دست خود بگیر؛ زیرا که از او امتی [[عظیم]] به وجود خواهم آورد» و خدا چشمان او را باز کرد تا [[چاه]] آبی دید. پس رفته، مشک را از آب پرکرد و پسر را نوشانید. و خدا با آن پسر میبود و او نمو کرده، ساکن صحرا شد و در [[تیراندازی]] بزرگ گردید. و در [[صحرای فاران]] ساکن شد و مادرش، زنی از [[زمین]] [[مصر]] برایش گرفت<ref>عهد عتیق، پیدایش، ۲۱/۲۱ – ۹.</ref>.
در [[قرآن]] از اسماعیل{{ع}} به عنوان ذبیح نام برده نشده است، ولی در [[عهد عتیق]] به [[صراحت]] از [[اسحاق]] به عنوان [[قربانی]] نام می‌برد و پس از آنکه [[فرمان خداوند]] را به ابراهیم در مورد [[قربانی کردن]] پسر خود گزارش می‌کند ادامه می‌دهد که: بامدادان، ابراهیم برخاسته، الاغ خود را بیاراست و دو نفر از نوکران خود را یا پسر خویش اسحاق، برداشته و هیزم برای قربانی سوختنی شکسته، روانه شد و به سوی آن مکانی که خدا او را فرموده بود رفت<ref>عهد عتیق، پیدایش، ۲۲، ۴.</ref>.
تعدادی از [[مفسران]] و [[مورخان]] [[مسلمان]] نیز، بر پایه روایاتی، اسحاق را ذبیح دانسته‌اند در حالی که بیشتر [[مفسران]] [[مسلمان]]، ذبیح را اسماعیل{{ع}} دانسته و دلایلی برای آن ذکر کرده‌اند؛ مانند:
#[[خداوند]] پس از [[بشارت]] [[همسر]] [[ابراهیم]] به داشتن [[فرزندی]] به نام [[اسحاق]]، او را به آمدن [[یعقوب]] پس از اسحاق بشارت داد {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید  آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref> و این نشانگر زنده ماندن و صاحب [[نسل]] شدن اسحاق است و با [[فرمان]] [[ذبح]] او را در [[کودکی]] سازگاری ندارد.
#[[بشارت]] به اسحاق {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.</ref>، پس از داستان ذبح، [[تأیید]] می‌کند که ذبیح همان «[[غلام]] [[حلیم]]» در [[آیه]] {{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref> است که بر اسماعیل منطبق می‌شود.
#اگر فرمان ذبح در [[حجاز]] و [[مکه]] باشد ذبیح اسحاق نیست؛ زیرا اسحاق به مکه نرفت و اسماعیل نیز پس از رفتن به مکه به [[شام]] بازنگشت و وجود [[قربانگاه]] در حجاز، ذبیح بودن اسماعیل را تأیید می‌کند<ref>ترجمه المیزان، ج۷، ص۳۲۴؛ ج۱۱، ص۳۴۴؛ ج۱۷، ص۲۳۳ و ۲۳۵؛ کشف الاسرار، ج۸، ص۲۸۷، ۲۹۳؛ دائرة المعارف قرن کریم.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] روایاتی که ذبیح را اسحاق می‌داند به خاطر [[مخالفت]] آنها با [[قرآن]]، مردود دانسته است<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[حسن علی نوری‌ها|نوری‌ها، حسن علی]]، [[اسماعیل - نوری‌ها (مقاله)|مقاله «اسماعیل»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 246-249.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۲۱ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۰

مقدمه

  1. پیوند میان پیامبر و انبیای پیشین به ویژه اسماعیل جد پدری او: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱]
  2. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۲]

نکات: در این آیات وحدت دینی و جهت گیری واحد سلسله انبیاء و تأکید بر ارزش‌های الاهی مشترک همچون صادق الوعد بودن مطرح گردیده، که با همه سمبل‌ها و تمدن‌ها و فرهنگ و شعارها و مناسک یک جهت واحد توحیدی دارند و بشر را به‌سوی کمال و معبود مطلق که خداوند است، راهنمائی می‌کنند و ابراهیم و اسماعیل از خداوند بعثت محمد را در جهت تعلیم کتاب و تزکیه انسان‌ها می‌خواهد و آیه نخست در حقیقت دعائی بشارت گونه است که مسیر آینده دین ابراهیمی با آمدن پیامبر اسلام تعیین خواهد شد و در آیه دوم به پیامبر یاد آور می‌شود که در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست‌وعده و فرستاده‌ای پیامبر بود[۳].

اسماعیل در دانشنامه معاصر قرآن کریم

اسماعیل در بیشتر منابع اسلامی، غیر عربی و مرکب از دو واژه «یشمع» (به معنای «یسمع» عربی) و «ایل» دانسته شده است. واژه عبرانی آن «یشمعیل» یا «اسموئیل» و «اصموئیل» است که به معنای «خدایا بشنو» یا «خدا آواز او را میشنود» می‌باشد[۴].

گفته شده که ابراهیم، هنگام درخواست فرزند از خداوند با این واژه شروع می‌کرد و هنگامی که دارای اولین فرزند شد همین (یشمعیل) را نام او کرد. آرتور جفری با پژوهشی درباره این واژه، ریشه‌ای کهن برای آن ذکر کرده و نظایر آن را در منابع عبری، حبشی و دیگر زبان‌های سامی نشان داده است[۵]. برخی هم، آن را معرّب «اشماعیل» در لغت سریانی دانسته و گفته‌اند بر اساس لغت مصریان، «اسماعین» خوانده شده است.

در مورد جزئیات زندگینامه اسماعیل(ع) نمی‌توان گزارش مورد توافق و دقیقی ارائه نمود، ولی از روایات و قصص اسلامی می‌‌توان استفاده کرد که: چون «ساره» همسر ابراهیم(ع) نازا بود و می‌دانست که شوهرش خواهان فرزند است کنیز مصری خود هاجر را به همسری ابراهیم(ع) داد تا شاید صاحب فرزندی شود. «هاجر» پس از همسری با ابراهیم، باردار شد و پسری به دنیا آورد که نام او را اسماعیل نهادند. تولد اسماعیل(ع) در هنگام پیری پدر (بر اساس گزارشی در ۹۹ سالگی ابراهیم(ع)) اتفاق افتاد. از آنجا که ساره خود، فرزندی نداشت پس از تولد اسماعیل(ع)، بر او و مادرش حسادت کرد و زندگی را بر آنان تنگ گرفت. پس به ابراهیم(ع) وحی شد که هاجر و فرزندش را به مکه کوچ دهد. بر طبق کتاب مقدس آن دو به «فاران» کوچ داده شدند؛ برخی «فاران» را کلمه‌ای عبرانی معرب و یکی از نام‌های مکه ذکر کرده‌اند[۶]. اسماعیل در این زمان، شیرخواره یا دو ساله بود. برخی هم او را هفت ساله دانسته‌اند[۷].

ابراهیم(ع) هاجر و فرزندش را نزدیک خانه کعبه در بیابانی بی‌آب و علف و خالی از سکنه، تنها با مقداری آب و خرما به امان خدا رها کرد و بازگشت. در راه بازگشت، کنار کوه «کداء» (در ذی طوی) به آنان رو کرد و خطاب به خداوند فرمود: «پروردگارا، برخی از فرزندان خود را در دره‌ای بی‌کشت سکونت دادم تا نماز برپا دارند. از تو میخواهم تا دل‌های مردم را به سوی آنان گرایش دهی و از محصولات، آنان را روزی دهی ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ[۸]

هاجر و اسماعیل در آن سرزمین خشک و بی‌کشت مدتی کوتاه ماندند تا آب و آذوقه‌شان تمام شد و کودک به شدت تشنه شد. هاجر در پی آب به کوه صفا متوجه شد و از کوه صفا به مروه دوید و این رفت و آمد بی‌نتیجه، هفت بار تکرار شد تا با حالت ناامیدی به طرف فرزند خود بازگشت که ناگهان در محل کنونی چاه زمزم با عنایت و رحمت خداوند، متوجه آبی جاری در زیر دست و پای کودک خود شد. خدا را سپاس گفت و از آن آب به فرزندش نوشاند و خود نیز، نوشید تا سیر آب شدند. پس از مدت کوتاهی، گروهی از جُرْهُم و عمالقه با آگاهی یافتن از وجود آب با اجازه هاجر در آن نزدیکی اقامت گزیدند.

ابراهیم(ع) که هر ازگاهی، برای دیدار زن و فرزندش به آنجا می‌رفت در سومین بازدید با مشاهده جمعیت انبوه در اطراف آنان بسیار خوشحال شد. در یکی از این سفرها، ابراهیم(ع) از جانب خداوند فرمان یافت تا با کمک اسماعیل، کعبه را بنا کنند. آن دو به ساختن و بالا آوردن پایه‌های آن پرداختند. اسماعیل سنگ میآورد و ابراهیم بنا میکرد و هنگام بالابردن پایه‌های کعبه، دست به دعا برداشته و از خداوند درخواست کردند تا عمل آنان را بپذیرد و آنان را تسلیم خود سازد و از نسل آنان امتی فرمانبردار خدا پدید آورد﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۹]، ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۰] که ممکن است به معنای پاک کردن از بت‌ها، شرک و نجاسات یا بنیاد نهادن آن بر طهارت و پاکی باشد.

همچنین در یکی از این سفرها، ابراهیم (در رویارویی صادقانه) فرمان می‌یابد تا فرزندش را قربانی کند. این فرمان را با اسماعیل در میان می‌گذارد و او نیز با کمال میل و رضایت می‌پذیرد. هر دو برای اجرای فرمان الهی آماده می‌شوند که خداوند قوچی را برای فدیه و قربانی شدن توسط جبرئیل می‌فرسند و ابراهیم آن را ذبح می‌کند.

در سفر دیگری که ابراهیم برای دیدار همسر و فرزندش به مکه رفت، دریافت که هاجر از دنیا رفته است. اسماعیل در این هنگام بیست ساله بود که قبل از آن و به هنگام بلوغ از قبیله جُرْهُم همسری اختیار کرده بود و با اشاره پدر، او را طلاق گفت و همسر دیگری از همان قبیله انتخاب نمود که از او، ۱۲ فرزند پسر پیدا نمود. از آن پس، اسماعیل(ع) همواره در خدمت خانه خدا و اداره آن روزگار میگذراند تا اینکه خداوند او را بر قبائل یمن، حضرموت و عمالقه به عنوان پیامبر بر می‌گزیند.

گفته شده که اسماعیل(ع) پس از گذشت پنجاه سال از پیامبریش در سن ۱۳۰ (یا ۱۳۷ و یا ۱۲۰) سالگی در مکه وفات می‌کند و نزدیک قبر مادرش در حجر اسماعیل دفن می‌شود[۱۱].

آیاتی در قرآن وجود دارد که مستقیم یا غیر مستقیم، ویژگی‌ها و صفاتی را برای اسماعیل ذکر می‌کند؛ مانند:

  1. بردباری﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ[۱۲]؛
  2. شکیبا بودن ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ[۱۳]؛
  3. از نیکان بودن[۱۴]؛
  4. از شایستگان بودن ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ[۱۵]؛
  5. الگوی هدایت ﴿ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ [۱۶]؛
  6. دریافت وحی پیامبران ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا[۱۷]؛
  7. دارای فضیلت برتری ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۸]؛
  8. وفاکننده به عهد و پیمان (صادق الوعد) ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۱۹]؛
  9. خشنودی خداوند از او ﴿وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا[۲۰].

پیرامون اسماعیل در عهدین، چنین گزارش شده است: آنگاه ساره، پسر هاجر مصری را که از ابراهیم زاییده بود، دید که خنده می‌کند. پس به ابراهیم گفت: «این کنیز را با پسرش بیرون کن؛ زیرا که پسر کنیز با پسر من اسحاق، وارث نخواهد بود»، اما این امر به نظر ابراهیم درباره پسرش بسیار سخت آمد. خدا به ابراهیم گفت: «درباره پسر خود و کنیزت به نظر سخت نیاید، بلکه هر آنچه ساره به تو گفته است سخن او را بشنو؛ زیرا که ذریّت تو از اسحاق خوانده خواهد شد و از پسر کنیز نیز، امتی به وجود آورم؛ زیرا که او نسل تو است». بامدادان، ابراهیم برخاسته، نان و مَشکی از آب گرفته به هاجر داد و آنها را بر دوش وی نهاد و او را با پسر روانه کرد. پس رفت و در بیابان بئر شیع می‌گشت. و چون آب مشک تمام شد، پسر را زیر بوته‌ای گذاشت و به مسافت تیر پرتابی رفته در مقابل وی بنشست؛ زیرا گفت: «موت پسر را نبینم». و در مقابل او نشسته، آواز خود را بلند کرد و بگریست، و خدا آواز پسر را بشنید و فرشته خدا از آسمان، هاجر را ندا کرده، وی را گفت: «ای هاجر، تو را چه شد؟ ترسان مباش؛ زیرا خدا آواز پسر را در آنجایی که اوست، شنیده است. برخیز و پسر را برداشته، او را به دست خود بگیر؛ زیرا که از او امتی عظیم به وجود خواهم آورد» و خدا چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید. پس رفته، مشک را از آب پرکرد و پسر را نوشانید. و خدا با آن پسر میبود و او نمو کرده، ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردید. و در صحرای فاران ساکن شد و مادرش، زنی از زمین مصر برایش گرفت[۲۱].

در قرآن از اسماعیل(ع) به عنوان ذبیح نام برده نشده است، ولی در عهد عتیق به صراحت از اسحاق به عنوان قربانی نام می‌برد و پس از آنکه فرمان خداوند را به ابراهیم در مورد قربانی کردن پسر خود گزارش می‌کند ادامه می‌دهد که: بامدادان، ابراهیم برخاسته، الاغ خود را بیاراست و دو نفر از نوکران خود را یا پسر خویش اسحاق، برداشته و هیزم برای قربانی سوختنی شکسته، روانه شد و به سوی آن مکانی که خدا او را فرموده بود رفت[۲۲].

تعدادی از مفسران و مورخان مسلمان نیز، بر پایه روایاتی، اسحاق را ذبیح دانسته‌اند در حالی که بیشتر مفسران مسلمان، ذبیح را اسماعیل(ع) دانسته و دلایلی برای آن ذکر کرده‌اند؛ مانند:

  1. خداوند پس از بشارت همسر ابراهیم به داشتن فرزندی به نام اسحاق، او را به آمدن یعقوب پس از اسحاق بشارت داد ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ[۲۳] و این نشانگر زنده ماندن و صاحب نسل شدن اسحاق است و با فرمان ذبح او را در کودکی سازگاری ندارد.
  2. بشارت به اسحاق ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ[۲۴]، پس از داستان ذبح، تأیید می‌کند که ذبیح همان «غلام حلیم» در آیه ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ[۲۵] است که بر اسماعیل منطبق می‌شود.
  3. اگر فرمان ذبح در حجاز و مکه باشد ذبیح اسحاق نیست؛ زیرا اسحاق به مکه نرفت و اسماعیل نیز پس از رفتن به مکه به شام بازنگشت و وجود قربانگاه در حجاز، ذبیح بودن اسماعیل را تأیید می‌کند[۲۶].

علامه طباطبایی روایاتی که ذبیح را اسحاق می‌داند به خاطر مخالفت آنها با قرآن، مردود دانسته است[۲۷].[۲۸]

پانویس

  1. "و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای" سوره بقره، آیه ۱۲۷الی ۱۲۹.
  2. "و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود" سوره مریم، آیه ۵۴.
  3. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۱۷.
  4. اعلام قرآن؛ اعلام القرآن.
  5. واژه‌های دخیل، ص۱۲۲.
  6. داستان پیامبران.
  7. اعلام القرآن.
  8. «پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار می‌داریم می‌دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست» سوره ابراهیم، آیه ۳۸.
  9. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  10. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  11. اعلام القرآن؛ اعلام قرآن؛ دائرة المعارف قرآن کریم.
  12. «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
  13. «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
  14. ﴿متن ص/۴۸.
  15. «و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶.
  16. «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گمارده‌ایم که بدان کفر نمی‌ورزند. آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۶-۹۰.
  17. «ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
  18. «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
  19. «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
  20. «و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.
  21. عهد عتیق، پیدایش، ۲۱/۲۱ – ۹.
  22. عهد عتیق، پیدایش، ۲۲، ۴.
  23. «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.
  24. «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.
  25. «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
  26. ترجمه المیزان، ج۷، ص۳۲۴؛ ج۱۱، ص۳۴۴؛ ج۱۷، ص۲۳۳ و ۲۳۵؛ کشف الاسرار، ج۸، ص۲۸۷، ۲۹۳؛ دائرة المعارف قرن کریم.
  27. المیزان، ج۱۷، ص۲۳۵.
  28. نوری‌ها، حسن علی، مقاله «اسماعیل»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 246-249.