خطبه امام حسین در شب عاشورا: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== شرایط خیمهگاه امام در شب عاشورا == {{همچنین|شب عاشورا}} آنگاه که شب عاشورا فرا رسید و یاران حضرت اباعبدالله الحسین {{ع}} برای نماز مغرب جمع شده بودند، حضرت در میان آنان قرار گرفته و به ایراد خطبهای بدین شرح پرداختند: {{متن حدیث|اثني عل...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = خطبههای امام حسین در کربلا | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== شرایط خیمهگاه امام در شب عاشورا == | == شرایط خیمهگاه امام در شب عاشورا == | ||
{{همچنین|شب عاشورا}} | {{همچنین|شب عاشورا}} | ||
خط ۲۲: | خط ۲۹: | ||
و پس از این خواب، [[رسول خدا]] {{صل}} را با گروهی از یارانش دیدم که به من فرمود: تو [[شهید]] این [[امت]] هستی و ساکنان [[آسمانها]] و [[عرش]] برین، آمدن تو را به همدیگر مژده و [[بشارت]] میدهند، تو امشب [[افطار]] را در نزد من خواهی بود، [[عجله]] کن و تأخیر روا مدار و اینک فرشتهای از [[آسمان]] فرود آمده است تا [[خون]] تو را در شیشه سبز رنگی جمعآوری کند»<ref>[[محمد حسن تشیع|تشیع، محمد حسن]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۳ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی]]، ج۳، ص ۵۵.</ref>. | و پس از این خواب، [[رسول خدا]] {{صل}} را با گروهی از یارانش دیدم که به من فرمود: تو [[شهید]] این [[امت]] هستی و ساکنان [[آسمانها]] و [[عرش]] برین، آمدن تو را به همدیگر مژده و [[بشارت]] میدهند، تو امشب [[افطار]] را در نزد من خواهی بود، [[عجله]] کن و تأخیر روا مدار و اینک فرشتهای از [[آسمان]] فرود آمده است تا [[خون]] تو را در شیشه سبز رنگی جمعآوری کند»<ref>[[محمد حسن تشیع|تشیع، محمد حسن]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۳ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی]]، ج۳، ص ۵۵.</ref>. | ||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1100815.jpg|22px]] [[محمد حسن تشیع|تشیع، محمد حسن]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۳ (کتاب)|'''فرهنگ عاشورایی ج۳''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:امام حسین]] |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۶
شرایط خیمهگاه امام در شب عاشورا
آنگاه که شب عاشورا فرا رسید و یاران حضرت اباعبدالله الحسین (ع) برای نماز مغرب جمع شده بودند، حضرت در میان آنان قرار گرفته و به ایراد خطبهای بدین شرح پرداختند: «اثني على اللّه -تبارك و تعالى- أحسن الثناء، و أحمده على السرّاء و الضرّاء، اللهمّ اني أحمدك على أن اكرمتنا بالنبوّة، و علّمتنا القرآن و فقّهتنا في الدين، و جعلت لنا أسماعا و أبصارا و أفئدة، و لم تجعلنا من المشركين. أما بعد؛ فاني لا أعلم أصحابا أولى و لا خيرا من أصحابي، و لا أهل بيت أبرّ و لا أوصل من أهل بيتي، فجزاكم اللّه عني جميعا خيرا. و قد اخبرني جدّي رسول اللّه (ص) بأنّي ساساق إلى العراق فأنزل أرضا يقال لها عمورا و كربلاء و فيها استشهد و قد قرب الموعد. ألا و إنّي أظنّ يومنا من هؤلاء الأعداء غدا، ألا و اني قد اذنت لكم فانطلقوا جميعا في حل، ليس عليكم منّي ذمام، هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملا و ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي، فجزاكم الله جميعا خیرا و تفرّقوا في سوادكم و مدائنكم، فان القوم انما يطلبونني، و لو أصابوني لذهوا عن طلب غيري ... حسبكم من القتل بمسلم، اذهبوا، قد أذنت لكم! ... إني غدا اقتل و كلكم تقتلون معي و لا يبقی منكم أحد حتى القاسم و عبد الله الرضيع»؛ «خداوند را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه، مقابل نعمتهایش سپاس گذارم. خدایا! تو را میستایم که بر ما خاندان، با نبوت، کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و به دین و آیینمان آشنا ساختی و بر ما گوش و چشم و قلب عطا فرمودهای و از گروه مشرک و خدانشناس قرار ندادی.
اما بعد: من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیدهام و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیقتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد. جدم رسول خدا (ص) خبر داده بود که من به عراق فرا خوانده میشوم و در محلی به نام «عمورا» و یا «کربلا» فرود آمده و در همانجا به شهادت میرسم و اینک وقت این شهادت رسیده است،؛ چراکه گمان میکنم همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود.
حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه میدهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هر یک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کاری نخواهند داشت، خداوند به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند».
پس از سخنان امام هر یک از اصحاب و یارانش در حمایت از ایشان سخنانی گفتند و آمادگی خود را برای جان فشانی در راه هدف امامشان، بار دیگر اعلام نمودند. سپس امام نگاهی به فرزندان عقیل کردند و گفتند: «کشته شدن مسلم برای شما بس است، من اجازه میدهم شما برگردید» و آنگاه که حضرت پایداری و حمایت راسخ آنان را دید فرمود: پس بدانید من فردا کشته خواهم شد و همه شما حتی قاسم و عبدالله شیرخوار نیز با من کشته خواهید شد!».
از حضرت امام سجاد (ع) نقل شده است که فرمود شب عاشورا پدرم میان خیمه با چند تن از اصحاب نشسته بودند و غلام ابوذر مشغول اصلاح و آماده کردن شمشیر حضرت بود که آن امام همام این اشعار را قرائت کردند: يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلِ كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي «ای دنیا اف بر دوستی تو که صبحگاهان و عصرگاهان چقدر از دوستان و خواهانت را به کشتن میدهی، که به عوض قناعتنورزی و همانا کارها به خدای بزرگ محول است و هر زندهای سالک این راه است!»
امام سجاد (ع) ادامه دادند که عمهام زینب (س) با شنیدن این اشعار نگران شد و بیتابی کرد. امام حسین (ع) در مقام تسلی خواهرش به صبر و شکیبایی، فرمودند: «يَا أُخْتَاهْ! تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ يَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا يَبْقَوْنَ وَ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ يَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ يَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ وَ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَ أُمِّي خَيْرٌ مِنِّي وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ... يا اُختاه يا اُمَّ كُلثومٍ! وَ أنتِ يا فاطِمَةُ! وَ أنتِ يا رَبابُ! اُنظُرنَ إذا قُتِلتُ فَلا تَشقُقنَ عَلَيَّ جَيباً وَ لا تَخمُشنَ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ هُجراً»؛ «خواهر! راه صبر و شکیبایی را پیش بگیر و بدان که همه مردم دنیا میمیرند و آنان که در آسمانها هستند زنده نمیمانند. همه موجودات از بین رفتنی هستند مگر خدای بزرگ که دنیا را با قدرت خویش آفریده است و همه مردم را مبعوث و زنده خواهد نمود و اوست خدای یکتا. پدر و مادرم و برادرم حسن بهتر از من بودند که همه به جهان دیگر شتافتند. و من و آنان و همه مسلمانان باید از رسول خدا پیروی کنیم که او نیز به جهان بقا شتافت».
آنگاه امام حسین (ع) این آیه شریفه را تلاوت نمود: ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ * مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ﴾[۱].
در برخی از منابع تاریخی آمده است که حضرت سید الشهداء (ع) در ساعتهای آخر شب عاشورا خواب سبکی چشمان مبارکش را فرا گرفت و چون بیدار شد به اصحابش فرمود: «إِنّي رَأَيْتُ فِي مَنَامِي كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ تَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ أَبْقَعُ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ. وَ إِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) بَعْدَ ذَلِكَ وَ مَعَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُوَ يَقُولُ أَنْتَ شَهِيدُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ قَدِ اسْتَبْشَرَ بِكَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلُ الصَّفِيحِ الْأَعْلَى فَلْيَكُنْ إِفْطَارُكَ عِنْدِي اللَّيْلَةَ عَجِّلْ وَ لَا تُؤَخِّرْ فَهَذَا مَلَكٌ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ لِيَأْخُذَ دَمَكَ فِي قَارُورَةٍ خَضْرَاءَ فَهَذَا مَا رَأَيْتُ وَ قَدْ أَنِفَ الْأَمْرُ وَ اقْتَرَبَ الرَّحِيلُ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا لَا شَكَّ فِيهِ»؛ «من در خواب دیدم که چندین سگ شدیداً بر من حمله میکنند و شدیدترین آنها سگی بود به رنگ سیاه و سفید و این خواب نشانگر آن است از میان این افراد کسی که به مرض برص مبتلاست قاتل من خواهد بود.
و پس از این خواب، رسول خدا (ص) را با گروهی از یارانش دیدم که به من فرمود: تو شهید این امت هستی و ساکنان آسمانها و عرش برین، آمدن تو را به همدیگر مژده و بشارت میدهند، تو امشب افطار را در نزد من خواهی بود، عجله کن و تأخیر روا مدار و اینک فرشتهای از آسمان فرود آمده است تا خون تو را در شیشه سبز رنگی جمعآوری کند»[۲].
منابع
پانویس
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود * خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ تشیع، محمد حسن، فرهنگ عاشورایی، ج۳، ص ۵۵.