بحث:فدک: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
پیشتر گفتیم [[یهودیان]] فدک قصد داشتند که [[خیبریان]] را در [[نبرد]] با [[مسلمانان]] [[یاری]] دهند و [[رسول خدا]]{{صل}} از این تصمیم باخبر شد. از این رو، علی{{ع}} را با صد نفر به سوی آنان گسیل داشت<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴.</ref> تا از وضعیت و تصمیمشان [[آگاهی]] کامل پیدا کند. سپس روشن شد که آنان پیکی به خیبر فرستاده و اعلام کردهاند که ما شما را در [[جنگ]] با مسلمانان یاری خواهیم داد. چون فدکیان در این ماجرا مقصر شناخته شدند، با [[ترس]] و [[وحشت]] [[منتظر]] بودند تا ببینند نتیجه [[جنگ خیبر]] چه میشود. با شنیدن خبر [[پیروزی]] [[سپاه اسلام]]، وحشت بیشتری بر آنان مستولی شد و تصمیم گرفتند بدون جنگ و [[خونریزی]] [[تسلیم]] شوند؛ لذا نمایندهای نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاده، اظهار داشتند: با ما نیز مانند [[اهل]] [[خیبر]] [[رفتار]] کنید و با گرفتن نصف درآمد [[فدک]] [[صلح]] کنیم<ref>{{عربی|و قد روي انه صالحهم عليها كلها، الله أعلم أي الأمرين كان}} جوهری، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفه والفدک، ص۹۷.</ref>. [[پیامبر]] نیز پذیرفت، و به این ترتیب، فدک بدون [[جنگ]] و خونریزی در [[اختیار]] پیامبر قرار گرفت<ref>مصطفوی، حسن، الحقائق فی تاریخ الاسلام، ص۱۸۰، به نقل از: تاریخ الطبری، ج۳، ص۹۵.</ref>.<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۳۵۵.</ref> | پیشتر گفتیم [[یهودیان]] فدک قصد داشتند که [[خیبریان]] را در [[نبرد]] با [[مسلمانان]] [[یاری]] دهند و [[رسول خدا]]{{صل}} از این تصمیم باخبر شد. از این رو، علی{{ع}} را با صد نفر به سوی آنان گسیل داشت<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴.</ref> تا از وضعیت و تصمیمشان [[آگاهی]] کامل پیدا کند. سپس روشن شد که آنان پیکی به خیبر فرستاده و اعلام کردهاند که ما شما را در [[جنگ]] با مسلمانان یاری خواهیم داد. چون فدکیان در این ماجرا مقصر شناخته شدند، با [[ترس]] و [[وحشت]] [[منتظر]] بودند تا ببینند نتیجه [[جنگ خیبر]] چه میشود. با شنیدن خبر [[پیروزی]] [[سپاه اسلام]]، وحشت بیشتری بر آنان مستولی شد و تصمیم گرفتند بدون جنگ و [[خونریزی]] [[تسلیم]] شوند؛ لذا نمایندهای نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاده، اظهار داشتند: با ما نیز مانند [[اهل]] [[خیبر]] [[رفتار]] کنید و با گرفتن نصف درآمد [[فدک]] [[صلح]] کنیم<ref>{{عربی|و قد روي انه صالحهم عليها كلها، الله أعلم أي الأمرين كان}} جوهری، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفه والفدک، ص۹۷.</ref>. [[پیامبر]] نیز پذیرفت، و به این ترتیب، فدک بدون [[جنگ]] و خونریزی در [[اختیار]] پیامبر قرار گرفت<ref>مصطفوی، حسن، الحقائق فی تاریخ الاسلام، ص۱۸۰، به نقل از: تاریخ الطبری، ج۳، ص۹۵.</ref>.<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۳۵۵.</ref> | ||
==اختصاص [[فدک]] به [[رسول الله]]{{صل}}== | |||
از آنجا که فدک بدون [[جنگ]] در [[اختیار]] [[رسول خدا]]{{صل}} قرار گرفت، به [[حکم]] [[قرآن]] به [[حضرت محمد]]{{صل}} اختصاص یافت و [[مسلمانان]] از آن سهمی نداشتند: | |||
{{متن قرآن|وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره میگرداند و خداوند بر هر کاری تواناست *آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۶-۷.</ref>. | |||
مضمون [[آیه شریفه]] این است: اگر [[کفار]]، بدون جنگ چیزی را برای [[صلح]] و [[تسلیم شدن]] و غیر آن دادند، مانند سایر [[غنایم جنگی]] نیست که یک پنجم آن [[خمس]] و چهار پنجم آن میان [[مجاهدان]] تقسیم شود؛ بلکه آنان سهمی ندارند و همه آن در اختیار [[پیامبر]] قرار میگیرد. {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ}} «یعنی چیزی که [[خدا]] برگرداند»، و شاید مقصود این باشد که مالک اصلی [[املاک]] خدا است، و در این موارد، آن را از [[ملک]] کفار، به خود برمیگرداند. | |||
[[آیه]] دیگری که فدک و امثال آن را مختص رسول خدا{{صل}} میداند، [[آیه انفال]] است: | |||
{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ...}}<ref>«از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>. | |||
یکی از مصادیق [[انفال]]، اموالی است که بدون [[جنگ]]، از [[کفار]] به دست [[مسلمانان]] افتد. همچنین یک پنجم غنایمی که با جنگ از کفار گرفته میشود، مختص [[پیامبر]] است و ایشان چهار پنجم باقی مانده را میان [[مجاهدان]] تقسیم میکند. | |||
{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ...}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>. | |||
البته [[غنیمت جنگی]]، یکی از مصادیق [[غنایم]] است؛ نه اینکه غنایم منحصر به آن باشد. بنابراین، پس از پایان [[غزوه خیبر]] و نیز [[تسلیم شدن]] اهالی [[فدک]]، [[رسول خدا]]{{صل}} علاوه بر یک پنجم [[خیبر]] و درآمد آن، فدک را نیز در [[مقام]] «فیء» و انفال در [[اختیار]] داشت. همچنین روشن شد که [[قرآن]]، میان «غنیمت جنگی» و «فیء» و «انفال» فرق گذاشته است؛ به این معنا که از [[غنایم جنگی]]، یک پنجم، و از فیء و انفال تمام آن را، از آن [[خدا]] و [[رسول]] و.... دانسته است. البته [[آیه غنیمت]] علاوه بر غنایم جنگی، سایر درآمدها را هم شامل میشود، و [[آیه انفال]] نیز علاوه بر چیزهایی که بدون جنگ و [[خونریزی]] از کفار گرفته میشود نمونههای دیگری مانند [[اراضی موات]] را دربرمیگیرد، و مقصود از فیء نیز همان چیزهایی است که بدون [[قتال]] از کفار گرفته میشود. | |||
بنابراین، روشن است که چون فدک بدون جنگ و قتال گرفته شده، مشمول [[آیه فیء]] و آیه انفال است و تمام آن متعلق به [[پیامبر]] و [[امام]] و... میباشد، و [[خیبر]] چون با [[جنگ]] و درگیری گرفته شده، مشمول [[آیه غنیمت]] است؛ یعنی چهار پنجم آن متعلق به [[مسلمانان]] است و یک پنجم آن متعلق به پیامبر و....<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۳۵۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۷
فدک، نماد مظلومیت اهل بیت و غصب حق آنان از سوی خلافت سقیفه و رژیمهای اموی و عباسی است. فدک نام منطقهای حاصلخیز در ۱۳۰ کیلومتری مدینه است که در شرق خیبر قرار گرفته است[۱].
مقدمه
- در سال هفتم هجری وقتی مسلمانان با پرچمداری امیر مؤمنان قلعههای خیبر را فتح کردند و یهودیان تسلیم شدند، ساکنان فدک نمایندگانی نزد پیامبر فرستاده، نیمی از حاصل باغها و اراضی فدک را با پیامبر مصالحه کردند. چون اراضی فدک بدون جنگ به دست آمده بود، ملک ویژۀ پیامبر میشد و اختیارش با آن حضرت بود.[۲] آیات قرآن هم در چنین مواردی صراحت دارد و از آن به عنوان "فیئ" یاد میکند که از آن خدا و رسول و ذی القربی و یتیمان و مساکین است [۳] و مسلمانان دیگر حقّی در آن ندارند. به فرمودۀ امام باقر و امام صادق(ع) پس از نزول آیۀ ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ﴾پیامبر فدک را به فاطمه زهرا بخشید و در سه سال پیش از وفات پیامبر در دست فاطمه(ع) بود.[۴] دستگاه خلافت، فدک را از دست حضرت زهرا(ع) بیرون آورد و کارگران وی را اخراج نمود و حضرت فاطمه که مصرّانه پیگیر بازپسگیری فدک بود، در این راه کتک خورد و آسیب دید. غصب فدک جنبۀ سیاسی داشت و میخواستند دست اهل بیت را از امور مالی کوتاه کرده و پشتوانۀ اقتصادی آنان را ضربه بزنند. امام صادق(ع) به این نکته در روایتی تصریح فرموده است.[۵] علی(ع) در نهج البلاغه از فدک و آزمندی دیگران نسبت به آن یاد میکند: بلی کانت فی أیدینا فدک ممّا اظلّته السّماء...[۶]، حضرت زهرا(ع) هم در خطبۀ معروف خویش از غصب آن انتقاد مینماید و با استناد به آیات قرآن، ادعای آنان را در اینکه پیامبر ارث باقی نمیگذارد ردّ میکند.[۷] فدک پیوسته در تاریخ به عنوان نشانهای روشن از ظلم به اهل بیت مطرح بوده و ابعادی فراتر از تصرّف یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاهکردن دست اهل بیت از آن، نمادی از کنار گذاشتن سیاسی بوده و فدک مترادف با حکومت شده است. ابن ابی الحدید میگوید: به یکی از متکلمان امامیه به نام علی بن تقی اهل کوفه گفتم: مگرنه آنکه فدک، چند نخل و قطعه زمین ناچیزی بود؟ گفت: چنان نیست، بلکه خیلی بزرگ بود، نخلهای آن به تعداد نخلهای کوفۀ امروز بود و ابوبکر و عمر هدفشان از جلوگیری فاطمه از تصرّف آن این بود که علی(ع) به کمک محصولات و غلّۀ آن در مخاصمهای که دربارۀ خلافت داشت قدرت نگیرد، ازاینرو در پی فدک، فاطمه و علی و سایر بنیهاشم و بنی مطّلب را از حقّشان نسبت به خمس جلوگیری کردند، چراکه انسان تهیدست، همتش هم سست و خودش خوار میشود و در پی کسبوکار میرود و ریاستطلبی و حکومت را رها میکند![۸] گواه این مطلب، سخن موسی بن جعفر(ع) به خلیفۀ وقت است. هارون الرشید به امام کاظم(ع) میگفت: حدّ فدک را تعیین کن تا به تو برگردانم، حضرت نمیپذیرفت. وی اصرار کرد، امام فرمود: من فدک را جز با همۀ محدودهاش نمیگیرم. گفت: مگر حدود آن چیست؟ امام فرمود: اگر حدّ آن را تعیین کنم برنمیگردانی، گفت: به حقّ جدّت قسم بر میگردانم. موسی بن جعفر(ع) فرمود: حدّ اول آن عدن است، رنگ چهرۀ هارون دگرگون شد. گفت: خوب! فرمود: حدّ دوّم آن سمرقند است. چهرۀ هارون تیره و غضبآلود شد. امام فرمود: حدّ سوّم آن آفریقاست. چهرۀ مأمون سیاه شد و گفت: خوب دیگر چه؟ امام فرمود: حدّ چهارم آن کنارۀ دریای خزر و ارمنستان است. هارون گفت: پس چیزی برای ما نماند! پس بیا به جای من بنشین! امام کاظم فرمود: من گفتم که اگر محدودۀ آن را مشخص کنم آن را پس نمیدهی. اینجا بود که هارون بر کشتن امام مصمّم شد.[۹] این یعنی همۀ قلمرو وسعت اسلام، که حقّ خاندان پیامبر بوده و دیگران غصب کردهاند. ماجرای فدک همواره به عنوان یک بحث داغ و سیاسی مورد مناقشه و بحث بوده و بر سر غصب یا مصادره شدن آن و اینکه آیا پیامبر ارث باقی میگذارد یا نه، سخنهاست.[۱۰] به تعبیر دکتر شریعتی: فدک مزرعۀ کوچکی است و اگر بزرگ هم بود، برای فاطمه کوچکتر از آن بود که بر سر آن به کشمکش پردازد، امّا فدک به عنوان نشانهای از غصب و زور رژیم تازه برایش اهمیت یافته بود. با طرح مسألۀ فدک میکوشید تا حکومت را محکوم کند... فدک برای فاطمه یک مسأله سیاسی شده بود و وسیلۀ مبارزه، و پافشاری فاطمه از اینرو بود، نه به خاطر ارزش اقتصادی آن.[۱۱] فدک در حال حاضر به نام "الحائط" در مرز شرقی خیبر قرار دارد و شامال تعدادی روستا و بیش از ۱۱ هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات کشاورزی است.[۱۲][۱۳].
فدک
روستایی است در حجاز[۱۴] در شرق خیبر که بین آن تا مدینه دو یا سه روز راه[۱۵] و تا خیبر دو روز راه[۱۶] است. این روستا که مملو از فوّاره[۱۷]و انواع درختان میوه و خرماست،[۱۸] در سال هفتم هجری بواسطه صلح به ملکیت رسول خدا(ص) در آمد و از آنجا که بدون جنگ و خونریزی فتح گردید از این رو جزء اموال خالصه پیامبر(ص) در آمد و ایشان هم آن را به دخترشان فاطمه(س) بخشیدند. فدک دارای دژی به نام «المشروخ» بود.[۱۹] امروزه فدک به نام «الحائط» شناخته میشود و مالکین آن مردمی از قبیله هُتَیماند[۲۰].
فدک
فدک نام دهکدهای[۲۱] است در حوالی شرقی خیبر که فاصله آن تا خیبر کمتر از هشت فرسخ[۲۲] و تا مدینه بیست و چند فرسخ است[۲۳]. آوردهاند چون «فدک بن حام» اولین کسی بود که در این سرزمین ساکن شد، این ناحیه به اسم او نامیده شد[۲۴]. فدک در زمان رسول خدا(ص) آباد و دارای چشمهای پرآب و نخلستان و مزرعه و قلعهای به نام «شمروخ»[۲۵] بود، و نیز یکی از منزلگاههای مسافران شام به مدینه به شمار میآمد که این نیز موجب رونق اقتصادی آن شده بود[۲۶].
پیشتر گفتیم یهودیان فدک قصد داشتند که خیبریان را در نبرد با مسلمانان یاری دهند و رسول خدا(ص) از این تصمیم باخبر شد. از این رو، علی(ع) را با صد نفر به سوی آنان گسیل داشت[۲۷] تا از وضعیت و تصمیمشان آگاهی کامل پیدا کند. سپس روشن شد که آنان پیکی به خیبر فرستاده و اعلام کردهاند که ما شما را در جنگ با مسلمانان یاری خواهیم داد. چون فدکیان در این ماجرا مقصر شناخته شدند، با ترس و وحشت منتظر بودند تا ببینند نتیجه جنگ خیبر چه میشود. با شنیدن خبر پیروزی سپاه اسلام، وحشت بیشتری بر آنان مستولی شد و تصمیم گرفتند بدون جنگ و خونریزی تسلیم شوند؛ لذا نمایندهای نزد رسول خدا(ص) فرستاده، اظهار داشتند: با ما نیز مانند اهل خیبر رفتار کنید و با گرفتن نصف درآمد فدک صلح کنیم[۲۸]. پیامبر نیز پذیرفت، و به این ترتیب، فدک بدون جنگ و خونریزی در اختیار پیامبر قرار گرفت[۲۹].[۳۰]
اختصاص فدک به رسول الله(ص)
از آنجا که فدک بدون جنگ در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت، به حکم قرآن به حضرت محمد(ص) اختصاص یافت و مسلمانان از آن سهمی نداشتند: ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ﴾[۳۱]. مضمون آیه شریفه این است: اگر کفار، بدون جنگ چیزی را برای صلح و تسلیم شدن و غیر آن دادند، مانند سایر غنایم جنگی نیست که یک پنجم آن خمس و چهار پنجم آن میان مجاهدان تقسیم شود؛ بلکه آنان سهمی ندارند و همه آن در اختیار پیامبر قرار میگیرد. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ﴾ «یعنی چیزی که خدا برگرداند»، و شاید مقصود این باشد که مالک اصلی املاک خدا است، و در این موارد، آن را از ملک کفار، به خود برمیگرداند. آیه دیگری که فدک و امثال آن را مختص رسول خدا(ص) میداند، آیه انفال است: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ...﴾[۳۲]. یکی از مصادیق انفال، اموالی است که بدون جنگ، از کفار به دست مسلمانان افتد. همچنین یک پنجم غنایمی که با جنگ از کفار گرفته میشود، مختص پیامبر است و ایشان چهار پنجم باقی مانده را میان مجاهدان تقسیم میکند.
﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ...﴾[۳۳]. البته غنیمت جنگی، یکی از مصادیق غنایم است؛ نه اینکه غنایم منحصر به آن باشد. بنابراین، پس از پایان غزوه خیبر و نیز تسلیم شدن اهالی فدک، رسول خدا(ص) علاوه بر یک پنجم خیبر و درآمد آن، فدک را نیز در مقام «فیء» و انفال در اختیار داشت. همچنین روشن شد که قرآن، میان «غنیمت جنگی» و «فیء» و «انفال» فرق گذاشته است؛ به این معنا که از غنایم جنگی، یک پنجم، و از فیء و انفال تمام آن را، از آن خدا و رسول و.... دانسته است. البته آیه غنیمت علاوه بر غنایم جنگی، سایر درآمدها را هم شامل میشود، و آیه انفال نیز علاوه بر چیزهایی که بدون جنگ و خونریزی از کفار گرفته میشود نمونههای دیگری مانند اراضی موات را دربرمیگیرد، و مقصود از فیء نیز همان چیزهایی است که بدون قتال از کفار گرفته میشود. بنابراین، روشن است که چون فدک بدون جنگ و قتال گرفته شده، مشمول آیه فیء و آیه انفال است و تمام آن متعلق به پیامبر و امام و... میباشد، و خیبر چون با جنگ و درگیری گرفته شده، مشمول آیه غنیمت است؛ یعنی چهار پنجم آن متعلق به مسلمانان است و یک پنجم آن متعلق به پیامبر و....[۳۴]
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۱۰۸
- ↑ حشر، آیه ۶ و ۷
- ↑ تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ۲۶ اسراء، نیز کافی، ج ۱ ص ۴۴۳
- ↑ بحار الأنوار، ج ۲۹ ص ۱۹۴
- ↑ نهج البلاغه، نامۀ ۴۶
- ↑ یا بن ابی قحافه! افی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی؟ لقد جئت شیئا فریّا (کفایة الموحدین، ج ۲ ص ۳۶۱)
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۶ ص ۲۳۶
- ↑ مناقب، ج ۴ ص ۳۲۰، بحار الأنوار، ج ۲۹ ص ۲۰۰
- ↑ ر. ک: "فدک در تاریخ"، شهید محمّد باقر صدر، فصلنامۀ "میقات حج"، شمارۀ ۳۴ "دانشنامۀ امام علی" ، ج ۸ ص ۳۴۵، "فدک، ذو الفقار فاطمه" سیّد محمّد واحدی، "اسرار فدک" محمّد باقر انصاری، "خطابه فدک" (دربارۀ خطبۀ فدک)، انصاری و رجایی، "اختصاص"، ص ۱۸۳، "شرح ابن ابی الحدید" ، ج ۱۶ ص ۲۰۹، "فدک"، سیّد محمّد حسن الموسوی القزوینی
- ↑ فاطمه فاطمه است، ص ۱۶۹
- ↑ معجم معالم الحجاز، ج ۷ ص ۲۷
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
- ↑ بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.
- ↑ چشمهای که آب آن فوران میکند.
- ↑ بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
- ↑ بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.
- ↑ بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۲۳۵.
- ↑ در معجم البلدان «قریه» و در نزهه القلوب «دیه» خوانده شده است؛ اما فیومی در مصباح المنیر، آن را «بلده» خوانده که لااقل میتواند گواه بزرگی این روستا باشد.
- ↑ ر.ک: مصباح المنیر و مجمع البحرین، واژه فدک. بکری گفته است: بينها وبين الخيبر يومان.
- ↑ در معجم البلدان آمده است: بينها وبين المدينة يومان وقيل ثلاثة.
- ↑ بلادی، ابن غیث، معجم معالم الحجاز، ج۷، ص۲۷.
- ↑ المناسک که از کتابهای قرن سوم و منابع کتاب مدینهشناسی است، از این قلعه یاد کرده است.
- ↑ در تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۵ آمده است: «بت منات اوس و خزرج در فدک نصب شده بود»، که شاهدی دیگر است بر این که فدک از موقعیتی ویژه برخوردار بوده است.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴.
- ↑ و قد روي انه صالحهم عليها كلها، الله أعلم أي الأمرين كان جوهری، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفه والفدک، ص۹۷.
- ↑ مصطفوی، حسن، الحقائق فی تاریخ الاسلام، ص۱۸۰، به نقل از: تاریخ الطبری، ج۳، ص۹۵.
- ↑ استادی، رضا، مقاله «فدک»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۳۵۵.
- ↑ «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره میگرداند و خداوند بر هر کاری تواناست *آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۶-۷.
- ↑ «از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ استادی، رضا، مقاله «فدک»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۳۵۶.