فیء در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
فیء در اصل به معنای رجوع و بازگشت است. از آن جهت به این بخش از [[بیت‌المال]] فیء گفته می‌شود که [[اموال]] [[کافران]] به صورت اضافی و بدون [[جنگ]] به [[مسلمانان]] بازگشته است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۲۷: {{عربی|و أَصلُ الفَيْ‌ءِ: الرُّجُوعُ، سُمِّيَ هذا المالُ فَيْئاً لأَنه رَجَعَ إلى المسلمين من أَمْوالِ الكُفّار عَفْواً بلا قِتالٍ}}.</ref>. [[شیخ طوسی]] در تعریف فیء در مبسوط می‌نویسد: واژه فیء از {{عربی|فَاءَ يَفِي‌ءُ}} گرفته شده که به معنای بازگشت است و مراد در [[شرع]] آن چیزی است که در [[آیه قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. یعنی آنچه حاصل شده و به [[پیامبر]]{{صل}} بازگشته، بدون جنگ و اعزام [[سپاه]] و نیرو، پس هرچه این‌گونه باشد، ویژه پیامبر{{صل}} است و به کسی متعلّق است که [[جانشین پیامبر]] است از [[ائمه]]{{عم}} و برای دیگران در آن نصیبی نیست<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۴.</ref>.
«فیء» در اصل به معنای رجوع و بازگشت است. از آن جهت به این بخش از [[بیت‌المال]] فیء گفته می‌شود که [[اموال]] [[کافران]] به صورت اضافی و بدون [[جنگ]] به [[مسلمانان]] بازگشته است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۲۷: {{عربی|و أَصلُ الفَيْ‌ءِ: الرُّجُوعُ، سُمِّيَ هذا المالُ فَيْئاً لأَنه رَجَعَ إلى المسلمين من أَمْوالِ الكُفّار عَفْواً بلا قِتالٍ}}.</ref>. [[شیخ طوسی]] در تعریف فیء در مبسوط می‌نویسد: واژه فیء از {{عربی|فَاءَ يَفِي‌ءُ}} گرفته شده که به معنای بازگشت است و مراد در [[شرع]] آن چیزی است که در [[آیه قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. یعنی آنچه حاصل شده و به [[پیامبر]]{{صل}} بازگشته، بدون جنگ و اعزام [[سپاه]] و نیرو، پس هرچه این‌گونه باشد، ویژه پیامبر{{صل}} است و به کسی متعلّق است که [[جانشین پیامبر]] است از [[ائمه]]{{عم}} و برای دیگران در آن نصیبی نیست<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۴.</ref>.


برابر ضوابط [[شرعی]]، [[اسیر]] در جنگ، جزو [[غنایم]] است که بین [[مجاهدان]] تقسیم می‌شود؛ اما اگر اسیری [[مسلمان]] شد، خونش [[حفظ]] می‌شود و جزو فیء و حق امام، قرار می‌گیرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۳۵؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج‌۲، ص‌۵۶۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۱۵۳: {{متن حدیث|الْأَسِيرُ إِذَا أَسْلَمَ فَقَدْ حُقِنَ دَمُهُ وَ صَارَ فَيْئاً}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۷.</ref>.
برابر ضوابط [[شرعی]]، [[اسیر]] در جنگ، جزو [[غنایم]] است که بین [[مجاهدان]] تقسیم می‌شود؛ اما اگر اسیری [[مسلمان]] شد، خونش [[حفظ]] می‌شود و جزو فیء و حق امام، قرار می‌گیرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۳۵؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج‌۲، ص‌۵۶۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۱۵۳: {{متن حدیث|الْأَسِيرُ إِذَا أَسْلَمَ فَقَدْ حُقِنَ دَمُهُ وَ صَارَ فَيْئاً}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۷.</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۱

مقدمه

«فیء» در اصل به معنای رجوع و بازگشت است. از آن جهت به این بخش از بیت‌المال فیء گفته می‌شود که اموال کافران به صورت اضافی و بدون جنگ به مسلمانان بازگشته است[۱]. شیخ طوسی در تعریف فیء در مبسوط می‌نویسد: واژه فیء از فَاءَ يَفِي‌ءُ گرفته شده که به معنای بازگشت است و مراد در شرع آن چیزی است که در آیه قرآن آمده است: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ[۲]. یعنی آنچه حاصل شده و به پیامبر(ص) بازگشته، بدون جنگ و اعزام سپاه و نیرو، پس هرچه این‌گونه باشد، ویژه پیامبر(ص) است و به کسی متعلّق است که جانشین پیامبر است از ائمه(ع) و برای دیگران در آن نصیبی نیست[۳].

برابر ضوابط شرعی، اسیر در جنگ، جزو غنایم است که بین مجاهدان تقسیم می‌شود؛ اما اگر اسیری مسلمان شد، خونش حفظ می‌شود و جزو فیء و حق امام، قرار می‌گیرد[۴].[۵].

موارد کاربرد فیء در روایات

از مجموع اخبار و روایت استفاده می‌شود که فیء صرف نظر از معنای اولیه آنکه آیات قرآن درباره‌اش نازل شده و در تعریف شیخ طوسی بیان شد، در چند معنا به کار رفته است:

۱. فیء به معنای مطلق غنیمت: به آنچه در جبهه‌های نبرد به دست می‌آید، فیء می‌گویند، اعم از اینکه با جنگ گرفته شده باشد یا بدون جنگ. البته معنای اولیه آن اموالی بوده است که از کافران و مشرکان گرفته می‌شده است؛ ولی بعد به کل اموالی که در جنگ غنیمت گرفته‌اند اطلاق شده است؛ از جمله در هنگام جنگ جمل حاضران می‌گفتند: این فیء را بین ما تقسیم کن؛ یعنی غنایم را که شامل زنان، بچه‌ها و مردان نیز، می‌شده است. مروان بن حکم گوید: وقتی که علی(ع) ما را در بصره شکست داد، اموال مردم را به آنان بازگرداند. هر کس بینه و گواه می‌آورد، مالش را به او می‌داد و کسی که مدعی بود و شاهد نداشت، سوگندش می‌داد. گوینده‌ای از آن جمع گفت: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اقْسِمِ الْفَيْ‌ءَ بَيْنَنَا وَ السَّبْيَ: «ای امیرالمؤمنین، فیء و سبی (زن و بچه‌های اسیر) را بین ما تقسیم کن». وقتی این اعتراض زیاد شد، علی(ع) گفت: کدام یک از شما ام‌المؤمنین را جزو سهم خودش قرار می‌دهد؟ پس آنان دست از اعتراض بر داشتند[۶]. در این خبر از غنایم جنگی به فیء تعبیر شده است.

در خبری سماعة بن مهران از یکی از صادقین(ع) چنین نقل می‌کند: رسول خدا(ص) زنان را به جنگ می‌برد تا مجروحان را مداوا کنند «وَ لَمْ يَقْسِمْ لَهُنَّ مِنَ الْفَيْ‌ءِ شَيْئاً وَ لَكِنْ نَفَّلَهُنَّ»[۷]: «و برای زنان سهمی از فیء و غنایم در نظر نمی‌گرفت ولی به آنان چیزی می‌داد».

برابر برخی اخبار، غنایم برای پیامبران گذشته حلال نبوده است؛ ولی خداوند غنایم و فیء را بر پیامبر اسلام(ص) حلال کرد[۸]. در کتاب کافی در خبری امام صادق(ع) به بیان ویژگی‌های پیامبر اسلام(ص) می‌پردازد و در ضمن آن بیان می‌کند: «وَ أَحَلَّ لَهُ الْمَغْنَمَ وَ الْفَيْ‌ءَ»[۹]: «و برای او غنیمت و فیء را حلال کرد».

در روایات متعددی از کنیزان اسیر در جنگ به فیء تعبیر شده است و حکم همبستر شدن با آنان قبل از تقسیم بیان گردیده است[۱۰]، بر همین اساس مصرف فیء و خمس در قرآن یکسان است؛ یعنی نام شش مورد سهم‌بر در آیه خمس و فیء هر دو بیان شده است.

۲. به غنایمی که بدون جنگ و درگیری نظامی به دست آمده باشد، فیء گویند. طبق آیه قرآن، این‌گونه غنایم در اختیار رسول خدا(ص) و از آن اوست. راوندی در تعریف فیء می‌نویسد: الفي‌ء كلّ ما أُخِذ من الكفار بغير قتالٍ أو انجلي أهلها[۱۱]؛ «فیء هر چیزی است که از کافران بدون جنگ گرفته شده یا صاحب آن آنجا را ترک کرده باشند».

شیخ طوسی در کتاب قسمة الفیء و الغنایم مبسوط، همین معنا را در نظر گرفته است که نقل شد[۱۲]. آیۀ فیء هم همین مطلب را می‌رساند؛ زیرا آیات فیء دربارۀ غزوۀ بنی‌نضیر نازل شد و آنان بدون درگیری تسلیم شدند و تمام اموال و باغ‌های آنان در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت[۱۳]. رسول خدا(ص) هم اموال بنی‌نضیر را بین مهاجران نیازمند تقسیم کرد و فقط به دو نفر از انصار به نام ابو‌دجانه و سهل بن حنیف که نیازمند بودند، از آن اموال بخشید[۱۴]. این معنا با انفال، همسان است. کلینی در باب فیء و انفال، همین دو معنا را برای فیء در نظر داشته است. ایشان از اموالی که قابل انتقال است به فیء راجع تعبیر می‌کند و از اموال غیر قابل انتقال، به غیرراجع تعبیر می‌کند که مساوی با انفال است. او در آغاز این باب در تعریف فیء می‌نویسد: وَ هُوَ أَنْ يَفِيءَ إِلَيْهِمْ بِغَلَبَةٍ وَ حَرْبٍ: «فیء این است که به آنان با پیروزی و جنگ برگردد». به این، فیء راجع می‌گوید؛ زیرا آنچه در دست دیگران بوده، با شمشیر از آنان گرفته شده است. حکم آن در آیه خمس آمده: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ[۱۵].[۱۶]

برخی درباره تفاوت غنیمت و فیء به همین نکته اشاره کرده‌اند. در فروق اللغویه تفاوت غنیمت و فیء آمده: غنیمت نامی است برای آنچه از اموال مشرکان با جنگ گرفته می‌شود و فیء اطلاق می‌شود بر اموال آنان که با جنگ و بدون جنگ گرفته شده، در صورتی که علت گرفتن آن، کفر آنها باشد[۱۷]. در این جا فیء مطلق فرض شده و غنیمت شامل اموالی است که در درگیری به دست آمده است. درواقع دو نوع فی‌ء که کلینی بیان کرده، در اینجا آمده است، بدون اینکه اشاره‌ای به انفال شود.

۳. معنای سوم که با دو معنای اول تفاوت دارد و از سخن کلینی نیز قابل استفاده است، این است که فیء به مطلق اموال بیت‌المال یا اموال عمومی اطلاق می‌شود، اعم از اینکه با جنگ، بدون جنگ یا با صلح به دست آمده باشد. این اموال شامل خراج و جزیه هم می‌شود؛ یعنی هر درآمدی که در بیت‌المال وجود داد و اختیار آن در دست حاکم است، فیء نامیده می‌شود؛ مانند وقتی که امیرالمؤمنین(ع) در برابر شعار خوارج که منکر حکومت بودند، درباره تشکیل لزوم حکومت، از وظایف حاکم چنین سخن می‌گوید: «وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْ‌ءُ»[۱۸]: «و توسط او فیء و اموال بیت‌المال گردآوری می‌شود»؛ همچنین آن زمان که از شرع و اهل بیت(ع) سخن می‌گوید، بیان می‌کند ما شما را به خدا و رسول(ص) می‌خوانیم و «وَ تَوْفِيرِ الْفَيْ‌ءِ لِأَهْلِهِ»[۱۹]: «و عرضۀ فیء و بیت‌المال برای اهل آن». ایشان وقتی درباره خوارج و حقوق آنان سخن می‌گوید، یکی از سه موردی را که بیان می‌کند این است که سهم آنان از بیت‌المال قطع نمی‌شود و می‌فرماید: «وَ لَا نَمْنَعُكُمُ الْفَيْ‌ءَ مَا كَانَتْ أَيْدِيكُمْ مَعَ أَيْدِينَا»[۲۰]: «ما شما را از فیء و بیت‌المال محروم نمی‌کنیم تا زمانی که دست‌های شما همراه با دست‌های ما باشد».

روشن است که بخش عمده درآمد بیت‌المال در آن زمان از طریق خراج و جزیه تأمین می‌شده است. معنای سوم فیء اعم از اموالی است که با جنگ و بدون جنگ از کافران به دست آمده باشد و شامل خراج و جزیه می‌شود، آن‌گونه که در فروق اللغویه به آن اشاره شده است[۲۱]. به نظر می‌رسد در آن زمان کاربرد عنوان فیء برای کل اموال بیت‌المال رایج بوده است. امام رضا(ع) در حدیثی مفصل که از اهمیت امامت و امام سخن می‌گوید، به بیان وظایف امام می‌پردازد و از عرضه درست اموال عمومی با تعبیر «توفیر فیء» یاد می‌کند: «امام زمام دین، نظام مسلمین، صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امام ریشه بالنده اسلام و شاخه سربلند آن است. امام متمم و مکمل نماز، زکات، روزه، حج و جهاد است، مایه زیادی اموال عمومی، صدقات و اجرای حدود و احکام، استحکام مرزها و سرحدات است»[۲۲]. در این سخن که در منابع مختلف آمده است، زکات و فیء هر یک به صورت مستقل بیان شده و صدقات نیز جداگانه آمده است که ممکن است شامل صدقات مستحبی و کفارات هم بشود. «توفیر» هم به معنای فراوانی است[۲۳] مانند اینکه گفته می‌شود «وفور نعمت» و هم به معنای درست و عادلانه مصرف‌کردن[۲۴]. در اینجا به نظر می‌رسد معنای دوم منظور باشد؛ یعنی حاکم وظیفه دارد فیء را به‌درستی دریافت کند و عادلانه و بجا مصرف نماید. در سخنی که از امیرالمؤمنین(ع) نقل شد، به این نکته اشاره شده است[۲۵].

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۲۷: و أَصلُ الفَيْ‌ءِ: الرُّجُوعُ، سُمِّيَ هذا المالُ فَيْئاً لأَنه رَجَعَ إلى المسلمين من أَمْوالِ الكُفّار عَفْواً بلا قِتالٍ.
  2. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است» سوره حشر، آیه ۷.
  3. شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۴.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۳۵؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج‌۲، ص‌۵۶۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۱۵۳: «الْأَسِيرُ إِذَا أَسْلَمَ فَقَدْ حُقِنَ دَمُهُ وَ صَارَ فَيْئاً».
  5. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۲۷.
  6. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص‌۱۵۵؛ ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۲؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص‌۶۰۳.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص‌۱۴۸.
  8. شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۵؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۴۸۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۰۱؛ ابن‌ابی‌شیبه، المصنف، ج۶، ص‌۳۰۳؛ احمد، مسند أحمد بن حنبل، ج۳، ص‌۳۰۴؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۱، ص۳۷۰؛ صالحی شامی، سبل الهدی، ج۳، ص۹۲؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۰، ص‌۴۱۶.
  9. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۷.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص‌۱۹۴ و ج۵، ص‌۵۷۱.
  11. قطب‌الدین راوندی، فقه القرآن، ج‌۱، ص‌۲۵۰.
  12. شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۴.
  13. شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۴، ص‌۱۸۲.
  14. قطب‌الدین راوندی، فقه القرآن، ج‌۱، ص‌۲۵۱‌.
  15. «و بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص‌۵۳۸.
  17. ابوهلال عسکری، الفروق فی اللغه، ص‌۱۶۴.
  18. نهج البلاغه، ص‌۸۲.
  19. شیخ مفید، الأمالی، ص‌۲۳۴؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۱۱.
  20. قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص‌۳۹۳؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص‌۶۵.
  21. ابوهلال عسکری، الفروق فی اللغه، ص‌۱۶۴.
  22. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص‌۲۰۰؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص‌۴۳۸؛ تحف العقول (ترجمه احمد جنتی)، ص‌۷۰۱؛ ابن‌ابی‌زینب نعمانی، الغیبه، ص‌۲۱۸؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص‌۶۷۶؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص‌۲۱۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص‌۶۷۷؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص‌۹۷: «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْ‌ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ».
  23. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۸۷.
  24. محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۲، ص۳۸۳: و توفيره قسمته على قانون الشرع و العدل‌.
  25. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۲۲۸.