مرجئه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
*با توجه به دو معنایی که برای لغت "ارجا" آمده است، در تعریف متفاوت از [[مرجئه]] ارائه شده است. معنای نخست ارجا "تأخیر انداختن" است و اطلاق [[مرجئه]] بر این [[فرقه]] از آن حیث است که عمل را از نظر رتبه، از [[ایمان]] مؤخر میدانستند. معنای دیگر این اصطلاح "[[امید]] دادن" است. اطلاق این اسم بر این [[فرقه]] از آن جهت است که [[معتقد]] بودند [[معصیت]] به [[ایمان]] ضرر نمیزند<ref>برنجکار، فرق و مذاهب اسلامی، ص۳۳.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۳.</ref>. | *با توجه به دو معنایی که برای لغت "ارجا" آمده است، در تعریف متفاوت از [[مرجئه]] ارائه شده است. معنای نخست ارجا "تأخیر انداختن" است و اطلاق [[مرجئه]] بر این [[فرقه]] از آن حیث است که عمل را از نظر رتبه، از [[ایمان]] مؤخر میدانستند. معنای دیگر این اصطلاح "[[امید]] دادن" است. اطلاق این اسم بر این [[فرقه]] از آن جهت است که [[معتقد]] بودند [[معصیت]] به [[ایمان]] ضرر نمیزند<ref>برنجکار، فرق و مذاهب اسلامی، ص۳۳.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۳.</ref>. | ||
*[[مرجئه]] بر این [[اعتقاد]] بودند که اگر [[انسان]] از نظر [[عقیده]] و [[ایمان]] که به [[حوزه]] [[قلب]] مربوط است، [[مسلمان]] باشد، از جرگه اهل [[ایمان]] به حساب میآید و معیار [[ایمان]] را عمل نمیدانستند. از نظر آنان اگر [[ایمان]] درست بود، مانعی ندارد که عمل [[انسان]] [[فاسد]] باشد، [[ایمان]]، [[کفاره]] عمل بد است. | *[[مرجئه]] بر این [[اعتقاد]] بودند که اگر [[انسان]] از نظر [[عقیده]] و [[ایمان]] که به [[حوزه]] [[قلب]] مربوط است، [[مسلمان]] باشد، از جرگه اهل [[ایمان]] به حساب میآید و معیار [[ایمان]] را عمل نمیدانستند. از نظر آنان اگر [[ایمان]] درست بود، مانعی ندارد که عمل [[انسان]] [[فاسد]] باشد، [[ایمان]]، [[کفاره]] عمل بد است. | ||
[[مرجئه]] از لحاظ تأثیر [[گناه]] بر [[ایمان]]، در نقطه مقابل [[خوارج]] قرار داشتند. | *[[مرجئه]] از لحاظ تأثیر [[گناه]] بر [[ایمان]]، در نقطه مقابل [[خوارج]] قرار داشتند. | ||
*[[رأی]] و [[عقیده]] [[مرجئه]] به نفع دستگاه [[حاکم]] بود، یعنی موجب میشد که [[مردم]] برای [[فسق]] و [[فجور]] دستگاه [[حاکم]]، اهمیت چندانی قائل نشوند و آنها را با همه تبهکاریها [[اهل بهشت]] بدانند! | *[[رأی]] و [[عقیده]] [[مرجئه]] به نفع دستگاه [[حاکم]] بود، یعنی موجب میشد که [[مردم]] برای [[فسق]] و [[فجور]] دستگاه [[حاکم]]، اهمیت چندانی قائل نشوند و آنها را با همه تبهکاریها [[اهل بهشت]] بدانند! | ||
از اینرو پیدایش [[مرجئه]] ریشه [[سیاسی]] داشت، آنها [[اعمال]] [[سلاطین]] [[بنیامیه]] را تصحیح میکردند، [[بنیامیه]] هم متقابلاً آنها را مورد تأیید قرار میدادند. البته بعد از انقراض [[بنیامیه]]، بنیعباس بر اساس خصومتی که با [[بنیامیه]] داشتند، ریشه [[مرجئه]] را زدند. | *از اینرو پیدایش [[مرجئه]] ریشه [[سیاسی]] داشت، آنها [[اعمال]] [[سلاطین]] [[بنیامیه]] را تصحیح میکردند، [[بنیامیه]] هم متقابلاً آنها را مورد تأیید قرار میدادند. البته بعد از انقراض [[بنیامیه]]، بنیعباس بر اساس خصومتی که با [[بنیامیه]] داشتند، ریشه [[مرجئه]] را زدند. | ||
*[[مرجئه]] صریحاً [[معتقد]] بودند که [[پیشوا]] هر چند [[گناه]] کند، مقامش [[باقی]] و اطاعتش [[واجب]] است و [[اقتدا]] کردن [[نماز]] به او صحیح است. | *[[مرجئه]] صریحاً [[معتقد]] بودند که [[پیشوا]] هر چند [[گناه]] کند، مقامش [[باقی]] و اطاعتش [[واجب]] است و [[اقتدا]] کردن [[نماز]] به او صحیح است. | ||
*آنها [[فسق]] و [[گناه]] را هر چند کبیره باشد، مضر به [[ایمان]] نمیدانستند؛ لذا از نظر آنان مرتکب کبیره [[مؤمن]] است، نه [[کافر]]<ref>مطهری، ده گفتار، ص۱۴۶؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۴۰-۴۱؛ همو، عدل الهی، ص۲۶۴.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۴.</ref>. | *آنها [[فسق]] و [[گناه]] را هر چند کبیره باشد، مضر به [[ایمان]] نمیدانستند؛ لذا از نظر آنان مرتکب کبیره [[مؤمن]] است، نه [[کافر]]<ref>مطهری، ده گفتار، ص۱۴۶؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۴۰-۴۱؛ همو، عدل الهی، ص۲۶۴.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۴.</ref>. |
نسخهٔ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۷
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مرجئه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- فرقهای است با عقایدی ویژه و مولود اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن اول هجری. در پس رویدادهای سیاسی در جامعه اسلامی و روی کار آمدن بنیامیه، و در جریان اختلاف میان علی (ع) و معاویه کسانی ادعا کردند که حقیقت بر ایشان مشتبه شده است. پس در خانه نشستند و درباره امور جامعه قضاوت نکردند. اینان میگفتند، ما از عقیده باطنی کسی خبر نداریم و نمیدانیم چه کسی در دل، مسلمان و مؤمن است و چه کس، کافر و فاسق؛ زیرا همگی به ظاهر، مسلماناند. پس سزاوار است ثواب و عقاب آنان را تا قیامت به تأخیر اندازیم تا خدا درباره آنان داوری کند. بدینسان، مرجئه در این دنیا به ثواب یا گناه مسلمانان حکم نمیکنند و تنها ایمان را برای مسلمانان کافی میدانند. برخی صاحبنظران برای کلمه "ارجاء" دو معنا برشمردهاند: یکی به معنای تأخیر انداختن و دیگر به معنای امید بخشیدن و بنابر معنای دوم، معصیت به ایمان ضرر نمیرساند و امید به بخشایش گناهکاران در قیامت هست[۱][۲].
- ابومحمد حسن بن محمد بن حنیفه از نخستین کسانی بود که این نظریه را مطرح نمود[۳]. فرقه مرجئه همچون خوارج اندک اندک از عقاید سیاسی محض رو به سوی عقاید کلامی نهاد. ابوحنیفه- پیشوای مذهب حنفی- مهمترین شخصیت این دوران بود که عقاید کلامی ویژهای برای این فرقه ترتیب داد. او نوشتهها و مطالب منظمی درباره عقیده ارجاء تدوین کرد. پس از ابوحنیفه، ابومطیع بلخی دو کتاب با عنوان فقه الابسط و العالم و المتعلم نگاشت که اساس کلام مرجئه را در خود داشتند. از آثار مهم دیگر مرجئة السواد الاعظم نوشته حکیم سمرقندی است. امروزه از فرقه مرجئه خبری نیست و این فرقه از میان رفته است؛ ولی رگههایی از این تفکر را در قالب اباحهگری در دیگر فرق میتوان بازیافت[۴][۵].
- اصول عقاید مرجئه عبارتاند از: جای دادن مرتبت عمل، پس از ایمان؛ داوری نکردن درباره سرنوشت اخروی فرد مسلمان؛ مؤمن دانستن هر کس که به مسلمانی اقرار ظاهری کند؛ وانهادن امامت امت به اجماع امت؛ حکم به امامت هر کس که اجماع بر امامت او حاصل آید اگر به کتاب و سنت آگاه باشد هر چند گناه کند[۶][۷].
- مرجئه، خود، به فرقههایی انشعاب یافته است که مهمترین آنها عبارتاند از: مرجئه خوارج که همان "شبیبیه" اند[۸]. این فرقه، به جبر و قدر اعتقاد ندارند؛ مرجئه قدریه که یاران غیلان دمشقیاند و انسان را مختار میدانند؛ مرجئه جبریه که آنان را مرجئه جهمیه نیز گویند و به جبر معتقدند و مرتبت عمل را پس از ایمان میانگارند[۹][۱۰].
مرجئه در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- مرجئه، از اولین فرقههای پدیدار شده در عالم اسلام است که بر ایمان قلبی به جای عمل با اعضا و جوارح، تأکید دارد.
- با توجه به دو معنایی که برای لغت "ارجا" آمده است، در تعریف متفاوت از مرجئه ارائه شده است. معنای نخست ارجا "تأخیر انداختن" است و اطلاق مرجئه بر این فرقه از آن حیث است که عمل را از نظر رتبه، از ایمان مؤخر میدانستند. معنای دیگر این اصطلاح "امید دادن" است. اطلاق این اسم بر این فرقه از آن جهت است که معتقد بودند معصیت به ایمان ضرر نمیزند[۱۱][۱۲].
- مرجئه بر این اعتقاد بودند که اگر انسان از نظر عقیده و ایمان که به حوزه قلب مربوط است، مسلمان باشد، از جرگه اهل ایمان به حساب میآید و معیار ایمان را عمل نمیدانستند. از نظر آنان اگر ایمان درست بود، مانعی ندارد که عمل انسان فاسد باشد، ایمان، کفاره عمل بد است.
- مرجئه از لحاظ تأثیر گناه بر ایمان، در نقطه مقابل خوارج قرار داشتند.
- رأی و عقیده مرجئه به نفع دستگاه حاکم بود، یعنی موجب میشد که مردم برای فسق و فجور دستگاه حاکم، اهمیت چندانی قائل نشوند و آنها را با همه تبهکاریها اهل بهشت بدانند!
- از اینرو پیدایش مرجئه ریشه سیاسی داشت، آنها اعمال سلاطین بنیامیه را تصحیح میکردند، بنیامیه هم متقابلاً آنها را مورد تأیید قرار میدادند. البته بعد از انقراض بنیامیه، بنیعباس بر اساس خصومتی که با بنیامیه داشتند، ریشه مرجئه را زدند.
- مرجئه صریحاً معتقد بودند که پیشوا هر چند گناه کند، مقامش باقی و اطاعتش واجب است و اقتدا کردن نماز به او صحیح است.
- آنها فسق و گناه را هر چند کبیره باشد، مضر به ایمان نمیدانستند؛ لذا از نظر آنان مرتکب کبیره مؤمن است، نه کافر[۱۳][۱۴].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فرق الشیعه، ۱۴؛ تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۴۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 407.
- ↑ معجم الفرق الاسلامیه، ۲۲۰.
- ↑ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ۳۹؛ فرهنگ فرق اسلامی، ۴۰۶ و ۴۰۷؛ مرجئه، تاریخ و اندیشه، ۱۲، ۱۳، ۳۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 408.
- ↑ الفریق بین الفرق، ۲۰۷- ۲۰۲؛ فرق الشیعة، ۲۸؛ فرهنگ فرق اسلامی، ۴۰۷- ۴۰۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 408.
- ↑ ر.ک: تاریخ مذاهب اسلام، ۶۸ و ۳۴۲.
- ↑ معجم الفرق الاسلامیه، ۲۲۰ و ۲۲۱؛ الملل و النحل، ۱/ ۱۳۹؛ مرجئه، تاریخ و اندیشه، ۸۷ و ۸۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 408.
- ↑ برنجکار، فرق و مذاهب اسلامی، ص۳۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۳.
- ↑ مطهری، ده گفتار، ص۱۴۶؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۴۰-۴۱؛ همو، عدل الهی، ص۲۶۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴.