هویت امت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[امت]]''' است. "'''هویت امت'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[هویت امت در قرآن]] | [[هویت امت در حدیث]] | [[هویت امت در کلام اسلامی]] | [[هویت امت در فلسفه اسلامی]] | [[هویت امت در عرفان اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[هویت امت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==مقدمه==
==مقدمه==
*بی‌تردید [[امت]] "[[جامعه]]" از افرادی با [[هویت]] و عینیت خارجی ترکیب یافته است. حال جای این [[پرسش]] است که ترکیب یاد شده چه نوع ترکیبی است؟ در این‌باره چندگونه نظریه می‌توان ابراز کرد<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>:
*بی‌تردید [[امت]] "[[جامعه]]" از افرادی با [[هویت]] و عینیت خارجی ترکیب یافته است. حال جای این [[پرسش]] است که ترکیب یاد شده چه نوع ترکیبی است؟ در این‌باره چندگونه نظریه می‌توان ابراز کرد<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[امت (مقاله)|امت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>:
#ترکیب [[جامعه]] از افراد ترکیب اعتباری است؛ یعنی واقعاً ترکیبی صورت نگرفته است. ترکیب واقعی آنگاه صورت می‌گیرد که یک سلسله امور در یکدیگر تأثیر کند و از یکدیگر متأثر گردد و بر اثر آن تأثیر و تأثرها پدیده‌ای نو با آثاری ویژه پدید آید، آن‌گونه که در ترکیب‌های شیمیایی می‌بینیم.
#ترکیب [[جامعه]] از افراد ترکیب اعتباری است؛ یعنی واقعاً ترکیبی صورت نگرفته است. ترکیب واقعی آنگاه صورت می‌گیرد که یک سلسله امور در یکدیگر تأثیر کند و از یکدیگر متأثر گردد و بر اثر آن تأثیر و تأثرها پدیده‌ای نو با آثاری ویژه پدید آید، آن‌گونه که در ترکیبهای شیمیایی می‌بینیم.
# [[جامعه]] مرکب [[حقیقی]] صناعی است؛ مانند یک ماشین که دستگاهی است که اجزای آن با یکدیگر [[ارتباط]] دارد، بدون آنکه اجزا [[هویت]] خود را از دست بدهد.
# [[جامعه]] مرکب [[حقیقی]] صناعی است؛ مانند یک ماشین که دستگاهی است که اجزای آن با یکدیگر [[ارتباط]] دارد، بدون آنکه اجزا [[هویت]] خود را از دست بدهد.
# [[جامعه]] مرکب [[حقیقی]] طبیعی است؛ ولی ترکیب روحها، [[اندیشه‌ها]]، عاطفه‌ها، خواستها و اراده‌هاست؛ نه ترکیب تنها و اندامها. افراد [[انسان]] که هر کدام با سرمایه‌ای [[فطری]] و سرمایه‌ای اکتسابی وارد [[زندگی اجتماعی]] می‌شوند روحاً در یکدیگر ادغام می‌شوند و [[هویت]] [[روحی]] جدیدی، موسوم به [[روح جمعی]] می‌یابند. این ترکیب، خود یک نوع ترکیب طبیعی ویژه است که برای آن نظیری نمی‌توان یافت. ترکیب مذکور از آن جهت که اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر [[عینی]] دارند و موجب تغییر [[عینی]] یکدیگر می‌گردند و [[هویت]] جدیدی می‌یابند ترکیب طبیعی و [[عینی]] است؛ اما از آن جهت که کل و مرکب به عنوان یک [[واحد]] واقعی که کثرتها در آن حل شده باشد وجود ندارد، با سایر مرکبات طبیعی فرق دارد، زیرا [[انسان]] الکل همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد؛ ولی در سایر مرکبات طبیعی افزون بر آنکه ترکیب [[حقیقی]] است و اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر واقعی دارند و [[هویت]] افراد [[هویت]] دیگر می‌گردد مرکب هم یک [[واحد]] واقعی است؛ یعنی صرفاً هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا به [[وحدت]] کل تبدیل شده است.
# [[جامعه]] مرکب [[حقیقی]] طبیعی است؛ ولی ترکیب روحها، [[اندیشه‌ها]]، عاطفه‌ها، خواستها و اراده‌هاست؛ نه ترکیب تنها و اندامها. افراد [[انسان]] که هر کدام با سرمایه‌ای [[فطری]] و سرمایه‌ای اکتسابی وارد [[زندگی اجتماعی]] می‌شوند روحاً در یکدیگر ادغام می‌شوند و [[هویت]] [[روحی]] جدیدی، موسوم به [[روح جمعی]] می‌یابند. این ترکیب، خود یک نوع ترکیب طبیعی ویژه است که برای آن نظیری نمی‌توان یافت. ترکیب مذکور از آن جهت که اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر [[عینی]] دارند و موجب تغییر [[عینی]] یکدیگر می‌گردند و [[هویت]] جدیدی می‌یابند ترکیب طبیعی و [[عینی]] است؛ اما از آن جهت که کل و مرکب به عنوان یک [[واحد]] واقعی که کثرتها در آن حل شده باشد وجود ندارد، با سایر مرکبات طبیعی فرق دارد، زیرا [[انسان]] الکل همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد؛ ولی در سایر مرکبات طبیعی افزون بر آنکه ترکیب [[حقیقی]] است و اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر واقعی دارند و [[هویت]] افراد [[هویت]] دیگر می‌گردد مرکب هم یک [[واحد]] واقعی است؛ یعنی صرفاً هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا به [[وحدت]] کل تبدیل شده است.
# [[جامعه]] مرکب حقیقی‌ای است بالاتر از مرکبات طبیعی. در مرکبات طبیعی اجزا قبل از ترکیب از خود [[هویت]] و آثاری دارند و بر اثر تأثیر و تأثر در یکدیگر و از یکدیگر زمینه پدیده‌ای [[جدید]] پیدا می‌شود؛ اما افراد [[انسان]] در مرحله قبل از وجود [[اجتماعی]] هیچ [[هویت]] [[انسانی]] ندارند، بلکه ظروفی تهی هستند که فقط استعداد [[پذیرش]] [[روح جمعی]] را دارند. [[انسان‌ها]] با [[قطع]] نظر از وجود [[اجتماعی]]، حیوان محض‌اند که تنها استعداد [[انسانیت]] دارند و [[انسانیت]] [[انسان]]، [[تفکر]] و [[اندیشه]] وی، [[عواطف]] [[انسانی]] و بالأخره آنچه از احساسها، [[تمایلات]]، گرایشها و [[اندیشه‌ها]] که به [[انسانیت]] مربوط می‌شود در پرتو [[روح جمعی]] پیدا می‌شود و [[روح جمعی]] است که این ظروف خالی را پر می‌کند و "شخص" را به [[صورت ]]"[[شخصیت]]" درمی‌آورد<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>.
# [[جامعه]] مرکب حقیقی‌ای است بالاتر از مرکبات طبیعی. در مرکبات طبیعی اجزا قبل از ترکیب از خود [[هویت]] و آثاری دارند و بر اثر تأثیر و تأثر در یکدیگر و از یکدیگر زمینه پدیده‌ای [[جدید]] پیدا می‌شود؛ اما افراد [[انسان]] در مرحله قبل از وجود [[اجتماعی]] هیچ [[هویت]] [[انسانی]] ندارند، بلکه ظروفی تهی هستند که فقط استعداد [[پذیرش]] [[روح جمعی]] را دارند. [[انسان‌ها]] با [[قطع]] نظر از وجود [[اجتماعی]]، حیوان محض‌اند که تنها استعداد [[انسانیت]] دارند و [[انسانیت]] [[انسان]]، [[تفکر]] و [[اندیشه]] وی، [[عواطف]] [[انسانی]] و بالأخره آنچه از احساسها، [[تمایلات]]، گرایشها و [[اندیشه‌ها]] که به [[انسانیت]] مربوط می‌شود در پرتو [[روح جمعی]] پیدا می‌شود و [[روح جمعی]] است که این ظروف خالی را پر می‌کند و "شخص" را به [[صورت ]]"[[شخصیت]]" درمی‌آورد<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[امت (مقاله)|امت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>.
*[[آیات]] کریمه [[قرآن]] نظریه سوم را [[تأیید]] می‌کند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۳ـ۳۴۳، «جامعه وتاریخ».</ref>، زیرا مسائل مربوط به [[جامعه]] و فرد را به‌گونه‌ای بیان می‌کند که نه [[استقلال]] و [[مسئولیت]] فرد زیر سؤال می‌رود و نه وجود [[جامعه]] به عنوان یک امر [[عینی]] که خود دارای احکامی است مورد [[غفلت]] واقع می‌شود.
*[[آیات]] کریمه [[قرآن]] نظریه سوم را [[تأیید]] می‌کند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۳ـ۳۴۳، «جامعه وتاریخ».</ref>، زیرا مسائل مربوط به [[جامعه]] و فرد را به‌گونه‌ای بیان می‌کند که نه [[استقلال]] و [[مسئولیت]] فرد زیر سؤال می‌رود و نه وجود [[جامعه]] به عنوان یک امر [[عینی]] که خود دارای احکامی است مورد [[غفلت]] واقع می‌شود.
*به عنوان مثال [[آیه]] ۳۴ [[سوره اعراف]] برای [[امت]] [[حیات]] و [[زندگی]] قائل است که لحظه پایان دارد و تخلف‌ناپذیر است؛ نه پیش‌افتادنی است و نه پس افتادنی: {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref> و هر امّتی را زمانه‌ای است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس می‌روند و نه پیش می‌افتند؛ سوره اعراف، آیه: ۳۴.</ref> براساس برخی از [[آیات]] افزون بر افراد که هر یک کتاب و نوشته و دفتری مخصوص به خود دارند جامعه‌ها نیز از آن جهت که در شمار موجودات زنده، شاعر، [[مکلف]] و قابل تخاطب‌اند و [[اراده]] و [[اختیار]] دارند [[نامه عمل]] دارند و به سوی عمل خود خوانده می‌شوند: {{متن قرآن|وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref> و هر گروهی را می‌بینی که به زانو درآمده است، هر گروهی  به سوی کارنامه‌اش فرا خوانده می‌شود، امروز برابر با آنچه می‌کرده‌اید پاداش می‌بینید؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۸.</ref> یا هر امتی دارای [[فهم]] و [[شعور]] و [[ادراک]] ویژه است، ازاین‌رو بسا [[کارها]] که در دیده امتی [[زیبا]] و در دیده امتی دیگر نازیباست: {{متن قرآن|وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ }}<ref> و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراسته‌ایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام می‌داده‌اند آگاه می‌گرداند؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۸.</ref> [[قرآن]] [[کیفر]] یک [[تصمیم]] و [[اراده]] ناشایست [[اجتماعی]] را که برای معارضه [[بیهوده]] با [[حق]] است [[عذاب]] عمومی و [[اجتماعی]] بیان می‌کند: {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref> پیش از آنان (نیز) قوم نوح و گروه‌هایی که پس از ایشان آمدند (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند و هر امتی آهنگ پیامبر خویش کردند تا او را فرو گیرند و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود؛ سوره غافر، آیه: ۵.</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>.
*به عنوان مثال [[آیه]] ۳۴ [[سوره اعراف]] برای [[امت]] [[حیات]] و [[زندگی]] قائل است که لحظه پایان دارد و تخلف‌ناپذیر است؛ نه پیش‌افتادنی است و نه پس افتادنی: {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref> و هر امّتی را زمانه‌ای است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس می‌روند و نه پیش می‌افتند؛ سوره اعراف، آیه: ۳۴.</ref> براساس برخی از [[آیات]] افزون بر افراد که هر یک کتاب و نوشته و دفتری مخصوص به خود دارند جامعه‌ها نیز از آن جهت که در شمار موجودات زنده، شاعر، [[مکلف]] و قابل تخاطب‌اند و [[اراده]] و [[اختیار]] دارند [[نامه عمل]] دارند و به سوی عمل خود خوانده می‌شوند: {{متن قرآن|وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref> و هر گروهی را می‌بینی که به زانو درآمده است، هر گروهی  به سوی کارنامه‌اش فرا خوانده می‌شود، امروز برابر با آنچه می‌کرده‌اید پاداش می‌بینید؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۸.</ref> یا هر امتی دارای [[فهم]] و [[شعور]] و [[ادراک]] ویژه است، ازاین‌رو بسا [[کارها]] که در دیده امتی [[زیبا]] و در دیده امتی دیگر نازیباست: {{متن قرآن|وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ }}<ref> و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراسته‌ایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام می‌داده‌اند آگاه می‌گرداند؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۸.</ref> [[قرآن]] [[کیفر]] یک [[تصمیم]] و [[اراده]] ناشایست [[اجتماعی]] را که برای معارضه [[بیهوده]] با [[حق]] است [[عذاب]] عمومی و [[اجتماعی]] بیان می‌کند: {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref> پیش از آنان (نیز) قوم نوح و گروه‌هایی که پس از ایشان آمدند (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند و هر امتی آهنگ پیامبر خویش کردند تا او را فرو گیرند و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود؛ سوره غافر، آیه: ۵.</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[امت (مقاله)|امت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>.
*در برخی از [[آیات]] تصریح شده که [[حکم]] [[امّت]] و گروه گاه چنان فراگیر است که همه افراد را در بر می‌گیرد؛ نظیر [[فتنه‌ها]] و آشوبهای [[اجتماعی]] که در عین اختصاص به [[ستمکاران]] از [[مؤمنین]]، خطاب متوجه همه [[مؤمنان]] شده است، زیرا آثار سوء آن گریبانگیر همه می‌شود: {{متن قرآن|وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> و از فتنه‌ای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمی‌رسد (بلکه دامنگیر همه می‌شود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است؛ سوره انفال، آیه: ۲۵.</ref><ref>التبیان، ج۵، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۹، ص ۵۰ ـ ۵۱.</ref> و نیز مانند عذابهای [[الهی]] که به هنگام [[نزول]] در برخی از موارد حتی اشخاص فاقد نقش را نیز  در بر گرفت و تنها [[ناهیان از منکر]] [[نجات]] یافتند: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ }}<ref> آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز می‌داشتند رهایی بخشیدیم و ستم‌ورزان را برای آنکه نافرمانی می‌کردند به عذابی سخت فرو گرفتیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۶۵.</ref><ref>الکافی، ج۸، ص۱۵۸؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص ۷۵۸.</ref>
*در برخی از [[آیات]] تصریح شده که [[حکم]] [[امّت]] و گروه گاه چنان فراگیر است که همه افراد را در بر می‌گیرد؛ نظیر [[فتنه‌ها]] و آشوبهای [[اجتماعی]] که در عین اختصاص به [[ستمکاران]] از [[مؤمنین]]، خطاب متوجه همه [[مؤمنان]] شده است، زیرا آثار سوء آن گریبانگیر همه می‌شود: {{متن قرآن|وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> و از فتنه‌ای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمی‌رسد (بلکه دامنگیر همه می‌شود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است؛ سوره انفال، آیه: ۲۵.</ref><ref>التبیان، ج۵، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۹، ص ۵۰ ـ ۵۱.</ref> و نیز مانند عذابهای [[الهی]] که به هنگام [[نزول]] در برخی از موارد حتی اشخاص فاقد نقش را نیز  در بر گرفت و تنها [[ناهیان از منکر]] [[نجات]] یافتند: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ }}<ref> آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز می‌داشتند رهایی بخشیدیم و ستم‌ورزان را برای آنکه نافرمانی می‌کردند به عذابی سخت فرو گرفتیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۶۵.</ref><ref>الکافی، ج۸، ص۱۵۸؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص ۷۵۸.</ref>
*حتی در برخی [[آیات]] گاهی کار یک فردبه همه افراد [[جامعه]] نسبت داده می‌شود؛ مانند داستان [[قوم ثمود]] که شتر [[صالح]] را تنها یک نفر از آنان پی کرد؛ اما [[قرآن]] آن را به همه [[قوم]] نسبت می‌دهد: {{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا }}<ref> اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد؛ سوره شمس، آیه: ۱۴.</ref>، زیرا اگر [[حمایت]] جمعی نبود یا اگر همگان به [[وظیفه]] خویش چنان‌که باید، عمل می‌کردند هیچ‌گاه چنان حادثه‌ای رخ نمی‌داد<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>.
*حتی در برخی [[آیات]] گاهی کار یک فردبه همه افراد [[جامعه]] نسبت داده می‌شود؛ مانند داستان [[قوم ثمود]] که شتر [[صالح]] را تنها یک نفر از آنان پی کرد؛ اما [[قرآن]] آن را به همه [[قوم]] نسبت می‌دهد: {{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا }}<ref> اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد؛ سوره شمس، آیه: ۱۴.</ref>، زیرا اگر [[حمایت]] جمعی نبود یا اگر همگان به [[وظیفه]] خویش چنان‌که باید، عمل می‌کردند هیچ‌گاه چنان حادثه‌ای رخ نمی‌داد<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[امت (مقاله)|امت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>.
*در [[قرآن]] گاهی کار یک [[نسل]] به نسلهای بعدی نسبت داده شده است، چنان‌که [[اعمال]] گذشته [[قوم بنی‌اسرائیل]] را به [[مردمان]] زمان [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} نسبت می‌دهد و می‌گوید: چرا هرگاه [[پیامبری]] چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد [[کبر]] ورزیدید و گروهی را [[دروغگو]] خواندید و گروهی را کشتید؟ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ}}<ref> و بی‌گمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهان‌ها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را می‌کشتید؟؛ سوره بقره، آیه: ۸۷.</ref> این بدان جهت است که اینها از نظر [[قرآن]] ادامه و امتداد همان نسلهای پیشین، بلکه از نظر [[روح جمعی]] عین آنها هستند که هنوز هم ادامه دارند؛ ولی با وجود همه آنچه گفته شد فرد در [[جامعه]] به‌طور مطلق ذوب نمی‌شود، بلکه بر [[سرپیچی]] از [[فرمان]] جمع تواناست و ازاین‌رو [[قرآن]] بر وجود [[فطرت]] [[الهی]] در افراد تکیه کرده و تعلیماتش یکسره براساس [[مسئولیت]] هر یک از فرد و [[جامعه]] است. توصیه به [[امر به معروف و نهی از منکر]] نیز [[فرمان]] [[طغیان]] فرد علیه [[فساد]] و [[تبهکاری]] [[جامعه]] است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۴۷ـ۳۴۸، «جامعه وتاریخ».</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>.
*در [[قرآن]] گاهی کار یک [[نسل]] به نسلهای بعدی نسبت داده شده است، چنان‌که [[اعمال]] گذشته [[قوم بنی‌اسرائیل]] را به [[مردمان]] زمان [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} نسبت می‌دهد و می‌گوید: چرا هرگاه [[پیامبری]] چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد [[کبر]] ورزیدید و گروهی را [[دروغگو]] خواندید و گروهی را کشتید؟ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ}}<ref> و بی‌گمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهان‌ها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را می‌کشتید؟؛ سوره بقره، آیه: ۸۷.</ref> این بدان جهت است که اینها از نظر [[قرآن]] ادامه و امتداد همان نسلهای پیشین، بلکه از نظر [[روح جمعی]] عین آنها هستند که هنوز هم ادامه دارند؛ ولی با وجود همه آنچه گفته شد فرد در [[جامعه]] به‌طور مطلق ذوب نمی‌شود، بلکه بر [[سرپیچی]] از [[فرمان]] جمع تواناست و ازاین‌رو [[قرآن]] بر وجود [[فطرت]] [[الهی]] در افراد تکیه کرده و تعلیماتش یکسره براساس [[مسئولیت]] هر یک از فرد و [[جامعه]] است. توصیه به [[امر به معروف و نهی از منکر]] نیز [[فرمان]] [[طغیان]] فرد علیه [[فساد]] و [[تبهکاری]] [[جامعه]] است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۴۷ـ۳۴۸، «جامعه وتاریخ».</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[امت (مقاله)|امت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.</ref>.
 
==منابع==
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[امت (مقاله)|امت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]
 
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
 
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:امت]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]

نسخهٔ ‏۳ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۰۲

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امت است. "هویت امت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل هویت امت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • بی‌تردید امت "جامعه" از افرادی با هویت و عینیت خارجی ترکیب یافته است. حال جای این پرسش است که ترکیب یاد شده چه نوع ترکیبی است؟ در این‌باره چندگونه نظریه می‌توان ابراز کرد[۱]:
  1. ترکیب جامعه از افراد ترکیب اعتباری است؛ یعنی واقعاً ترکیبی صورت نگرفته است. ترکیب واقعی آنگاه صورت می‌گیرد که یک سلسله امور در یکدیگر تأثیر کند و از یکدیگر متأثر گردد و بر اثر آن تأثیر و تأثرها پدیده‌ای نو با آثاری ویژه پدید آید، آن‌گونه که در ترکیبهای شیمیایی می‌بینیم.
  2. جامعه مرکب حقیقی صناعی است؛ مانند یک ماشین که دستگاهی است که اجزای آن با یکدیگر ارتباط دارد، بدون آنکه اجزا هویت خود را از دست بدهد.
  3. جامعه مرکب حقیقی طبیعی است؛ ولی ترکیب روحها، اندیشه‌ها، عاطفه‌ها، خواستها و اراده‌هاست؛ نه ترکیب تنها و اندامها. افراد انسان که هر کدام با سرمایه‌ای فطری و سرمایه‌ای اکتسابی وارد زندگی اجتماعی می‌شوند روحاً در یکدیگر ادغام می‌شوند و هویت روحی جدیدی، موسوم به روح جمعی می‌یابند. این ترکیب، خود یک نوع ترکیب طبیعی ویژه است که برای آن نظیری نمی‌توان یافت. ترکیب مذکور از آن جهت که اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر عینی دارند و موجب تغییر عینی یکدیگر می‌گردند و هویت جدیدی می‌یابند ترکیب طبیعی و عینی است؛ اما از آن جهت که کل و مرکب به عنوان یک واحد واقعی که کثرتها در آن حل شده باشد وجود ندارد، با سایر مرکبات طبیعی فرق دارد، زیرا انسان الکل همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد؛ ولی در سایر مرکبات طبیعی افزون بر آنکه ترکیب حقیقی است و اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر واقعی دارند و هویت افراد هویت دیگر می‌گردد مرکب هم یک واحد واقعی است؛ یعنی صرفاً هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا به وحدت کل تبدیل شده است.
  4. جامعه مرکب حقیقی‌ای است بالاتر از مرکبات طبیعی. در مرکبات طبیعی اجزا قبل از ترکیب از خود هویت و آثاری دارند و بر اثر تأثیر و تأثر در یکدیگر و از یکدیگر زمینه پدیده‌ای جدید پیدا می‌شود؛ اما افراد انسان در مرحله قبل از وجود اجتماعی هیچ هویت انسانی ندارند، بلکه ظروفی تهی هستند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند. انسان‌ها با قطع نظر از وجود اجتماعی، حیوان محض‌اند که تنها استعداد انسانیت دارند و انسانیت انسان، تفکر و اندیشه وی، عواطف انسانی و بالأخره آنچه از احساسها، تمایلات، گرایشها و اندیشه‌ها که به انسانیت مربوط می‌شود در پرتو روح جمعی پیدا می‌شود و روح جمعی است که این ظروف خالی را پر می‌کند و "شخص" را به صورت "شخصیت" درمی‌آورد[۲].
  • آیات کریمه قرآن نظریه سوم را تأیید می‌کند[۳]، زیرا مسائل مربوط به جامعه و فرد را به‌گونه‌ای بیان می‌کند که نه استقلال و مسئولیت فرد زیر سؤال می‌رود و نه وجود جامعه به عنوان یک امر عینی که خود دارای احکامی است مورد غفلت واقع می‌شود.
  • به عنوان مثال آیه ۳۴ سوره اعراف برای امت حیات و زندگی قائل است که لحظه پایان دارد و تخلف‌ناپذیر است؛ نه پیش‌افتادنی است و نه پس افتادنی: ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ[۴] براساس برخی از آیات افزون بر افراد که هر یک کتاب و نوشته و دفتری مخصوص به خود دارند جامعه‌ها نیز از آن جهت که در شمار موجودات زنده، شاعر، مکلف و قابل تخاطب‌اند و اراده و اختیار دارند نامه عمل دارند و به سوی عمل خود خوانده می‌شوند: ﴿وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ[۵] یا هر امتی دارای فهم و شعور و ادراک ویژه است، ازاین‌رو بسا کارها که در دیده امتی زیبا و در دیده امتی دیگر نازیباست: ﴿وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ [۶] قرآن کیفر یک تصمیم و اراده ناشایست اجتماعی را که برای معارضه بیهوده با حق است عذاب عمومی و اجتماعی بیان می‌کند: ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ[۷][۸].
  • در برخی از آیات تصریح شده که حکم امّت و گروه گاه چنان فراگیر است که همه افراد را در بر می‌گیرد؛ نظیر فتنه‌ها و آشوبهای اجتماعی که در عین اختصاص به ستمکاران از مؤمنین، خطاب متوجه همه مؤمنان شده است، زیرا آثار سوء آن گریبانگیر همه می‌شود: ﴿وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۹][۱۰] و نیز مانند عذابهای الهی که به هنگام نزول در برخی از موارد حتی اشخاص فاقد نقش را نیز در بر گرفت و تنها ناهیان از منکر نجات یافتند: ﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ [۱۱][۱۲]
  • حتی در برخی آیات گاهی کار یک فردبه همه افراد جامعه نسبت داده می‌شود؛ مانند داستان قوم ثمود که شتر صالح را تنها یک نفر از آنان پی کرد؛ اما قرآن آن را به همه قوم نسبت می‌دهد: ﴿فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا [۱۳]، زیرا اگر حمایت جمعی نبود یا اگر همگان به وظیفه خویش چنان‌که باید، عمل می‌کردند هیچ‌گاه چنان حادثه‌ای رخ نمی‌داد[۱۴].
  • در قرآن گاهی کار یک نسل به نسلهای بعدی نسبت داده شده است، چنان‌که اعمال گذشته قوم بنی‌اسرائیل را به مردمان زمان پیغمبر اسلام(ص) نسبت می‌دهد و می‌گوید: چرا هرگاه پیامبری چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد کبر ورزیدید و گروهی را دروغگو خواندید و گروهی را کشتید؟ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ[۱۵] این بدان جهت است که اینها از نظر قرآن ادامه و امتداد همان نسلهای پیشین، بلکه از نظر روح جمعی عین آنها هستند که هنوز هم ادامه دارند؛ ولی با وجود همه آنچه گفته شد فرد در جامعه به‌طور مطلق ذوب نمی‌شود، بلکه بر سرپیچی از فرمان جمع تواناست و ازاین‌رو قرآن بر وجود فطرت الهی در افراد تکیه کرده و تعلیماتش یکسره براساس مسئولیت هر یک از فرد و جامعه است. توصیه به امر به معروف و نهی از منکر نیز فرمان طغیان فرد علیه فساد و تبهکاری جامعه است[۱۶][۱۷].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
  2. نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
  3. مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۳ـ۳۴۳، «جامعه وتاریخ».
  4. و هر امّتی را زمانه‌ای است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس می‌روند و نه پیش می‌افتند؛ سوره اعراف، آیه: ۳۴.
  5. و هر گروهی را می‌بینی که به زانو درآمده است، هر گروهی به سوی کارنامه‌اش فرا خوانده می‌شود، امروز برابر با آنچه می‌کرده‌اید پاداش می‌بینید؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۸.
  6. و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراسته‌ایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام می‌داده‌اند آگاه می‌گرداند؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۸.
  7. پیش از آنان (نیز) قوم نوح و گروه‌هایی که پس از ایشان آمدند (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند و هر امتی آهنگ پیامبر خویش کردند تا او را فرو گیرند و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود؛ سوره غافر، آیه: ۵.
  8. نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
  9. و از فتنه‌ای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمی‌رسد (بلکه دامنگیر همه می‌شود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است؛ سوره انفال، آیه: ۲۵.
  10. التبیان، ج۵، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۹، ص ۵۰ ـ ۵۱.
  11. آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز می‌داشتند رهایی بخشیدیم و ستم‌ورزان را برای آنکه نافرمانی می‌کردند به عذابی سخت فرو گرفتیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۶۵.
  12. الکافی، ج۸، ص۱۵۸؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص ۷۵۸.
  13. اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد؛ سوره شمس، آیه: ۱۴.
  14. نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
  15. و بی‌گمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهان‌ها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را می‌کشتید؟؛ سوره بقره، آیه: ۸۷.
  16. مجموعه آثار، ج۲، ص۳۴۷ـ۳۴۸، «جامعه وتاریخ».
  17. نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.