سلطه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
== | ==سلطه فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم== | ||
از نکات مهم چگونگی [[دعوت پیامبر]] [[شیوه]] [[دعوت]] است. این [[دعوت]] همراه با [[سلطان]] یعنی [[دلیل]] و [[برهان]] و شیوه قانع کننده است. حال چه آنهایی که [[پیامبران]] و [[پیامبر]] برای [[مردم]] میآورد، باید [[سلطان]] باشد، یا اگر میخواهند از [[دعوت پیامبر]] اعراض کنند، باید با [[دلیل]] [[سلطان]] باشد و این [[سلطنت]] [[فکری]] و منطقی است و نه [[قدرت]] قاهره که همراه با [[زور]] و [[اجبار]]. در این باره افزون بر دستهای از [[آیات]] که به صورت مستقیم و غیر مستقیم مسئله [[آزادی عقیده]] را مطرح میکند و [[اجبار]] و اکراه در [[دین]] را نفی میکند، در دستهای از [[آیات]]، سلطه ([[قدرت]]) و [[حق]] قیمومت و [[وکالت]] را از [[پیامبر]] نفی میکند. اهمیت این دسته از [[آیات]] به این [[دلیل]] که سلطه مذهبی و [[استبداد]] [[دینی]] از خطرناکترین استبدادها است و کسی که بخواهد از طریق [[دین]] و ابزار کردن [[دین]] به دیگران [[حاکمیت سیاسی]] داشته باشد، به [[معنویت]] و تداوم [[دین]] آسیب میرساند، زیرا [[قدرت]] مذهبی همواره در معرض آسیب و سوء استفاده برای حذف رقبا و [[تظاهر]] به [[دین]] و ریاکاری و دنیاداری است. به این [[دلیل]] در این دسته از [[آیات]] به نفی سلطه و نفی [[حق]] [[وکالت]] [[پیامبر]]، چه در این [[دنیا]] و چه در [[آخرت]] تصریح شده و اگر کسانی به این بحث بیشتر دامن زدهاند، همواره جهت ایجاد [[قدرت]] برای آنان اهمیت داشته تا از این طریق [[مشروعیت]] سلطه را برای خود [[اثبات]] کنند، تا [[دلسوزی]] برای [[دین]] ومعنویت و [[اخلاق]] داشته باشند. | از نکات مهم چگونگی [[دعوت پیامبر]] [[شیوه]] [[دعوت]] است. این [[دعوت]] همراه با [[سلطان]] یعنی [[دلیل]] و [[برهان]] و شیوه قانع کننده است. حال چه آنهایی که [[پیامبران]] و [[پیامبر]] برای [[مردم]] میآورد، باید [[سلطان]] باشد، یا اگر میخواهند از [[دعوت پیامبر]] اعراض کنند، باید با [[دلیل]] [[سلطان]] باشد و این [[سلطنت]] [[فکری]] و منطقی است و نه [[قدرت]] قاهره که همراه با [[زور]] و [[اجبار]]. در این باره افزون بر دستهای از [[آیات]] که به صورت مستقیم و غیر مستقیم مسئله [[آزادی عقیده]] را مطرح میکند و [[اجبار]] و اکراه در [[دین]] را نفی میکند، در دستهای از [[آیات]]، سلطه ([[قدرت]]) و [[حق]] قیمومت و [[وکالت]] را از [[پیامبر]] نفی میکند. اهمیت این دسته از [[آیات]] به این [[دلیل]] که سلطه مذهبی و [[استبداد]] [[دینی]] از خطرناکترین استبدادها است و کسی که بخواهد از طریق [[دین]] و ابزار کردن [[دین]] به دیگران [[حاکمیت سیاسی]] داشته باشد، به [[معنویت]] و تداوم [[دین]] آسیب میرساند، زیرا [[قدرت]] مذهبی همواره در معرض آسیب و سوء استفاده برای حذف رقبا و [[تظاهر]] به [[دین]] و ریاکاری و دنیاداری است. به این [[دلیل]] در این دسته از [[آیات]] به نفی سلطه و نفی [[حق]] [[وکالت]] [[پیامبر]]، چه در این [[دنیا]] و چه در [[آخرت]] تصریح شده و اگر کسانی به این بحث بیشتر دامن زدهاند، همواره جهت ایجاد [[قدرت]] برای آنان اهمیت داشته تا از این طریق [[مشروعیت]] سلطه را برای خود [[اثبات]] کنند، تا [[دلسوزی]] برای [[دین]] ومعنویت و [[اخلاق]] داشته باشند. | ||
نسخهٔ ۱۲ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۷
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سلطه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
سلطه فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
از نکات مهم چگونگی دعوت پیامبر شیوه دعوت است. این دعوت همراه با سلطان یعنی دلیل و برهان و شیوه قانع کننده است. حال چه آنهایی که پیامبران و پیامبر برای مردم میآورد، باید سلطان باشد، یا اگر میخواهند از دعوت پیامبر اعراض کنند، باید با دلیل سلطان باشد و این سلطنت فکری و منطقی است و نه قدرت قاهره که همراه با زور و اجبار. در این باره افزون بر دستهای از آیات که به صورت مستقیم و غیر مستقیم مسئله آزادی عقیده را مطرح میکند و اجبار و اکراه در دین را نفی میکند، در دستهای از آیات، سلطه (قدرت) و حق قیمومت و وکالت را از پیامبر نفی میکند. اهمیت این دسته از آیات به این دلیل که سلطه مذهبی و استبداد دینی از خطرناکترین استبدادها است و کسی که بخواهد از طریق دین و ابزار کردن دین به دیگران حاکمیت سیاسی داشته باشد، به معنویت و تداوم دین آسیب میرساند، زیرا قدرت مذهبی همواره در معرض آسیب و سوء استفاده برای حذف رقبا و تظاهر به دین و ریاکاری و دنیاداری است. به این دلیل در این دسته از آیات به نفی سلطه و نفی حق وکالت پیامبر، چه در این دنیا و چه در آخرت تصریح شده و اگر کسانی به این بحث بیشتر دامن زدهاند، همواره جهت ایجاد قدرت برای آنان اهمیت داشته تا از این طریق مشروعیت سلطه را برای خود اثبات کنند، تا دلسوزی برای دین ومعنویت و اخلاق داشته باشند.
سلطه علمی و معرفتی پیامبر
منظور آن دسته از آیاتی است که که پیامبر مطالبه سلطان و دلیل و برهان میکند و یا مبنای تبعیت شخص را سلطنت از سوی خداوند میداند
- ﴿وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا﴾[۱]
- ﴿قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۲]
- ﴿سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾[۳]
- ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۴]
- ﴿وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۵]
- ﴿قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾[۶]
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾[۷]
- ﴿قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۸]
نکات:
- پیامبر مامور به دعا وخواستن - سلطان نصیر - سلطنتی یاری شده از طرف خداوند، این معنی که مرا در تمامی کارهای مهمم و در هر کاری که مشغول میشوم یاری کن، اگر مردم را به دین تو دعوت میکنم مغلوب نشوم، و حجتهای باطله ایشان مرا مغلوب نسازد، و به فتنهای و مکری از ناحیه دشمنانت دچار نگردم، و به وسوسهای از شیطان گمراه نشوم. مرا نیرویی عطا کن که دشمنان دین به من دسترسی نداشته باشند و بتوانم برنامههای دینی را بمردم یاد دهم و خود بوظائف دینی عمل کنم ﴿وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا﴾[۹]. و در تفسیر مجمع البیان [۱۰] آمده است که مجاهد گوید: یعنی بمن دلیل روشنی عطا کن که بر ادیان باطل غالب گردم. این دلیل را «نصیر» نامیده است: زیرا او را در مقابل دشمنان دین یاری میکند.
- پیامبر مامور به اعلام این که شرک به خداوند از محرمات اعتقادی است که به دون دلیل - سلطان - و براساس اوهام است: ﴿وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا﴾[۱۱] و در تفسیر الفرقان صادقی، [۱۲] آمده است: «شاید منظور از - سلطان - آن چه خداوند نازل میکند برای دلیل و برهان برالوهیت اوست و ازنمونه آن آمدن پیامبران که اگر خداوند شریکی داشت اوهم پیامبری میفرستاد پس نتیجه میگیریم که شرک بر اساس اوهام و تخیلات ساختگی است بدون هیچ سلطان و دلیلی.
- با پیمان شکنان منافق و توطئه گر به جنگید: که: «آنان کسانی هستند که برای شما در برابر ایشان، برهان آشکار قرار دادهایم: «﴿وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾[۱۳] و بقولی یعنی برای شما نسبت بجنگ با ایشان، عذری آشکار قرار دادهایم. علت اینکه: دلیل و برهان را «سلطان» نامیدهاند آنست که انسان بهوسیله آن بر مخالف، غالب میشود، همانطوری که بهوسیله قدرت و تسلط، بر مخالف فایق میآید.[۱۴]
- خداوند در مقابل مجادله کنندگان در آیات خدا بدون برهان - سلطان - ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ﴾[۱۵] خطاب به پیامبر میفرماید که: این مجادلین به آرزوی خود نمیرسند، و هرگز نخواهند رسید، پس تو از جدال ایشان غمناک مباش، و از این ناحیه دلخوش دار. در تفسیر المیزان[۱۶]، آمده است، جمله: ﴿إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ﴾[۱۷] علت مجادله ایشان را منحصر در کبر ایشان میکند، و میفرماید: عاملی که ایشان را وادار به این جدال میکند، نه حس کنجکاوی و جستجوی آنان از حق است، و نه شک در حقانیت آیات ما است، تا بخواهند با مجادله، حق را روشن کنند، و حجت و برهانی هم ندارند، تا بخواهند با مجادله، آن حجت را اظهار بدارند؛ بلکه تنها عامل جدالشان آن کبریست که در سینه دارند. آری، آن کبر است که ایشان را وادار کرده تا در برابر حق جدالکنند، و به وسیله آن حق صریح روشن را باطل جلوه دهند: ﴿مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ﴾[۱۸] - ضمیر در کلمه "ببالغیه" به کبر برمیگردد، به اعتبار سببی که موجب آنست، چون کبر سبب جدال است که میخواستند با آن، حق را و آورنده دعوت حقه را سرکوب کنند. و معنای جمله این است: ایشان به مراد دل خود و آرزوهایی که از جدال خود دارند نمیرسند، جدالی که بخاطر کبرشان مرتکب میشوند. ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾[۱۹] - یعنی پس از ایشان و تکبری که دارند به خدا پناه ببر، هم چنان که موسی(ع) از هر متکبر جدالگری به خدا پناه برد، و خدا آن را چنین حکایت میکند: ﴿وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ﴾[۲۰] ﴿إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۲۱] - یعنی: او شنوای دعای بندگان و بینای به حوائج ایشان است، و شدت و رخای ایشان را میبیند.
- ابراهیم(ع) حجتی را علیه مشرکین اقامه میکند، که حاصل آن این است که: بین گفتار شما و کردارتان تناقض است، زیرا شما مرا امر میکنید به اینکه از چیزهایی بترسم که ترس از آنها لازم نیست در حالی که خودتان از کسی که باید از او بترسید، نمیترسید، و به همین جهت من در نافرمانی شما از خود شما ایمنترم. اما اینکه لازم نیست از آنچه امر به ترسیدن از آن میکنید بترسم، برای اینکه شما هیچ دلیلی بر استقلال بتها و ارباب انواع در نفع و ضرر ندارید تا به موجب آن ترس از آنها واجب باشد. اما اینکه شما از کسی که باید بترسید نمیترسید به دلیل این که شما از آنها واجب باشد. اما اینکه شما از کسی که باید بترسید نمیترسید به دلیل این که شما از پیش خود و بدون هیچ برهان آسمانی و قابل اعتماد برای خدای سبحان شرکایی اثبات کردهاید، با اینکه میدانید زمام امور تنها به دست خدای سبحان است و بس، چون صنع و ایجاد به دست او است. و اگر او بعضی از مخلوقات خود را برای شریک گرفته بود، و پرستش آن را بر ما واجب کرده بود میبایست خودش این معنا را بیان نموده و بیانش توأم با علائم و معجزاتی باشد، و معلوم است که چنین بیانی یا به وسیله وحی انجام میشود و یا به وسیله برهانی که متکی بر آثار خارجی باشد، و شما نه آن وحی را دارید و نه چنین برهانی را: «﴿وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا﴾[۲۲].[۲۳]
نفی سلطنت قهری برای تبعیت از دین
منظور آن دسته از آیاتی است که پذیرفتن دین را با انتخاب و اراده خود اشخاص میداند و به صراحت یاد آور میشود که پیامبر قیم و وکیل کسی نیست.
- ﴿قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾[۲۴]
- ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ﴾[۲۵]
- ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾[۲۶]
- ﴿أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا﴾[۲۷]
- ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ﴾[۲۸]
- ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۲۹]
- ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ﴾[۳۰]
نتیجه: فهم این همه از آیات برای نفی سلطه در آیات فوق واداشتن مردم به پذیرش دین، خارج از حیطه سلطه پیامبر اعلام شده و سلطه گری دینی و قیم شدن در حوزه دین و معنویت ممنوع است؛ زیرا وکیل از سویی به معنای مدافع و یاری دهنده است ولی وقتی متعدی به «علی» میشود، مفید معنای غلبه و سلطه قاهره و نفی اراده شخص مقابل معنا میدهد: ﴿وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾[۳۱].﴿ُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا﴾[۳۲]. ﴿قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾[۳۳]. این بحث نیز در ذیل آیه: ﴿وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾[۳۴] هم مطرح شده و تعدیه به (علی) برای تضمن معنای غلبه و سلطه است، یعنی: "لست بقيم عليكم يمنعكم من التكذيب"[۳۵][۳۶].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.
- ↑ «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمیدانید» سوره اعراف، آیه ۳۳.
- ↑ «دسته دیگری خواهید یافت که میخواهند هم از شما و هم از قوم خود در امان باشند؛ هر بار به سوی (چاه) فتنه بازگردانده شوند در آن سرنگون میگردند؛ پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکش» سوره نساء، آیه ۹۱.
- ↑ «آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
- ↑ «و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.
- ↑ «پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمانها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا میخواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپر» سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
- ↑ «ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید، آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
- ↑ «پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد (و به او رسالت میبخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۱.
- ↑ «و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.
- ↑ تفسیر مجمع البیان، ج ۱۴ ص ۱۹۵.
- ↑ «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمیدانید» سوره اعراف، آیه ۳۳.
- ↑ تفسیر الفرقان، ج ۱۱، ص: ۱۰۱.
- ↑ «دسته دیگری خواهید یافت که میخواهند هم از شما و هم از قوم خود در امان باشند؛ هر بار به سوی (چاه) فتنه بازگردانده شوند در آن سرنگون میگردند؛ پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکش» سوره نساء، آیه ۹۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص: ۲۹۰.
- ↑ «آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۱۷، ص: ۵۱۷.
- ↑ «آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
- ↑ «آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
- ↑ «و موسی گفت: من از هر خویشتنبینی که روز شمار را باور ندارد به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم» سوره غافر، آیه ۲۷.
- ↑ «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
- ↑ «و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص: ۲۷۷.
- ↑ «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
- ↑ «و اگر خداوند میخواست شرک نمیورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.
- ↑ «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب میتوانی بود؟» سوره فرقان، آیه ۴۳.
- ↑ «و خداوند (خود) مراقب کسانی است که به جای او سرورانی (را به پرستش) میگیرند و تو ناظر بر آنان نیستی» سوره شوری، آیه ۶.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای * تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ «ما به آنچه میگویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من میهراسد با قرآن پند بده!» سوره ق، آیه ۴۵.
- ↑ «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب میتوانی بود؟» سوره فرقان، آیه ۴۳.
- ↑ «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
- ↑ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج ۶، ص ۱۵۰.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۲۶.