بنیخزاعه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[بنیخزاعه]]''' است. "'''[[بنیخزاعه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[بنیخزاعه]]''' است. "'''[[بنیخزاعه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[بنیخزاعه در تاریخ اسلامی]]</div> | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[بنیخزاعه در قرآن]] - [[بنیخزاعه در تاریخ اسلامی]]</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[ | این [[قبیله]] در [[مرالظهران]] سکونت داشت<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۹۲.</ref>. افراد آن قبیله با [[همکاری]] [[بنوبکر بن کنانه]] توانستند [[سلطه]] «[[جُرهم]]» بر [[مکه]] را از بین برند و [[حکومت]] بر [[شهر]] و تولیت [[خانه کعبه]] را به دست آورند. سرانجام [[قصی بن کلاب]] با همکاری [[قریش]] و [[کنانه]] و [[قُضاعه]] موفق شد [[خزاعه]] و [[بنیبکر]] را از مکه بیرون کند و [[فرمانروایی]] مکه و [[تصدی]] امور خانه کعبه را به دست آورد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ص۱۱۷ و ۱۲۳؛ عبدالقادر فیاض حرفوش، قبیلة خزاعه فی الجاهلیة و الاسلام، ص۴۴.</ref>. | ||
[[ | [[روابط]] خزاعه و [[بنیهاشم]] در [[زمان]] [[عبدالمطلب]] به مسالمت گرایید و [[پیمان]] [[استواری]] بین خزاعه و عبدالمطلب بسته شد تا در برابر [[دشمنان]]، [[پشتیبان]] و مددکار یکدیگر باشند<ref>محمد حمیدالله، نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد{{صل}}، ترجمه سید محمد حسینی، ص۳۲۹.</ref>. روابط خزاعه و بنیهاشم چنان صمیمی بود که عبدالمطلب از آنان [[همسر]] برگزید<ref>یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۳۲۶.</ref>.<ref>[[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت]]، ص:۹۱.</ref> | ||
==[[اسلام]] خزاعه== | |||
پس از [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه منوره]]، روابط همکاری و [[پشتیبانی]] [[خزاعه]] با [[رسولالله]]{{صل}} ابعاد وسیعی یافت به گونهای که [[مسلمان]] و [[مشرک]] آنان، همگی [[پیامبر]]{{صل}} را [[دوست]] میداشتند و در [[مکه]] و [[تهامه]] هر اتفاقی میافتاد رسول خدا{{صل}} را از آن باخبر میساختند و از هواداران آن [[حضرت]]، محسوب میشدند <ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲.</ref>. همچنین [[مَعبد بن أبیمَعبد خزاعی]] پس از [[شکست]] [[احد]] نزد رسول خدا{{صل}} آمد و از [[مصیبت]] وارده به ایشان اظهار [[ناراحتی]] کرد و در [[روحاء]] [[ابوسفیان]] را که قصد بازگشت داشت [[ملاقات]] کرد و وی را از این کار برحذر داشت<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲؛ واقدی، المغازی، المجلد الأول، ص۳۳۴.</ref>. همکاری خزاعه با پیامبر{{صل}} ادامه یافت تا هنگامی که [[قریش]] در [[سال پنجم هجری]] آهنگ [[مدینه]] کرد. گروهی از سواران خزاعه به مدینه آمدند و حرکت آنان را به [[آگاهی]] پیامبر{{صل}} رسانیدند<ref>واقدی، المغازی، المجلد الأول، ص۴۴۵.</ref>. در هنگام بستن [[صلح حدیبیه]] نیز [[بنیخزاعه]] [[پیمان]] همکاری خود را با [[رسول خدا]]{{صل}} اعلام کردند<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۳۱۸.</ref>. بدین ترتیب [[روابط]] صمیمی و [[همکاری]] بین [[خزاعه]] و [[رسولالله]]{{صل}} هر [[روز]] ابعاد بیشتری مییافت به گونهای که وقتی [[أَنَس بن زُنَیم الدیلی]] رسول خدا{{صل}} را هجو کرد، [[جوانی]] از خزاعه بر او [[حمله]] برد که به [[جنگ]] میان خزاعه و [[بنیبکر]] منجر شد. پس از این واقعه [[بُدَیل بن وَرقاء]] و [[عمرو بن سالم]] از بزرگان خزاعه به [[مدینه منوره]] آمدند و [[شکایت]] بنیبکر و [[قریش]] را به رسولالله{{صل}} بردند و همین، بهانه حمله [[پیامبر]]{{صل}} به [[مکه]] شد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۳۹۰؛ واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۷۸۴.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | از متن [[ابن هشام]] برمیآید قبل از [[جنگ احد]]، گروهی از خزاعه [[مسلمان]] بودهاند <ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲.</ref>، از جمله: [[نافع بن بُدَیل بن وَرقاء]] که از [[قاریان قرآن]] بود و در حادثه [[بئر معونه]] کشته شد<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.</ref>. | ||
قبل از [[فتح مکه]] نیز رسولالله{{صل}} نامهای به [[بدیل بن ورقاء]] و [[بُسر بن سفیان خزاعی]] نوشت و آن دو را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد که آن دو [[دعوت پیامبر]]{{صل}} را پذیرفتند. [[بدیل]] در فتح مکه و [[غزوه حنین]] شرکت داشت<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.</ref> و به [[دستور پیامبر]]{{صل}} [[سرپرستی]] [[غنایم]] [[حنین]] را بر عهده گرفت <ref>واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۹۲۲.</ref>. وی در [[حجة الوداع]] همراه رسولالله{{صل}} بود<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.</ref> و سرانجام قبل از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت<ref>ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، الجزء الأول، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت]]، ص:۹۲-۹۳.</ref> | |||
==اسلام [[اوس و خزرج]]== | |||
رسول خدا{{صل}} در هنگام [[مراسم حج]] و سایر اجتماعات مکه، [[قبایل عرب]] را به [[دین اسلام]] دعوت میفرمود، از آن جمله: در مراسم حج [[سال]] یازده، شش نفر از [[مردم]] [[خزرج]] با رسول خدا{{صل}} [[ملاقات]] کردند<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۲۸.</ref>. اینان چون [[بشارت ظهور]] یک پیامبر را از [[یهودیان]] شنیده بودند<ref>سوره بقره، آیه ۸۹.</ref> دعوت رسولالله{{صل}} را [[اجابت]] کردند و با [[امید]] آنکه اسلام، سبب تسکین کشمکشها و [[اختلافات]] آنان خواهد شد و بین آنها [[الفت]] ایجاد خواهد کرد به [[شهر]] خود بازگشتند. با بازگشت این گروه به یثرب، در محافل [[اوس و خزرج]]، آوازه [[اسلام]] در پیچید<ref> ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۰.</ref>. | |||
در جریان [[حج]] سال [[دوازده]] [[بعثت]] در گردنه [[عقبه]] [[منی]]، در [[مکه]] پنج نفر از شش نفر سال قبل و هفت نفر دیگر (جمعاً دوازده نفر که ده نفرشان [[خزرجی]] و دو نفر دیگر [[اوسی]] بودند) با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کردند که «برای [[خدا]] شریکی قرار ندهند، دزدی و [[زنا]] نکنند، [[فرزندان]] خود را نکشند، [[بتها]] را نپرستند و در [[کارهای نیک]] که [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] دهد [[نافرمانی]] نکنند». این [[پیمان]]، [[عقبه اول]] یا «[[بیعة النساء]]» خوانده شده است<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۱.</ref>. | |||
پس از انجام [[بیعت]]، یثربیان از رسول خدا{{صل}} خواستند که فردی را برای [[دعوت]] [[مردم]] یثرب به [[کتاب خدا]] همراه آنان بفرستد. رسول خدا{{صل}} نیز [[مُصعَب بن عُمَیر بن هاشم بن عبدمناف]] را همراه ایشان به [[مدینه]] فرستاد. مصعب] چون وارد یثرب شد در [[خانه]] [[اسعد بن زراره]] [[سکونت]] [[اختیار]] کرد<ref>یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۳۹۷.</ref> و روزها در محلههای اوس و خزرج میرفت و آنان را به اسلام دعوت میکرد. بدینسان، اسلام در یثرب شیوع یافت و کمکم در تمام خانههای مدینه وارد شد و خانهای نبود که چندین مرد یا [[زن]] [[مسلمان]] در آن یافت نشود<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۷.</ref>. | |||
مصعب پس از نزدیک به یک سال [[تبلیغ اسلام]]، [[موفقیت]] زیادی پیدا کرد تا هنگام [[مراسم حج]] [[سال سیزدهم بعثت]] همراه [[مسلمانان]] یثرب به مکه باز آمد<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۲۰.</ref>. با اتمام مراسم حج، ۷۳ مرد و دو زن (که یازده نفرشان اوسی و ۶۴ نفر دیگر خزرجی بودند) در محل عقبه منی با رسول خدا{{صل}} بیعت کردند تا همانگونه که از [[زنان]] و فرزندان خود [[دفاع]] میکنند از پیامبر{{صل}} نیز دفاع کنند. | |||
بدین صورت، پیمانهای عقبه اول و دوم، مقدمات [[هجرت]] [[مسلمانان]] و [[پیامبر]]{{صل}} را به یثرب فراهم کرد و «هجرت موجب [[شکوفایی]]، [[تحکیم]] و تثبیت [[انقلاب]] و علت مبقیه [[بعثت]] در قالب [[تشکیل حکومت]] بود. [[رسول اکرم]]{{صل}} [[سیاست داخلی]] خود را از مرحله [[تبلیغ اسلام]] و [[دعوت]] به [[کلمه طیبه]] و [[موعظه]] [[حسنه]] به مرحله استقرار [[حکومت اسلامی]] و [[تحول]] [[نظام]] قبیلهای به [[دولت]] و [[تشریع احکام]]، تبدیل کرد»<ref>اصغر منتظر القائم، تاریخ صدر اسلام، ص۱۱۱.</ref>. | |||
پس از گذشت حدود یک سال از ورود [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] بنای [[مسجدالنبی]]{{صل}} و حجرات اطراف آن به پایان رسید و بیشتر [[مردم]] [[اوس و خزرج]] [[مسلمان]] شدند و تنها چند [[طایفه]] [[اوس]] به نامهای [[خَطمة]]، [[واقف]]، [[وائل]] و [[أمیه]] در حال [[شرک]] باقی مانده بودند<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۵۰۰.</ref>. | |||
مسلمانان [[خزرج]] و [[اوس]] در طی دوران ده ساله هجرت از هیچگونه [[همکاری]] با [[رسولالله]]{{صل}} دریغ نکردند و در [[جنگهای پیامبر]] با [[دشمنان اسلام]] با تمام توان وی را [[یاری]] کردند، به گونهای که در [[فتح مکه]] با چهار هزار نفر همراه رسول خدا{{صل}} بودند<ref> واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۷۹۸.</ref> و با این خدمات مقامی [[شایسته]] و در خور پیدا کردند به گونهای که [[قرآن]] درباره آنان میفرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>. | |||
بدینصورت، آنان به [[مقام]] پُر [[افتخار]] [[انصار]] نایل شدند. در مقابل نیز رسولالله{{صل}} با اقدامات اصلاحگرایانه خود موفق شد آنها را از شرک، [[اختلافات]] و چالشهای قبیلهای، [[اخلاق جاهلی]]، [[فقر]] و [[بدبختی]] و [[تحمل]] [[ستم]] [[یهود]] [[نجات]] بخشد.<ref>[[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت]]، ص:۹۳-۹۴.</ref> | |||
==جستارهای وابسته== | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | |||
#[[پرونده:1100763.jpg|22px]] [[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|'''نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
نسخهٔ ۳۰ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۶
مقدمه
این قبیله در مرالظهران سکونت داشت[۱]. افراد آن قبیله با همکاری بنوبکر بن کنانه توانستند سلطه «جُرهم» بر مکه را از بین برند و حکومت بر شهر و تولیت خانه کعبه را به دست آورند. سرانجام قصی بن کلاب با همکاری قریش و کنانه و قُضاعه موفق شد خزاعه و بنیبکر را از مکه بیرون کند و فرمانروایی مکه و تصدی امور خانه کعبه را به دست آورد[۲].
روابط خزاعه و بنیهاشم در زمان عبدالمطلب به مسالمت گرایید و پیمان استواری بین خزاعه و عبدالمطلب بسته شد تا در برابر دشمنان، پشتیبان و مددکار یکدیگر باشند[۳]. روابط خزاعه و بنیهاشم چنان صمیمی بود که عبدالمطلب از آنان همسر برگزید[۴].[۵]
اسلام خزاعه
پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه منوره، روابط همکاری و پشتیبانی خزاعه با رسولالله(ص) ابعاد وسیعی یافت به گونهای که مسلمان و مشرک آنان، همگی پیامبر(ص) را دوست میداشتند و در مکه و تهامه هر اتفاقی میافتاد رسول خدا(ص) را از آن باخبر میساختند و از هواداران آن حضرت، محسوب میشدند [۶]. همچنین مَعبد بن أبیمَعبد خزاعی پس از شکست احد نزد رسول خدا(ص) آمد و از مصیبت وارده به ایشان اظهار ناراحتی کرد و در روحاء ابوسفیان را که قصد بازگشت داشت ملاقات کرد و وی را از این کار برحذر داشت[۷]. همکاری خزاعه با پیامبر(ص) ادامه یافت تا هنگامی که قریش در سال پنجم هجری آهنگ مدینه کرد. گروهی از سواران خزاعه به مدینه آمدند و حرکت آنان را به آگاهی پیامبر(ص) رسانیدند[۸]. در هنگام بستن صلح حدیبیه نیز بنیخزاعه پیمان همکاری خود را با رسول خدا(ص) اعلام کردند[۹]. بدین ترتیب روابط صمیمی و همکاری بین خزاعه و رسولالله(ص) هر روز ابعاد بیشتری مییافت به گونهای که وقتی أَنَس بن زُنَیم الدیلی رسول خدا(ص) را هجو کرد، جوانی از خزاعه بر او حمله برد که به جنگ میان خزاعه و بنیبکر منجر شد. پس از این واقعه بُدَیل بن وَرقاء و عمرو بن سالم از بزرگان خزاعه به مدینه منوره آمدند و شکایت بنیبکر و قریش را به رسولالله(ص) بردند و همین، بهانه حمله پیامبر(ص) به مکه شد[۱۰].
از متن ابن هشام برمیآید قبل از جنگ احد، گروهی از خزاعه مسلمان بودهاند [۱۱]، از جمله: نافع بن بُدَیل بن وَرقاء که از قاریان قرآن بود و در حادثه بئر معونه کشته شد[۱۲].
قبل از فتح مکه نیز رسولالله(ص) نامهای به بدیل بن ورقاء و بُسر بن سفیان خزاعی نوشت و آن دو را به اسلام دعوت کرد که آن دو دعوت پیامبر(ص) را پذیرفتند. بدیل در فتح مکه و غزوه حنین شرکت داشت[۱۳] و به دستور پیامبر(ص) سرپرستی غنایم حنین را بر عهده گرفت [۱۴]. وی در حجة الوداع همراه رسولالله(ص) بود[۱۵] و سرانجام قبل از رحلت رسول خدا(ص) از دنیا رفت[۱۶].[۱۷]
اسلام اوس و خزرج
رسول خدا(ص) در هنگام مراسم حج و سایر اجتماعات مکه، قبایل عرب را به دین اسلام دعوت میفرمود، از آن جمله: در مراسم حج سال یازده، شش نفر از مردم خزرج با رسول خدا(ص) ملاقات کردند[۱۸]. اینان چون بشارت ظهور یک پیامبر را از یهودیان شنیده بودند[۱۹] دعوت رسولالله(ص) را اجابت کردند و با امید آنکه اسلام، سبب تسکین کشمکشها و اختلافات آنان خواهد شد و بین آنها الفت ایجاد خواهد کرد به شهر خود بازگشتند. با بازگشت این گروه به یثرب، در محافل اوس و خزرج، آوازه اسلام در پیچید[۲۰].
در جریان حج سال دوازده بعثت در گردنه عقبه منی، در مکه پنج نفر از شش نفر سال قبل و هفت نفر دیگر (جمعاً دوازده نفر که ده نفرشان خزرجی و دو نفر دیگر اوسی بودند) با پیامبر(ص) بیعت کردند که «برای خدا شریکی قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، بتها را نپرستند و در کارهای نیک که رسول خدا(ص) دستور دهد نافرمانی نکنند». این پیمان، عقبه اول یا «بیعة النساء» خوانده شده است[۲۱].
پس از انجام بیعت، یثربیان از رسول خدا(ص) خواستند که فردی را برای دعوت مردم یثرب به کتاب خدا همراه آنان بفرستد. رسول خدا(ص) نیز مُصعَب بن عُمَیر بن هاشم بن عبدمناف را همراه ایشان به مدینه فرستاد. مصعب] چون وارد یثرب شد در خانه اسعد بن زراره سکونت اختیار کرد[۲۲] و روزها در محلههای اوس و خزرج میرفت و آنان را به اسلام دعوت میکرد. بدینسان، اسلام در یثرب شیوع یافت و کمکم در تمام خانههای مدینه وارد شد و خانهای نبود که چندین مرد یا زن مسلمان در آن یافت نشود[۲۳].
مصعب پس از نزدیک به یک سال تبلیغ اسلام، موفقیت زیادی پیدا کرد تا هنگام مراسم حج سال سیزدهم بعثت همراه مسلمانان یثرب به مکه باز آمد[۲۴]. با اتمام مراسم حج، ۷۳ مرد و دو زن (که یازده نفرشان اوسی و ۶۴ نفر دیگر خزرجی بودند) در محل عقبه منی با رسول خدا(ص) بیعت کردند تا همانگونه که از زنان و فرزندان خود دفاع میکنند از پیامبر(ص) نیز دفاع کنند.
بدین صورت، پیمانهای عقبه اول و دوم، مقدمات هجرت مسلمانان و پیامبر(ص) را به یثرب فراهم کرد و «هجرت موجب شکوفایی، تحکیم و تثبیت انقلاب و علت مبقیه بعثت در قالب تشکیل حکومت بود. رسول اکرم(ص) سیاست داخلی خود را از مرحله تبلیغ اسلام و دعوت به کلمه طیبه و موعظه حسنه به مرحله استقرار حکومت اسلامی و تحول نظام قبیلهای به دولت و تشریع احکام، تبدیل کرد»[۲۵].
پس از گذشت حدود یک سال از ورود رسول خدا(ص) به مدینه بنای مسجدالنبی(ص) و حجرات اطراف آن به پایان رسید و بیشتر مردم اوس و خزرج مسلمان شدند و تنها چند طایفه اوس به نامهای خَطمة، واقف، وائل و أمیه در حال شرک باقی مانده بودند[۲۶].
مسلمانان خزرج و اوس در طی دوران ده ساله هجرت از هیچگونه همکاری با رسولالله(ص) دریغ نکردند و در جنگهای پیامبر با دشمنان اسلام با تمام توان وی را یاری کردند، به گونهای که در فتح مکه با چهار هزار نفر همراه رسول خدا(ص) بودند[۲۷] و با این خدمات مقامی شایسته و در خور پیدا کردند به گونهای که قرآن درباره آنان میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾[۲۸].
بدینصورت، آنان به مقام پُر افتخار انصار نایل شدند. در مقابل نیز رسولالله(ص) با اقدامات اصلاحگرایانه خود موفق شد آنها را از شرک، اختلافات و چالشهای قبیلهای، اخلاق جاهلی، فقر و بدبختی و تحمل ستم یهود نجات بخشد.[۲۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۹۲.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، ص۱۱۷ و ۱۲۳؛ عبدالقادر فیاض حرفوش، قبیلة خزاعه فی الجاهلیة و الاسلام، ص۴۴.
- ↑ محمد حمیدالله، نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد(ص)، ترجمه سید محمد حسینی، ص۳۲۹.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۳۲۶.
- ↑ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۹۱.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲؛ واقدی، المغازی، المجلد الأول، ص۳۳۴.
- ↑ واقدی، المغازی، المجلد الأول، ص۴۴۵.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۳۱۸.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۳۹۰؛ واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۷۸۴.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.
- ↑ واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۹۲۲.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.
- ↑ ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، الجزء الأول، ص۱۴۱.
- ↑ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۹۲-۹۳.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۲۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۸۹.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۰.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۳۹۷.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۷.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۲۰.
- ↑ اصغر منتظر القائم، تاریخ صدر اسلام، ص۱۱۱.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۵۰۰.
- ↑ واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۷۹۸.
- ↑ «و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.
- ↑ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۹۳-۹۴.