بنیخزاعه در قرآن
مقدمه
خُزاعَه از قبایل بزرگی است که همچون اوس و خزرج، خاستگاهش به سرزمین یمن و قبیله ازد از کهلان باز میگردد. خزاعه، لقب سرسلسله این قبیله، یعنی عمرو بن ربیعه، است.[۱] گزارشهای داستان گونه برخی منابع تاریخی، قبیله خزاعه را از قبایلی میدانند که بر اثر سیل ارم از قبیله مادر خود، یعنی قبیله ازد، جدا شد و به مناطق شمالی مهاجرت کرد تا به مکه رسید و پس از غلبه بر جُرهم، آنجا را در اختیار گرفت.[۲] بر اساس شواهد تاریخی دیگری، بسا خزاعه به صورت یک قبیله از یمن به مکه نرفته است، بلکه آنان به عنوان اعضای قبیله ازد اجازه یافتند کنار جرهمیان که حاکمان یمنی تبار مکه در آن دوره بودند، در آنجا اقامت یابند. (جُرهُم) پس از گذشت زمان، خویشاوندیهایی نیز میان آنان و جرهم شکل گرفت؛ مانند ازدواج ربیعه پدر خزاعه با زنی از جرهمیان که به تولد عمرو (خُزاعَه) انجامید و بعدها عمرو توانست بر جرهمیان فایق آمده و آنان را از مکه بیرون سازد و خود در مکه قدرت را به دست گیرد.[۳]
تأسیس سلسله خزاعه در مکه و حرم آن، مبدأ تاریخنگاری آنان گردید.[۴] تاریخ دقیق این رخداد، یعنی آغاز دوران حکومت خزاعه بر مکه روشن نیست؛ ولی با توجه به شجره نسبهای بهجا مانده میتوان حدود آن را در سده ۴ میلادی و دو قرن پیش از هجرت مشخص کرد؛[۵] برای نمونه، عمرو بن ربیعه ۸ نسل با بدیل بن ورقاء از بزرگان خزاعه در دوره پیامبر (ص) فاصله دارد.[۶] در این منطقه، قبایل دیگری نیز زندگی میکردند که نسبشان به حضرت اسماعیل (ع) میرسید؛ مانند بنی بکر بن کنانه، بنی نضر بن کنانه و بنی حارث بن عبدمناة بن کنانه. بنی بکر بن کنانه در تأسیس سلسله خزاعیان مکه به عمرو بن ربیعه مدد رساند و پس از پیروزی درچهره همپیمان در کنار خزاعه در مکه اقامت گزید؛[۷] ولی دو قبیله دیگر در قسمتهای پیرامون مکه ماندند.[۸] با به قدرت رسیدن خزاعه در مکه دوباره حکومت قبیله ای یمنی تبار، اداره امور مکه را به دست گرفت؛ اما این شهر همواره مورد توجه قبایل بود. از تهدیدهای جدّی حکومت خزاعیان بر مکه، تهاجم قبیله بزرگ و اسماعیلی تبار قیس عیلان به مکه بود که به فرماندهی عامر بن الظرب انجام گرفت؛ ولی خزاعه توانست در برابرشان ایستاده و آنها را شکست دهد.[۹] خزاعه به تدریج به طوایف گوناگونی قسمت شدند. از ۵ فرزند او طایفههای فراوانی پدید آمدند: طایفه بنیمُلَیح از پسرش ملیح؛ بنینصر از فرزندش عوف؛ دو طایفه جذیمة بن سعد (مصطلق) و عامر بن سعد (حیا) از پسر دیگرش سعد. از عَدِی، پسر دیگر او، طایفهای شکل نگرفت. بیشتر طوایف خزاعه به کعب، دیگر فرزند عمرو استناد دارند؛ از جمله سعد بن کعب، مازن بن کعب، حِزمِر بن سلول، قُمَیر بن حبشیه، مُلَیل بن حبشیه، ضاطُر بن حبشیه، کُلَیب بن حبشیه، حرام بن حبشیه، غاضر بن حبشیه، بنابراین بیشترین جمعیت قبیله خزاعه در شاخه کعب آن نهفته است. ایشان پردهداری کعبه را نیز در اختیار داشتند. پردهداری کعبه پس از عمرو بن ربیعه، مؤسس این قبیله، به ترتیب به کعب فرزند عمرو (خزاعه) در نسل دوم،[۱۰] سلول بن کعب در نسل سوم [۱۱] و حلیل بن حبشیه در نسل پنجم [۱۲] رسید.
بر اثر مجاورت قریش و خزاعه در این منطقه، قبیله خزاعه، همچون قریش، جزو قبایل حمس برشمرده شد.[۱۳] قبایل درونی مجموعه حمس، در مناسک حج از قوانین ویژهای برخوردار بودند. (حُمس) زمانی که پرده داری کعبه و رهبری خزاعه در اختیار حلیل بن حبشیه بود، قصی از بنی نضر بن کنانه، جد اعلای قریش، با دختر وی ازدواج کرد و پس از مرگ او توانست پرده داری کعبه را از پسرش ابوغبشان بگیرد؛ این امر بر قبیله خزاعه که در حرم مکی و دیگر مناطق حجاز زندگی میکردند و بر بنی بکر بن کنانه، همپیمانان اسماعیلی تبارشان خوش نیامد و تصمیم گرفتند قصی و همراهانش را از مکه تبعید کنند. در پی آن، قصی از قبایل دیگری مدد جست و بر خزاعه و بنی بکر بن کنانه پیروز شد و آنان را از مکه راند و قدرت بنینضر (قریش) را در مکه پایه گذاری کرد.[۱۴] هم پیمانی و روابط نزدیک خزاعه و بنی بکر، پس از اخراج از مکه و سکونت در بیابانهای پیرامون مکه پایدار نماند و به تدریج اختلافاتی میان آنان درگرفت که به خونریزی انجامید. بر اساس گزارشهایی که به نظر برای محکوم دانستن خزاعه ساخته شده باشند، آخرین رویدادها میان این دو قبیله اینگونه آغازیدند: خزاعه یکی از همپیمانان بنیبکر را به جرم گذر از اراضی خود به قتل رساند و بنیبکر به انتقام از خون او کسی از خزاعه را کشتند. در پی این اقدام، خزاعه در بیرون از حرم مکی سه تن از بزرگان بنیبکر را به قتل رساندند[۱۵][۱۶]
رابطه خزاعه و قریش پس از اخراج خزاعه از مکه
بنی بکر، رقبای همتبار قریش در نبرد ذات نکیف، کوشیدند مکه را تصرف کرده و جانشین قریشیان در مکه شوند؛ ولی قبایلی مانند طایفه بنی مصطلق از خزاعه به یاری ایشان شتافت و در این پیکار قریش به پیروزی رسید. از آن پس، این طایفه از خزاعه همپیمان قریش تلقی گردید [۱۷] و از فرصتها و امتیازهای آنان برخوردار شد. (بنی مصطلق) دیگر طوایف خزاعه نیز که از این امتیازها بهرهمند نبودند، سعی کردند در میان قریش با یکی از طوایف آن پیمان ببندند.
عبدالمطلب، جد پیامبر (ص) پس از تولد و گذراندن خردسالی در یثرب، به مکه آمد و تحت تکفل عمویش مطلب قرار گرفت.[۱۸] با مرگ مطلب، نوفل، عموی دیگر عبدالمطلب، در بخشی داراییهای او دست برد و تلاش عبدالمطلب برای احیای حق خود در میان قریش بی نتیجه ماند، ازاین رو به داییهای خود در یثرب متوسل شد و ۳۰۰ مسلّح از یثرب به مکه آمدند و نوفل را تهدید کردند که دیگر به دارایی عبدالمطلب دست نزند. در پی بازگشت آنان، خزاعه فرصت را مناسب دیدند و همپیمانی با وی را پیشنهاد دادند که عبدالمطلب نیز از آن استقبال کرد و متن پیمان نامه را در کعبه آویختند. از این پس، خزاعه رابطه هوادارانهای با فرزندان عبدالمطلب داشت. حُبَّی، مادر عبدمناف و مادر بزرگ مطلب، حُبّی یکی از همسران هاشم پدر عبدالمطلب و لبنی یکی از همسران عبدالمطلب (مادر ابولهب) از خزاعه بودند؛ همچنین ازدواجهایی میان خزاعه و دیگر طوایف قریش انجام گرفت؛ از جمله بنیزهره، بنیتیم، بنیمخزوم، بنیجمح، بنیسهم، بنیعدی، بنی عامر بن لوی، بنی محارب بن فهر.[۱۹] به نظر، روابط نزدیک قریش با یکی از طوایف خزاعه به نام بنی مصطلق که از آنها جدا شده بود، بدان معنا باشد که روابط قریش با خزاعه چندان دوستانه نبوده است. این امر و پیمان خزاعه با بنیهاشم در دوره عبدالمطلب سبب شد همواره خزاعه با پیامبر (ص) همدلی داشته باشند و مسلمان و مشرکشان با ایشان همراهی میکردند، از اینرو در سال سوم هجری زمانی که مسلمانان در نبرد احد شکست خوردند، خزاعه با آنان همدردی کرده و مانع بازگشت قریش به مدینه برای وارد آوردن ضربه نهایی به مسلمانان شدند. قریشیان در بازگشت از احد به مکه، چند منزل از مدینه دور شده بودند که تصمیم گرفتند برای یکسره کردن کار مسلمانان دوباره به مدینه بازگردند؛ ولی خزاعیانی چون معبد بن ابی معبد خزاعی، کوشیدند با به هراس انداختن ابوسفیان مانع بازگشت قریشیان به مدینه شوند [۲۰] (حمراء الاسد)؛ همچنین همواره آخرین اخبار و اطلاعات قریش مکه را خزاعه به پیامبر (ص) میرسانید.[۲۱] اقدام حضرت برای انجام دادن مراسم حج در سال ۶ هجرت میتوانست از سوی قریش به اقدامی نظامی برضد آنان تفسیر شود. پیامبر (ص) تصمیم گرفتند برای زیارت بیت الله با ۱۴۰۰ تن از مسلمانان عازم مکه شوند. زمانی که به نزدیکی مکه رسیدند، تنی چند از خزاعه، مانند بدیل بن ورقاء خزاعی، ضمن دیدار با پیامبر (ص) هدف آنان را از آمدن به مکه جویا شدند و قریش را از این امر آگاه ساختند؛ ولی قریش ضمن توهین به خزاعیان، اعلام کردند اجازه نمیدهند پیامبر (ص) به مکه درآید.[۲۲] در ادامه این تحولات و پس از ممانعت قریش برای انجام دادن مناسک حج، پیمان صلحی میان قریش و رسول خدا (ص) برقرار شد که به صلح حدیبیه شهرت یافت. این پیمان، صلحنامهای ۱۰ ساله میان طرفین بود. (حدیبیه) برپایه یکی از بندهای آن هر یک از قبایل منطقه میتوانست به دو طرف قرارداد بپیوندد و در این هنگام بود که خزاعیان به پیامبر (ص) پیوسته و هم پیمان او شدند. بنی بکر نیز که با خزاعه درگیری داشتند، کوشیدند با پیوستن به قریش جایگاه خود را در برابر خزاعه حفظ کنند.[۲۳]
آیه ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۲۴] به مجموعههایی اشاره دارد که با پیامبر (ص) در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاند. برخی مفسران در تفسیر این آیه به پیوستن خزاعه به رسول خدا (ص) در پیمان حدیبیه اشاره کردهاند.[۲۵] بعضی مانند مقاتل، در تفسیر آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾[۲۶] که از پیمان پیامبر (ص) و مجموعه دیگری یاد میکند، به قبیله خزاعه اشاره کردهاند و مراد آیه را این قبیله دانستهاند.[۲۷] آیات نخستین سوره توبه، ضرب الاجلی برای مشرکان (چند خدایان) بود. به آنان مهلت کوتاهی میدهند که به قبایل خود بازگردند و اسلام آورند، وگرنه از مسلمانان میخواهند که مشرکان را هرجا بیابند، از پای درآورند. ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۲۸] در آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۲۹] خدا قبایل همپیمان و وفادار پیامبر (ص) را تا پایان زمان پیمانشان از این حکم مستثنا میکند. برخی در تفسیر این آیه که به همپیمانان وفادار رسول اکرم (ص) اشاره شده، خزاعه را از آنان دانستهاند[۳۰]. درگیریهای خزاعه و بنی بکر پس از پیمان حدیبیه باید به پایان میرسید؛ ولی بنی بکر که درپی انتقام از خونهای خود بود، به خزاعه یورش برد و قریشیان هم پنهانی نیروها و امکانات نظامی خود را برضد خزاعه به کار برده و پیمان حدیبیه را گسستند. بدیل بن ورقاء و عمرو بن سالم خزاعی، به نمایندگی از خزاعه، به گلایه نزد پیامبر (ص) رفتند تا وی را از این موضوع آگاه سازند.[۳۱] ابوسفیان از طرف قریش به مدینه آمد، تا با گفتوگو بر پیمان صلح پیشین تأکید کند؛ ولی رسول خدا (ص) او را نپذیرفت و پس از بازگشتش در اعزامی غافلگیرکننده برضد قریش، مکه را فتح کرد.[۳۲] آیه ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۳۳] حمله قریش و بنی بکر به خزاعه را نقض پیمان میخواند[۳۴] خدا در آیه ﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ﴾[۳۵] از مؤمنان میخواهد ضد خائنان نبرد کنند و وعده میدهد که مؤمنان را پیروز و دشمنان را خوار میکند و بر قلب گروهی مؤمن مرهم مینهد. مفسران، مؤمنانی را که مرهم بر قلب آنان مینهد، خزاعه دانستهاند که بر اثر ریخته شدن خون برخی از اعضای قبیلهشان به دست بنیبکر و قریش داغدار بودند[۳۶][۳۷]
آیینها و عبادتهای خزاعه
قبیله خزاعه، همچون دیگر قبایل جدا شده از ازد، بت منات را در منطقه قدید در میانه راه مدینه به مکه میپرستیدند.[۳۸] پرستش جنّ نیز به طایفهای از خزاعه به نام بنیملیح نسبت یافته است.[۳۹] اساف و نائله نیز که بر دو بلندی صفا و مروه قرار داشتند،[۴۰] از خدایان خزاعه بودهاند.[۴۱] اساساً قریش ترویج بتپرستی در مکه را به خزاعه نسبت داده و براساس گزارشهای داستانگونه، عمرو بن ربیعه، سر سلسله خزاعه را مسئول گسترش بت پرستی در مکه شمرده است. برپایه روایت مذکور، عمرو، بت هبل را از شام خرید و به مکه آورد و برای بت منات معبد ساخت و گونههای مختلف وقف و هدیه حیوانات برای خدایان (سائبه، فصیله) را تعیین کرد. (جاهلیت)[۴۲] برپایه این روایت، عمرو خود از کاهنان بود و در این زمینه فراوان اثر داشت.[۴۳] آیه ﴿وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُمْ مَا يَشْتَهُونَ﴾[۴۴] در سرزنش مشرکان در مکه نازل شده است. ابنعباس در تفسیر آن اشاره دارد که برخی قبایل با زنده به گور کردن دختران خود، آنان را از آن خدا میدانستند؛ ولی پسران را برای خود نگاه میداشتند.[۴۵] براساس تفسیر دیگری، مشرکان ملائکه را دختران خدا میدانستند.[۴۶] روشن نیست که کدام مفسر نخستین بار این باور را به قبیله خزاعه و کنانه نسبت داده؛ ولی بغوی در قرن ۴ بیاستناد به روایت آن، به این امر اشاره کرده است.[۴۷] با این حال، به استناد سیاق آیات به نظر میرسد آیه درباره کشتن دختران است و به باورهای جاهلی درباره فرشتگان ربط ندارد. برخی مفسران متأخر، براساس نسبت این باور به خزاعه، باورهای نادرست دیگری را نیز به خزاعه اسناد دادهاند؛ برای نمونه در تفسیر آیه ﴿وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ﴾[۴۸] هم که خدا مشرکان را به جهت اعتقادشان به فرزند داشتن خدا (الرحمن) سرزنش میکند. بیاشاره به منبع روایت، این باور را به خزاعه نسبت دادهاند[۴۹][۵۰]
خزاعه پس از پیامبر (ص)
گرایش خزاعه به امیرمؤمنان (ع) بیش از همکاری آنان با خلفای وقت بود. صاحب اعیان الشیعه خاندان بدیل را شیعه دانسته است.[۵۱] فرزندان او در نبرد صفین در سپاه حضرت علی (ع) بودند و دو تن از آنها در آن نبرد به شهادت رسیدند.[۵۲] عمرو بن بدیل و عمر بن حمق در اعتراض برضد عثمان شرکت داشتند و بعدها معاویه، عمرو بن حمق را به شهادت رسانید. سلیمان بن صرد خزاعی، هرچند در قیام عاشورا حضور نیافت، پس از آن، قیام توابین را رهبری کرد.[۵۳] دعبل خزاعی، شاعر نامدار عرب، سرودههایی در وصف اهل بیت (ع) بهویژه در زمان امام رضا (ع) دارد[۵۴][۵۵]
منابع
پانویس
- ↑ المنمق، ص۳۲۷؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۹۱؛ الکامل، ج۲، ص۴۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲؛ الاغانی، ج۱۵، ص۱۵؛ البدایة والنهایه، ج۲، ص۱۸۷؛ العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۱ ـ ۳۳۲.
- ↑ اخبار مکه، ج۵، ص۱۴۰؛ العقد الفرید، ج۳، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲.
- ↑ الآثار الباقیه، ص۴۰.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۳۲؛ البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۶؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۸۷.
- ↑ الطبقات، ج۸، ص۹۲؛ اسد الغابه، ج۱، ص۴۰۰؛ ج۶، ص۵۶.
- ↑ نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲.
- ↑ اخبار مکه، ج۵، ص۱۵۶؛ الاغانی، ج۱۴، ص۱۴۲ ـ ۱۴۸.
- ↑ نسب معد، ج۲، ص۴۳۹ ـ ۴۴۰.
- ↑ نسب معد، ج۲، ص۴۳۹ ـ ۴۴۰.
- ↑ نسب معد، ج۲، ص ۴۳۹ـ۴۴۱.
- ↑ المحبر، ص۱۷۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۷ ـ ۲۵۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۹.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنیخزاعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۷۱ ـ ۷۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۷۷ ـ ۷۹؛ ر ک:السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۰؛ الطبقات، ج۱، ص۶۹ ـ ۷۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۳۸؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۸ ـ ۴۳۹.
- ↑ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۷.
- ↑ زاد المسیر، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
- ↑ زاد المسیر، ج۱، ص۴۴۵؛ البحر المحیط، ج۴، ص۱۱.
- ↑ «و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
- ↑ «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۴.
- ↑ روض الجنان، ج ۹، ص ۱۷۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۹ ـ ۳۹۰، ۳۹۴ ـ ۳۹۵.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۷۸۵؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۹۵ ـ ۳۹۷.
- ↑ «چرا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمیکنید؟ آیا از آنها میهراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱۳.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۶۳؛ التبیان، ج۵، ص۱۸۴.
- ↑ «با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دلهای گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۴.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۶۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۱۷۶۳.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنیخزاعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ الاصنام، ص۱۴؛ المسالک و الممالک، ص۱۳۱، ۱۸۷؛ معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۵۵.
- ↑ الاصنام، ص۳۴.
- ↑ المحبر، ص۳۱۱.
- ↑ الاصنام، ص۹؛ ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ الاصنام، ص۸ ـ ۹؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۷۶ ـ ۷۷.
- ↑ الاصنام، ص۵۴.
- ↑ «و دختران را برای خداوند میپندارند- پاکاکه اوست- و برای خودشان آنچه خود میخواهند» سوره نحل، آیه ۵۷.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۲۸۶؛ جامع البیان، ج۱۴، ص۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۶۷.
- ↑ تفسیر بغوی، ج۳، ص۸۳؛ زاد المسیر، ج۲، ص۵۶۶.
- ↑ «و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشتهها تنها) بندگانی ارجمندند؛» سوره انبیاء، آیه ۲۶.
- ↑ تفسیر بغوی، ج۳، ص۲۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۸۱.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنیخزاعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۵۰.
- ↑ رجال الطوسی، ص۷۰؛ قاموس الرجال، ج۶، ص۹۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۷؛ مروج الذهب، ج۳، ص۹۳.
- ↑ زهر الآداب، ج۱، ص۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ مطالب السؤول، ص۲۹۷ ـ ۲۹۹؛ تذکرة الخواص، ص۲۰۵.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنیخزاعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.