حسین شهید فخ: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{مدخلهای وابسته}} +{{مدخل وابسته}})) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
* [[نهضتهای شیعی]] | * [[نهضتهای شیعی]] | ||
* [[قیام شهید فخ]] | * [[قیام شهید فخ]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} |
نسخهٔ ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۴
حسین بن علی شهید فخ از نوادگان امام حسن مجتبی (ع)، در زمان خلافت هادی عباسی در مدینه و ذیقعده سال ۱۶۹ به علت ستمگریهای بیش از حد حاکمان عباسی قیام کرد و جمع زیادی از علویان با او همراه شدند اما در منطقه فخ (نزدیکی مکه مکرمه) در هشتم ذیحجه همراه با یارانش به شهادت رسید.
مقدمه
یکی از قیامهایی که در کتب حدیث و تاریخ اسلام مطرح است، "قیام حسین بن علی شهید فخ" است. درباره این قیام در اصول کافی خبری وارد شده است. این قیام در زمان امام کاظم(ع) رخ داده و با قیام "محمد بن عبدالله" متفاوت بوده است. قبل از نقل خبر کافی لازم است اندکی درباره این حرکت انقلابی درنگ نماییم.
نسب
علامه مجلسی درباره نسب "شهید فخ" اینگونه نوشته است: وی "حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن" است. مادرش زینب دختر "عبدالله بن حسن"، دخترعموی پدر وی است. حسین در زمان خلافت هادی عباسی در مدینه در ذیقعده سال ۱۶۹ بعد از مرگ مهدی عباسی قیام کرد و جمع زیادی از علویان با او همراه شدند[۱]. در هشتم ذیحجه با شهادت حسین و یارانش در فخ (در شش میلی مکه) این قیام پایان یافت[۲].[۳].
علت قیام
زمانی که مهدی، خلیفه عباسی مُرد، "اسحاق بن عیسی" حاکم مدینه برای گفتن تسلیت به عراق رفت و مردی از خاندان عمر بن خطاب به نام "عبدالعزیز بن عبدالله" را جانشین خود در مدینه قرار داد[۴]. عبدالعزیز به علویان حمله میکرد و بر آنان سخت میگرفت و از آنان میخواست هر روز خود را معرفی کنند و آنان را به بهانه کفالت دیگری مورد مؤاخذه قرار میداد. سختگیری بیش از حد او موجب شد حسین شهید فخ همراه با یارانش برعلیه او و حکومت عباسی قیام کنند.
بیعتنامه وی با مردم چنین بود: با شما بیعت میکنم بر کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و بر اینکه از خدا اطاعت شود و معصیت الهی انجام نگیرد و شما را به رضای از آلمحمد دعوت میکنم. بنابر اینکه در میان شما به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل شود و به عدالت در میان مردم رفتار شود و بیتالمال بین همه افراد مساوی تقسیم میشود و اینکه با ما قیام کنید و همراه ما با دشمن ما بجنگید[۵].[۶]
عکسالعمل امام کاظم (ع) در برابر این قیام
زمانی که حسین قیام کرد، شهر مدینه را به تصرف خود درآورد و موسی بن جعفر را برای بیعت خواست. حضرت تشریف آورد و به او فرمود: پسر عمو، به من تکلیفی مکن که پسرعمویت (محمد بن عبدالله) به عمویت امام صادق(ع) تکلیف کرد تا از من چیزی که نمیخواهم سر بزند، چنانکه از امام صادق(ع) چیزی (مطالبی) سر زد که نمیخواست (بیان کند). حسین گفت: من بر شما مطلبی عرض کردم؛ اگر خواهی در آن وارد شو و اگر دوست نداری، شما را بر آن مجبور نمیکنم. خدا یاور است. این را گفت و حضرت را ترک کرد. ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) هنگام خداحافظی به او فرمود: پسرعمو، تو کشته خواهی شد. پس با جدیت جنگ کن؛ زیرا این مردم فاسقاند؛ اظهار ایمان میکنند و در دل مشرکاند و ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ﴾. من مصیبت شما جماعت را به حساب خدا میگذارم. آنگاه حسین قیام کرد و کارش بدانجا رسید که رسید؛ یعنی همه یارانش کشته شدند، چنانچه آن حضرت(ع) فرموده بود[۷]. در این حدیث امام کاظم(ع) از کشتهشدن حسین، سخن میگوید و از او میخواهد مردانه بجنگد و تلاش کند. پیشگویی حضرت تحقق پیدا کرد[۸].
شهادت حسین در فخ مکه
حسین بعد از تصرف مدینه به سمت مکه حرکت کرد و در منطقه فخ در شش میلی مکه که محل احرام بچههاست، با لشکر "هادی عباسی" روبرو شد. او در این نبرد در هشتم ذیحجه سال۱۶۹ به شهادت رسید. "سلیمان بن عبدالله بن حسن" را که دستگیر کرده بودند، در مکه گردن زدند تا مدتی اجازه نمیدادند جنازههای کشتهشدگان دفن شود؛ به همین جهت درندگان و پرندگان به بدنها آسیب رساندند[۹].
موسی بن جعفر(ع) وقتی در مدینه سر حسین را دید، کلمه استرجاع را بر زبان جاری کرد و فرمود: «به خدا سوگند، حسین مسلمانی شایسته بود و پیوسته روزهدار، شبزندهدار و نمازگزار و آمر به معروف و ناهی از منکر بود. در جمع خانوادهاش مانند او کسی نبود»[۱۰]. در
امام جواد(ع) درباره حادثه فخ و قیام امام حسین(ع) فرمود: «پس از واقعه عاشورا، کشتاری (قتل عامی) بزرگتر از واقعه فخ، برای ما آلمحمد(ص) روی نداده است»[۱۱]. این رخداد از آن جهت به واقعه کربلا تشبیه شده که در آن جمع زیادی به شهادت میرسند و بدنهای آنان روی زمین باقی میماند و اجازه دفن آنها داده نمیشود[۱۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۱-۱۵۸.
- ↑ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۶.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۳۲۳.
- ↑ ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۴۱۰.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۷۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶؛ همو، اصول کافی (ترجمه سیدجواد مصطفوی)، ج۲، ص۱۸۷.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۳۲۶.
- ↑ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۷.
- ↑ «مَضَى وَ اللَّهِ مُسْلِماً صَالِحاً صَوَّاماً قَوَّاماً آمِراً بِالْمَعْرُوفِ نَاهِياً عَنِ الْمُنْكَرِ مَا كَانَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ مِثْلُهُ»؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۵؛ همو، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۶۵.
- ↑ «لَمْ یَکُنْ لَنَا بَعْدَ الْطَّفِّ مَصْرَعٌ أَعْظَمُ مِنْ فَخٍّ»؛ ابونصر بخاری، سر السلسلة العلوی، ص۱۴؛ ابنعنبه، عمدة الطالب، ص۱۶۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۶۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۳۲۷.