کعبه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


==بنای کعبه==
==بنای کعبه==
از [[قرآن]] و [[احادیث]] و [[تواریخ اسلامی]] به خوبی استفاده می‌شود که خانۀ کعبه پیش از [[ابراهیم]]، حتی از [[زمان]] [[آدم]] برپا شده بود، در [[سورۀ ابراهیم]] از قول این [[پیامبر]] بزرگ می‌خوانیم: «پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در این [[سرزمین]] خشک و سوزان در کنار خانۀ تو سکونت دادم»<ref>{{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}} «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>.
از [[قرآن]] و [[احادیث]] و [[تواریخ اسلامی]] به خوبی استفاده می‌شود که خانۀ کعبه پیش از [[ابراهیم]]، حتی از [[زمان]] [[آدم]] برپا شده بود، در [[سورۀ ابراهیم]] از قول این [[پیامبر]] بزرگ می‌خوانیم: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}} <ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>. این [[آیه]] [[گواهی]] می‌دهد موقعی که ابراهیم با فرزند شیرخوارش اسماعیل و همسرش به [[سرزمین مکه]] آمدند اثری از خانۀ کعبه وجود داشته است.
این [[آیه]] [[گواهی]] می‌دهد موقعی که ابراهیم با فرزند شیرخوارش اسماعیل و همسرش به [[سرزمین مکه]] آمدند اثری از خانۀ کعبه وجود داشته است.
 
در [[سورۀ آل عمران]] نیز می‌خوانیم: «نخستین خانه‌ای که به منظور [[پرستش]] [[خداوند]] برای [[مردم]] ساخته شد در سرزمین مکه بود»<ref>{{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}} «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> مسلم است که پرستش خداوند و ساختن مرکز [[عبادت]] از زمان ابراهیم آغاز نگردیده بلکه قبلاً و حتی از زمان آدم{{ع}} بوده است. همچنین قرآن می‌گوید: «بیاد آورید هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های [[خانه]] (کعبه) را بالا می‌بردند، و می‌گفتند: «پروردگارا! از ما بپذیر تو شنوا و دانائی»<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}} «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.</ref>.
در [[سورۀ آل عمران]] نیز می‌خوانیم: {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}} <ref>«بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> مسلم است که پرستش خداوند و ساختن مرکز [[عبادت]] از زمان ابراهیم آغاز نگردیده بلکه قبلاً و حتی از زمان آدم{{ع}} بوده است. همچنین قرآن می‌گوید: {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}} <ref>«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.</ref>. این تعبیر می‌رساند که شالوده‌های خانۀ کعبه وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل پایه‌ها را بالا بردند.
این تعبیر می‌رساند که شالوده‌های خانۀ کعبه وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل پایه‌ها را بالا بردند.
 
در [[خطبه]] معروف [[قاصعه]] از [[نهج البلاغه]] نیز می‌خوانیم: «آیا نمی‌بینید که [[خداوند]] [[مردم]] [[جهان]] را از [[زمان]] [[آدم]] تا به امروز به وسیلۀ قطعات سنگی... [[امتحان]] کرده است، و آن را خانۀ [[محترم]] خود قرار داده، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد که به گرد آن [[طواف]] کنند».
در [[خطبه]] معروف [[قاصعه]] از [[نهج البلاغه]] نیز می‌خوانیم: «آیا نمی‌بینید که [[خداوند]] [[مردم]] [[جهان]] را از [[زمان]] [[آدم]] تا به امروز به وسیلۀ قطعات سنگی... [[امتحان]] کرده است، و آن را خانۀ [[محترم]] خود قرار داده، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد که به گرد آن [[طواف]] کنند».
کوتاه سخن اینکه: [[آیات قرآن]] و [[روایات]] این تاریخچۀ معروف را [[تأیید]] می‌کند که خانۀ کعبه نخست به دست آدم ساخته شد، سپس در [[طوفان نوح]] فرو ریخت، و بعد به دست [[ابراهیم]] و فرزندش اسماعیل تجدید بنا گردید.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۱۲۲.</ref>
کوتاه سخن اینکه: [[آیات قرآن]] و [[روایات]] این تاریخچۀ معروف را [[تأیید]] می‌کند که خانۀ کعبه نخست به دست آدم ساخته شد، سپس در [[طوفان نوح]] فرو ریخت، و بعد به دست [[ابراهیم]] و فرزندش اسماعیل تجدید بنا گردید.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۱۲۲.</ref>


==اسماعیل و بنای کعبه==
==اسماعیل و بنای کعبه==
[[ابراهیم]] گاه گاهی به دیدن فرزندش اسماعیل می‌رفت و در هر [[سفر]]، [[مأموریت]] و داستانی داشت. در یکی از سفرها ابراهیم [[مأمور]] شد [[خانه کعبه]] را به کمک اسماعیل بنا کند.
[[ابراهیم]] گاه گاهی به دیدن فرزندش اسماعیل می‌رفت و در هر [[سفر]]، [[مأموریت]] و داستانی داشت. در یکی از سفرها ابراهیم [[مأمور]] شد [[خانه کعبه]] را به کمک اسماعیل بنا کند.
طبق [[روایات]]، نخستین کسی که خانه کعبه را بنا کرد و [[حج]] به جا آورد، [[آدم]] [[ابوالبشر]] بود. سپس در توفان نوح، [[خدای تعالی]] اساس و پایه‌های آن را به [[آسمان]] برد و دوباره به [[زمین]] آورد. هنگامی که ابراهیم خواست از نو آن را بنا کند، [[جبرئیل]] بر وی فرود آمد و با خط کشیدن، محل آن را به وی نشان داد.
طبق [[روایات]]، نخستین کسی که خانه کعبه را بنا کرد و [[حج]] به جا آورد، [[آدم]] [[ابوالبشر]] بود. سپس در توفان نوح، [[خدای تعالی]] اساس و پایه‌های آن را به [[آسمان]] برد و دوباره به [[زمین]] آورد. هنگامی که ابراهیم خواست از نو آن را بنا کند، [[جبرئیل]] بر وی فرود آمد و با خط کشیدن، محل آن را به وی نشان داد.
به هر صورت ابراهیم مأموریت خود را به فرزند [[ابلاغ]] کرد. وقتی اسماعیل از مکان آن پرسید، ابراهیم تپه‌ای را که در آن صحرا بود نشان داد و به او فرمود: باید این تپه را برداریم و به جای آن خانه کعبه را بنا کنیم.
به هر صورت ابراهیم مأموریت خود را به فرزند [[ابلاغ]] کرد. وقتی اسماعیل از مکان آن پرسید، ابراهیم تپه‌ای را که در آن صحرا بود نشان داد و به او فرمود: باید این تپه را برداریم و به جای آن خانه کعبه را بنا کنیم.
ابراهیم دست به کار ساخت [[خانه]] شد. اسماعیل سنگ و [[گِل]] و سایر ابزار کار را آماده می‌کرد و به دست پدر می‌داد. همچنین مطابق [[حدیثی]] که نقل شده، [[فرشتگان]] نیز در نقل و انتقال سنگ‌ها و کارگذاردن آنها به آن دو کمک کردند تا خانه ساخته شد و [[حجرالاسود]] را که سنگی سیاه و در [[کوه]] [[ابوقبیس]] بود، به دستور خدای تعالی در جایگاه مخصوص [[نصب]] کردند<ref>علل الشرائع، ص۱۹۵ – ۱۹۶.</ref>.
ابراهیم دست به کار ساخت [[خانه]] شد. اسماعیل سنگ و [[گِل]] و سایر ابزار کار را آماده می‌کرد و به دست پدر می‌داد. همچنین مطابق [[حدیثی]] که نقل شده، [[فرشتگان]] نیز در نقل و انتقال سنگ‌ها و کارگذاردن آنها به آن دو کمک کردند تا خانه ساخته شد و [[حجرالاسود]] را که سنگی سیاه و در [[کوه]] [[ابوقبیس]] بود، به دستور خدای تعالی در جایگاه مخصوص [[نصب]] کردند<ref>علل الشرائع، ص۱۹۵ – ۱۹۶.</ref>.
خدای تعالی در [[سوره بقره]] حکایت می‌کند که ابراهیم و اسماعیل، در وقت [[بنای کعبه]] دعاهایی می‌کردند و از همین حکایت [[دعاها]] معلوم می‌شود که خدای تعالی دعای آنان را [[مستجاب]] فرمود، چنان که دعای ابراهیم را هنگام آوردن اسماعیل و [[هاجر]] به [[مکه]] و دعای او در هنگام [[مهاجرت]] به [[سوریه]]، و دعایی که برای [[آمرزش]] خود و پدر و مادرش کرد و دعایی که برای [[مردم]] مکه کرد و دعاهای دیگر او را مستجاب فرمود.
خدای تعالی در [[سوره بقره]] حکایت می‌کند که ابراهیم و اسماعیل، در وقت [[بنای کعبه]] دعاهایی می‌کردند و از همین حکایت [[دعاها]] معلوم می‌شود که خدای تعالی دعای آنان را [[مستجاب]] فرمود، چنان که دعای ابراهیم را هنگام آوردن اسماعیل و [[هاجر]] به [[مکه]] و دعای او در هنگام [[مهاجرت]] به [[سوریه]]، و دعایی که برای [[آمرزش]] خود و پدر و مادرش کرد و دعایی که برای [[مردم]] مکه کرد و دعاهای دیگر او را مستجاب فرمود.


از جمله دعاهایی که در هنگام بنای کعبه کردند، این بود:
از جمله دعاهایی که در هنگام بنای کعبه کردند، این بود: {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref> «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی  را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر  بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۷ - ۱۲۹.</ref>.
پروردگارا این عمل را از ما بپذیر که تو شنوا و [[دانایی]]، پروردگارا ما را [[مسلمان]] (و [[تسلیم]] [[فرمان]]) خود گردان و [[فرزندان]] ما را نیز جماعتی مسلمان (و تسلیم و [[فرمانبردار]]) خویش گردان، و [[مناسک]] ما (و [[آداب]] [[عبادت]] و راه و روش آن) را به ما بیاموز و بر ما ببخشا (و ما را تحت [[عنایت]] خویش قرار ده) که تو [[بخشنده]] و [[مهربانی]]؛ پروردگارا میان فرزندان ما [[پیغمبری]] از خودشان برانگیز که [[آیات]] تو را بر ایشان بخواند و کتاب و [[حکمت]] به آنها بیاموزد که به [[راستی]] تو [[عزیز]] و فرزانه‌ای<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی  را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر  بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۷ - ۱۲۹.</ref>.
 
[[خدای بزرگ]] نیز عملشان را مقبول درگاه خویش قرار داد، فرزندانشان را مسلمان گرداند، مناسک و آداب [[حج]] و سایر آداب عبادت را به ایشان آموخت و [[پیغمبر]] [[بزرگواری]] از جنس خود آنان میانشان [[مبعوث]] فرمود تا [[آیات الهی]] را برایشان بخواند و [[علم]] و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد.
[[خدای بزرگ]] نیز عملشان را مقبول درگاه خویش قرار داد، فرزندانشان را مسلمان گرداند، مناسک و آداب [[حج]] و سایر آداب عبادت را به ایشان آموخت و [[پیغمبر]] [[بزرگواری]] از جنس خود آنان میانشان [[مبعوث]] فرمود تا [[آیات الهی]] را برایشان بخواند و [[علم]] و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد.
در [[حدیثی]] است که [[رسول خدا]] فرمود:
 
{{متن حدیث|أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ‌}}؛ من همان [[دعوت]] و خواسته پدرم [[ابراهیم]] هستم<ref>تفسیر قمی، ص۵۳.</ref>.
در [[حدیثی]] است که [[رسول خدا]] فرمود: «من همان [[دعوت]] و خواسته پدرم [[ابراهیم]] هستم»<ref>{{متن حدیث|أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ‌}}؛ تفسیر قمی، ص۵۳.</ref>.
بدین ترتیب بنای [[خداپرستی]] به دست قهرمان [[یکتاپرستی]] و فرزند بزرگوارش در [[سرزمین مکه]] بنا شد و ابراهیم [[مأمور]] شد تا [[مردم]] را به [[طواف]] و [[زیارت]] آن [[خانه]] دعوت کند و متن [[فرمان الهی]] در این باره این بود:
 
و مردم را به ادای [[مناسک حج]] اعلام کن تا مردم پیاده و سواره از هر راه دوری به سوی تو آیند، تا در آنجا [[شاهد]] [[منافع]] خویش باشند و [[نام خدا]] را در روزهایی معین یاد کنند که ما از حیوانات زبان بسته روزیشان دادیم پس از آنها بخورند و به [[درمانده]] [[فقیر]] بخورانند، سپس از [[احرام]] خویش بیرون آیند و به نذرها و پیمان‌های خویش [[وفا]] کنند و طواف [[خانه کعبه]] را به جا آرند<ref>{{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ * ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ}} «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند * تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها  که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید * سپس باید آلایش‌های خود را بپیرایند و نذرهاشان را بجای آورند و خانه دیرین (کعبه) را طواف کنند» سوره حج، آیه ۲۷-۲۹.</ref>.
بدین ترتیب بنای [[خداپرستی]] به دست قهرمان [[یکتاپرستی]] و فرزند بزرگوارش در [[سرزمین مکه]] بنا شد و ابراهیم [[مأمور]] شد تا [[مردم]] را به [[طواف]] و [[زیارت]] آن [[خانه]] دعوت کند و متن [[فرمان الهی]] در این باره این بود: {{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ * ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ}} <ref>«و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند * تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها  که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید * سپس باید آلایش‌های خود را بپیرایند و نذرهاشان را بجای آورند و خانه دیرین (کعبه) را طواف کنند» سوره حج، آیه ۲۷-۲۹.</ref>.


ابراهیم فرمان الهی را به مردم [[ابلاغ]] کرد و مناسک حج را به آنها یاد داد و تا [[زمان]] [[ظهور اسلام]] [[مردم]] [[حج]] به جا می‌آوردند، ولی [[طیّ]] سال‌ها، پیرایه‌هایی بر آن بسته بودند. [[اسلام]] که آمد آن پیرایه‌ها و خرافاتی را که [[اعراب]] بر آن بسته بودند، از بین برد و همان دستورهای اولیه [[ابراهیم]] را که به [[فرمان الهی]] به مردم [[ابلاغ]] کرده بود، برجای نهاد و به صورت [[فریضه]] بر مردم [[واجب]] نمود.
ابراهیم فرمان الهی را به مردم [[ابلاغ]] کرد و مناسک حج را به آنها یاد داد و تا [[زمان]] [[ظهور اسلام]] [[مردم]] [[حج]] به جا می‌آوردند، ولی [[طیّ]] سال‌ها، پیرایه‌هایی بر آن بسته بودند. [[اسلام]] که آمد آن پیرایه‌ها و خرافاتی را که [[اعراب]] بر آن بسته بودند، از بین برد و همان دستورهای اولیه [[ابراهیم]] را که به [[فرمان الهی]] به مردم [[ابلاغ]] کرده بود، برجای نهاد و به صورت [[فریضه]] بر مردم [[واجب]] نمود.


[[شیخ کلینی]] و [[صدوق]] و با کمی [[اختلاف]]، دنباله داستان را از [[امام صادق]]{{ع}} بدین مضمون نقل کرده‌اند: هنگامی که بنای [[خانه کعبه]] به پایان رسید، برای آن [[خانه]] دو در ساختند که یکی برای ورود و در دیگر برای خروج بود. در ضمن برای آن درها نیز آستانه‌ای ساختند و حلقه‌ای نیز بر آن آویختند، ولی درها و خانه پرده نداشت. تا اینکه اسماعیل زنی از [[قبیله]] «[[حمیر]]» گرفت. او [[زن]] عاقله‌ای بود و وقتی اسماعیل برای تهیه آذوقه به [[طایف]] رفت، او در [[مکه]] بود. روزی پیرمردی را دید که با سر و روی گرد آلود از راه رسید و از او سؤالاتی کرد و در ضمن از حالشان پرسید. او در پاسخ، خوبی حالشان را به اطلاع وی رسانید و سپس از حال خصوصی آن زن سؤال کرد و او همان پاسخ را داد. به دنبال آن پرسید: تو از چه طایفه‌ای هستی؟
[[شیخ کلینی]] و [[شیخ صدوق]] و با کمی [[اختلاف]]، دنباله داستان را از [[امام صادق]]{{ع}} بدین مضمون نقل کرده‌اند: هنگامی که بنای [[خانه کعبه]] به پایان رسید، برای آن [[خانه]] دو در ساختند که یکی برای ورود و در دیگر برای خروج بود. در ضمن برای آن درها نیز آستانه‌ای ساختند و حلقه‌ای نیز بر آن آویختند، ولی درها و خانه پرده نداشت. تا اینکه اسماعیل زنی از [[قبیله]] «[[حمیر]]» گرفت. او [[زن]] عاقله‌ای بود و وقتی اسماعیل برای تهیه آذوقه به [[طایف]] رفت، او در [[مکه]] بود. روزی پیرمردی را دید که با سر و روی گرد آلود از راه رسید و از او سؤالاتی کرد و در ضمن از حالشان پرسید. او در پاسخ، خوبی حالشان را به اطلاع وی رسانید و سپس از حال خصوصی آن زن سؤال کرد و او همان پاسخ را داد. به دنبال آن پرسید: تو از چه طایفه‌ای هستی؟ زن در پاسخ گفت: من زنی از [[قبیله حمیر]] هستم. پیرمرد نامه‌ای به آن زن داد و گفت: وقتی شوهرت آمد، این [[نامه]] را به او بده. و خداحافظی کرد و از مکه خارج شد. اسماعیل از طایف برگشت و آن زن نامه را به او داد. وقتی خواند گفت: دانستی آن پیر مرد که بود؟ پاسخ داد: نه، مرد خوش سیمایی بود که به تو شباهت داشت. اسماعیل گفت: او پدر من بود. زن که این حرف را شنید گفت: ای وای بر من. اسماعیل گفت: چرا؟ می‌ترسی جایی از [[بدن]] تو را دیده باشد؟ زن گفت: نه! ولی می‌ترسم در [[حق]] او کوتاهی کرده باشم.
زن در پاسخ گفت: من زنی از [[قبیله حمیر]] هستم.
پیرمرد نامه‌ای به آن زن داد و گفت: وقتی شوهرت آمد، این [[نامه]] را به او بده. و خداحافظی کرد و از مکه خارج شد.
اسماعیل از طایف برگشت و آن زن نامه را به او داد. وقتی خواند گفت: دانستی آن پیر مرد که بود؟ پاسخ داد: نه، مرد خوش سیمایی بود که به تو شباهت داشت. اسماعیل گفت: او پدر من بود.


زن که این حرف را شنید گفت: ای وای بر من.
اسماعیل گفت: چرا؟ می‌ترسی جایی از [[بدن]] تو را دیده باشد؟
زن گفت: نه! ولی می‌ترسم در [[حق]] او کوتاهی کرده باشم.
این واقعه گذشت تا روزی آن [[زن]] به اسماعیل گفت: آیا بر درهای کعبه پرده‌ای نیاویزیم؟ اسماعیل گفت: آری خوب است. به دنبال این پیشنهاد دو پرده تهیه کردند و بر درهای کعبه آویختند. زن که چنان دید پیشنهاد کرد که خوب است پرده دیگری نیز تهیه کنیم و همه دیوارهای اطراف کعبه را بپوشانیم که این سنگ‌ها بدنما شده است. اسماعیل با این پیشنهاد نیز موافقت کرد و آن زن به دنبال این [[تصمیم]] از [[قبیله]] خود [[استمداد]] نمود و پشم زیادی تهیه کرد و زن‌های قبیله مشغول رشتن آن پشم‌ها و بافتن آن شدند و هر قطعه‌ای که حاضر می‌شد، به قسمتی از [[خانه کعبه]] می‌آویختند. وقتی که هنگام [[حج]] و آمدن [[مردم]] به [[مکه]] شد قسمت زیادی از آن را پوشاندند، اما هنوز بخشی از آن بدون [[پوشش]] مانده بود. [[همسر]] اسماعیل گفت: خوب است این قسمت را با حصیر‌های علف بپوشانیم. و همین کار را کردند.
این واقعه گذشت تا روزی آن [[زن]] به اسماعیل گفت: آیا بر درهای کعبه پرده‌ای نیاویزیم؟ اسماعیل گفت: آری خوب است. به دنبال این پیشنهاد دو پرده تهیه کردند و بر درهای کعبه آویختند. زن که چنان دید پیشنهاد کرد که خوب است پرده دیگری نیز تهیه کنیم و همه دیوارهای اطراف کعبه را بپوشانیم که این سنگ‌ها بدنما شده است. اسماعیل با این پیشنهاد نیز موافقت کرد و آن زن به دنبال این [[تصمیم]] از [[قبیله]] خود [[استمداد]] نمود و پشم زیادی تهیه کرد و زن‌های قبیله مشغول رشتن آن پشم‌ها و بافتن آن شدند و هر قطعه‌ای که حاضر می‌شد، به قسمتی از [[خانه کعبه]] می‌آویختند. وقتی که هنگام [[حج]] و آمدن [[مردم]] به [[مکه]] شد قسمت زیادی از آن را پوشاندند، اما هنوز بخشی از آن بدون [[پوشش]] مانده بود. [[همسر]] اسماعیل گفت: خوب است این قسمت را با حصیر‌های علف بپوشانیم. و همین کار را کردند.
هنگامی که [[اعراب]] برای [[زیارت]] آمدند و آن وضع را [[مشاهده]] کردند، گفتند: سزاوارتر آن است که برای تعمیر این [[خانه]]، هدیه‌ای بیاوریم. و پس از آن مرسوم شد که برای خانه کعبه [[هدیه]] بیاورند. وقتی مقدار زیادی [[پول]] و [[هدایا]] جمع شد، آن [[حصیر]] را برچیده و به جای آن پرده‌هایی کشیدند. بدین ترتیب تمام خانه کعبه پوشیده شد.
هنگامی که [[اعراب]] برای [[زیارت]] آمدند و آن وضع را [[مشاهده]] کردند، گفتند: سزاوارتر آن است که برای تعمیر این [[خانه]]، هدیه‌ای بیاوریم. و پس از آن مرسوم شد که برای خانه کعبه [[هدیه]] بیاورند. وقتی مقدار زیادی [[پول]] و [[هدایا]] جمع شد، آن [[حصیر]] را برچیده و به جای آن پرده‌هایی کشیدند. بدین ترتیب تمام خانه کعبه پوشیده شد.


کعبه سقف نداشت و اسماعیل چوب‌هایی بدین منظور تهیه کرد و به وسیله آنها، سقفی بر آن زد و روی آن را با [[گِل]] پوشانید.
کعبه سقف نداشت و اسماعیل چوب‌هایی بدین منظور تهیه کرد و به وسیله آنها، سقفی بر آن زد و روی آن را با [[گِل]] پوشانید.
اسماعیل و مردم مکه از نظر آب در مضیقه بودند. این موضوع را به [[ابراهیم]] گفتند. او به [[دستور خداوند]] مکان‌هایی را حفر کرد تا به آب رسید و از این نظر نیز [[آسوده]] خاطر شدند.
اسماعیل و مردم مکه از نظر آب در مضیقه بودند. این موضوع را به [[ابراهیم]] گفتند. او به [[دستور خداوند]] مکان‌هایی را حفر کرد تا به آب رسید و از این نظر نیز [[آسوده]] خاطر شدند.
اسماعیل از آن همسرش صاحب [[فرزندی]] شد، ولی آن فرزند اولاددار نشد. پس از او چهار زن دیگر [[اختیار]] کرد که [[خداوند]] از هر یک چهار پسر بدو داد که در مجموع صاحب [[دوازده]] یا شانزده پسر شد<ref>فروع کافی، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.</ref>. ولی در این [[حدیث]] نام فرزندانش ذکر نشده است.
اسماعیل از آن همسرش صاحب [[فرزندی]] شد، ولی آن فرزند اولاددار نشد. پس از او چهار زن دیگر [[اختیار]] کرد که [[خداوند]] از هر یک چهار پسر بدو داد که در مجموع صاحب [[دوازده]] یا شانزده پسر شد<ref>فروع کافی، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.</ref>. ولی در این [[حدیث]] نام فرزندانش ذکر نشده است.
اما در کتاب‌های [[تاریخی]] آمده که اسامی [[فرزندان]] اسماعیل بدین شرح بوده است: نابت<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نجّار، قصص الانبیاء، ص۱۰۹.</ref>، قیدار، أدبیل، مبسام، مشماع، دومه، مسا، حدار، [[تیما]]، یطور، نافیش و قدمه.


در [[تاریخ]] [[طبری]] با [[اختلاف]] در نقل، این اسامی آمده و گفته که مادر این دوازده پسر «[[سیده]]» دختر [[مضاض بن عمرو جرهمی]] بوده و [[نسل]] [[عرب]] به نابت و قیدار می‌رسد<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.</ref>.
اما در کتاب‌های [[تاریخی]] آمده که اسامی [[فرزندان]] اسماعیل بدین شرح بوده است: «نابت»<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نجّار، قصص الانبیاء، ص۱۰۹.</ref>، «قیدار»، «أدبیل»، «مبسام»، «مشماع»، «دومه»، «مسا»، «حدار»، «تیما»، «یطور»، «نافیش» و «قدمه».
[[مسعودی]] می‌نویسد: اسماعیل سیزده پسر داشت که بزرگ‌ترین آنها قیدار بود<ref>مسعودی، اثبات الوصیة، ص۳۵.</ref>.
 
در [[بحارالانوار]] از کتاب [[قصص]] الانبیاء نقل شده است که اسماعیل پس از [[مرگ]] مادر، زنی از [[قبیله]] [[جرهم]] گرفت به نام «زعله» یا «عماده» و از وی صاحب فرزند نشد. سپس او را [[طلاق]] داد و «سیده» دختر [[حارث بن مضاض]] را به همسری [[اختیار]] کرد و از وی صاحب چندین فرزند شد<ref>بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۳.</ref>.
در [[تاریخ طبری]] با [[اختلاف]] در نقل، این اسامی آمده و گفته که مادر این دوازده پسر «[[سیده]]» دختر [[مضاض بن عمرو جرهمی]] بوده و [[نسل]] [[عرب]] به نابت و قیدار می‌رسد<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.</ref>.
 
[[مسعودی]] می‌نویسد: اسماعیل سیزده پسر داشت که بزرگ‌ترین آنها «قیدار» بود<ref>مسعودی، اثبات الوصیة، ص۳۵.</ref>.
 
در [[بحارالانوار]] از کتاب [[قصص الانبیاء]] نقل شده است که اسماعیل پس از [[مرگ]] مادر، زنی از [[قبیله]] [[جرهم]] گرفت به نام «زعله» یا «عماده» و از وی صاحب فرزند نشد. سپس او را [[طلاق]] داد و «سیده» دختر [[حارث بن مضاض]] را به همسری [[اختیار]] کرد و از وی صاحب چندین فرزند شد<ref>بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۳.</ref>.
[[ثعلبی]] گفته که سیده دختر مضاض بن عمرو جرهمی بود.
[[ثعلبی]] گفته که سیده دختر مضاض بن عمرو جرهمی بود.
طبری هم همین را نقل کرده است، ولی [[یعقوبی]] نام این [[زن]] را «حیفاء» نوشته است<ref>تاریخ یعقوبی، ص۳۰.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۱۷۷-۱۸۱.</ref>
 
[[طبری]] هم همین را نقل کرده است، ولی [[یعقوبی]] نام این [[زن]] را «حیفاء» نوشته است<ref>تاریخ یعقوبی، ص۳۰.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۱۷۷-۱۸۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۶ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۸

نمایی از درب کعبه

کعبه، خانه خدا، بنایی سنگی و چهار گوش به صورت مکعب که در شهر مکه و در مسجد الحرام قرار دارد و قبله مسلمانان است.

مقدمه

این جایگاه مقدس را حضرت آدم (ع) به فرمان خداوند بنا نهاد، تا زیارتگاه یکتاپرستان باشد. حضرت ابراهیم به کمک فرزندش اسماعیل، خانه خدا را دوباره ساخت. در گوشه‌ای از این بنا، سنگی مقدس به نام "حجر الأسود" قرار دارد که زائران آن را می‌‌بوسند و لمس می‌‌کنند. کعبه، احترام خاصی دارد و در حج، زائران خانه خدا هفت بار به دور آن، طواف می‌‌کنند. این خانه توحید، پیش از اسلام به بتخانه مشرکان تبدیل شده بود، اما هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح کرد، دستور داد همه بت‌های درون کعبه و بیرون آن را شکستند. بنای کعبه در طول تاریخ، چندین بار به خاطر سیل و حوادث دیگر خراب شده و آن را دوباره ساخته‌اند. امروز، مسجد الحرام که در محوطه اطراف کعبه قرار دارد، یکی از شکوه‌مندترین و بزرگ‌ترین مساجد مسلمین است و به امر خداوند، مسلمانان از همه جای دنیا، هنگام نماز و عبادت رو به مسجد الحرام و کعبه می‌کنند[۱].

بنای کعبه

از قرآن و احادیث و تواریخ اسلامی به خوبی استفاده می‌شود که خانۀ کعبه پیش از ابراهیم، حتی از زمان آدم برپا شده بود، در سورۀ ابراهیم از قول این پیامبر بزرگ می‌خوانیم: رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ [۲]. این آیه گواهی می‌دهد موقعی که ابراهیم با فرزند شیرخوارش اسماعیل و همسرش به سرزمین مکه آمدند اثری از خانۀ کعبه وجود داشته است.

در سورۀ آل عمران نیز می‌خوانیم: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ [۳] مسلم است که پرستش خداوند و ساختن مرکز عبادت از زمان ابراهیم آغاز نگردیده بلکه قبلاً و حتی از زمان آدم(ع) بوده است. همچنین قرآن می‌گوید: وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [۴]. این تعبیر می‌رساند که شالوده‌های خانۀ کعبه وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل پایه‌ها را بالا بردند.

در خطبه معروف قاصعه از نهج البلاغه نیز می‌خوانیم: «آیا نمی‌بینید که خداوند مردم جهان را از زمان آدم تا به امروز به وسیلۀ قطعات سنگی... امتحان کرده است، و آن را خانۀ محترم خود قرار داده، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد که به گرد آن طواف کنند».

کوتاه سخن اینکه: آیات قرآن و روایات این تاریخچۀ معروف را تأیید می‌کند که خانۀ کعبه نخست به دست آدم ساخته شد، سپس در طوفان نوح فرو ریخت، و بعد به دست ابراهیم و فرزندش اسماعیل تجدید بنا گردید.[۵]

اسماعیل و بنای کعبه

ابراهیم گاه گاهی به دیدن فرزندش اسماعیل می‌رفت و در هر سفر، مأموریت و داستانی داشت. در یکی از سفرها ابراهیم مأمور شد خانه کعبه را به کمک اسماعیل بنا کند.

طبق روایات، نخستین کسی که خانه کعبه را بنا کرد و حج به جا آورد، آدم ابوالبشر بود. سپس در توفان نوح، خدای تعالی اساس و پایه‌های آن را به آسمان برد و دوباره به زمین آورد. هنگامی که ابراهیم خواست از نو آن را بنا کند، جبرئیل بر وی فرود آمد و با خط کشیدن، محل آن را به وی نشان داد. به هر صورت ابراهیم مأموریت خود را به فرزند ابلاغ کرد. وقتی اسماعیل از مکان آن پرسید، ابراهیم تپه‌ای را که در آن صحرا بود نشان داد و به او فرمود: باید این تپه را برداریم و به جای آن خانه کعبه را بنا کنیم. ابراهیم دست به کار ساخت خانه شد. اسماعیل سنگ و گِل و سایر ابزار کار را آماده می‌کرد و به دست پدر می‌داد. همچنین مطابق حدیثی که نقل شده، فرشتگان نیز در نقل و انتقال سنگ‌ها و کارگذاردن آنها به آن دو کمک کردند تا خانه ساخته شد و حجرالاسود را که سنگی سیاه و در کوه ابوقبیس بود، به دستور خدای تعالی در جایگاه مخصوص نصب کردند[۶].

خدای تعالی در سوره بقره حکایت می‌کند که ابراهیم و اسماعیل، در وقت بنای کعبه دعاهایی می‌کردند و از همین حکایت دعاها معلوم می‌شود که خدای تعالی دعای آنان را مستجاب فرمود، چنان که دعای ابراهیم را هنگام آوردن اسماعیل و هاجر به مکه و دعای او در هنگام مهاجرت به سوریه، و دعایی که برای آمرزش خود و پدر و مادرش کرد و دعایی که برای مردم مکه کرد و دعاهای دیگر او را مستجاب فرمود.

از جمله دعاهایی که در هنگام بنای کعبه کردند، این بود: وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۷].

خدای بزرگ نیز عملشان را مقبول درگاه خویش قرار داد، فرزندانشان را مسلمان گرداند، مناسک و آداب حج و سایر آداب عبادت را به ایشان آموخت و پیغمبر بزرگواری از جنس خود آنان میانشان مبعوث فرمود تا آیات الهی را برایشان بخواند و علم و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد.

در حدیثی است که رسول خدا فرمود: «من همان دعوت و خواسته پدرم ابراهیم هستم»[۸].

بدین ترتیب بنای خداپرستی به دست قهرمان یکتاپرستی و فرزند بزرگوارش در سرزمین مکه بنا شد و ابراهیم مأمور شد تا مردم را به طواف و زیارت آن خانه دعوت کند و متن فرمان الهی در این باره این بود: وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ * ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ [۹].

ابراهیم فرمان الهی را به مردم ابلاغ کرد و مناسک حج را به آنها یاد داد و تا زمان ظهور اسلام مردم حج به جا می‌آوردند، ولی طیّ سال‌ها، پیرایه‌هایی بر آن بسته بودند. اسلام که آمد آن پیرایه‌ها و خرافاتی را که اعراب بر آن بسته بودند، از بین برد و همان دستورهای اولیه ابراهیم را که به فرمان الهی به مردم ابلاغ کرده بود، برجای نهاد و به صورت فریضه بر مردم واجب نمود.

شیخ کلینی و شیخ صدوق و با کمی اختلاف، دنباله داستان را از امام صادق(ع) بدین مضمون نقل کرده‌اند: هنگامی که بنای خانه کعبه به پایان رسید، برای آن خانه دو در ساختند که یکی برای ورود و در دیگر برای خروج بود. در ضمن برای آن درها نیز آستانه‌ای ساختند و حلقه‌ای نیز بر آن آویختند، ولی درها و خانه پرده نداشت. تا اینکه اسماعیل زنی از قبیله «حمیر» گرفت. او زن عاقله‌ای بود و وقتی اسماعیل برای تهیه آذوقه به طایف رفت، او در مکه بود. روزی پیرمردی را دید که با سر و روی گرد آلود از راه رسید و از او سؤالاتی کرد و در ضمن از حالشان پرسید. او در پاسخ، خوبی حالشان را به اطلاع وی رسانید و سپس از حال خصوصی آن زن سؤال کرد و او همان پاسخ را داد. به دنبال آن پرسید: تو از چه طایفه‌ای هستی؟ زن در پاسخ گفت: من زنی از قبیله حمیر هستم. پیرمرد نامه‌ای به آن زن داد و گفت: وقتی شوهرت آمد، این نامه را به او بده. و خداحافظی کرد و از مکه خارج شد. اسماعیل از طایف برگشت و آن زن نامه را به او داد. وقتی خواند گفت: دانستی آن پیر مرد که بود؟ پاسخ داد: نه، مرد خوش سیمایی بود که به تو شباهت داشت. اسماعیل گفت: او پدر من بود. زن که این حرف را شنید گفت: ای وای بر من. اسماعیل گفت: چرا؟ می‌ترسی جایی از بدن تو را دیده باشد؟ زن گفت: نه! ولی می‌ترسم در حق او کوتاهی کرده باشم.

این واقعه گذشت تا روزی آن زن به اسماعیل گفت: آیا بر درهای کعبه پرده‌ای نیاویزیم؟ اسماعیل گفت: آری خوب است. به دنبال این پیشنهاد دو پرده تهیه کردند و بر درهای کعبه آویختند. زن که چنان دید پیشنهاد کرد که خوب است پرده دیگری نیز تهیه کنیم و همه دیوارهای اطراف کعبه را بپوشانیم که این سنگ‌ها بدنما شده است. اسماعیل با این پیشنهاد نیز موافقت کرد و آن زن به دنبال این تصمیم از قبیله خود استمداد نمود و پشم زیادی تهیه کرد و زن‌های قبیله مشغول رشتن آن پشم‌ها و بافتن آن شدند و هر قطعه‌ای که حاضر می‌شد، به قسمتی از خانه کعبه می‌آویختند. وقتی که هنگام حج و آمدن مردم به مکه شد قسمت زیادی از آن را پوشاندند، اما هنوز بخشی از آن بدون پوشش مانده بود. همسر اسماعیل گفت: خوب است این قسمت را با حصیر‌های علف بپوشانیم. و همین کار را کردند.

هنگامی که اعراب برای زیارت آمدند و آن وضع را مشاهده کردند، گفتند: سزاوارتر آن است که برای تعمیر این خانه، هدیه‌ای بیاوریم. و پس از آن مرسوم شد که برای خانه کعبه هدیه بیاورند. وقتی مقدار زیادی پول و هدایا جمع شد، آن حصیر را برچیده و به جای آن پرده‌هایی کشیدند. بدین ترتیب تمام خانه کعبه پوشیده شد.

کعبه سقف نداشت و اسماعیل چوب‌هایی بدین منظور تهیه کرد و به وسیله آنها، سقفی بر آن زد و روی آن را با گِل پوشانید.

اسماعیل و مردم مکه از نظر آب در مضیقه بودند. این موضوع را به ابراهیم گفتند. او به دستور خداوند مکان‌هایی را حفر کرد تا به آب رسید و از این نظر نیز آسوده خاطر شدند.

اسماعیل از آن همسرش صاحب فرزندی شد، ولی آن فرزند اولاددار نشد. پس از او چهار زن دیگر اختیار کرد که خداوند از هر یک چهار پسر بدو داد که در مجموع صاحب دوازده یا شانزده پسر شد[۱۰]. ولی در این حدیث نام فرزندانش ذکر نشده است.

اما در کتاب‌های تاریخی آمده که اسامی فرزندان اسماعیل بدین شرح بوده است: «نابت»[۱۱]، «قیدار»، «أدبیل»، «مبسام»، «مشماع»، «دومه»، «مسا»، «حدار»، «تیما»، «یطور»، «نافیش» و «قدمه».

در تاریخ طبری با اختلاف در نقل، این اسامی آمده و گفته که مادر این دوازده پسر «سیده» دختر مضاض بن عمرو جرهمی بوده و نسل عرب به نابت و قیدار می‌رسد[۱۲].

مسعودی می‌نویسد: اسماعیل سیزده پسر داشت که بزرگ‌ترین آنها «قیدار» بود[۱۳].

در بحارالانوار از کتاب قصص الانبیاء نقل شده است که اسماعیل پس از مرگ مادر، زنی از قبیله جرهم گرفت به نام «زعله» یا «عماده» و از وی صاحب فرزند نشد. سپس او را طلاق داد و «سیده» دختر حارث بن مضاض را به همسری اختیار کرد و از وی صاحب چندین فرزند شد[۱۴]. ثعلبی گفته که سیده دختر مضاض بن عمرو جرهمی بود.

طبری هم همین را نقل کرده است، ولی یعقوبی نام این زن را «حیفاء» نوشته است[۱۵].[۱۶]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸۹.
  2. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  3. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  4. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۱۲۲.
  6. علل الشرائع، ص۱۹۵ – ۱۹۶.
  7. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۷ - ۱۲۹.
  8. «أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ‌»؛ تفسیر قمی، ص۵۳.
  9. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند * تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید * سپس باید آلایش‌های خود را بپیرایند و نذرهاشان را بجای آورند و خانه دیرین (کعبه) را طواف کنند» سوره حج، آیه ۲۷-۲۹.
  10. فروع کافی، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.
  11. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نجّار، قصص الانبیاء، ص۱۰۹.
  12. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.
  13. مسعودی، اثبات الوصیة، ص۳۵.
  14. بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۳.
  15. تاریخ یعقوبی، ص۳۰.
  16. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۱۷۷-۱۸۱.