ایمان در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
#نکته دوم درباره نسبت میان [[علم]] و ایمان است: حضرت علی {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|الْإِيمَانُ وَ الْعِلْمُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ وَ رَفِيقَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۱، ص۱۱۴.</ref>؛ برای علم و ایمان، از حیث تحقق هر دو، یا یکی و یا هیچ یک از آنها در یک شخص، چهار حالت تصورپذیر است: عالم [[مؤمن]]، عالم [[کافر]]، [[جاهل]] متنسک و جاهل کافر<ref>ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص۱۱۶.</ref>. [[هدف]] از [[تربیت عقلانی]]، به یک معنا، [[تربیت]] «عالم مؤمن» است. درست در همین مرتبه است که [[عقل نظری]] و [[عقل عملی]]، یگانه میشوند<ref>ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص۷۶ و ۱۱۷.</ref>. | #نکته دوم درباره نسبت میان [[علم]] و ایمان است: حضرت علی {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|الْإِيمَانُ وَ الْعِلْمُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ وَ رَفِيقَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۱، ص۱۱۴.</ref>؛ برای علم و ایمان، از حیث تحقق هر دو، یا یکی و یا هیچ یک از آنها در یک شخص، چهار حالت تصورپذیر است: عالم [[مؤمن]]، عالم [[کافر]]، [[جاهل]] متنسک و جاهل کافر<ref>ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص۱۱۶.</ref>. [[هدف]] از [[تربیت عقلانی]]، به یک معنا، [[تربیت]] «عالم مؤمن» است. درست در همین مرتبه است که [[عقل نظری]] و [[عقل عملی]]، یگانه میشوند<ref>ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص۷۶ و ۱۱۷.</ref>. | ||
#نکته سوم درباره نسبت میان ایمان و [[قرب]] است. از [[سخنان امام]]، بر میآید که قرب به [[خدای سبحان]]، وابسته به ایمان است و هرچه ایمان، نیرومندتر باشد، قرب نیز بیشتر میشود<ref>{{متن حدیث|أَقْرَبُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ إِيمَاناً}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۱، ص۱۱۵).</ref>. هر نوع فعل اختیاری [[مشروع]]، اگر تنها برای جلب رضای [[پروردگار]] صورت پذیرد، حاصلش قرب است. بر این اساس، میتوان این [[روایت]] را نیز ناظر به مفهوم قرب، به عنوان [[غایت]] مترتب بر ایمان، تلقی کرد: {{متن حدیث|غَايَةُ الْإِيمَانِ الْمُوَالاةُ فِي اللَّهِ وَ الْمُعَادَاةُ فِي اللَّهِ وَ التَّبَاذُلُ فِي اللَّهِ وَ التَّوَاصُلُ فِي اللَّهِ سُبْحَانَهُ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۱، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۱۷۹.</ref> | #نکته سوم درباره نسبت میان ایمان و [[قرب]] است. از [[سخنان امام]]، بر میآید که قرب به [[خدای سبحان]]، وابسته به ایمان است و هرچه ایمان، نیرومندتر باشد، قرب نیز بیشتر میشود<ref>{{متن حدیث|أَقْرَبُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ إِيمَاناً}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۱، ص۱۱۵).</ref>. هر نوع فعل اختیاری [[مشروع]]، اگر تنها برای جلب رضای [[پروردگار]] صورت پذیرد، حاصلش قرب است. بر این اساس، میتوان این [[روایت]] را نیز ناظر به مفهوم قرب، به عنوان [[غایت]] مترتب بر ایمان، تلقی کرد: {{متن حدیث|غَايَةُ الْإِيمَانِ الْمُوَالاةُ فِي اللَّهِ وَ الْمُعَادَاةُ فِي اللَّهِ وَ التَّبَاذُلُ فِي اللَّهِ وَ التَّوَاصُلُ فِي اللَّهِ سُبْحَانَهُ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۱، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۱۷۹.</ref> | ||
==[[ارتباط]] [[قلب]] و [[ایمان]]== | |||
[[آیات قرآن]] به روشنی دلالت دارند که محل ایمان، قلب است: | |||
[ای [[رسول]] ما!] هرگز مردمی را که به [[خدا]] و [[روز قیامت]] ایمان آوردهاند، چنین نخواهی یافت که... این [[مردم]] پایدارند؛ چراکه خدا بر دلهاشان [[نور ایمان]] نگاشته، آنها را به [[نور]] [[قدس]] [[الهی]] مؤید و منصور گردانید<ref>{{متن قرآن|لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.</ref>. | |||
ای [[پیغمبر]]!... آنان که با دهانشان گفتند گرویدیم و دلهایشان نگروید<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}} «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش میسپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامدهاند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش میکنند؛ (به همدیگر) میگویند اگر به شما این (حکمی که ما میخواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچگاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱. </ref>. | |||
افزون بر این، دستهای از [[آیات]] به [[موانع ایمان]] از قبیل «ختم» یا «[[مرض]]» [[قلب]] اشاره دارد. اگر مانع [[ایمان]] در قلب وجود دارد، مهبط ایمان نیز قلب است. البته قلب به هر معنا که باشد (در [[قرآن]]، معادل نفس است) محل ایمان خواهد بود؛ چنانکه جایگاه [[کفر]] در قرآن قلب معرفی شده و از این بالاتر، قرآن میگوید: متعلق کفر در قلب [[انسان]] جای دارد و این معنای «[[تمثل]] قلب» در قرآن است: «و به یاد آرید وقتی را که از شما [[پیمان]] گرفتیم... و از آن روی دلهای شما فریفته گوساله شد که به [[خدا]] [[کافر]] بودید.»..<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم (و گفتیم) آنچه به شما بخشیدهایم، با توانمندی (در اختیار) گیرید و گوش به فرمان باشید؛ (به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلش» سوره بقره، آیه ۹۳.</ref>. پس، [[ایمان حقیقی]] آن است که از حد ظاهری گذشته، در [[باطن]] و [[جان]] [[بشر]] جای گیرد: | |||
[ای [[رسول]] ما!] [[اعراب]] بنی اسد و غیره گفتند: ما [[ایمان]] آوردیم. به آنها بگو شما که ایمانتان به [[قلب]] وارد نشده، هنوز ایمان نیاوردهاید. بگویید ما [[اسلام]] آوردیم<ref>{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}} «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>. | |||
بنابراین، اسلام با [[اقرار]] زبان حاصل میشود؛ ولی ایمان ملازم ورود محتوای اسلام به درون قلب و [[نفس آدمی]] است. در [[آیه]] «کسانی که ایمان آوردهاند و [[یهود]] و [[نصارا]] و صائبان که از روی [[حقیقت]] به [[خدا]] و [[روز قیامت]] ایمان آورده، [[نیکوکاری]] پیشه کنند»<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا}} «بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲.</ref>. ایمان، تکرار شده و از آن به دست میآید که ادعا و اظهار زبانی برای ایمان کافی نیست؛ بلکه این فقط اسلام است. به عبارت دیگر، مصونیت گاهی [[دنیایی]] و گاهی [[آخرتی]] است. صیانت دنیایی به موجب اسلام حاصل میشود؛ اما بهرهها و [[امنیت]] آخرتی در گرو [[ایمان حقیقی]] است؛ هر چند ایمان در [[زندگی]] عملی دنیایی هم تأثیر دارد: «خدا شما را به سوگندهای [[لغو]] [[مؤاخذه]] نکند؛ اما به آنچه در [[دل]] دارید، مؤاخذه خواهد کرد»<ref>{{متن قرآن|لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ}} «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند امّا از آنچه با دل آگاهی است، بازخواست میکند و خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۵.</ref>. | |||
مطالب یاد شده دو رهاورد دارد: نخست اینکه [[ایمان]]، امری [[قلبی]] است؛ پس نوعی حالت [[روحی]] و [[رهیافت]] درونی خواهد بود. همین امر ایمان را از [[معرفت]] [[ذهنی]] محض جدا میکند. دوم آنکه ایمان غیر [[اسلام]] است. البته این امر به معنای فقدان [[ارتباط]] میان آن دو نیست. ایمان هم با معرفت و هم با اسلام ارتباط دارد؛ ولی ماهیت [[حقیقی]] ایمان نه معرفت صرف است و نه اسلام؛ دستکم [[اسلام ظاهری]] و زبانی که کمترین مراتب اسلام است. | |||
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} نیز به گونهای رسا به این [[واقعیت]] اشاره فرموده است: {{متن حدیث|الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۱۸، ص۱۱۸۶. ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۷۲.</ref>؛ از این تعبیر موجز اما مفید به دست میآید که اولاً ایمان از جنس معرفت است. ثانیاً صرف [[شناخت]] ذهنی نیست؛ بلکه [[معرفتی]] به [[دل]] نشسته و در [[جان آدمی]] [[نفوذ]] کرده است. ثالثاً [[ایمانی]] [[ارزشمند]] است که منشأ عمل باشد و چنین عملی به تعبیر [[قرآن]] [[عمل صالح]] خواهد بود. بنابراین، ظاهر ایمان، عمل، و [[باطن]] عمل، [[ایمان قلبی]] است. | |||
اگر [[معرفت به قلب]] وارد شود و امری به نام ایمان پدید آید، همراه با آن نقطهای سفید و [[نورانی]] در جان آدمی درخشیدن میگیرد و به موازات ازدیاد ایمان، آن [[نور]] فزونی مییابد تا آنجا که کل [[قلب]] را فرا میگیرد. در این هنگام است که [[ایمان حقیقی]] و [[حقیقت ایمان]] پدید آمده، [[مؤمن]] به [[درک]] [[مقام ربوبی]] نایل میشود: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِيمَانَ يَبْدُو لُمْظَةً فِي الْقَلْبِ كُلَّمَا ازْدَادَ الْإِيمَانُ ازْدَادَتِ اللُّمْظَةُ}}<ref>نهج البلاغه، غرائب الکلام، حکمت ۵، ص۱۲۰۷.</ref>؛ از این تعبیر، چنین نتیجه میگیریم که ایمان، افزایش پذیر و کاهش بردار است. | |||
ایمان دو گونه مستقر و عاریه است<ref>برگرفته از نهج البلاغه، خطبه ۲۳۱، ص۷۶۰.</ref>. اگر ایمان در [[دل انسان]] نفوذ کرد و تثبیت شد، مؤثر است. چنین ایمانی زایل نشده، با [[شبهات]] از بین نمیرود. قسم دیگر، ایمانی غیر قلبی و عاریتی است که از آن [[انسان]] نباشد. چنین [[ایمانی]]، موقتی و مقطعی است. البته [[ایمان]] انسان رها نیست؛ بدین معنا که [[خدا]] حتی [[قلوب]] و ایمان آن را میآزماید و این در صورتی است که امری دشوار از سوی [[امامان]] بر انسان عرضه شود که در این صورت، جز [[عبد]] مؤمنی که خدا قلبش را با ایمان آزموده باشد، [[تحمل]] پذیرش آن را نخواهد داشت<ref>برگرفته از نهج البلاغه، ص۷۶۱. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۱۸ - ۲۱۵.</ref>. اگر ایمان در [[قلب]] پدید آید، [[جان آدمی]] محل [[اعتقاد]] و [[عقیده]] میشود و اگر [[حقیقت ایمان]] [[دینی]] حاصل آید، انسان به [[مقام]] [[درک]] و [[شهود]] [[حضرت حق]] نایل میآید. بنابراین، حقیقت ایمان، انسان را به مراتب عالی شهود خواهد رساند: {{متن حدیث|وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸، ص۵۸۲.</ref>. | |||
نتایجی که از این بخش به دست میآید این است که اولاً آغاز ایمان از یک نظر «لُمظه» و سرانجام آن «درک [[حق]]» است و با دید دیگر، ابتدای ایمان، [[معرفت]] و نهایتش [[عمل صالح]] خواهد. ثانیاً [[آزمون]] قلب از طریق ایمان است؛ پس قلب نیز آزموده میشود. ثالثاً ایمان مراتب داشته، امری تشکیکی است؛ چنانکه [[قرآن]] میفرماید<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا}} «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>: | |||
[[مؤمنان]] آنها هستند که چون ذکری از خدا به میان آید، [از [[عظمت]] و جلال خدا] دلهای آنان لرزان شود و چون بر آنها [[آیات خدا]] [[تلاوت]] شود، بر مقام ایمانشان بیفزاید.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۷.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']] | # [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']] | ||
# [[پرونده:136899.jpg|22px]] [[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۲
مقدمه
حضرت علی (ع) فرموده است: «الْإِيمَانُ أَعْلَى غَايَةٍ»[۱].
از روایات حضرت علی (ع) درباره ایمان، چند نکته به دست میآید:
- نکته اول درباره مفهوم ایمان است: حضرت علی (ع) در تعریف جامعی از ایمان میفرماید: «ایمان، معرفت به قلب، اقرار به لسان و عمل به ارکان است»[۲]. در این کلام حضرت، معرفت قلبی، معطوف به همین عنصر است. عمل جوارحی، مجلای خارجی ایمان است. از این روست که حضرت علی (ع)، اعمالی همچون انصاف[۳]، امانتداری[۴] و احسان[۵] را به ایمان نسبت داده است.
- نکته دوم درباره نسبت میان علم و ایمان است: حضرت علی (ع) میفرماید: «الْإِيمَانُ وَ الْعِلْمُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ وَ رَفِيقَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ»[۶]؛ برای علم و ایمان، از حیث تحقق هر دو، یا یکی و یا هیچ یک از آنها در یک شخص، چهار حالت تصورپذیر است: عالم مؤمن، عالم کافر، جاهل متنسک و جاهل کافر[۷]. هدف از تربیت عقلانی، به یک معنا، تربیت «عالم مؤمن» است. درست در همین مرتبه است که عقل نظری و عقل عملی، یگانه میشوند[۸].
- نکته سوم درباره نسبت میان ایمان و قرب است. از سخنان امام، بر میآید که قرب به خدای سبحان، وابسته به ایمان است و هرچه ایمان، نیرومندتر باشد، قرب نیز بیشتر میشود[۹]. هر نوع فعل اختیاری مشروع، اگر تنها برای جلب رضای پروردگار صورت پذیرد، حاصلش قرب است. بر این اساس، میتوان این روایت را نیز ناظر به مفهوم قرب، به عنوان غایت مترتب بر ایمان، تلقی کرد: «غَايَةُ الْإِيمَانِ الْمُوَالاةُ فِي اللَّهِ وَ الْمُعَادَاةُ فِي اللَّهِ وَ التَّبَاذُلُ فِي اللَّهِ وَ التَّوَاصُلُ فِي اللَّهِ سُبْحَانَهُ»[۱۰].[۱۱]
ارتباط قلب و ایمان
آیات قرآن به روشنی دلالت دارند که محل ایمان، قلب است: [ای رسول ما!] هرگز مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آوردهاند، چنین نخواهی یافت که... این مردم پایدارند؛ چراکه خدا بر دلهاشان نور ایمان نگاشته، آنها را به نور قدس الهی مؤید و منصور گردانید[۱۲]. ای پیغمبر!... آنان که با دهانشان گفتند گرویدیم و دلهایشان نگروید[۱۳].
افزون بر این، دستهای از آیات به موانع ایمان از قبیل «ختم» یا «مرض» قلب اشاره دارد. اگر مانع ایمان در قلب وجود دارد، مهبط ایمان نیز قلب است. البته قلب به هر معنا که باشد (در قرآن، معادل نفس است) محل ایمان خواهد بود؛ چنانکه جایگاه کفر در قرآن قلب معرفی شده و از این بالاتر، قرآن میگوید: متعلق کفر در قلب انسان جای دارد و این معنای «تمثل قلب» در قرآن است: «و به یاد آرید وقتی را که از شما پیمان گرفتیم... و از آن روی دلهای شما فریفته گوساله شد که به خدا کافر بودید.»..[۱۴]. پس، ایمان حقیقی آن است که از حد ظاهری گذشته، در باطن و جان بشر جای گیرد: [ای رسول ما!] اعراب بنی اسد و غیره گفتند: ما ایمان آوردیم. به آنها بگو شما که ایمانتان به قلب وارد نشده، هنوز ایمان نیاوردهاید. بگویید ما اسلام آوردیم[۱۵]. بنابراین، اسلام با اقرار زبان حاصل میشود؛ ولی ایمان ملازم ورود محتوای اسلام به درون قلب و نفس آدمی است. در آیه «کسانی که ایمان آوردهاند و یهود و نصارا و صائبان که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورده، نیکوکاری پیشه کنند»[۱۶]. ایمان، تکرار شده و از آن به دست میآید که ادعا و اظهار زبانی برای ایمان کافی نیست؛ بلکه این فقط اسلام است. به عبارت دیگر، مصونیت گاهی دنیایی و گاهی آخرتی است. صیانت دنیایی به موجب اسلام حاصل میشود؛ اما بهرهها و امنیت آخرتی در گرو ایمان حقیقی است؛ هر چند ایمان در زندگی عملی دنیایی هم تأثیر دارد: «خدا شما را به سوگندهای لغو مؤاخذه نکند؛ اما به آنچه در دل دارید، مؤاخذه خواهد کرد»[۱۷]. مطالب یاد شده دو رهاورد دارد: نخست اینکه ایمان، امری قلبی است؛ پس نوعی حالت روحی و رهیافت درونی خواهد بود. همین امر ایمان را از معرفت ذهنی محض جدا میکند. دوم آنکه ایمان غیر اسلام است. البته این امر به معنای فقدان ارتباط میان آن دو نیست. ایمان هم با معرفت و هم با اسلام ارتباط دارد؛ ولی ماهیت حقیقی ایمان نه معرفت صرف است و نه اسلام؛ دستکم اسلام ظاهری و زبانی که کمترین مراتب اسلام است.
امیر مؤمنان(ع) نیز به گونهای رسا به این واقعیت اشاره فرموده است: «الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ»[۱۸]؛ از این تعبیر موجز اما مفید به دست میآید که اولاً ایمان از جنس معرفت است. ثانیاً صرف شناخت ذهنی نیست؛ بلکه معرفتی به دل نشسته و در جان آدمی نفوذ کرده است. ثالثاً ایمانی ارزشمند است که منشأ عمل باشد و چنین عملی به تعبیر قرآن عمل صالح خواهد بود. بنابراین، ظاهر ایمان، عمل، و باطن عمل، ایمان قلبی است. اگر معرفت به قلب وارد شود و امری به نام ایمان پدید آید، همراه با آن نقطهای سفید و نورانی در جان آدمی درخشیدن میگیرد و به موازات ازدیاد ایمان، آن نور فزونی مییابد تا آنجا که کل قلب را فرا میگیرد. در این هنگام است که ایمان حقیقی و حقیقت ایمان پدید آمده، مؤمن به درک مقام ربوبی نایل میشود: «إِنَّ الْإِيمَانَ يَبْدُو لُمْظَةً فِي الْقَلْبِ كُلَّمَا ازْدَادَ الْإِيمَانُ ازْدَادَتِ اللُّمْظَةُ»[۱۹]؛ از این تعبیر، چنین نتیجه میگیریم که ایمان، افزایش پذیر و کاهش بردار است. ایمان دو گونه مستقر و عاریه است[۲۰]. اگر ایمان در دل انسان نفوذ کرد و تثبیت شد، مؤثر است. چنین ایمانی زایل نشده، با شبهات از بین نمیرود. قسم دیگر، ایمانی غیر قلبی و عاریتی است که از آن انسان نباشد. چنین ایمانی، موقتی و مقطعی است. البته ایمان انسان رها نیست؛ بدین معنا که خدا حتی قلوب و ایمان آن را میآزماید و این در صورتی است که امری دشوار از سوی امامان بر انسان عرضه شود که در این صورت، جز عبد مؤمنی که خدا قلبش را با ایمان آزموده باشد، تحمل پذیرش آن را نخواهد داشت[۲۱]. اگر ایمان در قلب پدید آید، جان آدمی محل اعتقاد و عقیده میشود و اگر حقیقت ایمان دینی حاصل آید، انسان به مقام درک و شهود حضرت حق نایل میآید. بنابراین، حقیقت ایمان، انسان را به مراتب عالی شهود خواهد رساند: «وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ»[۲۲]. نتایجی که از این بخش به دست میآید این است که اولاً آغاز ایمان از یک نظر «لُمظه» و سرانجام آن «درک حق» است و با دید دیگر، ابتدای ایمان، معرفت و نهایتش عمل صالح خواهد. ثانیاً آزمون قلب از طریق ایمان است؛ پس قلب نیز آزموده میشود. ثالثاً ایمان مراتب داشته، امری تشکیکی است؛ چنانکه قرآن میفرماید[۲۳]: مؤمنان آنها هستند که چون ذکری از خدا به میان آید، [از عظمت و جلال خدا] دلهای آنان لرزان شود و چون بر آنها آیات خدا تلاوت شود، بر مقام ایمانشان بیفزاید.[۲۴]
منابع
پانویس
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۲۱۸.
- ↑ «إِنَّ أَفْضَلَ الْإِيمَانِ إِنْصَافُ الرَّجُلِ مِنْ نَفْسِهِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۱۱۶).
- ↑ «أَفْضَلُ الْإِيمَانِ الْأَمَانَةُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۱۱۵).
- ↑ «أَفْضَلُ الْإِيمَانِ الْإِخْلَاصُ وَ الْإِحْسَانُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۱۱۵).
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۱۱۴.
- ↑ ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص۱۱۶.
- ↑ ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص۷۶ و ۱۱۷.
- ↑ «أَقْرَبُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ إِيمَاناً»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۱۱۵).
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ بهشتی، سعید، مقاله «تربیت عقلانی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۱۷۹.
- ↑ لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش میسپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامدهاند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش میکنند؛ (به همدیگر) میگویند اگر به شما این (حکمی که ما میخواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچگاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱.
- ↑ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم (و گفتیم) آنچه به شما بخشیدهایم، با توانمندی (در اختیار) گیرید و گوش به فرمان باشید؛ (به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلش» سوره بقره، آیه ۹۳.
- ↑ قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا «بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲.
- ↑ لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند امّا از آنچه با دل آگاهی است، بازخواست میکند و خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۱۸، ص۱۱۸۶. ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۷۲.
- ↑ نهج البلاغه، غرائب الکلام، حکمت ۵، ص۱۲۰۷.
- ↑ برگرفته از نهج البلاغه، خطبه ۲۳۱، ص۷۶۰.
- ↑ برگرفته از نهج البلاغه، ص۷۶۱. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۱۸ - ۲۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸، ص۵۸۲.
- ↑ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند» سوره انفال، آیه ۲.
- ↑ فعالی، محمد تقی، مقاله «قلب و معرفت قلبی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۷۷.