|
|
خط ۶: |
خط ۶: |
| }} | | }} |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | == معنای قضا == |
| واژه «[[قضا]]» در [[قرآن مجید]] با معناهایی پرشمار به کار رفته است. به نظر میرسد که همه این معانی به ریشهای یگانه بازمیگردند. [[احمد بن فارس بن زکریا]]، از لغتشناسان مشهور [[زبان عرب]]، در کتاب معجم مقاییس اللغه، که آن را برای ریشهیابی الفاظ [[زبان عربی]] و بهویژه واژههای [[قرآنی]] نگاشته است، درباره ریشه لغوی واژه قضا میگوید:
| | [[احمد بن فارس بن زکریا]]، از لغتشناسان مشهور [[زبان عرب]]، در کتاب معجم مقاییس اللغه که آن را برای ریشهیابی الفاظ [[زبان عربی]] و بهویژه واژههای [[قرآنی]] نگاشته است، درباره ریشه لغوی واژه قضا میگوید: برای همه این معانی به ظاهر گوناگون لفظ «قضا»، یک ریشه بیشتر وجود ندارد و هر کاری که با نهایت [[اتقان]] و [[استحکام]]، با [[پایداری]] و [[استواری]] خاصی انجام گیرد، به آن «قضا» میگویند. مثلاً از آنجا که [[آسمانها]] با استواری خاصی [[آفریده]] شدهاند، [[خداوند]] [[خلقت]] آنها را با لفظ «قضی» بیان نموده است؛ چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ}}<ref>«آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد» سوره فصلت، آیه ۱۲.</ref>. از آنجا که [[حکم]] [[قاضی]] معمولاً استحکام خاصی دارد و لازم الاجراست، حکم او را «قضا» و شخص او را «قاضی» مینامند. اگر در زبان عرب به [[مرگ]] «قضا» میگویند، از این نظر است که مرگ در موجودات زنده به صورت یک [[ناموس]] طبیعی تغییرناپذیر شناخته شده است<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۹۹، به نقل از سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه، ص۶۰-۵۹.</ref>. |
| برای همه این معانی به ظاهر گوناگون لفظ «قضا»، یک ریشه بیشتر وجود ندارد، و هر کاری که با نهایت [[اتقان]] و [[استحکام]]، با [[پایداری]] و [[استواری]] خاصی انجام گیرد، به آن «قضا» میگویند. مثلاً از آنجا که [[آسمانها]] با استواری خاصی [[آفریده]] شدهاند، [[خداوند]] [[خلقت]] آنها را با لفظ «قضی» بیان نموده است؛ چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ}}<ref>«آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد» سوره فصلت، آیه ۱۲.</ref>. از آنجا که [[حکم]] [[قاضی]] معمولاً استحکام خاصی دارد و لازم الاجرا است، حکم او را «قضا» و شخص او را «قاضی» مینامند. اگر در زبان عرب به [[مرگ]] «قضا» میگویند، از این نظر است که مرگ در موجودات زنده به صورت یک [[ناموس]] طبیعی تغییرناپذیر شناخته شده است<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۹۹، به نقل از سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه، ص۶۰-۵۹.</ref>. | |
|
| |
|
| یکی دیگر از فرهنگهای مشهور و معتبر واژهشناسی [[قرآن]]، ریشهای دیگر برای معانی این واژه ارائه میدهد و میگوید: «قضا، در عرف و لغت، به معنای پایان دادن و یکسره کردن هر کاری است به وسیله گفتار یا [[کردار]]»<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده «قضی».</ref>. | | یکی دیگر از فرهنگهای مشهور و معتبر واژهشناسی [[قرآن]]، ریشهای دیگر برای معانی این واژه ارائه میدهد و میگوید: «قضا، در عرف و لغت، به معنای پایان دادن و یکسره کردن هر کاری است به وسیله گفتار یا [[کردار]]»<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده «قضی».</ref>. بدین ترتیب، قاضی را از این جهت قاضی میگویند که میان متخاصمین حکم میکند و به کار آنها فیصله میدهد<ref>مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، ص۳۱.</ref>. |
| بدین ترتیب، قاضی را از این جهت قاضی میگویند که میان متخاصمین حکم میکند و به کار آنها فیصله میدهد<ref>مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، ص۳۱.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز حکم و [[فرمان الهی]] را از آنرو «قضا» گفته است<ref>مانند آیه {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref> که از گذر [[حکم]] و [[فرمان]] او، [[تکلیف]] هر چیزی [[قطعی]] و محکم و متقن میشود. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که مرحلهای را که در آن، کاری به وسیله قول یا فعل، یکسره و قطعی میشود، و بدین طریق، از حالت [[تزلزل]] بیرون آمده و [[اتقان]] و [[استحکام]] مییابد، «[[قضا]]» مینامند. | |
| «قدر» از نظر لغوی به معنای حد و اندازه و مقدار است و «تقدیر» به معنای تعیین حدود و اندازه و ویژگیهای چیزی است.
| |
|
| |
|
| واژه قدر با همین معنای لغوی در [[قرآن کریم]] به کار رفته است؛ مانند آنجا که میفرماید:
| | [[قرآن کریم]] نیز حکم و [[فرمان الهی]] را از آنرو «قضا» گفته است<ref>مانند آیه {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref> که از گذر [[حکم]] و [[فرمان]] او، [[تکلیف]] هر چیزی [[قطعی]] و محکم و متقن میشود. در مجموع میتوان نتیجه گرفت مرحلهای را که در آن، کاری به وسیله قول یا فعل، یکسره و قطعی میشود و بدین طریق، از حالت [[تزلزل]] بیرون آمده و [[اتقان]] و [[استحکام]] مییابد، «[[قضا]]» مینامند. |
| {{متن قرآن|وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ}}<ref>«و خداوند شب و روز را اندازه میدارد» سوره مزمل، آیه ۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ}}<ref>«و آنکه از آسمان آبی به اندازه فرو فرستاد» سوره زخرف، آیه ۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| در [[قرآن]] و [[حدیث]]، واژههای [[قضا و قدر]] با معانی اصطلاحی گوناگونی نیز به کار رفتهاند، که البته همگی آنها – چنانکه در بحث لغوی گذشت - دارای ریشه واحدند. در [[حدیثی]] از [[امام علی]]{{ع}}، با استناد به [[آیات قرآنی]]، ده معنا برای واژه قضا آمده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۲۰-۱۸.</ref>: [[فراغت]] یافتن از چیزی<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از پریان را به سوی تو گرداندیم که به قرآن گوش فرا میدادند و چون نزد آن حاضر شدند (به هم) گفتند: خاموش باشید (و گوش فرا دهید!) آنگاه چون به پایان آمد به سوی قوم خود بازگشتند در حالی که (آنان را) بیم میدادند» سوره احقاف، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ}}«پس چون آیینهای ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! (هر چه میخواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهرهای نیست» سوره بقره، آیه ۲۰۰.</ref>؛ [[عهد]] و [[پیمان]]<ref>{{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}} «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳؛ {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ}} «و هنگامی که ما فرمان (پیامبری) را به موسی سپردیم تو نه در سوی غربی (طور) و نه از حاضران بودی» سوره قصص، آیه ۴۴.</ref>؛ اعلام کردن<ref>{{متن قرآن|وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلَاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ}} «و او را از این امر آگاه کردیم که ریشه اینان پگاهان برکنده خواهد شد» سوره حجر، آیه ۶۶؛ {{متن قرآن|وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا}} «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید» سوره اسراء، آیه ۴.</ref>؛ انجام کاری<ref>{{متن قرآن|قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا}} «گفتند هرگز تو را بر برهانهایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر میآید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری میتوانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲؛ {{متن قرآن|إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «(یاد کن) آنگاه را که شما بر کناره نزدیکتر (مدینه) بودید و آنان بر کناره دورتر و آن کاروان (تجاری قریش) پایینتر از شما بودند و اگر با هم وعده (ی کارزار) میگذاشتید در آن خلاف میکردید امّا خداوند بر آن بود تا کار انجام یافتنی را به پایان رساند تا هر کس که نابود میشود از روی برهانی باشد و هر کس زنده میماند (نیز) با برهانی؛ و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۴۲.</ref>؛ [[واجب]] شدن<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ}} «ای دو یار زندان! اما (تعبیر خواب) یکی از شما (این است که) به سرور خود باده مینوشاند؛ و اما دیگری به دار آویخته میشود و پرندگان از سرش خواهند خورد؛ کاری که از من درباره آن نظر میخواستید قطعی شده است» سوره یوسف، آیه ۴۱.</ref>؛ حتمیت<ref>{{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا}} «گفت: چنین است؛ پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.</ref>؛ پایان یافتن<ref>{{متن قرآن|قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ * فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ}} «(موسی) گفت: این (قرار) میان من و شما بماند که هر یک از دو زمان را به پایان بردم بر من تجاوزی (روا) نباشد و خداوند بر آنچه میگوییم نگهبان است * پس چون موسی زمان (قرارداد) را به سر آورد و خانوادهاش را (با خود) برد از سوی طور آتشی دید، به خانوادهاش گفت: (اینجا) بمانید! من آتش دیدم شاید از آن برایتان خبری یا فروزهای از آتش بیاورم باشد که گرم شوید» سوره قصص، آیه ۲۸ - ۲۹.</ref>؛ حکم و [[قضاوت]]<ref>{{متن قرآن|وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} «و فرشتگان را میبینی که پیرامون اورنگ (فرمانفرمایی خداوند) حلقه بستهاند ؛ با سپاس پروردگارشان را به پاکی میستایند و میان آنان به راستی (و درستی) داوری خواهد شد و گفته میشود: سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره زمر، آیه ۷۵؛ {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}} «و خداوند به درستی حکم میراند و کسانی که جز او را (به پرستش) میخوانند هیچ حکمی نمیرانند؛ بیگمان خداوند شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۲۰؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}} «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}} «و اگر آنچه در زمین است از آن هر کسی که ستم ورزیده است میبود با آن (رهایی) خویش را باز میخرید و چون عذاب را بنگرند پشیمانی خویش را پنهان میدارند و میان آنان به دادگری داوری میشود و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۵۴.</ref>؛ [[آفرینش]]<ref>{{متن قرآن|فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ}} «آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیکتر را به چراغهایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره فصلت، آیه ۱۲.</ref>؛ فرستادن [[مرگ]]<ref>{{متن قرآن|وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ}} «و فریاد برآورند که ای نگهبان (دوزخ)! کاش پروردگارت کار ما را تمام کند! (او در پاسخ) میگوید: شما (در این عذاب) ماندگار خواهید بود» سوره زخرف، آیه ۷۷؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ}} «و برای کافران آتش دوزخ (آماده) است که (در آن) نه کارشان تمام میشود که بمیرند و نه از عذاب آنان میکاهند؛ بدینگونه هر ناسپاسی را کیفر میدهیم» سوره فاطر، آیه ۳۶؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ}} «و چون مرگ او را مقرّر داشتیم جز موریانه آنان را به مرگ وی رهنمون نشد که عصایش را میخورد و چون به رو درافتاد پریان دریافتند که اگر غیب میدانستند در آن رنج خوارکننده نمیماندند» سوره سبأ، آیه ۱۴.</ref>. در [[حدیثی]] دیگر از [[حضرت علی]]{{ع}}، چهار معنا برای [[قضا]] آمده است<ref>بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۴، ح۷۳، به نقل از فقه الرضا{{ع}}.</ref> که دو معنای آن، همان «[[خلق]]» و «[[حکم]]» در [[حدیث]] پیش است و باقی عبارتند از «[[فرمان]]»<ref>{{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}} «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref> و «[[علم]]»<ref>{{متن قرآن|وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا}} «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید» سوره اسراء، آیه ۴.</ref>.<ref>در این دو حدیث، برای واژه «قضا» در برخی آیات قرآن (مانند اسراء، آیه ۴ و ۲۳)، دو معنا ذکر شده است. واضح است که چون این معانی مختلف با هم سازگار نیست، مانعی ندارد که در آیهای واژه «قضا» دو معنا داشته باشد و آیه مزبور ناظر به هر دو معنا باشد.</ref>.
| | == معنای قدر == |
| در این مقاله براساس [[قرآن]] و حدیث، معنای اصطلاحی ویژهای برای [[قضا و قدر]] ذکر میشود که به خلق یک پدیده مربوط است؛ بهویژه در جایی که آن پدیده به گونهای با [[انسان]] و [[افعال]] و حوادث زندگیاش در ارتباط باشد. با ذکر مثالی، به شرح آن خواهیم پرداخت.
| | «قدر» از نظر لغوی به معنای حد و اندازه و مقدار است و «تقدیر» به معنای تعیین حدود و اندازه و ویژگیهای چیزی است. واژه قدر با همین معنای لغوی در [[قرآن کریم]] به کار رفته است؛ مانند آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ}}<ref>«و خداوند شب و روز را اندازه میدارد» سوره مزمل، آیه ۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ}}<ref>«و آنکه از آسمان آبی به اندازه فرو فرستاد» سوره زخرف، آیه ۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>.<ref>[[علی افضلی|افضلی، علی]]، [[قضا و قدر - افضلی (مقاله)| مقاله «قضا و قدر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۲۲۳.</ref> |
| | |
| از هنگامی که یک مهندس خانهساز تصمیم به ساختن خانهای میگیرد، وی ابتدا نقشه آن [[خانه]] را با ذکر تمام جزئیات آن برروی کاغذی ترسیم میکند؛ یعنی تمام اندازهها و حدود و مشخصات آن را تعیین و ثبت مینماید. پس از این مرحله، وی این نقشه را در [[اختیار]] [[عوامل اجرایی]] و [[کارگزاران]] خود قرار میدهد و به آنها دستور میدهد که دقیقاً براساس این نقشه [[اقدام]] به ساختن این خانه خاص نمایند. [[خداوند متعال]] با آنکه [[قادر]] است هر مخلوقی را در یک لحظه و بدون طی مراحل بیافریند، ولی بنا به [[حکمتها]] و [[مصالح]] خاصی - برای خلق موجودات، خصوصاً پدیدههای مادی - مراحلی قرار داده است که هر یک از این پدیدهها ناگزیر باید این مراحل را طی کند. به عبارت دیگر، [[خداوند]] به [[حکمت]] و اختیار خود برای [[آفریدن]] [[مخلوقات]]، [[نظام]] خاصی را مقرر کرده است، و در این نظام موجود، امکان ندارد که پدیدهای بدون طی حتی یکی از این مراحل تحقق یابد.
| |
| | |
| هنگامی که [[اراده پروردگار]] به [[خلق]] موجودی مادی<ref>چون موضوع این مقاله، جریان قضا و قدر در حیات انسان و افعال و حوادث مربوط به او است، مراحل مزبور فقط در ارتباط با مخلوقات مادی مورد بحث قرار گرفته و به سایر موجودات، به جهت خارج بودن از هدف مقاله، پرداخته نشده است.</ref> تعلق میگیرد، مراحلی هفتگانه<ref>این مراحل هفتگانه عبارتند از: مشیت، اراده، قدر، قضا، اذن، کتاب و اجل. از آنجا که غیر از قضا و قدر، توضیح سایر مراحل به تطویل مقاله میانجامد، از شرح آن خودداری میشود. در اصول کافی، ج۱، باب «فی أنه لا یکون شیء فی السماء والارض الا بسبعه» (چیزی در آسمان و زمین نیست مگر با هفت ویژگی) دو حدیث از امام صادق{{ع}} و امام موسی کاظم{{ع}}، و در بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۱، ح۶۵، به نقل از محاسن برقی، یک حدیث از امام باقر{{ع}} در ص۸۸، حدیث دیگری (ح ۷) از امام کاظم{{ع}} در مورد این مراحل هفتگانه آمده است. در احادیث فراوان دیگری نیز برخی از این مراحل، خصوصاً چهار مرحله مشیت و اراده و قدر و قضا، تبیین شده است. (ر.ک: بحار الانوار، ج۵، باب قضا و قدر)</ref> سپری میشوند تا آن موجود مادی تحقق یابد. یکی از این مراحل «قدر» و دیگری «[[قضا]]» است. توضیح این دو مرحله - با توجه به مثال قبل درباره [[خانه]] - این است که: هر مخلوقی از آن رو که مخلوق است، دارای حدودی ویژه است، ولی تعیین [[میزان]] و چگونگی این حدود با [[پروردگار]] است. [[آیات قرآن]] [[مجید]] به روشنی بر این [[حقیقت]] گواهند. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا}}<ref>«و هر چیز را آفرید آنگاه آن را به شایستگی اندازه نهاد» سوره فرقان، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}<ref>«و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ}}<ref>«ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.</ref>؛ {{متن قرآن|كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ}}<ref>«و هر چیز نزد او اندازهای دارد» سوره رعد، آیه ۸.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز بر همین [[حقیقت]] تصریح میکند و میفرماید: {{متن حدیث|جَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.</ref>؛ «[[خداوند]] برای هر چیز اندازهای قرار داد». {{متن حدیث|قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْكَمَ تَقْدِيرَهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱، معروف به خطبه اشباح.</ref>؛ «خداوند آنچه را که آفرید، اندازهگیری نمود و تقدیرش را محکم و [[استوار]] کرد». {{متن حدیث|كُلُّ شَيْءٍ بِقَضَائِهِ وَ قَدَرِهِ}}<ref>بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۴، ح۷۳، به نقل از فقه الرضا{{ع}}.</ref>؛ «همه چیز به [[قضا و قدر الهی]] است». حال وقتی خداوند میخواهد موجودی مادی؛ مثلاً [[انسانی]] را بیافریند، نخست حدود و اندازه و ویژگ ویژگیهای وجودیاش را تعیین میکند؛ از قبیل ویژگیهای ظاهری و [[زمان]] و مکان تولد، و آن را در وجودی [[نورانی]] و [[ملکوتی]] و متناسب با نحوه وجودی آن، ثبت میکند که همان «[[لوح]] تقدیرات» است. این مرحله همان است که «قدر» یا «تقدیر» مینامند. قدر، همان [[هندسه]] وجودی شیء است و تقدیر عبارت از تعیین ویژگیها و هندسهریزی و ثبت است. [[احادیث]] بزرگان [[معصوم]]{{عم}} بر این معنای قدر تصریح دارند. [[امام رضا]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|الْقَدَرُ هِيَ الْهَنْدَسَةُ وَ وَضْعُ الْحُدُودِ مِنَ الْبَقَاءِ وَ الْفَنَاءِ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، باب جبر و قدر، ح۴.</ref>؛ «قدر همان هندسه و اندازه و تعیین حدود چیزی از جهت بقا و فنای آن است». نیز میفرماید: {{متن حدیث|الْقَدَرُ هُوَ الْهَنْدَسَةُ مِنَ الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْبَقَاءِ}}<ref>بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۲، ح۶۹، به نقل از محاسن برقی.</ref>؛ «قدر همان هندسه و اندازه چیزی از جهت طول و عرض و بقای آن است». [[امام کاظم]]{{ع}} نیز درباره معنای قدر میفرماید: {{متن حدیث|تَقْدِيرُ الشَّيْءِ مِنْ طُولِهِ وَ عَرْضِهِ}}<ref>اصول کافی، ج۱، باب مشیت و اراده.</ref>؛ «قدر همان اندازهگیری و تعیین طول و عرض چیزی است». نیز [[امام رضا]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|التَّقْدِيرُ هُوَ وَضْعُ الْحُدُودِ مِنَ الْآجَالِ وَ الْأَرْزَاقِ وَ الْبَقَاءِ وَ الْفَنَاءِ}}<ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۴.</ref>؛ «تقدیر همان مشخص کردن حد و اندازه اجلها و [[روزیها]] و بقا و فنای موجودات است.
| |
| | |
| پس از آنکه [[خداوند]] حدواندازهها و ویژگیهای چیزی را تعیین و در [[لوح]] تقدیرات ثبت کرد، برای پدید آوردنش به مأموران و کارگزارانش در عالم [[خلقت]] - که همان [[ملائکه]] مدبران امور الهیاند - [[فرمان]] میدهد که بر اساس حدود و نقشه ثبت شده در لوح تقدیرات، پیش روند و بیافرینند. این [[فرمان الهی]] برای [[آفرینش]] [[مخلوقات]] همان مرحله [[قضا]] است<ref>از آنجا که هیچ مانعی بر سر راه اجرای اوامر الهی وجود ندارد، به دنبال حکم خداوند، امر مقدر، تحقق مییابد. به همین جهت در برخی از روایات اسلامی، «قضا» را - که به معنای حکم و فرمان الهی است - به ایجاد چیزی در خارج معنا کردهاند؛ از جمله امام رضا{{ع}} در تعریف «قضا» میفرمایند: والقضاء هو الابرام و اقامه العین؛ «قضا، همان محکم ساختن و برپاداشتن شیء است». (اصول کافی، ج۱، باب جبر و قدر، ح۴) اما گاه پس از فرمان الهی و هنگامی که تحقق یک چیز در مراحل اولیه و مقدماتی است، عواملی به اذن خداوند مانع وقوع آن میشود؛ مانند رفع عذاب از قوم یونس{{ع}}. بنابراین مرحله «قضا» همان فرمان الهی به تحقق یک امر است؛ اعم از این که آن امر در خارج هم تحقق پیدا کند و یا به اذن خدا و با فرمان و قضای دیگری، از وقوع آن جلوگیری شود. پس اگر گاهی در قرآن و احادیث، «قضا» به خلق و ایجاد چیزی در خارج معنا و تبیین شده است. منظور قضاهایی است که تغییر نمیکند و تحقق خارجی مییابد. به علاوه، همین که در بسیاری از روایات، بعد از مرحله قضا از برخی مراحل دیگر سخن رفته است - مانند مرحله «امضاء» - و نیز اینکه قضا به دو نوع حتمی و غیر حتمی تقسیم شده است، حاکی از این است که معنای اصطلاحی «قضا» همان مرحله «فرمان الهی» است؛ والا پس از تحقق شیء، سخن گفتن از وجود مراحلی پس از آن و یا غیر حتمی بودن آن، بیمعنا است. در این بحث نکات دیگری نیز مطرح است که در مبحث اقسام قضا و قدر خواهد آمد.</ref>.
| |
| | |
| از مجموع آنچه در [[کتاب و سنت]] درباره معنای اصطلاحی [[قضا و قدر]] آمده است، چند نکته مهم به دست میآید که عبارتند از:
| |
| | |
| ۱. استثناناپذیری: در [[نظام]] کنونی که [[خداوند]] در [[عالم هستی]] برقرار کرده است، ممکن نیست مخلوقی مادی بیگذراندن تمام آن هفت مرحله، تحقق یابد؛ یعنی در این مراحل «طفره» روا نیست، همچنین، نه تنها طی شدن یکی از این مراحل هم استثناپذیر نیست و همه را باید سپری کرد، بلکه هیچ شیء مادی نیست که از این قاعده بیرون باشد. [[آیات]] و روایاتی که گذشت، عمومیت این [[قانون]] را هم در مورد تمام آن مراحل و هم در مورد تمام اشیا به روشنی نشان میدهند. در برخی [[احادیث]]، تصریح شده است که [[اعتقاد]] به اینکه حتی یکی از این مراحل هفتگانه قابل حذف و نقض است، مستلزم [[کفر]] است<ref>اصول کافی، ج۱، باب «چیزی در آسمان و زمین نیست مگر با هفت ویژگی» ح۱.</ref>.
| |
| | |
| ۲. تقدم تقدیر بر [[خلق]] [[جهان]]: از آنچه گذشت، برمیآید که مرحله تقدیر، مقدم بر مرتبه [[آفرینش جهان]] مادی و پدیدههای آن است، نه همراه آن. توجه به این [[حقیقت]]، بهویژه در مبحث «[[بداء]]» یا [[تغییر]] در [[تقدیرات الهی]] و برخی مباحث دیگر بسی مهم است. پس از این، توضیح بیشتری در این باره خواهیم گفت.
| |
| علی{{ع}} از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره تقدم تقدیر بر خلق پدیدههای مادی، نقل میفرماید:
| |
| {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدَّرَ الْمَقَادِيرَ وَ دَبَّرَ التَّدَابِيرَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ}}<ref>شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، التوحید، ۳۷۶، ح۲۲. نیز ر.ک: بحار الانوار، ج۵، ص۹۳، ج۱۲، به نقل از عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۴۱، ح۳۹.</ref>؛ «[[خداوند]] - عزوجل - دو هزار سال پیش از [[آفرینش آدم]]، حدود و اندازهها را تعیین نمود و به [[تدابیر]] امور پرداخت». در [[حدیثی]] دیگر [[رسول اکرم]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|قَدَّرَ اللَّهُ الْمَقَادِيرَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِخَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ}}<ref>التوحید، ۳۶۸، ح۷.</ref>؛ «خداوند، پنجاه هزار سال پیش از [[آفرینش]] [[آسمانها]] و [[زمین]]، حدود و اندازهها را تعیین و تقدیر نمود».
| |
| | |
| ۳. تقدم قدر بر [[قضا]]: از [[احادیث]] [[معصومین]]{{ع}} درباره مراحل تحقق شیء برمیآید که مرحله قدر بر مرحله قضا مقدم است. این [[حقیقت]]، هم از تعریف اصطلاحی این دو واژه آشکار میگردد، و هم تصریح [[روایات اسلامی]] است. آری، در برخی احادیث، مرحله قضا مقدم بر قدر ذکر شده است و در برخی دیگر به عکس. دلیل تفاوت در این است که گاه [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} در [[مقام]] بیان ترتیب مراحل نبودهاند، بلکه تنها مراحل را معرفی کردهاند بیآنکه تأکیدی بر تقدم و تأخر آنها داشته باشند؛ اما گاه افزون بر ذکر مراحل، به ذکر ترتیب نیز پرداختهاند؛ چنانکه در [[حدیث]] است: {{متن حدیث|قَضى مَا قَدَّرَ، وَ... بِتَقْدِيرِهِ كَانَ الْقَضَاءُ}}<ref>اصول کافی، ج۱، باب بداء، ج۱۶؛ صدوق، التوحید، ص۳۳۴، ح۹.</ref>؛ «خداوند آنچه را مقدر کرد، به آن [[فرمان]] داد و... [[فرمان خدا]] براساس تقدیر او است». در حدیثی دیگر یکی از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} میگوید: {{متن حدیث|أَقُولُ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى}}؛ «معتقدم چیزی تحقق نمییابد مگر آنچه [[خدا]] بخواهد و [[اراده]] کند و [[حکم]] نماید و تقدیر [[نهد]]». حضرت، گفته وی را [[تأیید]] میکند و تنها جای مرحله [[قضا و قدر]] را عوض میکند و مرحله این به وضوح نشان میدهد که در این حدیث بر ترتیب مراحل تأکید شده است و مرحله تقدیر قبل از مرحله [[قضا]] جای دارد. [[امام]] در پاسخ وی میفرماید: {{متن حدیث|لَيْسَ هَكَذَا أَقُولُ وَ لَكِنْ أَقُولُ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى}}؛ «اما من چنین نمیگویم، بلکه میگویم: چیزی تحقق نمییابد مگر آنچه [[خدا]] بخواهد و [[اراده]] و تقدیر کند و به آن [[فرمان]] دهد». در ادامه [[حدیث]]، حضرت درباره [[قضا و قدر]] نکتهای میفرماید که باز هم دلیل دیگری بر تقدم قدر بر قضا است: {{متن حدیث|وَ إِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ}}<ref>بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۲، ح۶۹، به نقل از محاسن برقی، ص۳۸۰.</ref>؛ چون [[خداوند]] چیزی را تقدیر کند، به آن فرمان میدهد».<ref>[[علی افضلی|افضلی، علی]]، [[قضا و قدر - افضلی (مقاله)| مقاله «قضا و قدر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۲۲۳.</ref>.
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |
معنای قضا
احمد بن فارس بن زکریا، از لغتشناسان مشهور زبان عرب، در کتاب معجم مقاییس اللغه که آن را برای ریشهیابی الفاظ زبان عربی و بهویژه واژههای قرآنی نگاشته است، درباره ریشه لغوی واژه قضا میگوید: برای همه این معانی به ظاهر گوناگون لفظ «قضا»، یک ریشه بیشتر وجود ندارد و هر کاری که با نهایت اتقان و استحکام، با پایداری و استواری خاصی انجام گیرد، به آن «قضا» میگویند. مثلاً از آنجا که آسمانها با استواری خاصی آفریده شدهاند، خداوند خلقت آنها را با لفظ «قضی» بیان نموده است؛ چنانکه میفرماید: ﴿فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ﴾[۱]. از آنجا که حکم قاضی معمولاً استحکام خاصی دارد و لازم الاجراست، حکم او را «قضا» و شخص او را «قاضی» مینامند. اگر در زبان عرب به مرگ «قضا» میگویند، از این نظر است که مرگ در موجودات زنده به صورت یک ناموس طبیعی تغییرناپذیر شناخته شده است[۲].
یکی دیگر از فرهنگهای مشهور و معتبر واژهشناسی قرآن، ریشهای دیگر برای معانی این واژه ارائه میدهد و میگوید: «قضا، در عرف و لغت، به معنای پایان دادن و یکسره کردن هر کاری است به وسیله گفتار یا کردار»[۳]. بدین ترتیب، قاضی را از این جهت قاضی میگویند که میان متخاصمین حکم میکند و به کار آنها فیصله میدهد[۴].
قرآن کریم نیز حکم و فرمان الهی را از آنرو «قضا» گفته است[۵] که از گذر حکم و فرمان او، تکلیف هر چیزی قطعی و محکم و متقن میشود. در مجموع میتوان نتیجه گرفت مرحلهای را که در آن، کاری به وسیله قول یا فعل، یکسره و قطعی میشود و بدین طریق، از حالت تزلزل بیرون آمده و اتقان و استحکام مییابد، «قضا» مینامند.
معنای قدر
«قدر» از نظر لغوی به معنای حد و اندازه و مقدار است و «تقدیر» به معنای تعیین حدود و اندازه و ویژگیهای چیزی است. واژه قدر با همین معنای لغوی در قرآن کریم به کار رفته است؛ مانند آنجا که میفرماید: ﴿وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ﴾[۶]؛ ﴿إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[۷]؛ ﴿وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ﴾[۸]؛ ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا﴾[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ «آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد» سوره فصلت، آیه ۱۲.
- ↑ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۹۹، به نقل از سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه، ص۶۰-۵۹.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده «قضی».
- ↑ مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، ص۳۱.
- ↑ مانند آیه ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا﴾ «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید» سوره اسراء، آیه ۲۳.
- ↑ «و خداوند شب و روز را اندازه میدارد» سوره مزمل، آیه ۲۰.
- ↑ «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.
- ↑ «و آنکه از آسمان آبی به اندازه فرو فرستاد» سوره زخرف، آیه ۱۱.
- ↑ «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد» سوره رعد، آیه ۱۷.
- ↑ افضلی، علی، مقاله «قضا و قدر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۲۲۳.