اسراف در معارف و سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==[[میانه‌روی]] و دوری از [[اسراف]] و [[خست]]==
== [[میانه‌روی]] و دوری از [[اسراف]] و خست ==
آنچه تاکنون بیان شد، موارد [[مصرف اموال]] برای دیگران بود. کیفیت [[مصرف]] نیز مهم است. [[معصومان]] از هرگونه اسراف و [[تبذیر]] و خست در مصرف [[مال]] دوری می‌کردند و دارای [[زندگی]] زاهدانه‌ای بودند. [[سطح زندگی]] آنان متناسب با اوضاع [[اجتماعی]] - [[اقتصادی]] زمانشان بود. جریان [[اعتراض]] سفیان ثوری درباره [[لباس]] [[امام صادق]]{{ع}} و پاسخ حضرت که باید متناسب با [[زمان]] و [[عرف]] [[جامعه]] زندگی کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۶۵؛ ج‌۶، ص‌۴۴۲؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص‌۱۵۵: {{متن حدیث|فَقَالَ وَيْحَكَ يَا سُفْيَانُ إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} كَانَ فِي زَمَنِ ضِيقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَسَّعَ عَلَيْنَا وَ يُسْتَحَبُّ لِمَنْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَنْ يُرَى أَثَرُ ذَلِكَ عَلَيْهِ}}.</ref>، نمونه‌ای روشن از این [[سیره]] است؛ حتی [[حضرت صادق]]{{ع}} گاهی از لباس وصله‌دار استفاده می‌کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۴۶۰.</ref>. معصومان [[اقتصاد]] و میانه‌روی را متناسب با امکانات [[مالی]] مورد توجه قرار می‌دادند. در مباحث گذشته به‌تناسب به نمونه‌هایی از زندگانی آنان اشاره کردیم که کار می‌کردند تا زندگانی مقتصدانه‌ای داشته باشند و نیازمند دیگران نباشند. آنان دیگران را به اجتناب از اسراف و تبذیر و دوری از خست و [[اقتار]] توصیه می‌نمودند. اکنون سخن را در باب اسراف و اقتار و حدود آنها که بسیار مورد نیاز جامعه است، پی می‌گیریم. بدیهی است که کارهای منفی جزو [[اعمال]] معصومان نیست؛ بلکه اجتناب از آن و بیان حدود آنها، در سخنان ایشان وارد شده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۴۹.</ref>.
آنچه تاکنون بیان شد، موارد مصرف اموال برای دیگران بود. کیفیت [[مصرف]] نیز مهم است. [[معصومان]] از هرگونه اسراف و [[تبذیر]] و خست در مصرف [[مال]] دوری می‌کردند و دارای [[زندگی]] زاهدانه‌ای بودند. [[سطح زندگی]] آنان متناسب با اوضاع [[اجتماعی]] - [[اقتصادی]] زمانشان بود. جریان [[اعتراض]] سفیان ثوری درباره [[لباس]] [[امام صادق]]{{ع}} و پاسخ حضرت که باید متناسب با [[زمان]] و [[عرف]] [[جامعه]] زندگی کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۶۵؛ ج‌۶، ص‌۴۴۲؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص‌۱۵۵: {{متن حدیث|فَقَالَ وَيْحَكَ يَا سُفْيَانُ إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} كَانَ فِي زَمَنِ ضِيقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَسَّعَ عَلَيْنَا وَ يُسْتَحَبُّ لِمَنْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَنْ يُرَى أَثَرُ ذَلِكَ عَلَيْهِ}}.</ref>، نمونه‌ای روشن از این [[سیره]] است؛ حتی [[حضرت صادق]]{{ع}} گاهی از لباس وصله‌دار استفاده می‌کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۴۶۰.</ref>. معصومان [[اقتصاد]] و میانه‌روی را متناسب با امکانات [[مالی]] مورد توجه قرار می‌دادند. در مباحث گذشته به‌تناسب به نمونه‌هایی از زندگانی آنان اشاره کردیم که کار می‌کردند تا زندگانی مقتصدانه‌ای داشته باشند و نیازمند دیگران نباشند. آنان دیگران را به اجتناب از اسراف و تبذیر و دوری از خست و [[اقتار]] توصیه می‌نمودند. اکنون سخن را در باب اسراف و اقتار و حدود آنها که بسیار مورد نیاز جامعه است، پی می‌گیریم. بدیهی است که کارهای منفی جزو [[اعمال]] معصومان نیست؛ بلکه اجتناب از آن و بیان حدود آنها، در سخنان ایشان وارد شده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۴۹.</ref>.


===اسراف و تبذیر===
===اسراف و تبذیر===

نسخهٔ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۷

میانه‌روی و دوری از اسراف و خست

آنچه تاکنون بیان شد، موارد مصرف اموال برای دیگران بود. کیفیت مصرف نیز مهم است. معصومان از هرگونه اسراف و تبذیر و خست در مصرف مال دوری می‌کردند و دارای زندگی زاهدانه‌ای بودند. سطح زندگی آنان متناسب با اوضاع اجتماعی - اقتصادی زمانشان بود. جریان اعتراض سفیان ثوری درباره لباس امام صادق(ع) و پاسخ حضرت که باید متناسب با زمان و عرف جامعه زندگی کرد[۱]، نمونه‌ای روشن از این سیره است؛ حتی حضرت صادق(ع) گاهی از لباس وصله‌دار استفاده می‌کرد[۲]. معصومان اقتصاد و میانه‌روی را متناسب با امکانات مالی مورد توجه قرار می‌دادند. در مباحث گذشته به‌تناسب به نمونه‌هایی از زندگانی آنان اشاره کردیم که کار می‌کردند تا زندگانی مقتصدانه‌ای داشته باشند و نیازمند دیگران نباشند. آنان دیگران را به اجتناب از اسراف و تبذیر و دوری از خست و اقتار توصیه می‌نمودند. اکنون سخن را در باب اسراف و اقتار و حدود آنها که بسیار مورد نیاز جامعه است، پی می‌گیریم. بدیهی است که کارهای منفی جزو اعمال معصومان نیست؛ بلکه اجتناب از آن و بیان حدود آنها، در سخنان ایشان وارد شده است.[۳].

اسراف و تبذیر

اسراف از موضوعاتی است که در قرآن از آن نهی شده و معصومان برابر نهی قرآن، دیگران را از آن باز می‌داشتند. در قرآن از دو تعبیر «اسراف» و «تبذیر» استفاده شده است. آیات متعددی درباره هر یک از این دو عنوان آمده است. خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۴] و درباره تبذیر می‌فرماید: ﴿وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ[۵]. تبذیر از ریختن و پاشیدن بذر گرفته شده و برای کسی که مال خود را بیهوده توزیع و پخش می‌کند، به کار رفته است[۶] و صرف مال در جایی است که شایسته نیست؛ در این صورت از جهت لغت شامل اسراف هم می‌شود؛ ازاین‌رو برخی گفته‌اند: تبذیر صرف مال در گناه است[۷]. شاید بتوان گفت: اسراف بیشتر به مصرف خود شخص اطلاق می‌شود و تبذیر بخشیدن به دیگران یا مصرف برای دیگران است. برخی گفته‌اند: تبذیر انفاق بدون هدف درست است[۸]؛ یعنی شخصی نابجا و بی‌جهت ببخشد و به گفته ابن‌عباس، تبذیر مصرف مال در غیر طاعت الهی است[۹]. وقتی از عبدالله بن مسعود درباره معنای تبذیر پرسیدند گفت: تبذیر دادن مال در غیر مورد حق آن است[۱۰]. وی در تفسیر آیه قرآن ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ[۱۱] گفته، اینکه تبذیرکنندگان برادر شیطان معرفی شده‌اند، در معصیت است. شیطان و انسان‌های مبذّر، در ارتکاب و دعوت به معصیت مشترک هستند[۱۲]. امیرالمؤمنین(ع) برای مسرف سه نشانه بیان کرده است: آنچه برای او نیست می‌خورد و آنچه برای او نیست می‌خرد و آنچه برای او نیست می‌پوشد[۱۳].

اسراف مخصوص افراد ثروتمند نیست؛ بلکه گاهی افراد نیازمند و فقیر از ثروتمندان بیشتر اسراف می‌کنند و مشابه این نشانه‌ها در آنان وجود دارد. امام صادق(ع) فرمود: چه‌بسا فقیری که مسرف‌تر از غنی و ثروتمند است؛ زیرا غنی از آنچه به او داده شده انفاق می‌کند و فقیر از چیزی غیر آنچه به او داده شده انفاق می‌کند[۱۴].[۱۵].

اسراف و اقتار (خست)

در برابر اسراف «اقتار» قرار دارد که به معنای خست و در نتیجه سختگیری در انفاق و مصرف مال است. مردی به نام عیاشی گوید: از امام رضا(ع) درباره شیوه مصرف مال برای خانواده پرسیدم؛ فرمود: مصرف بین دو کار مکروه قرار دارد. گفتم: فدایت شوم، من دو مکروه را نمی‌شناسم. فرمود: آری، خدا تو را رحمت کند. آیا نمی‌دانی که خداوند اسراف و سختگیری را دوست ندارد و فرمود: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۱۶][۱۷].

امام صادق(ع) برای روشن‌شدن معنای این آیه که در آن از مصرف مسرفانه و همراه با خست نهی شده و بر مصرف معتدلانه با تعبیر «قوام» یاد شده است، ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۱۸]، با برداشتن مقداری سنگ‌ریزه تفاوت اسراف را با اقتار و میانه‌روی نشان دادند. حضرت با دست، مقداری سنگ‌ریزه برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود: این اقتار و خست است که خداوند در قرآن فرمود؛ آن‌گاه قبضه دیگری برداشت و دست خود را رها کرد و فرمود: این اسراف است؛ سپس قبضه دیگری از سنگ‌ریزه‌ها بر داشت و تا حدودی دستش را نگه داشت و رها کرد و فرمود: این قوام و راه میانه است[۱۹]. قوام در این آیه به معنای مصرف معروف و شناخته‌شده تفسیر شده است[۲۰]. حضرت در توصیه‌ای تبذیر را نوعی اسراف دانسته و شخصی را که برای گرفتن وام آمده بود، از تبذیر بازداشت. مردی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: ای اباعبدالله، قرضی به من بده تا در وقت توانایی بازگردانم. امام فرمود: تا زمان برداشت غله؛ مرد گفت: نه به خدا. فرمود: تا زمان سود تجارت؛ گفت: نه به خدا. فرمود: تا زمان فروش ملک؛ گفت: نه به خدا. حضرت فرمود: تو از کسانی هستی که خداوند در اموال ما برای او حقی قرار داده است؛ سپس کیسه‌ای را خواست که در آن درهم بود و دستش را در آن قرار داد و یک قبضه برداشت و به مرد داد و فرمود: از خدا بترس و اسراف مکن و خست به خرج مده و بین این دو باش؛ زیرا تبذیر از اسراف است و خداوند فرمود: و تبذیر مکن تبذیرکردنی[۲۱]؛ بنابراین اسراف، تبذیر، اقتار و خست همه ناپسدند. امام صادق(ع) در پاسخ به یکی از یارانش که از معنای اقتار پرسید، چند نمونه بیان کرد و فرمود: اقتار آن است که نان و نمک بخوری، درحالی‌که می‌توانی از غذای بهتری استفاده کنی. گوید: از قصد و میانه‌روی پرسیدم، حضرت فرمود: قصد و میانه‌روی این است هم نان با گوشت بخوری هم از شیر استفاده کنی و هم از سرکه و روغن، گاهی از این و گاهی از آن[۲۲]؛ یعنی در عین بهره‌بردن از نعمت‌های الهی، در مسرف آنها اسراف نکنی، بلکه گاهی از این و گاهی از آن غذا استفاده کنی.[۲۳].

کمترین اسراف

در روایات از امامان(ع) درباره کمترین موارد اسراف پرسیده شده و آنان پاسخ داده‌اند. اسحاق بن عمار گوید: از امام صادق(ع) از کمترین مورد اسراف پرسیدم. فرمود: اینکه لباس بهتر خود را هنگام کار بپوشی و اضافی آبی را که می‌آشامی، دور بریزی هسته میوه‌ای که استفاده کرده‌ای دور بیندازی، از نمونه‌های اسراف کم است[۲۴]. بشر بن مروان گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدیم. حضرت خرما خواستند. ظرف خرما را آوردند. افراد که خرما می‌خوردند، یکی از افراد هسته‌های خرما را به اطراف پرت می‌کرد. امام صادق(ع) دست از خرماخوردن کشید و فرمود: این‌گونه عمل مکن؛ این از تبذیر است و خداوند فساد را دوست ندارد[۲۵]. ضایع‌کردن مال و اسراف فساد معرفی شده است؛ یعنی هدردادن مال. امام رضا(ع) فرمود: از موارد فساد و اسراف مال، شکستن پول مسکوک سالم برای مصرف دیگر و دورانداختن هسته خرماست[۲۶].[۲۷].

پیامدهای منفی اسراف

اسراف دارای پیامدهای منفی متعددی است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. فساد و خلاف: اسراف معمولاً با فساد و طغیان همراه است. یکی از مشخصه‌هایی که قرآن برای ثروتمندان بیان کرده، این است که خود را چون بی‌نیاز فرض می‌کنند. دست به طغیان و فساد می‌زنند[۲۸]. فساد در روایات وقتی مربوط به مال باشد[۲۹] یا در برابر اقتصاد و میانه‌روی قرار گیرد[۳۰]، به معنای اسراف است. امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید: فساد (و اسراف) مال زیاد را از بین می‌برد و اقتصاد و میانه‌روی باعث رشد و افزایش آن می‌گردد[۳۱]. همان‌گونه که در معنای تبذیر گفته شد، تبذیر مصرف مال در گناه و معصیت الهی است و این همان فساد است؛ ازاین‌رو وقتی از حضرت علی(ع) خواسته شد، اموال بیت‌المال را به‌طور مساوی بین مردم تقسیم نکند و به اشراف سهم بیشتری بدهد، حضرت نپذیرفت و فرمود: اگر مال شخصی من باشد، باز این‌گونه عمل می‌کنم. حضرت مصرف مال را در غیر مورد آن، تبذیر و اسراف دانست و افراد را از فساد مالی و اسراف بر حذر داشت و فرمود: «مَنْ كَانَ فِيكُمْ لَهُ مَالٌ فَإِيَّاهُ وَ الْفَسَادَ؛ فَإِنَّ إِعْطَاءَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ»[۳۲]: «هر کس مالی دارد، از فساد بر حذر باشد؛ زیرا دادن مال در غیر مورد حق آن، تبذیر و اسراف است».
  2. نابودی اموال: از پیامدهای منفی و روشن اسراف ازدست‌دادن مال است. امام سجاد(ع) در خبری نسبتاً مفصل، به بیان مواردی می‌پردازد که باعث تغییر نعمت می‌شود. از جمله مواردی که بر می‌شمرد، اسراف در انفاق در راه باطل است[۳۳]؛ زیرا مسرف باعث نابودی اموال خود می‌شود و کسی که در ناز و نعمت بوده، دچار فقر و فلاکت می‌گردد.
  3. اجابت‌نشدن دعا: شخص مسرف با اعمال خود و مصرف نابجای مال و هدردادن آن، دچار فقر و نکبت می‌شود و زمانی که نیازمند شد، دیگر دعای او برای داشتن مال اجابت نمی‌شود و به او گفته می‌شود: مگر به تو مال ندادیم چرا دست به فساد و اسراف زدی و آن را از بین بردی؟ بنابراین اجابت‌نشدن دعا یکی از پیامدهای اسراف و بی‌مورد مصرف‌کردن مال است[۳۴]. امام صادق(ع) فرمود: چهار گروه هستند که دعای آنان اجابت نمی‌نشود؛ یکی از آنان کسی است که دارای مال و ثروت بوده و آن را از بین برده است. وقتی می‌گوید: خدایا به من روزی عنایت فرما، خداوند پاسخ می‌دهد: مگر من تو را به میانه‌روی دستور نداده بودم؟[۳۵] تو با عملکرد نادرست و بی‌توجهی به مالی که داشتی، آن را از بین بردی و با اسراف و تبذیر، خود را دچار فقر و فلاکت کردی.[۳۶].

موارد استثنا از اسراف

کمک به دیگران باید در حد معمول باشد و از زیاده‌روی در آن نهی شده است. هنگامی که رسول خدا(ص) پیراهن خود را بخشید، آیه قرآن نازل و از این کار نهی شد. عجلان گوید: من در خدمت امام صادق(ع) بودم؛ فقیری آمد. حضرت از ظرف خرمایی که بود، دستش را پر کرد و به او داد. مرد دیگری آمد؛ به او نیز یک قبضه خرما داد. شخص سومی آمد؛ حضرت فرمود: خداوند روزی ما و شما را بدهد؛ آن‌گاه فرمود: به‌درستی که رسول خدا(ص) سیره‌اش این‌گونه بود که هر کس چیزی از مال دنیا درخواست می‌کرد، به او می‌داد. زنی پسرش را نزد حضرت فرستاد و به او گفت: از پیامبر(ص) کمک بخواه و اگر گفت چیزی ندارم، بگو پیراهنت را به من بده. پسربچه آمد و از پیامبر(ص) درخواست کمک کرد. حضرت فرمود: چیزی نزد من نیست. بچه گفت: پیراهنت را به من بده. حضرت پیراهن خود را درآورد و به او داد. خداوند او را به میانه‌روی امر کرد و فرمود: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا[۳۷][۳۸].

درباره میانه‌روی در کمک به دیگران و دوری از افراط اخبار مختلفی نقل شده است. شخصی از تفسیر این آیه قرآن از امام صادق(ع) پرسید: ﴿وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۳۹]. حضرت فرمود: یکی از انصار مزرعه‌ای داشت. وقتی برداشت می‌کرد، همۀ آن را می‌بخشید و خود و خانواده‌اش بدون زاد و توشه باقی می‌ماندند. خداوند این بخشش وی را اسراف نامید و از آن نهی کرد[۴۰]؛ به همین جهت وقتی در هنگام برداشت محصول، یکی از غلامان حضرت صادق(ع) با دو دست به درخواست‌کنندگان، گندم می‌داد، حضرت فریاد زد و فرمود: با یک کف دست به آنها بده[۴۱] و او را از زیاده‌روی در انفاق باز می‌داشت؛ در نتیجه اینکه برخی انفاق در راه خیر را به‌طور مطلق جایز و دور از اسراف دانسته‌اند[۴۲]، از این اخبار استفاده می‌شود که درست نیست؛ بلکه در موارد خاصی زیاده‌روی جایز است. زیاده‌روی به معنای هدردادن مال نیست؛ بلکه مصرف زیاد در آن مشکلی ندارد. به دو مورد آن اشاره می‌شود:

  1. بهداشت و سلامتی: روایات متعدد با سندهای مختلف نقل شده است که افراد درباره استفاده از آرد در حمام می‌پرسند و ائمه پاسخ می‌دهند که آنچه برای سلامتی به کار رود، اسراف نیست و در حمام می‌توان از روغن زیتون نیز استفاده کرد، یعنی آنچه برای سلامتی و بهداشت مصرف گردد، اسراف شمرده نمی‌شود. مردی گوید: به امام صادق(ع) گفتم ما در راه مکه هستیم و قرار است محرم شویم و نخاله‌ای نداریم که در هنگام استفاده از داروی زدودن موی بدن، از آن استفاده کنیم؛ به‌ناچار از آرد استفاده می‌کنیم و از این جهت آن‌قدر ناراحت هستیم که خدا می‌داند. حضرت پرسید: از ترس اسراف (نگران و ناراحت هستید)؟ گفتم: آری. فرمود: «لَيْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ. إِنِّي رُبَّمَا أَمَرْتُ بِالنَّقِيِّ فَيُلَتُّ بِالزَّيْتِ فَأَتَدَلَّكُ بِهِ. إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِيمَا أَفْسَدَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ»[۴۳]: «در آنچه باعث بهداشت و سلامتی بدن است، اسراف نیست. گاهی من دستور می‌دهم به مخ گوسفند، روغن زیتون اضافه کنند (و سفیداب بسازند) و برای چرک بدن استفاده می‌کنم. اسراف فقط در موردی است که مال از بین برود و به بدن ضرر رساند». در برخی مناطق گاهی از پیه گوسفند و گاهی از سفیداب برای چرک‌زدایی از بدن در حمام استفاده می‌کنند. سفیداب یا روشور[۴۴] قرص‌های سفید بزرگی است که دلاک‌ها از آن برای آمدن چرک بیشتر از بدن با کیسه استفاده می‌کردند. مواد اصلی آن مخ گوسفند با پودر سفید مخصوص است. حضرت می‌فرماید: دستور می‌دهم نقی یعنی مخ را با روغن زیتون مخلوط کنند، برای آمدن چرک از بدن. به نظر می‌رسد این ترکیب مانند سفیداب و پیه برای چرک‌کردن بدن با کیسه معمول بوده است. روغن زیتون گران‌تر از روغن معمولی بوده و هست؛ اما چون برای بهداشت بدن مفید است، استفاده از آن اسراف شمرده نمی‌شود. این نکته مهمی است که اهمیت سلامتی و بهداشت را در اسلام نشان می‌دهد؛ البته باید توجه داشت که بهداشت و حفظ سلامتی بدن، غیر از آرایش بدن است که شخص برای جلب نظر دیگران انجام می‌دهد.
  2. حج و عمره: امام صادق(ع) بیان می‌کند رسول خدا(ص) فرمود: هیچ بخششی نیست که محب‌تر باشد برای خدا از انفاقی که همراه با میانه‌روی باشد و خداوند اسراف را دشمن دارد، جز در حج و عمره. پس خداوند رحمت کند مؤمنی را که مال حلال به دست آورده و بدون افراط و تفریط بخشیده و آن را برای ذخیره اخروی خود مقدم داشته است[۴۵]. به نظر می‌رسد منظور از اسراف در حج و عمره، هم رفتن به حج و عمره باشد و هم قربانی زیاد در حج و ولیمه دادن در حج و عمره؛ زیرا درباره همه این موارد روایت نقل شده که در سیره عبادی به آنها اشاره شده است.[۴۶].

منابع

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۶۵؛ ج‌۶، ص‌۴۴۲؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص‌۱۵۵: «فَقَالَ وَيْحَكَ يَا سُفْيَانُ إِنَّ عَلِيّاً(ع) كَانَ فِي زَمَنِ ضِيقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَسَّعَ عَلَيْنَا وَ يُسْتَحَبُّ لِمَنْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَنْ يُرَى أَثَرُ ذَلِكَ عَلَيْهِ».
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۴۶۰.
  3. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۹.
  4. «و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
  5. «و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ‌رفتاران یاران شیطانند» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.
  6. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۱۳.
  7. محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۶، ص۶۷: التَّبذِير أَن يُنْفِقَ المالَ في المَعاصِي.
  8. عبدالقادر بغدادی، خزانة الأدب، ج۹، ص‌۹۸: التبذير الذي هو إنفاق لا لغرض صحيح.
  9. ابوجعفر نحاس، معانی القرآن الکریم، ج۴، ص‌۱۴۴.
  10. ابن‌أبی شیبه، المصنف، ج۵، ص‌۳۳۱؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص‌۲۰۷: إنفاق المال في غير حقه.
  11. «که فراخ‌رفتاران یاران شیطانند» سوره اسراء، آیه ۲۷.
  12. ابوجعفر نحاس، معانی القرآن الکریم، ج۴، ص‌۱۴۴.
  13. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۷: «لِلْمُسْرِفِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَأْكُلُ مَا لَيْسَ لَهُ وَ يَشْتَرِي مَا لَيْسَ لَهُ وَ يَلْبَسُ مَا لَيْسَ لَهُ».
  14. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۵: «رُبَّ فَقِيرٍ هُوَ أَسْرَفُ مِنَ الْغَنِيِّ إِنَّ الْغَنِيَّ يُنْفِقُ مِمَّا أُوتِيَ وَ الْفَقِيرَ يُنْفِقُ مِنْ غَيْرِ مَا أُوتِيَ».
  15. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۹.
  16. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  17. صدوق، الخصال، ج۱، ص۵۴.
  18. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۴.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۶: «الْقَوَامُ هُوَ الْمَعْرُوفُ».
  21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص‌۵۰۱.
  22. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۳. «قُلْتُ: فَمَا الْإِقْتَارُ؟ قَالَ: أَكْلُ الْخُبْزِ وَ الْمِلْحِ وَ أَنْتَ تَقْدِرُ عَلَى غَيْرِهِ. قُلْتُ: فَمَا الْقَصْدُ؟ قَالَ: الْخُبْزُ وَ اللَّحْمُ وَ اللَّبَنُ وَ الْخَلُّ وَ السَّمْنُ مَرَّةً هَذَا وَ مَرَّةً هَذَا».
  23. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۱.
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۴۶۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۷: «ثَوْبُ صَوْنِكَ تَبْتَذِلُهُ وَ فَضْلُ الْإِنَاءِ تُهَرِيقُهُ وَ قَذْفُكَ النَّوَى هَكَذَا وَ هَكَذَا».
  25. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۸۸: «فَقَالَ: لَا تَفْعَلْ إِنَّ هَذَا مِنَ التَّبْذِيرِ وَ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَسادَ».
  26. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۶۷: «مِنَ الْفَسَادِ قَطْعُ الدِّرْهَمِ وَ الدِّينَارِ وَ طَرْحُ النَّوَى».
  27. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۳.
  28. ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى «حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد * چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
  29. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۶۷: «مِنَ الْفَسَادِ قَطْعُ الدِّرْهَمِ وَ الدِّينَارِ وَ طَرْحُ النَّوَى».
  30. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج‌۱۳، ص‌۶۸‌.
  31. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۳۹۱: «الْفَسَادُ يُبِيرُ الْكَثِيرَ وَ الِاقْتِصَادُ يُنْمِي الْيَسِيرَ».
  32. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۳۱.
  33. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص‌۲۷۰: «الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ... وَ الْإِسْرَافُ فِي النَّفَقَةِ عَلَى الْبَاطِلِ».
  34. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۰.
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۶: «أَرْبَعَةٌ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَفْسَدَهُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَمْ آمُرْكَ بِالاقْتِصَادِ».
  36. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۴.
  37. «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  38. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۵؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۸۹.
  39. «و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
  40. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۵: «وَ كَانَ إِذَا أَخَذَ يَتَصَدَّقُ بِهِ وَ يَبْقَى هُوَ وَ عِيَالُهُ بِغَيْرِ شَيْ‏ءٍ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ سَرَفاً».
  41. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص‌۵۶۶.
  42. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۱۵: و صرف المال في وجوه الخير ليس بإسراف و إن بالغ فيه على المشهور.
  43. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۳، ج۶، ص۴۹۹-۵۰۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۲۱.
  44. روشوی اصطلاح محلی است که در خراسان و مناطق دیگر به کار می‌رود و به آن سفیداب می‌گویند. دهخدا در یاداشت‌های خود به تعریف آن پرداخته است (علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ذیل کلمه روشور).
  45. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۵۹؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۷: متن از من لایحضره الفقیه: «مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَ يُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ فَرَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً كَسَبَ طَيِّباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْدٍ أَوْ قَدَّمَ فَضْلًا».
  46. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۶.