فطرت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
*[[قرآن کریم]] این کلمه را برای [[انسان]] و رابطه او با [[دین]] به کار می‌برد<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ }}؛ سوره روم، آیه ۳۰؛ نهایه‌، ابن اثیر/ ۳/ ۴۵۷؛ مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۵۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 360.</ref>.
*[[قرآن کریم]] این کلمه را برای [[انسان]] و رابطه او با [[دین]] به کار می‌برد<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ }}؛ سوره روم، آیه ۳۰؛ نهایه‌، ابن اثیر/ ۳/ ۴۵۷؛ مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۵۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 360.</ref>.
*[[فطرت]] با کلمه "صبغه" و "حنیف" نیز [[قرابت]] و ترادف معنایی دارد و از این رو، [[دین خدا]] را "[[فطرت]] [[الله]]" و "صبغة [[الله]]"<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ }}؛سوره روم، آیه ۳۰؛ {{متن قرآن| قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}؛ سوره بقره، آیه ۳۸.</ref> و "[[آیین]] حنیف" نیز گویند<ref>مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۵۹.</ref>. [[خداوند]] در [[عالم ذر]] از [[آدمی]] بر این [[دین]] فطری [[پیمان]] گرفته است<ref>بحارالانوار، ۳/ ۲۷۶.</ref>. معمولًا به ویژگی‌های ذاتی و [[سرشت]] و خمیرمایه و نوع [[آفرینش]] جمادات، "طبع" و "[[طبیعت]]" گویند و ویژگی‌های ذاتی حیوانات را "غریزه" خوانند؛ اما برای [[انسان]] از کلمه "[[فطرت]]" سود می‌جویند<ref>مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۶۳.</ref>. در دیدگاه [[قرآنی]]، در [[سرشت]] [[انسان]]، ویژگی‌هایی نهفته است که [[انسانیت]] او وامدار آنها است<ref>{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا }}؛ سوره شمس، آیه ۸.</ref>. [[فطرت]]، راهنمای [[انسان]] به سوی [[خدا]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 361.</ref>.
*[[فطرت]] با کلمه "صبغه" و "حنیف" نیز [[قرابت]] و ترادف معنایی دارد و از این رو، [[دین خدا]] را "[[فطرت]] [[الله]]" و "صبغة [[الله]]"<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ }}؛سوره روم، آیه ۳۰؛ {{متن قرآن| قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}؛ سوره بقره، آیه ۳۸.</ref> و "[[آیین]] حنیف" نیز گویند<ref>مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۵۹.</ref>. [[خداوند]] در [[عالم ذر]] از [[آدمی]] بر این [[دین]] فطری [[پیمان]] گرفته است<ref>بحارالانوار، ۳/ ۲۷۶.</ref>. معمولًا به ویژگی‌های ذاتی و [[سرشت]] و خمیرمایه و نوع [[آفرینش]] جمادات، "طبع" و "[[طبیعت]]" گویند و ویژگی‌های ذاتی حیوانات را "غریزه" خوانند؛ اما برای [[انسان]] از کلمه "[[فطرت]]" سود می‌جویند<ref>مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۶۳.</ref>. در دیدگاه [[قرآنی]]، در [[سرشت]] [[انسان]]، ویژگی‌هایی نهفته است که [[انسانیت]] او وامدار آنها است<ref>{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا }}؛ سوره شمس، آیه ۸.</ref>. [[فطرت]]، راهنمای [[انسان]] به سوی [[خدا]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 361.</ref>.
==[[معرفت]] فطری==
==[[معرفت فطری]]==
*در اینکه آیا [[انسان]] از [[شناخت]] فطری بهره‌مند است یا نه، [[اختلاف]] نظر وجود دارد. [[قرآن کریم]]، از سویی ضمیر [[آدمی]] را در آغاز [[تولد]]، تهی از هر چیز می‌داند<ref>{{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ }}؛ سوره نحل، آیه ۷۸.</ref> و از سویی دیگر [[رسالت]] [[دین]] را "تذکر می‌شمارد<ref>{{متن قرآن| فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ}}؛ سوره غاشیه، آیه ۲۱ و ۲۲.</ref> و [[وحی الهی]] را "ذکر" می‌خواند<ref>{{متن قرآن| أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا }}؛ سوره طلاق، آیه ۱۰.</ref>. مراد از تذکر فطری در [[قرآن]]، "تذکر افلاطونی" نیست. مراد این است که برخی شناخت‌ها [[نیازمند]] [[آموزش]] و [[استدلال]] نیستند. این [[شناخت]]، به گونه فطری و بدیهی است. تنها از گذر آن است که [[جهان‌بینی]] [[انسان]] پا می‌گیرد.
*در اینکه آیا [[انسان]] از [[شناخت]] فطری بهره‌مند است یا نه، [[اختلاف]] نظر وجود دارد. [[قرآن کریم]]، از سویی ضمیر [[آدمی]] را در آغاز [[تولد]]، تهی از هر چیز می‌داند<ref>{{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ }}؛ سوره نحل، آیه ۷۸.</ref> و از سویی دیگر [[رسالت]] [[دین]] را "تذکر می‌شمارد<ref>{{متن قرآن| فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ}}؛ سوره غاشیه، آیه ۲۱ و ۲۲.</ref> و [[وحی الهی]] را "ذکر" می‌خواند<ref>{{متن قرآن| أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا }}؛ سوره طلاق، آیه ۱۰.</ref>. مراد از تذکر فطری در [[قرآن]]، "تذکر افلاطونی" نیست. مراد این است که برخی شناخت‌ها [[نیازمند]] [[آموزش]] و [[استدلال]] نیستند. این [[شناخت]]، به گونه فطری و بدیهی است. تنها از گذر آن است که [[جهان‌بینی]] [[انسان]] پا می‌گیرد.
*در اینجا لازم است میان فطری احساسی و فطری ادراکی فرق نهاد. [[منطق]] شناسان، فطری مورد نظر ما را- که به [[ادراک]] [[آدمی]] ربط ندارد- "وجدانیات" می‌خوانند. این وجدانیات، از گذر [[حس]] [[باطن]] [[درک]] می‌شوند<ref>مدخل مسائل جدید در علم کلام‌، ۱۷۷؛ تفسیر موضوعی قرآن‌، ۱۲/ ۳۰.</ref>. [[امور فطری]] همگانی‌اند و پیرو شرایط [[تاریخی]] و جغرافیایی نیستند و از [[نهان]] [[آدمی]] شنیده می‌شوند و [[نیازمند]] آموزگار بیرونی نیستند و چون با نهاد [[انسان]] عجین‌اند، از میان نمی‌روند<ref>همان، چهل حدیث‌، امام خمینی/ ۱۸۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 361.</ref>.
*در اینجا لازم است میان فطری احساسی و فطری ادراکی فرق نهاد. [[منطق]] شناسان، فطری مورد نظر ما را- که به [[ادراک]] [[آدمی]] ربط ندارد- "وجدانیات" می‌خوانند. این وجدانیات، از گذر [[حس]] [[باطن]] [[درک]] می‌شوند<ref>مدخل مسائل جدید در علم کلام‌، ۱۷۷؛ تفسیر موضوعی قرآن‌، ۱۲/ ۳۰.</ref>. [[امور فطری]] همگانی‌اند و پیرو شرایط [[تاریخی]] و جغرافیایی نیستند و از [[نهان]] [[آدمی]] شنیده می‌شوند و [[نیازمند]] آموزگار بیرونی نیستند و چون با نهاد [[انسان]] عجین‌اند، از میان نمی‌روند<ref>همان، چهل حدیث‌، امام خمینی/ ۱۸۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 361.</ref>.
==[[خداشناسی]] فطری==
==[[خداشناسی]] فطری==
*توجه به ماورای [[طبیعت]] و [[ایمان]] به مبدأ، از گرایش‌های فطری [[آدمی]] است و از درون او مایه و پایه می‌گیرد. روان شناسان، چهار گرایش  [[عالی]] را در وجود [[آدمی]] بازشناخته‌اند:
*توجه به ماورای [[طبیعت]] و [[ایمان]] به مبدأ، از گرایش‌های فطری [[آدمی]] است و از درون او مایه و پایه می‌گیرد. روان شناسان، چهار گرایش  [[عالی]] را در وجود [[آدمی]] بازشناخته‌اند:

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۴۹

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث فطرت است. "فطرت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل فطرت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

معرفت فطری

خداشناسی فطری

  • توجه به ماورای طبیعت و ایمان به مبدأ، از گرایش‌های فطری آدمی است و از درون او مایه و پایه می‌گیرد. روان شناسان، چهار گرایش عالی را در وجود آدمی بازشناخته‌اند:
  1. حقیقت‌جویی؛
  2. زیبایی‌خواهی؛
  3. گرایش به خیر و فضیلت؛
  4. عشق و پرستش. گرایش اخیر، همان است که قرآن با عنوان "فطرت الله" از آن یاد می‌کند[۱۵] و بر یکتاپرستی- به عنوان آیین فطری انسان- اشارت می‌برد. کاوش‌های بیرونی نیز گواهی می‌دهند که این گرایش در همه انسان‌ها وجود دارد[۱۶]. قرآن از توحید فطری فراوان یاد می‌کند و به یاد می‌آورد که اگر از مشرکان بپرسید، چه کس آسمان‌ها و زمین را آفریده است، می‌گویند: "الله!"[۱۷] و اگر بپرسید چه کس شما را آفریده است، پاسخ می‌گویند: "الله!"[۱۸] و اگر بپرسید زمان و آنچه در آن است، از آنِ کیست، خواهند گفت: "الله!"[۱۹] این بدان سبب است که خداشناسی، از امور فطری انسان است و بدیهی و ضروری است و نیازمند استدلال نیست[۲۰][۲۱].

دلایل خداشناسی فطری

  1. واقعیت‌های تاریخی: در تاریخ و جامعه‌شناسی، ثابت شده است که همه جوامع انسانی همواره به نوعی دین پایبند بوده‌اند[۲۲][۲۳].
  2. شواهد باستان‌شناسی: از انسان‌های روزگاران بسیار کهن، آثاری بر جای مانده است که حکایت از اعتقاد آنان به خدا و اصل معاد دارد. دفن لوازم شخصی و زندگی و سفر همراه مردگان، مومیایی کردن مردگان و ساختن مقبره‌ها و بناهایی همچون اهرام مصر بر سر گورها، نشانه‌هایی از اعتقاد انسان روزگار گذشته به معاد است[۲۴].
  3. مطالعات و کشفیات روان‌شناختی: چنان که پیش این اشارت رفت، پرستش از گرایش‌های بنیادی و ذاتی انسان است و دانش روان‌شناسی آن را تأیید می‌کند[۲۵].
  4. ناکامی تبلیغات ضد دینی: با اینکه در دوره‌هایی از تاریخ زندگی انسان، برخی کوشیده‌اند علیه دین تبلیغ کنند و گرایش به دین و دینداری را از جان انسان بزدایند، فروغ دین هیچ‌گاه به خاموشی نرفته است. ناکامی تبلیغات شدید جهان غرب علیه دین در قرون‌ میانه، از شواهد این مدعا است[۲۶][۲۷].
  5. شواهد شخصی: انسان‌ها، هنگام مواجهه با سختی‌ها و خطرها و ترس و هراس، آن گاه که از اسباب ظاهری امید می‌کننَد، نیرویی در وجودشان جان می‌گیرد و به کسی توجه می‌کنند که مبدأ همه چیز است و در هر هنگام و مکانی می‌تواند بیچارگان را پناه دهد و دستشان را بگیرد. همه انسان‌ها- هر چند به ظاهر، وجود خدا را نپذیرند- وقتی به سختی می‌افتند و در تنگناها گرفتار می‌آیند، به درون خویش باز می‌گردند و احساس می‌کنند که هنوز امیدی هست. وجود امید، بدون باور به وجود امیددهنده امکان‌پذیر نیست و این نشان می‌دهد که انسان به گونه فطری خداجو و خداشناس است[۲۸][۲۹].
  6. گواهی دانشمندان: بسیاری از دانشمندان جهان معترف‌اند که خداشناسی از درون آدمی جوشیدن می‌گیرد و از نهان بر می‌خیزد: "سرچشمه زندگی مذهبی، دل است و قبول هم داریم که فرمولها و دستورالعملهای فلسفی، مانند مطلب ترجمه شده‌ای است که متن اصلی آن، به زبان دیگری است"[۳۰][۳۱].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛ سوره روم، آیه ۳۰؛ نهایه‌، ابن اثیر/ ۳/ ۴۵۷؛ مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۵۵.
  2. فرهنگ شیعه، ص 360.
  3. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛سوره روم، آیه ۳۰؛ ﴿ قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ سوره بقره، آیه ۳۸.
  4. مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۵۹.
  5. بحارالانوار، ۳/ ۲۷۶.
  6. مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۶۳.
  7. ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ؛ سوره شمس، آیه ۸.
  8. فرهنگ شیعه، ص 361.
  9. ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ؛ سوره نحل، آیه ۷۸.
  10. ﴿ فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ؛ سوره غاشیه، آیه ۲۱ و ۲۲.
  11. ﴿ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا ؛ سوره طلاق، آیه ۱۰.
  12. مدخل مسائل جدید در علم کلام‌، ۱۷۷؛ تفسیر موضوعی قرآن‌، ۱۲/ ۳۰.
  13. همان، چهل حدیث‌، امام خمینی/ ۱۸۱.
  14. فرهنگ شیعه، ص 361.
  15. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛سوره روم، آیه ۳۰.
  16. الالهیات‌، ۱/ ۱۱؛ سیر حکمت در اروپا، ۳/ ۳۲۱.
  17. ﴿ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ؛ سوره زخرف، آیه ۹؛ ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ؛ سوره عنکبوت، آیه ۶۱.
  18. ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ؛ سوره زخرف، آیه ۸۷.
  19. ﴿قُل لِّمَنِ الأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ ؛ سوره مؤمنون، آیه ۸۹- ۸۴.
  20. چهل حدیث‌، ۱۸۵- ۱۸۱.
  21. فرهنگ شیعه، ص 362.
  22. تاریخ تمدن‌، ویل دورانت/ ۱/ ۸۹- ۸۷.
  23. فرهنگ شیعه، ص 362.
  24. فرهنگ شیعه، ص 362.
  25. فرهنگ شیعه، ص 362.
  26. فطرت‌، شهید مطهری/ ۱۵۳.
  27. فرهنگ شیعه، ص 362-363.
  28. ر.ک: تفسیر المیزان‌، ۱۲/ ۲۸۹.
  29. فرهنگ شیعه، ص 363.
  30. سیر حکمت در اروپا، ۲/ ۱۴ و ۳/ ۳۲۱.
  31. فرهنگ شیعه، ص 363.