رفع اختلاف مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار')
خط ۴۳: خط ۴۳:
*در برخی [[روایات]]، رفع اختلاف‌های [[مردم]] در [[تفسیر دین]]، از جمله [[وظایف امام]] شمرده شده است؛ چنان‌که این مدعا در [[مناظره]] [[هشام بن حکم]] با [[عمرو بن عبید]] که برای [[امام صادق]]{{ع}} تقریر شد، آمده است. هشام در این [[مناظره]] با [[تشبیه]] [[وظیفه]] [[قلب]] نسبت به اعضای [[بدن]] با [[وظیفه امام]] نسبت به [[مردم]] چنین بیان می‌کند که [[خداوند]]، اعضای [[بدن]] را رها نکرد و برای آنها امامی قرار داد تا صحیح را بیان، و نسبت به آنچه در آن تردید وجود دارد، [[یقین]] ایجاد کند. حال آیا ممکن است [[مردم]] را در [[حیرت]] و تردید و اختلافشان رها کند و برای آنها امامی قرار ندهد؟<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹ و ۱۷۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۹ و ۵۹۰؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۰۷ و ۲۰۸. گفتنی است سند کلینی به دلیل وجود «حسن بن ابراهیم» - که مهمل یا مجهول است - معتبر نیست؛ اما سند شیخ صدوق صحیح است.</ref> گاه نیز جریانی [[انحرافی]] در [[جامعه]] شیوع پیدا می‌کند. در اینجاست که [[امام]]{{ع}} [[احساس]] [[وظیفه]]، و [[روشنگری]] را آغاز می‌کند؛ چنان‌که در عصر [[امام سجاد]]{{ع}} [[تفکرات]] تشبیهی و تجسیمی رواج ویژهای یافت<ref>در‌این‌باره ر.ک: سید محمد رضا حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد{{ع}}، ص۹۱ و ۹۲.</ref>. بنابر گزارش‌های [[تاریخی]]، [[امام]]{{ع}} که مجال چندانی برای [[تبیین]] علنی [[معارف]] [[حقیقی]] [[اسلام]] نداشت، نزد [[قبر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[مسجد]] [[نبوی]] رفته، چنین فریاد زد: "خدایا، [[قدرت]] تو آشکار شده و هیئت جلال تو پدیدار نگشته؛ پس تو را نشناخته و... بدانچه نیستی، [[تشبیه]] کنند و خدایا، من از کسانی که تو را با [[تشبیه]] می‌خوانند بیزارم. چیزی مانند تو نیست.... تو را با آفریده‌هایت مساوی دانسته؛ از‌این‌رو تو را نشناخته و بعضی نشانه‌های تو را [[پروردگار]] خود دانسته و تو را بِدان توصیف کردند. پس ای خدایا، تو [[برتر]] از آن چیزی هستی که تشبیه‌کنندگان، تو را بِدان توصیف می‌کنند"<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۸۹.</ref>.
*در برخی [[روایات]]، رفع اختلاف‌های [[مردم]] در [[تفسیر دین]]، از جمله [[وظایف امام]] شمرده شده است؛ چنان‌که این مدعا در [[مناظره]] [[هشام بن حکم]] با [[عمرو بن عبید]] که برای [[امام صادق]]{{ع}} تقریر شد، آمده است. هشام در این [[مناظره]] با [[تشبیه]] [[وظیفه]] [[قلب]] نسبت به اعضای [[بدن]] با [[وظیفه امام]] نسبت به [[مردم]] چنین بیان می‌کند که [[خداوند]]، اعضای [[بدن]] را رها نکرد و برای آنها امامی قرار داد تا صحیح را بیان، و نسبت به آنچه در آن تردید وجود دارد، [[یقین]] ایجاد کند. حال آیا ممکن است [[مردم]] را در [[حیرت]] و تردید و اختلافشان رها کند و برای آنها امامی قرار ندهد؟<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹ و ۱۷۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۹ و ۵۹۰؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۰۷ و ۲۰۸. گفتنی است سند کلینی به دلیل وجود «حسن بن ابراهیم» - که مهمل یا مجهول است - معتبر نیست؛ اما سند شیخ صدوق صحیح است.</ref> گاه نیز جریانی [[انحرافی]] در [[جامعه]] شیوع پیدا می‌کند. در اینجاست که [[امام]]{{ع}} [[احساس]] [[وظیفه]]، و [[روشنگری]] را آغاز می‌کند؛ چنان‌که در عصر [[امام سجاد]]{{ع}} [[تفکرات]] تشبیهی و تجسیمی رواج ویژهای یافت<ref>در‌این‌باره ر.ک: سید محمد رضا حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد{{ع}}، ص۹۱ و ۹۲.</ref>. بنابر گزارش‌های [[تاریخی]]، [[امام]]{{ع}} که مجال چندانی برای [[تبیین]] علنی [[معارف]] [[حقیقی]] [[اسلام]] نداشت، نزد [[قبر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[مسجد]] [[نبوی]] رفته، چنین فریاد زد: "خدایا، [[قدرت]] تو آشکار شده و هیئت جلال تو پدیدار نگشته؛ پس تو را نشناخته و... بدانچه نیستی، [[تشبیه]] کنند و خدایا، من از کسانی که تو را با [[تشبیه]] می‌خوانند بیزارم. چیزی مانند تو نیست.... تو را با آفریده‌هایت مساوی دانسته؛ از‌این‌رو تو را نشناخته و بعضی نشانه‌های تو را [[پروردگار]] خود دانسته و تو را بِدان توصیف کردند. پس ای خدایا، تو [[برتر]] از آن چیزی هستی که تشبیه‌کنندگان، تو را بِدان توصیف می‌کنند"<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۸۹.</ref>.
*در دوران [[امام صادق]]{{ع}} جریان تصوف از سوی [[زهد]] فروشان، شیوع نسبی یافته بود. در‌این‌باره [[جابر بن یزید جعفی]] به [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد که فرقه‌ای پیدا شده است که هرگاه [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌شود، یکی از ایشان [[غش]] می‌کند و چنان [[غش]] می‌کند که اگر دست و پای او را ببرند، نمی‌فهمد. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: "سبحان [[الله]]، این کار [[شیطان]] است و [[متقین]] به چنین چیزی توصیف نشده‌اند. همانا تأثر از [[قرآن]] با نرم شدن [[دل]]، [[رقت قلب]]، [[اشک]] ریختن و [[ترس]] است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۱۷. گفتنی است سخن امام را می‌توان برگرفته از آیات قرآن کریم دانست؛ مانند {{متن قرآن|تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ}} (زمر، ۲۳). ممکن است ظاهر این روایت با برخی دیگر از روایات بیانگر غش کردن شنونده صدای تلاوت قرآن امام سجاد{{ع}} یا غش کردن همّام پس از شنیدن خطبه متقين منافات داشته باشد. محققان در‌این‌باره وجوه جمعی بیان کرده‌اند که به دلیل رعایت اختصار، خوانندگان را به آثار ایشان ارجاع می‌دهیم (ر.ک: محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج۱۳، ص۱۳۳؛ ملا صالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۱، ص۴۴). برای تفصیل بیشتر درباره جریان تصوف در عصر امام صادق{{ع}} و چگونگی مقابله آن امام با این جریان، ر.ک: سید سعید حسینی، برخی از انحرافات فکری عصر امام صادق{{ع}} و موضع حضرت (پایان‌نامه)، ص۹۷-۱۲۳.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.</ref>.
*در دوران [[امام صادق]]{{ع}} جریان تصوف از سوی [[زهد]] فروشان، شیوع نسبی یافته بود. در‌این‌باره [[جابر بن یزید جعفی]] به [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد که فرقه‌ای پیدا شده است که هرگاه [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌شود، یکی از ایشان [[غش]] می‌کند و چنان [[غش]] می‌کند که اگر دست و پای او را ببرند، نمی‌فهمد. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: "سبحان [[الله]]، این کار [[شیطان]] است و [[متقین]] به چنین چیزی توصیف نشده‌اند. همانا تأثر از [[قرآن]] با نرم شدن [[دل]]، [[رقت قلب]]، [[اشک]] ریختن و [[ترس]] است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۱۷. گفتنی است سخن امام را می‌توان برگرفته از آیات قرآن کریم دانست؛ مانند {{متن قرآن|تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ}} (زمر، ۲۳). ممکن است ظاهر این روایت با برخی دیگر از روایات بیانگر غش کردن شنونده صدای تلاوت قرآن امام سجاد{{ع}} یا غش کردن همّام پس از شنیدن خطبه متقين منافات داشته باشد. محققان در‌این‌باره وجوه جمعی بیان کرده‌اند که به دلیل رعایت اختصار، خوانندگان را به آثار ایشان ارجاع می‌دهیم (ر.ک: محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج۱۳، ص۱۳۳؛ ملا صالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۱، ص۴۴). برای تفصیل بیشتر درباره جریان تصوف در عصر امام صادق{{ع}} و چگونگی مقابله آن امام با این جریان، ر.ک: سید سعید حسینی، برخی از انحرافات فکری عصر امام صادق{{ع}} و موضع حضرت (پایان‌نامه)، ص۹۷-۱۲۳.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.</ref>.
==[[وجوب]] [[دفع اختلاف در جامعه]] یکی از [[ادله عقلی]] بر [[ضرورت وجود امام]]==
* این [[دلیل]] از سه مقدمه تشکیل می‌گردد:
# [[انسان‌ها]] طبیعتاً دچار [[اختلاف]] می‌شوند. [[تضاد منافع]] از یک‌سو و محدودیت فرصت‌های تأمین آنها از سوی دیگر، و افزون بر آن [[اختلاف]] [[افکار]]، [[عقاید]] و [[سلایق]] [[انسان‌ها]] همگی عواملی هستند که [[اختلاف]] را در [[جامعه]] [[بشر]] اجتناب ناپذیر می‌کنند.
# قوۀ شهوّیۀ [[انسان‌ها]] که آنان را به تلاش برای جذب و [[تأمین منافع]] خویش وامی‌دارد، و قوّۀ غضبیّه از سوی دیگر که [[خشم]] [[انسان‌ها]] را نسبت به انسان‌های دیگری که [[مانع]] تأمین مقاصد و [[منافع]] آنها می‌شوند برمی‌افروزد، موجب می‌شود تا [[اختلاف]] بین [[انسان‌ها]] به طور طبیعی و قهری منجر به [[جنگ]] و [[خونریزی]] و [[ستیز با یکدیگر]] شود، تا آنجا که می‌تواند [[جامعه]] [[بشر]] را به [[جهنمی]] از [[آتش]] [[جنگ]] و [[ستیز]] مبدّل کند.
# تنها راه کنترل [[اختلاف]] در [[جامعه بشر]] و جلوگیری از منجر شدن [[اختلافات]] به [[جنگ]] و [[ستیز]] دائم، وجود [[حکومتی]] است که [[مرجع حل اختلاف]]، و [[فصل دهنده بین نزاع‌ها]] و کشمکش‌ها باشد.
* بنابراین وجود [[حکومتی]] که [[مرجع]] کنترل و [[حل اختلافات جامعه]] [[بشر]] باشد به [[حکم عقل]] ضروری است.
* بنابر [[حکم عقل]] به [[وجوب دفع ضرر]]، تشکیل [[حکومتی]] که بتواند با حل و [[فصل نزاع‌ها]] [[مانع]] پیدایش [[جنگ]] و [[ستیز]] در [[جامعه]] [[بشر]] گردد، ضروری و [[واجب]] است.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۸ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۱۱

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث فلسفه بعثت و وظیفه امام است. "رفع اختلاف مردم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رفع اختلاف مردم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ساحت‌های اختلاف مردم

رفع اختلاف مردم یکی از فلسفه‌های بعثت

وجوب دفع اختلاف در جامعه یکی از ادله عقلی بر ضرورت وجود امام

  • این دلیل از سه مقدمه تشكیل می‌گردد:
  1. انسان‌ها طبیعتاً دچار اختلاف می‌شوند. تضاد منافع از یكسو و محدودیت فرصت‌های تأمین آنها از سوی دیگر، و افزون بر آن اختلاف افكار، عقاید و سلایق انسان‌ها همگی عواملی هستند كه اختلاف را در جامعه بشر اجتناب ناپذیر می‌كنند.
  2. قوۀ شهوّیۀ انسان‌ها که آنان را به تلاش برای جذب و تأمین منافع خویش وامی‌دارد، و قوّۀ غضبیّه از سوی دیگر كه خشم انسان‌ها را نسبت به انسان‌های دیگری كه مانع تأمین مقاصد و منافع آنها می‌شوند برمی‌افروزد، موجب می‌شود تا اختلاف بین انسان‌ها به طور طبیعی و قهری منجر به جنگ و خونریزی و ستیز با یكدیگر شود، تا آنجا كه می‌تواند جامعه بشر را به جهنمی از آتش جنگ و ستیز مبدّل كند.
  3. تنها راه كنترل اختلاف در جامعه بشر و جلوگیری از منجر شدن اختلافات به جنگ و ستیز دائم، وجود حكومتی است كه مرجع حل اختلاف، و فصل دهنده بین نزاع‌ها و كشمكش‌ها باشد.

رفع اختلاف مردم یکی از وظایف امام

  1. حل اختلاف روشی در سیر و سلوک الی الله (پایه گذاری و محوریت نظام معنوی جامعه و پاسداری از آن به معنای پیشگیری از انحرافات در سیر و سلوک
  2. حل اختلاف اعتقادی و فکری جامعه (شامل: پایه گذاری نظام فکری و جهانبینی الهی در جامعه و پاسداری از آن و پیشگیری از انحرافات فکری به علاوه تبیین، تعلیم و تفسیر مفاهیم دینی و احکام شریعت، داوری در منازعات در زمینه‌های جهانبینی و ایدوئولوژی و دفع شبهات دینی
  3. حل اختلاف ارزشی و فرهنگی جامعه (شامل: پایه گذاری نظام فرهنگی جامعه که نظام ارزشی الهی است، هدایت به این نظام و پاسداری از آن به معنای پیشگیری از انحرافات فرهنگی).

وجوب دفع اختلاف در جامعه یکی از ادله عقلی بر ضرورت وجود امام

  • این دلیل از سه مقدمه تشکیل می‌گردد:
  1. انسان‌ها طبیعتاً دچار اختلاف می‌شوند. تضاد منافع از یک‌سو و محدودیت فرصت‌های تأمین آنها از سوی دیگر، و افزون بر آن اختلاف افکار، عقاید و سلایق انسان‌ها همگی عواملی هستند که اختلاف را در جامعه بشر اجتناب ناپذیر می‌کنند.
  2. قوۀ شهوّیۀ انسان‌ها که آنان را به تلاش برای جذب و تأمین منافع خویش وامی‌دارد، و قوّۀ غضبیّه از سوی دیگر که خشم انسان‌ها را نسبت به انسان‌های دیگری که مانع تأمین مقاصد و منافع آنها می‌شوند برمی‌افروزد، موجب می‌شود تا اختلاف بین انسان‌ها به طور طبیعی و قهری منجر به جنگ و خونریزی و ستیز با یکدیگر شود، تا آنجا که می‌تواند جامعه بشر را به جهنمی از آتش جنگ و ستیز مبدّل کند.
  3. تنها راه کنترل اختلاف در جامعه بشر و جلوگیری از منجر شدن اختلافات به جنگ و ستیز دائم، وجود حکومتی است که مرجع حل اختلاف، و فصل دهنده بین نزاع‌ها و کشمکش‌ها باشد.

منابع

پانویس

  1. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  2. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  3. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۷۰-۲۷۴.
  4. «اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید» سوره نساء، آیه۵۹.
  5. بحار الانوار، ج۱۱، ص ۴۰.
  6. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۷۵-۲۷۷.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸. این روایت در دیگر متون حدیثی نیز با اندکی تفاوت نقل شده است (ر.ک: محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۳۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۹؛ همو، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۴ و ۲۰۵).
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹ و ۱۷۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۹ و ۵۹۰؛ همو، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۷ و ۲۰۸. گفتنی است سند کلینی به دلیل وجود «حسن بن ابراهیم» - که مهمل یا مجهول است - معتبر نیست؛ اما سند شیخ صدوق صحیح است.
  9. در‌این‌باره ر.ک: سید محمد رضا حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد(ع)، ص۹۱ و ۹۲.
  10. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۸۹.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۱۷. گفتنی است سخن امام را می‌توان برگرفته از آیات قرآن کریم دانست؛ مانند ﴿تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ (زمر، ۲۳). ممکن است ظاهر این روایت با برخی دیگر از روایات بیانگر غش کردن شنونده صدای تلاوت قرآن امام سجاد(ع) یا غش کردن همّام پس از شنیدن خطبه متقين منافات داشته باشد. محققان در‌این‌باره وجوه جمعی بیان کرده‌اند که به دلیل رعایت اختصار، خوانندگان را به آثار ایشان ارجاع می‌دهیم (ر.ک: محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج۱۳، ص۱۳۳؛ ملا صالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۱، ص۴۴). برای تفصیل بیشتر درباره جریان تصوف در عصر امام صادق(ع) و چگونگی مقابله آن امام با این جریان، ر.ک: سید سعید حسینی، برخی از انحرافات فکری عصر امام صادق(ع) و موضع حضرت (پایان‌نامه)، ص۹۷-۱۲۳.
  12. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.