عمرو بن قرظه انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


==مقدمه==
==مقدمه==
'''عمرو بن قرظه انصاری''' از شهدای کربلاست. [[پدر]] او (قرظه) از [[اصحاب علی]]{{ع}} و از خزرجیانی بود که به [[کوفه]] آمد و آنجا ماندگار شد و در رکاب [[علی]]{{ع}} با دشمنانش جنگید. عمرو، از [[کوفه]] آمد و در [[کربلا]]، روز ششم [[محرّم]] به [[سید الشهدا]]{{ع}} پیوست. [[امام]] در گفتگوهایش با [[عمر سعد]]، او را برای مکالمه می‌فرستاد و او جواب می‌آورد، تا آنکه [[شمر]] از [[کوفه]] آمد و این [[مذاکره]] [[قطع]] شد<ref>عنصر شجاعت، ج۲، ص۱۶۰.</ref>.
«عمرو»<ref>برخی منابع نام او را عمیر (الاقبال، ج۳، ص۷۸ (پاورقی)) و برخی عمر (روضة الشهداء، ص۳۱۱، کتابفروشی الاسلامیة) گفته‌اند.</ref> فرزند [[قرظة بن کعب انصاری]]<ref>قرضة بن کعب انصاری خزرجی از صحابه رسول خدا{{صل}} بود که در جنگ‌های احد و دیگر جنگ‎های پس از آن شرکت داشت (الاصابة، ج۵، ص۳۲۹) و شیخ طوسی او را در شمار صحابه امیرمؤمنان{{ع}} و امام حسین{{ع}} آورده است (رجال الطوسی، ص۵۵ و ۷۸) برخی نیز برآنند که وی در جنگ‌های امیرمؤمنان شرکت داشت و علی{{ع}} او را به حکومت فارس گماشت (ابصارالعین، ص۱۵۵، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة).</ref> از شخصیت‌های نامی [[کوفه]] بود. پدرش قرظه از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] بود و در [[جنگ احد]] و دیگر جنگ‌های [[عصر پیامبر]] شرکت داشت و پس از [[رسول خدا]]{{صل}} در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن الخطاب]]، از طرف [[خلیفه]] به عنوان [[فقیه]] و [[معلم]] [[فقه]] در کوفه ساکن شد<ref>الاصابه، ج۵، ص۳۲۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۵۳۳-۵۳۴؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۵۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۵۶.</ref>.


[[روز عاشورا]] جلوی [[امام حسین]]{{ع}} [[ایستاده]] بود و تیر‌های [[دشمن]] را با سینه و پیشانی خود به [[جان]] می‌خرید و اینگونه از [[جان]] [[امام]] محافظت می‌کرد. زخم‌های زیادی بر پیکرش نشست. به [[امام]] خطاب کرد که: ای پسر [[پیامبر]]!آیا [[وفا]] کردم؟ [[حضرت]] فرمود: آری! تو پیش از من به [[بهشت]] می‌روی. از من به [[پیامبر]] [[سلام]] برسان و بگو که من در پی تو می‌آیم و.... افتاد و [[شهید]] شد<ref>مقتل الحسین، مقرم، ص۳۰۶.</ref>.
==عمرو واسطه ملاقات [[امام]]{{ع}} با [[عمر بن سعد]]==
عمرو قبل از [[عاشورا]] تا روز ششم محرم در سپاه عمر سعد بود و روز ششم به [[کاروان حسینی]] پیوست و در شمار [[یاران امام حسین]]{{ع}} درآمد، اما جزئیات بیشتری درباره چگونگی [[پیوستن]] او به [[کاروان حسینی]] و نیز از زندگانی‌اش در [[تاریخ]] نیامده است. با اینکه عمرو در [[روز]] ششم [[محرم]] [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} آمد و لکن مورد [[عنایت خاص]] حضرت قرار داشت و امام{{ع}} او را جهت [[مذاکره]] نزد عمرسعد فرستاد.


نامش در [[زیارت ناحیه]] آمده است. برخی هم شهادتش را در عرصۀ میدان و پس از [[رجز]] و رزم گفته‌اند. [[رجز]] او چنین بود: {{عربی|"قَدْ عَلِمَتْ كَتِيبَةُ الْأَنْصَارِأَنِّي سَأَحْمِي حَوْزَةَ الذِّمَارِ ضَرْبَ غُلاَمٍ غَيْرِ نَكْسٍ شَارِيدُونَ حُسَيْنٍ مُهْجَتِي وَ دَارِي"}}<ref>عبرات المصطفین، ج۲، ص۳۰.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۵۶.</ref>
داستان از اینجا شروع شد: در روز هشتم محرم که [[سپاه]] عمرسعد آب را به روی [[حرم حسینی]] بستند، تلاش [[یاران امام]]{{ع}} برای آوردن آب به جایی نرسید. به [[دستور امام]]{{ع}} [[قمر]] [[بنی هاشم]] با سی سوار به سوی [[شریعه]] حرکت نمود تا آب بیاورد. آنان با [[موفقیت]] مشک‌ها را پُر از آب کردند و بازگشتند<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۳۳۶.</ref>.
 
امام{{ع}} چون وضع را چنین دید، [[عمرو بن قرظة انصاری]] را نزد عمرسعد فرستاد تا درخواست [[ملاقات امام]]{{ع}} با [[عمر سعد]] را به اطلاع او برساند. عمرسعد از این پیشنهاد استقبال کرد و شب هنگام با بیست نفر از سپاهیانش و [[امام حسین]]{{ع}} نیز با بیست نفر از یارانش در محلی بین دو سپاه حضور یافتند و با هم [[ملاقات]] و گفت وگو کردند<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۵۳۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۵۶.</ref>.
 
==حضور پُرشور [[عمرو بن قرظه انصاری]] در [[روز عاشورا]]==
عمرو این [[شیعه راستین]] و [[یار]] با وفای [[حسینی]] در روز عاشورا [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} آمد و پس از کسب اجازه، قدم به میدان گذاشت و این [[رجز]] را خواند:
 
{{شعر}}
{{ب|''قَدْ عَلِمَتْ‏ كَتِيبَةُ الْأَنْصَارِ''|2=''أَنِّي سَأَحْمِي حَوْزَةَ الذِّمَارِ''}}
{{ب|''ضَرْبَ غُلَامٍ غَيْرِ نَكْسٍ شَارٍ''|2=''دُونَ حُسَيْنٍ مُهْجَتِي وَ دَارِي''}}
{{پایان شعر}}
:[[سپاه]] [[انصار]] می‌‌دانند از کسی که [[مسئولیت]] [[حفظ جان]] او را به عهده دارم [[حمایت]] می‌کنم؛ همانا ضربه‌های من مانند ضربه‌های [[جوانی]] است که از صحنه نمی‌گریزد و [[جان]] و خانه‌ام فدای حسین باد!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۴؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۴ و ابصارالعین، ص۱۳۷. کلمه «شاری» در بیت دوم از باب «شری بنفسه» است. و شاید مصرع آخر رجز او که گفت: «دون حسین مهجتی و داری»کنایه به عمرسعد باشد که در شب نهم محرم به امام حسین{{ع}} گفت: اگر با شما باشم می‌‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند! عمرو می‌‌گوید، خون و خانه‌ام فدای حسین باشد.</ref>.
 
پس از آنکه ساعتی رزمید، [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} بازگشت و خود را سپر [[بلا]] قرار داد و از حضرت [[دفاع]] نمود<ref>ابصارالعین، ص۱۳۸ و بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۲.</ref>.
 
ابن نما می‌‌گوید: "عمرو بن قرظة، وقتی از میدان رزم خدمت [[حضرت حسین]]{{ع}} بازگشت، پروانه‌وار دور امام{{ع}} می‌‌چرخید و صورت و سینه خود را سپر تیرهای [[دشمن]] قرار داده و نمی‌گذاشت که به [[امام حسین]] صدمه‌ای وارد شود و پس از جراحت‌های زیادی که برداشته بود رو به امام{{ع}} کرد و گفت: ای [[پسر رسول خدا]]، آیا به [[عهد]] خود [[وفا]] کردم؟! حضرت در پاسخ او فرمود: آری، تو زودتر از من وارد [[بهشت]] خواهی شد، [[سلام]] مرا به [[پیامبر خدا]] برسان و بگو که من هم به دنبال تو خواهم آمد!<ref>{{متن حدیث|نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي اَلْجَنَّةِ فَاقْرَأْ رَسُولَ اَللَّهِ{{صل}} اَلسَّلاَمَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي فِي اَلْأَثَرِ}}</ref>.
 
عمرو، پس از شنیدن این سخنان بشارت‌آمیز از [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} بسیار خوشحال شد و به [[نبرد]] خود ادامه داد تا آنکه در اثر جراحات زیادی که برداشته بود روی [[زمین]] افتاد و [[جان]] به جان آفرین [[تسلیم]] کرد و به خیل [[شهیدان کربلا]] پیوست!<ref>الملهوف، ص۱۶۳ و ابصارالعین، ص۱۳۸.</ref> در زیارت ناحیه مقدسه درباره ایشان چنین آمد است: {{متن حدیث|اَلسَّلاَمُ عَلَى عَمْرِو بْنِ قَرَظَةَ اَلْأَنْصَارِيِّ}}<ref>زیارت ناحیه مقدسه، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۷۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۵۳۷-۵۳۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۵۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۲۰: خط ۳۸:
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']]
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
#[[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
#[[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}

نسخهٔ ‏۱ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۹

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

«عمرو»[۱] فرزند قرظة بن کعب انصاری[۲] از شخصیت‌های نامی کوفه بود. پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا(ص) در مدینه بود و در جنگ احد و دیگر جنگ‌های عصر پیامبر شرکت داشت و پس از رسول خدا(ص) در زمان خلافت عمر بن الخطاب، از طرف خلیفه به عنوان فقیه و معلم فقه در کوفه ساکن شد[۳].[۴].

عمرو واسطه ملاقات امام(ع) با عمر بن سعد

عمرو قبل از عاشورا تا روز ششم محرم در سپاه عمر سعد بود و روز ششم به کاروان حسینی پیوست و در شمار یاران امام حسین(ع) درآمد، اما جزئیات بیشتری درباره چگونگی پیوستن او به کاروان حسینی و نیز از زندگانی‌اش در تاریخ نیامده است. با اینکه عمرو در روز ششم محرم خدمت امام(ع) آمد و لکن مورد عنایت خاص حضرت قرار داشت و امام(ع) او را جهت مذاکره نزد عمرسعد فرستاد.

داستان از اینجا شروع شد: در روز هشتم محرم که سپاه عمرسعد آب را به روی حرم حسینی بستند، تلاش یاران امام(ع) برای آوردن آب به جایی نرسید. به دستور امام(ع) قمر بنی هاشم با سی سوار به سوی شریعه حرکت نمود تا آب بیاورد. آنان با موفقیت مشک‌ها را پُر از آب کردند و بازگشتند[۵].

امام(ع) چون وضع را چنین دید، عمرو بن قرظة انصاری را نزد عمرسعد فرستاد تا درخواست ملاقات امام(ع) با عمر سعد را به اطلاع او برساند. عمرسعد از این پیشنهاد استقبال کرد و شب هنگام با بیست نفر از سپاهیانش و امام حسین(ع) نیز با بیست نفر از یارانش در محلی بین دو سپاه حضور یافتند و با هم ملاقات و گفت وگو کردند[۶].

حضور پُرشور عمرو بن قرظه انصاری در روز عاشورا

عمرو این شیعه راستین و یار با وفای حسینی در روز عاشورا خدمت امام(ع) آمد و پس از کسب اجازه، قدم به میدان گذاشت و این رجز را خواند:

قَدْ عَلِمَتْ‏ كَتِيبَةُ الْأَنْصَارِأَنِّي سَأَحْمِي حَوْزَةَ الذِّمَارِ
ضَرْبَ غُلَامٍ غَيْرِ نَكْسٍ شَارٍدُونَ حُسَيْنٍ مُهْجَتِي وَ دَارِي
سپاه انصار می‌‌دانند از کسی که مسئولیت حفظ جان او را به عهده دارم حمایت می‌کنم؛ همانا ضربه‌های من مانند ضربه‌های جوانی است که از صحنه نمی‌گریزد و جان و خانه‌ام فدای حسین باد![۷].

پس از آنکه ساعتی رزمید، خدمت امام(ع) بازگشت و خود را سپر بلا قرار داد و از حضرت دفاع نمود[۸].

ابن نما می‌‌گوید: "عمرو بن قرظة، وقتی از میدان رزم خدمت حضرت حسین(ع) بازگشت، پروانه‌وار دور امام(ع) می‌‌چرخید و صورت و سینه خود را سپر تیرهای دشمن قرار داده و نمی‌گذاشت که به امام حسین صدمه‌ای وارد شود و پس از جراحت‌های زیادی که برداشته بود رو به امام(ع) کرد و گفت: ای پسر رسول خدا، آیا به عهد خود وفا کردم؟! حضرت در پاسخ او فرمود: آری، تو زودتر از من وارد بهشت خواهی شد، سلام مرا به پیامبر خدا برسان و بگو که من هم به دنبال تو خواهم آمد![۹].

عمرو، پس از شنیدن این سخنان بشارت‌آمیز از اباعبدالله الحسین(ع) بسیار خوشحال شد و به نبرد خود ادامه داد تا آنکه در اثر جراحات زیادی که برداشته بود روی زمین افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به خیل شهیدان کربلا پیوست![۱۰] در زیارت ناحیه مقدسه درباره ایشان چنین آمد است: «اَلسَّلاَمُ عَلَى عَمْرِو بْنِ قَرَظَةَ اَلْأَنْصَارِيِّ»[۱۱].[۱۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. برخی منابع نام او را عمیر (الاقبال، ج۳، ص۷۸ (پاورقی)) و برخی عمر (روضة الشهداء، ص۳۱۱، کتابفروشی الاسلامیة) گفته‌اند.
  2. قرضة بن کعب انصاری خزرجی از صحابه رسول خدا(ص) بود که در جنگ‌های احد و دیگر جنگ‎های پس از آن شرکت داشت (الاصابة، ج۵، ص۳۲۹) و شیخ طوسی او را در شمار صحابه امیرمؤمنان(ع) و امام حسین(ع) آورده است (رجال الطوسی، ص۵۵ و ۷۸) برخی نیز برآنند که وی در جنگ‌های امیرمؤمنان شرکت داشت و علی(ع) او را به حکومت فارس گماشت (ابصارالعین، ص۱۵۵، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة).
  3. الاصابه، ج۵، ص۳۲۹.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۵۳۳-۵۳۴؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۵۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۵۶.
  5. تنقیح المقال، ج۲، ص۳۳۶.
  6. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۵۳۴؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۵۶.
  7. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۴؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۴ و ابصارالعین، ص۱۳۷. کلمه «شاری» در بیت دوم از باب «شری بنفسه» است. و شاید مصرع آخر رجز او که گفت: «دون حسین مهجتی و داری»کنایه به عمرسعد باشد که در شب نهم محرم به امام حسین(ع) گفت: اگر با شما باشم می‌‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند! عمرو می‌‌گوید، خون و خانه‌ام فدای حسین باشد.
  8. ابصارالعین، ص۱۳۸ و بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۲.
  9. «نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي اَلْجَنَّةِ فَاقْرَأْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) اَلسَّلاَمَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي فِي اَلْأَثَرِ»
  10. الملهوف، ص۱۶۳ و ابصارالعین، ص۱۳۸.
  11. زیارت ناحیه مقدسه، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۷۱.
  12. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۵۳۷-۵۳۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۵۶.