مترادف‌های واژه عصمت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۰: خط ۲۰:
:::::: «با تتبّع در [[آیات]] و [[روایات]]، به واژه‌هایی بر می‌خوریم که تقریباً معادل و مرادف واژه [[معصوم]] می‌باشند؛ مانند واژه "[[مخلَص]]". امّا در این قسمت، منظور ما از واژه‌های معادل [[عصمت]]، تعبیراتی است که توسّط [[اندیشمندان اسلامی]] به کار رفته است، نه مطلق واژه‌هایی که از [[قرآن]] و [[سنت]] قابل استخراج می‌باشند.
:::::: «با تتبّع در [[آیات]] و [[روایات]]، به واژه‌هایی بر می‌خوریم که تقریباً معادل و مرادف واژه [[معصوم]] می‌باشند؛ مانند واژه "[[مخلَص]]". امّا در این قسمت، منظور ما از واژه‌های معادل [[عصمت]]، تعبیراتی است که توسّط [[اندیشمندان اسلامی]] به کار رفته است، نه مطلق واژه‌هایی که از [[قرآن]] و [[سنت]] قابل استخراج می‌باشند.
:::::*'''[[تنزیه]]''': در کلمات برخی از [[علمای اسلامی]] گاهی برای افاده معنای [[عصمت]]، از واژه [[تنزیه]] استفاده شده است. چنان‌که عنوان [[کتاب]] [[سید مرتضی]] درباره [[عصمت انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} [[تنزیه]] الانبیاء<ref>در کتاب الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶، از چهار کتاب دیگر با همین نام یاد شده است.</ref> است. برخی از علمای [[اهل]] [[سنّت]] نیز به طور کلّی از به کار بردن واژه [[عصمت]] اجتناب ورزیده و تنها از کلمه "[[تنزیه]]" استفاده کرده‌اند<ref>ر.ک: الفقه الاکبر، ابوحنیفه.</ref>.
:::::*'''[[تنزیه]]''': در کلمات برخی از [[علمای اسلامی]] گاهی برای افاده معنای [[عصمت]]، از واژه [[تنزیه]] استفاده شده است. چنان‌که عنوان [[کتاب]] [[سید مرتضی]] درباره [[عصمت انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} [[تنزیه]] الانبیاء<ref>در کتاب الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶، از چهار کتاب دیگر با همین نام یاد شده است.</ref> است. برخی از علمای [[اهل]] [[سنّت]] نیز به طور کلّی از به کار بردن واژه [[عصمت]] اجتناب ورزیده و تنها از کلمه "[[تنزیه]]" استفاده کرده‌اند<ref>ر.ک: الفقه الاکبر، ابوحنیفه.</ref>.
::::::البته در برخی از [[روایات]] نیز، یکی از تعابیری که در کنار واژه [[عصمت]] به کار رفته است، مشتقات کلمه "[[تنزیه]]" می‌باشد. به عنوان نمونه، در [[زیارت]] جامعه‌ای که از [[امام هادی]]{{ع}} - [[نقل]] شده است، می‌خوانیم: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ... عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ... الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ<ref>بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۷۸.</ref>. عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الذُّنُوبِ... نَزَّهَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَإِ}}<ref>بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۵۰. همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷؛ ج۲۵، ص۱۸۲.</ref>؛ خدایا [[برترین]] درودهایت را بر [[سرور]] ما [[محمّد]]، [[بنده]] و رسولت فرست... آن‌که [[معصوم]] از هر [[خطا]] و لغزشی بود و منزه از هر گونه [[آلودگی]] و [[سبک‌سری]].... [[خداوند]] شما را از [[گناهان]]، [[معصوم]] قرار داده و از [[لغزش]] و [[خطا]]، منزّه ساخته است.
 
البته در برخی از [[روایات]] نیز، یکی از تعابیری که در کنار واژه [[عصمت]] به کار رفته است، مشتقات کلمه "[[تنزیه]]" می‌باشد. به عنوان نمونه، در [[زیارت]] جامعه‌ای که از [[امام هادی]]{{ع}} - [[نقل]] شده است، می‌خوانیم: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ... عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ... الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ<ref>بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۷۸.</ref>. عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الذُّنُوبِ... نَزَّهَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَإِ}}<ref>بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۵۰. همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷؛ ج۲۵، ص۱۸۲.</ref>؛ خدایا [[برترین]] درودهایت را بر [[سرور]] ما [[محمّد]]، [[بنده]] و رسولت فرست... آن‌که [[معصوم]] از هر [[خطا]] و لغزشی بود و منزه از هر گونه [[آلودگی]] و [[سبک‌سری]].... [[خداوند]] شما را از [[گناهان]]، [[معصوم]] قرار داده و از [[لغزش]] و [[خطا]]، منزّه ساخته است.
:::::*'''[[توفیق]]''': برخی دیگر از [[علمای اسلامی]]، واژه "[[توفیق]]" را معادل و مساوی با اصطلاح [[عصمت]] دانسته‌اند<ref>اوائل المقالات، ص۶۷-۶۶؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳. </ref>. لیکن از علمای معتزلی [[نقل]] شده است که بین اصطلاح "[[عصمت]]" و "[[توفیق]]" تفاوت قائل شده‌اند. به این صورت که نخست "[[لطف]]" را به چیزی تعریف کرده‌اند که وقتی [[خداوند]] آن را در [[حق]] کسی انجام دهد، آن شخص اختیاراً واجبی را انجام خواهد داد و یا حرامی را ترک خواهد کرد. سپس گفته‌اند لطفی که به واسطه آن، عمل واجبی صورت پذیرد "[[توفیق]]" نام دارد. اما لطفی که سبب ترک [[حرام]] می‌گردد، [[عصمت]] نامیده می‌شود<ref>شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref>. شاید بتوان گفت که منشأ این کار برد، روایاتی است که در کنار واژه [[عصمت]]، لغت [[توفیق]] و مشتقات آن را نیز به کار برده‌اند. در این زمینه دو نمونه را یاد آور می‌شویم:
:::::*'''[[توفیق]]''': برخی دیگر از [[علمای اسلامی]]، واژه "[[توفیق]]" را معادل و مساوی با اصطلاح [[عصمت]] دانسته‌اند<ref>اوائل المقالات، ص۶۷-۶۶؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳. </ref>. لیکن از علمای معتزلی [[نقل]] شده است که بین اصطلاح "[[عصمت]]" و "[[توفیق]]" تفاوت قائل شده‌اند. به این صورت که نخست "[[لطف]]" را به چیزی تعریف کرده‌اند که وقتی [[خداوند]] آن را در [[حق]] کسی انجام دهد، آن شخص اختیاراً واجبی را انجام خواهد داد و یا حرامی را ترک خواهد کرد. سپس گفته‌اند لطفی که به واسطه آن، عمل واجبی صورت پذیرد "[[توفیق]]" نام دارد. اما لطفی که سبب ترک [[حرام]] می‌گردد، [[عصمت]] نامیده می‌شود<ref>شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref>. شاید بتوان گفت که منشأ این کار برد، روایاتی است که در کنار واژه [[عصمت]]، لغت [[توفیق]] و مشتقات آن را نیز به کار برده‌اند. در این زمینه دو نمونه را یاد آور می‌شویم:
:::::# [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‌ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} برخوردار از [[راهنمایی]] و [[توفیق الهی]] بود و مویَّد به [[روح القدس]]. [[لغزش]] و خطایی در هر آنچه که به واسطه آنها امور [[مردم]] را اداره می‌کرد، نداشت.
:::::# [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‌ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} برخوردار از [[راهنمایی]] و [[توفیق الهی]] بود و مویَّد به [[روح القدس]]. [[لغزش]] و خطایی در هر آنچه که به واسطه آنها امور [[مردم]] را اداره می‌کرد، نداشت.
:::::# [[امام رضا]]{{ع}} در [[تبیین]] [[مقام امام]] و [[امامت]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ...}}<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۷-۱۲۸. همچنین ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۰۳. </ref>؛ [[امام]]، [[معصوم]] است و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راهنمایی‌های [[الهی]]، و از هر [[خطا]] و لغزشی در [[امان]] است.
:::::# [[امام رضا]]{{ع}} در [[تبیین]] [[مقام امام]] و [[امامت]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ...}}<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۷-۱۲۸. همچنین ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۰۳. </ref>؛ [[امام]]، [[معصوم]] است و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راهنمایی‌های [[الهی]]، و از هر [[خطا]] و لغزشی در [[امان]] است.
:::::*'''[[صدق]]، [[امانت]] و [[تبلیغ]]''': برخی از نویسندگان [[اهل]] [[سنّت]]، آنجا که در باره [[صفات انبیا]] و [[مقام عصمت]] آنها بحث کرده‌اند، بدون اینکه از اصطلاح [[عصمت]] نامی برده باشند، چهار صفت [[صدق]]، [[امانت]]، [[تبلیغ]] و [[فطانت]] را ذکر کرده‌اند. سپس در توضیح معنای هر یک گفته‌اند: "[[صدق]]"، این است که خبر، [[مطابق با واقع]] باشد؛ یعنی هر خبری که [[پیامبر]] می‌دهد، چه از جانب خود و چه از جانب [[خدا]]، محال است که [[کذب]] در آن [[راه]] یابد.
:::::*'''[[صدق]]، [[امانت]] و [[تبلیغ]]''': برخی از نویسندگان [[اهل]] [[سنّت]]، آنجا که در باره [[صفات انبیا]] و [[مقام عصمت]] آنها بحث کرده‌اند، بدون اینکه از اصطلاح [[عصمت]] نامی برده باشند، چهار صفت [[صدق]]، [[امانت]]، [[تبلیغ]] و [[فطانت]] را ذکر کرده‌اند. سپس در توضیح معنای هر یک گفته‌اند: "[[صدق]]"، این است که خبر، [[مطابق با واقع]] باشد؛ یعنی هر خبری که [[پیامبر]] می‌دهد، چه از جانب خود و چه از جانب [[خدا]]، محال است که [[کذب]] در آن [[راه]] یابد.
::::::"[[امانت]]"، این است که [[خداوند]] ظاهر و [[باطن]] [[انبیا]] را از [[گناه]] [[حفظ]] می‌کند؟ هم از گناهانی که مربوط به اعضا و جوارح [[انسان]] می‌شوند؛ همچون [[غیبت]]، دزدی و امثال آن و هم گناهانی که مربوط به [[قلب]] و [[دل]] آدمی‌اند؛ همانند: [[حسد]]، [[کبر]] و [[ریا]].
 
::::::"[[تبلیغ]]"، این است که [[پیامبران]] تمام آنچه را که [[خداوند]] [[فرمان]] [[ابلاغ]] آن را داده است، با بیانی روشن و خالی از هرگونه پیچیدگی و [[اشتباه]] به [[مردم]] می‌رسانند.
"[[امانت]]"، این است که [[خداوند]] ظاهر و [[باطن]] [[انبیا]] را از [[گناه]] [[حفظ]] می‌کند؟ هم از گناهانی که مربوط به اعضا و جوارح [[انسان]] می‌شوند؛ همچون [[غیبت]]، دزدی و امثال آن و هم گناهانی که مربوط به [[قلب]] و [[دل]] آدمی‌اند؛ همانند: [[حسد]]، [[کبر]] و [[ریا]].
::::::"[[فطانت]]" بدان معناست که [[پیامبران]] دارای [[قدرت]] [[فهم]] فوق‌العاده‌ای بوده، از [[توانایی]] بالایی برای [[احتجاج]] و [[استدلال]] در برابر [[شبهات]] [[دشمنان]] برخوردار می‌باشند<ref>البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷-۲۸؛ الجواهر الکلامیة فی العقیدة الاسلامیة، ص۵۶.</ref>.
 
::::::ظاهر این‌گونه بیانات این است که سه صفت اول؛ [[صدق]]، [[امانت]]، و [[تبلیغ]]؛ مجموعاً مفهوم اصطلاح [[عصمت]] را در بر دارند. امّا یکی از نویسندگان تصریح می‌کند که صفت دوم، یعنی، [[امانت]]، معادل و مترادف [[عصمت]] می‌باشد: {{عربی|يجب للرسل -علیهم الصلاة والسلام- الامانة و هي العصمة}}<ref>تبسیط العقائد الاسلامیه، ص۱۲۳.</ref>.
"[[تبلیغ]]"، این است که [[پیامبران]] تمام آنچه را که [[خداوند]] [[فرمان]] [[ابلاغ]] آن را داده است، با بیانی روشن و خالی از هرگونه پیچیدگی و [[اشتباه]] به [[مردم]] می‌رسانند.
::::::هر چند برخی از آنها<ref>البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷.</ref>، یادآور شده‌اند که [[انبیا]] همه اوصاف و [[کمالات]] بشری را دارا می‌باشند، اما به نظر می‌رسد [[برگزیدن]] این چهار صفت از بین آن همه اوصاف، چندان موجه نباشد. خصوصاً اینکه اوصافی همچون [[مخلَص]] و مصطفی - که [[قرآن کریم]] بر آنها تأکید می‌ورزد - در این میان به چشم نمی‌خورند. علاوه بر اینکه برخی از این [[تفاسیر]] (همچون [[تفسیر]] [[امانت]]) خالی از [[تکلف]] نیست»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۷-۳۰.</ref>.
 
"[[فطانت]]" بدان معناست که [[پیامبران]] دارای [[قدرت]] [[فهم]] فوق‌العاده‌ای بوده، از [[توانایی]] بالایی برای [[احتجاج]] و [[استدلال]] در برابر [[شبهات]] [[دشمنان]] برخوردار می‌باشند<ref>البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷-۲۸؛ الجواهر الکلامیة فی العقیدة الاسلامیة، ص۵۶.</ref>.
 
ظاهر این‌گونه بیانات این است که سه صفت اول؛ [[صدق]]، [[امانت]]، و [[تبلیغ]]؛ مجموعاً مفهوم اصطلاح [[عصمت]] را در بر دارند. امّا یکی از نویسندگان تصریح می‌کند که صفت دوم، یعنی، [[امانت]]، معادل و مترادف [[عصمت]] می‌باشد: {{عربی|يجب للرسل -علیهم الصلاة والسلام- الامانة و هي العصمة}}<ref>تبسیط العقائد الاسلامیه، ص۱۲۳.</ref>.
 
هر چند برخی از آنها<ref>البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷.</ref>، یادآور شده‌اند که [[انبیا]] همه اوصاف و [[کمالات]] بشری را دارا می‌باشند، اما به نظر می‌رسد [[برگزیدن]] این چهار صفت از بین آن همه اوصاف، چندان موجه نباشد. خصوصاً اینکه اوصافی همچون [[مخلَص]] و مصطفی - که [[قرآن کریم]] بر آنها تأکید می‌ورزد - در این میان به چشم نمی‌خورند. علاوه بر اینکه برخی از این [[تفاسیر]] (همچون [[تفسیر]] [[امانت]]) خالی از [[تکلف]] نیست»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۷-۳۰.</ref>.


==پاسخ‌های دیگر==
==پاسخ‌های دیگر==

نسخهٔ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۴

الگو:پرسش غیرنهایی

مترادف‌های واژه عصمت چیست؟
موضوع اصلیبانک جمع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت / معناشناسی عصمت
مدخل اصلیعصمت در لغت

مترادف‌های واژه عصمت چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

احمد حسین شریفی
حجت الاسلام و المسلمین دکتر شریفی و آقای دکتر یوسفیان در کتاب «پژوهشی در عصمت معصومان» در این‌باره گفته‌‌اند:
«با تتبّع در آیات و روایات، به واژه‌هایی بر می‌خوریم که تقریباً معادل و مرادف واژه معصوم می‌باشند؛ مانند واژه "مخلَص". امّا در این قسمت، منظور ما از واژه‌های معادل عصمت، تعبیراتی است که توسّط اندیشمندان اسلامی به کار رفته است، نه مطلق واژه‌هایی که از قرآن و سنت قابل استخراج می‌باشند.

البته در برخی از روایات نیز، یکی از تعابیری که در کنار واژه عصمت به کار رفته است، مشتقات کلمه "تنزیه" می‌باشد. به عنوان نمونه، در زیارت جامعه‌ای که از امام هادی(ع) - نقل شده است، می‌خوانیم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ... عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ... الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ[۳]. عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الذُّنُوبِ... نَزَّهَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَإِ»[۴]؛ خدایا برترین درودهایت را بر سرور ما محمّد، بنده و رسولت فرست... آن‌که معصوم از هر خطا و لغزشی بود و منزه از هر گونه آلودگی و سبک‌سری.... خداوند شما را از گناهان، معصوم قرار داده و از لغزش و خطا، منزّه ساخته است.

  • توفیق: برخی دیگر از علمای اسلامی، واژه "توفیق" را معادل و مساوی با اصطلاح عصمت دانسته‌اند[۵]. لیکن از علمای معتزلی نقل شده است که بین اصطلاح "عصمت" و "توفیق" تفاوت قائل شده‌اند. به این صورت که نخست "لطف" را به چیزی تعریف کرده‌اند که وقتی خداوند آن را در حق کسی انجام دهد، آن شخص اختیاراً واجبی را انجام خواهد داد و یا حرامی را ترک خواهد کرد. سپس گفته‌اند لطفی که به واسطه آن، عمل واجبی صورت پذیرد "توفیق" نام دارد. اما لطفی که سبب ترک حرام می‌گردد، عصمت نامیده می‌شود[۶]. شاید بتوان گفت که منشأ این کار برد، روایاتی است که در کنار واژه عصمت، لغت توفیق و مشتقات آن را نیز به کار برده‌اند. در این زمینه دو نمونه را یاد آور می‌شویم:
  1. امام صادق(ع) درباره رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‌ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ»[۷]. رسول خدا(ص) برخوردار از راهنمایی و توفیق الهی بود و مویَّد به روح القدس. لغزش و خطایی در هر آنچه که به واسطه آنها امور مردم را اداره می‌کرد، نداشت.
  2. امام رضا(ع) در تبیین مقام امام و امامت می‌فرمایند: «وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ...»[۸]؛ امام، معصوم است و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راهنمایی‌های الهی، و از هر خطا و لغزشی در امان است.

"امانت"، این است که خداوند ظاهر و باطن انبیا را از گناه حفظ می‌کند؟ هم از گناهانی که مربوط به اعضا و جوارح انسان می‌شوند؛ همچون غیبت، دزدی و امثال آن و هم گناهانی که مربوط به قلب و دل آدمی‌اند؛ همانند: حسد، کبر و ریا.

"تبلیغ"، این است که پیامبران تمام آنچه را که خداوند فرمان ابلاغ آن را داده است، با بیانی روشن و خالی از هرگونه پیچیدگی و اشتباه به مردم می‌رسانند.

"فطانت" بدان معناست که پیامبران دارای قدرت فهم فوق‌العاده‌ای بوده، از توانایی بالایی برای احتجاج و استدلال در برابر شبهات دشمنان برخوردار می‌باشند[۹].

ظاهر این‌گونه بیانات این است که سه صفت اول؛ صدق، امانت، و تبلیغ؛ مجموعاً مفهوم اصطلاح عصمت را در بر دارند. امّا یکی از نویسندگان تصریح می‌کند که صفت دوم، یعنی، امانت، معادل و مترادف عصمت می‌باشد: يجب للرسل -علیهم الصلاة والسلام- الامانة و هي العصمة[۱۰].

هر چند برخی از آنها[۱۱]، یادآور شده‌اند که انبیا همه اوصاف و کمالات بشری را دارا می‌باشند، اما به نظر می‌رسد برگزیدن این چهار صفت از بین آن همه اوصاف، چندان موجه نباشد. خصوصاً اینکه اوصافی همچون مخلَص و مصطفی - که قرآن کریم بر آنها تأکید می‌ورزد - در این میان به چشم نمی‌خورند. علاوه بر اینکه برخی از این تفاسیر (همچون تفسیر امانت) خالی از تکلف نیست»[۱۲].

پاسخ‌های دیگر

پرسش‌های وابسته


منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. در کتاب الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶، از چهار کتاب دیگر با همین نام یاد شده است.
  2. ر.ک: الفقه الاکبر، ابوحنیفه.
  3. بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۷۸.
  4. بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۵۰. همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷؛ ج۲۵، ص۱۸۲.
  5. اوائل المقالات، ص۶۷-۶۶؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.
  6. شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.
  7. الکافی، ج۱، ص۲۶۶.
  8. بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۷-۱۲۸. همچنین ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۰۳.
  9. البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷-۲۸؛ الجواهر الکلامیة فی العقیدة الاسلامیة، ص۵۶.
  10. تبسیط العقائد الاسلامیه، ص۱۲۳.
  11. البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷.
  12. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۷-۳۰.