دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
::::::«عقلاً محال نیست؛ از آیات هم چیزی که این موضوع را نفی کند، بر نمیآید؛ زیرا هنگامی که دانستیم علم غیبی که مخصوص خداست علم غیب ذاتی است حال، اگر خودش بخواهد که بندهای از بندگان شایستهاش علم به مغیبات پیدا کند، چه کسی یارایی دارد که جلوی آن را بگیرد؟ اینکه در برخی از روایات آمده است که بعضی از [[اولیا]] خدا، جمیع ماکان و مایکون را میدانستهاند؛ به چه معناست؟ در برخی روایات به چنین مطالبی، اشاره شده است که آنها را [[ائمه|ائمه اطهار]]{{عم}}؛ به خواصّ و نزدیکان خود میفرمودهاند و سفارش میکردهاند که به دیگران از آن جهت که ظرفیّت آن را نداشتهاند، نگویند زیرا ممکن میبود آنان توهّم کنند که چنین کسانی که چنان مقامی دارند؛ خدا هستند. از جمله روایتی میگوید: [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[امام علی| امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} اشاره کرده و فرمودهاند اگر ترس ازاین مطلب وجود نداشت که درباره او همان چیزی را بگویید که نصاری درباره حضرت مسیح گفتهاند؛ مقامات او را برایتان شرح میدادم. چنانکه برخی، سرانجام قائل به خدایی امام شدند. همگان ظرفیّت درک همه مطالب را ندارند تنها برخی که خدا دلهایشان را برای ایمان آزموده است، صلاحیّت آنرا یافتند که [[ائمه]]{{ع}}، معانی دقیق را به آنها القاء فرمایند. برخی از اینگونه روایات که درز کرده و به برخی از خواصّ منتقل و سپس در کتابها نگاشته شده است، اشاراتی دارد که چیزهایی از آنها بر میآید؛ گرچه همانها نیز، در حدّ فهم ما نیست امّا در مورد آنها میتوانیم بیاناتی در حدّ تقریب داشته باشیم تا هنگام برخورد با آنها استیحاش نکنیم و گمان نورزیم که مخالف کتاب و سنّت است و باید آنها را طرد کرد»<ref>[http://lib.eshia.ir/10194/1/402 وبگاه کتابخانه مدرسه فقاهت]</ref>. | ::::::«عقلاً محال نیست؛ از آیات هم چیزی که این موضوع را نفی کند، بر نمیآید؛ زیرا هنگامی که دانستیم علم غیبی که مخصوص خداست علم غیب ذاتی است حال، اگر خودش بخواهد که بندهای از بندگان شایستهاش علم به مغیبات پیدا کند، چه کسی یارایی دارد که جلوی آن را بگیرد؟ اینکه در برخی از روایات آمده است که بعضی از [[اولیا]] خدا، جمیع ماکان و مایکون را میدانستهاند؛ به چه معناست؟ در برخی روایات به چنین مطالبی، اشاره شده است که آنها را [[ائمه|ائمه اطهار]]{{عم}}؛ به خواصّ و نزدیکان خود میفرمودهاند و سفارش میکردهاند که به دیگران از آن جهت که ظرفیّت آن را نداشتهاند، نگویند زیرا ممکن میبود آنان توهّم کنند که چنین کسانی که چنان مقامی دارند؛ خدا هستند. از جمله روایتی میگوید: [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[امام علی| امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} اشاره کرده و فرمودهاند اگر ترس ازاین مطلب وجود نداشت که درباره او همان چیزی را بگویید که نصاری درباره حضرت مسیح گفتهاند؛ مقامات او را برایتان شرح میدادم. چنانکه برخی، سرانجام قائل به خدایی امام شدند. همگان ظرفیّت درک همه مطالب را ندارند تنها برخی که خدا دلهایشان را برای ایمان آزموده است، صلاحیّت آنرا یافتند که [[ائمه]]{{ع}}، معانی دقیق را به آنها القاء فرمایند. برخی از اینگونه روایات که درز کرده و به برخی از خواصّ منتقل و سپس در کتابها نگاشته شده است، اشاراتی دارد که چیزهایی از آنها بر میآید؛ گرچه همانها نیز، در حدّ فهم ما نیست امّا در مورد آنها میتوانیم بیاناتی در حدّ تقریب داشته باشیم تا هنگام برخورد با آنها استیحاش نکنیم و گمان نورزیم که مخالف کتاب و سنّت است و باید آنها را طرد کرد»<ref>[http://lib.eshia.ir/10194/1/402 وبگاه کتابخانه مدرسه فقاهت]</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
{{جمع شدن|۲. | |||
[[پرونده: | {{جمع شدن|۲. آیتالله شریعتمدار جزایری؛}} | ||
[[پرونده:76355353737.jpg|100px|right|بندانگشتی|]] | |||
آیتالله '''[[سید نورالدین شریعتمدار جزایری]]''' در مقاله ''«[[امام حسین و علم به شهادت (مقاله)|امام حسین و علم به شهادت]]»'' در این باره گفته است: | |||
::::::«باید از دیدگاه عقل این موضوع بررسی شود که آیا مانعی در علم گسترده (فرابشری) امام{{ع}} وجود دارد؟ و عقل چه مانعی را در وجود این علم درک میکند؟ عقل این گونه علم و خبررسانی را محال نمیداند و مانعی را در دارا بودن آن تصوّر نمیکند. بلکه بالعکس اگر این علم گسترده و فراگیر نبود، ادعای رهبری امّت اثر نداشت و چگونه کسی که آگاهی به حال مردم ندارد، میتواند سعادت دنیا و آخرت آنان را تأمین و تضمین نماید. این موضوع با چند دلیل به اثبات میرسد. | ::::::«باید از دیدگاه عقل این موضوع بررسی شود که آیا مانعی در علم گسترده (فرابشری) امام{{ع}} وجود دارد؟ و عقل چه مانعی را در وجود این علم درک میکند؟ عقل این گونه علم و خبررسانی را محال نمیداند و مانعی را در دارا بودن آن تصوّر نمیکند. بلکه بالعکس اگر این علم گسترده و فراگیر نبود، ادعای رهبری امّت اثر نداشت و چگونه کسی که آگاهی به حال مردم ندارد، میتواند سعادت دنیا و آخرت آنان را تأمین و تضمین نماید. این موضوع با چند دلیل به اثبات میرسد. | ||
:::::*'''دلیل اول: نبوت و امامت رهبری الهی است''': نبوت و [[امامت]]{{ع}}، منصب الهی است و مردم هیچ گونه مداخلهای در آن نمیکنند.امام{{ع}} باید از دیگران در کمالات افضل باشد. در حقیقت ملاک گزینش امام{{ع}}، برتر بودن او از دیگران در تمام صفات است. و اگر در افراد جامعهای که امام{{ع}} در آن زندگی میکند، کسییافت شود که از امام{{ع}} فضیلت بیشتری دارد، او سزاوار [[امامت]] است. افضل بودن امام{{ع}} در یک چیز و در یک مورد نیست، بلکه در تمام صفات و جهات است؛ یکی از فضیلتها که امام باید رتبة بالای آن را داشته باشد، دانش و آگاهی است. امام باید از تمام افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان که همانند او در افراد جامعه یافت نشود. اگر کسی در میان مردم همسان در دانش با امام{{ع}} پیدا شود، رسیدن منصب [[امامت]] به هر کدام از آنان مساوی است و محروم شدن یکی از آنان از این منصب ستم در حق اوست. در هیچ زمانی برای امام{{ع}} همتایی نخواهد بود که دانش گسترده و فراگیری چون او داشته باشد. آن دانش نه با وسایل عادی، بلکه از راه غیرعادی و الهی یافت میشود، و چون از دانش بی انتهای خدا سرچشمه میگیرد و فیضی از دریای ژرف فیض بخش او است، گسترده است و به هر چیزی تعلق میگیرد، زیرا خداوند فیاض مطلق است و بخشش او پایان ندارد. پس دانش را که خداوند به پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} میبخشد، به زمان و یا حالتی اختصاص ندارد. در این مورد [[علامه حلی]] در کشف المراد استدلال خوبی ذکر کردهاند. {{عربی|اندازه=155%|"الامام یحب ان یکون أفضل من رعیته لانّه اما ان یکون مساویا لهم او انقص منهم او أفضل والثالث هوالمطلوب والاول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالامامة، والثانی ایضا محال لِأن المفضول یقبح عقلاً تقدیمه علی الفاضل و یدل علیه ایضا قوله تعالی: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}}<ref>یونس 35 ؛بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد </ref> و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام افضل فی العلم و الدین ..."}} واجب است [[امام]]{{ع}} افضل از رعیت خودش باشد چون امام{{ع}} یا با رعیت مساوی است یا کمتر از رعیت است و یا افضل است. افضل بودن امام{{ع}} مطلوب و ادعای ما است و مساوی بودن محال است چون در صورت مساوات محال است که بر دیگران مقدم شود و به وسیله [[امامت]]{{عم}} ترجیح داشته باشد. و کمتر بودن هم محال است چون عقلاً قبیح است مفضول بر فاضل متقدم شود و به همین مطلب آیه شریفه (آیا آن که خلق را هدایت میکند به راه حق سزاوار تر به پیروی است یا آن که نمیکند مگر آنکه هدایت شود پس شما مشرکان را چه شده است و چگونه قضاوت میکنید و تحت این حکم است این جهت که امام{{ع}} افضل در علم و دین است) | :::::*'''دلیل اول: نبوت و امامت رهبری الهی است''': نبوت و [[امامت]]{{ع}}، منصب الهی است و مردم هیچ گونه مداخلهای در آن نمیکنند.امام{{ع}} باید از دیگران در کمالات افضل باشد. در حقیقت ملاک گزینش امام{{ع}}، برتر بودن او از دیگران در تمام صفات است. و اگر در افراد جامعهای که امام{{ع}} در آن زندگی میکند، کسییافت شود که از امام{{ع}} فضیلت بیشتری دارد، او سزاوار [[امامت]] است. افضل بودن امام{{ع}} در یک چیز و در یک مورد نیست، بلکه در تمام صفات و جهات است؛ یکی از فضیلتها که امام باید رتبة بالای آن را داشته باشد، دانش و آگاهی است. امام باید از تمام افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان که همانند او در افراد جامعه یافت نشود. اگر کسی در میان مردم همسان در دانش با امام{{ع}} پیدا شود، رسیدن منصب [[امامت]] به هر کدام از آنان مساوی است و محروم شدن یکی از آنان از این منصب ستم در حق اوست. در هیچ زمانی برای امام{{ع}} همتایی نخواهد بود که دانش گسترده و فراگیری چون او داشته باشد. آن دانش نه با وسایل عادی، بلکه از راه غیرعادی و الهی یافت میشود، و چون از دانش بی انتهای خدا سرچشمه میگیرد و فیضی از دریای ژرف فیض بخش او است، گسترده است و به هر چیزی تعلق میگیرد، زیرا خداوند فیاض مطلق است و بخشش او پایان ندارد. پس دانش را که خداوند به پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} میبخشد، به زمان و یا حالتی اختصاص ندارد. در این مورد [[علامه حلی]] در کشف المراد استدلال خوبی ذکر کردهاند. {{عربی|اندازه=155%|"الامام یحب ان یکون أفضل من رعیته لانّه اما ان یکون مساویا لهم او انقص منهم او أفضل والثالث هوالمطلوب والاول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالامامة، والثانی ایضا محال لِأن المفضول یقبح عقلاً تقدیمه علی الفاضل و یدل علیه ایضا قوله تعالی: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}}<ref>یونس 35 ؛بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد </ref> و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام افضل فی العلم و الدین ..."}} واجب است [[امام]]{{ع}} افضل از رعیت خودش باشد چون امام{{ع}} یا با رعیت مساوی است یا کمتر از رعیت است و یا افضل است. افضل بودن امام{{ع}} مطلوب و ادعای ما است و مساوی بودن محال است چون در صورت مساوات محال است که بر دیگران مقدم شود و به وسیله [[امامت]]{{عم}} ترجیح داشته باشد. و کمتر بودن هم محال است چون عقلاً قبیح است مفضول بر فاضل متقدم شود و به همین مطلب آیه شریفه (آیا آن که خلق را هدایت میکند به راه حق سزاوار تر به پیروی است یا آن که نمیکند مگر آنکه هدایت شود پس شما مشرکان را چه شده است و چگونه قضاوت میکنید و تحت این حکم است این جهت که امام{{ع}} افضل در علم و دین است) | ||
خط ۵۰: | خط ۴۳: | ||
:::::*'''دلیل چهارم: لازمه عصمت پیامبر{{صل}} و امام{{ع}}''': از باورهای شیعیان درباره پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} ، عصمت و محفوظ بودن از گناه، اشتباه، سهو، نسیان و غفلت است که در تمام مدت عمر خود در یک لحظه و در یک بار نیز خطا، اشتباه و گناه از او سر نمیزند. معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههای عمر و برخوردهای زندگانی ، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و به هر چیزی در هر حال علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند، مقام عصمت را نمییابد، زیرا آن چه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه و... از نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است ، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} ، دانش و آگاهی او را به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء در هر حالی نیاز دارد. | :::::*'''دلیل چهارم: لازمه عصمت پیامبر{{صل}} و امام{{ع}}''': از باورهای شیعیان درباره پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} ، عصمت و محفوظ بودن از گناه، اشتباه، سهو، نسیان و غفلت است که در تمام مدت عمر خود در یک لحظه و در یک بار نیز خطا، اشتباه و گناه از او سر نمیزند. معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههای عمر و برخوردهای زندگانی ، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و به هر چیزی در هر حال علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند، مقام عصمت را نمییابد، زیرا آن چه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه و... از نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است ، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} ، دانش و آگاهی او را به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء در هر حالی نیاز دارد. | ||
:::::*'''دلیل پنجم: ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم''': در بسیاری از آیات قرآن آمده است که پیامبر{{صل}} شاهد و گواه بر امت است و چون شاهد بودن و گواهی دادن ، دانش و آگاهی را در هر حالی لازم دارد، پس پیامبر{{صل}} باید به تمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قیامت شاهد و گواهیشان باشد، زیرا اگر چنین دانشی را نداشت ، نمیتواند شهادت و گواهی را درباره آنان ادا کند. نمونهای از آیات قرآن که شاهد و گواه بودن پیامبر{{صل}} را بر امت بیان کرده ، چنیناست: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}﴾}}؛<ref>نسا ۴۱ ؛و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}}﴾}}؛<ref>نسا ۱۵۹،و در روز رستخیز بر آنان گواه است.</ref>؛{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ}}﴾}}<ref>مائده ۱۱۷؛ و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم.</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}} <ref>حج ۷۸ ؛ تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. چنان که عقل نه فقط مانعی در امکان این علم ندارد بلکه وجود آن را در پیامبر و امام لازم میداند.</ref> بزرگی و عظمت این دانش سبب نپذیرفتن آن نمیشود و چنین باوری غلو و زیاده روی نیست ، زیرا اگر امام{{ع}} دارای این ویژگی نباشد و گستره دانش او همانند دیگر افراد عادی باشد، سزاوار [[امامت]] و رهبری نخواهد بود و گزینش وی برای امامت و بی بهره کردن دیگران از آن ، ستم در حق دیگران خواهد بود. اگر [[امامت]] را منصب خدایی بدانیم و آن را خلافت و جانشینی از طرف خدا بپنداریم و امام{{ع}} را بیان کننده و مظهر صفات الهی بدانیم، باور دانش وسیع او را زیاده روی و غلوّ نمیپنداریم و آن را از لوازم مقام [[امامت]] میشمریم. | :::::*'''دلیل پنجم: ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم''': در بسیاری از آیات قرآن آمده است که پیامبر{{صل}} شاهد و گواه بر امت است و چون شاهد بودن و گواهی دادن ، دانش و آگاهی را در هر حالی لازم دارد، پس پیامبر{{صل}} باید به تمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قیامت شاهد و گواهیشان باشد، زیرا اگر چنین دانشی را نداشت ، نمیتواند شهادت و گواهی را درباره آنان ادا کند. نمونهای از آیات قرآن که شاهد و گواه بودن پیامبر{{صل}} را بر امت بیان کرده ، چنیناست: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}﴾}}؛<ref>نسا ۴۱ ؛و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}}﴾}}؛<ref>نسا ۱۵۹،و در روز رستخیز بر آنان گواه است.</ref>؛{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ}}﴾}}<ref>مائده ۱۱۷؛ و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم.</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}} <ref>حج ۷۸ ؛ تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. چنان که عقل نه فقط مانعی در امکان این علم ندارد بلکه وجود آن را در پیامبر و امام لازم میداند.</ref> بزرگی و عظمت این دانش سبب نپذیرفتن آن نمیشود و چنین باوری غلو و زیاده روی نیست ، زیرا اگر امام{{ع}} دارای این ویژگی نباشد و گستره دانش او همانند دیگر افراد عادی باشد، سزاوار [[امامت]] و رهبری نخواهد بود و گزینش وی برای امامت و بی بهره کردن دیگران از آن ، ستم در حق دیگران خواهد بود. اگر [[امامت]] را منصب خدایی بدانیم و آن را خلافت و جانشینی از طرف خدا بپنداریم و امام{{ع}} را بیان کننده و مظهر صفات الهی بدانیم، باور دانش وسیع او را زیاده روی و غلوّ نمیپنداریم و آن را از لوازم مقام [[امامت]] میشمریم. | ||
:::::*'''دلیل ششم: محفوظ تر بودن امامان از فریب خوردن''': اگر درون مردم برای امام{{ع}} آشکار نباشد و پنهانیها را نداند ممکن است مومن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان می دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن می شود که امام{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه | :::::*'''دلیل ششم: محفوظ تر بودن امامان از فریب خوردن''': اگر درون مردم برای امام{{ع}} آشکار نباشد و پنهانیها را نداند ممکن است مومن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان می دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن می شود که امام{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد»<ref>[http://www.pasokhgoo.ir/node/2300 مقاله امام حسین و علم شهادت]</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | |||
{{جمع شدن|۳. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛}} | |||
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]] | |||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«'''ادله عقلی''': غایت قوه [[نبوت]] و [[امامت]] این است که به مرتبهای برسند که "عقل بالفعل" از برای آنها حاصل شود و "عقل بالفعل" آن است که صاحب آن به همه حقایق اشیاء بالفعل علم داشته باشند، به نحوی که گویا آنها را مشاهده میکند و هیچ یک از آنها از ذهن آنان زایل نشوند. این معنی از کلام حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نیز آشکار میشود که فرمود {{عربی|اندازه=150%|"لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقِیناً"}}<ref>غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶.</ref> اگر پرده از میان برداشته شود، به یقین من هیچ زیادتی حاصل نمیشود. یعنی اشیاء را به نحوی که هستند مشاهده میکنم و علم به آنها دارم. اگر از کتاب و سنت بینات و شواهدی بر آگاهی بالفعل انبیا و ائمه{{عم}} به دست ما نرسیده بود، دلایل عقلی بر آن کافی و واضح بود و آن دلایل عبارتاند از: | |||
::::::۱. '''قاعده لطف''': همانطور که با استناد به قاعده لطف، نصب نبوت و [[امامت]] بر حق تعالی لازم است، مزین و متّصف بودن آنها به اکمل صفت، یعنی علم تام نیز عقلاً بر حکیم واجب است. اگر انبیا و ائمه{{عم}} متصف به علم تام نباشند، ناقص خواهند بود و این مخالف با مقتضای لطفی است که برای خداوند واجب است؛<ref>[[الفیه علی هامش علم الائمه (کتاب)|الفیه علی هامش علم الائمه]]، [[محمد محمدی گیلانی]]، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بیتا/ اول.</ref> زیرا ترک لطف موجب اخلال به غرض است، غرض خداوند از نبوت و [[امامت]] رساندن انسانها به کمال است و رساندن به کمال با علم تام است و اگر لطف انجام نگیرد این غرض به دست نخواهد آمد و نقص غرض از حکیم قبیح است. | |||
::::::۲. '''قاعده وجود مقتضی و عدم مانع''': اعطای علم فعلی، داخل در عموم قدرت فعل خداوند میباشد و از اصول مسلّم علم الهی هم این است که مقتضای کمال در افاضه آن است، پس مقتضی موجود بوده، از طرفی هم مانعی از جانب انبیا و ائمه{{عم}} بر اخذ علم فعلی نیست، چون آنها اشرف ممکنات و اتم مخلوقات هستند، پس بالاترین مرتبه قابلیت درک این اعطا و فیوضات الهی هستند. از اینرو با وجود مقتضی و عدم مانع، عقلاً درست نیست که خداوند قدرتش را درباره برگزیدگانش اظهار نکند و آنان را بر نحو علم کاملتر قرار ندهد. | |||
::::::۳. '''قاعده افضلیت''': عقل چنین مییابد که بر خداوند سبحان لازم است حجّتی بین خود و بندگانش قرار دهد که مبلّغ احکام او و بیانگر نظام الهی باشد. آن حجت هم باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از همه خصلتهای موجب نقصان باشد و نباید به گونهای باشد که معرض توهین و انتقاد و خردهگیری قرار گیرد، بلکه باید صورت و سیرتش از همه نقصها به دور باشد، تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی را یارای احتجاج بر او و برتری در فضل و علم نسبت به او نباشد. حال اگر پیامبر{{صل}} و امام{{ع}}، به چیزی از موضوعات و احکام جاهل باشد و افراد دیگری عالم به آن باشند، لازم میآید، که آنها افضل و اعلم از پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} باشند و تقدیم مفضول جاهل بر فاضل عالم عقلاً باطل است. بنابراین اصلاً شایسته نیست که جاهل غافل ولو در بعضی از موضوعات و احکام از جانب خداوند منصوب بر ارشاد مردم باشد.<ref>الفیه علی هامش علم الائمه، ص۱۶۱.</ref>»<ref>[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]] ص ۲۷۸</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
نسخهٔ ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۱۳
دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «دلایل علم غیب معصوم چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسشهای مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- آیا بواسطه عقل میتوان بهرهمندی پیامبران از غیب را اثبات کرد؟
پاسخ نخست
آیتالله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در اینباره گفتهاند:
- «مخاطب دلایل، دو گروه میتوانند باشند: دستهای که شریعت خاتم را نپذیرفتهاند، و یا بهطور کلی تسلیم آیین الهی نشدهاند، و دسته دوم کسانی که شریعت پیامبر(ص) را پذیرفتهاند. اینان نیز دو گروهاند: گروهی که بهطور کلی مسئله امامت و وصایت بلافصل بعد از پیامبر(ص) را نمیپذیرند، و گروهی که همآیین با شیعیاناند، لیکن اختصاصات ویژه امامان، نظیر نص، عصمت و علم غیب را برنمیتابند. پیداست که دسته نخست اگر به عنوان موردی از نقد مکتب تشیع بر علم امام(ع) اشکال کنند، پاسخ آنان فارغ از پذیرفتن آیین، این است که دانش تجربی جدید و استدلال عقلی به روشنی توانایی آگاهی بر امور پنهان را برای افراد عالی تأیید میکند و اگر کس یا کسانی ادعایی غیر از این دارند، آنان باید ناکارآمدی تجربههای علمی و استدلالهای عقلی را بیان کنند. درباره دسته دوم، دو دلیل عقلی (...) میتوان ارائه نمود:
- بعثت پیامبر خاتم(ص) و شریعت او اختصاص به زمانی خاص ندارد؛ شریعت او کاملترین شریعت و در هر عصر و زمانی دارای اعتبار است. پیداست که آورنده این چنین شریعتی باید آگاه بر امور گذشته و آینده باشد. در غیر این صورت رسالت او کامل، و شریعت او فراگیر نخواهد بود. بنابراین، پیامبر(ص) نه تنها باید به احکام و موضوعات احاطه غیبی داشته باشد؛ بلکه از موضوعات خارجی آنها نیز باید مطلع باشد؛ چه اینکه مورد نزاع در علم غیب موضوعات خارجی است، نه احکام کلی؛ به اتفاق همه مسلمانان، حتی وهابیون جهل به آنها سبب کاستی در رتبه آنان و موجب نقض غرض میشود [۱] استدلال یادشده با این افزوده که پیش از این در دلایل عقلی نص آمد، که وصایت و جانشینی بلافصل امامان(ع) همان استمرار رسالت در شکل امامت است، علم غیب امام(ع) را نیز اثبات میکند.
- شیعیان بر این باورند که همه موقعیتها بهطور کامل برای پیامبر(ص) فراهم نشد تا شریعت اسلامی را بهطور کامل تبیین کند، و عمر پیامبر(ص) نیز همانند دیگر افراد بشر محدود است، بنابراین، باید بعد از پیامبر(ص) خلیفه و جانشینی باشد تا راه او را ادامه دهد و وظایف و مسئولیتهای او را در امر هدایت بشر دنبال کند. بر این اساس، استدلالی که علم غیب پیامبر(ص) را اثبات میکند، علم غیب جانشینان بلافصل وی را نیز اثبات میکند»[۲].
پاسخهای دیگر
۱. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «معارف قرآن» در اینباره گفته است:
|
۲. آیتالله شریعتمدار جزایری؛ |
---|
آیتالله سید نورالدین شریعتمدار جزایری در مقاله «امام حسین و علم به شهادت» در این باره گفته است:
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید امین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در اینباره گفته است:
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین دیاری بیدگلی، آقای قاسمی و خانم نیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی دیاری بیدگلی، آقای حسین قاسمی و خانم عصمت نیری در مقاله «بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی» در اینباره گفتهاند:
|
۵. حجت الاسلام و المسلمین احسائی؛ |
---|
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین بهدار؛ |
---|
|
۷. آقای دکتر معارف؛ |
---|
آقای دکتر معارف و دیگر نویسندگان مقاله «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن» در اینباره گفتهاند:
|
۸. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛ |
---|
|
پرسشهای مصداقی
پرسشهای وابسته
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا پیامبران اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت میشود؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب امام وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ جعفر سبحانی، علم غیب پیامبر.
- ↑ دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، شماره ۶۳ ص ۱۶ و ۱۷.
- ↑ وبگاه کتابخانه مدرسه فقاهت
- ↑ یونس 35 ؛بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد
- ↑ بقره ۳۰؛ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم.
- ↑ نسا ۴۱ ؛و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟
- ↑ نسا ۱۵۹،و در روز رستخیز بر آنان گواه است.
- ↑ مائده ۱۱۷؛ و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم.
- ↑ حج ۷۸ ؛ تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. چنان که عقل نه فقط مانعی در امکان این علم ندارد بلکه وجود آن را در پیامبر و امام لازم میداند.
- ↑ مقاله امام حسین و علم شهادت
- ↑ غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶.
- ↑ الفیه علی هامش علم الائمه، محمد محمدی گیلانی، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بیتا/ اول.
- ↑ الفیه علی هامش علم الائمه، ص۱۶۱.
- ↑ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی ص ۲۷۸
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد».
- ↑ بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی
- ↑ دفع الریب عن علم الغیب، ص٦٥.
- ↑ ملاصدرا، اسفار، ج۶، ص:۲۷۵ - ۲۸۵.
- ↑ محمد حسین مظفر، علم الإمام، ص۵۰.
- ↑ گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۵۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص:۲۰۰
- ↑ نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن؛ ص:۴۱.
- ↑ علم و سلطه غیبی اولیا، ص۶۷تا۷۲.