عثمان بن علی بن ابیطالب
عثمان | |
---|---|
نام کامل | عثمان بن علی بن ابیطالب |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابوعمر |
اهل | مدینه |
از قبیله | قریش |
از تیره | بنی هاشم |
پدر | علی ابن ابیطالب |
مادر | ام البنین |
برادر | |
تاریخ تولد | ۳۹ هجری |
محل تولد | مدینه |
محل زندگی | مدینه |
درگذشت | عاشورای ۶۱ هجری |
تاریخ شهادت | ۶۱ هجری |
محل شهادت | کربلا |
طول عمر | ۲۱ سال |
محل آرامگاه | کربلا |
دین | اسلام، شیعه |
از اصحاب | امام حسین |
حضور در جنگ | واقعه کربلا |
علت شهرت | فرزند امیرالمؤمنین(ع) |
علت شهادت | شهادت در رکاب امام حسین (ع) |
مقدمه
«ابوعمر»[۱]، عثمان فرزند حضرت علی (ع) و مادرش ام البنین دختر حزام است[۲]. وی ده سال کوچیکتر از حضرت عباس و دو سال از عبدالله بن علی بن ابی طالب کوچکتر و از جعفر بزرگتر بود. هنگام تولدش، امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: به یاد برادرم، «عثمان بن مظعون»[۳] او را «عثمان» نامیدم[۴]. برخی مدت عمرش را ۲۱ سال نوشتهاند[۵].
عثمان و برادرانش (عباس و عبدالله بن علی بن ابی طالب و جعفر بن علی بن ابی طالب) با وجود اینکه شمر بن ذی الجوشن به آنها امان داد نپذیرفتند و برادر خویش امام حسین (ع) را تنها نگذاردند[۶].[۷]
شهادت عثمان
روز عاشورا وقتی حضرت عباس (ع) کشتههای فراوان خاندانش را مشاهده کرد به برادران مادری خود که از فرزندان حضرت علی (ع) بودند فرمود: پدر و مادرم به فدای شما باد! پیش بروید تا شما را بنگرم که آنها با اقدامی شجاعانه به لشکر عمر بن سعد حمله کردند و سینه خویش را آماج تیر و نیزه و شمشیر قرار دادند[۸]. عثمان پس از برادرش عمر بن علی (ع) رهسپار میدان شد و چنین رجز خواند:
إِنّي انَا عُثْمانُ ذُو المَفاخِرِ | شَیْخي عَلِيًّ ذُو الْفَعالِ الظّاهِرِ | |
وَإِبْنُ عَّمِ النَّبِي الطّاهِرِ | أَخُو حُسَینٌ خَیْرَةُ الأَخائِرِ | |
وَ سَیِّدُ الکُبّارِ وَ الأَصاغِرِ | بَعْدَ الَّرسوُلِ وَ الْوَصِيِّ النّاصِرِ[۹] |
- من عثمان صاحب افتخاراتم، آقایم علی (ع) است که کارهای نیکش آشکار و عموزاده پیامبر پاک است، برادرم حسین (ع) از بهترین نیکان و پس از پیامبر (ص) و علی (ع)، سرور هر کوچک و بزرگ است.
درباره شهادت وی آوردهاند: خَولی بن یزید اصْبُحی[۱۰] تیری به پهلوی عثمان بن علی (ع) زد از اسب به زمین افتاد، آنگاه فردی از ابان بن حازم (دارم) وی را به شهادت رساند[۱۱].
در زیارت ناحیه مقدسه بر وی چنین درود فرستاده شده است: «اَلسَّلاَمُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ، سَمِيِّ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ، لَعَنَ اَللَّهُ رَامِيَهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِيَّ بْنَ يَزِيدَ اَلْأَصْبَحِيَّ اَلْإِيَادِيَّ اَلدَّارِمِيَّ»[۱۲] درود بر عثمان بن علی (ع) که هم نام عثمان بن مظعون بود، خدا تیر زننده به وی خولی بن یزید اصبحی ابانی دارمی را لعنت کند[۱۳].
جستارهای وابسته
- عبدالله بن علی بن ابی طالب (برادر)
- جعفر بن علی ابن ابیطالب (برادر)
- عباس بن علی بن ابیطالب (برادر)
- خولی بن یزید اصبحی (قاتل)
منابع
پانویس
- ↑ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ الفتوح، ج۵، ص۲۰۶. ر.ک تسمیة من قتل، ش۷؛ نسب قریش، ص۴۳؛ مقاتل الطالبیین ص۸۳، دارالمعرفة؛ مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۲۹، مکتبة المفید؛ عمدة الطالب، ص۳۵۶.
- ↑ عثمان بن مظعون از صحابه نیک و زاهدی بود که پس از سیزده نفر اسلام آورد و دوبار هجرت کرد و در جنگ بدر شرکت نمود و نخستین کسی بود که پس از هجرت در مدینه درگذشت. وقتی از دنیا رفت پیامبر (ص) فرمود: رحمت خدا بر تو باد! سپس خم شد و او را بوسید. پس از بلند شدن چشمان آن حضرت (ص) را گریان دیدند، پیامبر (ص) بر وی نماز گزارد و او را در بقیع به خاک سپرد و گاه بر سر قبر حاضر میشد. (ذخیرة الدارین، ص۱۴۷؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۶۲.)
- ↑ «إِنَّمَا سَمَّيْتُهُ بِاسْمِ أَخِي عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ»؛ مقاتل الطالبیّین، ص۸۹؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۷؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۴۷؛ ابصارالعین، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۸۳، دارالمعرفة؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۳۹۱، دارالفکر؛ عمدة الطالب، ص۳۵۷.
- ↑ جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۵۷-۲۵۸؛ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۱۹۷-۱۹۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۳۴؛ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۸۰.
- ↑ مثیر الاحزان، ص۶۸.
- ↑ الفتوح، ج۵، ص۲۰۶. ر. ک مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۶؛ مقتل الحسین خوارزمی ج۲، ص۲۹؛ ابصارالعین، ص۶۸، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ خولی از دژخیمان کوفه و دشمنان اهل بیت بود. او در روز عاشورا پس از آنکه امام حسین (ع) در قتلگاه به زمین افتاد جلو آمد تا سر مطهر حضرت را از بدن جدا کند و سر امام حسین (ع) را به اتفاق حمید بن مسلم نزد ابن زیاد به کوفه آورد. وقتی مختار قیام کرد گروهی را در پی خولی فرستاد آنها رفتند و خانه وی را محاصره نمودند چون راه فرار را بر خود بسته دید به ناچار خود را در زیر سبدی در مستراح پنهان کرد به خانه وی ریختند و از همسرش که از دوستان اهل بیت بود و از آن روزی که سر امام حسین (ع) به خانه آورده بود و در تنور جای داد کینهاش در دل گرفته بود، پرسیدند خولی کجاست؟ وی با زبان گفت: از او خبری ندارم ولی با دست جای پنهان شدن وی را نشان داد. او را دستگیر و نزد مختار آوردند. مختار گفت: ای ملعون، عثمان و جعفر فرزندان علی (ع) را کشتی و سر امام حسین (ع) را به کوفه آوردی. سپس فرمان داد، تا او را در آتش افکندند و زنده زنده سوزاندند تا خاکستر گردید. (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳، ۴۵۰، ۴۵۵، ۴۶۸، دارالمعارف و ج۶، ص۵۹-۶۰، دارالمعارف؛ ذخیرة الدارین، ص۱۴۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۶۲-۲۶۳).
- ↑ مناقب، ج۴، ص۱۱۶.
- ↑ الاقبال بالاعمال الحسنه... ، ج۳، ص۷۵، بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۷.
- ↑ جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۵۷-۲۵۸؛ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۱۹۸-۱۹۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۳۴.