احیاگری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۳۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

احیا و اصلاح در لغت به معنی زنده‌کردن و بازسازی است و در اینجا مقصود جان‌بخشی و بازسازی تفکر دینی در جامعه می‌باشد. احیاگری و اصلاح، منشأ دگرگونی اساسی در همه یا برخی از حوزه‌های معارف دینی و منشأ تحول در درون جامعه است. احیاگری، منصب پیامبران و اولیای الهی است. از همان سدۀ نخستین هجری، داعیۀ بسیاری از مسلمانان (شیعه و سنیدفاع از سنت در برابر بدعت بود و این تلاش در سده‌های بعد، هدف بازگشت به اصول و ارزش‌های اصیل اسلامی را پی گرفت[۱].

معناشناسی

اِحیا (احیاء) از ریشه «حیی»، به معنای جان‌بخشی، تجدید حیات، زندگی دوباره، رونق تازه، زنده شدن و زنده کردن و رهایی از رنج و سختی آمده است[۲]. دین نیز که خود مایه حیات انسان و جامعه است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۳].[۴] ممکن است بر اثر تحریف و برداشت نادرست دینداران، از محتوا و مفهوم اصیل خود خارج شود که احیای دوباره آن با تصحیح برداشت‌های نادرست از آن و فعال‌کردن در قلمرو حیات انسانی، اعم از فرد و اجتماع، ممکن می‌شود. کار احیاگر دینی در واقع زنده‌ کردن جنبه‌های فراموش‌ شده دین در جامعه است[۵].

دو واژه احیا و اصلاح، هرچند در معنای لغوی و اصطلاحی از جهاتی کاملاً متمایزند، اما در جهت یاری رساندن به بازسازی تفکر دینی در جامعه، بار معنایی مشترک دارند و همراه یکدیگرند[۶].[۷]

پیشینه

قرآن کریم، رسول خدا(ص) را احیاگر دین و اجرای دستورهای ایشان را مایه حیات مسلمانان معرفی کرده‌است[۸]؛ چنان‌که امیرالمؤمنین علی(ع) احیاگری را منصب پیامبران الهی(ع) دانسته و با اشاره به همین فلسفه بعثت، آنان را مأمور یادآوریپیمان فطری انسان و استخراج گنجینه‌های خرد در وجود آدمی بیان کرده است[۹].

واژه اصلاح در قرآن، در مقابل افساد: ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا[۱۰] و اضلال: ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ[۱۱]، به‌کار رفته و گاه به خدا: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ[۱۲] و گاهی به بندگان: ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۳] نسبت داده شده است. هدف همه پیامبران الهی(ع)، اصلاح عقیده، اخلاق، عمل و روابط اجتماعی انسان بوده ﴿إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۱۴].[۱۵] و اصولاً یکی از علت‌های تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل‌هایی است که در آموزه‌ها و کتاب‌های مقدس پیامبران(ع) رخ می‌داده است. بیشتر پیامبران الهی(ع) احیاکننده سنت‌های فراموش شده و اصلاح‌کننده آموزه‌های تحریف یافته پیشینیان خود بوده‌اند و نه آوردنده شرع جدید[۱۶].

گذشته از سیره و روش امامان معصوم(ع)، در تاریخ اسلام حرکت‌ها و نهضت‌های اصلاحی فراوانی می‌توان یافت[۱۷]. از سده نخست هجری قمری، شیعیان همواره با موضع‌گیری در برابر بدعت‌ها و تحریف‌ها، خواهان بازگشت به اصول و ارزش‌های اصیل اسلام بودند. در میان اهل سنت نیز نخستین تجلیات اصلاح‌طلبانه در دفاع از سنت علیه بدعت بروز کرد که مدافعان سخت‌گیر آن، مدعی دفاع از قرآن و سنت شدند و علیه گرایش‌های عقیدتی آزاداندیش، عقل‌گرا و حتی شیعی و نیز علیه عبادت‌ها و آیین‌های فرقه‌ای، موضع گرفتند[۱۸]. در سده‌های بعد، کسانی احیاگر دین و سنت شناخته شدند که فراتر از قالب‌های فرقه‌ای و با نفی عقاید و سنت‌های جاری مسلمانان، خواهان احیای اسلام و سنت و بازگشت به اصول نخستین بودند[۱۹]. این جنبش‌ها همواره پیشرو نبوده‌اند، بلکه در میان آنها نهضت‌های ارتجاعی همچون نهضت اشعری (قرن چهارم)، اخباری‌گری (قرن دهم) و وهابیت (قرن دوازدهم) نیز وجود داشت[۲۰].[۲۱]

ابعاد احیاگری

احیاگری و اصلاح، منشأ دگرگونی اساسی در همه معارف یا حوزه‌ای از حوزه‌های معارف دینی و منشأ تحول در درون اجتماع و بافت جامعه است. از مهم‌ترین ابعاد احیاگری در اسلام، زدودن خرافات و بدعت از اندیشه مسلمانان، بازگشت به اصول نخستین اسلام اصیل، وحدت و همبستگی مسلمانان در برابر خطر سلطه فرهنگی و سیاسی غرب و هماهنگ کردن تعالیم و رهنمودهای دینی با عقل و مقتضیات زمان است[۲۲].[۲۳]

عوامل نابسامانی مسلمانان

اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مسلمانان در روزگار حاضر عبارت است از:

  1. عوامل داخلی: تنها راه زنده‌کردن بزرگی و سربلندی مسلمانان که با ایجاد اختلاف دشمنان از میان رفته است[۲۴]، زدودن غبار خرافات از چهره اسلام حقیقی و معرفی اسلام ناب محمدی است[۲۵]. اسلام، دینی کامل و دارای برنامه برای همه ابعاد زندگی بشر است و به مسائل گوناگون اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و تدبیر جامعه توجه دارد[۲۶]، بر همین اساس چنان‌که در صدر اسلام، تمدنی مافوق همه تمدن‌ها به دست مسلمانان شکل گرفت[۲۷]، خودباوری و بازگشت به اسلام و مبارزه با غرب و غرب‌زدگی در میان مسلمانان این زمان نیز می‌تواند به زنده‌کردن آن تمدن بزرگ کمک کند[۲۸].
  2. عوامل خارجی: مهم‌ترین علت خارجی انحطاط مسلمانان ورود استعمارگران به سرزمین‌های اسلامی، بر اثر غفلت مسلمانان از مسائل سیاسی و اجتماعی خود[۲۹] و در نتیجه سلطه بیگانگان شرقی و غربی بر آنان[۳۰] است و استعمارگران با مطرح‌کردن مسئله جدایی دین از سیاست[۳۱] و ملی‌گرایی، مانع وحدت مسلمانان شدند[۳۲] و با منزوی‌ کردن اسلام و خارج‌ کردن جوانان از صحنه‌های سیاسی ـ اجتماعی[۳۳]، بستر تجزیه سرزمین‌های اسلامی، تفرقه میان مسلمانان و تاراج ذخیره‌های سرزمین‌های اسلامی را فراهم کردند[۳۴]. تنها راه مقابله با این گرفتاری نیز بهره‌گیری از فرهنگ غنی اسلام است[۳۵].[۳۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تام و قوامی، مقاله «احیاگری و اصلاح»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۵۰۵-۵۱۲.
  2. آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۱۵۰–۱۵۱؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۷۷.
  3. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  4. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۷/۱۶۳.
  5. رشاد، دین‌پژوهی معاصر، ۱۶۸–۱۶۹.
  6. رضایی‌مهر، امام خمینی و احیای تفکر دینی، ۱۰۶.
  7. تام و قوامی، مقاله «احیاگری و اصلاح»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۵۰۵-۵۱۲.
  8. سوره انفال، آیه ۲۴.
  9. نهج البلاغه، خ۱، ص ۱۵.
  10. «و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید» سوره اعراف، آیه ۵۶.
  11. «(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند» سوره محمد، آیه ۱.
  12. «و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.
  13. «جز کسانی که توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند و (پوشیده‌ها را) روشن بیان داشتند، که آنان را می‌آمرزم و من توبه‌پذیر بخشاینده‌ام» سوره بقره، آیه ۱۶۰.
  14. «تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.
  15. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۹/۲۵۲.
  16. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶.
  17. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.
  18. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.
  19. الگار، نهضت بیدارگری، ۳۶–۳۷.
  20. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۹.
  21. تام و قوامی، مقاله «احیاگری و اصلاح»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۵۰۵-۵۱۲.
  22. موثقی، جنبش‌های اسلامی معاصر، ۱۱۴، ۱۱۷ و ۱۲۰.
  23. تام و قوامی، مقاله «احیاگری و اصلاح»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۵۰۵-۵۱۲.
  24. امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴–۳۷۵.
  25. رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۳.
  26. امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰–۱۹۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.
  27. امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴.
  28. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱.
  29. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۸–۸۹.
  30. امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷–۴۳۸.
  31. امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.
  32. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷.
  33. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹.
  34. امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۹۲–۳۹۳.
  35. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۹–۳۲۰.
  36. تام و قوامی، مقاله «احیاگری و اصلاح»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۵۰۵-۵۱۲.