مبارزه با بدعت‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

یکی از اصول بنیادی در سیره سیاسی پیشوایان معصوم، تکیه ایشان بر واقعیت‌ها و حقایق و دوری جستن از خرافات و امور بی‌اساس بود. خرافه‌پرستی که از بینش‌های سست سرچشمه می‌گیرد، ممکن است از انگیزه‌های سوء یا نادانی و جهالت باشد و در هر حال، پیامد آن برای جامعه بشری منفی و زیان‌بار است. از این‌رو پیشوایان معصوم وظیفه خود می‌دانستند که برای حفظ کیان دین و جامعه اسلامی با این پدیده موهوم مبارزه کنند تا دین در اثر خرافه‌گرایی دستخوش انواع بدعت‌ها نشود و اندیشه‌های باطل، بستری برای نوآوری در دین به وجود نیاورند. یکی از مهم‌ترین اهداف مکتب اسلام که در سرزمین حجاز و در میان اقوام جاهلیت نازل شد، مبارزه با خرافات و امور بیهوده از جمله بت‌پرستی بود. رسول خدا (ص) نه تنها با امور بیهوده‌ای که در تضاد با تعالیم وحیانی اسلام قرار داشتند مبارزه کرد، بلکه حتی با افکار و عقاید نادرستی که به ظاهر او را تأیید می‌کردند نیز به مقابله برخاست و کوشید مردم را به‌گونه‌ای تربیت کند که همواره پیرو دلیل و منطق باشند و از خرافه‌گرایی تبعیت نکنند.

برقی در المحاسن با سندی از ابی‌الحسن موسی بن جعفر نقل می‌کند: هنگامی که ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) رحلت کرد، خورشید گرفت. مردم تصور کردند که این خورشیدگرفتگی به دلیل مرگ فرزند رسول خدا (ص) بوده است. در این هنگام رسول خدا (ص) بر منبر رفت و چنین فرمود: ای مردم! ماه و خورشید دو آیه از آیات الهی و به امر او در جریان هستند. هیچ‌گاه به خاطر مرگ یا زندگی کسی کسوف و خسوف پدید نمی‌آید[۱].

به طور معمول می‌توان گفت انتشار این مطلب و تصور اینکه کسوف به خاطر مرگ فرزند رسول خدا (ص) بوده است، سبب ارادت و علاقه بیشتر مردم به پیامبر خدا می‌شد و رسالت پیامبر را مقبول‌تر می‌ساخت، اما پیامبر به دنبال این نبود که با تکیه بر تصورات بیهوده مورد تأیید قرار گیرد. آن حضرت هنگامی که معاذ بن جبل را به یمن فرستاد، به وی فرمود: تمام سنت‌های جاهلیت را نابود کن مگر آنچه را که مورد تأیید اسلام باشد[۲].

از جمله سنت‌های جاهلی در جامعه آن روز، نگاه تحقیرآمیزی بود که اعراب جاهلیت نسبت به جنس زن داشتند. زن در نزد آنان به مثابه کالایی بود که مثل حیوانات خرید و فروش می‌شد و ارث نمی‌برد، بلکه او را همراه با اموال دیگر به ارث می‌بردند. مردان حدّ و مرزی برای ازدواج با آنان نمی‌شناختند و مانع از ازدواج مجدد همسران مطلقه می‌شدند... ، اما اسلام به زن شخصیت انسانی بخشید تا آن حد که یکی از موضوعات مورد سفارش در خطبه رسول خدا (ص) در حجة‌الوداع قرار گرفت. آن حضرت در آخرین سفارش‌های خود به امت اسلامی، بخشی را به موضوع زنان اختصاص داده و فرمود: در امور زنان از خدا بترسید و به خیر و نیکی درباره آنان رفتار کنید[۳].

امامان معصوم (ع) به تأسی از سیره رسول خدا (ص) همواره پاسدار حق و حقیقت بودند و با امور بی‌پایه و خرافی به مبارزه برمی‌خاستند. در برابر بدعت‌ها و تصورات نادرست موضع‌گیری کرده و همواره مراقب بودند تا جامعه اسلامی با گرفتار شدن به تصورات غلط و اوهام، به بیراهه نرود. در زمان امام هادی (ع) یکی از یاران آن حضرت به نام حسن بن مسعود نقل می‌کند: خدمت اباالحسن بن علی بن محمد (ص) رسیدم در حالی که جراحتی به دستم وارد شده بود و سواری هم به من برخورد کرده و به شانه‌ام آسیب رسانده بود و در اثر ازدحام و کشاکش جمعیت، لباس‌هایم پاره شده بود. در این حال از ناراحتی گفتم: وه که چه روز شومی بود! خدا شرت را از سرم برگرداند. امام فرمود: آیا تو هم که نزد ما رفت و آمد می‌کنی و با ما در ارتباط هستی گناه خود را بر گردن بی‌گناهی می‌گذاری؟! من از این سخن امام شرمنده شدم و دانستم که اشتباه کرده‌ام. گفتم: ای سرور من! از خداوند آمرزش می‌خواهم. امام فرمود: ای حسن، روزها چه گناهی دارند که وقتی شما به سزای اعمال خود می‌رسید، آنها را سرزنش می‌کنید و شوم می‌پندارید؟[۴].[۵]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن، ص۳۱۳.
  2. ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص۲۵.
  3. ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص۳۰.
  4. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۶.
  5. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۸۸.