تضرع در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث تضرع است. "تضرع" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

تضرع مصدر باب تفعل از ریشه «ض‌ـ‌ر‌ـ‌ع» مشتق و در لغت، به معنای میل کردن به سوی چیزی از روی ذلت و نزدیک شدن به آن،[۱] و اظهار خواری و زبونی انسان [۲] آمده است.

تضرع در اصطلاح به معنای اظهار زبونی نفس در برابر خدای متعالی هنگام درخواست حاجت [۳] و ابراز ذلت در پیشگاه وی برای رفع گرفتاریها [۴] دانسته شده است. برخی نیز آن را به معنای زاری کردن دانسته‌اند.[۵]

تضرع در علوم مختلف و به مناسبت‌های گوناگون، مورد توجه قرار گرفته است؛ در فقه به مناسبت نماز استسقاء،[۶] نماز کسوف[۷] و اعمال عرفات،[۸] در اخلاق ذیل مباحث دعا [۹] و توبه[۱۰] و در عرفان به مناسبت تبیین ویژگی‌های مردان‌الهی.[۱۱]

در احادیث و ادعیه[۱۲] نیز، تضرع کانون توجه فراوان است. برخی از روایات به تعریف[۱۳] و بیان مصداق آن اشاره کرده [۱۴] و برخی دیگر به اهمیت آن پرداخته‌اند.[۱۵] دسته‌ای از روایات نیز ریشه رغبت و محبت فرشتگان به خداوند را تضرع آنان دانسته‌اند.[۱۶] در کتاب مقدس نیز، تضرع حضرت داود(ع) برای رهایی از گرفتاری [۱۷] و تضرّع حضرت دانیال پیامبر(ع) نقل شده‌است.[۱۸] گرچه در قرآن‌ کریم واژه تضرع و بعضی از مشتقات آن به صورت صریح در ۷ آیه به کار رفته است؛ ولی از آیات دیگر مانند آیات مربوط به برخی از عذابها و نیز آیات مربوط به بعضی از پیامبران بحثهایی در زمینه تضرع استفاده شده‌ است.[۱۹]

حقیقت تضرع

اصل معنای ضرع، میل کردن به سوی چیزی و قرب و نزدیکی به آن و مضارعه به معنای مشابهت و نزدیکی دو چیز در اوصاف است[۲۰] و فعل مضارع را از آن رو مضارع گفته‌اند که بر وقوع فعل در آینده نزدیک دلالت می‌کند.[۲۱] نامگذاری پستان به ضرع نیز به جهت مایل شدن شیر از میان سرگین و خون به سوی آن است وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ[۲۲].[۲۳]، بنابراین تضرع کردن به معنای مایل شدن به سوی خدا و برطرف کردن حجابها و نزدیک شدن به اوست و چون این امر با زبونی و ذلت در برابر خدا حاصل می‌گردد، برخی آن را به حالت ضعف و خواری انسان هنگام دعا [۲۴] یا اظهار ذلت و خواری در برابر خداوند متعالی برای رفع گرفتاریها و تنگناها [۲۵] و ابراز ذلت نفس در مقابل خدا هنگام طلب حاجت از وی [۲۶] تفسیر کرده‌اند: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ[۲۷]، وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ[۲۸] و از آن‌رو که تضرع برای رفع گرفتاری‌ها تحقق می‌یابد، برخی دیگر معنای آن را، دعا با زبان [۲۹] یا با تذلل جسم و ظاهر در برابر خداوند دانسته‌اند: قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۳۰].[۳۱] گفته شده که از آیاتی چون ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۳۲]، قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۳۳] استفاده می‌شود که تضرع انسان در هنگام دعا، اجابت را نزدیک‌تر می‌کند [۳۴] و نیز به شمار آوردن تضرع از قیود ذکر در آیه وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ[۳۵] دلیل اهمیت آن است.[۳۶]

به کار رفتن تضرع به همراه خُفْيَةً در آیه ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۳۷] نیز درخور توجه است. بر اساس احتمالی تضرع به معنای تذلل، و خفیه به معنای استتار است و چون تذلل معمولا در خفا صورت می‌گیرد خُفْيَةً کنایه از تذلل بوده، نقش آن در آیه تأکید همان تضرع است. بنابر احتمالی دیگر مراد از تضرع و خفیه جهر و سرّ بوده، راز آنکه به جای جهر تضرع به کار رفته این است که جهر در دعا با ادب عبودیت ناسازگار است، مگر در صورتی که با تضرع همراه باشد.[۳۸]

بر اساس آیات وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ[۳۹] و قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۴۰] اعتقاد انسان به ضعف و ذلت نفس در برابر خداوند و عظمت وی [۴۱] و احساس درماندگی به هنگام شداید و گرفتاریها از عواملی است که وی را به تضرع وا می‌دارد [۴۲] و در مقابل، اصرار بر کفر، لجاجت، پیروی از وسوسه شیطان و انجام گناهان [۴۳] و غرور نسبت به اعمال [۴۴] او را از تضرّع در برابر خداوند متعالی بازمی‌دارد.

بنابر مضمون برخی آیات عذاب‌هایی چون عذاب استدراج فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ[۴۵].[۴۶] و عذاب شدید حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ[۴۷].[۴۸] بر تارکان تضرع نازل می‌گردد. بر پایه روایات تفسیری، از آیاتی چون وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ[۴۹]، حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ[۵۰] استفاده می‌شود که فرجام ترک تضرع، مؤاخذه به صورت قحطی، گرسنگی، گرانی و کشتار با شمشیر یا نزول عذاب اخروی است.[۵۱] برخی رهایی حضرت یونس(ع) از شکم ماهی و دیگر مشکلات وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ[۵۲]، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ[۵۳].[۵۴]، آمرزش حضرت داود(ع)، اعطای مقام مقربان و بهشت به وی [۵۵] و قبولی دعا و توبه او از سوی خداوند قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ[۵۶]، فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ[۵۷].[۵۸] و برطرف شدن ابتلای حضرت ایوب(ع) وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ[۵۹].[۶۰] را نتیجه تضرع آنان دانسته‌اند.[۶۱]

تضرع در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ[۶۲]

نکات: تضرع از ضرع به معنای اظهار ذلت و ضعف است هنگامی که بر انسان مصیبتی وارد می‌شود در آغاز به صورت پنهانی نجات خود را از خدا می‌خواهد؛ اما با شدت یافتن مصیبت و ظهور آثار ناامیدی و انقطاع از اسباب بدون نگرانی از اطلاع دیگران به صورت علنی و آشکار خداوند را می‌خواند و این همان تضرع است که در بعضی آیات مقابل خفیه قرار گر فته است. علامه طباطبائی در تفسیر المیزاناین گونه می‌نویسد.[۶۳]

به‌طوری که راغب[۶۴] گفته "تضرع" به معنای اظهار ضراعت و درماندگی است به همین جهت در مقابل آن، "خفیة" را به کار برده که معنای پوشیدگی است. بنا بر این، تضرع در دعا عبارت است از اظهار و علنی ساختن آن، و خفیه در آن عبارت است از اخفا و نهان داشتن آن. ودو واژه "تضرع" و "خفیه" مطلب را از جهتی دیگر نیز تعمیم می‌دهد و آن همان کوچکی و بزرگی مصیبت است. روی این حساب معنای آیه این است که: خدای تعالی نجات دهنده از هر مصیبت و گرفتاری است، چه زمینی و چه دریایی، چه کوچک و چه بزرگ.)[۶۵].

تضرع در دانشنامه معاصر قرآن کریم

تضرع مصدر باب تفعل به معنی «ناله و زاری توأم با خضوع و ذلت» است. مشتقات آن در قرآن به صورت: تَضَرَّعُوا (ماضی)، يَتَضَرَّعُونَ، يَضَّرَّعُونَ (مضارع) آمده است.

راغب گوید: تَضَرَّعَ: تذلل و زاری نمود. تضرع در اصطلاح به معنای اظهار خضوع و زبونی نفس در برابر خدای یکتا در هنگام درخواست حاجت همراه با ناله و زاری است. آیاتی که بیانگر چنین حالتی هستند از جهاتی قابل توجه و شایسته تدبرند: وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ[۶۶].

در این آیه تلخی‌ها و ناملایمات به عنوان یک سنت الهی برای همه اقوام وجود دارد و از طرفی سختی‌ها و مشکلات، عامل سازندگی، غفلت‌زدایی و توجه به خداوند قلمداد شده است و ضمناً این نکته را یادآور می‌شود که ناگواری‌ها همیشه قهر الهی نیستند، بلکه چه بسا لطف الهی باشند که به شکل بلا جلوه‌گر شده‌اند. گویی همان‌گونه که گداختن آهن در کوره آتش، سبب نرم شدن و شکل‌پذیری آن می‌شود، حوادث و شداید نیز انسان‌ها را نرم و از راه تضرع و زاری به درگاه قادر متعال او را مستعد رشد و تکامل معنوی می‌سازند و از این طریق خامی و نپختگی از وجود آدمی رخت می‌بندد و به کمال و تعالی و سعه وجودی خویش دست می‌یابد[۶۷].

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ[۶۸]، فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۶۹]. از این آیات به دست می‌آید که مشکلات، راهی برای بیداری فطرت و توجه به خداوند است و به طور ضمنی می‌فهماند که این طور نیست که هرگونه رفاه و آسایشی، لطف و هر گونه رنج و محنتی، قهر و غضب الهی باشد! بلکه در مسیر تربیت و ارشاد، گاهی سختی و فشار هم لازم و عامل رشد بیشتر می‌شود.

از امام علی(ع) روایت شده که «اگر مردم به هنگام ناگواری‌ها و تلخی‌ها به صورت خالصانه و صادقانه به درگاه خدای سبحان ناله و زاری کنند مورد لطف خدا قرار می‌گیرند[۷۰].

بر اساس این آیه، تضرع به درگاه خدا، سبب رشد و قرب انسان به درگاه او و دوری از سنگدلی و فریفتگی می‌شود و نشان می‌دهد که ریشه غرور و ترک تضرع، مفتون شدن به تزیینات شیطانی است و چون انسان فطرتاً زیبایی را دوست می‌دارد، شیطان از همین راه می‌خواهد او را اغفال کند: ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۷۱].

پیامبر اکرم(ص) در سفری، برخی اصحاب را دیدند که با فریاد دعا می‌کنند، فرمود: آرام دعا کنید[۷۲]. در سوره مریم آیه سوم یادآور دعای حضرت زکریا شده که إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا[۷۳]. در سوره حجرات آیه دوم، مؤمنان فرمان یافته‌اند که در حضور پیامبر اکرم(ص) صدایشان را بلند نکنند که امری دور از ادب و احترام است: لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ[۷۴].

در نگاه قرآن، تضرّع و ناله در دعا، نشانه توجه انسان به کمبودها و نیازهای خود و عامل شکستن غرور و خودخواهی است؛ زیرا آنکه خود را قوی و غنی بداند در برابر هیچ کس ناله و درخواستی ندارد. از امام صادق(ع) نقل شده که تضرع در دعا، دستان را به طرف آسمان بلند کردن و دعا نمودن است[۷۵]. و از رسول خدا(ص) نیز نقل شده که «خداوند حیا می‌کند دستی را که به دعا بلند شود محرم برگرداند»[۷۶]. وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ[۷۷]. بر اساس این آیه، قرآن کریم، علاوه بر ذکر زبانی، ذکر قلبی و دورنی را هم می‌ستاید فِي نَفْسِكَ و یاد خدا وقتی غفلت‌زدایی می‌کند که بدون تظاهر و ریا و بدون سر و صدا، آن هم با تضرّع و زاری و بیم و ترس از خدا باشد: تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ. در آیه ۵۵ سوره اعراف تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً بود و در این آیه تَضَرُّعًا وَخِيفَةً. معلوم می‌شود که «خُفیَه= پنهانی» و «خِیفَة= ترس و بیم» همراه با «تضرع» از ویژگی‌های دعا و مناجات صمیمانه با خدا است. حالت خیفه و پنهانی در دعا بیشتر برای تمرکز دعاکننده و توجه کامل او به خدای یکتا و محفوظ ماندن از تظاهر و ریا و خودنمایی در مقابل چشمان دیگران است ولی حالت خیفه و بیم برای قرار گرفتن دعاکننده در حیطه «خوف و رجا» و مصونیت از دچار شدن به کیفر کردار خویشتن است و حالت تضرع و زاری برای تلطیف روح و رقّت قلب دعاکننده در بستر دعا و مناجات و ایجاد زمینه تقرب به سوی قاضی الحاجات است.

اصل ریشه تضرع از «ضَرع» به معنی میل کردن به سوی چیزی و نزدیک شدن به آن است. «مضارعه» به معنای مشابهت و نزدیک بودن دو چیز در اوصاف است[۷۸]. و فعل مضارع را از آن رو مضارع گفته‌اند که بر وقوع فعل در آینده نزدیک دلالت می‌کند. نامگذاری پستان به «ضرع» نیز به جهت مایل شدن شیر از میان سرگین و خون به سوی آن است: وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ[۷۹].

در واقع تضرع کردن به معنای مایل شدن به سوی خدا و بر طرف کردن حجاب‌ها و نزدیک شدن به سوی اوست و چون این امر با زبونی و ذلت در برابر خدا حاصل می‌گردد، آن را به حالت کرنش و خشوع نفس در مقابل خدا به هنگام دعا تفسیر کرده‌اند: قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ * قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ[۸۰]

بر پایه روایات تفسیری از آیاتی چون وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ[۸۱]، حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ[۸۲]، فرجام ترک تضرع چه بسا به صورت بلاهایی از قبیل قحطی، گرسنگی، گرانی و کشتار یا نزول عذابی اخروی دامن‌گیر انسان‌ها شود. برخی از عارفان، رهایی یونس از شکم ماهی و قبولی دعای دیگر انبیاء الهی و حتی برطرف شدن ابتلای ایوب نبی را، نتیجه تضرع آنان به درگاه خدا دانسته‌اند[۸۳]. بنابراین تضرع بنده به درگاه خدا حاکی از نیاز و عجز وجودی او در مقابل ذات غنی بالذات و لایزال ازلی و ابدی است که مرحله‌ای از مراحل عبودیت و بندگی را، در کمال تذلل به نمایش می‌گذارد.

از واژه‌های همسوی با تضرّع، می‌توان از «تبتّل»، «تفویض»، «تسلیم»، «رجاء»، «اشفاق»، «خوف»، «انابه» و «اعتصام» نام برد. واژه «تضرّع» از اصطلاحات کلیدی قرآن است که حوزه معنایی آن مبتنی بر معرفت توحید است.[۸۴]

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج‌۸، ص‌۵۳؛ المنجد، ص‌۴۵۰، «ضرع»؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۶۰.
  2. مفردات، ص‌۵۰۶؛ لسان العرب، ج‌۸، ص‌۵۳، «ضرع».
  3. التحقیق، ج‌۷، ص‌۲۸ ـ ۲۹، «ضرع».
  4. المیزان، ج‌۷، ص‌۸۹.
  5. کشف‌الاسرار، ج‌۸، ص‌۳۴۱.
  6. الحدائق، ج۱۰، ص۴۹۱؛ جواهرالکلام، ج‌۱۲، ص‌۱۴۸.
  7. حواشی الشروانی، ج‌۳، ص‌۶۵.
  8. المبسوط، ج۱، ص‌۱۶۶؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۱، ص‌۶۶۳.
  9. احیاء علوم الدین، ج‌۱، ص‌۱۶۵؛ المحجة البیضاء، ج‌۲، ص‌۲۹۳.
  10. جامع السعادات، ج‌۱، ص‌۷۰ ـ ۷۲.
  11. الفتوحات المکیه، ج‌۴، ص‌۲۱۳.
  12. نمایه نامه موضوعی، ج‌۱، ص‌۷۷.
  13. کنزالعمال، ج‌۳، ص‌۷۰۷.
  14. الکافی، ج‌۲، ص‌۴۷۹ ـ ۴۸۱.
  15. جامع احادیث الشیعه، ج‌۶، ص‌۴۷۸؛ ج‌۷، ص‌۱۳۷، ۱۵۵، ۱۸۱، ۲۵۳؛ ج‌۱۴، ص‌۱۱۵.
  16. شرح نهج البلاغه، ج‌۱، ص‌۴۴۹.
  17. کتاب مقدس، مزامیر، ۵۵: ۱.
  18. کتاب مقدس، دانیال، ۹: ۴ ـ ۱۹.
  19. اعرافی، محمد، مقاله «تضرع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
  20. لسان العرب، ج‌۸، ص‌۵۴؛ التحقیق، ج‌۷، ص‌۲۸ ـ ۲۹.
  21. لسان العرب، ج‌۸، ص‌۵۴.
  22. «و به یقین در چارپایان برای شما پندی (نهفته) است؛ از آنچه در شکم دارند از میان سرگین و خون، شیری ناب به شما می‌نوشانیم که گوارای نوشندگان است» سوره نحل، آیه ۶۶.
  23. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۶۰.
  24. الفرقان، ج‌۸ ـ ۹، ص‌۱۷۸ ـ ۱۷۹.
  25. المیزان، ج‌۷، ص‌۸۹.
  26. التفسیرالکبیر، ج۱۴، ص۱۳۰؛ البحرالمحیط، ج۵، ص‌۷۰.
  27. «و به یقین برای امّت‌هایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره انعام، آیه ۴۲.
  28. «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
  29. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۴۸۵.
  30. «بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره انعام، آیه ۶۳.
  31. غرائب‌القرآن، ج‌۳، ص‌۱۰۱؛ تفسیر بقاعی، ج‌۳، ص‌۴۳.
  32. «پروردگارتان را به لابه و نهانی بخوانید که او تجاوزگران را دوست نمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۵۵.
  33. «بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره انعام، آیه ۶۳.
  34. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۲.
  35. «و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بی‌بانگ بلند در گفتار، سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۵.
  36. التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۰۷.
  37. «پروردگارتان را به لابه و نهانی بخوانید که او تجاوزگران را دوست نمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۵۵.
  38. المیزان، ج‌۸، ص‌۱۵۹.
  39. «و به یقین برای امّت‌هایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره انعام، آیه ۴۲.
  40. «بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره انعام، آیه ۶۳.
  41. التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۲۹.
  42. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۴۸۵.
  43. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۴۶۶.
  44. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۲۵.
  45. «آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
  46. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۴۶۶.
  47. «تا چون دری از عذابی سخت بر آنان بگشاییم ناگهان در آن به نومیدی می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۷۷.
  48. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۸۱.
  49. «و به راستی آنان را با عذاب فرو گرفتیم؛ باز در برابر پروردگار خویش فروتنی نورزیدند و زاری (هم) نمی‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۷۶.
  50. «تا چون دری از عذابی سخت بر آنان بگشاییم ناگهان در آن به نومیدی می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۷۷.
  51. جامع‌البیان، ج۱۸، ص۵۸ـ۵۹.
  52. «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  53. «آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدین‌گونه مؤمنان را می‌رهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۸.
  54. حاشیة القونوی، ج‌۱۲، ص‌۵۷۴ ـ ۵۷۵.
  55. مجمع البیان، ج‌۸، ص‌۷۳۵.
  56. «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.
  57. «آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵.
  58. کشف‌الاسرار، ج‌۸، ص‌۳۴۱ ـ ۳۴۲.
  59. «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
  60. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۲۰۸، ۲۱۰ ـ ۲۱۱.
  61. اعرافی، محمد، مقاله «تضرع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
  62. «و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بی‌بانگ بلند در گفتار، سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۵.
  63. علامه طباطبائی، تفسیر المیزان ج ۷ ص ۱۳۳.
  64. راغب، مفردات، ص ۳۰۴.
  65. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۲۹۷.
  66. «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
  67. تفسیر نور، ج۳، ص۱۲۱.
  68. «و به یقین برای امّت‌هایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره انعام، آیه ۴۲.
  69. «پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.
  70. نورالثقلین، ذیل آیه مذکور.
  71. «پروردگارتان را به لابه و نهانی بخوانید که او تجاوزگران را دوست نمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۵۵.
  72. مجمع البیان، ج۹، ص۱۳۳ ذیل آیه.
  73. «(یاد کن) آنگاه را که پروردگارش را با بانگی نهفته ندا داد» سوره مریم، آیه ۳.
  74. «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید» سوره حجرات، آیه ۲.
  75. الکافی، ج۲، ص۴۸۱.
  76. تفسیر قرطبی، ذیل آیه مذکور.
  77. «و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بی‌بانگ بلند در گفتار، سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۵.
  78. لسان العرب، ج۸، ص۲۲۳.
  79. «و به یقین در چارپایان برای شما پندی (نهفته) است؛ از آنچه در شکم دارند از میان سرگین و خون، شیری ناب به شما می‌نوشانیم که گوارای نوشندگان است» سوره نحل، آیه ۶۶.
  80. «بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود * بگو: خداوند شما را از آن (ورطه) و از هر بلا رهایی می‌بخشد باز هم شما شرک می‌ورزید» سوره انعام، آیه ۶۳-۶۴.
  81. «و به راستی آنان را با عذاب فرو گرفتیم؛ باز در برابر پروردگار خویش فروتنی نورزیدند و زاری (هم) نمی‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۷۶.
  82. «تا چون دری از عذابی سخت بر آنان بگشاییم ناگهان در آن به نومیدی می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۷۷.
  83. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص۵۹۱.
  84. کوشا، محمد علی، مقاله «تضرع»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.