شورش خوارج
خوارج، لقب گروهی از سپاه حضرت علی(ع) است که در جنگ صفین و پس از ماجرای حکمیت از فرمان و اطاعت امام امتناع کرده و علیه ایشان شورش کردند. بعد از جنگ نهروان نیز چندین شورش از طرف بازماندههای آنها صورت گرفت که تمامی آنها توسط امیرالمؤمنین(ع) و یارانش ناکام ماند. سپس آنها در دوران معاویه نیز که او را منحرف میدانستند نیز چندین شورش علیه او انجام دادند اما همگی آن شورشها سرکوب شد. در زمان عباسیان هم که در منطقه سیستان و خراسان بودند، اوضاع سیاسی آن مناطق را چنان آشفته کرده بودند که حکومت عباسی را در مشرق ایران بهشدت تضعیف و سرانجام نابود کردند.
خوارج کیستند؟
خوارج در لغت از “خروج” به معنای سرکشی و طغیان و شورشیان است و در اصطلاح کسانی که از اطاعت امام و حاکم شرعی بیرون رفته و سرپیچی و طغیان کنند، خارجی هستند، یعنی از بیعت و اطاعت حاکم بیرون رفته و بر او خروج کردهاند.
خوارج، لقب گروهی از سپاه حضرت علی(ع) است که در جنگ صفین و پس از ماجرای حکمیت، از فرمان و اطاعت امام امتناع کرده و علیه ایشان شورش کردند[۱] و با شعار لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ که به تعبیر حضرت امیر سخن حقّی است که ارادۀ باطل از آن کردهاند[۲]، عَلَم مخالفت با حکومت علوی را برافراشتند[۳].
شورش خوارج پس از جنگ نهروان
بعد از اینکه خوارج در جنگ نهروان کشته شدند، چندین شورش از طرف بازماندههای آنها صورت گرفت مانند:
- شورش اشرس بن عوف شیبانی با دویست نفر که علی(ع)، ابرش بن حسان را با سیصد تن به سوی وی فرستاد و بعد از نبرد این دو اشرس در ربیع ثانی سال ۳۸ هجری کشته شد.
- بعد از او هلال بن عُلفه همراه برادرش مُجالد، شورش کرد. علی(ع)، معقل بن قیس ریاحی را به سوی او روانه ساخت و معقل، او و یارانش کشت.
- اشهب بن بشر از [قبیله] بُجَلیه بعد از خواندن نماز بر هلال بن عُلفه و یارانش، با یکصد و هشتاد تن شورش کرد؛ علی(ع)، جاریة بن قُدامه را به سوی ایشان روانه کرد. بعد از نبرد این دو اشهب و یارانش در جمادی ثانی سال ۳۸ [هجری] از پایدرآمدند.
- آنگاه، سعید بن قفل تیمی، از [قبیله] تیم الله بن ثعلبه، در ماه رجب، همراه دویست مرد شورش کرد و به دو فرسنگی مدائن آمدند. سعد بن مسعود به جانب ایشان روان شد و در رجب سال ۳۸ هجری، هلاکشان ساخت.
- سپس ابو مریم سعدی تمیمی خروج کرد. بیشتر همراهان وی، از عجم بودند، او با یارانش به پنج فرسنگی کوفه رسید. علی(ع) سفیری نزد وی فرستاد و او را به بیعت و داخل شدن در کوفه فرا خواند. او نپذیرفت و گفت: میان ما، جز جنگ نیست. آنگاه، علی(ع)، شریح بن هانی را با هفتصد تن به سوی او فرستاد. خوارج بر شُرَیح و یارانش هجوم آوردند و اینان از هم گسیختند. علی(ع) خود، حرکت کرد و پیشاپیش، جاریة بن قدامه سعدی را فرستاد. آنان دعوت علی (ع) را نپذیرفتند، لذا یاران علی(ع)، آنها را کشتند و از آنان جز پنجاه تن زنده نماندند که امان خواستند و علی(ع) امانشان داد[۴].
شورش خوارج در دوران امویان
یکی از نتایج مهم جنگ صِفِّین که بر اوضاع کلی اسلامی تاثیر داشت تشکیل گروهی به نام خوارج بود. این گروه که بعد از فتنه عمروعاص پدید آمدند در مقابل امیرالمؤمنین (ع) قرار گرفتند و از طرفی دیگر هم معاویه را نیز منحرف میدانستند، لذا معاویه نیز از خوارج نفرت داشت.
بعد از انتقال مرکز خلافت از کوفه به دِمَشق، خوارج هیچگاه تحت پرچم واحدی درنیامدند و همواره با همدیگر اختلاف داشتند لذا سرکوب آنان توسط فرمانداران معاویه به سهولت انجام میگرفت. در زمان معاویه چندین جنگ برعلیه او انجام دادند مانند:
- خوارج کوفه به رهبری فروة بن نوفل اشجعی بعد از صلح میان امام حسن(ع) و معاویه مخالفت کردند و علیه او شورش کردند، منتها توسط نیروهای نظامی معاویه سرکوب شدند.
- جنبش مستورد بن علقمه (در سال ۴۳) در برابر معاویه، از بزرگترین شورشهای خوارج است. مغیرة بن شعبه، استاندار اموی کوفه در منطقه مذار میان واسط و بصره با آنان درگیر شد، رهبرانشان را کشت و موفق شد جلوی فعالیت آنان را گرفته و خطر آنان را از کوفه دور کند.
- خوارج کوفه در سال ۵۸ / ۶۷۸م. فرصت دیگری برای انقلاب در برابر حکومت اموی ـ به رهبری حیان بن ظبیان سلمی ـ به دست آوردند اما در سال بعد، با کشته شدن همگی آنان در جنگی در بانقیا[۵]، این شورش پایان یافت.
- خوارج بصره در سال ۴۱ / ۶۶۱ به رهبری سهم بن غالب و خطیم باهلی شورش کردند. ابن عامر، استاندار اموی با آنان درگیر شده سرکوبشان کرد[۶].
زیاد بن ابیه استاندار بصره و سپس فرزند او عبیدالله همواره با ایشان درگیر بوده و آنها را تعقیب میکردند. برخی از آنان را زندانی و برخی دیگر را کشتند[۷]. با وجود شدّت عمل و خشونت استانداران در همه دوران معاویه سرزمین عراق همچنان ناآرام بود[۸].
بعد از دوران معاویه خوارج پیوسته با امویان مخالفت میکردند؛ زیرا آنان را غاصبان خلافت میدانستند. آنان نظام جدیدی در بسیج نظامی بنا نهادند که بر [دو اصل نظامی:] حرکت [و جابهجایی] سریع نیروها و ابتکار عمل در میدان نبرد تکیه داشت و همین موجب استمرار حرکتشان شد. آنها ابتدا با عبدالله بن زبیر همپیمان شدند منتها بعد از اینکه مشخص شد ابن زبیر مخالف نظر آنان است، این همپیمانی از بین رفت و آنان مکه را ترک کردند. بر اثر این اقدام، خوارج به فرقههای مختلفی تقسیم شدند و درگیری داخلی میانشان بروز کرد. مشهورترین این گروهها ازارقه، صُفْریه و اباضیه بودند[۹].[۱۰]
شورش خوارج در دوران عباسیان
مهمترین خاستگاه خوارج در زمان عباسیان، منطقه سیستان و خراسان و قسمت پایین بینالنهرین بود. خوارج همزمان با دستیابی آل عباس بر خلافت، اوضاع سیاسی مناطق مذکور را بهشدت آشفته ساخته بودند و به رغم کوشش فرمانداران عباسی برای آرام کردن اوضاع، آشوب و فتنه آنان در آن دیار چنان بالا گرفته بود که حکومت عباسی را در مشرق ایران بهشدت تضعیف و سرانجام نابود کرد. برخی از درگیریهایی که در آن زمان روی داد عبارت بود از:
- برخورد معن بن زائده در سیستان با خوارج که ابتدا آنها را شکست داد اما سپس به دست آنان به قتل رسید و سیستان زیر فرمان رفت[۱۱].
- فعالیت سیاسی خوارج در اواخر دوره منصور با کشتن حُضین بن محمد به اوج خود رسید. و این بدان معنی است که قلمرو عظیم عباسیان در سیستان چنان محدود شده بود که دیگر انتخاب والی مستقلی برای آنجا لازم نبود.
- شورش حمزة بن آذرک: پس از شورشهای متعدد خوارج در سیستان، حمزة بن آذرک رهبری این قیام را بر عهده گرفت. رفتارهای عامهپسند او موجب شد مردم سیستان و خراسان به نهضت حمزه علاقهمند شوند، گروه بسیاری از مردم بومی آن دیار نیز به دلیل ستمهای امیران محلی و برای گریز از مالیاتهای سنگین و مبارزه با باجگیران ستمگر و اثبات روح حقطلبی و عدالتخواهی به مذهب خارجی روی آوردند.
بعد از مرگ هارون و بازگشت مأمون به بغداد کار سرکوب خوارج به آل طاهر سپرده شد. طاهر در دفع خوارج اهتمام بسیار کرد. فرزندش، طلحه نیز تمام هم خود را صرف مبارزه با آنان کرد. جنبشهای خوارج با مرگ حمزة بن آذرک به سال ۲۱۳ ق. فروکش کرد؛ اما چون طلحة بن طاهر نیز در همان سال از دنیا رفت، خوارج از نو مجال فعالیت یافته و این بار به رهبری ابوعوف، در خراسان و سیستان آشوب و فتنه به پا کردند.
زمانی که طاهر دوم، به حکومت خراسان رسید سیاست و تدبیر پدر را نداشت و بدین سبب در دوره امارت وی، علاوه بر خوارج، عیاران نیز بخشهایی از قلمرو او را تصرف کردند و دولت طاهری رو به ضعف نهاد[۱۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ برای شناخت پیدایش، پیشینه، عملکرد، ویژگیها وسرانجام آنان ر.ک: «دانشنامۀ امام علی» ج ۹ مقالۀ «مارقین»؛ «جاذبه و دافعۀ علی» شهید مطهری، ص ۱۰۵ و....
- ↑ نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۱۹۸؛ «کَلِمَةُ حَقٍ یُرَادُ بِهَا بَاطِل»
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۵۴؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۹۱.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۰۷.
- ↑ ولهوزن، یولیوس، الدولة العربیة و سقوطها، ص۵۸ - ۵۹.
- ↑ طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۱۷۰ - ۱۷۱؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۲۵ ـ ۳۲۶.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۹۹، ۳۱۲ و ۳۱۳.
- ↑ طقوش و جعفریان، دولت امویان ص ۲۳.
- ↑ مبرد، ابوالعباس محمد بن یزید، الکامل فی اللغة و الأدب، ج۲، ص۲۲۰، ازارقه یاران نافع بن ازرق و افراطیترین فرقه خوارج بودند. صُفْریه، یاران زباد بن اصفر و اباضیه پیروان عبدالله بن اباض بودند.
- ↑ طقوش و جعفریان، دولت امویان ص ۱۱۴.
- ↑ تاریخ سیستان، ص۱۴۶-۱۴۷؛ و قس: البلدان، که به خطا این واقعه را مربوط به سال ۱۵۶ ق. میداند (ص ۲۸۵).
- ↑ خضری، سید احمد رضا، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه ص ۷۷ و ص ۲۰۸.