ولایت تکوینی امام حسین
مقدمه
از جمله مباحثی که بین متکلمان مطرح بوده و هست، ولایت تکوینی است. ولایت چیست و ولایت تکوینی چه معنایی دارد؟ آیا کسان دیگری غیر از انبیا، ولایت تکوینی یعنی حق تصرف در نظام تکوین را دارند؟ در اینجا به توضیح و شرح این موضوع میپردازیم.
تعریف ولایت
فیومی میگوید: الولی مثل فَلْس: القرب.. والولایة بالفتح والکسر النصرة[۱]. وَلْی مثل فَلْس به معنای قرب است... و ولایت به «کسره و فتحه و واو» به معنای نصرت است. جوهری میگوید: الولی: القرب والدنو... وکل من ولی أمر واحد فهو ولیه... والولایة بالکسر: السلطان والولایة والولایة: النصرة[۲]. وَلی به معنای قرب و نزدیک شدن است... و هر کس امر شخصی را متکفل شود و از عهده آن برآید، ولی او خواهد بود... و ولایت با کسره و «واو» به معنای سلطان و نیز با «کسره و فتحه واو» به معنای نصرت آمده است. در «اقرب الموارد» آمده است: الوَلْی حصول الثانی بعد الأول من غیر فصل. ولی الشیء و علی ولایة و ولایة: ملک أمره و قام به أو الولایة بالفتح المصدر و بالکسر الخطة و الإمارة والسلطان...[۳]. وَلْی عبارت است از قرار گرفتن فرد یا شیء چیز دوم، به دنبال فرد یا شیء اول، بدون فاصله. ولی الشیء وعلیه ولایة و ولایة یعنی مالک امر آن شده و به آن قیام کرد. یا آنکه ولایت با فتح به عنوان مصدر و کسر - هر دو - معنای امر و امارت و سلطنت است....
راغب اصفهانی میگوید: الولاء والتوالی: أن یحصل شیئان فصاعداً حصولاً لیس بینهما ما لیس منهما[۴]. ولاء و توالی به معنای آن است که دو چیز و یا بیشتر از آن، طوری قرار گیرند و واقع شوند که بین آن دو، غیر از خود آنها چیز دیگری نبوده باشد. علامه طباطبایی در معنای اصطلاحی «ولایت» مینویسد: و إنها هی الکمال الأخیر الحقیقی للإنسان و إنها الغرض الأخیر من تشریح الشریعة الحقة الإلهیة[۵]. ولایت، آخرین درجه کمال انسان است و آخرین منظور و مقصود از تشریع شریعت حق خداوندی است.
ایشان در تفسیر «المیزان» مینویسد: والولایة وإن ذکروا لها معانی کثیرة لکن الأصل فی معناها ارتفاع الواسطة الحائلة بین الشیئین بحیث لا یکون بینهما ما لیس منهما، ثم استعیرت لقرب الشیء من الشیء بوجه من وجوه القرب کالقرب نسباً أو مکاناً أو منزلة أو بصداقة أو غیر ذلک، ولذلک یطلق الولی علی کل من طرفی الولایة، و خاصة بالنظر إلی أن کلاً منهما یلی من الآخر ما لا یلیه غیره، فالله سبحانه ولی عبده المؤمن؛ لأنه یلی أمره و یدبر شأنه فیهدیه إلی صراطه المستقیم و یأمره و ینهاه فیما ینبغی له أو لا ینبغی و ینصره فی الحیاة الدنیا وفی الآخرة. و المؤمن حقا ولی ربه؛ لأنه یلی منه إطاعته فی أمره و نهیه ویلی منه عامة البرکات المعنویة من هدایة و توفیق و تأیید و تسدید و ما یعقبها من الإکرام بالجنة و الرضوان[۶].
کلمه «ولایت» هرچند که اهل لغت معانی بسیاری برای آن برشمردهاند، لیکن اصل معنای آن، برداشته شدن واسطهای است که بین دو چیز حائل شده باشد، به طوری که بین آن دو، غیر از آنها واسطهای باقی نماند و سپس برای نزدیکی چیزی به چیز دیگر، به چند صورت به کار گرفته شده است: قرب نسبی، مکانی، منزلتی، صداقت و غیر اینها. به همین مناسبت بر هر یک از دو طرف وَلایت، ولی گفته میشود؛ بالأخص به جهت آنکه هر یک از آن دو نسبت به دیگری دارای حالتی است که غیر آن ندارد، بنابراین خداوند سبحان ولی بنده مؤمن خود است؛ امورش را زیر نظر دارد و شئون وی را تدبیر میکند، او را در صراط مستقیم هدایت مینماید، امور وی را بر عهده دارد و او را در دنیا و آخرت یاری میکند. مؤمن حقیقی و واقعی نیز، ولی پروردگار است؛ زیرا خود را در اوامر و نواهی خداوند، تحت ولایت او در میآورد؛ همچنین در تمامی برکتهای معنوی (هدایت، توفیق، تأیید، تسدید و آنچه در پی دارد)، از مکرّم شدن به بهشت و مقام رضوان خداوند، تحت ولایت و پذیرش خداوند خود است.[۷]
معنای ولایت تکوینی
مقصود از ولایت تکوینی، این است که فردی بر اثر پیمودن راه بندگی آن چنان کمال و قرب معنوی پیدا کند که به فرمان و اذن الهی، بتواند در جهان و انسان تصرف کند. «ولایت تکوینی» یک کمال روحی و معنوی است که در سایه عمل به نوامیس خدایی و قوانین شرع، در درون انسان پدید میآید و سرچشمه مجموعهای از کارهای خارقالعاده میگردد. این نوع ولایت برخلاف «ولایت تشریعی» کمال و واقعیتی است اکتسابی و راه کسب برخی از مراتب آن به روی همه باز است؛ ولی مقاماتی که در «ولایت تشریعی» بیان گردیده، همگی موهبت خداوندی است که پس از تحصیل یک سلسله زمینهها، چیزی جز خواست خداوند، در آن دخالت ندارد.[۸]
ولایت تکوینی از دیدگاه قرآن
با مراجعه به قرآن، میتوان شواهدی بر ولایت تکوینی اولیا اقامه نمود:
۱. خداوند متعال از قول حضرت یوسف(ع) خطاب به برادرانش نقل میکند: ﴿اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۹]. در آیه دیگر میفرماید: ﴿فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۰]. از این آیه استفاده میشود، اراده و خواست و قدرت روحی حضرت یوسف(ع) در بازگرداندن بینایی پدر خویش، مؤثر بوده است.
۲. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾[۱۱].
٣. میدانیم که حضرت سلیمان(ع)، ملکه سبا را احضار نمود؛ ولی پیش از آنکه وی به حضور سلیمان(ع) برسد، سلیمان(ع) در مجلس خود به حاضران فرمود: ﴿قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ﴾[۱۲]. یک نفر از حاضران در مجلس گفت: قبل از آنکه تو از جای خود برخیزی، من آن را میآورم و من بر این کار توانا و امینم. فرد دیگری به نام «آصف بن برخیا» اعلام کرد که در یک چشم به هم زدن میتواند آن را بیاورد، چنان که خداوند میفرماید: ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ﴾[۱۳].
۴. قرآن مجید بعضی کارهای فوقالعاده را به حضرت مسیح(ع) نسبت میدهد و این را میرساند که همه آن کارها از نیروی باطنی و اراده خلاق او سرچشمه میگرفت، چنان که میفرماید: ﴿أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۱۴].
۵. قرآن کریم در مورد یکی از معجزات و تصرفات تکوینی حضرت محمد(ص) میفرماید: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ﴾[۱۵]. طبرسی در بیان شأن نزول آیات فوق، از ابن عباس نقل کرده که گفت: «اجْتَمَعَ الْمُشْرِكُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالُوا إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فَشُقَّ لَنَا الْقَمَرَ فِرْقَتَيْنِ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنْ فَعَلْتُ تُؤْمِنُونَ قَالُوا نَعَمْ وَ كَانَتْ لَيْلَةُ بَدْرٍ فَسَأَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) رَبَّهُ أَنْ يُعْطِيَهُ مَا قَالُوا فَانْشَقَّ الْقَمَرُ فِرْقَتَيْنِ»[۱۶]. روزی مشرکان نزد پیامبر(ص) جمع شده و به او گفتند: اگر در ادعای خود راستگویی، ماه را برای ما دو نیم کن. رسول خدا(ص) به آنان فرمود: آیا اگر این کار را انجام دهم، ایمان میآورید؟ گفتند: آری. پیامبر(ص) از خدا درخواست کرد تا خواستهشان را به او عطا کند، سپس ماه به دو نیم شد.
حق این است که معجزه، فعل ولی خدا است که به اذن و مشیت خداوند انجام میگیرد؛ بنابراین، مقصود از ﴿وَانْشَقَّ الْقَمَرُ﴾[۱۷] در آیه نخست، معجزه و تصرف تکوینی پیامبر(ص) در انشقاق (دو نیم شدن) ماه است. شاید چنین پنداریم که انشقاق ماه در این آیات، به دو نیم شدن آن در روز رستاخیز اشاره دارد؛ ولی قراینی وجود دارد که برداشت اول را تأیید میکند:
- عبارت ﴿وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا﴾ حاکی از آن است که در اینجا مقصود از آیه، آیات قرآنی نیست، بلکه مقصود از آن معجزه است؛ زیرا قرآن از معجزات پیامبران با الفاظی همچون: «آیه» و «بینه» یاد میکند. مناسب بود که در شکل اول، به جای فعل دیدن ﴿يَرَوْا﴾ از افعالی همچون: شنیدن یا نزول استفاده شود؛ مثلاً گفته میشد: و إن سمعوا یا و إن نزلت آیة؛ بنابراین مقصود از آیه، اعجاز پیامبر(ص) و انشقاق ماه است.
- عبارت ﴿وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ﴾ نیز، قرینهای بر این معناست که سخن در این آیات، راجع به معجزه پیامبر(ص) است، نه انشقاق ماه در رستاخیز؛ زیرا در روز قیامت که پهنه ظهور تمام حقایق است، کسی سخن باطلی بر زبان نمیراند، در حالی که سحر خواندن آیات الهی سخن باطلی است.
حاصل آنکه با توجه به قراین یاد شده از یک سو و شأن نزول آیات از سوی دیگر، آیات نخستین سوره قمر به یکی از معجزات و تصرفات تکوینی پیامبر اکرم(ص) که دو نیم کردن ماه و ناشی از ولایت تکوینی او است، اشاره دارد.[۱۸]
منابع
پانویس
- ↑ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۶۷۲.
- ↑ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة وصحاح العربیة، ج۴، ص۲۵۲۸-۲۵۳۰.
- ↑ سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۱۴۸۷.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ محمدحسین طباطبایی، رسالة الولایة، ص۴.
- ↑ محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۸-۸۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۲۸۱.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۲۸۴.
- ↑ «این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود، و همه خاندانتان را نزد من آورید» سوره یوسف، آیه ۹۳.
- ↑ «چون مژدهرسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۶.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبهدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنانکه) هر دستهای از مردم آبشخور خویش را باز میشناخت؛ از روزی خداوند بخورید و بنوشید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره بقره، آیه ۶۰.
- ↑ «(سلیمان) گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من میآورد؟» سوره نمل، آیه ۳۸.
- ↑ «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ «من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت * و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۱-۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۸۱-۲۸۲.
- ↑ «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۲۸۴.