اصول دین
اصول دین در برابر فروع دین عبارت است از اعتقاداتی که باید براساس دلیل و استدلال به آنها معتقد و تسلیم شد که عبارتاند از توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل. البته دو مورد آخر از اصول مذهب شیعه است.
مقدمه
در یک نگرش کلی و فراگیر، دین الهی و وحیانی از دو بخش اعتقادی و عملی تشکیل میشود و بخش عملی آن نیز خود شامل دو بخش اخلاقی و فروع فقهی است[۱]. بخش اعتقادی شامل باور و اعتقاد به حقایق و واقعیتهای جهان هستی بر اساس توحید است؛ مانند اعتقاد به وجود خدا، وحی و نبوّت، قیامت و معاد، بهشت و دوزخ و نظایر آنها. بخش اخلاقیات یعنی تعالیمی که فضایل و رذایل اخلاقی را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس او را از رذایل و تخلّق به آن را به فضایل ارائه کرده است و بخش فروع فقهی، یعنی شریعت و مناسک و احکام و مقررات که روابط فرد با خود و با خدای خود و با دیگران ـ یعنی روابط اجتماعی، حقوقی، مدنی و سلوک اجتماعی و کیفیت روابط اقتصادی و سیاسی و نظامی ـ در آن قرار میگیرد[۲][۳]
مفهومشناسی اصول و فروع دین
هر آنچه به اعتقادیات و باورها برمیگردد؛ یعنی باید به آنها براساس دلیل و استدلال معتقد شد و باور کرد ـ صرف نظر از درجه اعتبار و اهمیت آنها ـ جزء "اصول دین" به شمار میآیند و هر آنچه که به شیوههای عملی و رفتار ظاهری برمیگردد؛ یعنی احکام و تکالیف عملی یا بایدها و نبایدهایی ـ از قبیل اخلاقیات، عبادات، معاملات و... ـ که از سوی شرع بر عهده گروندگان به دین نهاده شده و انجام آن را از آنان خواسته است، "فروع دین" نامیده میشود و در یک عبارت کوتاه، "اصول دین"، آنگونه معارف و مسایل دینی است که "ایمان و اعتقاد"انسان مؤمن با آن شکل میگیرد و "فروع دین"، آنگونه احکام و مسائلی از دین است که به حوزه عمل و رفتار دینی مؤمن برمیگردد[۴].
فکر کردن در اصول دین نه تنها از نظر اسلام جایز و آزاد است، بلکه عقلاً واجب است و اظهار نظر در این اصول بدون تفکر و اندیشه، مورد پذیرش نخواهد بود. برخلاف مسیحیت که اصول دین خود را منطقۀ ممنوعه برای عقل و فکر اعلام میکند و قلمرو ایمان را فقط تسلیم میداند[۵].
اصول دین در اصطلاح کلامی
اصول دین اصطلاحی کلامی است که دو کاربرد دارد: در کاربرد اول همۀ اعتقادات اسلامی را شامل میشود و در مقابل فروع دین به کار میرود. کاربرد دیگر آن به سه اصل اعتقادی اختصاص دارد که عبارت است از توحید، نبوت و معاد؛ دو اصل امامت و عدل از مسلمات مذهب شیعهاند که از آنها به عنوان "اصول مذهب" یاد میشود و هر کس بدانها ایمان نیاورد از مذهب شیعه بیرون است، اگر چه مسلمان است[۶].
توحید به معنای یگانگی خداوند متعال، نبوت به معنای پیامبری حضرت محمد (ص) و دیگر پیامبران الهی (ع) و معاد به معنای آن است که روزی همۀ مکلفان برای بازخواست و حساب در پیشگاه الهی گرد هم میآیند و هر کس به پاداش و کیفر خویش میرسد. عدل به معنای آن است که افعال خداوند متعال از سر عدالت و شایستگی است و به هیچ کس ستم نمیکند و هر چیز را در جای خویش نگاه میدارد و امامت بدین معناست که پس از پیامبر اسلام (ص)، دوازده امام معصوم (ع) منصب خلافت و امامت را برعهده دارند و آنان منصوب خداوند متعالاند[۷].
ملاک اصول دین
اصول پنجگانه از آن جهت انتخاب شدهاند که توحید، نبوت و معاد، سه اصلی هستند که ایمان به آنها جزء اهداف اسلام است و عدل و امامت، معرف مکتب خاص تشیعاند. عدل به خاطر اختلافنظرهایی که شیعه، معتزله و اشاعره در این باره دارند، قرار گرفتنش در اصول مذهب ضروری و اجتنابناپذیر است. اصل امامت نیز داخل در حوزۀ ایمان است، چون امام، "حجت خدا" و "خلیفة الله" است و رابطۀ معنوی میان هر فرد مسلمان و انسان کامل در هر زمان ضروری است[۸]. پیامبر اکرم (ص) مردم را به ایمان به این اصول دعوت کردهاند و رسالت پیامبر مقدمهای برای این ایمانهاست؛ اما ایمان به ملائکه و اعتقاد به همۀ ضروریات دین از قبیل نماز و روزه جزء اهداف رسالت نیست، بلکه از لوازم ایمان به نبوت است، لذا جزء اصول دین نیستند[۹].
منابع
پانویس
- ↑ گرچه برخی بزرگان دین را به سه بخش اعتقادی، اخلاقی و عملی تقسیم کردهاند (ر. ک: آموزش دین، ص۹ ـ ۱۱؛ دینشناسی، ص۲۷ ـ ۲۸) ولی به نظر میرسد ضرورتی برای این تقسیم سهگانه نباشد، زیرا تقسیم دین به دو بخش اعتقادی و عملی، منشأ قرآنی داشته و مورد تأیید آن است که در متن به آن اشاره شده است.
- ↑ دینشناسی، ص۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷.
- ↑ ر. ک: ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۹.
- ↑ ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۳۰۶-۳۱۲.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۸۳-۸۴.
- ↑ ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲.
- ↑ ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲.